فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۶۱ تا ۱٬۱۸۰ مورد از کل ۵٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مهم در فلسفه ی دین بحث تجربه ی دینی و توجیه مفاهیم و باورهای دینی حاصل از آن است. در نیمه ی دوم قرن بیستم، برهان تجربه دینی بیشتر با تقریرهای معرفت شناسانه همراه شده است و برخی از فلاسفه ی دین کوشیده اند از معقولیت باورهای دینی مبتنی بر تجربه ی دینی دفاع کنند. یکی از این فلاسفه ویلیام آلستون است. او با ارائه ی نظریه ای در باب تجربه ی دینی کوشیده است از طریق اعتباربخشی به معرفت تجربی خداوند، که وی آن را تجربه ی عرفانی می نامد، مبنایی معرفتی برای توجیه و عقلانیت ایمان و باور به خدا فراهم آورد. آلستون در تبیین نظریه ی خود، ابتدا با طرح نظریه ی نمود و از طریق ادراکی دانستن تجربه ی دینی و احاله ی توجیه باورهای دینی به ادراکات عرفانی و سپس با توسل به رویکرد «رویه ی باورساز» و مبتنی کردن توجیه معرفتی باورهای دینی بر رویه ی باورساز عرفانی می کوشد که نشان دهد تجربه ی دینی منبعی برای توجیه اعتقادات دینی است.
فلسفه و آینه طبیعت: رابطه علّی خود انسان و جهان در اندیشه رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریچارد مک کی رورتی نوپراگماتیست معاصر آمریکایی است. وی با نقد مقولات رایج در فلسفه سنتی ازجمله حقیقت، دانش، منطق و فلسفه معرفت شناسی را سوژه ای مدرن تلقی می کند که با جعل ذهن، توسط رنه دکارت ظهور یافته است. رورتی تفکیک ذهن بدن را امری بی سابقه می داند که در فلسفه دکارت خلق شده است؛ سپس می نویسد در خلق این مسئله، دکارت را این تصویر بسیار بزرگ و قوی مساعدت کرده است که ذهن انسان همانند آینه بسیار بزرگی است که جهان را بازنمود و منعکس می کند. به نظر رورتی، این تصویر امری اعتمادناپذیر است. در این مقاله دیدگاه رورتی درخصوص مسئله ذهن و بدن را بررسی می کنیم. فرضیه اصلی مقاله این است که رورتی به هیچ وجه دنبال راه حل و استدلال، برای انتخاب یگانه انگاری یا دوگانه انگاری یا هر نظر دیگری نیست؛ بلکه رویکرد فسخ گرایانه را بر رویکرد حل گرایانه ترجیح می دهد. وی با گزینش فیزیکالیسم غیرتقلیل گرا و هرمنوتیک، درصدد پُرکردن خلا به وجودآمده از کنارنهادن معرفت شناسی نیست و رابطه خود انسان و جهان را رابطه ای علّی قلمداد می کند.
بررسی دیدگاه های ایمانوئل کانت در موضوع اخلاق و آموزه های اخلاق مدارانه امام محمدباقر(ع)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی اخلاق و تربیت در روایات
ایمانوئل کانت (Immanuel kant) فیلسوف شهیر آلمانی، در مبانی اندیشه خود، به بحث اخلاق توجه کرده است. وی با ترسیم منظومه فکری خود، بر این باور است که اخلاق مداری فراتر از هر گونه امر طبیعی یا مافوق طبیعی است. وی با تلاشی که در راستای خلوص اخلاق به انجام رسانده، بر این رای حکم کرده که تنها و تنها اراده خیر است که می تواند به دور از هر شائبه غیر اخلاقی باشد. امام محمدباقر(ع) از جمله ائمه معصومی است که در آموزه های خود، بر موضوع اخلاق مداری تاکید فراوان کرده است. امام باقر در مقایسه با کانت، از مرحله ای متعالی تر در اخلاق، سخن به میان می آورد. بررسی دیدگاه های امام باقر(ع) و کانت، ما را به فهم صحیح تری از نسبت اخلاق و دین نیز رهنمون می کند.
جایگاه معرفت شناختی شعر در فلسفه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاشی است برای فهم نگاه افلاطون به شعر و هنر. به عبارت دیگر، به مناقشه میان عقل و احساس و الهام شاعرانه نظر دارد؛ آنجا که افلاطون تلاش می کند با تیغ عقل بال های خیال انگیز شعر را ببُرد و انسان را با واقعیاتی درخور زندگی راستین روبه رو کند، بنابراین، هومر که نماینده شاعران و به گونه ای سلطان آنان به شمار می رفت را از مدینه خود بیرون می کند تا تکلیف دیگر شاعرانی که مرتبه ای پایین تر از او دارند خودبه خود روشن شود. بدیهی است دشمنی افلاطون که آثارش خود آینه تمام نمای هنری کمال یافته است با شعر معطوف به هومر یا شخص خاصی نیست. آنچه افلاطون با آن به مقابله برخاسته، فرزندان ناخلف شعر و تعابیر نابجا و نادرستی است که شاعران آن روزگار، در مقام مربیان جوانان و جامعه از مفاهیمی مانند عدالت، اوصاف خدایان، پهلوانان، داستان های اسطوره ای و... به دست می دادند.تأثیر شگرف شعر بر شعور آدمی را به آسانی نمی توان انکار کرد اما باید دید برای تربیت[1] نفس آدمی و صلاح مدینه[2] کدام شعر کارآمد است و کدام باعث گمراهی. بنابراین باید پرسید: شعر یا فلسفه، کدام یک تأثیر آموزشی بیشتری بر تربیت فکری مدینه دارند؟ آیا شعر و هنر خاصی هست که مورد توجه افلاطون باشد؟ نقد افلاطون متوجه محتوای شعر است یا هنر شعر به طور کلی مدنظر اوست؟تقابل افلاطون با شعر تلاشی است برای اثبات حقانیت فلسفه به عنوان شریف ترین هنر و بنا نهادن خشت خشت نهاد آدمی و مدینه افلاطونی بر پایه معیارهای عقلانی؛ مدینه ای که حاکمان و مربیان آن فیلسوفانند نه شاعران.
کتابشناسی: پژوهش های فلسفی درباب ذاتِ آزادی انسان (گزارشی از رساله آزادی شللینگ)(مقاله پژوهشی حوزه)
بررسی رابطة دین و اخلاق از نگاه نیچه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
دین و اخلاق به عنوان دو موضوع همزاد بشر، همواره از دغدغه های اصلی انسان ها به شمار می رفته است. در طول تاریخ تفکر اخلاقی فلسفی، نظریاتی چند پیرامون ارتباط دین و اخلاق شکل گرفته است. یکی از این نظریه ها، تباین میان دین و اخلاق است. این نظریه معتقد است: هیچ گونه ارتباطی میان دین و اخلاق وجود ندارد. نیچه از جمله اندیشمندانی است که در نقد نظریه اخلاق مسیحی، به چنین نظریه ای رسیده است. وی دین و اخلاق را متباین دانسته، هدف اخلاق را رسیدن به قدرت و انسان اخلاقی را انسان قدرتمند می داند. این مقاله با رویکرد تحلیل و اسنادی، به بررسی رابطة دین و اخلاق از نظر نیچه می پردازد.
ارزیابی مقایسه ای نظریه اعتدال ارسطویی و نظریه اخلاقی اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی اخلاق عملی (اخلاق دستوری)
«نظریه اعتدال» که خاستگاهی یونانی دارد و بر پایه نظریه ارسطو بنیان نهاده شده است، به تدریج از قرون سوم و چهارم هجری به حوزه اخلاق اسلامی وارد و سبب شد حکیمان بسیاری چون ابن مسکویه و خواجه نصیرالدین طوسی آن را مبنای آثار اخلاقی خویش قرار دهند. طبق «نظریه اعتدال»، ملاک فضیلت آن است که انسان بر اساس عقل خود حد میانه را در هر عملی رعایت و از افراط و تفریط (که رذیلت محسوب می شود) دوری کند.
در این پژوهش کوشیده ایم با ارزیابی و مقایسه این دیدگاه با نظریه اخلاقی اسلام، که در متون اصیل دینی یعنی آیات و روایات آمده است، به دیدگاه صحیح و جامعی در این زمینه دست یابیم. در نهایت حاصل این کوشش، نمایاندنِ ناتمام بودن مبنای «نظریه اعتدال» ارسطویی است و نیز اثبات اینکه بر اساس نصوص معتبر دینی ، آنچه ملاک «سعادت» انسان و جامع همه فضیلت ها محسوب می شود «قرب به خداوند» است و در مقابل، «شقاوت» دوری از هر عملی است که انسان را به خدای متعال نزدیک کند.
بررسی انتقادی رویکردهای فیزیکالیستی به نفس با تکیه بر شواهد عقلی و نقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله نفس و بدن اگرچه از دیرباز، اندیشه بشر را به خود مشغول کرده، ولیکن در اعصار جدید، نگاهی نو و مجدد به آن صورت گرفته و نظرات متفاوتی نیز عرضه گشته است. فیزیکالیست ها از اساس منکر دوگانگی نفس و بدن گشته اند و حالات نفسانی را به حالات جسمانی فروکاسته اند. در مقابل، اندیشمندان مسلمان، ثنویت نفس و بدن را پذیرفته اند؛ ولی با توجه به اینکه صرفِ پذیرش غیریت نفس و بدن، غیر بدنی بودن نفس را نتیجه نمی دهد، گروهی به تجرد و برخی به عدم تجرد نفس رأی داده اند. این اقوال، نشان از صعوبت بحث دارد و لذا نتایج عقل برهانی و آموزه های دین وحیانی می توانند ملاکی محکم و میزانی کارآمد در تمییز اندیشه های صحیح از غیرصحیح بوده و درک درستی از حقیقت را به ارمغان بیاورند. این مقاله با امعان نظر در ادله، تمایز نفس و بدن و نیز تجرد نفس را نتیجه خواهد گرفت.
بررسی پارادوکس صفات احد در اندیشه فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اندیشه فلوطین جهان از سه اقنوم احد، عقل و نفس تشکیل شده است. مهم ترین این سه، اقنوم احد است و اصلی ترین مسئله فلسفه فلوطین، شناخت احد و صفات و ویژگی های اوست. دیدگاه فلوطین دراین باره دووجهی و میان سلب و ایجاب است. گاه هرگونه صفت و نامی را از احد سلب می کند تا آنجا که انتساب هر صفتی به او را غیرممکن می سازد و گاه اوصاف و ویژگی های متعددی را به او نسبت می دهد. این دیدگاه متناقض سبب شده که وی را از قائلان به الهیات سلبی به حساب آورند. اما با بررسی مبانی و استدلال های هر یک از صفات سلبی و ایجابی روشن می گردد که سلب صفات از نظر فلوطین به سلب محدودیت ها و نقص ها از احد اشاره دارد. او بر اساس دو مبنای بساطت حقیقی و عینیت صفات با ذات، به صفات ایجابی احد نیز باور دارد و احد را واجد همه صفات کمالی می داند. بدین ترتیب و نیز با توجه به وجوه دیگری مانند جمع میان تشبیه و تنزیه، کثرت جهات بشری و اطلاق مقسمی تناقض در دیدگاه وی رفع می گردد.
نقد و بررسى نظریه دیدبانى پیرامون ماهیت فلسفه مضاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث از ماهیت و چیستى فلسفه مضاف، یکى از مباحث مطرح در میان فیلسوفان بوده است. ازآنجاکه خاستگاه این بحث مغرب زمین است، طبیعى است که نخست باید ماهیت فلسفه مضاف را از نگاه آنان مورد کنکاش قرار داد. در یک بررسى، چهار گونه فلسفه مضاف مطرح است: فلسفه هاى مضاف به علوم با رویکرد تاریخى، فلسفه هاى مضاف به علوم با رویکرد منطقى، فلسفه هاى مضاف به حقایق با رویکرد تاریخى و فلسفه هاى مضاف به حقایق با رویکرد منطقى.
افزون بر این، دو نوع دیگر نیز مطرح است عبارتند از: فلسفه هاى مضاف به علوم با رویکرد تاریخى منطقى و فلسفه هاى مضاف به حقایق با رویکرد تاریخى منطقى.
در این پژوهش، سعى شده تا با روش توصیفى تحلیلى، این نظریه مورد نقد و بررسى قرار گیرد. حاصل این تحقیق بیان ابهامات، ناسازگارى ها و نقدهایى است که صحت و نو بودن این طرح را مورد سؤال قرار داده است.
تحلیل و ارزیابی رهیافت های گوناگون در رابطه ذهن و بدن و نظر غالب ارسطو
حوزههای تخصصی:
مسأله رابطه ذهن و بدن یکی از مسائلی است که فلاسفه و دانشمندان همواره به آن توجه داشته اند. هرچند برای پیشینیان نیز روشن بود که در انسان، دو نوع متفاوت از حالات و رویدادها وجود دارند که تأثیر علّی و معلولی بر یکدیگر دارند، اما نحوه تکوّن وارتباط این دو نوع از حالات مسأله پیچیده ای بوده که همواره ذهن متفکران انسان شناس را به خود مشغول کرده است. بعضی از فلاسفه در تبیین حالات و رویدادهای جسمانی و ذهنی، معتقد به فیزیکالیسم هستند. فلاسفه دیگر ضمن ابطال فیزیکالیسم، اثبات کرده اند که انسان مرکب است از جوهری جسمانی و جوهری غیرجسمانی. از زمان دکارت تاکنون مشکل ذهن و بدن به این شکل در آمده است که چگونه می توان ارتباط های میان دو نوع شیء را تفسیر کرد. دو نوع شیئی که ظاهراً به کلی با هم متفاوتند؟ در یک طرف امور ذهنی مانند افکار و احساسات قرار دارند که آن ها را اموری شخصی، آگاهانه و غیرمادی می دانیم و در سوی دیگر، امور فیزیکی قرار دارند که آن ها را موجوداتی تصور می کنیم که جرم و امتداد مکانی دارند و به نحو علّی و معلولی با دیگر اشیای فیزیکی تأثیر متقابل دارند. بسیاری از راه حل ها برای حل مشکل ذهن و بدن، به انکار وجود یا به نوعی کوچک و بی اهمیت شمردن موقعیت یکی از این دو نوع شیء خاتمه می یابد. به نظر می رسد ارسطو با استفاده از اموری نظیر پسوخه و وحدت انضمامی ماده و شکل در حل مسأله ذهن و بدن موفق بوده است.
ملزومات و نتایج فلسفی صنعت تبلیغات در رسانه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصور قالبی از رسانه های جمعی این است که رسانه ها، ابزاری برای ارسالِ اخبار و توسعه ارتباطات هستند که کارکردشان اطلاع رسانی، سرگرمی و اشاعه کدهای اخلاقی برای مردم است. در این مقاله، عمدتاً با تکیه بر دیدگاه ها و رهیافت های ""هایدگر"" و ""مارکس"" درباره تکنولوژی، به ارایه تحلیلی از صنعت رسانه و رابطه آن با تبلیغات خواهیم پرداخت که این تصور را زیر سؤال برده و نشان می دهد که صنعت تبلیغات، مستلزم نوعی نگاه خاص به عالم است که ملزومات و پیامدهای فلسفی خاصی خواهد داشت و رسانه در دنیای جدید، از نظر ساختاری به شکلی به وجود آمده است که تحت تأثیر مناسبات اجتماعی، به صورت یک ابزار تبلیغاتی عمل می کند.
تشابه ادیان توحیدی؛ تحریف کتاب مقدس و تحریف قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
یکی از مباحث مطرح در روایات اسلامی (شیعی و سنی)، روایاتِ «تشابه ادیان توحیدی» است. در این روایات، مباحثی مانند شباهت ادیان در افتراق و فرقه فرقه شدن و نیز بحث رجعت در ادیان مطرح می شود. این روایات، از لحاظ سندی در حد تواتر اجمالی و یا مستفیض، بنابر قول برخی از اندیشمندان هستند و از لحاظ دلالت نیز مورد تأیید آیات قرآن هستند؛ زیرا قرآن تأیید می کند که امت ها در سنن الهی اشتراک دارند و سنن خدا در امت های مختلف تکرار می شود. برخی برای اثبات تحریف قرآن، از این روایات و آیات بهره برده اند و استدلال کرده اند که با توجه به تشابه ادیان توحیدی و با توجه به اینکه کتاب مقدس تحریف شده است، پس قرآن نیز تحریف شده است. در مقابل، متفکران شیعی تلاش زیادی انجام داده، به این برداشت از این روایات پاسخ داده اند. به نظر می رسد، با وجود قوّت برخی از این پاسخ ها، پاسخ کامل تر و بهتری وجود دارد که در جمع بندی این نوشتار ارائه شده است.
ماتریالیسم و امکان آگاهى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماتریالیسم نوعى انحصارگرایى در حوزه وجود است که در دوران مدرن نخست در چارچوب فلسفه هاى مکانیکى و با تکیه بر اتمیسم طرح شد. با اینکه این بیان از ماتریالیسم به دلیل جزم اندیشى حاکم بر آن اکنون طرفدار چندانى ندارد، هنوز پیش فرض هاى ماتریالیستى در معرفت شناسى حضورى پررنگ دارند. این نوشتار با نگاهى انتقادى به بررسى لوازم این پیش فرض ها در ارتباط با دو مؤلفه آگاهى و اختیار مى پردازد. در این مسیر از فیزیک گرایى، رفتارگرایى، الگوى کامپیوترى ذهن و معرفت شناسى طبیعى شده به منزله رویکردهایى ماتریالیستى که در معرفت شناسى معاصر حضور دارند بحث خواهد شد و در نهایت لازمه مشترک این رویکردها مبنى بر تعین گرایى و امکان پیش بینى رفتارهاى فردى و جمعى انسان ها مورد نقد قرار خواهد گرفت. روش بحث، تحلیلى است و نتیجه این پژوهش بر ناکارآمدى رویکردهاى ماتریالیستى در حوزه علوم انسانى تأکید دارد.
نگریستن از منظری سرمدی در باب زیبایی شناسی از منظر ویتگنشتاینِ متقدم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیبایی شناسی و به طور کلی امر رازآمیز نقشی اساسی در فلسفه متقدم ویتگنشتاین دارد. مبتنی بر این نظرگاه زیبایی شناسانه، زیبایی شناسی شیوه ای برای «بیانِ» امر رازآلود و نحوة واقع بودگی واقعیت هاست. بر این اساس، اثر هنری شیئی است که از وجهی سرمدی بدان نگریسته شده است. مبتنی بر نظرگاه زیبایی شناسانة ویتگنشتاین متقدم، ما هنگامی که اشیا را از این منظر مورد توجه قرار می دهیم، با به فراموشی سپردنِ کاربردها و سود و زیان های روزمره، آن ها را از این که اموری واقع در جهان به شمار آیند تعالی می بخشیم و آن ها را در چهارچوبِ کلی کران مند هم راه با حیرت و اعجابی ممدوح به نظاره می نشینیم. اثر هنری شی ء را در روابط ضروری اش با سایر چیزها می نمایاند و این نگاه به شیء از «منظری درست» است.
اگر، آن گونه که ویتگنشتاین متقدم عقیده داشت، گزاره های اخلاقی از آن رو که ناظر به ارزش مطلقی خارج از جهان اند «بی معنا» به شمار می آیند و تربیت اخلاقی جز از ره گذر بیان مصادیق و نمونه ها تحقق نمی یابد، هنر در این میان حکایت گر بهترین نمونه هاست.
بررسی رابطه فیزیک و متافیزیک در زمینه مسأله واقعیت فضا و زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف ما در مقاله حاضر توضیح چگونگی تأثیر متقابل علم و متافیزیک در بحث فضا و زمان است. خصوصاً بر این نکته تأکید خواهیم داشت که، بر خلاف تصور رایج، تحولات در نظریه های علمی و فیزیکی می تواند در اتخاذ موضع فلسفی و متافیزیکی ما در قبال واقعیت فضا و زمان تأثیرگذار باشد. به این منظور ضمن بررسی براهین سنتی جوهرگرایان و رابطه گرایان درباره فضا و زمان، که خصوصاً در مکاتبات لایبنیتز و کلارک مطرح شده است، تأثیر متقابل علم و متافیزیک را با توجه به زمینه های نظری جدید مثل، اتخاذ ساختار نونیوتنی یا نظریه میدان و نسبیت خاص و عام، نشان خواهیم داد و در پایان به این دیدگاه نزدیک خواهیم شد که با در نظر گرفتن نظریه های علمی جدید، مثل نظریه نسبیت عام اینشتین، دیدگاه جوهرگرایان در مورد فضا و زمان فعلاً قابل دفاع تر به نظر می رسد.
بررسی رویکرد هایدگر در مواجهه با تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تکنولوژی و ماهیت آن، از کلیدی ترین موضوعات مورد توجه در اندیشة هایدگر است. هرچند رویکرد هایدگر با آن چه در فلسفة تکنولوژی متداول شاهد آن هستیم تفاوت چشم گیری دارد، رد پای بینش های موجود در تفکر هایدگر را می توان در فلسفة تکنولوژی معاصر، حتی در سنت فلسفة تحلیلی نیز به وضوح مشاهده کرد. در این مقاله، ابتدا کوشش می شود تا بر پایة اندیشة هایدگر، ماهیت تکنولوژی مدرن روشن شود. تحلیل هایدگر از تکنولوژی مدرن و ماهیت آن، مقدمه ای است برای فهم خطراتی که امروزه آدمی را تهدید می کند. پس از روشن شدن مفهوم گشتل به مثابة ماهیت تکنولوژی مدرن، و خطر حاکمیت آن بر جهانی که در آن زندگی می کنیم، نگرش هایدگر نسبت به رهایی از جهان بی معنای تکنولوژیک مطرح می شود. هایدگر نجات انسان معاصر را فقط با برپاشدن پارادایمی نو که در آن فهم جدیدی از موجودات، غالب شود ممکن می داند. وارستگی از اشیا در پیوند با تفکر معنوی، می تواند آمادگی انسان برای ظهور چنین پارادایمی را محقق سازد. در پایان، نقدهایی بر رویکرد هایدگر نسبت به تکنولوژی مدرن بیان خواهد شد
زشتی گرایی نفس در حیات انسان از منظر قرآن و مکتب تحلیل روانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تعلیم و تربیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن انسان در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن اخلاق و تربیت در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
انسان در طول حیات دنیوی خویش از سویی به نیکی و زیبایی و از سوی دیگر به زشتی ها می گراید. از این رو، خداوند در قرآن خطرات و خطورات پلید نفسانی را به انسان یادآور شده است و نفس امّاره را به مثابه خاستگاه زشتی گرایی روان، فریبنده توصیف و شناخت مهالک نفسانی را مقدمه وصول به حیات طیبه قرآنی معرفی کرده است. یکی از وظایف دانش روان شناسی کشف و تبیین خاستگاه زشتی گرایی نفس و عوامل مؤثر بر انحراف حیات بشری است. از میان مکاتبی که در روان شناسی با نگاهی ژرف به این مسأله پرداخته، باید به مکتب تحلیل روانی اشاره نمود. از میان روان شناسان این مکتب، دیدگاه های زیگموند فروید (مؤسس مکتب) و کارل گوستاو یونگ نیازمند بررسی تطبیقی با دیدگاه قرآنی، اسلامی است. این نوشتار نخست به تبیین مفهوم نفس و ویژگی های آن پرداخته، سپس فرایند تأثیرگذاری نفس امّاره را بیان نموده است. همچنین خاستگاه زشتی گرایی نفس از منظر فروید و تأثیر نیروهای شیطانی از منظر یونگ را توصیف کرده و به بررسی تطبیقی این دیدگاه ها با نگرش قرآنی پرداخته است. خاستگاه زشتی گرایی نفس در لسان قرآن، نفس امّاره و در نظریه فروید نهاد خوانده شده است. از منظر قرآن، نفس امّاره متأثر از گرایش های منفی درونی (هوای نفس) و محرک نامرئی بیرونی (شیطان) آدمی را به ارتکاب زشتی فرامی خواند. از این رو، قرآن شیطان را به عنوان دشمن و موجب سقوط انسان معرفی نموده و حاوی برنامه عملی مبارزه با شیطان است. روان شناسی تحلیلی یونگ نیز بر نقش تأثیرات شیطانی در زشتی گرایی انسان تأکید نموده و راه رهایی و تعالی انسان را مبارزه با شیطان می داند.
نظریه انگیزش الهیِ زاگزبسکی درباره نسبت دین و اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه انگیزش الهی نظریه ای است اخلاقی با بنیاد الهیاتی که در تلاش است، با خوانشی نو–ارسطویی و انگیزش–محور، نسبت بین دین و اخلاق را در چارچوب الهیات مسیحی تبیین کند. این نظریه که لیندا زاگزبسکی آن را مطرح کرده است، گونه ای نو از اخلاق فضیلت مدار را عرضه می کند که در آن انگیزه های الهی، به خصوص انگیزه عشق، بنیادِ حیات و زیستِ اخلاقی اند و این انگیزه ها هم به لحاظ وجودشناختی و هم به لحاظ تبیین شناختی پایه تمام اوصاف و ارزش های اخلاقی در نظر گرفته می شوند. این نظریه برای پیش برد مقصد خود از پنج گام بهره می برد. در گام اول تشخص خدا را اثبات می کند. در گام دوم نشان می دهد که خداوند از عالی ترین فضایل و انگیزه ها بهره مند است. در گام سوم انگیزه خداوند در فعل خلقت را انگیزه عشق معرفی می کند و آن را پایه ای ترین انگیزه الهی به شمار می آورد. در گام چهارم آموزه تشبه به خدا را پی گیری می کند و بر نقایص جدی این آموزه تأکید می کند. در گام آخر تلاش می کند تا این آموزه را با آموزه تجسد مسیح عجین کند و از نقایص آن بکاهد.
معرفت شناسی فضیلت: ماهیت، خاستگاه و رویکردها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی فضیلت به مجموعه ای از رویکردهای اخیر به معرفت شناسی اطلاق می شود که برخلاف معرفت شناسی تحلیلی، به جای تمرکز بر ارزیابی باور بر ارزیابی معرفتی ویژگی های صاحب باور تمرکز دارد. این مقاله در صدد است تا ماهیت معرفت شناسی فضیلت را تبیین کرده و مهم ترین رویکردهای آن را توضیح دهد. تبیین فضیلت معرفتی به عنوان قوای شناختی قابل اعتماد و ویژگی های مَنِشی، دو رویکرد اعتمادگرایی و مسئولیت گرایی را در معرفت شناسی فضیلت شکل داده است. به دلیل این که ارائه تبیین صحیح از ماهیت این نوع معرفت شناسی در گرو فهم ماهیت فضیلت معرفتی است، این مهم بیش از بقیه عناصر معرفتی مورد توجه قرار گرفته است. این مقاله در ابتدا به خاستگاه معرفت شناسی فضیلت می پردازد و در پایان ضمن اشاره به نقدهای وارد بر این نوع معرفت شناسی از جمله دوگانگی تبیین فضیلت معرفتی، فهم ماهیت معرفت شناسی فضیلت و کارآمد بودن آن را در گرو ارائه تعریفی جامع تر، منعطف تر و منطقی تر از فضیلت معرفتی می داند.