قرائت جماعت گرایانه از سلطه جنسیتی در اندیشه جان استوارت میل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۰)
45 - 59
حوزههای تخصصی:
هدف: سلطه، انحصارطلبی و اِعمال قدرت منجر به نابرابری و بی عدالتی می شود و با استثمار و به حاشیه راندن فردِ ستم دیده، تبعاتی برای خودِ فرد و جامعه به همراه دارد. هدف از این نوشتار، پرداختن به موضوع سلطه به عنوان یکی از موانع رشد و پیشرفت زنان و مشارکت آن ها در توسعه و سیاست است. روش: به عنوان یک مطالعه کیفی، این مقاله از الگوی هرمنوتیکی کوئنتین اسکینر استفاده می کند. اسکینر انگیزه و نیت مؤلف و هم چنین، زمینه های اجتماعی وی را مدنظر دارد و رویکردهای متن محور را بی اعتبار می داند. در این پژوهش چهار اندیشمند جماعت گرا (مایکل والزر، السدیر مک اینتایر، چارلز تیلور و مارتا نوسباوم) انتخاب شدند و با تأسی به آراء والزر، دیدگاه آن ها در مقابل دیدگاه جان استوارت میل(1873-1806)، فیلسوف لیبرال- فایده گرای قرن نوزدهم و فمینیست پیشرو قرار گرفت. به نظر والزر سلطه همواره به میانجی مجموعه ای از مواهب اجتماعی از قبیل اصل و نسب، ملک و املاک، سرمایه، تحصیلات، فیض الهی و قدرت دولتی به وجود می آید. در این پژوهش تلاش شده است که طبق توصیه اسکینر در مورد تفسیر و تسّری باورهای خاص، نظریه والزر به سایر اندیشمندان جماعت گرا تسرّی داده شود زیرا زمینه فکری آن ها تقریباً یکسان است و سپس در مقابل رویکرد لیبرالی جان استوارت میل قرار داده شود که قوانین و نهادها را در سلطه زنان دخیل می داند. هم چنین، با کمک روش دیالکتیک هگل، تضاد میان این دو اندیشه به صورت جدولی ترسیم و ارائه شده است.یافته ها: امکان تسری دادن نظر والزر به سایر جماعت گرایان به جز مارتا نوسباوم فراهم شد. نوسباوم خوانش متفاوتی از ارسطو دارد و سیاست ها و حقوق قانونی خاص و امکانات و ابزارهایی را برای توسعه توانایی های زنان جهت حذف سلطه توصیه می کند، لذا به نظر جان استوارت میل که چاره حذف سلطه را اصلاحات در قوانین و نهادها می داند نزدیک است. نتیجه گیری: برخورداری از مواهب اجتماعی در اعمال سلطه مؤثر است. لذا فردیت عاطفه گرا بدون در اختیار داشتن ابزارهای سلطه و مواهب اجتماعی نمی تواند سلطه جویی کند. دیگر این که اگر باور داشته باشیم که سلطه در هر صورت در طبیعت بشر وجود دارد، چگونه می توان انتظار داشت که فردی به رغم دارا بودن مواهب اجتماعی در موقعیت ساختاری مناسب، با وسوسه سلطه ورزیدن مبارزه کند؟ نکته آخر، برخی از مشکلات زنان به موقعیت آن ها و ساختارهای ریشه داری باز می گردد که به سادگی با تغییر قوانین و اصلاح نهادها برطرف نمی شود، اما این به این معنا نیست که قوانین و ساختارها اثرگذار نیستند. بنابراین، دارا بودن مواهب اجتماعی به همراه قوانین و نهادهای حمایت کننده می توانند در وضعیت زنان و توانمندی آنان تأثیر بگذارند.