فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱۷٬۹۴۹ مورد.
منبع:
پژوهشنامه مبانی تعلیم و تربیت سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
125 - 148
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی سازوکارهای ایدئولوژیک و تأثیر آن بر سیاست های آموزشی افغانستان در صد سال اخیر است. گرچه تأثیرپذیری سیاست های آموزشی از ایدئولوژی های حاکم امری معمول است، اما در افغانستان این روند دستخوش دگرگونی های گوناگون بوده است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که سازوکارهای ایدئولوژیک و تأثیر آن ها بر سیاست های آموزشی افغانستان طی یک سده اخیر چگونه بوده است؟ فرضیه نویسندگان بر این اساس استوار است که ایدئولوژی های حاکم، نقش تعیین کننده ای در شکل گیری و جهت گیری سیاست های آموزشی داشته اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که سیاست آموزشی افغانستان در یک قرن اخیر تحت تأثیر چهار نوع سازوکار ایدئولوژیک قرار داشته است. در دوره حکومت امان الله خان تا پایان زمامداری محمدداوود خان، سیاست های آموزشی عمدتاً در راستای تقویت حاکمیت فردی و خانوادگی تنظیم شده بود. در دوران حکومت کمونیستی، نظام آموزشی به شدت تحت تأثیر ایدئولوژی انقلابی و کمونیستی قرار گرفت. با روی کارآمدن مجاهدین و طالبان، سیاست آموزشی و برنامه های درسی بر مبنای آموزه های دینی با خوانشی مذهبی تدوین شد. سرانجام، در دوره جمهوری اسلامی افغانستان پس از سال ۲۰۰۱، برنامه های آموزشی و محتوای درسی در جهت نهادینه سازی ارزش های لیبرال دموکراسی شکل گرفت.
تعیین ارتباط بین رشد حرفه ای و اعتبار سازمانی با درگیری شغلی معلمان دوره متوسطه اول شهرستان ممسنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق تعیین ارتباط بین رشد حرفه ای و اعتبار سازمانی با درگیری شغلی در معلمان مقطع متوسطه اول شهرستان ممسنی بود. این تحقیق کاربردی و از نوع توصیفی و همبستگی بود. جامعه آماری این تحقیق، تمامی مقطع متوسطه اول شهرستان ممسنی به تعداد 301نفر بود، که از این تعداد 170 نفر به عنوان نمونه و به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای با محقق همکاری کردند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه های استاندارد اعتبار سازمانی سرمد و همکاران (1390)، رشد حرفه ای آکفیلت و کوت (2005) و درگیری شغلی قنبری و همکاران (1394) بود. برای توصیف داده ها از روش های آمار توصیفی و برای تجزیه استنباطی داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شد. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که بین رشد حرفه ای و اعتبار سازمانی با درگیری شغلی رابطه ی مثبت و معناداری وجود داشت و همچنین نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که رشد حرفه ای و اعتبار سازمانی قابلیت پیش بین معنادار درگیری شغلی آزمودنی ها را دارد(01/0P ≤).
چهارچوب هم افزایی در آموزش های مکان پایه علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین رشته ای در آموزش سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
17 - 38
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف هم افزایی الگویی آموزشی برگرفته از رویکرد ساختن گرا است که بنیاد اصلی آن مبتنی بر برنامه ریزی گروهی و مشارکتی است. الگوی هم افزایی در آموزش دروس مکان محور به دلیل ساختار داده مکانی آن، بیشترین کاربرد را دارد. بنیاد دروس مکان محور مبتنی بر محتوای جغرافیایی است. روش ها : این پژوهش با روش تفسیری مبتنی بر گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای اسنادی به بررسی روش هم افزایی آموزش دروس مکان محور رشته آموزش علوم اجتماعی دانشگاه فرهنگیان پرداخته است. یافته ها: یافته ها نشان می دهد الگوی هم افزایی با اهرم مشارکتی خودراهبر، با تأکید بر کار گروهی دانشجو و تسهیل گری مدرس، می تواند در یادسپاری و تصویرسازی ذهنی داده های مکانی به شیوه مؤثری عمل نماید. پیاده سازی مدل هم افزایی متناسب با مراحل خود، به صورت گام به گام می باشد؛ بدین گونه که مدرس به عنوان تسهیل گر با توان هدایت گر، مشارکت محور، دانش گرا، اعتمادساز، انسجام بخش و هم افزا عمل می نماید. نتیجه گیری: هم افزایی با هدایت مدرس به شیوه خودراهبری گروهی با طی مراحل گروه بندی، تعریف، تسهیل گری، ایجاد هم افزایی، اعتباریابی، طبقه بندی، چرخش مفاهیم، اشتراک گذاری و ارزیابی، مطالب درسی مکان محور را آموخته، با تصویرسازی ذهنی، یادسپاری پایدار آن را کسب می کند.
Investigating the Relationship between Web-Based Teaching Components During the COVID-19 Pandemic and Elementary School Teachers' Anxiety: A case study of Amol city(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
E-learning has been extensively integrated into the educational system during the COVID-19 pandemic, aiming to enhance the quality of education. While introducing numerous benefits and positive impacts, this rapid transition has also posed new challenges that could potentially increase anxiety among elementary school teachers. Therefore, this study aimed to examine the relationship between web-based teaching components during the COVID-19 pandemic and anxiety levels among elementary school teachers, providing practical operational solutions. This research is applied in terms of purpose and correlational in terms of methodology. The statistical population of the study included all elementary school teachers in the city of Amol, totaling 750 individuals. A sample of 256 teachers was randomly selected from the city of Amol. Data were collected using the Salmi Anxiety Questionnaire, Abedini Chogordani, Ghasemi Nafchi, and Tabashir (2021), and a researcher-made questionnaire to measure web-based teaching components. The validity of the questionnaires was confirmed through face validity, and Cronbach's alpha coefficient was employed to determine the reliability of the research instrument. Data analysis was conducted using Pearson correlation coefficient and multiple regression analysis. The findings indicated that the contributions of web-based teaching components, including support and virtual learning infrastructure (169.0), learning and technological complexity (141.0), electronic content production (267.0), and type of course instruction (203.0), were significant predictors of teachers' anxiety during the COVID-19 pandemic. However, the contribution of the effective assessment component (107.0) was not statistically significant. Virtual education infrastructure, learning technological skills, acquiring content production skills, type of course instruction, were negative predictors of teachers' anxiety during the pandemic. The results of the study revealed a significant negative relationship between some web-based teaching components and anxiety levels. Therefore, it is recommended to reduce teaching anxiety in web-based education by implementing empowerment courses to develop online teaching skills, producing effective content, and fostering technological development in in-service teacher training.
الگوی کاربرد مولفه های اخلاق محور در نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی (مورد مطالعه: دوره متوسطه اول آموزش و پرورش استان گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
160 - 139
حوزههای تخصصی:
برای تربیت نیروهای اخلاقی، باید یک نظام آموزش و تربیت مبتنی بر اخلاق را شکل داد هدف این پژوهش، ارائه مدل کاربردی اخلاق محور در نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی می-باشد. روش پژوهش حاضر مطالعه موردی کیفی است و روش گرداوری اطلاعات از طریق مصاحبه و پرسشنامه و روش تحلیل نیز تحلیل مضمون با رویکرد زمینه ای است. جامعه آماری دربخش کیفی (مصاحبه) شامل 13 نفراز مدیران سازمانی و مدارس متوسطه اول استان گلستان به صورت مطالعه موردی و در بخش کمی (پرسشنامه) تعداد 382 دانش آموز مقطع متوسطه اول به روش تصادفی طبقه ای بودند. تحلیل داده ها دربخش کیفی باکدگذاری بازو محوری با MaxQDA و دربخش کمی از طریق رگرسیون و تحلیل مسیر در SPSS و Smart PLS انجام شد. نتایج نشان داد که در ارتباط با مضامین مدل کاربردی اخلاق محور مجموعا تعداد 397 مضمون در قابل 7 حوزه شامل حوزه شناختی، حوزه عاطفی، حوزه مهارتی و مدیریتی، حوزه برنامه ریزی و دانش، حوزه تفکر و توانایی، حوزه فردی و شخصیتی و حوزه نگرش و اعتقادات دینی را نام برد و در قسمت کمی (پرسشنامه) باتوجه به مولفه های از پیش تعیین شده طبق نظریات علمی مشخص شده تنها 8 مولفه شامل احترام به دیگران، برتری جویی و رقابت طلبیف رعایت احترام نسبت به ارزشها و هنجارهای اجتماعی، سازگاری اجتماعی، سازگاری فردی، شجاعت اخلاقی، صادق بودن و عدالت و انصاف مورد تایید قرار گرفتند. در یک الگوی کلی می توان بیان نمود که باورها و عقاید و اعمال مذهبی افراد و همچنین خانواده ی آن ها نقش مؤثری در بهزیستی اخلاق کاربردی شان ایفا می کند.
اثربخشی آموزش شایستگی هیجانی بر کارکردهای اجرایی، تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری در کودکان مبتلا به نقص توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش شایستگی هیجانی بر کارکردهای اجرایی، تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری در کودکان مبتلا به بیش فعالی و نقص توجه انجام شد. روش: پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل و دوره پیگیری 30 روزه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی استان البرز مبتلا به اختلال نقص توجه بود که به صورت دردسترس تعداد 20نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند.همچنین آموزش شایستگی بر روی گروه آزمایش طی 10 جلسه 60 دقیقه ای اجرا شد.ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه عصب شناختی کولیج(2002)، پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان گرانفسکی، کرایج و اسپینهاون (2001)، پرسشنامه تاب آوری کونور و دیویدسون (2003) بود. داده های پژوهش ازطریق تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری و به وسیله نرم افزار spss-26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش شایستگی هیجانی برکارکردهای اجرایی، تاب آوری و تنظیم شناختی هیجان کودکان مبتلا به نقص دقت و توجه در گروه آزمایش موثر بوده است. نتیجه گیری: از این رو می توان بیان نمود کارکردهای اجرایی، تاب آوری و تنظیم شناختی هیجان کودکان مبتلا به بیش فعالی و نقص توجه را می توان با آموزش ارتقاء داد و همچنین از این روش می توان به عنوان یک مداخله در کاهش نشانگان بالینی کودکان مبتلا به بیش فعالی و نقص توجه استفاده کرد.
تأثیر توان بخشی شناختی رایانه ای بر مهارت های کلامی دانش آموزان با نقص ویژه یادگیری ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، بررسی تأثیر توان بخشی شناختی رایانه ای بر مهارت های کلامی دانش آموزان با نقص ویژه یادگیری ریاضی بود. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دوماهه بود. از میان دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی با نقص ویژه یادگیری ریاضی شهر اهواز به روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 40 نفر انتخاب و پس از همتاسازی با جایگزینی تصادفی در گروه های آزمایش (20 نفر) و گواه (20 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 12 جلسه ای 50 تا 60 دقیقه ای برنامه آموزش نرم افزار توان بخشی شناختی کاپیتان لاگ (نسخه 2018) را به شیوه انفرادی دریافت کردند در حالی که به گروه گواه این برنامه آموزشی ارائه نشد. به منظور سنجش مهارت ها کلامی دانش آموزان از آزمون رشد زبان (TOLD) استفاده شد. اطلاعات جمع آوری شده از راه آزمون آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری با استفاده از نسخه بیست و چهارم نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شده اند. یافته ها: توان بخشی شناختی رایانه ای باعث شد که توانایی آزمودنی های گروه آزمایش در مراحل پس آزمون و پیگیری در مقایسه با گروه گواه، در اکثریت مهارت های کلامی از جمله واژگان تصویری، واژگان ربطی، واژگان شفاهی، درک دستوری، تقلید جمله، تکمیل دستوری، تمایزگذاری کلمه و تحلیل واجی افزایش پیدا کرد (05/0>p)، ولی بین توانایی تولید کلمه گروه های آزمایش و گواه در مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0<p). نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد که برنامه توان بخشی شناختی رایانه ای بر رشد مهارت های کلامی دانش آموزان با نقص ویژه یادگیری ریاضی مؤثر است و می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مناسب استفاده شود.
پیش بینی رفتارهای نوآورانه و توسعه حرفه ای معلمان بر اساس مؤلفه های رهبری تحول گرای مدیران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه حرفه ای معلم سال ۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۱)
155 - 173
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، پیش بینی رفتارهای نوآورانه و توسعه حرفه ای معلمان بر اساس مؤلفه های رهبری تحول گرای مدیران بود. در این پژوهش از روش توصیفی از نوع همبستگی استفاده شده است. جامعه آماری، شامل 1500 نفر از معلمان دوره ابتدایی شهرستان خرم آباد در سال 1401-1400 که ۷۰۰ نفر مرد و ۸۰۰ نفر زن بودند؛ از این تعداد، 306 نفر با استفاده از جدول کرجسی و مورگان و به روش نمونه گیری طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه مدیریت تحول گرا باس وآولیو (1997) و پرسش نامه رفتارهای نوآورانه کانتر (۱۹۹۸) و پرسش نامه توسعه حرفه ای نوا (۲۰۰۸) استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و روش های آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج آزمون همبستگی پیرسون پژوهش نشان داد که بین رهبری تحول گرا با رفتارهای نوآورانه و توسعه حرفه ای معلمان و مؤلفه های آن، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بر اساس نتایج رگرسیون گام به گام، دو مؤلفه ملاحظات فردی و نفوذ آرمانی، از میان مؤلفه های رهبری تحول گرا، پیش بینی کننده مناسبی برای رفتارهای نوآورانه و دو مؤلفه انگیزش الهام بخش و ترغیب ذهنی، از میان مؤلفه های رهبری تحول گرا، پیش بینی کننده مناسبی برای توسعه حرفه ای معلمان هستند؛ .بر این اساس می توان نتیجه گرفت مدیر تحول گرا با داشتن ویژگی ملاحظات فردی، با توجه به تفاوت های فردی معلمان، با دادن مسئولیت های جدید و متناسب با نیازشان برای تجربه های جدید و نوآوری، می تواند معلمان را تحریک کند و در این راه نیز آن ها را از هیچ نوع هدایت و حمایتی محروم نمی کند و با آن ها رابطه ای دوستانه دارد.
راهبردهای فرهنگ پذیری نو معلمان: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه حرفه ای معلم سال ۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۲)
23 - 41
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین فرایند و راهبردهای فرهنگ پذیری نومعلمان انجام شد. بدین منظور از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. برای گردآوری داده ها نیز مصاحبه نیمه ساختاریافته مورد استفاده قرار گرفت. میدان پژوهش شامل نومعلمانی بود که دوره چهار ساله تربیت معلم را در دانشگاه فرهنگیان گذرانده و کمتر از پنج سال سابقه تدریس داشتند. مشارکت کنندگان در پژوهش شامل 15 نفر از نومعلمان مذکور بودند که به صورت هدفمند و ملاک محور و با توجه به قاعده اشباع نظری انتخاب شدند. برای تحلیل داده ها از روش کدگذاری سه مرحله ای (باز، محوری و گزینشی) استفاده شد. برای بررسی اعتماد داده ها، چهار معیار باورپذیری، قابلیت انتقال، اطمینان پذیری و تأییدپذیری مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها نشان داد که فرایند فرهنگ پذیری نومعلمان در سه مرحله فرهنگ پذیری اولیه، فرهنگ پذیری تخصصی و فرهنگ پذیری حرفه ای انجام می گیرد و کوره ذوب، همانندگردی، تعامل گرایی، جدایی، حاشیه نشینی و رهاشدگی مهم ترین راهبرد های فرهنگ پذیری نومعلمان هستند. در پایان، نتیجه گیری شد که در فرایند فرهنگ پذیری نومعلمان، مهم ترین راهبرد مورد استفاده توسط مدرسه و نظام آموزشی، راهبرد «کوره ذوب» است تا بتوانند نومعلمان را با فرهنگ خود هم سو و سازگار نمایند. در مقابل، مهم ترین راهبرد مورد استفاده توسط نومعلمان، راهبرد «تعامل گرایی» است تا بتوانند بین پیشینه فرهنگی خود و نظام آموزشی و مدرسه اتصال و ارتباط برقرار نمایند.
سیر تحول دانش آموزش محتوا از آغاز تاکنون: تاریخ یک ایده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یشینه و اهداف: شناسایی ابعاد قلمرو ناشناخته دانش آموزش محتوا و سیر تحول مفهوم پردازی های مختلف آن از آغاز تاکنون است. در ابتدای دهه 1358 تصور می شد آموزشگران با یادگیری برخی قواعد، قدرت تدریس مؤثر را کسب می کنند؛ اما این باور را لی شولمن با تأسی از دیویی و به استناد اختلاف بین فهم منطقی دانشمندان و فهم روان شناسانه معلمان، موردتردید قرارداد. ایده دانش آموزش محتوا توسط شولمن در دهه هشتاد قرن بیستم میلادی دریچه ای به قلمرو ناشناخته دانش حرفه ای آموزشگران گشود. روش ها : در این نوشتار ما رویکرد تاریخی را برای فهم تحولات دانش آموزش محتوا و تحولات و دگرگونی های آن از آغاز طرح این ایده تاکنون بکار گرفته ایم. گال، بورگ و گال (1398) پژوهش تاریخی را فرایند جستجوی نظام دار داده ها برای پاسخ به سؤالات مربوط به وقایع گذشته باهدف درک بهتر مسئله موردپژوهی می دانند. یافته ها: با گذر زمان و درنتیجه تحقیقات انجام شده، این دانش در سطوح «دانش جمعی آموزش محتوا»، «دانش شخصی آموزش محتوا» و «دانش درعمل آموزش محتوا» شناخته و مورد بررسی قرار گرفته است. به اعتقاد صاحب نظران معاصر، این دانش دارای دو ماهیت عام و منحصربه فرد است. قلمرو دانش آموزش محتوا به معلم کمک می کند تا محتوای دانش موضوعی را به چیزی تبدیل کند که برای شاگردان، قابل فهم است. نتیجه گیری: فرایند توسعه دانش آموزش محتوا فراتر از قلمرو دانش محتوایی و مستلزم تفکر و تأمّل بر نحوه شکل گیری چرخه های ماکرو و میکرو در دو سطح دانش شخصی آموزش محتوا و دانش در عمل آموزش محتوا است.
بررسی موانع و چالش های اجرای شیوه های سنجش یادگیری دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان یزد در شرایط کرونا از دیدگاه اساتید و دانشجو معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه و عمل در تربیت معلمان سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۷
144 - 127
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش حاضر، تعیین موانع و چالش های اجرای شیوه های سنجش یادگیری دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان در شرایط کرونا از دیدگاه اساتید و دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان در سال تحصیلی 1400-1399 هم زمان با شیوع بیماری کووید 19 و مجازی شدن آموزش ها بود. روش ها : روش پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت جزء پژوهش های توصیفی از نوع علّی - مقایسه ای بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه اساتید و دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان یزد به تعداد 2400 نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس جدول مورگان، تعداد 106 استاد و 332 دانشجومعلم پرسش نامه را تکمیل کردند. ابزار مورداستفاده در این پژوهش پرسش نامه محقق ساخته بود که پس از تأیید روایی و پایایی مورداستفاده قرار گرفت. برای تجزیه وتحلیل داده ها، ابتدا با استفاده از جدول و نمودار به توصیف و ارائه خلاصه ای از نگرش پاسخگویان به تفکیک گروه های مختلف موردمطالعه در مورد موانع و چالش های شیوه های سنجش یادگیری در شرایط کرونا پرداخته شد و سپس، داده های پژوهش با استفاده از آزمون یو من ویتنی تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری بین نظر اساتید و دانشجومعلمان در مورد موانع و چالش های شیوه های سنجش یادگیری در شرایط کرونا وجود نداشته است. نتیجه گیری: ولی باتوجه به میانگین پاسخ دهندگان به هر کدام از گویه ها، چالش های بسیاری در سنجش مجازی وجود دارد که باتوجه به نتایج این پژوهش باید موردتوجه قرار گیرد..
مقایسه اثربخشی روش های تدریس یادگیری مشارکتی و ایفای نقش بر اشتیاق تحصیلی و سازگاری اجتماعی در درس مطالعات اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳
1 - 12
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: روش های تدریس نقش مهمی در موفقیت تحصیلی و اجتماعی دانش آموزان دارد. بنابراین، هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی روش های تدریس یادگیری مشارکتی و ایفای نقش بر اشتیاق تحصیلی و سازگاری اجتماعی در درس مطالعات اجتماعی بود.روش پژوهش: مطالعه حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهر اهواز در سال تحصیلی 03-1402 بودند که 60 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب و به روش تصادفی در سه گروه مساوی جایگزین شدند. هر یک از گروه های آزمایش هشت هفته با روش های تدریس یادگیری مشارکتی و ایفای نقش و گروه کنترل با روش تدریس متداول آموزش دیدند. داده ها با مقیاس اشتیاق تحصیلی فردریکز و همکاران (2004) و پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل (1961) گردآوری و با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-25 تحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو روش تدریس یادگیری مشارکتی و ایفای نقش در مقایسه با گروه کنترل باعث افزایش میانگین نمره اشتیاق تحصیلی و کاهش میانگین نمره سازگاری اجتماعی دانش آموزان شدند (001/0P<)، اما بین گروه های آزمایش روش های تدریس یادگیری مشارکتی و ایفای نقش در بهبود اشتیاق تحصیلی و سازگاری اجتماعی آنان هیچ تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0P>).نتیجه گیری: با توجه به نتایج، برای بهبود اشتیاق تحصیلی و سازگاری اجتماعی دانش آموزان می توان از روش های تدریس یادگیری مشارکتی و ایفای نقش بهره برد.
رهبری آموزشی با محوریت یادگیری: به دنبال انگیزه پژوهشی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳
172 - 184
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر باهدف اینکه آیا رهبران آموزشی یادگیرنده محور باعث افزایش انگیزه پژوهشی معلمان می شوند یا خیر، انجام شده است. روش پژوهش: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معلمان ابتدایی شهرستان شهریار در سال تحصیلی 1403-1402 بود که بر اساس آمار موجود تقریباً 4000 نفر بودند. روش نمونه گیری خوشه ای بود و با استفاده از جدول مورگان 351 نفر به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه رهبری یادگیری محور لیو و همکاران (2016) و پرسش نامه انگیزش پژوهش دیمر و همکاران (2010) بود. در پژوهش حاضر روایی ابزارها توسط پاسخ دهندگان، اساتید و تحلیل عاملی تأییدی بررسی شد. ضرایب پایایی پرسش نامه های پژوهش با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 972/0 و 892/0 به دست آمد. برای تجزیه تحلیل داده ها آمار توصیفی و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری) از طریق نرم افزارهای SPSS28 و Smart PLS3 مورداستفاده قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بین رهبری یادگیری محور با انگیزش پژوهش رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بین رهبری یادگیری محور با انگیزش درونی رابطه معنی داری وجود دارد. بین رهبری یادگیری محور با انگیزش بیرونی پژوهش رابطه معنی داری وجود دارد. بین رهبری یادگیری محور با پیشگیری از شکست تحقیق رابطه معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: رهبران آموزشی در مدارس ابتدایی با درگیرکردن معلمان در فعالیت های یادگیری مدرسه، می توانند انگیزه پژوهشی را در معلمان ایجاد کنند.
هرزه نگاری کودکان از منظر جرم شناسی پیشگیری در حقوق کیفری ایران با نگاهی به آموزش های روانشناختی به کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴
113 - 125
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دوران کودکی از دوران های حساس در زندگی هر فرد محسوب می شود؛ هرگونه آسیب روحی و جسمی به کودک می-تواند اثر نامطلوبی بر آینده او داشته باشد. تأثیرات منفی گسترده هرزه نگاری اینترنتی از لحاظ روا ن شناسی و حقوقی به عنوان یک معضل در حال رشد در دنیای امروز، پرسش های زیادی درباره عوامل مؤثر در گرایش به آن ایجاد کرده است. در این تحقیق قوانین ایران را که در این زمینه مورد تصویب قرار گرفته بررسی کرده، خلأهای آن را بیان شده، به این امید که در آینده نزدیک قانون گذار نیز نسبت به این قشر حساس جامعه توجه بیشتری مبذول داشته و آن ها را زیر چتر حمایتی خویش قرار دهد. با تکیه بر نظام عدالت کیفری ایران به بررسی حقوقی و جرم شناختی هرزه نگاری رایانه ای می پردازد. لذا، هدف از تحقیق حاضر، هرزه نگاری کودکان از منظر جرم شناسی پیشگیری در حقوق کیفری ایران با نگاهی به آموزش های روانشناختی به کودکان بود.روش پژوهش: روش تحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از منظر روش، توصیفی از نوع تحلیلی بود. روش جمع آوری اطلاعات، استفاده از منابع کتابخانه ای از جمله کتاب، مقاله، قوانین، پایان نامه و ... بود.یافته ها: هرزه نگاری در مفهوم عام، به معنای محتویّات حاوی صحنه های آشکار جنسی که عمدتاً به قصد تحریک جنسی ارائه می شوند؛ پدیده ای است که، به لحاظ پیامد های مخرِّب بی شمار بر عفّت و اخلاق عمومی و فردی و نیز کانون خانواده، در قوانین بسیاری از کشور ها جرم انگاری شده است. در نظام حقوقی ایران تا پیش از تصویب قانون جرایم رایانه ای در سال 1388 با خلأ قانونی در حیطه جرایم رایانه ای روبرو بودیم تا اینکه پس از تصویب این قانون ایرادهای مذکور مرتقع گردیده و در مواد 14، 15، 16 از قانون مذکور، قانون گذار هرزه نگاری شبکه مجازی را جرم انگاری کرده است؛ هرچند بیشتر کشورها اصولاً هرزه نگاری را تنها در زمینه کودکان جرم-انگاری شمرده اند، اما بعضی از کشورها با نگرشی متفاوت هرزه نگاری بزرگسالان را نیز جرم انگاری دانسته اند، قانونگذار ما نیز با رویکرد اخیرالذکر موافق بوده و هرزه نگاری را به صورت مطلق جرم انگاری نموده است.نتیجه گیری: در نهایت، رویکرد پیشگیرانه به عنوان رویکرد کارآمد و مطلوب به متولیان سیاست جنایی پیشنهاد می گردد. در نتیجه با توجه به آثار ناکارآمد پاسخ های دولتی از قبیل؛ اقتدارگرایی، امنیت گرایی، تورم کیفری، برچسب زنی و... ورود نهادهای مدنی و پاسخ های جامعوی نسبت به پدیده ای که اَساساً جزء رفتارهای غیراجتماعی و بیمارگونه است، ضروری به نظر می رسد. همچنین لازم است به کودکان، آموزش های لازم داده شود تا در فضای مجازی و فضای واقعی در گرداب نابودی گرفتار نشوند.
مقایسه تنظیم هیجانی، سبک های تصمیم گیری و پردازش شناختی کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای و کودکان بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه تنظیم هیجانی، سبک های تصمیم گیری و پردازش شناختی در کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای و کودکان بهنجار بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علی-مقایسه ای بود، جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان بهنجار و با اختلال نافرمانی مقابله ای مقطع ابتدایی شهرستان مینودشت در سال تحصیلی 98 - 1397 بود. کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و کودکان بهنجار با روش در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده شامل مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان هومرسون و همکاران، پرسشنامه تنظیم هیجان گراس و جان، سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس و پرسشنامه پردازش اطلاعات اسکوونبرگ و اسکیلدر بود. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که میانگین ارزیابی مجدد کودکان بهنجار بیشتر از کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بود و میانگین سرکوبی کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بیشتر از کودکان بهنجار بود. در سبک های تصمیم گیری اجتنابی، وابسته و آنی میانگین کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بیشتر از کودکان بهنجار بود و در سبک های شهودی و منطقی میانگین کودکان بهنجار بالاتر بود. میانگین مؤلفه های پردازش شناختی شامل خواندن انتقادی، بافت اولیه و ساختار کودکان بهنجار بیشتر از کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بود. نتایج: بنابراین می توان نتیجه گرفت که ماهیت اختلال کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای موجب می شود که آنها در تنظیم هیجانی، سبک های تصمیم گیری و پردازش شناختی از همتایان بهنجار خود ضعیف تر عمل کنند.
مقایسه اثربخشی بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر پرخاشگری کودکان با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از مشکلات رایج کودکان با اختلال طیف اُتیسم، پرخاشگری است؛ پرخاشگری در کودکان با اختلال طیف اُتیسم، می تواند باعث بروز آسیب های جدی برای فرد و اطرافیانش شود؛ پژوهش حاضر با هدف مقایسه بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر پرخاشگری کودکان با اختلال طیف اُتیسم انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان پسر 7 تا 12 سال مشغول به تحصیل در مدرسه کودکان با اختلال طیف اُتیسم شهر رانیه در سال 2022 - 2023 میلادی بود که از این بین تعداد 45 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در 2 گروه آزمایشی و یک گروه گواه )در هر گروه 15 نفر ( گمارش تصادفی شدند. ابزارهای مورد استفاده پژوهش شامل پرسشنامه پرخاشگری شهیم ) 1385 (، بازی درمانی فلورتایم دیویس ) 2016 ( و قصه درمانی گری ) 2015 ( بودند؛ ابتدا پیش آزمون به صورت پرسشنامه والدین برای هر 3 گروه اجرا شد. سپس 2 گروه آزمایشی تحت مداخله )یک گروه به صورت بازی درمانی و گروه دیگر به صورت قصه درمانی( قرار گرفتند؛ با توجه به شرایط کودکان با اختلال طیف اُتیسم مداخله به صورت فردی اجرا شد و پس از مداخله، پس آزمون بر روی هر 3 گروه اجرا شد. فرضیه پژوهش در نرم افزار Spss نسخه 27 با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که هر 2 مداخله بازی درمانی و قصه درمانی بر پرخاشگری کودکان با اختلال طیف اُتیسم تأثیر معنادار داشت ) 05 / p>0 ( اما فقط در میزان اثربخشی 2 روش مداخله بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی در مؤلفه پرخاشگری رابطه ای، تفاوت معنادار مشاهده شد ) 05 / p>0 (. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد، سطح معنا داری در مؤلفه پرخاشگری رابطه ای کمتر از 05 / 0 بود که نشان می دهد تفاوت معنا داری در میزان اثربخشی 2 روش مداخله بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر مقیاس پرخاشگری رابطه ای، وجود دارد ) 05 / p>0 (. در نمره کل پرخاشگری و سایر مؤلفه ها تفاوتی بین اثربخشی 2 گروه مشاهده نشد ) 05 / p<0 (. بررسی اندازه اثر نشان داد که بیشترین تفاوت در مؤلفه پرخاشگری رابطه ای، با ضریب 287 / 0 مشاهده شد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر هر 2 مداخله ی بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر کاهش پرخاشگری تأثیر دارند. لذا پیشنهاد می شود، بازی درمانی فلورتایم به عنوان راهبردی نوین و قصه درمانی به عنوان رویکردی مکمل به درمانگران کودکان با اختلال طیف اُتیسم آموزش داده شود تا این درمانگران در مداخلات خود این راهبردها را به کارگیرند.
برنامه آموزشی ویژه دانش آموزان با آسیب بینایی: مطالعه مروری نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دانش آموزان با آسیب بینایی علاوه بر آموزش در برنامه درسی اصلی مورد نیاز برای همه دانش آموزان باید آموزش های مؤثر و تخصصی در زمینه های منحصربه فردی که به آن برنامه درسی ویژه گفته می شود را نیز دریافت کنند. هدف از پژوهش حاضر مروری بر پژوهش های انجام گرفته در زمینه ی برنامه درسی ویژه دانش آموزان با آسیب بینایی بود. مواد و روش ها: بررسی داده ها در پژوهش حاضر به صورت مروری نظام مند انجام گرفت. روش شناسی آن مبتنی بر گردآوری، طبقه بندی و خلاصه کردن یافته های مقالات علمی- پژوهشی مرتبط با برنامه آموزش ویژه دانش آموزان با آسیب بینایی بود که در سال های 2010 تا 2023 میلادی و برگرفته از پایگاهای اطلاعاتی ، Eric، Ebsco، Google Scholar،Scopus Science Direct، PubMed با کلید واژه های مهارت های جبرانی، کارایی حسی، فناوری کمکی، جهت یابی و حرکت، زندگی مستقل، تعاملات اجتماعی، آموزش حرفه ای )شغلی(، تفریح و سرگرمی، خودتصمیم گیری و دانش آموزان با آسیب بینایی صورت گرفت. نحوه جستجو به این شکل بود که کلیدواژه های مذکور به زبان فارسی و انگلیسی مورد جستجو قرار گرفتند. در جستجوی اولیه، 105 مقاله انتخاب شدند و در ادامه 23 مقاله که عنوان آنها مهارت های جبرانی، کارایی حسی، فناوری کمکی، جهت یابی و حرکت، زندگی مستقل، تعاملات اجتماعی، آموزش حرفه ای )شغلی(، تفریح و سرگرمی، خودتصمیم گیری و دانش آموزان با آسیب بینایی بود، انتخاب شدند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد، در 9 حوزه برنامه درسی آموزش ویژه، مهارت ها باید به گونه ای آموزش داده شوند که با زندگی واقعی این دانش آموزان همسو باشند و این دانش آموزان از طریق آموزش منظم و متوالی توسط یک مربی می توانند به این 9 حوزه دست یابند.
رابطه سبک های یادگیری و انگیزش تحصیلی با درگیری تحصیلی در بستر آموزش آنلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، شناسایی رابطه سبک های یادگیری و انگیزش تحصیلی با درگیری تحصیلی در بستر آموزش آنلاین بود که با استفاده از روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد. جامعه پژوهش شامل کلیه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه شهید بهشتی در سال 1400 بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 194 نفر به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدند. شرکت کنندگان در این پژوهش به پرسشنامه ابعاد درگیری تحصیلی (ریو و تسنگ، 2011)، سیاهه سبک یادگیری (کلب، 1984) و مقیاس انگیزش تحصیلی (والراند، 1992) به صورت برخط پاسخ دادند. تحلیل داده ها از طریق تحلیل رگرسیون چندگانه انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد بین شیوه های یادگیری به جز مشاهده تأملی و انگیزش تحصیلی به جز انگیزش بیرونی با درگیری تحصیلی دانشجویان در بستر آموزش آنلاین رابطه معنی دار وجود دارد. همچنین، انگیزش درونی، تمام ابعاد درگیری تحصیلی را پیش بینی می کرد و انگیزش بیرونی به جز بُعد درگیری عاملی بقیه ابعاد درگیری تحصیلی را پیش بینی می کرد. بی انگیزگی هم تنها قادر به پیش بینی درگیری عاملی بود. از میان سبک های یادگیری، سبک های واگرا و انطباق یابنده قادر بودند تنها درگیری هیجانی را پیش بینی کنند. بر این اساس، لازم است در ایجاد درگیری تحصیلی یادگیرندگان در بستر آموزش آنلاین علاوه بر عوامل بیرونی به عوامل درون فردی یادگیرندگان توجه داشت و با ایجاد شرایطی برای پرورش انگیزش تحصیلی و پاسخ به نیازهای یادگیرندگان با سبک های یادگیری مختلف، درگیری تحصیلی دانشجویان را در بستر آموزش آنلاین افزایش داد.
برررسی رابطه تکنو استرس بر مشغولیت تحصیلی با نقش میانجی خستگی حاصل از فناوری در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تاثیر تکنو استرس بر درگیری تحصیلی با نقش میانجی خستگی تکنولوژیکی در یادگیری آنلاین دانشجویان بود. طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است که در آن روابط ساختاری میان متغیرهای پژوهش با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 1403-1402 بود که از بین آن ها 389 نفر (205 زن و 184 مرد)، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی نسبتی، انتخاب شدند و به پرسشنامه های تکنو استرس، درگیری تحصیلی و خستگی تکنولوژیکی پاسخ دادند. برای تحلیل داده های آمار توصیفی و ماتریس همبستگی از نرم افزار SPSS (نسخه 25) و برای آزمون فرضیه و مدل پژوهش از نرم افزار AMOS (نسخه 20) استفاده شد که نشان از برازش مطلوب مدل به دست آمده بود. یافته های پژوهش حاکی از این است که تکنواسترس تاثیر مثبت و معنی داری بر درگیری تحصیلی دارد. از طرف دیگر، خستگی تکنولوژیکی تاثیر منفی و معنی داری بر درگیری تحصیلی دارد. هم چنین تکنواسترس تاثیر منفی و معنی داری بر خستگی تکنولوژیکی دارد. بر اساس یافته های به دست آمده از پژوهش می توان نتیجه گرفت که برای افزایش سطح درگیری تحصیلی و بهبود عملکرد تحصیلی باید به عوامل و ابعاد تکنواسترس و خستگی تکنولوژیکی بر روی فراگیران توجه کرد.
طراحی و اعتباریابی مدل آموزش سواد رسانه ای در آموزش و پرورش با رویکرد آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
246 - 225
حوزههای تخصصی:
این پژوهش یک راهبرد ترکیبی از نوع اکتشافی متوالی بود. روش در بخش کیفی مطالعه موردی و در بخش کمی توصیفی پیمایشی بود جامعه آماری شامل تمام معلمان مدارس متوسطه شیراز به تعداد ۲۸۵۹ نفر بود انتخاب نمونه در بخش کیفی به روش نمونه گیری هدفمند و با تکنیک ملاک محور صورت گرفت حجم نمونه تا مرحله پدیدآیی نظم و عدم گسترش بیش ازحد ۲۰ نفر شد نمونه گیری کمی به صورت تصادفی ساده انجام و حجم نمونه طبق فرمول کوکران ۳۳۸ نفر شد ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی شامل دو بخش مصاحبه نیمه ساختاریافته در بخش میدانی و بررسی و کنکاش اسناد بالادستی و اسناد آموزش و پرورش در بخش کتابخانه ای بود. در بخش کمی از ابزار پرسشنامه محقق ساخته برای گردآوری داده ها استفاده شد تجزیه وتحلیل داده ها در بخش کیفی بر اساس تحلیل مضمون انجام شد همچنین در بخش کمی برای تأیید روایی پرسشنامه از تحلیل عاملی تأییدی و برای تعیین برازش مدل از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد در بخش کمی نرم افزار spss 23 و pls به کار رفت نتایج به دست آمده به شناسایی ۴۹ مؤلفه و ۶ بعد منجر شد و درنهایت مدل پژوهش ارائه شد نتایج نشان داد که هر یک از ابعاد به ترتیب: معلم سواد رسانه ای (961/0) آموزش و پرورش (931/0) برنامه درسی (۸۸/۰) مدرسه (86/0) دولت (715/0) وزارت آموزش و پرورش (۶۳۹/0) بر آموزش سواد رسانه ای در آموزش و پرورش تأثیر داشتند و شاخص های برازش هنجار شده بنتلربونت، برازش نسبی، برازش افزایشی، شاخص های تطبیقی مدل نشان داد که مدل ساختاری طراحی شده از برازش مطلوبی برخوردار بود.