فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۱۰٬۴۱۰ مورد.
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۳
38 - 63
حوزههای تخصصی:
صنعت گردشگری به عنوان صنعت سبز دارای جایگاهی ویژه در مباحث توسعه پایدار محیطی، به ویژه در روستاها و حفظ محیط زیست بوده که یکی از ابعاد آن گردشگری روستایی است. به طوری که توجه و توسعه ی آن می تواند برای کشورهای درحال توسعه که با معضلاتی چون نرخ بیکاری بالا، محدودیت منابع ارزی و اقتصاد تک محصولی مواجه هستند، از اهمیت فراوانی به لحاظ تنوع بخشی اقتصادی برخوردار باشد. پژوهش حاضر به بررسی و ارزیابی نقش گردشگری در تغییرات فرهنگی(سبک ازدواج) روستای محمودآباد می پردازد. این تحقیق از نظر هدف، کاربردی و روش بررسی آن توصیفی– تحلیلی صورت گرفته است. جامعه آماری این تحقیق متشکل از 15 نفر از مدیران محلی روستای محمودآباد و کارشناسان این حوزه را تشکیل می دهند. در پژوهش حاضر تأثیرگذارترین و تأثیرپذیرترین عوامل موثر بر تغییرات الگوی فرهنگی ازدواج روستای محمودآباد بررسی شده است. یافته های حاصل از این پژوهش نشان می دهد عوامل میزان درآمد و سن ازدواج بیشترین تأثیرگذاری و نوع همسر یابی و همسر گزینی، میزان درآمد، سبک برگزاری ازدواج بیشترین تأثیرپذیری و عوامل میزان درآمد، سبک برگزاری ازدواج، نوع همسر یابی و همسر گزینی بیشترین تعاملات و روابط را با سایر عوامل دارا می باشند.
ساخت خشت فشرده با استفاده از پسماندهای ریشه فرش و تقویت آن با پایدار کننده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۸۲
۱۲۴-۱۱۱
حوزههای تخصصی:
بلوک خاک فشرده، ارزان بوده، برای تهیه آن از منابع محلی استفاده می شود و به منظور کسب مقاومت کافی، به جای پخته شدن تحت فشار بالا قرار گرفته، فشرده سازی و متراکم می شود، به همین دلیل نسبت به دیگر مصالح ساختمانی از انرژی نهفته کمتری برخوردار است. یکی از معایب بلوک خاک فشرده برای اینکه به عنوان سیستم باربر (یا جزئی از آن) در ساختمان استفاده شود، مقاومت کم آن اس ت. بسیاری از راهکارهایی که در سال های اخیر برای افزایش مقاومت بلوک های خاکی ارائه شده است، پایداری بلوک های خاک فشرده را خدشه دار می کند. این مسئله که بتوان از زباله ها و ضایعات تولیدی الیاف تولید کرده و در ساخت و تقویت بلوک های خاکی از آن ها استفاده کرد، علاوه بر بهبود عملکرد بلوک های خاکی می توان بخشی از زباله تولیدی را به شیوه ای پایدار مورداستفاده قرار داد. در این پژوهش از الیاف ضایعات صنعتی ریشه فرش (با درصدهای 05/0، 1/0 و 2/0)، به منظور تقویت بلوک های خاک فشرده استفاده شد و برخلاف عمده پژوهش ها، تنها از آهک هیدراته سنتی (4 درصد جرمی خاک) به عنوان تثبیت کننده استفاده شده است (چراکه سیمان پرتلند منجر به افزایش هزینه و اثرهای زیست محیطی خواهد شد). در این پژوهش، ترکیبات در فرم اصلی بلوک (نه نمونه مکعبی یا استوانه ای)، مورد آزمون قرار گرفتند و نتایج حاصل از آزمایش مقاومت فشاری و خمشی نشان داد که وجود آهک در بلوک خاک فشرده تأثیر مثبت داشته و منجر به افزایش مقاومت بلوک در تمامی ترکیبات خواهد شد و حضور 2/0 درصد الیاف (ریشه فرش) می تواند عملکرد بلوک خاک فشرده را بهبود بخشد. حضور الیاف علاوه بر تغییراتی که در مقاومت فشاری و خمشی نهایی بلوک ایجاد می کند باعث کاهش تردی و شکنندگی بلوک شده و در بلوک های خاک فشرده مانند پل در بین ترک ها عمل کرده و باعث می شود بلوک وارد مرحله سخت شوندگی شده و دچار تغییر شکل دائمی شود تا مانع فروپاشی ناگهانی و بدون اخطار بلوک ها شود.
آینده اندیشی چالش های گسترش فضایی در ناحیه کلان شهری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۸
131 - 160
حوزههای تخصصی:
گسترش فضایی شهری، برآیند سیطره شهرنشینی بر فضای جغرافیایی است که روند تبدیل زمین به کاربری های شهری را شامل می شود. روندهای جدید گسترش فضایی مخصوصاً در نواحی کلان شهری کشورهای درحال توسعه آبستن چالش های متعدد اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی است که مطالعه روند و مکانیسم آن ها از روش های مفید برای یافتن راهبرد توسعه پایدار فضایی است. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی-توسعه ای است که به روش کیفی-کمّی انجام شده است. در بخش کیفی با استفاده از روش تصمیم گیری گروهی دلفی، دیدگاه خبرگان در زمینه شناسایی و مقایسه دوبه دوی شاخص ها اخذ شد و در بخش کمّی با بهره گیری از مدلسازی ساختاری تفسیری (ISM) در نرم افزار Micmac به تجزیه وتحلیل داده ها پرداخته شده است.یافته های تحقیق نشان می دهد که به ترتیب مهاجرت های داخلی، برهم خوردن تعادل جمعیتی در پهنه سرزمینی، ناپایداری نظام سکونتگاهی، کنترل ضعیف قانونی، توزیع بی عدالتی، مهاجرت های خارجی، ناپایداری اجتماعی، فقر، نابودی شیوه زندگی روستایی، حاشیه نشینی، افزایش نرخ جرایم و بزهکاری، کنترل ضعیف اجتماعی، بارگذاری بحرانی جمعیت، مسکن نابهنجار و افت کیفیت زندگی بیشترین قدرت نفوذ و اثرگذاری را در بین چالش های مورد مطالعه دارند و به عنوان سطح اول عوامل چالش زا در آینده ناحیه کلان شهری تهران ایفای نقش خواهند کرد. نتایج بررسی چالش های ناحیه کلان شهری تهران نشان می دهد که در بین مؤلفه های مورد بررسی، بالاترین میزان قدرت نفوذ و اثرگذاری مربوط به مؤلفه مهاجرت (با قدرت نفوذ 5/107) است و این مؤلفه به عنوان چالش زاترین عامل در آینده ناحیه کلان شهری تهران عمل خواهد کرد و کمترین قدرت نفوذ و اثرگذاری مربوط به مؤلفه الحاق، ادغام و خالی از سکنه شدن روستاها (با قدرت نفوذ 8/67) است.
واکاوی تأثیر پاندمی کووید 19 بر سیاست گذاری استفاده از حمل ونقل عمومی در تجارب جهانی شهرها با بهره گیری از رویکرد فراتحلیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال هشتم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۶
179 - 222
حوزههای تخصصی:
همه گیری کرونا با کاهش شدید تقاضا، چالش بسیار بزرگی را برای سیستم حمل ونقل عمومی ایجاد کرد. بر همین اساس باید سیاست ها به گونه ایجاد شوند که خطرات احتمالی، سلامتی مسافران را تهدید نکند. درحالی که درک علمی و جمعی در ارتباط میان این دو حوزه در حال افزایش است اما نبود بررسی جامع از تحقیقات فعلی با تمرکز بر سیاست گذاری درست، امری حائز اهمیت تلقی می شود. پژوهش حاضر باهدف ترکیب کمی پژوهش های صورت گرفته در حوزه موردمطالعه انجام شده است تا بتوان با هم پوشانی منابع و تلفیق آن ها شدت اثر سیاست های تأثیرگذار را شناسایی نمود. به منظور بررسی هدف پژوهش از روش فراتحلیل استفاده شده است و مقالات علمی پژوهش فارسی و انگلیسی جامعه آماری پژوهش را تشکیل داده اند. جستجو ها به صورت دستی صورت گرفته است و مبتنی بر کلیدواژه های (حمل ونقل عمومی، کووید 19) است. جامعه آماری نهایی 50 مقاله علمی-پژوهشی (فارسی و انگلیسی) می باشد. به منظور انجام فراتحلیل داده ها وارد نرم افزار استاتا شده اند تا نمودار جنگلی (نمودار انباشت) ترسیم شود و هم چنین از نرم افزار وس ویور برای ارتباط تحلیلی میان مقالات پژوهش استفاده شده است. نتایج نشان دهنده آن است که شکاف عمیق پژوهشی برای درک سیاست گذاری در منابع وجود دارد.
تأملی بر فرآیند آینده نگاری راهبردی در برنامه ریزی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دنیای آشوبناک امروز، هر لحظه با مجموعه ای از عدم قطعیت ها روبرو هستیم که می توانند شهرها را تحت تاثیر قرار دهند. بدین منظور باید از رویکردهای سنتی در برنامه ریزی شهری فاصله گرفت و به ابزارها و نگاه های نوین توسل جست. در این میان آینده نگاری راهبردی که با تلفیق دو حوزه آینده نگاری و برنامه ریزی راهبردی بدست آمده، می تواند گره گشای مسائل برنامه ریزی شهری باشد. یکی از چالش های پیش روی این حوزه، نبود فرآیند مشخص آینده نگاری راهبردی شهری می باشد. بنابراین هدف پژوهش حاضر؛ «تبیین فرآیند آینده نگاری راهبردی شهری» است. در این مسیر با اتخاذ رویکردی کیفی و بهره گیری از روش فراترکیب تلاش شده است تا مدل فرآیندی آینده نگاری راهبردی شهری تدوین گردد. برای این امر با جستجوی پایگاه اطلاعاتی معتبر، 97 مقاله در حوزه مذکور شناسایی گردید. در مرحله بعد با استفاده از روش کسپ، مقالات مذکور غربال و در نهایت25 مقاله انتخاب شد. سپس مقالات مذکور در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند. جهت کدگذاری از نرم افزار Maxqda2020 بهره گرفته شده است. بطور کلی 225 کد باز از مقالات منتخب بدست آمده و بر مبنای آن کدگذاری محوری و گزینشی انجام گردید. در مجموع 10 مفهوم و 3 مقوله شناسایی و در انتها نیز مدل عمومی فرآیند آینده نگاری راهبردی شهری تدوین گردید.
Evaluation of flood potential of Ardabil plain using fuzzy models and satellite images
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲
369 - 389
حوزههای تخصصی:
Ardebil plain is one of the flood points that requires the understanding of the flood potential. In this study, the flooding potential of Ardebil plain was performed using environmental parameters, observations of flood points and lack of floods and prediction algorithms were made including random forest and logistics regression. Independent parameters include DEM, Slope, Aspect, Distance from waterway, distance from dam, runoff accumulation, land use, landforms and indexes Topographic Position Index (TPI), Modified Catchment Area (MCA), Terrain Ruggedness Index (TRI), Topographic Wetness Index (TWI) and Stream Power Index (SPI) Indices. The Roc-AUC assessment results showed that the RF and LR model were validated by 0.99 and 0.98, and it shows that random forest models and logistics regression have the ability to predict and prepare a flood sensitivity map in Ardebil plain. The output of parameters effective in flooding showed that the marginal areas located around the central plain of Ardabil have less flood-flooding potential than the central areas. The results also showed that by moving from the southwest of the plain to its northeast, the grade of floods increased. This increase in flooding potential around the main drainage of the plain is greater than elsewhere.
تحلیل شبکه همکاری های علمی در مجله اقتصاد فضا و توسعه روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت همکاری های علمی و موضوع مقالات، می تواند تصویر جامعی از نوع فعالیت های علمی نویسندگان در مجله مشخص و سبب شناسایی نقاط قوت و ضعف تحقیقات انجام شده گردد. در این جهت یکی از مناسب ترین روش ها، استفاده از روش های تجزیه و تحلیل علم سنجی است. پژوهش با این رویکرد به تحلیل شبکه همکاری های علمی و ترسیم موضوع مقالات مورد توجه در مجله «اقتصاد فضا و توسعه روستایی» پرداخت. پژوهش از نوع کاربردی، با استفاده از فنون علم سنجی و به روش کتابخانه ای انجام شد. اطلاعات توصیفی و شناختی مقالات به عنوان مبنای تحلیل قرار گرفت. مجله اقتصاد فضا و توسعه روستایی اکنون پس از انتشار 34 شماره، 364 مقاله توسط 641 نویسنده منتشر کرده که الگوی تألیفی بیشتر این مقالات از همکاری سه نویسنده بوده است. در مجله شبکه کامل همکاری علمی، از آن جهت که نویسندگان در زمینه های علمی متفاوت قرار دارند، شکل نگرفته است. این موضوع از سویی بیانگر توجه اصلی مجله به موضوع مقالات بدون توجه به نویسندگان بوده است. با این حال در شبکه همکاری های علمی مجله، قدیری معصوم، مطیعی لنگرودی و ریاحی، بیشترین تعداد ارتباطات را داشته اند. این نویسندگان به همراه رضوانی مهمترین نقش را نیز به عنوان میانجیگر در کنترل و انتقال اطلاعات در شبکه علمی مجله ایفا می کنند. در شبکه علمی مجله سهم عمده ای از نویسندگان نیز از دانشگاه تهران، خوارزمی و پیام نور تهران بوده اند که تمایل کمتری برای همکاری در شبکه علمی مجله با نویسندگان دیگر دارند. اما موضوع اصلی مقالات در مجله، با اهتمام به ابعاد توسعه روستایی؛ بیشتر در زمینه «توسعه اقتصادی» بوده که بیشتر منطبق با جهت گیری سیاست های توسعه روستایی در کشور است. «گردشگری» و «کشاورزی» دو موضوع محوری در این زمینه هستند. بنابراین برنامه ریزان در جهت تحقق توسعه علمی مجله، می توانند جهت گیری موضوع مقالات را در سایر زمینه های علمی توسعه روستایی مورد توجه قرار بدهند.
بررسی و ارزیابی تغییرات شاخص های تمرکزگرائی جمعیت شهری طی برنامه های اول تا پنجم توسعه ایران (1394- 1368)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله مطالعه سطح و روند تحولات شاخص های تمرکزگرائی جمعیت با توجه به اهداف سیاست های تعادل منطقه ای و شهری طی برنامه های اول تا پنجم توسعه ایران (1394-1368) است. روش تحقیق روندپژوهی جمعیتی و منبع داده ها سرشماری های کشور است. نتایج نشان می دهد که علی رغم تصریح اهداف توازن و تعادل توسعه منطقه ای و شهری در تمامی برنامه های توسعه اول تا پنجم جمعیت در تمامی سطوح ملی، کالبدی، استانی و شهری همواره به سوی مراکز گرایش داشته است. دو نوع تمرکزگرائی جمعیت تشخیص داده شد، یکی تمرکزگرائی سطح ملی با محوریت البرز جنوبی که همواره مستمر، عام و فراگیر بوده است و به عنوان نقطه ثقل اسکان جمعیت در سطح ملی عمل کرده است، دوم تمرکزگرائی منطقه ای که جریانی ضعیف تر، موقعیتی و غیر فراگیر بوده است که به عنوان مراکز ثقل منطقه ای سکناگزینی جمعیت عمل کرده است. طی دوره زمانی برنامه اول و پنجم توسعه میزان نخست شهری در کشور روبه کاهش نهاده، اما در مقابل شهرهای طبقه دوم جمعیتی (250 -100 هزار)، دارای بالاترین رشدهای جمعیتی و تمامی شهرهای طبقات متوسط جمعیتی (99999-10000) دارای رشد منفی جمعیتی بوده اند. به طورکلی، نتایج نشان می دهد عدم تعادل منطقه ای و شهری در کشور تا حدود کمی تعدیل شده و مراکز ثقل تمرکزگرائی جمعیت شهری ازنخست شهرها به شهرهای مرتبه دوم تغییر نموده است، ولی همچنان رشد جمعیت شهرهای متوسط زیر 100 هزار نفر منفی است؛ لذا می توان گفت توزیع فضائی جمعیت منطقه ای و شهری از وضعیت ساختار پیرامون به مرکز شدید به ساختار پیرامون به نیمه پیرامون در حال تغییر است.
امکان سنجی خودکارسازی تعیین تغییرات مناطق جنگلی با استفاده از تصاویر ماهواره ای (مطالعه موردی: منطقه حفاظت شده البرز مرکزی)
منبع:
اکولوژی سرزمین سال دوم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴
278 - 292
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدفجنگل زدایی یکی از بزرگ ترین چالش های جهانی محیط زیست است، زیرا جنگل ها یکی از مهم ترین اجزای بوم سازگان های جهان هستند و نقش کلیدی در تعدیل اقلیم و تنظیم چرخه های مختلف بیوشیمیایی دارند. جنگل های شمال ایران یکی از باارزش ترین اکوسیستم های جنگلی ایران به شمار می روند و ازنظر تنوع گونه های گیاهی جزو جنگل های غنی محسوب می شوند. بنابراین، تشخیص تغییرات سطوح در جنگل ها با کمک داده های چندزمانی به ما این امکان را می دهد که با شناسایی خودکار این تغییرات از تخریب بیشتر جلوگیری نماییم. هدف اصلی این تحقیق شناسایی آستانه ها و اعمال آن ها بر روی تصاویر شاخص تفاوت گیاهی نرمال شده (NDVI) در سنجنده مودیس و پایش خودکار مناطق جنگلی است.مواد و روش هااین تحقیق در منطقه حفاظت شده البرز مرکزی با وسعت بیش از ۳۹۸ هزار هکتار و پوشش گیاهی بسیار غنی با بیش از ۱۱۰۰ گونه گیاهی انجام شد. در این تحقیق محصول MOD13Q1 سنجنده مودیس و شاخص NDVI با وضوح مکانی ۲۵۰ متر و وضوح زمانی ۱۶ روز و همچنین تصاویر محصول MCD12C1 سنجنده مودیس با تفکیک مکانی 5600 متر و تفکیک زمانی یک ساله در سه لایه با طرح های طبقه بندی برنامه بین المللی ژئوسفر – بیوسفر (IGBP)، دانشگاه مریلند (UMD) و طرح مشتق شده مودیس (LAI) استفاده شد. تصاویر NDVI ۱۶ روزه با الگوریتم حداکثر مقدار به تصاویر ماهانه تبدیل شدند و الگوریتم PCA با ۲۵ مؤلفه برای حذف خطا ها بر روی آن ها اعمال شد. با استفاده از سامانه گوگل ارث، ۵ چندضلعی تصادفی در مناطق جنگلی بکر انتخاب شد تا مقدار پیکسل ها تخمین زده شده و درنهایت آستانه تعیین شود. همگنی پوشش گیاهی با استفاده از MCD12C1 موردبررسی قرار گرفت. آستانه جنگل با محاسبه میانگین و انحراف معیار مناطق نمونه، طی یک دوره ۱۶ ساله تعیین شد. درنهایت، تغییرات با اعمال آستانه بر روی تصاویر سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۱۶ و اعمال عملیات بولین با عملگرهای and و or روی آن ها شناسایی شد. سپس با استفاده از سامانه گوگل ارث اعتبار سنجی این نقاط انجام شد.نتایج و یافته هابا اعمال PCA روی تصاویر به همراه حفظ اطلاعات اصلی، میزان خطا تا حد مطلوب کاهش یافت. نتایج بررسی همگنی پوشش گیاهی در ۵ منطقه نمونه نشان داد که در سه لایه طبقه بندی، همگن بوده و از طبقه جنگل های پهن برگ خزان کننده هستند. نتایج محاسبات انحراف معیار و میانگین ماهانه ارزش جنگل حاکی از آن است که ماه های جون، جولای و اوت (۱۱ خرداد الی ۹ شهریور) برای بررسی تغییرات پوشش جنگلی منطقه مورد مطالعه مناسب هستند. آستانه برای این ماه ها به ترتیب برابر با 55/8596، ۸۰۰۰ و 51/8497 به دست آمد. با اعمال آستانه ها بر روی تصاویر در این سه ماه در سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۱۶ و کسر این تصاویر از یکدیگر، پیکسل هایی که ارزش جنگلی خود را ازدست داده بودند، مشخص شدند. درنهایت، پس از انجام عملیات بولین ، ۲۰۰ پیکسل با مساحت تقریبی ۲۳/۱۷۲۸ هکتار به عنوان نقاط تغییریافته با کاهش پوشش جنگلی شناسایی شد. پس از بررسی، دقت کلی برای نقاط تعیین شده برابر با 5/88 درصد بود. بنابراین با اعمال آستانه های تعیین شده، امکان تشخیص خودکار تغییرات در عرصه های پوشش جنگلی به صورت به روز و مستمر فراهم است.نتیجه گیریبه طورکلی منطقه حفاظت شده البرز مرکزی یکی از مراکز مهم جنگلی کشور است و بر اساس نتایج به دست آمده طی 16 سال به دلایل مختلف، مقدار قابل توجهی از جنگل ها دچار تخریب شده یا ازدست رفته است. همچنین نتایج این تحقیق حاکی از اهمیت استفاده از روش های خودکار در شناسایی تغییرات پوشش جنگلی با اعمال آستانه های معین بر روی تصاویر شاخص NDVI سنجنده مودیس در سنجش ازدور است.
طراحی الگوی مدیریت پسماند با رویکرد داده بنیاد (مطالعه موردی: شهر اصفهان)
منبع:
اکولوژی سرزمین سال دوم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴
304 - 319
حوزههای تخصصی:
همزمان با رشد جوامع و تغییر الگوی مصرف شهروندان فرآیند مدیریت پسماند شهری نیز باید خود را با این تغییرات هماهنگ نموده و رویه های جایگزین و به روزتری را طراحی و پیاده سازی نماید. رشد جمعیت، تغییر الگوی عدم مصرف و سبک زندگی مردم، میزان تولید پسماند، انواع و تنوع خصوصیات زباله را افزایش داده است. بر این اساس، هدف از این تحقیق تدوین و تبیین الگوی مدیریت پسماند در کلانشهر اصفهان بود. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و به روش نظریه پردازی داده بنیاد برای طراحی الگو انجام و از نمونه گیری هدفمند استفاده شد. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختار یافته که بین 12 نفر از خبرگان و کارشناسان سازمان مدیریت پسماند کلانشهر اصفهان انجام شد.نتایج نشان داد پدیده محوری در حوزه مدیریت پسماند، عدم مدیریت یکپارچه در این فرآیند بوده که به جهت پیشرفت و توسعه سازمانی و حرکت به سمت اهداف و استراتژی های از پیش تعیین شده نیازمند حل این معضل می باشد. . عدم مدیریت یکپارچه ، به عنوان پدیده محوری ناشی از عدم توجه به ثبات مدیریتی، عدم اهتمام به نتایج تحقیق و توسعه، آماده و محیا نبودن زیر ساخت های مدیریتی و ساختاری بعنوان شرایط علَی شکل خواهد گرفت. مدیریت پسماند، پیامدهای مثبت و منفی در پی خواهد داشت.هر چند در این مدل، عوامل زمینه ای (نظیر توسعه پایدار، آموزش و فرهنگ سازی، تشویق و تنبیه، سرمایه گذاری بخش خصوصی و سیاستگذاری کلان) و شرایط مداخله گر(نظیر تکنولوژی های روز دنیا،گرانی ارز و تحریم ها، ارزان بودن انرژی وابزارهای قانونی) روابط را تحت تأثیر قرار می دهند.
ارائه مدل توسعه گردشگری خلاق در بافت های تاریخی با رویکرد کسب و کارهای نوپا در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
116 - 129
حوزههای تخصصی:
مقدمه گردشگری خلاق یک زمینه تحقیقاتی نسبتاً جدید است که بیشترین توجه را به فعالیت های گردشگری خلاق در شهرهای بزرگ معطوف کرده است [5]. از اولین تعاریف گردشگری خلاق، توسط ریچاردز و ریموند (2000) ارائه شده است که آن را به عنوان رویکردی از گردشگری تعریف کرده اند، که به بازدیدکنندگان فرصت می دهد تا پتانسیل خلاق خود را از طریق مشارکت فعال در دوره ها و تجربیات یادگیری که مشخصه مقصد سفر است، توسعه دهند [6 و 7]. از این رو، شبکه شهرهای خلاق یونسکو این تعریف را برای گردشگری خلاق، اتخاذ کرده است: «گردشگری خلاق، سفری است که به سمت یک تجربه متعهد و معتبر، با یادگیری مشارکتی در هنر، میراث، یا ویژگی خاص یک مکان هدایت می شود و ارتباطی را با افرادی که در آن ساکن هستند، در آن مکان همراه با ایجاد فرهنگی زنده، فراهم می کند» [6]. گردشگری خلاق بر تصویر، هویت، سبک زندگی، فضا، روایت ها و رسانه ها تمرکز دارد [8 و 9]. در دو دهه اخیر، گردشگری خلاق به عنوان یک زمینه رو به رشد، شامل طیف گسترده ای از مفاهیم و شیوه ها، در مکان های مختلف در سراسر جهان تکامل یافته است. با این حال، از همان ابتدا، گردشگری خلاق، به دنبال کمک به توسعه پایدار و افزایش رفاه جامعه بوده است [6]، زیرا از طریق انتقال و توسعه دانش و مهارت های خلاقانه در جریان فعالیت های مشترک و هم آفرین، نقش فعال تری هم برای گردشگران و هم برای میزبانان در بر می گیرد. گردشگران خلاق نه تنها به دنبال گسترش دانش خود در مورد مکان هایی که بازدید می کنند، بلکه همچنین به دنبال گسترش مهارت های خلاقانه خود نیز هستند [6]. گردشگران با حضور در مقاصد مختلف موجب احیای مکان ها، بازسازی و نوسازی ساختمان ها، تقویت کسب وکارها و توسعه بخش های مختلف بازار مقصد می شوند [10]. توسعه گردشگری در بافت های تاریخی و قدیمی شهرها با عنوان یکی از راهبردهای توسعه شهری مطرح شده است [11]. قطب های توسعه در درون بافت تاریخی به عنوان ابزاری برای حضور در عرصه صنایع گردشگری بوده که مستقیم و غیرمستقیم بر منطقه تأثیر گذاشته و زمینه رقابت و امکان حضور در سطوح بین المللی را با تأکید بر بن مایه های تاریخی و راهبردهای مختلف در راستای تکوین نظام یکپارچه بازآفرینی شهری و کسب هویتی جدید و ارتقای تصویر شهر را فراهم می کند [11]. گردشگری همواره به عنوان بخشی به تصویر کشیده شده است که می تواند فرصت ها و مزایای اقتصادی را برای مردم بومی ایجاد کند [12]. از طرفی، تخریب سریع بافت های ارزشمند، اعمال ترجیحات شخصی در فرایند بازآفرینی و تعیین اهداف گمانه زنی در مورد هسته های تاریخی شهرها از یک سو و ضرورت حفظ و بازآفرینی لایه های تاریخی و فضایی از سوی دیگر [11]، اهمیت توسعه کسب وکارهای نوپا در بخش گردشگری را بیش از پیش به چشم آورده است [14]. چراکه سرمایه گذاری های کسب وکارهای نوپا با چالش های زیادی، اعم از در دسترس نبودن منابع مالی ارزان تر و کافی تا رقابت موفقیت آمیز با رقبا روبه رو هستند. به منظور رشد و تبدیل شدن به سود، شرکت های نوپا باید به طور گسترده به دنبال استراتژی هایی باشند که مزیت رقابتی را ایجاد و حفظ کنند [15]. اکنون بافت های تاریخی فرهنگی ما به توسعه پایدار نیاز دارند که دربرگیرنده سه رکن اقتصادی، اجتماعی و کالبدی است [13]. بنابراین، گردشگری خلاق به عنوان یک جایگاه مهم در کسب وکارهای گردشگری در سال های اخیر، با تعداد فزاینده ای از مقاصد و پلتفرم های اینترنتی که تجربیات خلاقانه ای را به بازدیدکنندگان ارائه می دهند، ظاهر شده است [16]. همواره در این صنعت ارتباط بین گردشگری و خلاقیت با جست وجوی مدل های جایگزین توسعه گردشگری و توسعه اقتصاد خلاق تشویق شده است [17 و 18]. افزودن خلاقیت به گردشگری به یک استراتژی رایج تنوع بخشی به ویژه در زمینه گردشگری فرهنگی تبدیل شده است [19]. اما انتقادهای فزاینده ای نسبت به مدل های توسعه خلاقانه عمدتاً از بالا به پایین وجود دارد، مانند مفهوم «طبقه خلاق» ریچارد فلوریدا [19 و 20]. درنهایت باید گفت که برخی از مطالعات صورت گرفته سعی کرده اند رشد و توسعه مدل های گردشگری خلاق را ترسیم کنند، اگرچه پوشش آن ها جزئی است [مانند: 5 و 21]. ریچاردز (2018) همچنین چندین مدل مختلف از توسعه گردشگری خلاق را در سراسر جهان شناسایی کرد [22]. داکسبری، کاروالیو، ویناگر د کاسترو، باکاس و سیلوا (2018) یک نمای کلی مفید از مدل های مختلف گردشگری خلاق که از پروژه CREATOUR در پرتغال پدیدار می شوند، ارائه کردند [23]. اما در راستای توسعه گردشگری خلاق در بافت های تاریخی با تکیه بر (استارت آپ های شهری) کسب وکارهای نوپا تا کنون مدلی ارائه نشده است. به این ترتیب، هدف این پژوهش ارائه مدل توسعه گردشگری خلاق در بافت های تاریخی با رویکرد کسب وکارهای نوپا در ایران است.
مواد و روش پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی است. این تحقیق از نظر هدف نیز توسعه عملی است. استراتژی مورد استفاده در این تحقیق، نظریه مفهوم سازی داده های بنیادی است. با استفاده از روش استراوس و کوربین (1990)، طراحی یک مدل توسعه گردشگری خلاق در بافت های تاریخی با رویکرد کسب وکارهای نوپا مورد بحث قرار گرفته است. جامعه آماری شامل کارشناسان شرکت های نوپا مستقر در پارک های علم و فناوری است که تجربه ای در زمینه گردشگری فرهنگی و بافت های تاریخی با ایده های خلاقانه دارند. بنابراین، پس از انجام مصاحبه با 13 نفر، به نقطه اشباع نظری رسید، اما برای تقویت پایایی تحقیق، مصاحبه تا 15 نفر ادامه یافت و سپس متوقف شد. بنابراین، 15 مصاحبه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. داده های به دست آمده از مصاحبه ها با استفاده از نرم افزار Atlas T نسخه 7 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. کدگذاری در این قسمت به روش کدگذاری سه مرحله ای (کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی) انجام می شود. اعتبار نتایج کدگذاری با مرور متون مصاحبه و دو روش اعتبار سنجی تحقیق کیفی (شامل بررسی توسط دو کدگذار و بررسی اطلاعات همتایان) ارائه شده توسط کراوسل و میلر (2000) بررسی شد. به این ترتیب، در روش تطبیق توسط دو کدگذار، دو مصاحبه انتخابی و توافق بین دو کدگذار در کدگذاری ها بررسی شد و میزان توافق بین دو کدگذار برابر با 83 درصد بود. با توجه به اینکه نرخ پایایی بالاتر از 60 درصد است، پایایی کدگذاری تأیید می شود. در روش دوم نتایج مدل و کدگذاری توسط دو نفر از اساتید صنعت گردشگری به عنوان همکار بررسی و اصلاح شد تا از صحت شاخص ها اطمینان حاصل شود و در نهایت، امتیاز پایایی شاخص ها برابر با 76 درصد به دست آمد. طبق نظر چین (1998) این مقدار یک مقدار بسیار مطلوب است.
یافته ها وجود کسب وکارهای نوپا در قرن حاضر ضرورتی برای ادامه حیات توسعه ملی هر جامعه است. اهمیتی که این کسب وکارها می توانند داشته باشند، می توان گفت که بسیار بیشتر از منابع نفتی یک کشور است. از طرفی، این کسب وکارها می توانند در بخش گردشگری، که خود گردشگری نیز اهمیت زیادی در توسعه پیدا کرده است، حضور ویژه ای داشته باشند. گردشگری که امروزه بخش جدیدی به نام گردشگری خلاق به آن افزوده شده، می تواند در بافت های تاریخی گردشگران زیادی را به خود جذب کند. به ویژه با سابقه تاریخی کشور پهناور ما ایران. از این رو، در این پژوهش به ارائه مدل توسعه گردشگری خلاق در بافت های تاریخی با رویکرد کسب وکارها نوپا پرداخته شد. نتایج بخش های قبل اجزای مختلف این مدل را مشخص کرد که در این بخش به بحث و نتیجه گیری در ضمن نتایج به دست آمده پرداخته خواهد شد: مدل به دست آمده با استفاده از روش نظام مند اشتراوس و کوربین در شش بخش، پیشران ها (پیشران های گردشگری خلاق بافت های تاریخی)، مقوله اصلی (توسعه گردشگری در بافت های تاریخی)، عوامل زمینه ای (زیرساخت قوانین و مقررات، تحقیق و توسعه، زیرساخت های هنر و فرهنگ، زیرساخت های ICT، زیرساخت های دانش)، عوامل مداخله گر (بحران های بیماری زا، مداخلات سیاسی، بحران های اقتصادی، بحران های سیاسی، تغییرات آب و هوایی)، راهبردها (تبلیغات و آگاه سازی داخلی، اصلاح دیدگاه جهانی نسبت به کشور، هم افزایی در بازاریابی، احیای بافت های تاریخی، تبلیغات و آگاه سازی گردشگران)، پیامدها (پیامدهای اجتماعی، پیامدهای اقتصادی، پیامدهای سیاسی) دسته بندی شدند. پیشران ها که به دو دسته پیشران های گردشگری خلاق بافت های تاریخی و پیشران های کسب وکارهای نوپا تقسیم می شوند، عواملی هستند که در این دو دسته، تفکر توسعه گردشگری خلاق در بافت های تاریخی را رقم زده اند. این عوامل قوت های بخش گردشگری هستند که پتانسیل حضور در گردشگری خلاق را فراهم می آورند. در بخش پیشران های کسب وکارهای نوپا نیز می توان به مزیت رقابتی قیمتی نسبت به خارج از کشور اشاره کرد. نوسان های ارزی سال های اخیر موجب شده تا هزینه های داخل کشور برای گردشگران بیش حد تصور آن ها به صرفه باشد. این خود موجب افزایش بازاریابی دهان به دهان توسط گردشگران خارجی شده است. از طرفی، احیای بافت های تاریخی نیز نسبت به خارج از ایران هزینه کمتری را در بر می گیرد که می توان از این امر برای توسعه بخش گردشگری در بافت های تاریخی با جذب گردشگران خارجی بهره مند شد. از طرفی، وجود زمینه های فرهنگی در بافت های تاریخی، هزینه های پایین تر برای گردشگران خارجی و وجود انگیزه راه اندازی کسب وکار و درصد پایین ریسک در این صنعت، مزیت رقابتی نسبت به کشورهای دیگر را برای کشورمان به همراه آورده است. در قسمت محرک های کسب و کارهای جدید نیز می توان به مزیت قیمت رقابتی نسبت به خارج از کشور اشاره کرد. نوسان های ارز در سال های اخیر هزینه های داخلی را برای گردشگران به صرفه تر از آنچه تصور می کردند، کرده است. این امر بازاریابی دهان به دهان گردشگران خارجی را افزایش داده است. از طرفی، تعمیر بناهای تاریخی نسبت به خارج از ایران هزینه کمتری دارد که با جذب گردشگران خارجی می توان از آن برای توسعه بخش گردشگری در بافت های تاریخی استفاده کرد. از سوی دیگر، وجود بافت های فرهنگی در بافت های تاریخی هزینه کمتر برای گردشگران و وجود انگیزه کسب و کار و درصد پایین ریسک در این صنعت مزیت رقابتی را برای کشور به ارمغان آورده است.
نتیجه گیری در بحث عوامل زمینه ای نیز همیشه موضوع زیرساخت ها مورد بحث بوده و هست، بدون وجود زیرساخت های مناسب، توسعه هر صنعتی را با مشکل مواجه کرده و یا غیرممکن خواهد کرد. در بحث گردشگری در بافت های تاریخی نیز می توان به مهم و حیاتی بودن وجود زیرساخت های فناوری اطلاعات و ارتباطات، حمل ونقل عمومی مؤثر، زیرساخت های اجتماعی، قوانین و مقرراتی که بیشتر دست وپا گیرند تا کمک کننده و محدودیت هایی را برای گردشگران به همراه می آورند، زیرساخت های تحقیق و توسعه و... اشاره کرد. در کنار کلیه این عوامل، وجود عوامل مداخله گری که گاه اثر آنان قابل پیش بینی نبوده و خارج از کنترل هستند، اشاره شده است. از جمله این عوامل می توان به بحران اخیر کووید 19 به عنوان یک بیماری پاندمیک در سطح جهانی یا بحران تحریم های اقتصادی و بحران رکود تورمی و تغییرات اقلیمی... اشاره کرد. تغییرات آب و هوایی موجب بروز بارش های غیرمعمول در بخش های متفاوت و خارج از فصل شده اند که خود با شدت های متفاوت روند تخریب بافت های تاریخی را شدت بخشیده اند. به این ترتیب، ضروری است تا برنامه ریزی های ملی در سطح عالی کشور برای پیشگیری از تخریب بافت ها و ابنیه ارزشمند تاریخی تدوین شود و همچنین، بودجه متناسب برای توسعه صنعت توریسم در کشورمان برای آن پیش بینی شود. نادیده انگاری این بخش می تواند ضربه مهلکی به این صنعت که می تواند پایه های توسعه اقتصادی کشورمان را تقویت کند، وارد کند. در نهایت، می توان گفت که برای رشد و توسعه گردشگری در بافت تاریخی می توان با توجه به عوامل یادشده راهکارهایی تدوین کرد. از جمله این راهکارها می توان به هم افزایی در ارزیابی مجدد، اصلاح نگاه جهانی به کشور، تبلیغات داخلی و آگاهی بخشی، احیای بسترهای تاریخی تبلیغات و اطلاع رسانی به گردشگران خارجی اشاره کرد. در پایان، می توان گفت که این راهبردها پیامدهایی خواهند داشت که در سه بخش پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دسته بندی می شوند. پیامدهای اجتماعی نیز می تواند به دنبال پیامدهای اقتصادی رخ دهد. با افزایش تعداد گردشگران خارجی، رشد کسب و کارها در هر منطقه ادامه می یابد و آموزش و ارتقای سطح دانش افراد جامعه به دنبال افزایش سطح درآمد اتفاق می افتد. پیامدهای سیاسی نیز می تواند بر تصمیمات سیاسی در سطح ملی و روابط بین المللی تأثیر بگذارد.
ارزیابی توانمندی های ژئوتوریسمی شهرستان دماوند با استفاده از روش های زوروس و کامنسکو
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲
332 - 348
حوزههای تخصصی:
ژئوتوریسم به عنوان یکی از ارکان گردشگری، نقش مهمی در توسعه اقتصادی مناطق دارد. شهرستان دماوند به دلیل قرار گرفتن در دامنه های جنوبی البرز و وضعیت هیدرواقلیمی و همچنین موقعیت سیاسی (نزدیکی به شهر تهران) که دارد، پتانسیل بالایی جهت اهداف توسعه ژئوتوریسم دارد و به همین دلیل در این پژوهش به ارزیابی توانمندی های ژئوتوریسمی این شهرستان پرداخته شده است. این پژوهش بر مبنای روش های توصیفی-تحلیلی است. در این پژوهش از اطلاعات کتابخانه ای، اطلاعات بدست آمده از بازدیدهای میدانی، مدل رقومی ارتفاعی 30 متر و لایه های مختلف اطلاعاتی، به عنوان داده های تحقیق استفاده شده است. همچنین در این پژوهش از روش های زوروس و کامنسکو جهت ارزیابی ژئوسایت ها استفاده شده است. این پژوهش در دو مرحله کلی انجام شده است که در مرحله اول، ژئوسایت های مستعد شهرستان دماوند شناسایی شده است و در مرحله دوم نیز با استفاده از روش های زوروس و کامنسکو به ارزیابی آن ها پرداخته شده است. بر اساس نتایج حاصله از روش زوروس، ژئوسایت دره کیلان با 68 امتیاز دارای بالاترین امتیاز بوده است و در روش کامنسکو، ژئوسایت دشت مشا با 68 امتیاز دارای بالاترین امتیاز بوده است. در مجموع نتایج حاصله از دو روش (میانگین امتیاز) نشان داده است که دره کیلان و دشت مشا با میانگین 5/67 امتیاز، دارای بالاترین امتیاز هستند و به-عنوان باارزش ترین ژئوسایت های شهرستان دماوند محسوب می شوند. بعد از این ژئوسایت ها، ژئوسایت های دریاچه های تار و هویر و سایت پرواز چنار شرق با میانگین 5/65 امتیاز، دارای بالاترین امتیاز هستند.
بررسی نقش فضاهای عمومی در سلامت روان شهروندان، مطالعه موردی: منطقه 2 شهرداری کرمانشاه
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲
628 - 642
حوزههای تخصصی:
امروزه فضاهای عمومی در شهرها، بیشتر از همیشه صحنه حضور و تجلی زندگی جمعی و روزمره شهروندان است، به همین دلیل این فضاها نقش بسزایی در سلامت روحی و روانی شهروندان دارند. هدف اصلی این مقاله بررسی نقش فضاهای عمومی در سلامت روانی شهروندان منطقه 2 شهرداری کرمانشاه است. این مقاله براساس هدف، تحقیق کاربردی و براساس ماهیت یک تحقیق توصیفی و تحلیلی است. برای جمع آوری داده ها از روش کتابخانه ای و ابزار پرسشنامه استفاده شده است. بدین منظور تعداد 384 نفر از شهروندان منطقه 2 کرمانشاه بعنوان جامعه آماری با فرمول کوکران انتخاب گردید و پرسشنامه ها به روش تصادفی ساده بین آنها توزیع و اطلاعات جمع آوری شد. نتایج تحقیق نشان داد که سلامت روان نسبت به فضاهای عمومی در بین زنان در سطح بالاتری از سلامت روان نسبت به مردان قرار دارد ولی سلامت روان در بین افراد مجرد و متاهل تفاوت معناداری با یکدیگر ندارند اما سلامت روان در بین افراد مالک و مستاجر تفاوت معناداری با یکدیگر دارد و افرادی که دارای مالکیت منزل مسکونی خود هستند از سلامت روان بهتری نسبت به مستاجرها برخوردار هستند.همچنین نتایج بررسی شاخص های فضاهای عمومی و سطح سلامت روان با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون، بیانگر آن است که همبستگی بین فضاهای عمومی شهری و سلامت روان شهروندان در سطح معنی داری 0.001 ، ضریب همبستگی به دست آمد برابر با 0.183 است که بیانگر آن است که رابطه قوی بین مولفه های فضاهای عمومی و سطح سلامت روان شهروندان برقرار است.
شناسایی تحولات کرونولوژیک الگوهای رفتاری افراد در بازار سنتی ایرانی، مورد مطالعه: بازار وکیل شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات عمیق کالبدی و اجتماعی دوران مدرن در شهرهای ایران، منجر به افت ارزش و پیوستگی اجتماعی در بازارها به عنوان مکان زیستِ جمعی افراد، بستر رفتارهای فردی و میان فردی و کانون میراث تاریخی شهر شد. بررسی عوامل ایجادکننده تغییرات در بازار ازآن جهت که مجموعهای درهم تنیده از کنشهای ارزشمند را داراست، حائز اهمیت است. بازار وکیل شیراز همچون کالبدی مجروح در پی تقلید نادرست از فرهنگ شهرسازی غرب در وضعیت بی توجهی به ساختار شهرسازی ایرانی-اسلامی قرار دارد. پژوهش حاضر باهدف تبیین تحولات کرونولوژیک الگوهای رفتاری افراد در بازار وکیل شیراز با اتخاذ راهبرد استفهامی برای معنا کاوی کنش های کنشگران و درک جهان ذهنی آن ها پیش برده شده است. در این راستا مشاهده مشارکتی و مصاحبه های ژرف باهدف درون نگری همدلانه با کنشگران استفاده شد. یافته ها نشان داد که زیر مقوله های «دوگانه برخورد آشکار و ضمنی» و «احساس امنیت و خودمانی بودن» در مقوله عرصه کنش متقابل فروشنده-مشتری، زیر مقوله های «جامعه پذیری» و «پیوند اجتماعی- عاطفی» در مقوله عرصه کنش فروشنده-فروشنده و زیر مقوله های «سنخیت فرهنگی» و «حس تعلق و مالکیت به فضا» در مقوله کنش رهگذران در حال و گذشته دارای تفاوت هایی است و به ترتیب زیر مقوله های «جامعه پذیری» با 387 رمزگان، «سنخیت فرهنگی» با 305 رمزگان و «ارتباط اجتماعی-عاطفی» با 147 رمزگان، بیشترین وزن را به خود اختصاص دادند که به ترتیب در مؤلفه های شبکه روابط اجتماعی، الگوهای پایدار فعالیتی و نظام ادراکی- معنایی جای می گیرند و نشان از تغییرات بدون توجه به ماهیت و ارزش های تاریخی محیط دارند که باید در طرح های اجرایی و تصمیمات مدیریت شهری در دستور کار قرار گیرد.
بررسی قابلیت پیاده مداری در افزایش حضورپذیری شهروندان با استفاده از رویکرد چیدمان فضا در محلات شهری مطالعه موردی: محله استاد سرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منافع پیاده در شهرها و امکان سنجى قابلیت پیاده روی معابر موجب عرضه روش هاى نوینى گردیده است. هدف اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل نقش پارامترهای پیکره بندی فضایی بر قابلیت پیاده مداری در محلات شهری می باشد. روش پژوهش حاضر از نوع کمی و از ماهیت و روش کار جزء روش توصیفی- تحلیلی است و برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز از روش های کتابخانه ای و اسنادی استفاده شده است. جهت تحلیل برخی پارامترهای پیکره بندی فضایی از نقشه های تحلیل به دست آمده از کاربست نرم افزارهای DepthMap و سیستم GIS استفاده شد. قلمرو جغرافیایی پژوهش محله استاد سرا شهر رشت که دارای مساحتی بالغ بر 73 هکتار و از جمعیتی حدود 9335 نفر برخوردار می باشد. ما در این پژوهش به دنبال بررسی اثرات و قابلیت های پیاده مداری بر افزایش حضورپذیری شهروندان در فضای شهری، در محله استاد سرا می باشیم که به این منظور در ابتدا به بررسی پارامترهای چیدمان فضا در محله می پردازیم تا مشخص کنیم که خیابان های محدوده که به صورت پیاده روی مورد استفاده قرار می گیرند به چه صورتی هستند. نتایج بررسى ها حاکى از این مطلب می باشد که ساختار فضایی و ترکیب بندی شبکه معابر در این محدوده به گونه های است که دسترسی به درون این محله مناسب بوده و این محله دارای جایگاه مناسبی در ساختار و استخوان بندی کلان شهر می باشند که خود باعث ارتقاء فعالیت های اقتصادی و اجتماعی در این محله شده و شرایط توسعه کالبدی، رفاهی و زیست محیطی را فراهم می آورد.
تأثیر کیفیت خدمات شهر هوشمند بر مشارکت شهروندان در مواقع اضطراری مخاطرات محیطی منطقه 7 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
26 - 41
حوزههای تخصصی:
مقدمه در دهه های اخیر، مخاطرات محیطی به طور چشمگیری در سراسر جهان افزایش یافته اند. این رخدادها از نظر نوع و گوناگونی بسیار متنوع هستند و برای سکونتگاه های انسانی، به خصوص شهرها، به عنوان یک بلا و بحران جدی مطرح می شوند. این مخاطرات همواره نوعی تهدید جدی برای پایداری شهرها و جوامع به شمار می روند. وقوع مخاطرات محیطی در بیشتر موارد، تأثیرات مخربی بر سکونتگاه های انسانی داشته و عوارض اقتصادی و اجتماعی گسترده ای را بر جوامع و کشورها به همراه داشته است. گسترش شرایط اضطراری عمومی ناشی از مخاطرات محیطی، به نحوی کلان، زمینه های مختلف جوامع را از جمله ارتقای خدمات شهر هوشمند، تحت تأثیر قرار داده است. شهر هوشمند به عنوان یک مدل نوین توسعه شهری، در سال های اخیر به ویژه در حوزه علمی مورد توجه زیادی قرار گرفته است. شهر هوشمند به عنوان یک نظام شهری تلقی می شود که هوش فناوری اطلاعات را با خرد انسانی در ترکیب بافت شهری جای می دهد تا بهینه سازی و ارتقای عملیات شهری را ممکن سازد. مشارکت شهروندان و ارائه خدمات باکیفیت از اصول اساسی خدمات شهر هوشمند به شمار می آیند. اگر یک شهر هوشمند نتواند خدمات باکیفیت به شهروندان ارائه دهد، ساختن آن نیز ارزش چندانی نخواهد داشت. این امر بر مدیران شهر هوشمند فشار می آورد تا به نحو مؤثری خدمات با کیفیت را ارائه دهند. مشارکت شهروندی، به عنوان بعدی از ویژگی های هوشمند، به عنوان یک روش مؤثر برای ارزیابی کیفیت خدمات در شهرهای هوشمند شناخته شده است. مواجهه شهرهای بزرگ با چالش ها و مسائل مختلف، به خصوص در شرایط اضطراری عمومی مخاطرات محیطی، نیازمند استفاده از خدمات شهر هوشمند است. شهر تهران، به ویژه منطقه 7 آن، با چالش ها و مسائل محیطی متعدد روبه رو است که پایداری شهر را به خطر می اندازد. این مطالعه به منظور تحلیل تأثیر کیفیت خدمات شهر هوشمند بر مشارکت شهروندان در مواقع اضطراری مخاطرات محیطی در منطقه 7 شهر تهران انجام شده است. سؤال اصلی پژوهش به شکل زیر است: تأثیر کیفیت خدمات شهر هوشمند و مؤلفه های آن بر مشارکت شهروندان در مواقع اضطراری مخاطرات محیطی در منطقه 7 شهر تهران چگونه نمایان شده است؟
مواد و روش هاپژوهش حاضر یک نوع پژوهش شناختی است که از نظر هدف در حیطه پژوهش های کاربردی، از نظر شیوه گردآوری داده ها نوعی پژوهش کمی، از نظر نوع پژوهش توصیفی تحلیلی از شاخه تحلیل مسیر (مدل سازی معادلات ساختاری)، از نظر نوع استراتژی طرح پژوهش پس رویدادی و از نظر زمانی، به دلیل اینکه گردآوری داده ها یک بار و در یک مقطع زمانی خاص صورت می گیرد، نوع پژوهش مقطعی است. جامعه آماری کلیه شهروندان منطقه 7 شهر تهران به تعداد 312194 نفر است و با بهره گیری از فرمول کوکران نمونه آماری 400 به دست آمده است. متغیرهای پژوهش شامل کیفیت خدمات شهر هوشمند و مشارکت شهروندان در مواقع اضطراری مخاطرات محیطی هستند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS26 و AMOS26 استفاده شده است.
یافته هادر این پژوهش، از 400 نمونه جامعه است که 71 درصد آن ها مرد و 29 درصد زن هستند. 71/3 درصد از پاسخ گویان متأهل و 28/7 درصد آن ها مجرد هستند. بیشترین تحصیلات شهروندان لیسانس (50 درصد) و بعد از آن، کارشناسی ارشد (21/3 درصد) است. اکثریت پاسخ گویان شغل آزاد (48 درصد) دارند و شغل کارمندی در رده دوم (27/3 درصد) قرار دارد. سابقه سکونت بیشترین را در منطقه با رده بین 5 تا 8 سال (30/3 درصد) دارند. تحلیل توصیفی متغیرهای پژوهش نشان می دهد متغیر کیفیت خدمات شهر هوشمند در سطح نیمه مطلوب (میانگین 3/08) و متغیر مشارکت شهروندان در مواقع اضطراری مخاطرات محیطی نیز در سطح نیمه مطلوب (میانگین 3/09) قرار دارند. پراکندگی کمترین میزان متعلق به متغیر کیفیت خدمات شهر هوشمند و مؤلفه محیط هوشمند (37/7 درصد) و بیشترین پراکندگی متعلق به متغیر کیفیت خدمات شهر هوشمند و مؤلفه زندگی هوشمند (44/2 درصد) است. در بخش فرضیه اصلی، تأثیر کیفیت خدمات شهر هوشمند بر مشارکت شهروندان با توجه به ضریب معناداری (4/048) تأیید می شود. تأثیر انرژی هوشمند بر مشارکت شهروندان با توجه به ضریب معناداری (2/84-) تأیید می شود. تأثیر محیط هوشمند بر مشارکت شهروندان با توجه به ضریب معناداری (2/58) تأیید می شود. تأثیر زندگی هوشمند بر مشارکت شهروندان با توجه به ضریب معناداری (0/07) تأیید نمی شود. تأثیر حمل ونقل هوشمند بر مشارکت شهروندان با توجه به ضریب معناداری (4/71) تأیید می شود. تأثیر سلامت هوشمند بر مشارکت شهروندان با توجه به ضریب معناداری (5/175) تأیید می شود.
نتیجه گیریشهرهای هوشمند به دلایل زیادی از فناوری ها استفاده می کنند؛ به عنوان مثال، برای اینکه زندگی در یک شهر راحت تر، ایمن تر، سالم تر و پایدارتر شود. فناوری های مشارکتی را می توان به عنوان نمونه ای از فناوری های هوشمند که شهروندان را درگیر مسائل عمومی می کند، ارائه کرد. این فناوری ها یک همسویی بین فناوری، شهروندان و دولت شهری را در بر می گیرند که رویکرد شهروندمحوری را به شهرهای هوشمند ارائه می دهد. از این رو، کیفیت خدمات شهر هوشمند به ویژه با توجه به مؤلفه های انرژی هوشمند، محیط هوشمند، زندگی هوشمند، حمل ونقل هوشمند، ایمنی هوشمند و سلامت هوشمند تأثیر بسزایی در مشارکت شهروندان در مواقع اضطراری مخاطرات محیطی دارد. بنابراین، شهر هوشمند با بهبود این مؤلفه ها می تواند برای شهروندان امکان اطلاع رسانی و دسترسی به منابع و خدمات مورد نیاز در مواقع اضطراری را فراهم کند و به این ترتیب به تعامل و مشارکت فعال شهروندان در مدیریت مواقع اضطراری کمک کند. در نتیجه، توسعه شهر هوشمند و بهبود کیفیت خدمات آن، نقش مهمی در افزایش توانمندی های شهروندان برای مواجهه با مخاطرات محیطی دارد.
طراحی مدل مفهومی تأمین منابع مالی شهرهای هوشمند با رویکرد داده بنیاد (مورد مطالعه: شهرداری تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
74 - 89
حوزههای تخصصی:
مقدمه به منظور رفع معضلات شهری، مفاهیم شهر هوشمند جهش قابل ملاحظه ای در دیدگاه ها و راهکارهای مرتبط ایجاد کرده و ضرورت استفاده از راه حل های هوشمندانه و بهره برداری از قابلیت های فناوری اطلاعات و ارتباطات جهت تبدیل شهرها به نیرویی مثبت برای زندگی پایدار، توجه به شهر هوشمند را افزایش داده است. یک شهر زمانی هوشمند است که سرمایه گذاری در سرمایه انسانی، اجتماعی و زیرساخت های ارتباطی سنتی (حمل ونقل) و مدرن (فناوری اطلاعات و ارتباطات) به رشد اقتصادی پایدار و کیفیت بالای زندگی منتج شود. تمرکز بر این تعریف بیش ازپیش نقش سرمایه گذاری و در کل، تأمین منابع مالی در شهرهای هوشمند را نمایان می سازد. تأمین مالی پروژه های شهر هوشمند در حال حاضر به میزان قابل توجهی بر اساس بودجه فعلی شهرداری تهران انجام شده و حوزه های مختلف سرمایه گذاری نقش چندانی در پروژه های یادشده ایفا نکرده و موضوعات مختلف مربوط به تحریم تکنولوژیکی کشور بر این فرایند تأثیرگذار بوده است. لازمه تأمین مالی این شهرها فاصله گرفتن از تأمین مالی سنتی و استفاده از رویکردهای جدید تأمین مالی است که در این پژوهش نیز موارد مختلفی از این گونه رویکردها بررسی شده اند. پژوهش حاضر به دنبال آن است که با طراحی یک مدل مفهومی داده بنیاد، عوامل تأثیرگذار در تأمین منابع مالی پروژه های فناوری اطلاعات در شهر هوشمند را شناسایی کند.مواد و روش هاپژوهش حاضر از نظر هدف، پژوهشی کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای و میدانی است. برای جمع آوری داده ها و اطلاعات مورد نیاز، از نمونه گیری به روش گلوله برفی استفاده شده است که به طور هم زمان داده ها، گردآوری و تحلیل شده و انتخاب نمونه های بعدی بر اساس تحلیل داده های قبلی انجام شده است. به منظور تعیین مؤلفه های پژوهش، از روش بررسی مستندات و مصاحبه های باز و نیمه ساختاریافته با ۲۰ نفر از خبرگان و مشاوران مختلف استفاده شده و جمع بندی مصاحبه ها نیز با استفاده از روش داده بنیاد صورت گرفته است. برای بررسی روایی مصاحبه ها، پس از طراحی چارچوب مصاحبه، از چهار نفر متخصص در زمینه پژوهش، نظرخواهی و تغییرات لازم مطابق نظرات آن ها اعمال شد. در هر مصاحبه، نظرات افراد از طریق پرسش های باز دریافت و سپس پاسخ ها یادداشت و کدگذاری شده و به منظور محاسبه پایایی مصاحبه ها، از روش توافق موضوعی دو کدگذار، استفاده شده است.یافته هادر این پژوهش مراحل نظریه داده بنیاد در سه مرحله به صورت ۱) مطالعه و جمع آوری داده های اولیه؛ ۲)مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان؛ ۳) کدگذاری داده ها برای دستیابی به مفاهیم، مؤلفه ها و برقراری روابط بین آن ها انجام شد که بر این اساس، سه نوع کدگذاری (باز، محوری و انتخابی) صورت گرفت. در مرحله کدگذاری باز تعداد ۲۱۰ نکته کلیدی به همراه ۷۹ کدباز شناسایی شد. کاهش زمان انعقاد قرارداد، نظام حاکمیتی قراردادها، تغییر نوع نگاه به مقوله تأمین مالی و تفکیک پیمانکار و سرمایه گذار، افزایش اهمیت به سود پروژه ها، مشکلات رویه های دست وپاگیر، کیفیت مطالعات اولیه پروژه ها و اطمینان نسبت انجام مطالعات اولیه، وجود حس اعتماد و بسترهای فعلی تکنولوژی تعدادی از کدهای شناسایی شده طی انجام مصاحبه ها هستند. در مرحله کدگذاری محوری نیز تعداد ۲۴ مقوله فرعی شناسایی و در مرحله کدگذاری انتخابی نیز بر اساس این مقوله ها، مقوله های کلی مدل مفهومی داده بنیاد در قالب شرایط علّی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، راهبردها و پیامدها شناسایی شد.نتیجه گیرینتایج تحقیق بیانگر آن است که با توجه به شرایط اقتصادی فعلی و شاخص هایی نظیر نرخ تورم، نرخ برابری ارز و.... عوامل اقتصادی به عنوان شرایط علّی باید مد نظر قرار گیرد و مواردی نظیر مدیریت ریسک، ویژگی های مهارتی و رفتاری مدیریت، منابع مالی در دسترس، مدیریت قراردادها و ساختار مالی را به عنوان سایر شرایط علّی می توان نام برد. پیش از ورود به تأمین منابع مالی پروژه ها، باید شرایط زمینه ای فراهم شود؛ مدیریت چرخه عمر طرح یکی از این موارد است. هر طرح یا پروژه هوشمندسازی از ابتدا که تعریف، برنامه ریزی و اجرا می شود، دارای طول عمر مشخصی بوده و بی شک استفاده از هر مکانیزم تأمین مالی طی عمر مفید آن قابل تعریف بوده و گهگاه افزایش زمان پروژه بر مکانیزم های اولیه تعریف شده در این خصوص تأثیر بسزایی خواهد داشت. مدیریت تکنولوژی، ماهیت پروژه های هوشمندسازی، میزان در دسترس بودن داده ها سایر شرایط زمینه ای است که در این مدل شناسایی شده اند. شرایط مداخله گر در مدل داده بنیاد شرایطی است که بر راهبردها تأثیر می گذارند. عوامل سیاسی، ساختار سازمانی، مدیریت بدهی، مدیریت ذی نفعان و مدیریت نوآوری به عنوان شرایط مداخله گر تعریف شده و همچنین توسعه و به کارگیری دقیق مدل های کسب وکار، آموزش و فرهنگ سازی مدیران در خصوص روش های مختلف تأمین منابع مالی و بهبود نظام حکمرانی مالی و اجرایی نیز به عنوان راهبردهای مدل تعریف شده اند.
ارائه مدل عوامل مؤثر بر توسعه آینده شهرهای هوشمند پایدار با تأکید بر مدیریت بهینه انرژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
116 - 130
حوزههای تخصصی:
مقدمه بهینه سازی مصرف انرژی با توجه به نیاز پیچیده و فراوان شهرها به انرژی از یک طرف و بحران ناشی از مصرف سوخت های فسیلی در شهرها و پدیده گرمایش زمین از طرف دیگر، امری ضروری است. در این راستا توسعه شهرهای هوشمند و پایدار که عوامل مختلف پایداری را در شهرهای هوشمند در نظر می گیرند، نشان دهنده رویکردی مهمی برای صرفه جویی در مصرف انرژی و ترویج گذار به سمت انرژی پاک از طریق دیجیتالی شدن است. شهر هوشمند به معنای شهری است که ساخت آن بر اساس فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) توسعه داده شود؛ و توسعه پایدار شهری به عنوان «فرایند تغییر در محیطی است که توسعه اقتصادی را در عین حفظ منابع و ارتقای سلامت فرد، جامعه و اکوسیستم تقویت می کند». حجم زیادی از ادبیات بیان می کند که حوزه فناوری و چگونگی تأثیر ویژگی ها و قابلیت های سازمانی بر اجرای آن از جنبه اصلی شهرهای هوشمند است و جنبه های طراحی در این زمینه نادیده گرفته شده است. در حالی که شهرهای پایدار مفاهیم و اصول طراحی را در نظر گرفته و جنبه های هوشمند را نادیده می گیرند. از این رو، با ادغام این دو مفهوم می توان از شهرهای هوشمند پایدار صحبت کرد. شهر هوشمند پایدار، به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات برای برآوردن نیازهای ساکنان فعلی خود بدون به خطر انداختن افراد دیگر یا نسل های آینده است که دستیابی به توسعه پایدار شهری و بهبود کیفیت زندگی را تسهیل می کند. با این حال، سیاست گذاران و ذی نفعان مرتبط با شهر هوشمند فاقد توصیه های کاربردی بر مبنای پژوهش برای حمایت از توسعه شهر های هوشمند پایدار هستند. زمانی که دولت ها عوامل مختلفی را در سیاست های مرتبط با توسعه شهر های هوشمند پایدار در نظر نگیرند، ممکن است نتوانند خدمات باکیفیتی را به شهروندان ارائه کنند. در نتیجه هدف اصلی پژوهش، شناسایی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر توسعه شهر هوشمند پایدار است و سؤال های پژوهشی در نظر گرفته شده در مقاله حاضر این است: عوامل مؤثر بر توسعه شهر هوشمند پایدار با تمرکز بر مدیریت بهینه انرژی کدام است؟ عوامل تأثیرگذار و تأثیرپذیر در توسعه شهر هوشمند پایدار کدام است؟ برای پاسخ به سؤال های مطرح شده، این مقاله نوعی مدل برای چگونگی راه حل های مرتبط با آن ها در دستور کار شهر هوشمند پایدار پیشنهاد می کند. نتایج این پژوهش کمک می کند تا مدیران، سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری تصویری واضح از بخش توسعه شهر هوشمند پایدار داشته باشند.
مواد و روش هاهدف تحقیق حاضر، ارائه مدل عوامل مؤثر بر توسعه شهر هوشمند پایدار است. به همین دلیل از آزمون آماری دوجمله ای و روش دیمتل فازی استفاده شده است. هر دو جزء فنون کمی هستند و از داده های کمی برای تحلیل استفاده می کنند. آزمون دوجمله ای یک آزمون ناپارامتریک برای غربال عوامل است. با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون دوجمله ای اقدام به محاسبه سطح معناداری برای عوامل صورت می گیرد و عواملی که ضریب معناداری آن ها بیشتر از 05/0 باشد، حذف می شوند. دیمتل روشی است که جهت و شدت روابط مستقیم و غیرمستقیم میان عوامل موجود در یک سیستم پیچیده را از طریق محاسبات ماتریسی و نظریات مرتبط ریاضی شناسایی می کند. پژوهش حاضر از حیث هدف، اکتشافی (به دلیل شناسایی عوامل مؤثر پژوهش)؛ از منظر جهت گیری، کاربردی (کاربرد نتایج در تحلیل عوامل مهم توسعه شهر هوشمند پایدار) و از نظر روش شناسی آمیخته است. جامعه نظری پژوهش شامل اساتید، خبرگان و مدیران و کارشناسان است. همچنین روش نمونه گیری به صورت قضاوتی و بر اساس دانش و قضاوت تخصصی خبرگان است. درخور یادآوری است که حجم نمونه در این پژوهش 15 نفر است. مراحل پژوهش حاضر عبارت اند از:1) مرور پیشینه برای شناسایی عوامل اثرگذار بر توسعه شهر هوشمند پایدار2) غربال اولیه عوامل پژوهش با استفاده از آزمون بینم (Binominal Test)3) تعیین اثرگذارترین عوامل از طریق روش دیمتل فازی
یافته هایافته های پژوهش نشان می دهد ابتدا 20 عامل اثرگذار توسعه شهر هوشمند پایدار با تمرکز بر مدیریت بهینه انرژی با مرور تحلیلی پیشینه استخراج شدند. سپس با تحلیل آزمون دوجمله ای، 10 عامل آموزش و توانمندسازی شهروندان، کنترل سطح آلودگی، توسعه مشارکت های دولتی و خصوصی، سیستم های مدیریت ترافیک، توسعه نوآوری و کارآفرینی، جذابیت و رقابت شهری، مدیریت مصرف منابع، برنامه ریزی و سیاست های عمومی شهری، امنیت سایبری و مشارکت شهروندان دارای ضریب معناداری بالای 5 درصد بودند و از محاسبات حذف شدند. همچنین 10 عامل باقی مانده با استفاده از تکنیک دیمتل فازی مورد بررسی قرار گرفتند. تکنیک دیمتل، عوامل را از منظر اثرگذاری و اثرپذیری مورد ارزیابی قرار می دهد. با توجه به یافته های دیمتل فازی و شاخص خالص اثر، عوامل اینترنت پرسرعت (فناوری 5G)، تحقیق و توسعه، کلان داده ها، هوش مصنوعی و اینترنت اشیای سبز دارای اثرگذاری بیشتری در مقایسه با اثرپذیری بودند. عوامل اقتصاد دورانی، منابع انرژی تجدیدپذیر، سیستم های حمل و نقل هوشمند و ساختمان های سبز هوشمند و سیستم های مدیریت هوشمند انرژی، عوامل تأثیرپذیر هستند. نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان می دهد اینترنت پرسرعت (فناوری 5G) تأثیرگذارترین عامل بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. به کارگیری فناوری 5G سرعت دسترسی کاربران به حجم زیادی از داده ها را افزایش و زمان آن را کاهش می دهد. اینترنت اشیا می تواند از فناوری 5G به منظور مدیریت مصرف انرژی در شهر هوشمند پایدار بهره مند شود. بنابراین، فناوری 5G قادر است به خوبی پاسخ گوی نیازهای شهر هوشمند پایدار در جهت مدیریت مصرف انرژی باشد. تحقیق و توسعه دارای رتبه دوم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. تحقیق و توسعه با جذب سرمایه گذاری و نوآوری در محصولات و خدمات و تولید فناوری های پیشرفته به فعالیت های دانش بنیان و در نتیجه پیشرو بودن در زمینه سیاست های پایدار منجر می شود. بنابراین می توان با حمایت از همکاری میان دانشگاه و صنعت و همچنین، شرکت های مبتنی بر فناوری جدید (NTBFs)، گام بزرگی در این مسیر برداشت. کلان داده دارای رتبه سوم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. تعیین اطلاعات مفید در پروژه های توسعه شهر هوشمند مبتنی بر داده بسیار مهم است، زیرا شناسایی اطلاعات برای ارائه به مشتریان به طور مستقیم با ارزش و جذابیت یک سرویس مرتبط است. هوش مصنوعی دارای رتبه چهارم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. هوش مصنوعی به مدیریت تولید و مصرف انرژی در محیط های متغیر و بازار کمک می کند. ادغام هوش مصنوعی با شبکه های 5G و شبکه های حسگر، می تواند زمینه جدیدی را برای خدمات شهرهای هوشمند نسل آینده ایجاد کند. اینترنت اشیای سبز و به کارگیری آن دارای رتبه پنجم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. فناوری های اینترنت اشیا چالش های متعددی مانند افزایش مصرف انرژی و همچنین، زباله های الکترونیکی در شهرهای هوشمند را به همراه دارند. برنامه های شهر هوشمند باید سازگار با محیط زیست باشند، از این رو شهرهای هوشمند باید به سمت اینترنت اشیای سبز حرکت کنند. تحلیل این عوامل کلیدی به تصمیمات مدیران، سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری برای سرمایه گذاری و فراهم کردن زیرساخت های لازم شهر هوشمند با توجه به مدیریت بهینه انرژی، کمک می کند.
نقش بازاریابی محتوا در توسعه گردشگری سلامت در ایران، مطالعه موردی: شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
97 - 113
حوزههای تخصصی:
امروزه گردشگری سلامت سهم بالایی از درآمد کشورها را به خود اختصاص داده است. در ایران با توجه به هزینه پایین درمان نسبت به کشورهای دیگر و وجود تعداد زیاد متخصص در صورت برنامه ریزی و بازاریابی می توان گردشگران زیادی را جذب کرد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش بازاریابی محتوا در توسعه گردشگری سلامت است. ازلحاظ هدف، کاربردی با رویکرد اکتشافی و ازلحاظ نحوه تجزیه وتحلیل داده ها، آمیخته می باشد. جامعه آماری در فاز کیفی شامل مدیران و متولیان ارشد گردشگری سلامت و اساتید دانشگاهی در نظر گرفته شدند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 11 نفر از خبرگان انتخاب شدند. ابزار اصلی جمع آوری داده ها در این فاز، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته که با روش تحلیل مضمون (تم) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. در فاز کمّی نیز، مدیران ارشد، میانی و عملیاتی مراکز درمانی دولتی و خصوصی در استان تهران به عنوان جامعه در نظر گرفته شدند که 400 نفر بر اساس روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. جهت انجام تجزیه وتحلیل های توصیفی و استنباطی، از نرم افزارهای spss و pls استفاده شد. نتایج تحقیق منجر به مدل تحقیق شامل شش تم فراگیر و پانزده تم سازنده گردید. علاوه بر این، نتایج نشان داد پیامدهای اولیه (شامل: افزایش سهم ایران از بازار گردشگری سلامت، و وفاداری سازی گردشگران سلامت به مراکز درمانی ایران) تأثیر مثبت و نسبتاً قویی (ضریب 336/0) بر پیامدهای ثانویه (شامل: ارز آوری و بهبود اقتصادی کشور و بهبود روند توسعه نظام بهداشت و درمان کشور) دارند
تحلیل الگوهای همدید دو رخداد سنگین ترین بارش های حوضه سد زاینده رود(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جغرافیا و مطالعات محیطی سال دوزادهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۸
116 - 125
حوزههای تخصصی:
بارش یکی از مهمترین عناصر اقلیمی است و به خصوص زمانی که بارش های سنگین رخ دهد اهمیت آن بیشتر می شود. بررسی بارش و یا بارش های سنگین یک منطقه نیازمند تحلیل الگوهای همدید می باشد. این پژوهش با هدف بررسی بارش های سنگین حوضه آبریز سد زاینده رود صورت گرفته است. برای این منظور از داده های بارش روزانه ایستگاه های کوهرنگ، فریدون شهر، شهرکرد، داران، پل زمان خان، فرخ شهر، چادگان و سامان طی دوره آماری 2019-1958 استفاده شد. پس از بررسی داده ها دو رخداد بارش در تاریخ های 7/1/2004 و 12/3/2005 که بارش های سنگین (بارش بالای 20 میلی متر) در منطقه مورد مطالعه رخ داده انتخاب و الگوهای همدید آن مورد تحلیل قرار گرفته است. داده های مربوط به ارتفاع ژئوپتانسیل سه تراز 500، 700 و 850 هکتوپاسکال از سایت نوآ دریافت و در نرم افزار Arc Gis نقشه های آن ترسیم شد. نتایج به دست آمده نشان داد بارش های سنگین در حوضه مورد مطالعه زمانی رخ می دهد که هوای سرد در عرض های بالاتر به سمت عرض های پایین تر حرکت کرده و بر روی دریای سرخ و مدیترانه رطوبت لازم را کسب کرده باشند. زمانی که محور تراف در شرق مدیترانه قرار گیرد و رطوبت فراوان نیز داشته باشد باعث ایجاد بارش های سنگین در منطقه مورد مطالعه می شود. در مجموع می توان بیان نمود که شدیدترین بارش ها در منطقه مورد مطالعه در اسفندماه رخ می دهد و سیستم های مدیترانه ای و سودانی مسبب رخداد بارش های سنگین در این منطقه می باشد.