
مقالات
حوزههای تخصصی:
شبکه توزیع، از مراحل کلیدی در زنجیره تأمین کالا به شمار می رود که نشان دهنده موجودی ها و جریان ها از نقطه نهایی تولید تا مشتری یا کاربر نهایی است. یکی از این صنایع به جهت حساسیت محصول و جامعه هدف آن، صنعت توزیع دارو است. از عناصر جهت ساز در مسیر آتی این شرکت ها بیانیه ماموریت بوده که در پژوهش حاضر به مقایسه این عناصر در اقتصاد در حال ظهور کشور ایران و کشور مالزی و اقتصاد توسعه یافته کشور آمریکا پرداخته شده است. نمونه پژوهش، شرکت های منتخب توزیعی دارو در سه کشور است که به صورت هدف مند انتخاب شده اند. روش پژوهش تحلیل مضمون بوده است. نتایج پژوهش نشان می دهد در شرکت های ایرانی تاکید چشم انداز بر بعد رقابت محوری بوده و بعد از آن هم بعد هیجانی و جغرافیایی قرار دارند. در حالی که در کشور مالزی مشتری محوری مبنای عمل بوده است.در بعد ماموریت شرکت های ایرانی، کارکنان دارای بیشترین درصد و توجه به فلسفه و تصور مردم دارای کمترین درصد از بین شرکت های منتخب است،در حالی که در شرکت های منتخب در کشور مالزی، بعد کارکنان دارای کمترین درصد بوده است. در شرکت های منتخب کشور ایران، مشتری مداری و مسئولیت پذیری جهت گیری های اصلی ارزش ها انتخاب شدند در حالی که برای شرکت های کشور مالزی مسئولیت پذیری با اقتدار در اولویت بوده است. برای شرکت های منتخب کشور آمریکا رویکرد اصلی در چشم انداز مبتنی بر رقابت محوری بوده و در ماموریت خود بعد محصول را اولویت قرار داده و در ارزش های خود هم برجامعه و محیط زیست (مسئولیت پذیری) متمرکز شده اند.
تبیین و توسعه ابعاد محتوایی استراتژی تحول دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که فناوری های دیجیتال ابعاد مختلف سازمان ها را تحت تأثیر قرار داده تا جایی که کم ترین کسب وکاری را در صنایع مختلف می توان مستقل از این نوع فناوری ها تصور کرد. از این رو، سازمان ها برای رقابت و بقا، راهی جز تحول دیجیتال ندارند و در صورت مقاومت یا تأخیر برای شروع اقدامات دیجیتالی سازی، مسیر افول به روی آن ها باز می شود. اولین گام حرکت در مسیر تحول دیجیتال، شکل دهی استراتژی تحول دیجیتال است. سازمان ها در صورت عدم اتخاذ استراتژی برای تحول دیجیتال و به تبع آن پیاده سازی اشتباه و ناکامی، خسارات قابل توجهی را متحمل خواهند شد و بقای آن ها نیز در خطر خواهد بود. بنابراین شکل دهی استراتژی تحول دیجیتال به دغدغه کلیدی برای سازمان ها تبدیل می شود و فقدان چارچوب مرجع و جامع که ابعاد مختلف تحول دیجیتال را شامل شود، چالشی جدی و خلاء پژوهشی است. از این رو، هدف این پژوهش، شناسایی ابعاد محتوایی استراتژی تحول دیجیتال است. روش پژوهش، کیفی از نوع آمیخته است. ابتدا با بررسی نظام مند پیشینه موضوع به روش فراترکیب، پس از غربال گری و تحلیل 22 مقاله منتخب، از طریق کدگذاری باز، کدهای اولیه شناسایی و سپس با 17 نفر از خبرگان که به صورت هدف مند انتخاب شدند، مصاحبه های عمیق نیمه ساختار انجام و داده های حاصل با روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار سیه- شانون بررسی شد. بر حسب یافته های پژوهش، 72 کد شناسایی شده به 5 بعد و 14 مؤلفه تبدیل شدند. در چارچوب نهایی ارزش (مدل کسب وکار، تجربه مشتری، تجربه کارکنان و فرایندهای عملیاتی)، فناوری های دیجیتال (فناوری های تحول آفرین و فناوری های معمول)، حکمرانی (سبک رهبری و حکمرانی، اکوسیستم و ساختار و مدل عملیاتی)، قابلیت های پویای تحول دیجیتال (قابلیت تحول و قابلیت دیجیتال) و منابع (منابع مالی، منابع انسانی و منابع دانشی) ابعاد و مؤلفه های شناسایی شده در این پژوهش هستند.
بررسی و آسیب شناسی قانون تأسیس بیمه مرکزی ایران و بیمه گری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صنعت بیمه که یکی از بخش های خدمت رسان به کلیه بخش های اقتصادی و مردم است، نقش مهمی در توسعه اقتصادی و ایجاد امنیت و رفاه کشور دارد. «قانون تأسیس بیمه مرکزی ایران و بیمه گری »، اصلی ترین چارچوب قانونی حاکم بر فعالیت صنعت بیمه کشور و نهاد ناظر آن است. با توجه به گذشت بیش از نیم قرن از تصویب این قانون و الزامات جدیدی که هم از محیط درونی و هم فضای بین المللی بر صنعت بیمه تحمیل می شود، بازنگری در این قانون ضروری می نماید. هدف تحقیق، بازبینی قانون تأسیس بیمه مرکزی و بیمه گری برای شناسایی راهکارهای اداره صنعت بیمه در بعد قوانین و مقررات است. بر این اساس، نسبت به شناسایی خلأها و زمینه های نیازمند اصلاح قوانین اصلی صنعت بیمه اقدام شده و پس از آن، اصلاحات پیشنهادی از طریق انجام مصاحبه با خبرگان و در ادامه پیمایشی وسیع تر در سطح صنعت بیمه ارائه شده است. روش پژوهش از نوع آمیخته است. ابزار گردآوری داده در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق است. همچنین ابزار بخش کمّی، پرسشنامه محقق ساخته است. در انتها با تحلیل یافته ها، پیشنهادهایی برای رفع خلأها و چالش های مذکور و ارتقای بستر حقوقی حاکم بر صنعت بیمه ارائه می شود. استفاده از ظرفیت نهادهای تخصصی موجود در صنعت بیمه نظیر شورای عالی بیمه و افزایش استقلال نهاد ناظر صنعت بیمه با توجه به تخصصی بودن امر بیمه از جمله مهم ترین نتایج و راهکارهای پیشنهادی این تحقیق محسوب می شوند.
ارائه چارچوب مفهومی هم تکاملی در زیست بوم کسب و کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هم تکاملی یکی از مفاهیم علمی در حوزه سازمانی به اقتباس از زیست بوم های زیستی است و از جمله روابطی بوده که در سال های اخیر بسیار در زیست بوم ها مورد توجه قرار گرفته است. روش پژوهش اسنادی- مرور نظام مند و در مرحله بعدی تحلیل محتوای متون مقالات انتخابی است. این پژوهش در نظر دارد بر اساس گزاره های تعاریف هم تکاملی در پیشینه، مفهومی یکپارچه از آن در زیست بوم ها ارائه نماید. بدین منظور با مراجعه به پایگاه داده اسکوپوس، مقالات با کلیدواژه های منتخب استخراج و تحلیل شد. در گام نخست 881 مقاله شناسایی شد که پس از پردازش مقالات با شاخص های متفاوت، تعداد مقالات قابل تحلیل به 25 مقاله تقلیل یافت. متن 25 مقاله منتخب کلیدی، وارد مرحله تحلیل محتوا شد. بر اساس نتایج پژوهش، 5 تم اصلی هم تکاملی شامل مکانیزم ها، ماهیت، ویژگی های کنش گران زیست بوم و ۲۷ مقوله فرعی استخراج شد. از میان مقوله های فرعی، 12 مقوله با تکرار بالا شناسایی و بر این اساس، تعریف جامعی از ماهیت و مفهوم هم تکاملی در زیست بوم های کسب و کار ارائه شد. مبتنی بر این تعریف، مفهوم هم تکاملی در زیست بوم کسب و کار بر اساس 4 بعد اصلی«تغییر، تعامل، یادگیری و چندسطحی» به صورت « تغییر و توسعه همزمان، پایدار و دائمی بین کنشگران متنوع یک زیست بوم کسب وکار که در چند سطح و مبتنی بر یادگیری و تعامل بین آنهاست» تعریف می شود.
ارزیابی میزان رضایت بیمه گذاران از پرداخت خسارت در بیمه های درمان تکمیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه بیمه های درمان تکمیلی نقش بسزایی در زندگی و سلامت افراد جامعه و همچنین تأمین مالی هزینه های درمانی افراد دارند، از این رو رضایت بیمه گذاران نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. رضایت بیمه گذاران نشان می دهد که یک شرکت بیمه در زمان صدور بیمه نامه یا پرداخت خسارت، چقدر خدمات و سرویس دهی مناسبی ارائه می دهد. بر این اساس، در این مقاله، به ارزیابی عملکرد پرداخت خسارت در بیمه های درمان تکمیلی پرداخته می شود. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، به این صورت است که ابتدا با استفاده از یک مطالعه کتابخانه ای، عوامل مؤثر بر ارزیابی عملکرد پرداخت خسارت احصاء می شود و سپس، عملکرد پرداخت خسارت با استفاده از روش تحقیق کمی و مطالعه میدانی، با ابزار پرسشنامه برای گردآوری داده ها، مورد ارزیابی قرار می گیرد. ساختار پرسشنامه بر مبنای مدل سرکوال و بر اساس پنج بعد فیزیکی، قابلیت اعتماد، پاسخگویی، تضمین و همدلی طراحی شده که انتظارات و ادراکات بیمه گذاران را از عملکرد پرداخت خسارت بررسی می کند. در ادامه، با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی، مدل مورد نظر در رضایت بیمه گذار از پرداخت خسارت مورد تأیید قرار گرفت و یافته های تحقیق نشان می دهد بر اساس نمونه جمع آوری شده، نارضایتی مشتریان از کیفیت خدمات خسارت بیمه های درمان تکمیلی در شرکت های بیمه وجود دارد. همچنین این نارضایتی در تمام ابعاد پنج گانه مدل سروکوال یعنی فیزیکی، قابلیت اعتماد، پاسخگویی، تضمین و همدلی نیز وجود دارد. علاوه بر این، ملاحظه می شود که موارد بیشترین انتظارات، کمترین ادراکات را از سوی مشتریان دریافت کرده است و این به نوعی اسباب ایجاد نارضایتی در بین بیمه شدگان را فراهم می کند.
شناسایی عوامل مؤثر، ابعاد و پیامدهای تفکر استراتژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفکر استراتژیک، شایستگی کلیدی به منظور مواجهه با عدم قطعیت و پیچیدگی محیط است. با این حال، فقدان این شایستگی کلیدی و از طرفی کمبود مطالعات در این زمینه هدف اصلی پژوهش را شکل داده است. این هدف شناسایی عوامل مؤثر، ابعاد و پیامدهای تفکر استراتژیک است و در صنعت دام و طیور که از جمله صنعت استراتژیک در کشور است انجام شده است. به منظور ارائه مدلی متناسب با شرایط کشور، رویکرد کیفی و نظریه داده بنیاد مورد کاربرد قرار گرفت. ابزار پژوهش، جستجو در منابع معتبر علمی و مصاحبه نیمه ساختار یافته با خبرگان صنعت بوده که تعداد 16 مصاحبه به روش گلوله برفی و تا رسیدن به اشباع نظری انجام شد. مدل اکتشاف شده دربردارنده عوامل مؤثر در بعد فردی (دانش و مهارت حرفه ای، عوامل ادراکی، هوش عاطفی و اجتماعی)، سازمانی (فرهنگ سازمانی، مدیریت دانش، ساختار و فرایندها) و محیطی (رقابت سازنده در محیط، حضور فناوری های نوین در صنعت، عوامل سیاسی اقتصادی حامی کسب و کار) بوده است. همچنین ابعاد تفکر استراتژیک در پنج دسته درک پیچیدگی زنجیره ارزش، تفکر تحلیلی، آگاهی سازمانی، فرصت طلبی خلاقانه و مواجهه هوشمندانه با بحران شناسایی شد. پیامدها نیز در دو سطح سازمانی (پایداری مالی، بهبود جایگاه سازمان در محیط) و صنعت (توسعه ظرفیت صنعت، بهبود جایگاه صنعت) شناسایی و ارائه شد. مدل ارائه شده از لحاظ ابعاد شناسایی شده دارای نوآوری بوده و الزاماتی برای توسعه تفکر استراتژیک ارائه می دهد که مورد بحث و تشریح قرار گرفته اند.
سازوکارها و کارکردهای مدیریت دانش مشتریان و مدیران صنعت در ارتقای عملکرد سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنگاه های کوچک و متوسط نقش حیاتی در تولید صنعتی و توسعه اقتصادی کشورها دارند. از این رو پژوهش حاضر با بررسی تاثیر سه عامل سه گانه فناوری، انسانی و سازمانی بر عملکرد بنگاه های کوچک و متوسط حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات با میانجیگری مدیریت دانش مشتریان در دو گروه مدیران و مشتریان صورت گرفته است. سازمان ها سیستم های چند سطحی هستند. پژوهش های اخیر همواره به دنبال شناسایی تفاوت ها و پر کردن شکاف میان سطوح مختلف تحلیل رفتار انسان ها در سطح فردی، گروه و سازمان می باشند. در این پژوهش غیر از سنجش مدیریت دانش مشتریان و عملکرد سازمانی در یک سطح، سنجش رابطه رسانه اجتماعی و عملکرد سازمانی در جایگاه ساختاری چند سطحی بررسی شده است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی - پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل 169 نفر از سرپرستان و مدیران حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات و 217 نفر از مشتریان است. تجزیه وتحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد روش حداقل مربعات جزئی و نرم افزار SmartPLS انجام گرفته است. براساس این نتایج به ترتیب عوامل فناوری، انسانی و سازمانی تاثیر مثبتی در جهت افزایش عملکرد سازمانی دارد. نوآوری تحقیق در اجرای این تحلیل به صورت چند سطحی می باشد . داده های چند سطحی به کمک نرم افزار تحلیل خطی سلسله مراتب، تحلیل شده اند. خروجی نرم افزار HLM 7 نشاندهنده روابط چندسطحی متغیر های پژوهش است. رسانه اجتماعی در سطح فراسازمانی اثری مثبت بر ضریب رگرسیون ، بر رابطه مدیریت دانش مشتریان بر عملکرد سازمان در سطح سازمانی دارد. لذا، هر چه سرمایه گذاری بر رسانه اجتماعی در سطح دوم (فراسازمانی ) بیشتر باشد، اثر آن در سطح پایین شدت بیشتری دارد و می توان عملکرد سازمانی را افزایش داد.
تاثیر پویایی و سازگاری قابلیت های بازاریابی با شدت رقابت در ارتقاء عملکرد صادراتی شرکت های تجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش، بررسی تأثیر قابلیت های بازاریابی پویا و سازگار بر عملکرد شرکت ها در بازاریابی بین المللی است. نوع پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها توصیفی - پیمایشی است. جامعه آماری شامل شرکت های صادرکننده کاشی و سرامیک در ایران است که با توجه به آمارگرفته شده از وزارت صنعت، معدن و تجارت ایران مجموعاً 155 شرکت می باشد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 110 شرکت است. روش نمونه گیری در این تحقیق از نوع نمونه گیری تصادفی در دسترس است. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته با بهره گیری از شاخص و گویه های پیشینه تحقیق استفاده گردید. برای تجزیه وتحلیل داده ها از رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار SmartPLS استفاده شد. نتایج حاصل از آزمون فرضیه های پژوهش نشان داد، قابلیت های بازاریابی بر عملکرد بازاریابی بین المللی شرکت های صادرکننده کاشی و سرامیک در ایران تأثیر دارد. اثر مستقیم قابلیت های بازاریابی پویا و قابلیت های بازاریابی سازگار بر عملکرد بازاریابی بین المللی نیز معنا دار می باشند. همچنین، قابلیت مدیریت ارتباط با مشتری، قابلیت مدیریت توسعه محصول، قابلیت مدیریت زنجیره تأمین، قابلیت یادگیری بازار هوشمند، قابلیت آزمایش بازار سازگار، قابلیت بازاریابی باز بر عملکرد بازاریابی بین المللی تأثیر معنادار دارند. تأثیر تعدیل کننده شدت رقابت در رابطه بین قابلیت های بازاریابی، قابلیت های بازاریابی پویا، قابلیت های بازاریابی سازگار و عملکرد بازاریابی بین المللی شرکت های صادرکننده کاشی و سرامیک در ایران تائید شد. در نهایت تأثیر تعدیلگر شدت رقابت در رابطه بین قابلیت مدیریت ارتباط با مشتری، قابلیت مدیریت توسعه محصول، قابلیت مدیریت زنجیره تأمین، قابلیت یادگیری بازار هوشمند، قابلیت آزمایش بازار سازگار، قابلیت بازاریابی باز و عملکرد بازاریابی بین المللی تائید شد. نتایجی که از این پژوهش می توان دریافت کرد این است که قابلیت های بازاریابی پویا و سازگار به عوامل کلیدی موفقیت برای شرکت های صادراتی تبدیل شده اند. یک شرکت با قابلیت های پویا برای بقا و بهبود عملکرد تجاری خود بسیار مورد نیاز است. هدف نهایی شرکت های کاشی و سرامیک علاوه بر بهبود عملکرد در زمینه صادرات، کسب مزیت رقابتی در بین شرکت های صادراتی می باشد.
تأثیر اتحاد راهبردی بر یادگیری راهبردی با نقش آینده نگاری راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مکتب راهبرد یادگیری، اعضای سازمان هستند که راهبرد را یاد گرفته و آن فعالیتی است که از دل فرایندهای یادگیری ظهور می کند و بر همین اساس مورد توجه سازمان ها و شرکت های متعددی قرار گرفته است. سازمان ها با نگرش یادگیری به طراحی راهبرد، می توانند سرعت عمل و اثربخشی خود را برای مواجهه با تغییرات محیطی و آینده سازمان بهبود بخشند. هدف پژوهش، تعیین تأثیر موفقیت اتحادهای راهبردی بر توانایی یادگیری راهبردی شرکت های عضو در اتحادیه صنعت برق ایران در سال ۱۴۰۲ با تأکید بر نقش مهم آینده نگاری راهبردی است. این هدف در چارچوب سه سوال پژوهشی، مسیر تحقیق را روشن می سازد. از آزمون های آماری برای روشن شدن وضعیت تاثیر سازه های تحقیق بر یکدیگر استفاده به عمل می آید. پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، پژوهشی توصیفی همبستگی مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل ۶۰۹ شرکت است که از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شده است. نتایج تحلیل داده های پژوهش نشان می دهد که اتحاد راهبردی بر یادگیری راهبردی و آینده نگاری راهبردی؛ و همچنین آینده نگاری راهبردی بر یادگیری راهبردی تأثیر مثبت و معنادار دارد. در نهایت آینده نگاری راهبردی رابطه بین اتحاد راهبردی و یادگیری راهبردی را میانجی گری می کند.
تدوین استراتژی و هدف گذاری استراتژیک بازاریابی درصنعت هوانوردی و فرودگاهی کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه اقتصادی هر کشور تا اندازه ای به کارایی و میزان عملکرد صنعت هوانوردی و فرودگاهی و حمل ونقل هوایی وابسته است. هدف پژوهش، تبیین الگو در راستای تدوین استراتژی و هدف گذاری استراتژیک عملکرد بازاریابی و بازار صنعت هوانوردی فرودگاهی ایران است. با روش آمیخته، در ابتدا شاخص معیارهای فعلی مورد استفاده در ارزیابی صنعت فرودگاهی و هوانوردی کشور و جهان مورد غربالگری قرار گرفت. در بخش کیفی با انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با کارشناسان و صاحبنظران صنعت حمل ونقل هوایی و فرودگاهی، شاخص های نهایی حاصل از بررسی پیشینه و مصاحبه ها به دست آمد. بررسی ها نشان داد که کمبود قابل توجه ای در رابطه با استراتژی های عملکرد بازاریابی و معیارهای مبتنی بر بازار در ارزیابی عملکرد در بخش هوانوردی و فرودگاهی کشور وجود دارد. از این رو، الگویی جهت ارزیابی عملکرد مبتنی بر بازار تبیین و ارائه شد تا بتوان به تصویر جامع تری از استراتژی عملکرد بازاریابی هوانوردی و فرودگاهی ایران دست یافت. نمونه آماری، 34 فرودگاه که از روش نمونه گیری تصادفی ساده از بین 57 فرودگاه کشور انتخاب شده و با بهره گیری از الگوی ریاضی، فنون تحقیق در عملیات و نیز استفاده از مفاهیم و اصول تحلیل پوششی داده های شبکه ای، بخش کمّی انجام شد. شاخص های حاصل و نتایج حل مدل نشان دادند تنها 14فرودگاه در هر دو مرحله بطور کامل کارا بوده و دارای کارایی100% در ارزیابی استراتژی های عملکرد بازاریابی بوده اند و سایر فرودگاه ها بدلیل ضعف در خروجی و ازدیاد ورودی فرایندهایشان از مرکز کارایی جدا شده اند؛ بنابراین، برای بهبود وضعیت این فرودگاه ها لازم است اقدامات مستمری از طریق رویکرد تحلیل پوششی داده ها، در دستور کار قرار گیرد.
طراحی مدل چند سطحی مدیریت عملکرد منابع انسانی در شهرداری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخشی نگری در حوزه عملکرد به اتلاف منابع، ضعف عملکردها در هر سطح و ناکارآمدی مدیریت سازمان منجر می شود. ازاین رو، ایجاد کارایی در تمام سطوح سازمانی، برای هماهنگی در مدیریت منابع انسانی، الزامی است. پژوهش حاضر، با هدف طراحی مدل مدیریت عملکرد منابع انسانی در سطوح فردی، گروهی و سازمانی در شهرداری تهران انجام شده است. پژوهش از نوع توسعه ای و کاربردی است. جامعه آماری بخش کیفی پژوهش، دوازده مدیر از مدیران و کارشناسان ارشد نواحی 124گانه شهرداری شهر تهران هستند که به روش گلوله برفی تا رسیدن به حد اشباع نظری، به روش میدانی و مصاحبه نیمه ساختاریافته با آنان انجام شده است. یافته های این پژوهش، در سطح فردی، دو مضمون فراگیر، در سطح گروهی، دو دسته مضامین فراگیر و در سطح سازمانی، شش مضمون فراگیر پدیدار آمده اند. روایی با روش بازبینی خبرگان و پایایی، با روش آلفای کرپیندورف، سنجیده شده است. در بخش کمّی پژوهش، از بین بیش از 8 هزار نفر کارمندان شاغل در نواحی 124گانه شهرداری تهران، اندازه نمونه براساس فرمول کوکران، تعداد 380 نفر برگزیده شدند. جهت اعتبارسنجی مدل، از آزمون تحلیل عاملی تأییدی و برازش مدل، استفاده شد. نتیجه اینکه، تمامی ابعاد مؤلفه ها و شاخص های مدل تأیید شدند و میزان اهمیت ابعاد و مؤلفه های مدل، قابل قبول هستند. با نظرخواهی از خبرگان حوزه منابع انسانی شهرداری تهران، روابط بین سه سطح بررسی شد که نتایج حاکی از اثر مثبت سطوح بر یکدیگر دارد. مدل استخراجی به مدیریت منابع انسانی شهرداری تهران کمک می کند تا با شناسایی دقیق مفاهیم اثرگذار بر فرآیند مدیریت عملکرد، بهبود عملکرد را در سطوح موجب شوند.
تحلیل پویایی سیستم تامین منابع انرژی الکتریکی مبتنی بر روند تغییرات اقلیمی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صنعت برق که در امنیت انرژی کشورها نقش تعیین کننده ای دارد در جهان با چالش هایی نظیر افزایش تقاضا، انتشار گازهای گل خانه ای و تغییرات اقلیمی مواجه شده است. با توجه به روند افزایشی تقاضای انرژی الکتریکی و تغییرات اقلیمی، ضرورت سیاست گذاری در بهره وری انرژی و انرژی های تجدیدپذیر، با نقش یکی از اولویت های استراتژیک دراسناد بالادستی کشور مطرح است. به علت پیچیدگی های بخش انرژی، پژوهش حاضر رویکرد پویایی سیستم را در نظر گرفته و به مدل سازی و شبیه سازی پویایی های سیستم تامین انرژی الکتریکی کشور با توجه به روند پیشران های تغییرات تقاضای انرژی الکتریکی ناشی از تغییر اقلیم، جمعیت و رشد اقتصادی در افق 30 ساله پرداخته است. در ادامه به شناسایی و ارزیابی سیاست های تامین انرژی الکتریکی مبتنی بر سازگاری با تغییرات اقلیمی ایران پرداخته شده است. چهار راهبرد شامل: 1) تامین انرژی الکتریکی مبتنی بر مدیریت عرضه انرژی الکتریکی از منابع تجدیدناپذیر؛ 2) تامین انرژی الکتریکی مبتنی بر مدیریت عرضه انرژی الکتریکی از منابع تجدیدپذیر؛ 3) تامین انرژی الکتریکی مبتنی مدیریت تقاضای انرژی الکتریکی و 4) تامین انرژی الکتریکی مبتنی بر سازگاری با تغییرات اقلیمی شناسایی گردید. سپس با اعمال جداگانه و ترکیبی سیاست های هر یک از راهبردها؛ رفتار متغیرهای هدف مدل، مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. در نهایت سیاست های ترکیبی شامل: 1) کاهش تلفات عرضه از طریق بهره وری عوامل تولید نیروگاه ها؛ 2) کاهش تلفات انتقال و توزیع انرژی؛ 3) کاهش سرانه مصرف انرژی الکتریکی؛ 4) توسعه نیروگاه های خورشیدی؛ 5) مدیریت تقاضای آب در بخش غذا؛ 6) توسعه سیستم های بازیافت حرارتی، 7) توسعه نیروگاه های بادی و 8) توسعه نیروگاه های بیوگاز به مثابه بهترین سیاست های تامین انرژی الکتریکی مبتنی بر سازگاری با روند تغییر اقلیم انتخاب گردید.
اهرم های کنترل استراتژیک بر مزیت رقابتی با نقش عملکرد نوآورانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه تعیین تاثیر اجرای نظام های کنترل سایمونز (کنترل تشخیصی، کنترل تعاملی، کنترل اعتقادی و کنترل مرزی) بر مزیت رقابتی با واسطه عملکرد نوآورانه است. با توجه به اینکه اکثر پیشینه حول مزیت رقابتی و نوآوری متمرکزشده اند لذا خلا توجه به رابطه نظام های کنترل و مزیت رقابتی با نقش میانجی عملکرد نوآورانه به شدت احساس می شود. جامعه آماری این پژوهش مدیران و کارشناسان شرکت های بیمه استان اردبیل به تعداد 1200 نفر است که نمونه با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و با استفاده از جدول مورگان تعداد 291 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها ترکیبی از پرسش نامه های استاندارد و پرسشنامه های محقق ساخته ای که روایی صوری و محتوایی گروهی از صاحب نظران مورد بررسی و تائید قرار گرفت استفاده شده است. نتایج آزمون فرضیه ها با نرم افزار SMART-PLS و با استفاده از آزمون t و ضرایب مسیر نشان داد که نظام های کنترلی سایمونز بر عملکرد نوآورانه و مزیت رقابتی تأثیر مثبت و معنا داری دارد. همچنین عملکرد نوآورانه بر مزیت رقابتی تأثیر مثبت و معنا داری دارد. فرضیه اصلی این پژوهش مطابق تأثیر نظام های کنترل سایمونز بر مزیت رقابتی با متغیر میانجی عملکرد نوآورانه، تایید شد. بدان معنا که 46% از اثر کل نظام های کنترلی بر مزیت رقابتی از طریق متغیر میانجی عملکرد نوآورانه ایجاد شد. استفاده مؤثر از اهرم های کنترل استراتژیک به مدیران بیمه کمک می کند تا ابتکارات محیطی، اجتماعی و اقتصادی شرکت را هماهنگ کنند، که به نوبه خود، عملکرد سازمانی و مزیت رقابتی را بهبود می بخشد.
شناسایی سیستماتیک عوامل مؤثر بر تنش در هم رقابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هم رقابتی - همکاری و رقابت هم زمان میان شرکت ها - پدیده ای مهم در مدیریت راهبردی است. هم رقابتی می تواند به سطوح عملکردی بالاتر بینجامد. مشارکت در هم رقابتی اغلب باعث تنش، رفتار فرصت طلبانه و نشت دانش می شود و رابطه ای آسیب پذیر ایجاد می کند. هدف مقاله حاضر، مرور سیستماتیک پژوهش های قبلی در خصوص عوامل مؤثر بر تنش در هم رقابتی است. برای دستیابی به هدف مقاله حاضر، با استفاده از روش مرور سیستماتیک، پس از استخراج و بررسی پژوهش های متعدد، در نهایت 87 مقاله برای بررسی عمیق تر انتخاب گردید. پس از تعیین مسئله پژوهش به جست و جو پیرامون کلیدواژه ها پرداخته شد. جست وجو ی کلیدواژه ها در مقاله های نمایه شده مرحله اول طی سال های 2017 تا 2022 و در مرحله دوم طی سال های 1995 تا 2017 انجام شد. با بررسی پیشینه پژوهش این حوزه در ایران طی سال های اخیر مشخص شد که پژوهشگران بر توسعه مبانی هستی شناختی رقابت همکارانه، شرایط شکل گیری، فرآیندهای زیربنایی و نتایج آن تمرکز کرده اند. آن ها این امر را با استفاده از روش های مختلف پژوهش انجام داده اند. از یک سو، بسیاری از مطالعات ماهیت مفهومی یا اکتشافی داشته اند و غالباً موارد منفرد را برای ارائه یک مبنای مفهومی اولیه مورد بررسی قرار داده اند. از سوی دیگر، مطالعات کمی برای بررسی همبستگی بین متغیرهای رابطه متمایز مشارکتی، از جمله اثرات ویژگی های شریک بر کارایی، تأثیر تنش ها بر نتایج و ارزش انجام شده اند. شاکله اصلی مبانی نظری عوامل مؤثر بر تنش در هم رقابتی بر چهار عامل تمرکز دارد که عبارت اند از: پارادوکس، تعارض، ناسازگاری و روابط.
ارتقاء تاب آوری سازمانی از طریق تفکر راهبردی کارآفرینانه با نوسازی راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های سازمان های موفق، تاب آوری سازمانی است. هدف این تحقیق بررسی تاثیر تفکر راهبردی کارآفرینانه بر تاب آوری سازمانی با توجه به نقش میانجی نوسازی راهبردی است. برای دستیابی به هدف تحقیق، با توجه به مبانی نظری و مدل ارائه شده در مجموع سه فرضیه (تاثیرگذاری تفکر راهبردی کارآفرینانه بر ارتقاء تاب آوری سازمانی، تاثیرگذاری تفکر راهبردی کارآفرینانه بر نوسازی راهبردی، تاثیرگذاری نوسازی راهبردی بر ارتقاء تاب آوری سازمانی) طراحی و تدوین شدند. این تحقیق از نوع کمّی می باشد که بر اساس هدف، کاربردی و بر اساس نوع روش نیز توصیفی – همبستگی است. جامعه تحقیق شامل کارکنان شرکت های کوچک و متوسط استان ایلام می باشد که با توجه به جدول مورگان تعداد 148 نفر و بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه استاندارد می باشد. از پرسشنامه سانداز و همکاران (2020) برای سنجش متغیر نوسازی راهبردی، از پرسشنامه آلتان (2018) برای سنجش متغیر تفکر راهبردی کارآفرینانه و از پرسشنامه موسی و همکاران (2020) نیز برای سنجش متغیر تاب آوری سازمانی استفاده شده است. برای روایی پرسشنامه تحقیق از نظر خبرگان استفاده شد و برای پایایی پرسشنامه نیز از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها نیز از نرم افزار لیزرل استفاده شده است. نتایج نشان دادند تفکر راهبردی کارآفرینانه و مولفه های آن بر تاب آوری سازمانی تاثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین متغیر نوسازی راهبردی نیز در تاثیرگذاری تفکر استراتژی کارآفرینانه بر تاب آوری سازمانی نقش میانجی دارد.