فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۴۱ تا ۸۶۰ مورد از کل ۷٬۲۶۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
زندگی اجتماعی متضمن پذیرش برخی بایدها و نبایدهاست که محدودیت هایی را برای آزادی های فردی ایجاد می کند. از سویی وجود این هنجارها، که آن ها را قانون می نامیم، برای برقراری نظم و امنیت در جامعه ضروری است، از سوی دیگر در برخی مواقع قانون با آزادی های افراد جامعه در تعارض قرار می گیرد. با توجه به اهمیت فراوان دو مقولة قانون و آزادی فردی و امکان نداشتن حذف این دو به فلسفه ای نیاز داریم تا به مسئلة تعارض های احتمالی میان آن ها پاسخ دهد. آین رند فیلسوفی است که در جایگاه مدافع نظریة خودگرایی اخلاقی شناخته شده است. به نظر می آید با توجه به مبانی فلسفی و اخلاقی ای که وی مطرح می کند، بتوان پاسخی مناسب به مسئلة تعارض مذکور داد. به نظر می آید رند از مبانی ای برای حل تعارض مذکور استفاده می کند که سازگاری درونی بالایی دارند. اما از آن جا که وی متفکری خودگراست و مبنای پاسخ وی به مسئلة تعارض آزادی های فردی با قانون نیز نظریة اخلاقی خودگرایانة اوست، به نظر می آید نوعی ناسازگاری میان تأکید بر قانون و حقوق فردی با خودگرایی اخلاقی وجود داشته باشد؛ زیرا قانون خاصیت محدودکنندگی دارد و حقوق فردی نیز مستلزم درنظرگرفتن ارزش ذاتی دیگران است، حال آن که در خودگرایی اخلاقی تأکید بر اصالت فرد و منافع وی است و تا حد زیادی ارزش ذاتی انسان های دیگر نفی می شود.
نسبت ایده آل زیبایی و زیبایی وابسته در فلسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کانت در «نقد قوة حکم»، امر زیبا را در چهار دقیقه متناظر با احکام منطقی بررسی می کند. او در دقیقة سوم بر مبنای تحلیل مفهوم کلیدی «غایت مندی»، به تعریفی فرم محور از زیبایی یعنی غایت مندی بدون غایت (غایت مندی ذهنی) می رسد. در ذیل همین دقیقه، دو مفهوم «زیبایی وابسته» و «ایده آل زیبایی» نیز مطرح می شود که داوری زیباشناختی در هر دوی آن ها بر مبنای غایت مندی عینی است و مفهومی دال بر چیستی عین و کمال عین موافق با آن برای داوری پیش فرض گرفته می شود. این پیش فرض در زیبایی وابسته، کمال عین و در ایده آل زیبایی، مفهوم حاصل از جمع ایدة عقلی و ایدة متعارف زیباشناختی است؛ اما این دیدگاه متعارض با این اصل زیباشناختی کانت است که داوری دربارة امر زیبا صرفاً بر یک غایت مندی ذهنی متکی است. این نوشتار با بررسی مفهوم غایت مندی و نوع غایت مندی عینی در زیبایی وابسته و ایده آل زیبایی، درصدد تبیین چگونگی ارزش زیباشناختی این دو مفهوم و در نهایت بررسی نقاط اختلاف و اشتراک آن ها با یکدیگر می باشد تا جایگاه این دو مفهوم در فلسفة کانت مشخص شود.
تحلیل رئالیسم معرفتی از دیدگاه لری لائودن آیا رئالیسم معرفتی تبیین صحیحی از پیشرفت علم ارائه می دهد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهة 1970 میلادی میان رئالیست ها و پسارئالیست ها مناقشه ای حول محور دو پرسش مطرح بود؛ هدف معرفتی علم چیست و چگونه می توان پیشرفت یا توفیق علم را به بهترین نحو تبیین کرد؟ یکی از مهم ترین رویکردها نگرش رئالیسم متکی به صدق نظریه ها بود؛ پاسخ رئالیست ها بر مبنای رویکرد مطابقت با واقع تبیین می شد و تاریخ پیشرفت علم را دلیل این امر می دانستند. در مقابل، برخی نظیر لائودن دو مفهوم توفیق در علم و صدق را از یک دیگر متمایز می کردند؛ لائودن با بهره گیری از تاریخ فلسفة علم رئالیسم معرفتی را از دو نقطه آماج حمله قرار داد؛ اولاً از نظر او مفهوم صدق تقریبی یک نظریه یا پیش روی به سمت صدق دارای تعریفی روشن از جانب رئالیست ها نبود، ثانیاً ارتباط میان صدق تقریبی نظریه و پیشرفت علم به صراحت تبیین نشده است. در این نوشتار دو نقد بنیادین لائودن بر رئالیسم معرفتی تبیین و بررسی خواهد شد.
بررسى تطبیقى اندیشه اخلاقى مک اینتایر و پینکافس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مک اینتایر و پینکافس از مهم ترین احیاگران فضیلت گرایى به شمار مى آیند. نظریات این دو فیلسوف علاوه بر آنکه از جهت احیاى فضیلت گرایى مهم است، به لحاظ نقد دیدگاه هاى رقیب نیز حایز اهمیت مى باشد. بدون تردید، مقایسه تقاریر مختلف فضیلت گرایى از جمله دو دیدگاه مزبور مى تواند در درک عمیق تر مدعا و ادله فضیلت گرایى و نیز گستره آن مفید باشد. در پژوهش حاضر سعى شده تا با مرورى بر اندیشه اخلاقى مک اینتایر و پینکافس، به بررسى تطبیقى این دو دیدگاه پرداخته شود. نتایج تحقیق حاکى از آن است که مک اینتایر و پینکافس على رغم اشتراک در نقد دیدگاه هاى رقیب و نیز ترجیح و تبلیغ فضیلت گرایى، در برخى جهات با هم اختلاف نظر اساسى دارند. از مهم ترین اختلافات مک اینتایر و پینکافس مى توان به این موارد اشاره کرد: مک اینتایر ضد لیبرالیسم است و پینکافس لیبرالیست؛ مک اینتایر تحویل گراست و پینکافس ضدتحویل گرا؛ مک اینتایر وحدت گراست و پینکافس کثرت گرا؛ مک اینتایر برخلاف پینکافس بر نقش جامعه به عنوان عامل هویت ساز انسان و تاریخ به عنوان عنصرى تعیین کننده در فهم معناى فضیلت اصرار دارد.
گفت وگوی ادیان و مساله «دیگریِ دینی» در الهیات ناظر به ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنابر باور غالب، شکل گیری و ثمر بخشی گفت وگوی ادیان بیش از هر چیز مبتنی بر گشودگی نسبت به دین دیگر و به رسمیت شناختن «دیگریِ دینی» است، به گونه ای که باید پذیرفت دین دیگر هم واجد بهره و نصیبی از حقیقت است و متدینان به آن نیز که اینک طرف گفت وگو قرار گرفته اند واجد حظی از نجات و رستگاری هستند. اما پرسش مهم این است که بر پایه کدام بستر الهیاتی می توان تکثر دینی را ارج نهاد و چنین سهمی از حقیقت و نجات را برای دیگر ادیان در نظر گرفت؟ امروزه واکاوی ابعاد این مساله و جستجو برای یافتن بهترین پاسخ به آن در الهیات ناظر به ادیان، پی گیری می شود. سه رویکرد انحصارگرایی، شمول گرایی و کثرت گرایی که هر یک متضمن تفسیر الهیاتی ویژه ای نسبت به دیگر ادیان است، الگوهایی هستند که با گذشت زمان در دل الهیات ناظر به ادیان شکل گرفته اند و بخت و اقبال خود را در سامان دادن پاسخی به مسئله دیگریِ دینی آزموده اند. این مقاله در صدد است تا پاسخ های فوق را مورد ارزیابی قرار دهد. پژوهش حاضر از روش تحقیق کیفی بهره می گیرد و بر این پیش فرض استوار است که الگوهای کلاسیک الهیات ناظر به ادیان، از شکل دادن بستر الهیاتی مناسبی برای گفت وگوی ادیان به گونه ای که «دیگریِ دینی» را به رسمیت بشناسد و هم زمان التزام و هویت دینی مشارکان در گفت وگوی ادیان را پاس دارد، قاصر است
ماهیت هنر و نسبت و مناسبات آن با فطرت و دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنر، نسخه دوم خلقت و نسخه سوم هستی است؛ چراکه هنر، بازآفرینی حقایق است، پس از سنخ خلقت است؛ بنابراین فطرت انسان با دین و هنر الفتی ذاتی دارد و هم از این رو میان دین و هنر نیز همگونگی ها و مناسبات بسیاری هست. تعریف دین و هنر، تقسیم جوهری و صوری هنر، تبیین نسبت ها و مناسبات این دو مقوله، موضوع این مقال است.
رفائیل فرشته در روایات یهودی، مسیحی و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم الهیاتی در بسیاری از ادیان به ویژه ادیان ابراهیمی، «فرشته شناسی» به خصوص شناخت «فرشتگان مقرّب» است. این پژوهش به یکی از فرشتگان به نام «رفائیل» می پردازد و در آن اهمیت و وظایف او در سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام مقایسه می شود. همچنین بررسی می شود که آیا رفائیل همان «اسرافیل» است یا نه. نتیجه آن که رفائیل در برخی از روایات مسیحی و یهودی فرشته ای مقرّب دانسته شده و نقش او نیز در این دو دین بسیار نزدیک به هم است. امّا در اسلام رفائیل چنین اهمّیتی ندارد و نقش او نیز با نقش رفائیل در یهودیت و مسیحیت تا حدود زیادی متفاوت است. دلیل قاطعی نداریم که اسرافیل در اسلام همان رفائیل باشد.
ثنویت در الاهیات افلاطونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الاهیات افلاطونی به مثابه بخشی از نظام فکری او تابع مؤلفه هایی است که کل پیکره اندیشه های او را تحت تأثیر قرار داده است. وی، همان گونه که در حوزه هستی شناسی و متافیزیک، با توجه به میراث هراکلیتی و پارمنیدسی خود، دو ساحت عقلی و حسی را مطرح می کند، در حوزه الاهیات نیز از یک سو قلمرو متعالی را مطرح می کند که در آن می توان ویژگی هایی نظیر ثبات، و حتی گونه ای مشابهت با صفات نظام های الاهیاتی ادیان، یافت. اما برای اعمال نفوذ و تبیین تغییرات به خدایانی نیاز دارد که در قلمرو جهان متغیر ایفای نقش کنند. از این رو الاهیاتی ناظر به ساحت این جهانی یا حلولی شکل می گیرد. بدین ترتیب ثنویت معهود و مألوف افلاطون در هستی شناسی و معرفت شناسی، در الاهیات نیز رخ می نماید. مدعای این مقاله این است که دمیورژ و خیر را می توان دو روی یک سکه دید و دمیورژ را صورت شخصی تر و انضمامی تری برای خیر برتر و متعالی قلمداد کرد.
تحلیلی معرفتی از بساطت و غیریت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود در فلسفه کانت به مفهومی مقولی بدل می شود که با انکار عینیت وجود به مثابه کمال، در یک چرخش ذهن گرایانه جدایی ذهن و عین را نتیجه می دهد. اما خارجیت وجود مبنایی است که نمی توان به آسانی از آن عبور کرد؛ هرچند با مشکل بساطت و غیریت، و تاریخی و فراتاریخی بودن مواجه است. مسئله این است که چگونه باید از تنگنای این تعارضات عبور کرد. با فرض قاعده فرعیه، می توان ضمن نقد سفسطه، به اثبات وجود به مثابه امر مشترک میان عین و ذهن راه یافت. حقیقت هستی بسیط است و در بساطت اش سیطره مطلق بر هر کثرتی دارد و از همین رو به مثابه کل، تمام کثرات را در خود دارد و بدون استثنا برای همه هست. به این ترتیب، بر اساس تشکیک وجود، غیریت هستی را باید ناشی از حدود بساطت آن دانست. هرآنچه بهره مند از هستی است با هستی بسیط مواجه است، مواجهه ای که تکین و خاص است. هستی حقیقت بسیطی است که در مقام تحقق در دیگری حضور یافته و بساطت آن غیبت تلقی می شود، حال آنکه غیریت، چیزی جز تعین بساطتِ «هستی» نیست.
تبیین و بررسی مبانی معرفتی تبارشناسی میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میشل فوکو ازجمله اندیشمندان بسیار تأثیرگذار معاصر در جهان بود. او نقدهایی جدی به اندیشمندان پیش از خود مطرح کرد و از بسیاری از آن ها نیز تأثیر پذیرفت. این مقاله در پی بررسی مبانی معرفتی تبارشناسی اوست. در بررسی مبانی معرفتی به این پرسش ها پاسخ داده می شود که تعریف فوکو از حقیقت چه بود؟ برای دستیابی به حقیقت چه راهی را برگزید؟ آیا فوکو نسبی نگر بود؟ فوکو در چه ساحتی نسبی نگر بود و مبنای نسبی گرایی او چه بود؟ در بررسی مبانی معرفتی تبارشناسی باید گفت فوکو در این دوره در تعریف حقیقت پیرو نظریه انسجام گرایی بود. همچنین، در تبارشناسی رویکردی نام انگارانه داشت و از انواع نسبی گرایی، فوکو نسبی اندیشی هستی شناسانه و نسبی اندیشی شناخت شناسانه را برگزید. او در تبارشناسی به پیروی از نیچه و رویکردهای نسبی نگر هستی شناسانه او بر این نکته تأکید کرد که قدرت به واسطه گفتمان صدق و کذب، گزاره ها را در هر دوره تعیین می کند.
چرا باید اخلاقی زیست؟ تبیین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جامعه برای بقای خود به نهاد اخلاق نیازمند است، اما چرا باید «من» اخلاقی باشم؟ چه اشکالی دارد که همه اخلاقی رفتار کنند و من تظاهر به اخلاقی بودن کنم، بی آنکه به واقع پایبند به اخلاق باشم. این پرسش از سوی گلاوکن فراروی سقراط نهاده شد و تا امروز کسانی کوشیده اند به آن پاسخی درخور دهند. افزون بر پاسخ سقراطی به این مسئله، ما شاهد پاسخ اگزیستانسیالیستی و پاسخ دوراندیشانه که نوعی خودگروی پیچیده است، هستیم. در کنار این پاسخ ها که هر یک قوت و ضعفی دارد، می توان پاسخی دینی به این مسئله داد. پاسخ دینی به چرایی اخلاقی زیستن در معرض برخی نقدها و اشکالات قرار گرفته است که زاده تقریرهای خاص آن است. در این مقاله، نگارنده با مرور تاریخی این مسئله و تفکیک دو پرسش اساسی از هم، چهار پاسخ را طرح و بررسی می کند و سرانجام از پاسخ اسلامی به دلیل قوت تبیینی بالای آن دفاع می کند و تقریری از مسئله پاداش و کیفر به دست می دهد که پاسخ گوی انتقادات رایج باشد.
رابطه زیبایی با اخلاق در زیباشناسی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در وهله اول به نظر می رسد که کانت درصدد تمایزگذاری جدی میان زیبایی و اخلاق است. این نکته را می توان از آنجا استنباط کرد که او در تحلیل امر زیبا بر حسب کیفیت، میان امر مطبوع، امر خیر یا اخلاقی و امر زیبا تمایز قائل می شود و اعلام می کند که لذت ناشی از امر زیبا نه برای ارضای تمایلات جسمانی ماست (مطبوع) و نه برای رسیدن به هدفی اخلاقی. از سوی دیگر کانت در برخی از فقرات نقد قوه حکم از نوعی ارتباط میان زیبایی و اخلاق سخن می راند. این نوشتار بر آن است تا با بررسی فقراتی که کانت در آن ها از ارتباط میان زیبایی و اخلاق بحث می کند، روشن سازد که چگونه می توان هم زیباشناسی را از اخلاق متمایز کرد و هم به رابطه زیبایی و اخلاق معتقد بود. پس از روشن سازی نحوه ارتباط، به این پرسش خواهیم پرداخت که چرا کانت چنین ارتباطی را ضروری انگاشته است. بعد از بررسی روشن می شود که زیبایی و اخلاق می توانند به صورت غیر مستقیم با همدیگر مرتبط باشند. اصلی ترین دغدغه کانت در مرتبط ساختن زیبایی با اخلاق، ایجاد پیوند میان آزادی و احساس است.
باز سازی انجیل زنده مانی بر پایه متن های ایرانی مانوی، یونانی، قبطی و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از کتاب هایی که مانی خود به زبان مادری اش سُریانی به نگارش درآورده است، «انجیل زنده» (Ewangelyōn zīndag) نام دارد. نام این کتاب در روایت های ایرانی مانوی، چینی، یونانی، لاتین، قبطی و نوشته های اسلامی آمده است. در هر یک از این زبان ها نقل قول هایی از انجیل نیز می توان یافت که کاملترین آنها نقل قول های یونانی در دست نوشتة یونانی مانوی (CMC) است. پس از آن می توان نقل قول های قبطی مانوی (MSC) را نام برد. روایت های ایرانی مانوی شامل قطعه هایی به فارس ی میانه، پهلوانیگ و سغدی است. پس از این قطعه ها باید از قطعه ای چینی نام برد و سپس دو نقل قول کوتاه در ادبیات چینی مانوی. نام انجیل زنده اگرچه در نوشته های اسلامی آمده است، متأسفانه تنها چند نقل قول بسیار کوتاه از آن روایت شده که که از آن جمله می توان از روایتی که ابوریحان بیرونی بیان داشته، یاد کرد. هدف این مقاله ارائة طرحی کلی از «باب الف» انجیل زنده مانی است. از آن جا که انجیل مانی دارای 22 باب بوده است، می توان از باب های دیگر آن نیز نقل قول هایی هر چند کوتاه ذکر کرد. در واقع بخش اصلی این مقاله از ترجمه ای است به فارسی از تمام شواهد و نقل قول های انجیل زندة مانی در یک متن نسبتاَ یکپارچه.
بررسیِ دیدگاهِ اروین یالوم درباره ارتباط دغدغه های وجودیِ مرگ اندیشی و معنای زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است که دیدگاه روان درمانگر معاصر، اروین یالوم در باب تأثیر مسئله مرگ اندیشی بر مسئله معنای زندگی با توجه به ت أثیرات فلسفه اگزیستانسیالیسم بیان شود. بدین منظور در ابتدا روانشناسی وجودی به عنوان نحله ای که یالوم به آن تعلق دارد معرفی شده است و سپس مؤلفه های رویکرد وجودی در دیدگاه یالوم بیان شده است و سپس دیدگاه او نسبت به ترس از مرگ که متأثر از اندیشه های فیلسوفانی چون اپیکور، نیچه و هایدگر است همراه با ذکر انواع این ترس و عوامل آن ذکر شده است و تفاوت های دیدگاه او با فروید نیز مشخص گردیده است. در بخش بعدی به دیدگاه یالوم نسبت به مسئله معنای زندگی اشاره و چالشِ کشف یا جعل معنا بررسی شده و شرح یالوم از رویکرد فرانکل و نقد آن بیان شده است. در بخش نتیجه گیریِ مقاله، مسئله اصلی مقاله که معضل فلسفی حاصل از ارتباط دو مقوله معنای زندگی و مرگ اندیشی و ایجاد بی معنایی مطرح شده و پاسخ یالوم در قالب نظریه موج زدن و ارتباط آن با مقوله تعهد توصیف شده و در پایان دو نقد بر دیدگاه یالوم ارائه شده است.
بررسی تطبیقی مفهوم زمان در آراء صدرالمتالهین و نظریات نسبیتی فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
این تحقیق بر آن است که ماهیت زمان را در آراء ملاصدرا و نظریات نسبیتی موجود در قالب نسبیت خاص و نسبیت عام مورد مداقه قرار داده، به نقاط اشتراک و افتراق میان آنها بپردازد. مساله زمان همواره از منظر وجود مورد اختلاف میان فلاسفه و متکلمین متعددی بوده است. چنانچه عده ای زمان را امری موهومی دانسته و عده ای دیگر رای به وجود زمان داده و به تبع آن خصوصیاتی را برای ماهیت زمان در نظر گرفته اند. به موازات اندیشه های فلسفی محض، رویکرد مشابه ی نسبت به خوانش فلسفی زمان مطرح شده در چارچوب نظریه های فیزیکی، به خصوص فیزیک نسبیتی، به چشم می خورد که این مقاله در صدد است با رویکردی تحلیلی، همچون پلی میان اندیشه فلسفی محض و خوانش فلسفی آراء فیزیکی عمل کرده و به اشتراکات و نقاط افتراق موجود میان دو حوزه بپردازد. هر دو رویکرد به جای ارئه زمان و مکان به عنوان موجوداتی مستقل و مطلق، با یکسان در نظر گرفتن مفهوم امتداد و بعد ، به وجود ساختاری واحد که در برگیرنده هر دوی فضا و زمان است، اذعان دارند. اما دیدگاه ملاصدرا در مورد ماهیت زمان، با آنچه دیدگاه نسبی گرایانه برامده از تفسیر فلسفی نسبیت ارائه می دهد مغایر است.
نسبت فلسفه اشراقی سهروردی و فلسفه افلاطون
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
در این مقاله نشان داده می شود که فلسفه اشراقی سهروردی ریشه در فلسفه افلاطون دارد. در ابتدا شواهدی از حکمه الاشراق بررسی می شود که در آن سهروردی تأکید می کند فلسفه اشراقی ای که عرضه می کند مورد اعتقاد افلاطون است. سپس توضیحاتی در مورد فلسفه هایدگر و چرخش فلسفی وی خواهد آمد. در این قسمت تفاوت های عمده این فلسفه متقدم و متاخر هایدگر در جنبه های مهم بررسی می شود. سپس تمثیل غار شرح داده می شود و چهار مرحله آن تبیین می شود. در ادامه تفسیر خود افلاطون بر تمثیل را بررسی خواهیم کرد. در این بخش نشان داده می شود که از نظر هایدگر، افلاطون تعریف حقیقت را دگرگون کرده است و آن را از نامستوری و آشکارگی به صحت نگاه تبدیل کرده است. افلاطون در هر مرحله بر عادت کردن چشم فرد به نور جدید تأکید می کند و این مسئله را با واژه یونانی پایدیا بیان می کند. در بخش بعدی به پایدیا، و نقش تأثیرگذار آن در فلسفه افلاطون، خواهیم پرداخت. پایدیا چرخش کل وجود انسان است برای سازگاری و درک ویژگی های واقعی موجودات. در بخش بعدی به ارتباط و تناسب خورشید تمثیل و ایده ی خیر خواهیم پرداخت. بدین مضمون که خورشید تمثیل تصویر ایده خیر یا ایده ایده ها است و همچنانکه خورشید اشیاء را قابل دیدن می کند، ایده خیر هم دیگر ایده ها را قابل شناخت می کند. سپس به مقایسه فلسفه افلاطون و فلسفه اشراق پرداخته می شود و تبیین خواهد شد که فلسفه اشراق و فلسفه افلاطون در اصول و مبانی و نیز در روش فلسفی نزدیکی و همسانی قابل توجهی دارند. زیرا آنچه که افلاطون ارائه می دهد توسط سهروردی به اوج پیشرف خود می رسد. نهایتا به نقش واسطه ای نوافلاطونیان در ارتباط بین افلاطون و سهروردی پرداخته می شود.
علیت؛ عینیت یا ذهنیت) بررسی تطبیقی آرای ملاصدرا و هیوم((مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۴ شماره ۶۱
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی علت و معلول
خودی و ایمان در الهیّات وجودگرا (بررسی موردی: مک کواری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر در صدد توصیف خودی و ایمان در الهیات اندیشمند معاصر، جان مک کواری و بررسی و نقد آن است. دیدگاه او در این عرصه، آمیزه ای از تحلیل هایدگریِ وجود انسان و ایمانِ مسیحی است. به اجمال به باور او، انسان مدرن عموماً با خودیِ غیراصیل یا آشفتگی وجودی روبه روست و ازآنجاکه هیچ چاره ای برای برون رفت از این وضعیت در درون شرایط انسانی در دست نیست، انسان باید به لطف الهی و خدا توسل کند. از این رهگذر، یک خودِ اصیل، ساختاری یکدست است که همة تضادهای وجودیِ انسان در آن به تعادل رسیده است. دراین میان مسئلة مرگ، اهمیتی بسزا دارد؛ زیرا تناهی وجود و فرصت اندک انسان برای رسیدن به خودی اصیل را به او گوشزد می کند. خود اصیل را نمی توان با ایدة نفسِ جوهری مرتبط دانست؛ بلکه باید آن را در مجموعِ نفس و بدن جستجو کرد. همچنین انسان نمی تواند در باب فهم وجود انسانی یک سره به یقین برسد؛ بنابراین باید با گذر از استدلالی عقلی، به توصیف پدیداریِ آن بسنده کند. درمجموع می توان اذعان داشت مک کواری تبیینی واقع بینانه از خودی و ایمان مبتنی بر آموزه های دینی و سنت های الهیاتیِ مسیحی ارائه می دهد و از دیدگاه های مکاتب الحادی و پوچ گرایانه و جریان های انسان گرایانة افراطی و پوزیتیویستی در این عرصه فاصله می گیرد؛ ولی نمی تواند تبیینی صحیح و دقیق از نفس انسانی ارائه دهد و حقایقی همچون جوهریت و تجرد آن را انکار می کند. همچنین تأکید او بر ناتوانایی انسان از رسیدن به یقین در باب فهم وجود انسانی و گذر از استدلالِ عقلی و بسنده کردن به توصیفِ پدیداریِ وجود انسانی چندان موجه نمی نماید.
از رئالیسم علمی لاتور تا رئالیسم انتقادی باسکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رئالیسم از مفاهیم مناقشه برانگیزی است که همواره از دغدغه های صاحبنظران حوزه مطالعه فیلسوفان علم و همینطور جامعه شناسان معرفت علمی می باشد. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی مفهوم رئالیسم انتقادی باسکار و واقع گرایی لاتور از دو رویکرد متفاوت است. باسکار معتقد است که بیشتر «آنچه که هست» وجود دارد تا «آنچه که شناخته می شود»، بیشتر نیرو وجود دارد تا کاربرد و استعمال نیرو. در مقابل، لاتور با روی آوردن به برساخت گرایی، به ساخت واقعیت در فرایند فعالیت علمی تاکید می ورزد که در این مقاله، ادعای اصلی لاتور و باسکار به تفصیل بیان شده و ضمن بررسی تطبیقی افکار آن دو، وجوه اتفاق نظر و اختلاف آنها تشریح خواهد شد.
بررسی استدلال تقدیرگرایی کلامی و پاسخ «خداگرایی گشوده»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر مبنای تقدیرگرایی کلامی (Theological Fatalism)، از آنجا که خداوند به وقایع آینده، علم پیشین و خطاناپذیر دارد، انسان نمی تواند کاری جز آنچه خداوند از پیش می داند، انجام دهد و درنتیجه افعال انسان از روی اختیار نیست. الهی دانان و فیلسوفان دین برای حل این معضل، پاسخ های گوناگونی به این استدلال داده اند. یکی از این پاسخ ها، نظریه خداگرایی گشوده (Open Theism) نام دارد که نظریه ای نوین در باب حل مسئله علم خداوند و اراده انسان است. حامیان این نظریه که به سه گروه تقسیم می شوند، خداوند را عالِم مطلق می دانند؛ اما از آنجا که معتقدند آینده از نظر معرفتی برای خداوند گشوده است و ممکن است تغییر کند، لذا علم پیشین خداوند به اعمال اختیاری انسان منطقاً ناممکن است. این گروه اگرچه علم پیشین الهی را به صورت مطلق نفی نمی کنند، به نوعی قائل به محدود بودن آن هستند و معتقدند چون این محدودیت ها به لحاظ منطقی اجتناب ناپذیر است، خدشه ای به علم مطلق الهی وارد نمی شود. این مقاله ضمن تبیین نظریه خداگرایی گشوده، به تحلیل و نقد آن می پردازد.