فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
243 - 258
حوزههای تخصصی:
ازآن جاکه امروزه عرفان به اقسام متنوعی تقسیم شده و در بسیاری از این انشعابات، تحریف هایی رخ داده که نقش اصیل تعالیم دینی را به حداقل رسانده است، تبیین متقن «عرفان اسلامی» اهمیت والایی می یابد. در این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی به شرح و تحلیل ماهیت عرفان اسلامی پرداخته می شود و بدین منظور مختصات نظری و عملی آن از جمله میزان و معیار اسلامی خواندن عرفان، مؤلفه های عرفان اسلامی، دلایل انحراف عرفان اسلامی و عرصه حضور عرفای مسلمان بررسی می شود . مطابق نتایج این جستار، چارچوب و محتوای عرفان اسلامی به طور کامل در مقام روش، تبیین و کاربست، بر اساس آموزه های دینی شکل می گیرد و میان گوهر ناب اسلام که در شریعت و سیره معصومین متبلورشده است، با مختصات نظری و عملی عرفان اسلامی هیچ افتراقی وجودندارد و سالک الی الله همواره باید جایگاه اجتماعی خود را نیز مورد اهتمام قراردهد و از رهبانیت و انزواطلبی بپرهیزد.
مشایخ تصوّف و ارباب قدرت (بررسی آراء و رفتار اجتماعی-سیاسی حاج ملّا علی نور علیشاه گنابادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
317 - 334
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات با اهمّیت و قابل پژوهش در تاریخ تصوّف که درباره آن مطالب متفاوتی اظهارشده، رفتار مشایخ صوفیّه در مواجهه با ارباب قدرت است. در مقدّمه این جستار، ضمن بیان بعضی نظریّات پیرامون مقوله مذکور، با اشاره به پاره ای از نهضت های مهمّ سیاسی- اجتماعی صوفیانه، برخی مصادیق تاریخی از موضع گیری های بزرگان تصوّف در مقام ناقدان حکّام جور نقل شده است. چون سلسله نعمت اللّهیه از طرائق مهم و قدیمی تصوّف است، تحلیل نظریّات و رفتارهای سیاسی- اجتماعی بزرگان نعمت اللّهیه در این زمینه، می تواند در تبیین مسأله، امری مفید باشد؛ بنابراین در پژوهش حاضر برای نخستین بار به بررسی آراء و عملکرد حاج ملّا علی نورعلیشاه گنابادی (1284- 1337ق.) از مشایخ مبرّز نعمت اللّهیه در عصر قاجار، درخصوص موضوع مزبور پرداخته می شود. در این نوشتار رفتارهای سیاسی- اجتماعی و نحوه مواجهه نورعلیشاه گنابادی با امراء و اصحاب قدرت اعمّ از مواعظ و انذارهای مکتوب و انتقادات شفاهی وی از آنان، مورد تحلیل و بررسی قرارگرفته است. یافته پژوهش آن است که سلوک عرفانی حاج ملّا علی گنابادی و مسؤولیت های طریقتی او، سبب غفلت وی از وظایف مدنی اش نشد. او نه تنها نسبت به رفتارهای نادرست پادشاهان قاجار و سایر ارکان حکومت بی تفاوت نبود، بلکه در مقام یک ناصح اجتماعی، به روش های مختلفی موضع گیری کرده و سعی در اصلاح امور داشته است. این تحقیق توصیفی- تحلیلی، مبتنی بر روش کتابخانه ای و منابع دسته اوّل تدوین یافته است.
واکاوی خویش کاری های انسان نخستین در دیانت زرتشتی بر مبنای نظریه روان شناختی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
315 - 338
حوزههای تخصصی:
در ادوار تاریخ، اساطیر قسمتی بنیادین و تاثیرگذار از ذهن بشری را مشغول به خود کرده است. درک و شناخت اساطیر درواقع، درک و شناخت بسترهای تشکیل دهنده ی تمدن، فرهنگ و بارهای بشری است. یکی از به روزترین متدهای درک و شناخت اساطیر، تحلیل روانشناختی آن هاست. از این رو که اساطیر نهانی و کهن ترین گردآمده ی تجربه های حیات انسانی است، فرایند و نتیجه ی این تحلیل، درکِ درستِ روان و اندیشه ی بشر و در نهایت تصحیح زندگی فردی و اجتماعی انسان خواهد بود. پژوهش حاضر، با استفاده از نظریه روان شناختی یونگ به واکاوی کهن الگوی انسان نخستین و تحلیل و بررسی اسطوره ی آفرینش در اساطیر ایرانی با محوریت «کیومرث» می پردازد. روش تحقیق، کیفی و رویکرد تحلیل ها، اسطوره شناسی تحلیلی است. این مقاله در بازسازی اسطوره آفرینش انسان بر اساس متون دینی زرتشتی و منابع ایرانی باستان و ایرانی میانه متکی است. در این تحقیق نشان خواهیم داد که با نظر به اسطوره ی کیومرث، باور انسان های نخستین تثبیت خواهد شد، چرا که آن ها باور داشتند کیومرث، نمود فرایند تبدیل شدن یک انسان کامل به انسان زمینی و نزول خداوند از قالب خود به یک نماینده و در واقع انسان-خداست. داستان انسان نخستین نه فقط روایتگر آغاز زندگی است، بلکه غایت و هدف خلقت را هم بیان می کند. کیومرث نمونه ای برای بیان تمام انسان های غول خدا و ابرقهرمان است، چرا که او به روایت متون، از هرچیز و هرکس بهتر است و باید در آینده در جامعه ی انسانی مشاهده شود.
بازتاب آرای عرفانی ابن برّجان در اندیشه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
249 - 268
حوزههای تخصصی:
آرای عرفانی ابن برّجان، ملقّب به غزّالی اندلس، در ره گیری خاستگاه و تکوین جهان بینی عرفانی ابن عربی، نقش محوری دارد که این تأثیر موجب بسط و تعمیق اندیشه های عرفانی وی شده است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی به دنبال واکاوی اندیشه های ابن برّجان در منظومه فکری ابن عربی است. در این راستا، پیوندهای ژرف میان مفاهیم کلیدی و اصطلاحات بنیادین مورد استفاده توسط این دو متفکر برجسته، آشکار گردیده است. از میان یافته های این پژوهش، می توان به بازتاب عمیق مفهوم «الحق المخلوق به» ابن برّجان در آرای ابن عربی، از طریق اصطلاحات رمزگونه ای همچون «العماء»، «النّفس الرّحمانی» و «الحقیقه المحمدیّه» اشاره نمود که بر تجلّی و ظهور خداوند در هستی تأکید دارد. همچنین، نفوذ اندیشه ابن برّجان بر درک ابن عربی از «الانسان الکامل»، از طریق اصطلاح «العبد الکلّی»، به روشنی قابل مشاهده است. این امر نشان از تأثیر عمیق ابن برّجان بر ابن عربی در فهم هستی شناختی انسان دارد. افزون بر این، میزان بهره گیری ابن عربی از اصطلاحات مرتبط با اسماء و صفات الهی، همچون «التخلق بأسماء الله»، گواه بر وامداری فکری وی به پیشگام عرفان اندلسی است. همچنین جهان بینی عرفانی و فلسفی ابن برّجان، درباره ماهیت قرآن، هستی و انسان، به شکل شگرفی در آثار ابن عربی بازتاب یافته است. بدین ترتیب، این پژوهش ژرفا و گستره تأثیر اندیشه ابن برّجان بر عرفان ابن عربی را نمایان می سازد و ماهیت پویای میراث معنوی و فکری عرفان اندلس رامی نماید.
ارزیابی نظریه هرمنوتیکی شلایرماخر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
529 - 547
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با تفکیک رویکرد و نظریه هرمنوتیکی از یکدیگر، ابتدا نظریه هرمنوتیکی فردریک شلایرماخر الاهی دان پروتستان سده نوزدهم توضیح داده شده سپس با تکیه بدان، رویکرد هرمنوتیکی وی بیان و ارزیابی شده است. به باور وی، اولاً باید در فرایند فهم متن، علاوه بر متن به ذهنیت نویسنده هم توجه کرد وگرنه مفسر نمی تواند به فهم خویش از اثر نویسنده مطمئن شود. ثانیاً، افزون بر قواعد گرامری و زبانی، قواعد و روش هایی نیاز است تا مفسر به تعبیر وی، بتواند ذهنیت نویسنده را بازسازی کند ثالثاً وی معتقد بود که مفسر در بازسازی ذهنیت نویسنده باید پیشفرض های خویش را کنار بگذارد تا بتواند به فهم اثر نویسنده دست یابد رابعاً وی همچنان «روش» را راه دستیابی به ذهنیت نویسنده می داند و در نتیجه، دستیابی به فهم نهایی یعنی مقصود نویسنده را ممکن اما دشوار می شمرد. نظریه هرمنوتیکی شلایرماخر برغم نوآوری های قابل توجه مانند ۱) توجه به مفهوم فهم به مثابه هدف یک نظریه هرمنوتیکی ۲) ارائه نظریه ای درباره سرشت زبان، ۳) توجه به درهم تنیدگی زبان و اندیشه ۴) تاکید بر نقش ذهنیت نویسنده در فرایند فهم و ۵) ارائه روش هایی برای دستیابی به ذهنیت نویسنده، کوشیده است تا با تکیه بر امکان اپوخه کردن پیشفرض های مفسر در فهم متن 6) راه را برای بازتولید ذهنیت نویسنده باز و 7) از عینیت فهم به معنای امکان دستیابی به ذهنیت نویسنده در چارچوب سنت تاریخی وی دفاع کند. اما هرمنوتیست های پسامدرن مانند گادامر بر این باورند که اپوخه کردن پیشفرض های مفسر در فهم متن و در نتیجه، بازتولید ذهنیت نویسنده و دستیابی به فهم عینی یعنی ذهنیت نویسنده در چارچوب سنت تاریخی وی ممکن نیست.
نفی متافیزیک حضور و تعلیق های معنایی در سلوک شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۹
75 - 90
حوزههای تخصصی:
بدون تردید مباحث عرفانی و تجربه های مکاشفه ای بر محور ایجاز و رمزگونگی، تأویل و چند معنایی، فراهنجاری زبان، تعلیق و تعویق در حوزه معنایی می چرخد. به همین دلیل زبانی گنگ و غیرمستقیم است و مانند زبان علم، روشن و صریح و منطقی نیست، بلکه پر از تعلیق های معنایی است. ایجاز و ابهام در کلام شمس می تواند متاثر از ویژگی های روحی و شخصیتی وی باشد. مخاطب شمس اگر اهل نیاز باشد، کلام موجز او را درمی یابد. شمس اهل بحث و جدل نیست، بلکه اهل اشارت است. مخاطب شمس باید اهل رمزخوانی و تأویل کلام باشد. ظرفیت زبان از نظر شمس، بسیار محدود و تنگ است. و گنجایش وسعت معانی و مفاهیم روحانی را ندارد؛ همین امر یکی از دلایل مهم بیان ناپذیری معانی عرفانی از دیدگاه شمس است. نتیجه این نگرش، پارادوکس یا متناقض نمایی است. نفی متافیزیک حضور یکی از عناصر شالوده شکنی در دیدگاه دریدا است. تفکر دریدایی می گوید: متن می خواهد تکثر معنایی را در خدشه دار کردن انگاره های متافیزیکی بازسازی-کند و به معناهای تازه از متن دست یابد. مقالات شمس تبریزی، نمونه هایی از شکستن عناصر فلسفه غرب (متافیزیک حضور)، در درون خود دارد که گوینده در تلاش است این انگاره های متافیزیکی را در هم بشکند و با تعلیق های پیاپی معنایی، دال ها و نشانه های بی شماری را برای معناهای متکثر حاصل کند.
مبانی اصول و روش های تعلیم و تربیت در آموزه های عرفانی طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۹
91 - 110
حوزههای تخصصی:
تربیت از مسائل مهم و کلیدی در حوزه عرفان و تصوف است و عرفا توجّه ویژه ای به تربیت مریدان داشته اند. از منظر عرفان و تصوف، تربیت مقدّمه ای برای رسیدن به معرفت است و صوفی با تربیت عملی به خودشناسی و در پی آن به خداشناسی می رسد. قصص و حکایاتی که از عرفا و صوفیان بزرگ نقل شده است، به وضوح، اهمیّت موضوع تربیت را نشان می دهد. طبقات الصوفیه اثر خواجه عبدالله انصاری، از جمله این کتاب ها است که در این پژوهش سعی شده است، مبانی تربیت با توجّه به شیوه های نوین تربیت اسلامی در این کتاب، مورد بررسی و تحلیل قرارگیرد و همچنین نویسنده درصدد آن است تا به شیوه توصیفی – تحلیلی و روش کتابخانه ای به بررسی اصول و روش های تعلیم و تربیت در آموزه های عرفانی طبقات الصوفیه بپردازد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که قصص و حکایات طبقات الصوفیه که در شرح حال عرفا و صوفیان آمده است به طور کلی، حول محور انسان و تربیت اوست و بایدها و نبایدهایی که به عنوان حکم خداوند در صلاح دید انسان مطرح است در این حکایات به خوبی نمایان است. از سوی دیگر مبانی، اصول و روش های تربیتی مطرح شده در حکایات صوفیان، منطبق و هماهنگ با مبانی، اصول و روش های تربیتی اسلام و قرآن است.
مفهوم لطیفه قلب در نظریه انسان کامل با تأکید بر آرای شاه نعمت الله ولی و امام خمینی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۹
111 - 125
حوزههای تخصصی:
هرچند ردپای باور به وجود انسان کامل در دوران باستان ایران دیده می شود؛ اما نظریه انسان کامل به-عنوان نظریه ای در عرفان نظری از سوی ابن عربی به شکل منسجم و مدون ارائه گردید. در بخشی از این نظریه ابن عربی بر اهمیت قلب و جایگاه آن در عرفان تأکید می کند و آن را حقیقت آدمی می داند که مظهر تجلی انوار الهی است. این نظریه بر اندیشه عارفان دیگر نیز تأثیر نهاده است. پژوهش حاضر با شیوه تحلیلی توصیفی و استفاده از منابع کتابخانه ای مفهوم قلب را در این نظریه با تأکید بر آرای شاه نعمت الله ولی و حضرت امام خمینی(ره) بررسی می کند. نتایج به دست آمده از این پژوهش از این قرار است که در آرای شاه نعمت الله و همچنین امام خمینی(ره) قلب همان ارزش و جایگاهی را دارد که در سنت عرفانی به ویژه سنت ابن عربی از آن درک می شود.
تأثیر گرایش عرفانی علامه طباطبایی بر تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
23 - 44
حوزههای تخصصی:
شخصیت عرفانی علامه طباطبایی با توجه به شاگردی ایشان نزد عارف شهیر سیدعلی قاضی طباطبایی و آثار عرفانی به جا مانده از وی، بر کسی پوشیده نیست و جایگاه رفیع المیزان در میان تألیفات متنوع ایشان، به همین مقدار مبرهن است. با این همه، تاکنون پژوهش مستقل و جامعی پیرامون میزان اثرگذاری گرایش عرفانی ایشان بر المیزان، مشاهده نشده است و این مقاله در پی بررسی این مهم با کنار هم گذاشتن مبانی عرفان و برداشت های تفسیری علامه است. این همان عرفانی است که از دایره ثقلین خارج نیست و به همین سبب و به جهت علو شخصیت علامه در جهان اسلام و بستر قرآنی المیزان، می تواند یکی از شواهد دقیق و قابل استناد در مباحث عرفان ناب اسلامی باشد و توجه محققان را به بعد عرفانی المیزان که در نگاه اول محسوس نیست جلب کند و شخصیت برجسته تفسیری علامه را در کنار عارفی متعالی قراردهد که می تواند مهم ترین اصول و مبانی عرفان را همچون فنا، عشق الهی، تجلی، توحید و ولایت، در بستر مباحث متین قرآنی که با روش تحسین برانگیز قرآن به قرآن مطرح می شوند، ارائه دهد. روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی بوده است. بر اساس یافته های تحقیق، علامه به عرفان برگرفته از ثقلین پای بند بوده و بازتاب آن را می توان با بررسی برداشت های تفسیری وی در المیزان دید.
تاریخِ جان ها: جهانِ معنای چند برگ از نگارگری ایرانی با محوریتِ کیخسرو از منظر فلسفه پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن با تمرکز بر مفهومِ تاریخ تمثیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲
79 - 106
حوزههای تخصصی:
پژوهشِ حاضر کوشیده است به یاریِ رویکرد پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن به جهانِ معنایِ پنج نگاره با محوریتِ نقشِ کیخسرو و با تمرکز بر مفهومِ تاریخی تمثیلی دست یابد. دو پرسش اصلی پژوهش عبارتند از اینکه: چه ارتباطی میان حیاتِ کیخسرو و مفهوم تاریخ تمثیلی و فضای نگارگری ایرانی وجوددارد؟ و دستگاه فکری هانری کربن برای خوانش نگارگری ایرانی –به طور ویژه نقاشی هایی با محور دیداری ِ پهلوانان و حکمای ایران باستان، در این جا کیخسرو- چه امکاناتی دارد؟ به دلیل ارجاعات مهم از سوی متخصصانِ این حوزه به آرای کربن در تفسیر نگارگری ایرانی، هدف مقاله استفاده از امکانات دستگاه فکری او در خوانش، فهم و آشکارگی جهانِ معنایِ پنج نگاره، مربوط به دوره های مختلف تاریخِ نگارگری ایرانی است. رویکردِ پژوهش توصیفی-تحلیلی و برگرفته از فلسفه پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن است. بر اساس آرای کربن، نگارگری ایرانی برای بازنمایی تاریخ تمثیلی مناسب است؛ وقتی این نگاره ها تاریخِ تمثیلی و جغرافیای حکمی را بازنمایی می کنند به مثابه ابزار مکاشفه برای ارتقای نفس عمل می کنند. این دو مفهومِ هم پیوندِ طرح شده در آثار کربن، در خوانش برخی نگاره های ایرانی مانند حیاتِ کیخسرو راهگشایند. در نهایت پژوهش حاضر با تمرکز بر مفهوم تاریخ تمثیلی – به عنوان سومین مقاله از یک مجموعه سه گانه- با ارجاع به دو مقاله پیش از خود، از امکانات دستگاه پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن برای تفسیر و مواجهه با نگارگری ایرانی استفاده کرده و در عین حال به موانع و محدودیت های آن نیز اشاره کرده است.
تحلیل انواع معیّت الهی و راه های دست یابی به آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۹
163 - 177
حوزههای تخصصی:
واژه معّیت یکی از واژگان مهم و پرکاربرد در آیات و روایات قرآنی می باشد. واژه معیّت با عنوان همراهی و احاطه کامل در نوع معیّت عام الهی و معیّت خاص الهی می باشد. معیّت عام الهی شامل تمام انسان ها می شود اما معیّت خاص الهی با رعایت شرایط خاص از جمله تقوا به دست می-آید. اغلب از معیّت خاص الهی به عنوان معیّت الهی و حجج الهی یادمی شود و حجج الهی نیز همان پیامبران و امامان معصوم (ع) می باشند. بنابراین انسان ها در هر برهه از زمان برای رسیدن به معیّت خاص الهی نیز به امام معصوم (ع) نیازمند هستند. در این پژوهش سعی شده با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات امامان معصوم (ع) به تحلیل انواع معیّت الهی پرداخته و چگونگی دست یابی به معیّت خاص الهی مورد بررسی قرارگیرد.
عرفان و تصوف، وحدت بخش فرق اسلامی (با تکیه بر اسرارالتوحید)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
335 - 348
حوزههای تخصصی:
تصوف اسلامی، متأثر از فرهنگ اقوامی چون عیسوی، برهمایی و بودایی با هدایت به معرفت نفس، انسان ها را به فرهنگ نوینى فرا خواند که در پرتو آن تمدنی کهن شکفته گردید. دلزدگی مسلمانان خسته از سوء استفاده های مذهبی خلفای وقت، موجب گرایش مردم به سبک و سیاقی جدید به نام «تصوف» شد. تصوف که آغوش مهر و انسانیت را به همگان گشوده بود، باور داشت هر دینی که آدمی را به انسانیت نزدیک کند، راه روشنایی و درستی است. بنابراین ابوسعید که در عصر خود پرچمدار فرهنگ آشتی و صلح بود، توانست در جریان سازی فرهنگی و اجتماعی قرن پنجم در شکل گیری نگرش صوفیانه و انسان دوستانه در اجتماع نقش بسزایی داشته باشد. جستار حاضر با روش سندکاوی، به شیوه ی تحلیلی- توصیفی، با استناد بر اسرارالتوحید، و با نظر به رویکرد «اصالت عمل»، به بررسی تأثیر اندیشه های صوفیانه و سیاست گذاری های عرفان و تصوف در اوضاع سیاسی و اجتماعی قرن پنجم می پردازد تا دستاوردهای تصوف را در جامعه ی ابوسعید واکاوی نموده و به این نتیجه برسد که آموزه های صوفیانه توانست در عمل حقیقت یابد و مسیر رشد و تعالی جامعه ی ابوسعید را هموار نماید. در این پژوهش هدف بررسی تآثیرات اجتماعی آموزه های صوفیانه شیخ میهنه در عصر اوست.
تجلی زیبایی شناسی عرفان اسلامی در کالبد و معنای معماری رواق دارالسیاده حرم رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲
235 - 256
حوزههای تخصصی:
زیبایی شناسی از جمله مباحث مهمی است که عارفان اسلامی و بالاخص قرآن کریم به عنوان والاترین منبع دانش جهان اسلام به آن اشاره نموده اند و هستی عالم را تجلی زیبایی های ذات حق تعالی عنوان نموده اند. در این میان هنر اسلامی که به ژرفای حقیقت راه دارد، نمود بارزی از زیبایی شناسی عرفان اسلامی بوده است که بیانگر سرمنشأ اصول وحدت بخش هنر نیز می باشد. معماری اسلامی در زمره هنر اسلامی، بارزترین جلوه نمایش زیبایی شناسی در طول تاریخ بوده و ریشه در اعتقادات معماران مسلمان داشته است. حرم مطهر رضوی، بزرگ ترین بنای مذهبی و نمونه ای کامل از معماری اسلامی در ادوار مختلف است و دارای بناهای ارزشمندی می باشد. رواق دارالسیاده یکی از باشکوه ترین و بزرگ ترین رواق های حرم مطهر می باشد که به دلیل همجواری با مرقد مطهر، مفاهیم والایی در زمینه زیبایی شناسی را در خود نهفته دارد. لذا پژوهش حاضر بر آن است تا زیبایی شناسی عرفان اسلامی را بررسی نموده و از آن جاکه معماری اسلامی دارای دو بعد معنا و کالبد می باشد، نحوه تجلی این زیبایی شناسی را به منصه ظهور رساند. در این راستا، با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و تاریخی و گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و میدانی، به بررسی زیبایی شناسی و سپس تحلیل آن در کالبد و معنای معماری رواق دارالسیاده پرداخته شده-است. نتایج پزوهش حاکی از آن است که اوصاف الهی در دو سطح جمال و جلال قابل تقسیم بندی می باشند که جمال با مفاهیم شفافیت، سلسله مراتب، ریتم و تکرار، تناسبات، وحدت گرایی و جلال با مفاهیم بی کرانگی، معنویت، عالم مثال و تقدس در رواق دارالسیاده انطباق دارد.
تربیت اخلاقی و خودشکوفایی در اندیشه منسیوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
67 - 83
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسیِ تحلیلیِ تربیت اخلاقی و خودشکوفایی در اندیشه منسیوس، به عنوان یکی از بزرگ ترین فرزانگان چین باستان و از مهم ترین شارحان آیین کنفوسیوس، پرداخته است. اندیشه های منیسوس عمدتاً بر محور شناخت انسان استوار است و افزون بر شناخت طبیعت، توانایی ها و استعدادهای انسان، راه شکوفاسازی آنها جهت تبدیل به فرزانه کامل را می نمایاند. منسیوس طبیعت آدمی را نیک دانسته و اعتقاد دارد که آنچه انسانیتِ انسان در گرو رشد و شکوفایی آن است، چهار احساسِ موسوم به «سرآغاز های چهارگانه » است که به منظور تبدیل انسان اخلاقیِ بالقوه به انسان بالفعل، باید شناخته و شکوفا گردند؛ این چهار سرآغاز عبارت اند از: الف). احساس ترحم که سرآغاز نیک خواهی است؛ ب). احساس شرم و حیا که سرآغاز وظیفه شناسی است؛ ج). احساس فروتنی و نزاکت که سرآغاز التزام به سنّت های آئینی است؛ و د). قوه تشخیص صواب و خطا که سرآغاز خرد است. هر انسانی این چهار بذر وجودی را به سانِ چهار عضو بدن با خود دارد و هر که به انکار آنها اقدام کند، مانند آن است که خود را به دست خویش فلج نماید. اما در مقابل، اگر انسان بتواند این چهار نطفه وجودی را تماماً در خویشتن پرورده و شکوفا سازد، به کمال و فرزانگی دست می یابد. این سرآغازها نه آموختنی و اکتسابی، بلکه به مثابه موهبت هایی هستند که آنها را آسمان (تیآن) در نهاد انسان قرار داده است تا فصل انسان نسبت به سایر موجودات باشند.
مقایسه تحلیلی دیدگاه شلنبرگ و مورفی در باب عشق الهی و اثرات آن بر استدلال اختفای الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
225 - 243
حوزههای تخصصی:
اختفای الهی یکی از جدیدترین استدلال های خداناباورانه است که طبق دیدگاه اصلی ترین مدعی آن، جان ال. شلنبرگ، مبتنی بر وصف عشق مطلق الهی و لوازم آن است. فهم شلنبرگ از عشق الهی، کاملاً انسانی و همراه با جستجوی رابطه شخصی با انسان ها است. لازمه کمال الهی این است که خدا واجد صفت عشق، با بالاترین درجه ممکن باشد. از سوی دیگر، مارک سی. مورفی، فیلسوف اخلاق، با تمایز میان خدای متون مقدس و موجود آنسلمی، معتقد است عشق نمی تواند یکی از اوصاف ذاتی موجود آنسلمی باشد، هرچند خدای متون مقدس ممکن است رفتارهایی عاشقانه از خود بروز دهد. با ابتناء بر سخن مورفی، می توان علاوه بر فهم عشق مطلق الهی از زاویه ای دیگر، پاسخی احتمالی بر استدلال شلنبرگ اقامه کرد. برای اینکه یک ویژگی، از اوصاف ذاتی خداوند به حساب آید، استلزاماتی وجود دارد که عشق، آنها را برآورده نمی کند. به علاوه، عشق ویژگی جدا و بالاتری از اخلاق مندی خدا نیست. پس وصف اخلاق مندی خدا می تواند توقعاتی که بشر از عشق الهی دارد را نیز برآورده کند. با این وجود، با تحلیل سخن مورفی خواهیم دید که دیدگاه او مستلزم اتخاذ رویکرد سلبی به خدا و اوصاف او است که هزینه ای گزاف، نامعقول و غیرضروری بر ردیه او تحمیل می کند.
بررسی اخلاق عرفانی در بهارستان و پریشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸۱
251 - 268
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو به بررسی همسویی ها و توازی های متنی اخلاق عرفانی در پریشان قاآنی و بهارستان جامی پرداخته است. اخلاق عرفانی، اخلاقی است که با رویکردی سلوکی- عرفانی شکل و شاکله یافته و در طول قرون متمادی به وسیله عارفان تحقق پیداکرده و ترویج شده است. اخلاق عرفانی بر سیر و سلوک و کشف و شهود ابتنا یافته که اخلاق قبل از وصول، حین وصول و بعد از وصول را با مراتب وجودی از تخلیه تا فنای شهودی دربرمی گیرد. پریشان و بهارستان ضمن تأثر از گلستان سعدی و حفظ همانندی در سطح زبان و بلاغت؛ از حیث تنوع موضوعات منتخب برای ارائه نیز وامدار گلستان سعدی و برخی متون منثور عرفانی دیده شده است. شیوه پژوهش مقاله، کتابخانه ای و بر پایه برابرسازی و مقایسه کتب بوده است. روش پژوهش نیز توصیفی-تحلیلی و بر بنیاد سبک شناختی بوده است. هدف مقاله، بررسی تقابل و توازی یافته شده در حیطه موضوعات عنوان شده در هر سه اثر بوده و درنتیجه، به این رهیافت رسیده است که موضوعاتی از قبیل فضایل اخلاقی و رذایل و مکروهات در هر سه اثر یادشده گنجانده شده است. قاآنی با بهره گیری از نبوغ ادبی-موسیقایی کلام خود به جنبه های بدیعی و به ویژه بدیع لفظی بیشتر از مفاهیم اخلاقی پرداخته است و جامی با الگوگیری از عارفانه های منثور؛ به طرح مفاهیم و موضوعات عرفانی صرف بیشتر پرداخته است.
تاریخ تحولات دینی و مذهبی در قزوین از آغاز فتوحات اعراب مسلمان تا بر آمدن صفویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
89 - 110
حوزههای تخصصی:
از میان ولایت ها و شهرهای ایران، قزوین از حیثِ تاریخ تحولات دینی حائز اهمیت بسیاری است و از دیرباز زرتشتیان، مزدکیان و پیروان یهودیت و مسیحیت در آن جا حضور داشته اند. چگونگی اسلامی شدن قزوین، مسئله اصلی پژوهش حاضر است. پژوهش پیش رو به روش تاریخی و با رویکرد توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است و براساس آن روشن می شود، زرتشتیانِ قزوین که نخست تنها به دلیل امتناع از پرداخت «جزیه» اظهار اسلام کرده بودند، در اولین فرصت ممکن بر فاتحان اسلامی شوریدند؛ اما پس از آن، این شهر توسط اعراب مسلمان برای دومین مرتبه و این بار به قهر گشوده شد. بااین همه، بسیاری از زرتشتیان همچنان بر آیین خود ماندند، چنان که تا اواخر سده سوم هجری امکان برگزاری مراسم مذهبی خود را داشته اند. در قزوینِ دوره اسلامی تا سده ششم، اکثریتِ مسلمانان این شهر، در کنار اقلیت شیعه، مذهب شافعی داشتند. حضور گاه و بیگاه اسماعیلیان و نیز علویان و آل بویه در قزوین هم بر گرایش های دینی اثرگذار بوده است.
تأثیر تجارب عرفانی بر پارادوکس های غزلیات مولوی و حافظ شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲
367 - 382
حوزههای تخصصی:
تأثیر عرفان اسلامی بر شاعران و نویسندگان باعث گردیده که آنان بتوانند با بهره گیری از امکانات زبانی و بیانی و استفاده از صور خیال، تجارب عرفانی را برجسته نمایند؛ یکی از آرایه های معنوی که مولوی و حافظ شیرازی برای این امر و انتقال مفاهیم پیچیده عرفانی مورداستفاده قرارداده اند، پارادوکس است. در این تحقیق که به روش توصیفی - تحلیلی صورت گرفته است، نگارنده، تأثیر تجارب عرفانی بر پارادوکس های مولوی و حافظ شیرازی را بررسی کرده است؛ نتایج تحقیق حاکی از آن است که به نظر مولوی و حافظ، لفظ در انتقال معنا ناتوان است و تجارب عرفانی، برای نامحرمان درگاه معرفت الهی غیرقابل فهم و غیرقابل توصیف است؛ همین امر باعث گردیده که زبان، رمزی و پارادوکسی شود، همچنین این دو شاعر با بیان پارادوکسی، بر این نکته تأکیددارند که در متناقض نماها نه تنها تضادی وجودندارد، بلکه جمله و یا ترکیبات پارادوکسی، مفاهیم و تجربیات عرفانی را کامل و قابل فهم می نمایند.
بررسی الگوی انسان شناسی توماس آکویناس بر مبنای ایده «مشارکت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
403 - 423
حوزههای تخصصی:
روایت کتاب مقدس از رویداد آفرینش اشاره می کند که خداوند انسان را به صورت خود آفرید تا شبیه او باشد. این روایت دو حوزه الوهی و بشری را در ارتباط نزدیک نشان می دهد: یکی (انسان)، شبیه دیگری (خدا). با توجه به اینکه در الهیات مسیحی، آموزه گناه ازلی به معنای گسسته شدن ارتباط میان خداوند و بشر تلقی شده، نحوه بازیابی این ارتباط و چگونگی امکان آن (نجات) از جنبه های متعدد مورد بحث قرار گرفته است. آکویناس هستی و شباهت انسان به خداوند را از منظر مفهوم «مشارکت» مطرح می کند. او معتقد است که هستی انسان حاصل مشارکت در هستی الهی است. هستی مشارکتی انسان درواقع مشارکت در خیر الهی (فعلیت اول) است. و هدف اصلی انسان تلاش برای به فعلیت رساندن این خیر بالقوه در خود است. قوس نزولی انسان مشارکت در هستی الهی (آفرینش)، و قوس صعودی او تبدیل شدن به ابزار عملیاتی خداوند در طبیعت (تداوم مشارکت) است. درواقع او در فرآیند کمال است که غایت وجودی خویش را بالفعل نموده و به «صورت خدا» در می آید. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی وضعیت انسان و موضوعات فرعی آن از قبیل «شر»، «ایمان» و «نجات»، در نگاه آکویناس از منظر مفهوم مشارکت می پردازد.
دایره شیدایی در «حرکت حبی» از منظر هندسه معرفتی آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
83 - 97
حوزههای تخصصی:
ماهیت «حرکت»، مؤلفه ها، لوازم و گونه های آن همواره با رویکردهای فلسفی، کلامی، عرفانی و تجربی مورد عنایت اندیشمندان بوده است. دایره عشق در «حرکت حبی» ابن عربی، انقلابی در مبانی جهان شناسی نظری است. پرسش مقاله حاضر که به روش توصیفی تحلیلی نگاشته شده، کنکاش از جلوه های حرکت حبی در متن قرآن کریم است که غالباً استطرادی و اشاری تبیین شده است. دستاورد مقاله حرکت حبی را در هندسه معرفتی آیات قرآن به چهار شکل رصد می نماید: اول حرکت حبی در حق تعالی در مقام واحدیت و ظهور و اظهار، علی رغم ثبات در مقام احدیت؛ دوم حرکت حبی در انسان کامل بالفعل و حقیقت محمدیه (ص)؛ سوم در کثرات مختار و مکلف و در قالب صراط مستقیم سلوکی و چهارم در موجودات غیرمختار و غیرمکلّف و در شکل صراط مستقیم وجودی. بدین ترتیب همه قرآن کریم به عنوان مظهر کتاب تدوین و جلوه اسمای الهی، همچنین آیات خاص با اشاره ویژه به اقسام چهارگانه فوق و لایه های حرکت و تحول در آن، جلوه های حرکت حبی محسوب می شوند.