مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۲۱.
۳۲۲.
۳۲۳.
۳۲۴.
۳۲۵.
۳۲۶.
۳۲۷.
۳۲۸.
۳۲۹.
۳۳۰.
۳۳۱.
۳۳۲.
۳۳۳.
۳۳۴.
۳۳۵.
۳۳۶.
۳۳۷.
۳۳۸.
۳۳۹.
۳۴۰.
پدیدارشناسی
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۹
147 - 164
حوزههای تخصصی:
اغلب، نام هوسرل و هایدگر را آنچنان با هم می آورند که گویی آنها متفکرانی هستند با اختلافات جزئی که به موضوعی مشترک پرداخته اند و در یک شهر تدریس کرده اند و یکی اندیشه های دیگری را به طور مستمر و بر وفق رأی دیگری ادامه داده است. این توصیف گرچه مطابق با آن چیزی است که هوسرل زمانی درباره هایدگر آرزویش را داشت، با واقعیات تاریخی جور درنمی آید. در این پژوهش سعی شده است وجوه افتراق پدیدارشناسی هایدگر و هوسرل با استناد به درس گفتارهای اولیه هایدگر توضیح داده شود. به طورِ خلاصه، هایدگر چندین ایراد به پدیدارشناسی هوسرل وارد می کند: 1) ایراد نخست این است که هوسرل آزمون زیسته عالم محیط را نادیده می گیرد؛ 2) ایراد دیگر هایدگر به هوسرل این است که او می پندارد می تواند خود را از تمامی تعلقات و ارتباطات به فرادهش (سنّت) فکری آزاد کند؛ 3) هایدگر با طرح «هرمنویتیک واقع بودگی»، با تلقی هوسرل از پدیدارشناسی درمی افتد و پدیدارشناسی را علم سرآغازینی مقدم بر نظریه تعریف می کند؛ و بالاخره باید به تفاوت برداشت هایدگر از مفهوم حیث التفاتی که او آن را پروا می خواند با آنچه هوسرل از آن مراد می کند، یعنی درک کردن چیزها اشاره کرد.
معنای وجود و مواجهه با آن نزد هوسرل و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادموند هوسرل پایه گذار پدیدارشناسی در معنای خاص و جدید کلمه است . وی با این نهضت فکری تحولی در فلسفه غرب پدید آورد. پدیدارشناسی استعلایی هوسرل روشمند (متدولوژیکال) است و در زمانه بحران علوم و فلسفه اروپایی آن را یگانه طریق مبتنی ساختن بنای معرفت بر پایه ایی خلل ناپذیر می دانست . پدیدارشناسی هوسرل به توصیف آگاهی محض و افعال آگاهی و نحوه روی آوری آن می پردازد، جهان او، جهان آگاهی است که به واسطه قصدیت و تقلیل های استعلایی قوام می گیرد . هایدگر کل تاریخ فلسفه غرب را تاریخ غفلت از وجود و فلسفه خود را حول محور "پرسش از مفهوم وجود" پدید آورد . از نظر هایدگر مبدئیت آگاهی در نظام فکری هوسرل منجر به بسط سوبژکتیویسم و انفکاک از وجود گردیده، آن را درادامه سنت ایدآلیسم غربی قرار داده است . پدیدارشناسی هرمنوتیکی و فلسفی هایدگر به اعتباری در جهت تصحیح پاره ایی نارسائی های سیستم فکری هوسرل است. از نظر هایدگر انسان به عنوان موجودی متمایز از سایر موجودات، که وی آن را به "دازاین" تعبیر می کند ، به وجود گشودگی و استعلاء دارد. لذا آگاهی نیز شأنی از نحوه هستی دازاین و به تَبَع آن است . این دو فیلسوف علی رغم مقاصد فکری مشترک پاره ایی تمایزات نیز در سلوک فکری و نحوه مواجهه شان با مسأله وجود دارند. این مقاله در صدد بررسی این تمایزات است.
نقد و تحلیل پدیدارشناختی مفهوم همدلی در پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا تلاش می کنیم با مروری بر سیر تاریخی پزشکی، دلیل مطرح شدن و کاربرد مفهوم همدلی بالینی در پزشکی را یافته و سپس ایرادات نظری این مفهوم که مانع رسیدن به بیناذهنیت و درک صحیح شده اند را ذکرکنیم؛ این ایرادات موارد پیش رو را شامل می شوند: عدم توجه به ذهنیت های پزشک و بیمار، عدم توجه به پویایی مفهوم همدلی و عدم توجه به وابستگی مفهوم همدلی به بافتار. سپس پیامدهای بالقوه نامطلوب کاربرد آن، یعنی کمک به تقویت قیم مآبی، اثرات نامطلوب برای طبابت و ابزاری جایگزین برای کمبود بودجه و حفظ قدرت سیاسی دولت ها را مطرح خواهیم کرد. بعد از آن با بهره گیری از نظرات فیلسوفان (به خصوص متفکران سنت پدیدارشناختی) و سیر علوم انسانی پزشکی، با استفاده از رویکردی بینارشته ای استدلال خواهیم کرد که چرا مفهوم همدلی در پزشکی نیازمند بازنگری است و لازم است هم راستا با موج دوم علوم انسانی پزشکی حرکت کند و با محور قرار دادن فلسفه موجب گردد تا درک صحیح از بیمار بار دیگر در مفهوم پزشکی تنیده شود.
زیست جهان؛ هوسرل و بازخوانی معنای فلسفه و وظیفه فیلسوف مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
130 - 146
حوزههای تخصصی:
فلسفه نزد هوسرل علمی کلی، بنیادی و متقن درباره جهان است. او به دنبال تأسیس پدیدارشناسی استعلایی به مثابه فلسفه ای کلی یا علمی متقن بود اما برای دست یافتن به چنین هدفی باید امکان یک معرفت ابژکتیو درباره جهان را توضیح می داد. هوسرل در کتاب بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلایی، معنای مدنظر خود از فلسفه و وظیفه فیلسوف را در زمینه نقد علم و فلسفه مدرن و در ارتباط با بحران های فرهنگ معاصر اروپایی مطرح کرده و مفهوم بدیع زیست جهان را به عنوان ایده ای نو برای فلسفه به مثابه علم کلی معرفی می کند. این نوشتار در پی آن است که دیدگاه هوسرل درباره نسبت فلسفه با بحران های فرهنگ معاصر اروپایی را مورد ملاحظه قرار داده و به این پرسش توجه کند که آیا ایده زیست جهان قادر است پدیدارشناسی استعلایی هوسرل را به عنوان فلسفه ای بنیادین و علمی کلی معرفی کند یا نه. در این جهت مسئله امکان ابژکتیویته جهان یا به عبارت دقیق تر یک جهان بیناسوژه ای مورد توجه قرار می گیرد که در فلسفه متأخر هوسرل به صورتی مبسوط تر و نوآورانه تر مطرح شده است.
زبان و ساختار منطقی ذهن در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
155 - 174
حوزههای تخصصی:
رابطه ذهن و زبان که امروزه بیشتر با نگاه فیزیکالیستی بررسی می شود، ارتباطی پرسش برانگیز است. دانشمندان عصب شناسی و فیزیولوژیست ها، این ارتباط را بیشتر با کاوش بر روی مغز انسان بررسی می کنند. فیلسوفان به نحو ویژه و با روش فلسفی، از نگاه هستی شناختی و معرفت شناسانه، این ارتباط را می سنجند و روان شناسان بر پایه ساخت و کار ذهن و روان انسان این کار را انجام می دهند. ادموند هوسرل، فیلسوف پدیدارشناس، باور دارد که زبان ابزاری برای انتقال معانی است و نه بیشتر. برای وی ذهن ارجحیت و محوریت دارد. ذهن مأوای معانی ایدئالی است که نه تنها آن را به شکل کامل دربرگرفته اند، بلکه محتوای بیان، از نوع زبانی آن نیز چیزی خارج از معانی ایدئال نیست؛ به همین دلیل، هوسرل تلاش می کند خلوص بیانی زبان را در امر ایدئال و امر ذهنی جست وجو کند. از سوی دیگر، به نظر هوسرل، منطق مورد سوء برداشت قرار گرفته و می بایست با روشی نوین که به زعم وی، افزودن حیث التفاتی است، بازتعریف شود؛ به همین دلیل، حیث التفاتی بر فرآیند شکل گیری اندیشه و طرح هوسرل، یعنی پدیدارشناسی استعلایی که مشتمل بر بحث منطق، ذهن و زبان می شود، سیطره یافته است. در این پژوهش تلاش می کنیم با تمرکز بر ارتباط میان ذهن و زبان، بنیان این فرآیند را تحلیل کنیم.
پدیدارشناسی مفهوم روستا از دیدگاه روستائیان: موردپژوهی، روستاهای سُمغان و مُلای انبار شهرستان کوه چنار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، تعریف روستا مفهوم سازی شده است. در بیشتر پژوهش های انجام شده درباره این مفهوم، از دیدگاه جمعیتی به مسئله نگاه شده که خود مانع موشکافی شدن درست آن شده است. داشتن تعریفی درست به همراه واقعیت های روستایی به اندیشمندان و برنامه ریزان توسعه این گزینه را می دهد که همسو با نیازها و خواسته های بهره وران، چه در خود روستا و چه در سطح بالاتر، گام های اثربخشی را برای توسعه پایدار این گستره ها بردارند. بنابراین، بازتعریف درست و دقیق این نواحی ضرورت این پژوهش را آشکار کرده است. این پژوهش با روش شناسی کیفی و روشی پدیدارشناسانه برپایه تجربه های زیسته و دارای راهبردی استفهامی- قیاسی و با مشارکت 5 گروه روستایی انجام شده است. یافته های پژوهش حاکی از 10 مفهوم برای تعریف روستا است که دربرگیرنده مفهوم های جمعیتی- جغرافیایی، کارکردی، همبستگی اجتماعی، جامعه شناختی، روان شناختی، زیبایی شناختی- معماری، محیط زیستی، نهادی، سیستم و نظام و لکه ای- فضایی است. همچنین، تعریف روستا با همکاری مشارکت کنندگان پیشنهاد شد.
دلالت های فرهنگی زندگی مرزنشینی: مطالعه موردی شهر نوسود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره دوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
41 - 64
حوزههای تخصصی:
همواره اندیشه های ناسیونالیستی و نابرابری های اقتصادی-فضایی سعی کردند سویه هایی از جهان مرزنشینی را آشکار کنند؛ اما این نوع «آشکارگی» برای جهان مرزنشینی هستی مستقلی قائل نیستند و آن را در تقابل با جهان مرکزنشینان بیان می نمایند، درنتیجه این نظریات، آن گونه که باید به ذات و معنای در جهان مرز بودن دست نیافته اند. ضمن اهمیتی که این نظریات در آشکار نمودن سویه هایی از در جهان مرز بودن دارند، این پژوهش درصدد است تا با در نظر گرفتن هستی مستقل برای مرز، چیستی این جهان را از جنبه ای دیگر آشکار نماید در نظر گرفتن هستی مستقل برای مرز بدین معناست که یک پیش زمینه تاریخی آشکارگی مرز را برایمان فهم پذیر می سازد و به نوبه خود نیز مرز مسبب آشگارگی هستنده ها و جهان پیرامون خودش، در معنای انتیک و انتولوژیک به گونه ای خاص می-شود. روش این تحقیق تلفیقی از روش اسنادی- تحلیلی و پدیدارشناسی هرمنوتیکی ون مانن است. یافته های این پژوهش بیانگر این است که اندیشه «برساخت» ملت شرایط آشکارگی مرزها را فراهم ساخت اما مرزها بعد از شکل گیری، به نوبه خود بر نحوه ی آشکارگی هستنده های جهان پیرامونشان اثر گذاشتند. مرزها مسبب آشکارگی جهان پیرامونشان نه در ذات و چیستی خویش بلکه به صورتی دیگر می شوند. «ناپایداری»، «ناامنی»، «دلهره آور بودن» ساختارهای وجودی هستنده های جهان مرز هستند. هم چنانکه مرزها جهان پیرامونشان را به شیوه ای خاص آشکار می کنند، بر «دازاین» مرزنشینان نیز اثر گذاشته و مرزنشینان را به عنوان مردمانی «نگران و اقامت نا گزین» آشکار می کنند.
کاربرد پدیدارشناسی در پژوهش های مرتبط با دانش اشیاء و تجارب موزه ای
این مقاله با ارائه یک جهت گیری نوآورانه برای فعالیت های میدانی، به بررسی دیدگاهی میان رشته ای در پژوهش های مربوط به موزه پرداخته است. این بررسی با استفاده از مفهوم «دانش اشیا»، روش های شناختی که از تعامل انسان با اشیای فیزیکی ناشی شده است را توصیف و سپس مستندسازی قدرت اشیا برای تعریف مفهوم «تجربه زیسته» از زمان، مکان و هویت با یک دیدگاه کاربردی و نظری در مورد اشیا ملموس و رابطه آن ها با تجربه زیسته ارائه می شود. از طریق دانش اشیا، استدلال بر این است که موزه می تواند نفوذش را در بازدیدکنندگان بهتر درک کند. برای استفاده از این دیدگاه، پدیدارشناسی راهی برای کشف ارتباط میان تجارب فرد بازدیدکننده و اشیا موزه ای ارائه می دهد و متخصصان امر را در درک بهتر معنای موزه ها و ارتباط آن ها با دنیای انسانی ما یاری می کند. در این فرآیند، درگیر شدن مجدد با موزها به لحاظ شناختی مورد بررسی قرار می گیرد. همگرایی دانش اشیا و پدیدارشناختی نه تنها مسیرهای جدید و مهیجی را برای توسعه مطالعات میان رشته ای مرتبط با موزه ها ارائه می کند بلکه به طور همزمان درک ما از تجربه انسانی را نیز بهبود می بخشد.
نقد و بررسی آثار معماری حواس از منظر پارادایم پدیدارشناسی
حوزههای تخصصی:
معماری حواس به عنوان معماریِ که بر حضور فراگیر همه حواس در ادراک فضایی تأکید دارد، دیرزمانی نیست که در عرصه جهانی نظرات را معطوف خودساخته است. صاحب نظران معماری حواس با نقد معماری بی احساس کنونی، می کوشند اتمسفر ایجاد شده توسط معماری و محیط را به عنوان ترکیبی پیچیده بیان کنند که در عین آفرینش زیبایی، برانگیزاننده همه احساسات آدمی می باشد. این دیدگاه در تقابل با دیدگاه بصور محور معماری مدرن، شکل یافته یا به عبارتی دیگر دوباره مورد توجه قرار گرفته است. معماران حواس معتقدند از بحران های معماری امروز، عدم توجه به جریان زندگی و تجربه ادراکی فراگیر توسط مخاطب می باشد که می توان با تکیه بر پدیدارشناسی، دوباره میان انسان و معماری آشتی برقرار کرده و درکی متفاوت و نو از معماری و محیط را برای او به ارمغان آورد. پدیدارشناسی در جستجو چیستی پدیده ها، فارغ از پیش داوری ها و به جریان انداختن زندگی در آن است. این اندیشه نگاهی نقادانه دارد، که اساس کار معماران حواس قرار گرفته است. آن ها سعی دارند با تکیه بر بنیان های پدیدارشناسی، با محصول معماری چند حسی خود، به اندیشه های این فلسفه جامع عمل بپوشانند؛ بنابراین این فرضیه مطرح می شود که معماری حواس با به چالش کشیدن معماری به اصطلاح بی روح معاصر، می تواند پیوند ادراکی قوی بین معماری و انسان با برانگیختن همه حواس او، برقرار سازد. هدف اصلی این پژوهش، نقد و بررسی آثار معماری چند حسی بر مبنای شالوده پدیدارشناسی به منظور سنجش میزان موفقیت گفته های معماران آن ها در عمل می باشد. روش انجام پژوهش، کیف ی، از ن وع تحلی ل محت وا بوده و ب ر اس تدلال منطق ی مباحث استوار است، مطالعه اسنادی و کتابخانه ای اساس بیان، تحلیل، توصیف و تفسیر مطالب موجود در این مقاله را شکل می دهد. نتایج پژوهش بیانگر این است که معماران حواس توانسته اند با تکیه بر معیارهای ارزشگذاری مبتنی بر اندیشههای پدیدارشناسانه خود در زمینه ادراک همه جانبه توسط مخاطب، آثاری موفق و شایسته ای را پدید آورند و معنای معماری چند حسی را در آن ها متبلور سازند.
شناسایی نشانگان و ابعاد رهبری انتقال آموزش: مطالعه ای پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۶ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۴۴
7-26
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی نشانگان و ابعاد پدیده «رهبری انتقال آموزش» در مدارس دوره دوم متوسطه شهرستانهای استان تهران به منظور ایجاد چارچوبی مفهومی و توسعه مبانی نظری آن است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از راهبرد پدیدارشناسی توصیفی انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش شامل استادان دوره های ضمن خدمت، مدیران با تجربه و معلمانی بود که بیشترین ساعات ضمن خدمت را در فاصله سالهای 1397-1394 گذرانده اند. از میان آنها 17 نفر به عنوان مشارکت کننده از طریق نمونه گیری نظری هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. داده ه ا از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته و عمیق گردآوری شدند. روش تحلیل داده ها، تحلیل محتوای استقرایی با به کارگیری کدگذاری در سه سطح باز، محوری و گزینشی بود. یافته ها نشان دادند که ابعاد مربوط به نقش مدیران مدارس دوره دوم متوسطه در قالب رهبری انتقال آموزش در سه بعد زمانی پیش، ضمن و پس از تشکیل دوره های ضمن خدمت شامل: الف) حمایت اطلاعاتی؛ ب) حمایت انگیزشی؛ ج) حمایت ابزاری؛ د) حمایت نظارتی و ﻫ) حمایت ارزیابانه است. بعد حمایت اطلاعاتی جمعاً با 11 نشانگان، بعد حمایت انگیزشی جمعاً با 13 نشانگان، بعد حمایت ابزاری جمعاً با 8 نشانگان، بعد حمایت نظارتی جمعاً با 4 نشانگان و بعد حمایت ارزیابانه جمعاً با 10 نشانگان، شناسایی شد. مدیران مدارس دوره دوم متوسطه به عنوان عاملان اصلی انتقال آموزش، با حمایتهای پنجگانه خود می توانند «انتقال موفق آموزش» به محیط کار معلمان را تضمین کنند.
بازنمایی مشکلات آموزش در فضای مجازی با استفاده از برنامه شاد در دوره پاندمی کرونا: یک مطالعه پدیدار شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با شیوع پاندمی کرونا، شرایط بی سابقه ای بر سیستم آموزشی کشور تحمیل شده است به طوری که در حال حاضر، آموزش در مدارس به صورت مجازی پیگیری می شود. پژوهش حاضر با هدف واکاوی مشکلات آموزش در فضای مجازی با استفاده از برنامه شاد در دوره پاندمی کرونا صورت گرفته است. این مطالعه در چهارچوب رویکرد کیفی و با روش پدیدار شناسی انجام شده است. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته گردآوری شدند. مشارکت کنندگان 20 نفر از آموزگاران مدارس مقطع ابتدایی شهرستان مهاباد بودند که از طریق نمونه گیری هدفمند از نوع ملاکی انتخاب شدند و مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. تحلیل داده ها با استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی انجام پذیرفت. یافته های پژوهش نشان داد که ادراک معلمان از مشکلات و چالش های آموزش در برنامه شاد، شامل 6 مضمون کلی، مشکلات مربوط به دانش آموزان و والدین(3 زیر مضمون) مشکلات مربوط به معلمان(3 زیر مضمون) مشکلات محتوا (2 زیر مضمون) مشکلات تجهیزات (2 زیرمضمون) مشکلات سازمانی (2 زیر مضمون ) مشکلات ارزشیابی (2 زیر مضمون) می باشد
تجربه زیسته مادران کودکان دارای اختلال طیف اتیسم: یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
133 - 174
حوزههای تخصصی:
اختلال طیف اوتیسم یک شرایط رشدی پیچیده است که با چالش های مداومی در تعامل اجتماعی، گفتار و ارتباطات غیر کلامی کودک همراه است و تعامل مادر- کودک را تحت تأثیر قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته مادران در تعامل با فرزندان دارای اختلال اتیسم است. روش پژوهش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی بود. جامعه شامل مادران کودکان دارای اختلال اتیسم بود که به انجمن اتیسم ایران (در شهر تهران) در سال 1398 مراجعه کرده بودند. نمونه به روش هدفمند انتخاب شد و 8 مادر تا دستیابی به اشباع بررسی شدند. داده ها با روش مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری و با روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شدند. یافته های حاصل از تجربه زیسته مادران کودکان دارای اختلال اتیسم، در 4 مضمون اصلی شامل بروز احساسات متناقض(مثبت و منفی)، سرمایه روان شناختی پایین، محدودیت در شبکه های حمایت اجتماعی و آثار و پیامدها و همچنین چندین مضمون فرعی دیگر خلاصه شدند. یافته های این پژوهش بر اهمیت ارائه خدمات حمایت اجتماعی مناسب برای مادارن دارای کودکان اختلال طیف اتیسم تأکید می کند. همچنین به روان شناسان و مشاوران توصیه می شود که جهت بهبود کیفیت زندگی مادران دارای کودک اختلال طیف اتیسم، بر ارتقاء سرمایه روان شناسی مادران متمرکز شوند.
ادراک خود در مراجعان ایرانی با سابقه ای از ترومای پیچیده: یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۸
1 - 34
حوزههای تخصصی:
سابقه ی ترومای پیچیده در کودکی می تواند به تأثیرات روان شناختی قابل توجهی در بزرگسالی منجر شود که یکی از مهم ترین آن ها ادراک-های ناسازگارانه از خود است. هدف مطالعه ی حاضر، فراهم کردن درکی عمیق از چگونگی ادراک خود در مراجعان بزرگسال ایرانی است که سابقه ای از ترومای پیچیده در کودکی داشته اند. روش پژوهش، پدیدارشناسی تفسیری است که یک روش کیفی است. برای این منظور، 12 مراجع (8 زن و 4 مرد) با سابقه ای از ترومای پیچیده (غفلت هیجانی و فیزیکی و سوءرفتار هیجانی، فیزیکی و جنسی) که به دو کلینیک روان شناسی در تهران مراجعه کرده بودند با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه عمیق استفاده شد. مصاحبه ها ضبط و کلمه به کلمه پیاده شد و با استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شد. دو مؤلفه ی اصلی به نام های درک مرکزی از خود و راهبردهای مقابله ای استخراج شد. درک مرکزی از خود، شامل دو طبقه ی اصلی شرم ناسازگارانه و ترس ناسازگارانه بود؛ و راهبردهای مقابله ای، شامل پنج طبقه اصلی اجتناب، برگرداندن خشم نسبت به خود و رفتارهای جبرانی بود. یافته ها مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
رهیافتی پدیدارشناسانه در شناسایی مشکلات فرایند اجرای پایان نامه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بازنمایی تجارب زیسته استادان دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی از مشکلات فرایند اجرای پایان نامه ها و رساله های دانشجویان دانشگاه تهران است. میدان پژوهش دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه تهران بود و شرکت کنندگان با استفاده از نمونه گیری ملاکی از بین اعضای هیأت علمی انتخاب شدند. گردآوری داده ها با استفاده از فن مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد و در دهمین مصاحبه به سطح اشباع نظری رسید، اما به منظور اعتباربخشی به یافته ها به انجام دو مصاحبه تکمیلی پرداخته شد و در نهایت در دوازدهمین مصاحبه فرایند گردآوری داده ها متوقف شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش جیورجی انجام شده است. تحلیل داده ها به شناسایی هفت مضمون اصلی و 67 زیرمضمون منتج گردید. مهم ترین مشکلات، مشکل در انتخاب موضوع، تسلط اندک به حوزه روش تحقیق و مشکلات دانشجویان بود. نتایج به دست آمده نشان داد که دانشجویان در فرایند اجرای پایان نامه ها و رساله هایشان با مشکلات متعدد و متنوعی همراه هستند و این چالش ها آن ها را در انجام این فرایند با مشکلات متعددی همراه نموده است. بدین منظور راهکارهایی برای بهبود ارائه شده است.
بررسی پدیدارشناختی زیارت زنانه (مطالعه موردی: امامزاده محسن بن موسی بن جعفر علیه السلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال هشتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
9 - 36
حوزههای تخصصی:
نیمی از جوامع بشری را زنان تشکیل می دهند؛ در حالی که در گذشته به دلایل سنتی زنان از حضور اجتماعی محروم بوده و درجه دوم محسوب می شده اند؛ بنابراین کنش های اجتماعی زنانه معنادار است. علاوه بر این، زنان تربیت فرزندان را بر عهده دارند و در «اجتماعی شدن» نسل آینده نقش بیشتری نسبت به مردان خواهند داشت. از جمله کنش های اجتماعی زنان، کنش های مذهبی است. همواره زنان به لحاظ باور و رفتار، مذهبی تر از مردان هستند و در اماکن مذهبی نیز بیشتر مشاهده می شوند. از این حیث مطالعه «زیارت زنانه» اهمیت دارد. در این مقاله، با رویکرد پدیدارشناختی و با بهره گیری از فنون مشاهده، مصاحبه و بررسی اسناد زیارت بانوان در حرم امامزاده محسن بن موسی بن جعفر(ع) که به دلیل انتساب به امام رضا (ع)، با استقبال زیادی مواجه شده، مورد بررسی انسان شناختی قرار گرفته است. طبق نتایج به دست آمده، زیارت در «تجربه زیسته» زنان به لحاظ معنای مندرج و خودآگاه، کارکردهای «حاجت خواهی»، «التیام و تشفی»، «تکلیف مداری»، «جایگزینی نمادین»، «تبادل مادی»، «خودشکوفایی»، «همبستگی غیابی» و «تشکر» را در بر می گیرد و بر اساس معناکاوی محقق با رهیافت اتیک (etic) متضمن معانی «تقدس بخشی»، «ایدئال گرایی»، «همذات پنداری»، «کسب تجربه دینی»، «اندماج انگیزشی» و «ابطال ناپذیری» است.
تجربه ی زیسته ی دختران ساکن در اقامتگاه (مطالعه ی پدیدارشناختی در شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی زنان سال بیست و دوم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۸۹
117 - 142
حوزههای تخصصی:
در نگاه اول شاید انتخاب شیوه ی زندگی فردی تصمیم شخصی به نظر برسد، اما با نگاهی عمیق تر می-توان گفت دگرگونی های شکل گرفته در شیوه ی زندگی افراد، گذشته از آن که متأثر از تحولات جاری جامعه است، خود زمینه ساز و اثر گذار بر شکل گیری تحولات آتی خانواده و جامعه نیز خواهد بود. نتایج به دست آمده از مطالعات و پژوهش های صورت گرفته در سال های اخیر نشان می دهد در پی تغییراتی چون افزایش تحصیلات و مهاجرت دختران زندگی در اقامتگاه ها در شهرتهران افزایش یافته است. این پژوهش با رویکرد پدیدارشناسی تفسیری اسمیت، فلاور و لارکین، فهم و تفسیر دختران ساکن در اقامتگاه و تجربه ی زیست آنها از این شیوه زندگی را مطالعه کرده است. جامعه ی آماری پژوهش 16 نفر از دختران ساکن در اقامتگاه در شهر تهران است. داده ها با استفاده از مصاحبه ی عمیق نیمه ساختاریافته به دست آمد. نتایج به دست آمده نشان داد تنهایی مفرط، احساس تعلیق در زندگی، بی هدفی، کاهش روابط با خویشاوندان از تجاربی است که این دختران پشت سر می گذارند.
تجربه زیسته مدیران از رهبری برنامه درسی مدارس متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره ششم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
22 - 42
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته مدیران از رهبری برنامه درسی مدارس متوسطه شهرستان رودسر انجام شده است. این مطالعه، پژوهشی کیفی از نوع پدیدارشناسی تفسیری است. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش، کلیه مدیران مدارس دوره متوسطه دوم شهرستان رودسر در سال تحصیلی 96-1395 بودند. برای انتخاب این افراد از نمونه گیری مبتنی بر هدف استفاده شد. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق استفاده شده است. مصاحبه شامل 9 سؤال بازپاسخ در زمینه تجارب مدیران درباره رهبری برنامه درسی (از 30تا 40دقیقه) بود. پس از مصاحبه با 8 نفر از مدیرانِ با سابقه مدیریت و تجربه کافی در دوره متوسطه دوم، دستیابی به غنای اطلاعاتی، اشباع و تکرار داده ها حاصل شد. تجزیه و تحلیل داده ها براساس روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد. از داده های پژوهش 30 زیردرون مایه استخراج شد که در 7درون مایه موضوعی اصلی (تجربیات مثبت مدیران از رهبری برنامه درسی و تجربیات منفی مدیران از رهبری برنامه درسی) طبقه بندی شدند. نتایج این پژوهش نشان داد که رهبری برنامه درسی ناظر بر مسئولیت ها و نقش های مدیران مدارس است، اما سازه ای است که کم تر با رویکرد مدیران مدارس مورد توجه صاحب نظران این حیطه قرار گرفته است. بنابراین، نقش مدیران مدارس در رهبری برنامه درسی باید مورد توجه قرار گیرند.
تجارب مدیران مدارس و دبیران شهر سنندج از برنامه تعالی مدیریت مدرسه: تحلیلی پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت مدرسه دوره هشتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
275 - 238
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف واکاوی ادراکات و تجارب مدیران و دبیران مدارس متوسطه شهر سنندج از برنامه تعالی مدیریت مدرسه انجام شد. با عنایت به ضرورت اطلاع عمیق از نحوه برداشت و تجارب زیسته مشارکت کنندگان از ماهیت برنامه تعالی مدیریت مدرسه، سازوکارهای اجرایی، آثار و نتایج و همچنین آسیب های احتمالی آن، از روش پدیدارشناسی برای انجام پژوهش حاضر بهره گرفته شد. مشارکت کنندگان در این مطالعه 29 نفر از مدیران و دبیران مدارس دوره اول متوسطه در شهر سنندج بودند که به صورت هدفمند انتخاب و با آنها مصاحبه صورت گرفت و یافته های حاصل با استفاده روش تحلیل داده های کیفی کلایزی تحلیل گردید. یافته های پژوهش نشان داد که درک و برداشت مشارکت کنندگان از ماهیت و کم و کیف برنامه تعالی بسته به رویکرد انتقادی و یا محافظه کارانه و بعضاً ستایشگرانه آنها متفاوت است که نهایت در یک مفهوم فراگیر، سه مضمون سازمان دهنده سطح دو و سیزده مضمون سازمان دهنده سطح یک صورتبندی گردید. براین اساس باوجود اینکه از نظر آنان برنامه تعالی مدیریت مدرسه از نظر ماهیت و ساختار دارای اشکالاتی است اما آثار و نتایجی مثبت و آسیبها و پیامدهایی نیز بر آن مترتب می باشد. این یافته نشان داد که علیرغم مزایایی چون نظم پذیری و فراهم کردن بستری اجرای یکنواخت دستورالعمل طرح تعالی در مدارس، به دلیل ماهیت خطی و تبعیت اجرای چنین برنامه ای از رویکردی تمرکزگرایانه، اجرای آن به شکل فعلی در مدارس بروز آسیب هایی را در نظام آموزش و پرورش اجتناب ناپذیر خواهد کرد.
بررسی پدیدارشناسانه علل گرایش به تقلب تحصیلی و روش های تقلب تحصیلی از دیدگاه و تجربیات دانش آموزان متقلب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال چهارم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۲
113 - 128
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، تبیین دیدگاه و تجربیات دانش آموزان متقلب در خصوص علل گرایش به تقلب تحصیلی و روش های تقلب تحصیلی است. روش: مطالعه حاضر به روش کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی تأویلی صورت گرفت. بدین منظور مصاحبه های نیمه ساختار یافته از 32 دانش آموز پسر و دختر متقلب با مقاطع تحصیلی مختلف انجام شد که طی آن دانش آموزان متقلب تجربه های خود را در خصوص این پدیده بیان کردند. دو مضمون اصلی و بیست ویک زیر مضمون از یافته ها استخراج شدند که توانستند علت های تقلب تحصیلی را از دیدگاه دانش آموزان متقلب به تصویر بکشند. یافته ها: مضامین حاصل از تحلیل عبارت اند از: 1- عامل های فردی و درونی: داشتن ضعف درسی، عدم اعتماد به دانسته ها، تحقیر نشدن پیش دوستان و نمره کم نگرفتن، لذت بردن از تقلب، احساس غرور و افتخار کردن بعد از تقلب، راهی آسان برای نمره گرفتن، بالا بردن نمره ها و سطح امتحان و .... . 2- عامل های بیرونی و موقعیتی: سخت بودن تکالیف و دروس، تأثیر جو کلاس و همکلاسی ها، فشار والدین و .... . هم دانش آموزان دختر و هم دانش آموزان پسر بیشتر، علت های داشتن ضعف درسی، تقلب کردن دوستان و همکلاسی ها، تحقیر نشدن پیش دوستان و نمره کم نگرفتن، بالا بردن نمره ها و سطح امتحان، تأثیر جو کلاس و همکلاسی ها، سخت بودن تکالیف و دروس را عامل های تقلب مطرح کردند. بیشترین روش های مورداستفاده برای تقلب تحصیلی عوض کردن ورقه ها و روی دستمال کاغذی و کاغذ نوشتن، نگاه به ورقه بغل دستی، روی دست نوشتن و ذخیره کردن اطلاعات در ماشین حساب، گذاشتن کتاب زیر ورقه امتحانی بود.
واکاوی اصول حاکم بر اجرای مطلوب برنامه درسی درس پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال پنجم بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
127 - 148
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه شناسایی اصول حاکم بر اجرای مطلوب برنامه درسی درس پژوهی دوره کارشناسی پیوسته آموزش ابتدایی بود. روش: این پژوهش در چارچوب رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحقیق پدیدارشناسی صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش را اساتید درس پژوهی استان خوزستان تشکیل دادند. نمونه ها به صورت هدفمند انتخاب شدند و حجم نمونه با توجه به ماهیت پژوهش کیفی تا اشباع داده ها (10 نفر) ادامه یافت. ملاک انتخاب اساتید میزان موفقیت ایشان در امر تدریس بود که براساس نمرات ارزشیابی تکوینی، کارعملی و آزمون پایانی دانشجویان مورد ارزیابی قرار گرفت و برترین ها جهت مصاحبه برگزیده شدند. داده ها از طریق مصاحبه عمیق گردآوری شد و با استفاده از روش پیشنهادی اسمیت (1995) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: از مجموع یافته های این پژوهش 245 کد مفهومی در زمینه برنامه درسی اجرا شده درس پژوهی استخراج و در 5 مؤلفه اصلی و 37 ریزمؤلفه دسته بندی شد. یافته ها نشان داد که به منظور اجرای موفق برنامه درسی درس پژوهی می بایست اصولی همچون توجه به کار تیمی، تدریس تعاملی، تفکر تعاملی، جامعیت علمی، ویژگی های اساتید و پیگیری مسؤولیت ها بر اجرا حاکم باشد.