فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۲٬۲۰۸ مورد.
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
39 - 69
حوزههای تخصصی:
«واقعه»، حالتی در عرفان اسلامی است که با آداب و شرایطی (خلوت گزینی، استغراق در ذکر و امثال این موارد) حاصل می شود و سالک با آن به معرفتی تازه می رسد و رهیافتی به عالم معنا می یابد که جایگاهش را در سیر و سلوک روشن می کند. واقعه، اغلب در قالب اشکال، انوار، الوان و غیره پدیدار و با نظر پیر، تأویل و تفسیر می شود. پژوهش حاضر پس از تعریف و بررسی مفهوم واقعه و بیان اهمیت ایدئولوژیک آن، به دیدگاه ذات گرایان و ساختارگرایان درباره تجربه دینی پرداخته است. دسته بندی شش گانه دیویس از تجارب دینی با تأکید بر مانعه الجمع نبودن آن ها بیان و سپس واقعه عرفانی از منظر تجربه ای تفسیری، شبه حسّی (با تأکید به واقع نمایی و غیروهمی بودن آن) و عرفانی (با مطالعه منظومه سلوک طریقت کبرویه) تبیین می شود. سرانجام نظرات کتز درباره زمینه مندی تجربه عرفانی بیان می شود. کتز معتقد است که تجربه در خلاء روی نمی دهد و حاصل تعامل دو سویه عارف با باورها، سنّت، تجارب دیگر و محیط است. علاوه بر این، حضور اسوه (راهنما) نیز در شکل گیری، جهت دهی و تأویل تجربه عرفانی اهمیت دارد. این نظریه در حوزه واقعات عرفانی با بررسی آداب و شرایط واقعه که در چارچوبِ سنّتِ دینیِ معیّن روی می دهد و نیز نقش پیر در شکل گیری و معنابخشی به آن، بیان می شود. در هر بخش از پژوهش حاضر، برای تبیین مباحث مطرح شده، با ارجاع به منابع و تذکره های عرفانی، به ذکر واقعات از مشایخ صوفیه پرداخته شده است.
فاصله ایمان و اعتقاد در نظریّه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
141 - 168
حوزههای تخصصی:
دو اصطلاح ایمان (Faith) و اعتقاد (Belief) به دلیل حوزه معنایی مشترک و کثرت کاربرد، نه تنها در نزد عامّه؛ بلکه در نزد خواص اعم از شاعران و نویسندگان نیز به جای هم استفاده می شوند و گویی مرزهای مفهومی متمایزی بین آن ها وجود ندارد. حال آنکه در معنا و مفهومِ حقیقیِ خود تمایز جدّی با هم دارند. به همین نسبت، «مؤمنان» و «معتقدان» نیز در ارتباط با امّهات دین؛ یعنی تلقّی از خداوند و نحوه ارتباط با او، شیوه ادراک هستی و تعامل با آن، ماهیّت تلقّی از دین و تجربه های دینی تفاوت های آشکاری با هم دارند. بر خلاف بسیاری از شاعرانِ متمایل به تصوّف و عرفان که عموماً فاصله ای میان ایمان و اعتقاد نمی دیدند، مولانا ضمن اینکه مانند اغلب متفکّران و عارفان مسلمان «ایمان» و «کفر» را در مقابل هم قرار می دهد، «ایمان» و «اعتقاد» را از یکدیگر تفکیک و تفاوت عالمِ ایمان و اعتقاد را تبیین می کند و راه خود را از سایر شاعران عارف مسلکِ پیش از خود جدا می سازد. در منظومه فکری مولانا که بی شباهت با دیدگاه های فیلسوفانی مانند کی یرکگور نیست، ایمان، امری سیّال و مدام در حالِ شدن است و اعتقاد امری ثابت و ایستا و به همین دلیل، ایمان امری نامحدود است و اعتقاد امری محدود و مقیّد. ایمان، فردمحور است و از راه تجربه فردیِ اقبال بنده به خداوند و با سیر انفسی به دست می آید و اعتقاد در جمع و جمعیّت و از طریق وسائط اعم از افراد، کتب و اسناد و سیر آفاقی بروز می کند، متعلَّق ایمان امر محال است و اعتقادات امور ممکن را شامل می شوند، صاحبان اعتقاد جزم گرا، دیگرستیز و هراسان هستند که مبادا کسانی بر عقاید آن ها بتازند؛ اما صاحبان ایمان، مداراجو و با طمأنینه خاطر هستند. صاحبان ایمان، در رابطه ای بی پایان با خداوند همواره در حال شدن هستند و عاشقانه این رابطه را ادامه می دهند و صاحبان اعتقاد، با خداوند، رابطه ای معامله گرانه دارند و اگر دین می ورزند دین شان وسیله ای است برای دستیابی به خواست ه ای این جهانی و آن جهانی.
تأملی در گزارش بیت هایی از کلیات شمس در فرهنگ جهانگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های مهم و برجسته فرهنگِ جهانگیری که در حدود سال 1017 ه.ق. در هند تدوین شده است، بیان شاهدهای شعری از آثار گویندگان سده های مختلف در ذیل برخی واژه ها و ترکیب هاست. البته شمار زیادی از این شاهدهای شعری، دچار گشتگی های فراوان شده و لغات بسیاری به سبب بدخوانی از آنها وارد فرهنگ ها شده است؛ اما درعین حال، شماری از این شواهد شعری با توجه به دستنویس های کهنی که صاحبِ جهانگیری و نویسندگانِ منابع پیش از وی در اختیار داشته اند، با گزارش هایی دقیق و درست در این کتاب ثبت شده است که با استفاده از آنها امکان تصحیح تعداد زیادی از بیت ها در دیوان های سوزنی، سنایی، اثیر اخسیکتی، مولوی و غیره فراهم می شود. با استفاده از برخی بیت های کلیات شمس که در فرهنگ جهانگیری به عنوان شاهد شعری ذیل لغات مختلف آورده شده است و نیز با مراجعه به سایر بیت های مولوی در مثنوی و کلیات شمس ، تلاش شد تا درباره چند بیت از غزل های مولوی در این فرهنگ، تأملاتی صورت گیرد. در این جُستار با استفاده از فرهنگ جهانگیری ، هفت بیت از کلیات شمس بررسی شده است؛ اختلاف در واژه های «چند» به «جَند»، «بخشیدن» به «پخسیدن»، «زرّینک» به «چوبینک» ازجمله مواردی است که این تحقیق به آنها می پردازد. همچنین بر اساس فقره اخیر، احتمالی تازه درخصوص علت انتساب «چوبینه= سربند سُرخ» به «بهرام ششم» نیز مطرح شده است.
سلامان و ابسالِ فیتزجرالد جامی: بررسی بازنویسی فیتز جرالد از منظومه عرفانی جامی بر اساس دیدگاه لفویر (۱۹۹۲)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به شیوه کیفی- تبیینی و مبتنی بر مبانی بحث «بازنویسی» در «مکتب دست کاری» نشان می دهد که چگونه و به چه ترتیب فیتزجرالد با کاربست دو رویکرد بوطیقایی و ایدئولوژیکی پیشنهادی لفویر (۱۹۹۲)، روایت منظوم جامی را «بازنویسی» کرده است. بوطیقا، تبعیت از قواعد عصر و ایدئولوژیک، ناظر به نقش حامیان است. یافته ها نشان می دهند تغییرات متعدد فیتزجرالد، نه فقط به دلیل تفاوت های زبانی و بوطیقایی که به دلیل تطبیق با بافت فرهنگ و ایدئولوژی زمانه خود بوده است. ازجمله مهم ترین نتایج این پژوهش، نمایش نحوه بازنمایی فرهنگ عرفان ایرانی در بازنویسی های فیتزجرالد است. او با ایجاد تغییرات در متن اصلی، تصویری متفاوت و گاه خیال انگیز از فرهنگ و ادبیات ایرانی، به ویژه ادبیات عرفانی ارائه داده است؛ تصویری که بیشتر با تصورات و انتظارات مخاطبان غربی همخوانی دارد. همچنین، فیتزجرالد این منظومه را به گونه ای بازنویسی کرده که با سرمایه فرهنگی در شبکه های فرهنگی و اجتماعی انگلستان مطابق باشد. این بازنویسی ها شامل انتخاب واژگان جدید، تغییر ساختار جمله ها و حتی حذف یا افزودن بخش هایی از متن اصلی بوده است تا اثر نهایی برای مخاطبان انگلیسی جذاب تر باشد. درنتیجه، بازنویسی های فیتزجرالد نه فقط ترجمه ای ساده نیست که فرایندی پیچیده از بازنویسی و بازنمایی فرهنگی است که در آن ایدئولوژی، بوطیقا و انتظارات اجتماعی نقش مهمی ایفا کرده اند. این یافته ها به درک بهتر از نحوه تعاملات فرهنگی میان شرق و غرب در دوران مدرن کمک می کند و نشان می دهد که ترجمه ها و بازنویسی های ادبی چگونه می توانند وسیله ای برای انتقال و تحول فرهنگی باشند.
طراحی الگو و بسته مشاوره معنوی بر پایه موضوع عشق در مثنوی معنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: معنویّت در سال های اخیر از سازه های مثبت در سلامت روان است. بر همین اساس پژوهش حاضر، مطالعه ای بین رشته ای برای طراحی الگویی از مشاوره معنوی براساس مثنوی معنوی با موضوع عشق است. مثنوی یکی از مهم ترین منابع معنویّت در جهان براساس عرفان اسلامی است. مولانا از بزرگ ترین عارفان اسلامی است که عشق را به ژرف ترین و گسترده ترین شکل، تعریف و کاربردی کرده است.
روش: این تحقیق به روش کیفی تحلیل محتوا براساس مقوله های مستخرج از مثنوی معنوی مولوی و مقالات مرتبط با معنویّت انجام شده است. کلیدواژه عرفان اسلامی و مثنوی، یعنی «عشق» استخراج (542 بیت از شش دفتر مثنوی) و در جدولی کدگذاری و مقوله بندی شد.
یافته ها و نتایج: از 558 مقوله مرکزی، 67 دسته از مفاهیم مشترک بود که در سه مرحله «بیداری معنوی»، «بلوغ معنوی» (عشق) و «نمود معنوی» (ویژگی های عشق) و زیرمجموعه های مرتبط دسته بندی، و سرانجام، الگوی معنوی طراحی شد.
این الگو به دلیل هماهنگی با رویکردهای فرانوین روان شناسی و انطباق بر فرهنگ و متون عرفانی می تواند نقش مهمی در رشد و تعالی انسان امروزی داشته باشد. از این الگو، دوازده جلسه درمانی به منظور بسته مشاوره معنوی نیز استخراج شد.
تحلیل گفتمان انتقادی تمهیدات عین القضات همدانی (با رویکرد نورمن فرکلاف)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
77 - 103
حوزههای تخصصی:
«تمهیدات»، مهم ترین اثر عین القضات همدانی، عارف آزاداندیشِ عصر سلجوقی و یکی از معروف ترین آثار عرفان اسلامی است که در پژوهش حاضر با رویکرد «تحلیل گفتمان انتقادی» نورمن فرکلاف بررسی شده است. هدف این پژوهش، پاسخ به چند پرسش است؛ از جمله اینکه نظم گفتمانی ایرانِ عصر سلجوقی در «تمهیدات» چگونه بازتولید شده است؟ کردارهای گفتمانیِ تمهیدات، بازتاب کدام یک از کردارهای اجتماعی است؟ و راهکار عین القضات برای برون رفت از گفتمان سلطه و تعصب روزگار سلجوقی چیست؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که نظم اجتماعی عصر سلجوقی که مبتنی بر سلطه حاکمان سیاسی بر مردم، علمای دینی بر پیروان و مشایخ صوفیه بر مریدان و بیانگر انواع طبقه بندی اجتماعی است، در تمهیدات با بهره گیری از «نام دهی» مشارکان بازتاب یافته است. عین القضات با استفاده از دو ژانر از پیش موجودِ «تفسیر قرآن» و «وعظ» که دو کنش فرهنگی و اجتماعی جداگانه به شمار می رفتند، ضمن القای باورهای خویش به مخاطبان، در تقابل با گفتمان های موجود، پادگفتمان ایجاد کرده و حتی از جایگاه منتقد اجتماعی و ایده پرداز، برای برون رفت از گفتمان سلطه، خشونت و مذهب گرایی متعصبانه روزگار خویش، ایده جدیدِ معرفت و «عشق» را مطرح کرده است. کاربرد جمله های خبری، الگوهای ویژه امری و پرسشیِ تمهیدات، نشان می دهد که در این تقابلِ گفتمانی، جایگاه عین القضات از موضع اقتدار است؛ اقتدار معرفتی در برابر اقتدار سلطه و اقتدار عشق در برابر اقتدار تعصب و خشونت. این ویژگی ها تمهیدات را از جایگاه تعلیمی و تفسیری فراتر می برد و حتی برای آن رسالت اجتماعی نیز قائل می شود.
تحلیل فرمال زبان عرفان؛ گونه ها، نقدها، پیشنهادها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل های فرمالیستی زبان عرفان، همه از یک گونه نیستند؛ برخی در پی تحلیل زبان عرفان با رویکردی فرمال و برخی دیگر نیز در پی ارائه تلقی ای فرمالیستی از زبان عرفان اند؛ اما هدف دسته بزرگی از این پژوهش ها ارائه تبیین هایی فرمال از زبان عرفان با تکیه بر ویژگی های سنت عرفانی است. باوجود تفاوت میان این گونه ها، اغلب آنها ویژگی هایی مشترک دارند که موجب شده است نقدهایی مشترک نیز بر آنها وارد باشد. در نوشتار حاضر، ضمن گونه شناسیِ تحلیل های فرمال زبان عرفان، به نقدهای وارد بر این پژوهش ها نیز پرداخته شده است. مهم ترین این نقدها عبارتند از: بی توجهی به تجربه عرفانی، جایگاه نامتناسب و ناموجّه تجربه و حالات عرفانی در تبیین های فرمال، تعمیم پذیرنبودنِ برخی نتایج و خلط زبان ادبی با زبان عرفان. به نظر می رسد الگوی تأویلی زبان عرفان بتواند ضمن ارائه تبیینی فرمال از زبان عرفان، بسیاری از این نقدها را نیز پاسخ دهد. در این الگو، تأویل، با چشم پوشی از ویژگی های مرسومِ هستی شناختی و پدیدارشناختیِ آن، حاصل گذر از یک بافت به بافتی نو پنداشته شده است. در متون عرفانی، این ساخت تأویلی را در ساختارها و ژانرهای مختلف می توان شناسایی کرد؛ بنابراین، این الگو را ویژگی اصلی و بنیادین زبان عرفان می توان دانست که با عناصر محتوایی سنت عرفانی نیز در پیوند است؛ بی آنکه این عناصر در تبیین های زبان شناختی و فرمال زبان عرفان نقشی الزامی داشته باشند. از جمله این عناصر محتوایی می توان به فراروی و صیرورت و گذر از ظاهر به باطن اشاره کرد که نمود زبانی خود را در الگوی تأویلی می یابند.
معرفی نسخه های کتاب سفینهالاولیاء اثر داراشکوه و ضرورت تصحیح آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
151 - 175
حوزههای تخصصی:
کتاب «سفینه الاولیاء» اثر محمد داراشکوه (1024 – 1069 ه . ق)، به عنوان یکی از تذکره های ارزشمندِ عارفان، دربردارنده اطلاعات درخوری درباره صوفیه، فرقه ها و نحله های آن، از آغاز پیدایش تا عهد مؤلف است و در ساحت پژوهش های تاریخیِ تصوف، اهمیت بسیاری دارد. از این اثر، چندین نسخه خطی و یک نسخه چاپ سنگی به دست آمده که تاکنون مورد مطابقه، تدقیق و تصحیح قرار نگرفته اند. با توجه به اینکه اثر یاد شده، از جهت اشتمال بر اطلاعات تاریخیِ صوفیه، به ویژه اطلاعات دست اول از برخی صوفیه معاصرِ مؤلف، زاویه دید و شیوه نگرش نویسنده در طبقه بندی صوفیه، تأمّلات زبانی و جنبه هایی دیگر، اهمیت بالایی دارد و تاکنون به چاپ نرسیده، ارائه نسخه ای تصحیح شده همراه با فهرست ها و تعلیقاتی درباره محتوای آن ضرورت دارد. در این پژوهش، علاوه بر معرفی برخی از نسخه های موجود کتاب سفینهالاولیاء ، به بررسی پاره ای از ویژگی های زبانی، ادبی، محتوایی و رسم الخط اثر و نیز بیان دلایل ضرورت تصحیح آن پرداخته شده است.
در هم تنیدگی متون روایی و اهمیت آن در درک غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلیات شمس یکی از آثار بی بدیل عرفانی جهان است که به میزان مثنوی، دیگر اثر مولوی به آن توجه نشده است. قیاس شروح و کتبی که در باب این دو اثر نگاشته شده است، نشان از این تبعیض شگرف دارد. بی شک یکی از علل کم توجهی به کلیات شمس، متن عمیق و زبان خاص آن است که انباشته از ابیات و غزلیاتی است که درک و دریافت آنها را دشوار کرده است. این دشواری یکی به دلیل فضای خاص روحی مولانا در سرایش این اشعار است و دیگری بهره گیری وی از روایات متنوع و متعدد (قرآنی-تفسیری، احادیث و تاریخی-عرفانی) در کلیات است که در لایه های رویین، میانی و زیرین غزلیات مندرج است، چنان که درک و حتی تصحیح برخی از آنها نیاز به آگاهی هایی در چارچوب روایت دارد. این پژوهش با بررسی جوانب برخی از ابیات کلیات شمس در چارچوب روایات، به تشریح و توضیح فضای ابیات پرداخته و با نگرش روایی و دریافت زمینه های روایی به کلیات شمس، اهمیت درک معنایی آن را نمایان تر می سازد. بررسی روایی ابیات انتخاب شده در این پژوهش - که مشتی از خروار و اندکی از بسیار است - نشان می دهد که دریافت فضای کلیات شمس با این نگرش، زیرساخت های تصویری و معنایی آن را روشن تر می کند؛ روایاتی که به صورت آشکار، پنهان، ترکیب و گزینش روایات، در فضای ابیات حضور دارند.
تحلیل محتوایی حکایتِ «گازُر و خر او» در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
105 - 131
حوزههای تخصصی:
اعمالِ قواعدی خاص در اسلوب، زبان و لحن روایت های گوناگون، یک حکایت را در بافتارِ متن نظم می بخشد. حکایت «گازُر و خر او» برگرفته از کلیله ودمنه، در مثنوی به گونه ای دیگر بازآفرینی می شود و مولانا آن را در روایتی متمایز به کار می برد. هدف اصلی این پژوهش، مقایسه دو روایت مختلف از حکایت مزبور با توجه به زمینه متن، بررسی تطور و بسط مفاهیم آن در حین گذار از شکلی ادبی به متنی عرفانی، تحلیل محتوایی، تبیین مضامین این حکایت و چگونگی آن در قالب روایتی ویژه در مثنوی است. این پژوهش با استفاده از تحلیل محتوا و معیارهای نقد و نظریه، به تشریح دلایلی می پردازد که مقاصد مولانا را در بازرواییِ حکایت کلیله ودمنه تفسیر می کند. در اشاره به دستاوردهای پژوهش حاضر می توان گفت مولانا با توسل به نوعی شگرد سخن پردازی، افکار و اعمال شخصیت های اصلیِ حکایت را نماینده دو گروه می خواند تا اغراض قصه خود را در تبیین توبه صحیح تشریح نماید و روابط آن را با اصطلاحات وابسته ای همچون کسب، توکل، تقلید و تحقیق در روایتی نو بسنجد. مولانا در این تأویلِ نوین با استفاده از قابلیت های زبانِ عرفان و خرده حکایاتی دیگر برای تشریح مبانیِ موضوع و دلالت های گسترده آن، بر فهم اسرارِ باطنی از طریق نماد ها تأکید می کند و در اشاره به ماجرای شخصیت ها و تحلیل گفتمان آن ها، درون مایه را برای درک معانیِ ضمنی در بطن حکایتی تازه می گسترد.
بررسی سپهرنشانه ای عرفان و تصوف اسلامی در کشف المحجوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
9 - 37
حوزههای تخصصی:
از منظر نشانه شناسی فرهنگی، متون در حکم حافظه فرهنگی، محصول شرایط و ارتباطات بینافرهنگی و نمایانگر فرهنگ و نحوه سازمان بندی آن هستند. در طی قرون متمادی، عرفان و تصوف اسلامی در هیئت مجموعه ای از باورها، کردوکارها و رسوم در لایه های اجتماع رسوخ کرد و به تدریج به صورت فرهنگی منسجم بر بستر فرهنگ جامع اسلامی تشخّص یافت. این فرهنگ جدید توانست نظام مندی خود را با استفاده از نظام الگوساز زبان، در قالب ادبیات عرفانی سازماندهی کند. به منظور دست یابی به نظام سازمان ده فرهنگ عرفان و تصوف اسلامی، اولین متن مستقل فارسی این فرهنگ به روش توصیفی - تحلیلی، کاویده شد تا در پرتو آن، سپهر نشانه ای عرفان و مناسبات بینافرهنگی در کشف المحجوب هجویری، شناسایی شود. فرهنگ بازنمایی شده در این کتاب دارای الگویی دوگانه، مشتمل بر «مرکز» با نشانه های منسجمی چون: فقر، باطن گرایی، علمی بودن تصوف، مرقعه پوشی و غیره برای جداسازی دو حوزه خودی از دیگری و «پیرامون» است که پیوسته با دیگران تعامل می کند. بیان جهان نگری خاص صوفیانه و اثبات آن ها در قالب فقهی و کلامی و منابع استنادی آن ها، تدوین اصول، مشایخ و فِرَق متصوفه، رجال و مکاتب مختلف سپهر های کلامی و فقهی و بیان مباحثی چون: صفات خداوند و تقسیم بندی آن ها، موقوفی بودن این اوصاف، توحید خداوند، حدوث و قدم الهی، غنی و بی نیاز بودن او و غیره در کشف المحجوب از فضاهای مرزی است که عرصه تبادلات بینافرهنگی به شمار می آید. این فضای مرکزی و فضای حاشیه ای، شکل دهنده به هویت فرهنگی صوفیه با انسجام درونی و مناسبات پویای بیرونی است.
کشف المحجوب ترجمه ای نه از آنِ ناصر خسرو بر پایه تحلیل سبک شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله:«کشف المحجوب»رساله ای است فارسی از ابویعقوب اسحاق بن احمد سجستانی که موضوع آن حکمت در مذاق اسماعیلیان است .سوالات و مبهماتی از این دست که آیا این کتاب به زبان عربی نگاشته شده یا فارسی و در صورت ترجمه بودن ،مترجم آن ناصرخسرو است یا دیگری و آیا در فرایند ترجمه اصل عربی آن دستخوش حذف شده یا نه،از دیرباز معرکه آراء و نظریات پژوهشگرانی چند بوده است.روش: این جستار با روش تحلیلی – آماری و با تکیه بر سنجش آثار بازمانده از سجستانی و ناصرخسرو و بر اساس مؤلفه های سبک شناختی، انجام گرفته است.یافته ها و نتایج: در این پژوهش اثبات کرده ایم که سجستانی رساله کشف المحجوب را به زبان عربی نگاشته و بعدها به خامه یکی از همکیشان او به فارسی گزارش شده، شیوه ترجمه و ساختار و سبک نوشتار کتاب نشان می دهد که زمان ترجمه نباید از قرن چهارم و ابتدای قرن پنجم فراتر برود. دیگر آنکه کتاب در فرایند ترجمه دستخوش کاستی و تحریف نشده است و مهمتر از همه اثبات کردیم که خلاف نظر پاره ای از محققان نامدار غربی و شرقی مترجم این رساله ناصرخسرو قبادیانی نیست.
از ققنوس شکسپیر تا سیمرغ عطار: بررسی گذار از عالم محسوس به عالم مثال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پوفسور آی. ای. ریچاردز از چهره های تأثیرگذار در نقد و نظریه ادبی سده بیستم است که در سخنرانی به وجوه معنایی منظومه کوتاه شکسپیر و بیان چند مصراع از منطق الطیر عطار درباره ققنوس اشاره می کند. همین اشاره مختصر، نگارنده را برآن داشت تا در این مقاله به وجوه شباهت و تمایز میان دو اثر عطار و شکسپیر در توجه به مضمون سیر و سلوک عارفانه بپردازد. شیوه اصلی پژوهش حاضر مبتنی بر تحلیل کیفی محتوای دو اثر و همچنین مضمون شناسی تطبیقی است. شعر شکسپیر درباره مجلس عزایی است که پرندگان برای دو عاشق و معشوق یعنی قمری و ققنوس تدارک دیده اند که به تازگی درگذشته اند. عامل پیوند شعر شکسپیر به سنت عرفان فارسی، نوعی معرفت عرفانی است که از طریق کشف و شهود به دست می آید و نه از رهگذر آگاهی و استدلال منطقی. مهم ترین وجه شباهت میان دو اثر، یکی شدن سی مرغ در منظومه عطار و قمری با ققنوس در شعر شکسپیر است. مهم ترین وجه تمایز نیز این است که مرغان در منظومه عطار، سیر و سلوکی عارفانه را برای وصال با سیمرغ آغاز می کنند، اما در شعر شکسپیر، نه سیر و سلوک، بلکه عشق پاک و افلاطونی میان ققنوس و قمری در جریان است. دیگر اینکه هر دو اثر به مفهوم خرد توجه نشان می دهند: خرد از این سیر و سلوک و از این یگانگی و فناپذیری عاشق و معشوق، حیرت می کند. با این همه، مهم ترین وجه مشترک این است که هم سی مرغ و هم قمری و ققنوس برای آنکه بقا و دوام یابند، باید فنا شوند: سی مرغ، بقای خود را در سیمرغ؛ و قمری و ققنوس بقای خود را در ققنوس تازه تولدیافته می بینند. در نهایت، وحدت وجود در عرفان اسلامی با عشق افلاطونی تناظر و همسانی کلی پیدا می کند: هر دو از عالم محسوس درمی گذرند و به جهان مثالی وارد می شوند.
بررسی صورت و محتوای شرح مثنوی اسرار ملا هادی سبزواری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شرح نویسی بر آثار عرفانی یکی از سنت های مهم در تاریخ عرفان و تصوف است و مثنوی ازجمله متون برجسته در این حوزه است. در این میان، شرح اسرار ملاهادی سبزواری، به دلیل شمول آن بر مسائل زبانی، بلاغی، حکمی و فلسفی بسیار مهم و ارزشمند است. از آنجا که شرح سبزواری بر پایه مبانی فلسفی و تفاسیر قرآنی بنا شده است، بررسی نسبت و جایگاه این مبانی و منابع فکری ملاهادی در شکل گیری ساخت و سبک این شرح، از جمله اهداف اصلی این پژوهش است؛ ازاین رو، پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی و با نگاه به پیش متن های اثر، به دنبال درک ساختارهای کلی و محتوای اصلی شرح اسرار ملاهادی سبزواری است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که ملاهادی در شرح اسرار، از روش التقاطی و تلفیقی بهره برده و شرح خود را با تکیه بر تفاسیر قرآنی به شیوه ای جامع سامان داده است. شارح با ایجاد پیوند میان مثنوی و قرآن، اثری جامع و کامل در قالب شرحی موسوم به جامع ارائه کرده است. مطالعه متن نشان می دهد که سبزواری در بخش تبیین کلامی و فلسفی ابیات، از سطح مخاطب عام، فراتر رفته و به ارائه تحلیل و شرح عمیق آرای حکمی و فلسفی می پردازد، به گونه ای که در برخی مواضع، غلبه تشریح آرای فیلسوفان و گستره آن بر متن، اثر را به دو بخش شرح مثنوی و آبشخورهای معرفتی ملاهادی تقسیم خواهد کرد.
تعاملات و کنش های اجتماعی گروه های جوانمردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیین دیرپای جوانمردی در ایران در ابتدا به عنوان جنبشی اجتماعی برای احقاق حق مظلومان شکل گرفت. به تدریج با افزوده شدن مبانی نظری، تعالیم و آداب و اصول اخلاقی به آن، جریان ها و گروه های مختلفی از این آیین منشعب شدند. این گروه ها در دوره های مختلف نقش مهم و بسزایی در جامعه ایفا کردند. به ویژه در دوره پس از اسلام که با تأثیرپذیری جوانمردان در ابعاد مختلف از عارفان، کنش اجتماعی آنان نیز دست خوش تغییرات مهمی شد. باوجود حضور جوانمردی به عنوان یک جریان اجتماعی مؤثر در تاریخ ایران؛ اما تاکنون مبانی نظری، تعاملات با دیگر گروه ها و جریان های اجتماعی و همچنین کنش های اجتماعی آنان به شکلی منسجم تبیین نشده است؛ از این رو پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد تاریخی و روش توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای تعاملات وکنش های اجتماعی جوانمردان را تحلیل و تبیین کرده است. یافته ها نشان می دهد، هرچند ریشه های جوانمردی را باید در ایران پیش از اسلام جستجو کرد؛ اما می توان عرفان را مهم ترین آبشخور فکری جوانمردان پس از ورود اسلام به ایران و کشورهای دیگر دانست، چنانکه ایشان با عارفان، اهل حکومت و پیشه وران بیش از همه گروه های اجتماعی تعامل مستمر و پویا داشته اند. از مهم ترین کنش های گروه های جوانمردی می توان به موضوعات مبارزه با ظلم حاکمان وقت و ثروتمندان، خدمت به خلق از جمله محافظت از شهرهای مرکزی و شهرهایی که بیشتر مورد حمله بیگانگان قرار می گرفت، انفاق، ایثار و برقراری امنیت در راه های اصلی و کاروان های مسافرتی و تجاری اشاره کرد.
تصحیح و تحقیقِ سبک شناسی رساله عرفانی «وصال احمدی» یا «اواخر حیات مجدّدِ ألْفِ ثانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
83 - 116
حوزههای تخصصی:
رساله «وصال احمدی» یا «اواخر حیات مجدّدِ ألْفِ ثانی» درحقیقت تکمله تذکره ای موسوم به «زبده المقامات» یا «برکات احمدیه باقیه» است که در بابِ زندگی، آثار، احوال و ملفوظات شیخ احمد سرهندی، ملقّب به امام ربّانی و مجدّد ألْفِ ثانی و برخی از خلفا و فرزندان او نگاشته شده است. نویسنده این رساله بدرُالدّین سِرهندی، صوفی و سیره نویس مشهور طریقت نقشبندیه در قرن یازدهم هجری است. بدرُالدّین، این رساله کوتاه و مختصر را در تکمیل و اتمامِ کتاب «زبده المقامات» اثر خواجه محمّدهاشم کِشْمی تحریر کرد که به ناچار از به پایان رساندنِ این کتاب و نَقلِ وقایع و حوادث روزهای پایانی حیاتِ شیخ احمد، بازمانده بود. رساله «وصال احمدی» حاوی اطّلاعاتی موثّق، بی بدیل و گران مایه از آخرین روزهای حیات شیخ احمد سرهندی است که دست اوّل و بی واسطه نقل می شود و برای شناختِ دقیق تر احوال و عقاید او ضروری است. این رساله علی رغم شهرتش نزد مجدّدیان و اهمیّتش در تحقیقات، کم یاب و مکتوم و مغفول مانده است. در این پژوهش تلاش شده تا علاوه بر تصحیح نسخه و افزودن تعلیقات و توضیحات سبک شناسانه، به معرّفی، تحلیل و تبیین جایگاه آن و مؤلّفش در طریقت نقشبندیه مجددیّه پرداخته شود. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است.
تحلیل ارتباط کمال طلبی و اضطراب در آثار و اندیشه عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
35 - 61
حوزههای تخصصی:
«کمال طلبی» به معنای تعیین استانداردها و معیارهای بسیار بالا و مطلق اندیشانه در ساحت های مختلف زندگی و فعالیت های انسانی است که برای نائل شدن به هدفی مشخص، در مسیری از پیش تعیین شده تعریف می شود. حرکت در مسیر سلوک عرفانی، مستلزم رعایت ضوابط و اصول مشخصی است تا کیفیت لازم برای رسیدن به فنا و حقیقت مطلق فراهم شود. عطار استانداردها و انتظارات بسیار بالا و دشواری برای سالک مشخص می کند و این حالت، تا ساحت زندگی فردی و اجتماعی سالک نیز گسترش می یابد. «اضطراب» و «کمال طلبی» ارتباط دوسویه و متقابل دارند و ریشه آن را می توان در اضطرابِ وجودیِ شاعر در برخورد با مسیر کیفی و انتزاعیِ سلوک دنبال کرد. «اضطراب» حاصل از هبوط، مطلق بودن ذاتی و همه جانبه خداوند، ناکامی آدمی در حفظ جایگاهش در بهشت و اضطرابِ وابستگی به پست ترین نقطه ممکن، به صورت تلاش برای جبران حدأکثری و اعاده حیثیت انسان در ساحتِ اندیشه عطار منعکس می شود. مهم ترین نتیجه «کمال طلبی» عطار، نگاه مقوله ای یا «همه یا هیچ» است که قرار گرفتن در میانه مسیر سلوک را نمی پذیرد و صرفاً رسیدن به نهایت سلوک را قبول دارد. وسواس مذهبی و تأکید بر اعمال عبادی که فراتر از احکام دینی است، از دیگر نتایج «کمال طلبی» است. عطار با روایت داستانِ «کمال طلبی» بزرگان عرفان و تصوف، دیدگاه اصلی خود را در کیفیت سلوک و چگونگی حرکت سالک، بازآفرینی می کند.
تحلیل روابط بینامتنی ملفوظات شبه قاره و مجالس (مطالعه موردی مجالس سبعه و فواید الفؤاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
69 - 99
حوزههای تخصصی:
در قرن هفتم و هشتم هجری قمری آث ار فراوان ی در شبه قاره (هند و پاکستان با نام «ملفوظات» در حوزه ادبیات عرفانی نگاشته شد. وجود برخی اشتراکات میان این متون و مجالس، این سؤال را به ذهن متبادر می کند که آیا ملفوظات به تقلید یا تحت تأثیر مجالس نگارش یافته اند یا آثاری متفاوت هستند؟ مجالس سبعه (629-621 یا 642-637.ق) اثر مولوی و فوایدالفؤاد (722-703.ق) اثر خواجه نظام الدین اولیا نمونه های شناخته شده ای از مجالس و ملفوظات هستند که در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی آن ها و ویژگی های مشابه و متمایز هریک می پردازیم. این مقایسه با توجه به نظریه بینامتنیّت انجام می شود. فوایدالفؤاد از منظر پیرامتنیّت تنها در نحوه تقسیم بندی نشست ها و نداشتن عناوین داخلی، با مجالس سبعه مشترک است. از لحاظ سرمتنیّت، تعلّق دو اثر به گونه ادبی خاص باعث وجود برخی ویژگی های ساختاری و محتوایی مشترک در دو متن گردیده است. از حیث ارتباط بیش متنی با توجه به وجود اسناد تاریخی، برگرفتگی غیر مستقیم فوایدالفؤاد از مجالس سبعه، محتمل است و گشتارهای کمّی، انگیزه ای وکیفی در فوایدالفؤاد مشاهده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که تأثیرپذیری فوایدالفؤاد از مجالس سبعه، جنبه تقلیدی ندارد و با توجه به مشابهت ها، این اثر و احتمالاً سایر ملفوظات، برداشتی آزاد و غیرمستقیم از مجالس سبعه و سایر مجالس هستند.
نقد و برسی رمان موت صغیر محمد حسن علوان، بر پایه نظریه گفتمان محور ون لیوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصیت ها در رمان و اثری روایی یا داستانی عنصر مهمی از روایت قلمداد می شوند. این عنصر، افزون بر جنبه ساختاری، ازنظر مضمون پردازی نیز بخش بزرگی از بار ایدئولوژیک داستان را بر عهده دارد. ون لیوون در نظریه گفتمان کاوی خود، به پیوند عنصر شخصیت و گفتمان اثر پرداخته و از نحوه بازنمایی و عدم بازنمایی ایفاگران و ارتباط آن با گفتمان اثر، سخن گفته است. این مقاله باتکیه بر همین نظریه، به بررسی رمان معروف «موت صغیر» از محمدحسن علوان می پردازد. رمانی شخصیت محور که به پردازش زندگی ابن عربی، صوفی مشهور قرن ششم، در قالب روایتی آمیخته از تخیّل نویسنده و واقعیت می پردازد. ابن عربی در سیروسلوک عرفانی و در سفرهایی که برای دستیابی به اهداف و مقاصد عرفانی دنبال کرده، با شخصیت های مختلفی مواجه شده است و راوی داستان نیز باتوجه به صبغه تاریخی اثر و اثرگذاری هرکدام از تیپ های شخصیتی در شکل گیری گفتمان، به بازنمایی آنها باتکیه بر شیوه های مختلف حذف و اظهار پرداخته است. نتیجه نشان می دهد که علوان در اثر خود، در بازنمایی شخصیت ها به گونه فنّی و مطابق با گفتمان اثر عمل کرده است و شخصیت هایی که در خدمت این گفتمان عرفانی هستند، بخش عمده ای از بازنمایی را به خود اختصاص داده و به شیوه های مختلفی به نمایش درآمده اند؛ درحالی که شخصیت های تاریخی، باوجود صبغه تاریخی رمان، سهم کمتری از بازنمایی دارند. روش پژوهش در این مطالعه، توصیفی – تحلیلی است.
بررسی مبانی اندیشه ابن عربی در باب معنایابی و معنابخشی زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ تحقیق و ژرف اندیشی در باب «معنای زندگی» به عنوان یک اصطلاح تخصصی در حوزه های علوم انسانی، به سال های پس از جنگ جهانی دوم و اواسط قرن بیستم بازمی گردد. بیشتر دیدگاه های مرتبط با معنای زندگی، بیشتر در متون غربی و در آثار روان شناسان اجتماعی، زبان شناسان و متخصصان نظری حوزه آموزش در همین دوره تاریخی، صورت بندی شده اند. بررسی دیرینه شناسانه مفهوم زندگی و روش های درک معانی آن، خواننده را به آراء و اقوال صاحب نظران و به ویژه فیلسوفان شرق و غرب عالم از ابتدای تاریخ تفکر، همچون تدئوس متز و رابرت نازیک (1938-1974.م) 1 رهنمون می کند. بی گمان، ریشه های بسیاری از یافته های معاصر در باب مقوله معنای زندگی، در اقوال و آراء این دو نظریه پرداز نهفته است. مسئله این نوشتار، حول آرای ابن عربی (560-638ه.ق.)، عارف و صوفی مسلمان، در باب درک معنای زندگی شکل گرفته است. او در قلمرو اندیشه عرفانی و فلسفی خود، به طور مستقیم مقوله معنا و معنایابی زندگی را مطرح نکرده است؛ اما یکی از پیامدهای اندیشه او، مقوله دست یابی به درک معنای زندگی است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، پس از ارائه چارچوبی نظام مند از دیدگاه های مرتبط با حوزه معنای زندگی، به بیان ارتباط عرفان و معنا می پردازد و سپس مبانی دیدگاه های ابن عربی را در حوزه معنابخشی به زندگی بیان می کند. مقوله معنا در گفتمان عرفانی ابن عربی، با مفهوم کلمه در سه ساحت انسان، جهان و قرآن، در پیوند است. معنا در مقام هدف با عنصر تأویل و در مقام کارکرد با مفهوم آینه بودگی انسان برای حق و نیز مرتبه کمال ارتباط می یابد. همچنین معنا به عنوان ارزش با اصل وحدت وجود و مقوله شناخت حق و خود و معرفت به نشئه روحانی، در پیوند است. از نظر ابن عربی کارکرد زندگی با داشتن جنسیت خاصی در پیوند نیست و ترکیب انضمامی «معنای زندگی» نیز در اندیشه وی، معادل : الف- عالم خیال و نیز ب- زندگی به مثابه حضور انسان در موقعیت های فردی و اجتماعی در پیوند است. برای یافتن معنای زندگی از طریق اندیشه وحدت وجودی شیخ، می توان از کشفی بودن معنا با توجه به قاعده «النبوه العامه المکتسبه» برای انسان کامل سخن گفت و در عین حال تحلیلی جعل گرایانه از معنا را به کمک اصطلاح «اله المعتقدات» برای معناسازی زندگی انسان حیوانی ارائه کرد؛ بنابراین معنایابی زندگی به روش های طبیعت گرا و فراطبیعت گرا در ساحت اندیشه شیخ، دنبال می شود.