فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۰۱ تا ۱٬۱۲۰ مورد از کل ۵٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
جان هیک، فیلسوف دین مشهور انگلیسی معاصر، از یک سو خود را مسیحی می داند و از سوی دیگر قائل به تکثرگرایی دینی است، به این معنا که ادیان دیگر را نیز حق و نجات بخش می شمارد. او می گوید مطالعة وضعیت متدینان به ادیان متفاوت، پذیرش تکثرگرایی را ضروری می کند. او در گام دوم با اسطوره شمردن آموزه های اساسی مسیحیت، از انحصارگرایی مسیحی می گریزد و بین مسیحیت و تکثرگرایی جمع می کند. او در گام سوم با قائل شدن به این که ادیان گوناگون از منظرهای متفاوت به حقیقت متعالی نگاه کرده اند و به همین جهت هرکدام بخشی از حقیقت را بیان می کنند، و نیز قائل شدن به این که هدف گزاره های دینی، نه خبر از واقع، بلکه تغییر درون انسان هاست، مسئلة تعارض دعاوی ادیان را حل می کند. سخن این نوشتار این است که هیک در جمع بین مسیحیت و تکثرگرایی و نیز حل مسئلة تعارض دعاوی ادیان موفق نبوده است
اشراق و شهود از نگاه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود معرفت شهودی و معنای آن همواره محل نزاع در بین مفسّران افلاطون بوده است؛ برخی اصلاً قائل به چنین شناختی نزد افلاطون نبوده و عده ای که آن را پذیرفته اند، در عقلانی یا عرفانی بودن آن اختلاف نظر دارند. این نوشته می کوشد تا نشان دهد، معرفت از نگاه افلاطون به استدلال عقلی منحصر نبوده و فراتر از آن، متضمن نوعی رؤیت عقلی نیز هست؛ زیرا نزد افلاطون از یک سو، درک عقلی امور به معنای درک ویژگی های مشترک اشیا است که در قالب قضایا و احکام ارائه می گردد. از سوی دیگر، اگر تبیین همه چیز به صورت تبیین عقلی و معلّل ساختن آنها به مثل و تبیین خود مثل در تعلیل آنها به علت فاعلی و غایی خیر است، دیگر چنین تعلیلی در خصوص خود مثال خیر مطرح نخواهد بود؛ زیرا او خیر و زیبایی بالذات است؛ لذا معرفت وی بدین اعتبار فراتر از درک عقلی در قالب احکام کلی و مفهومی خواهد بود؛ شناختی بی واسطه از نوع رویارویی و رؤیت که در قالب قضایا درنمی آید. این شهود، هرچند معرفتی است ناگهانی و کوتاه؛ اما به زعم افلاطون ثابت و راسخ است و بر سیری دیالکتیکی تکیه دارد. درباره ی متعلَّق آن نمی توان چیزی گفت و نگاشت؛ بلکه فقط می توان با وجودِ راهنما، از طریق اشراق مستقیم، آن را تجربه کرد؛ خاص فیلسوف است، نه هر فردی؛ زیرا فقط فیلسوف است که توانسته است نفس خود را سراسر مطیع عقل- یعنی همان پاره ی الهی روح و خویشاوند مثل- گرداند و در نتیجه استحقاق چنین تجربه ای را پیدا کند.
سازگاری جبر و اختیار نزد سازگارگرایان جدید غربی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
مسأله جبر و اختیار (اجبار یا آزادی اراده انسانی) یکی از مسائل بنیادین تاریخ اندیشه بشری، و محل مواجهه آراء متنوع و بعضا متضاد انواع مکاتب جبر گرا، آزادی گرا و سازگار گرا بوده و هست.آنچه در پیش رو دارید حاصل بررسی و تأملی در اهم رویکرد های سازگار گرایانه اخیر فلاسفه غربی و نیز راهبرد خاص ملاصدرا در عالم اسلامی بمنظور دفاع از آزادی اراده است؛ این رویکرد ها توانسته اند با نگاهی واقع نگرانه و در پرتو تعدیل معنا و لوازم آزادی، به نزاع دیرینه آزادی و جبر پایان داده و سازگاری این دو سویه بظاهر ناسازگار را نشان دهند
فرگه و مسئله عینیت نقدى بر عنان گسیختگى معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جایگاه یک ریاضى دان، فرگه وارد بحث مناقشه انگیزى مى شود که مکاتب مهم فلسفى از جمله رئالیسم، ایدئالیسم و تجربه گرایى مدت ها به آن اشتغال داشتند. این حیطه بحث که مى توان آن را با نام کلى نحوه ارتباط ذهن و عین مشخص کرد، در اندیشه فرگه به منظور ارائه توضیح مقبولى درباره شالوده ریاضیات مطرح مى شود. براساس دیدگاه فرگه، کسى که خود را در جهان و در تعامل با دیگران مى دید، نظریات مطرح در این زمینه راضى کننده نبود. این نظریات که به روان شناسى گرایى، خودانگارى، نسبى گرایى و منحصر دانستن عرصه موجودات در امور محسوس مى انجامند، نمى توانند به خوبى از عهده توضیح بناى علم و ادراک و نحوه ارتباط با دیگرى برآیند. فرگه به دنبال بنیادى از اندیشه است که صرفا عبارت از چند اصل موضوعى نبوده، بلکه امر عینى و در دسترس همگان را پیش چشم داشته باشد؛ بنایى که مى تواند تبیین علمى را استوار سازد. در این جستار ما ضمن بیان پیش زمینه اى از نحوه تدارک عینیت در اندیشه کانت، درباره تبیین عینیت در اندیشه فرگه تحقیق مى کنیم و از حاصل آن، برخلاف آنچه میان هرمنوتیسین ها شایع است، اشاراتى به در دسترس بودن معناى عینى خواهیم داشت.
خاستگاه و امکان محبت به دشمن؛ بررسی و نقد نظریه آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شواهد تاریخی مبنی بر توجیه فقرات ناظر به محبت اناجیل از یک سو، و جنگ های عادلانه از سوی دیگر، جایگاه نظریة محبت به دشمن در میان مسیحیان را در معرض تردید جدی قرار داده است. وجود چنین عقیده ای در ادیان و فرهنگ های کهن، در میان یهودیان و یونانیان، ازجمله مباحثه بین سقراط و اتوفرون در کتاب «محاوره اوتوفرون» افلاطون، نشان از اهمیت آن به مثابه رام کننده دل هاست. این مقاله به بررسی نظریة محبت به دشمن آگوستین می پردازد که بر این اصل استوار است که خداوند با فرمان به محبت، از ما می طلبد که نگرش باطنی صائب انتخاب و روحی مهرورز داشته باشیم. ازاین رو، این آموزه به تدریج تبلوری مبالغه آمیز پیرامون شخصیت و شریعت مسیح یافته است. این مقاله به روش تحلیلی انتقادی، به بررسی دیدگاه خاستگاه و امکان نظریه آگوستین در باب محبت به دشمن و نقد و بررسی می پردازد.
نقد و بررسی تطبیقی نظریه «طرح عظیم» استیون هاوکینگ از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه «طرح عظیم» استیون هاوکینگ از مهم ترین تئوری های مطرح شده در چند سال اخیر است که به علت محتوای این تئوری مبنی بر انکار ضرورت وجود خداوند و خلقت جهان هستی از «هیچ»، در میان محافل فیزیکی و دینی واکنش های متفاوتی را به همراه داشته است. در این پژوهش نویسنده با استفاده از مبانی حکمت متعالیه و با فرض صحت تمامی نظریات فیزیکی هاوکینگ نشان خواهد داد که مفهوم «هیچ» مورد استناد هاوکینگ با مفهوم خلأ در حکمت متعالیه بسیار متفاوت است و به معنای نیستی محض نمی باشد و خلقت جهان به واسطه «هیچ» مورد استناد هاوکینگ، هیچ گونه منافاتی با خالقیت خداوند نخواهد داشت و با فرض صحت تئوری «M» نقش خداوند در ربوبیت و خالقیت، مفروض و مبرهن است که در این راستا مبانی معرفت شناسی و هستی شناسی هاوکینگ و صدرالمتألهین و چگونگی آفرینش عالم ناسوت و نظام مندی عالم ناسوت و نقش خداوند، مورد تطبیق و نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.
اندیشه هندو و بودایی تناسخ در اهل حق (یارسان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سده هشتم هجری، فرقه ای موسوم به «اهل حق» توسط سلطان اسحاق (سُحاک) در کردستان تأسیس شد. وی سنگ بنای ایدئولوژی خود را دُن به دُن (تناسخ) قرار داد. وی این نظریه را از ادیان هندو و بودایی اخذ کرده بود. سلطان اسحاق از این طریق توانست مشهورترین داستان ها، اساطیر ادیان کهن ایرانی و غیرایرانی و تا حدودی مناسک ایشان را در فرقه تازه تأسیس خود جذب کند. هدف این مقاله، نشان دادن شباهت های ساختاری تناسخ و تا حد ممکن، تعیینِ تأثیرپذیری اهل حق از ادیان هندو و بودایی از طریق کشفِ مضامینِ پنهان در متون اهل حق است. روش پژوهش، رویکرد اسنادی و تاریخی است.
ریشه یابی فرقه عرفان حلقه کیهانی در فرقه ریکی ژاپنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرقه عرفان حلقه کیهانی، به سرکردگی محمدعلی طاهری از اواسط دهه هفتاد شمسی فعالیت خود را در حوزه عرفانی و درمانی آغاز کرد و در اواسط دهه 80 به اوج خود رسید و علی رغم دستگیری وی، هنوز این نحله توسط مربی های خود در سطح کشور به راهزنی ایمان جوانان و خانواده های این مرز و بوم می پردازد. طاهری بحث فرادرمانی و اصطلاح خود ساخته سایمنتولوژی را کرامت خود در مکتب عرفانی اش دانسته و همگان را دعوت به تجربه در این مورد می نماید، تجربه ای که شرط آن تسلیم بودن و شاهد بودن است و هدف از آن اتصال به شبکه شعور کیهانی یا همان روح القدس است. وی با این فریب بزرگ اولا ادعا می کند که تمام این مباحث به او وحی شده و الهاماتی است که از سوی خداوند به وی صورت پذیرفته و این مباحث را از جایی اقتباس نکرده است و ثانیا او درصدد بیان عرفان اصیل ایرانی اسلامی است. این مقاله سعی دارد این دو ادعا را باطل نماید و به این منظور این تحقیق مشخص می کند که الهامات مورد ادعای وی قبلا در مکاتب الحادی دیگر همچون ریکی (انرژی درمانی ژاپنی) ظهور و بروز داشته است. از جمله موارد تشابه بین این دو نحله عبارتست از: شعور کیهانی و هوشمندی آن، شفا دهی در حلقه و ریکی، تفویض، درمان توسط شخص آموزش دیده و خاص، رهایی از اعتقاد به هر مذهبی، اجازه قبل از اتصال، لایه ی محافظ، برون ریزی در ریکی و حلقه، بازگشت دوباره بیماری، اسکن کردن در حلقه و ریکی، تسلیم و شاهد بودن، درمان در ریکی و حلقه سبب وحدت وجود، مراتب سپاسگزاری از شعور کیهانی؛ که این همه شباهت کذب ادعای دوم او را نیز سبب می شود و مشخص می نماید نه تنها عرفان او اسلامی نیست؛ بلکه مخالف قرآن بوده و غیر الهی بودن آن مشهود است.
چیستی علم و معرفت از منظر هوسرل و صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پدیدارشناسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
ماهیت و چیستی علم مانند دیگر موجودات، متعلق پرسش قرار می گیرد. در این مقاله تلاش بر این است که چیستی علم از نگاه ادموند هوسرل، فیلسوف نامدار غربی قرن بیستم که تفکر فلسفی قرن بیستم متأثر از اوست و صدرالدین محمد شیرازی فیلسوف شهیر اسلامی و مؤسس حکمت متعالیه ملقب به صدرالمتألّهین، بررسی شود. هوسرل چیستی علم و معرفت را با حیث التفاتی توضیح می دهد و صدرالمتألّهین با استفاده از انشای نفس، پرده از ماهیت آن برمی دارد. طرح مقاله برای یافتن صرف مشابهت و اختلاف بین این دو فیلسوف نیست، بلکه برای یافتن پاسخ به پرسش اصیل از چیستی علم و معرفت است. فرضیه اصلی این است که غیر از تشابه فکری بین دو فیلسوف در صورت ظاهر مسأله و با وجود اختلاف فکری و فرهنگی و بسترهای مختلف اجتماعی و سنت های گوناگون تاریخی، راه حل هر دو به توجه به مقام و منزلت «انسان» از حیث انضمامی (نه حیث انتزاعی) منتهی می شود.
تبیین علم الأسماء تاریخی در شکل گیری معرفت دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
«علم الاسماء تاریخی» نقطه تلاقی دو اندیشه متفاوت در دو دوران مختلف است؛ علم الاسما دیدگاه کانونی ابن عربی در تدبیر عالم و تاریخیت برگرفته از نگاه هایدگر به هستی است؛ هرچند ابن عربی در فصوص الحکم درباره سیر تطور تاریخی اسماء الهی در بستر انبیا سخن می گوید و به نوعی، علم الاسماء را در بستر تاریخ انسان کامل بازگو می کند؛ این نقطه تلاقی خود را در فردید بروز می دهد که دلبسته عرفان اسلامی است، هرچند رسالت هایدگری دارد. در این پژوهش، می خواهیم با منظم کردن افکار فردید، به ویژه باتوجه به نوشته های سیدعباس معارف، و فربه تر کردن آن با میراث عرفانی ابن عربی، نقش این آموزه را در شکل گیری علم دینی بررسی کنیم. در آخر، با تبیین علم دینی به مثابه بنیاد علوم انسانی امیدواریم گامی در هموار کردن مسیر علوم انسانی-اسلامی برداریم.
نقد و بررسی پنج دیدگاه معاصر درباره اعتبار و عینیت تجربه های دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان درباره اعتبار و عینیت تجربه های دینی، بحث های فراوانی کرده اند. در این مقاله پنج دیدگاه اصلی را از افرادی مانند استیس (حجیت اتفاق آراء، قابلیت تحقیق و انتظام)، سویین برن (راه زودباوری)، آلستون، جان هیک، کیث یندل (راه مشابهت تجارب دینی با تجارب حسی)، رودولف اتو (تبیین سه راه برای اثبات عینیت تجارب دینی)، ویلیام جیمز (تفصیل بین خود تجربه کننده و دیگران) را بررسی و نقد خواهیم کرد. سپس خواهیم گفت «ارجاع به علم حضوری» معیار و دلیل عینیت تجارب دینی است. البته توضیح خواهیم داد که فقط برخی از تجربه های دینی را می توان به علم حضوری ارجاع داد و فقط همین قسم از تجربه ها معتبرند؛ ازاین رو، تجربه هایی که با علم حضوری درک نشوند، همانند بسیاری از مکاشفه های عرفانی، بی اعتبارند و نمی توانند منبع معرفت یقینی باشند.
ویتگنشتاین و تقرب انسان به ساحت امر برتر(خدا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحول وجودی انسان در قرآن و عهد جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن انسان در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
از موضوعات مهم در ادیان توحیدی، سعادت و کمال انسان است. این سعادت در اسلام و مسیحیت، تحول کمالی انسان به سوی خدای متعال و نزدیک شدن به اوست. حقیقت این تحول از منظر قرآن کریم و عهد جدید، تحولی وجودی و حقیقی و البته تشکیکی و به بیان این دو متن مقدس «حیات و تولد جدید»، «هجرت به جانب خداوند» و «نورانی شدن» است. اما به رغم این اشتراکات، با توجه به تفاوت بنیادین الهیات و انسان شناسی اسلام و مسیحیتِ مبتنی بر نوشته های پولس، این موضوع در این دو سنت نقاط افتراق نیز، دارد. در اسلام، همة بحث پیرامون نزدیک شدن به خدای متعال است، اما در مسیحیت، مقصود از نزدیک شدن، همانندی با مسیح، یکی شدن با خدا، حضور در خانواده الهی و فرزند خدا شدن است. در اسلام، قرب بیشتر مبتنی بر ایمان و عمل صالح است، اما در مسیحیت، قرب، همچون ایمان، اعطایی است.
هیدگر و پایان فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیدگر در آثار خود به کرّات از پایان فلسفه سخن گفته است. در این مقاله برآنیم تا ریشه هاى گذشت از مابعدالطبیعه و پایان فلسفه را با عنایت به رهیافت تاریخى متأثر از دیلتاى و تمناى او براى رسیدن به خوانشى ناب از آموزه هاى مسیحیت نشان دهیم. از فحص در آثار او مى توان چنین استنباط کرد که فلسفه از دید او دو معنا دارد: در معناى نخست او فلسفه را مرادف با متافیزیک مى گیرد و معتقد است که تاریخ متافیزیک با غفلت از وجود و پرداختن به موجودات آغاز شده است و نیست انگارى اى که بشر غربى در دام آن گرفتار آمده، نیز چیزى جز غفلت از حقیقت وجود نیست؛ اما در معناى دوم فلسفه را مرادف تفکر قرار مى دهد و معتقد است هرچند فلسفه به معناى متافیزیک به پایان راه رسیده است، فلسفه به معناى تفکر و نسبت جدید با وجود مى تواند روزنه اى براى بشر ایجاد کند. در این مقال، بیشتر معناى نخست ادعاى هیدگر مورد بررسى قرار گرفته است تا ادعاى غامض او وضوح بیشترى یابد و در پایان، مقاله با ملاحظات انتقادى کوتاهى بر دیدگاه او پایان یافته است.
فلسفه سیاسی در عصر جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیک می دانیم اندیشه ها و نظریه ها همواره تحت تأثیر شرایط سیاسی و اجتماعی و رخدادهای عصر خود بوده و چه بسا در واکنش به آنها تدوین شده اند. برای مثال مکتب زمینه گرایی در این مورد اعتقاد دارد شناخت اندیشه های متفکران ممکن نیست، مگر آگاهی از موقعیت و شرایط زمانی که متفکران در آن زیسته اند. بر این اساس به نظر می رسد فلسفه سیاسی معاصر نیز در مواجهه با واقعیت عینی چون «عصر جهانی» و آثار گوناگون آن قرار گرفته باشد. بر این اساس در مقاله حاضر، نویسنده این پرسش اصلی را مطرح کرده است که با توجه به اجتناب ناپذیری ناشی از به هم پیوستگی رو به تزاید جهانی از یکسو و در مقابل تداوم مشکلات جهانی، کدام فلسفه سیاسی قابلیت عملی و کاربردی مناسب تری دارد؟ به عبارت دیگر چگونه می توانیم به عملی شدن فلسفه سیاسی در موقعیت کنونی کمک کنیم؟ در پاسخ به سؤال اصلی، نویسنده طبق یافته های پژوهش نشان داده است که در میان سه نظریه رقیب، وجهی از لیبرالیسم اخلاقی که عموماً در اندیشه های هابرماس و جان راولز آمده، بهترین پاسخ به چالش مذکور است. به این منظور با ترسیم سه وضعیت یا سه گونه تلقی از جهانی شدن مشخص می شود که چرا نگره سوم (لیبرالیسم اخلاقی) از بعد تحلیلی و کارآمدی اهمیت پیدا کرده است. برای اثبات فرضیه اصلی، ضمن بهره گیری از آرای هابرماس و روالز، از نظریه هنجاری انتقادی به عنوان چارچوب تحقیق استفاده شده است. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به نگارش درآمده است
نقد و بررسی شکاکیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شکاکیت اخلاقی یکی از مباحث بسیار مهم و تاثیر گذار در حوزه ی فلسفه ی اخلاق می باشد که همواره مورد توجه فیلسوفان اخلاق بوده است. این امر از آن جهت است که رسیدن به معرفت قطعی در حوزه اخلاق یکی از بنیادی ترین دلنگرانی های فیلسوفان اخلاق بوده است. بر همین اساس نوشتار پیش رو بر آن است که ضمن ارائه تعریفی دقیق از مقوله ی شکاکیت اخلاقی، دلایل مدافعان و مخالفان آن را نیز مطرح کند. از آن جا که شکاکیت اخلاقی مبحثی است مربوط به حوزه ی معرفت شناسی اخلاق، شکاکان اخلاقی برای رد معرفت اخلاقی دو مولفه ی مهم آن، یعنی توجیه و صدق را مورد حمله قرار می دهند در این پژوهش دلایل آنان برای رد این دو مولفه را بیان خواهیم کرد. پس از ذکر ادله ی شکاکان اخلاقی، پاسخ های مدافعان معرفت اخلاقی به این اشکال ها را مطرح می کنیم.
نقش عقل در معرفت دینی و کاستی های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله نقش عقل و محدودیت های آن در شناخت معارف دین، همواره مورد بحث بوده است. برخی معتقدند که عقل هیچ نقشی در شناخت معارف دین ایفا نمی کند و گروهی دیگر نیز برای عقل نقش های مختلفی به صورت حداکثری و حداقلی در شناخت قائل اند. در این مقاله براساس نگاه شیعی به مسئله عقل و دین تلاش شده است تا ضمن اثبات حجیت و اعتبار عقل در شناخت معارف، نحوه نقش آفرینی آن که به سه شکل عمده یعنی میزان، ابزار (مصباح) و منبع شناخت (مفتاح) است، ابتدا اثبات و سپس مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. ضمن اینکه محدودیت های عقل در شناخت برخی عرصه های معرفتی تحلیل و به برخی مصادیق آن نظیر عدم ادراک ذات خداوند، عدم ادراک جزئیات دین، ناتوانی در نفس شناسی، ناتوانی از انشای حکم و اعمال مولویت، عدم امکان شناخت همه حقایق عالم و ناتوانی از درک برخی امور اخروی نظیر معاد جسمانی اشاره شده است.
تحلیلی بر میزان اثربخشی معرفت و مهارت منطقی در توسعه ی نظریه پردازی و تولید علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به رغم تأکید منطق دانان مسلمان بر نقش ابزاری اصول و قواعد منطقی در سایر علوم اکتسابی و در تمامی حوزه های اندیشه ی بشری، تاکنون تلاش درخور توجهی برای تثبیت این جایگاه و عملی کردن آن صورت نگرفته است. ازاین رو نگارنده در این نوشتار، بر آن است تا میزان اثربخشی این معرفت و مهارت را در فرآیند نظریه پردازی در تمامی مراحل آن، از تکوین و تدوین نظریه گرفته تا اثبات و دفاع از آن و نیز استنتاج فرضیه های جدید از نظریات قبلی، مورد تحلیل قرار دهد. با توجه به این که نظریه پردازی در علوم مختلف با شیوه های گوناگونی چون مفهوم سازی و کشف ارتباط مفاهیم، تبیین علی، تبیین بدیهی، استنتاج استقرایی و استنباط برهانی و نیز سبک مدل شناسی صورت می پذیرد، در این مقاله این سبک های مختلف به تفکیک، مورد بحث قرار گرفته و در هر مرحله، نقش و کارایی مهارت منطقی نشان داده شده است. همچنین ارتباط دو رویکرد و برنامه ی جدیدغرب با عناوین «تفکرانتقادی» و «فلسفه برای کودکان» و تأثیر آن دو بر پرورش تفکر منطقی، نظریه پردازی و تولید علم، مورد تحلیل قرارگرفته است.
از مهم ترین نتایج این پژوهش، لزوم توجه به آموزش نظری و عملی فنون منطقی، اعم از منطق صوری، منطق جدید و نیز تقویت جایگاه تفکر انتقادی در نظام آموزشی کشور است. این امر می تواند به تسهیل و تسریع در فرآیندنظریه پردازی و تولید علم در شاخه های مختلف علوم، اعم از علوم انسانی و علوم تجربی، منجر گردد. البته درست است که برخی از نظریه پردازان به دلیل برخورداری از منطق فطری، در مراحل مختلف، فرآیند کار خود را به طور ذاتی و غیر اکتسابی، بر اصول و قواعد عقلی و منطقی منطبق می سازند، قطعاً هم اینان نیز با کسب مهارت در فنون تخصصی منطق، طی طریق را برای خود، آسان تر خواهند نمود.
جزمیت یا عقلانیتِ رویکرد تجربی ون فراسن؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب رویکرد تجربی از آثار متأخر ون فراسن است که در آن هم بیان جدیدی از تجربه گرایی ارائه می کند و هم به تبیین نسبت آن با علم و دین می پردازد. رویکرد تجربی ون فراسن، که وجه بارز آن نگرشی منفی به متافیزیک است، قرار است در کنار معرفت شناسی جدید وی با عنوان اراده گرایی، که یک رویکرد غیرجزمی به عقلانیت است، دیدگاهی منسجم را نتیجه دهد. هدف مقاله حاضر این است که نشان دهد،این انسجام پایدار نیست؛ زیرا روایت جدیدِ ون فراسن از تجربه گرایی هنوز گرفتار رگه هایی از جزم گرایی است که تلاش برای رهایی از آن، باعث نزدیک شدن وی به رویکرد عقلانیت نقاد می شود، اما در این صورت مواجهه وی را با متافیزیک تحت تأثیر قرار خواهد داد. در پایان، ضمن بیان مواردی از تاریخ علم بر این نکته تأکید خواهد شد که تجربه گرایی نباید هویت خود را با ضدیت با متافیزیک گره بزند.
فلسفة حقوق کانت و اندیشة انسان جهان وطن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسشی که در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت نسبت بین فلسفة حقوق کانت و تلقی او از انسان، به عنوان موجودی جهان وطن است. اگر کانت، حقوقِ خود را با التفات به انسانِ جهان وطن تقریر کرده باشد، می توان فهمی فرا اروپایی از فلسفة حقوق وی داشت و فلسفة حقوق کانت واجد انسجام و ظرفیت لازم برای استقرار مدنیت در زیست اجتماعی انسان ها بوده و این امر بنیانی برای طرح فلسفی صلح پایدار، در نظام فلسفی کانت خواهد بود.
کانت در فلسفة حقوق، از حقوق خصوصی و حقوق عمومی به تفکیک سخن می گوید. حقوق خصوصی به مالکیت محدود می شود. انسان آزادی مالکیت دارد اما این آزادی در حقوق کانت مطلق نیست. حق عمومی در فلسفة کانت، به سه دستة حق حکومت، حق ملی و حق بین الملل تقسیم می شود. حق خصوصی بسترِ حق عمومی و در حق عمومی، حق حکومت، بستر حق ملی و حق ملی بستر حق بین المللی است. بنابراین برای توجیه حق بین المللی باید از حق خصوصی آغاز کرد. در نتیجة این مراحل است که می توان درک کرد کانت متأثر از هابز، ضرورت حکومت را در حفاظت از آزادی افراد می داند. پس آزادی فردی حقی طبیعی است که حق حکومت اجتماعی را طبیعی می سازد و بر این اساس، مدنیت در شأن اجتماعی انسان ها، قابل تحقق خواهد بود.