مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
ساختار اجتماعی
حوزههای تخصصی:
نخستین بار ویکاندر با پژوهش هایی بر مهابهارت و شاهنامه این نظر را مطرح کرد که طبقه جنگ جو در میان قوم آریایی، طبقه ای مستقل از ساختار اجتماعی به شمار می آمده و روحانیون و کشت ورزان دو طبقه دیگر را تشکیل می دادند. دومزیل با قرار دادن گروه فرمان روایان کنار روحانیون در طبقه اول و بررسی ساختار اجتماعی دیگر اقوام هند و اروپایی، نظریه سه بنی بودن ساختار اجتماعی را به دیگر جوامع این قوم تعمیم داد. او بر این باور بود که علاوه بر ساختار اجتماعی، خدایان، خاندان ها و حتی مفاهیمی جزئی تر چون پزشکی و فره و آتش در ایران از این ساختار پیروی می کند؛ اما با بررسی دقیق تر این موضوعات در شاهنامه و مهابهارت می توان گفت بسیاری از تحلیل های دومزیل قابل تأمل است. در این جستار سعی شده با بررسی انتقادی بنیان های نظریه دومزیل بر اساس اساطیر و حماسه های هند و ایران، به نقد و تحلیل این نظریه پرداخته شود. با توجه به بررسی ها به نظر می رسد طبقات اجتماعی و دیگر مفاهیمی که دومزیل بر آن ها تأکید دارد چندان قابل تفکیک و مرزگذاری نیستند. از سویی دیگر طبقه کشت ورز در باورهای هند و ایرانی اهمیتی هم پای دیگر طبقات نداشته است و بر خلاف نظر دومزیل پیشه وری در این جوامع قدمتی کهن دارد.
نگاه انتقادی به رویکردهای برساخت گرا و واقع گرا در مطالعه ساختار اجتماعی بر اساس نظریه اعتباریات علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به بسیاری از مسائل بنیادین علوم اجتماعی که حول دوگانگی برساخت واقعیت به وجود آمده اند، شاهد طیف گسترده ای از نظریات پیرامون ماهیت ساختار اجتماعی هستیم، به گونه ای که از یک سو واقع گرایانی نظیر دورکیم، ساختار اجتماعی را واقعیتی عینی و مسلط بر عاملیت های انسانی برشمرده که بایستی تحت ضوابط خاصی کشف شوند و در سوی دیگر برساخت گرایانی چون برگر و لاکمن، ساختار اجتماعی را برساخته ای اجتماعی دانسته اند که انسان ها بنا بر قرارداد خاص خود، آن را ایجاد کرده اند. در سنت پژوهشی فلسفه اسلامی، سیدمحمدحسین طباطبایی نیز برای فهم ماهیت ساختار اجتماعی، نظریه ای را تحت عنوان «اعتباریات» ارائه کرده که به رغم تأکید بر اعتبار ساختار اجتماعی (نه کشف و نه ساخت)، این موضوع را تبیین می نماید. در پژوهش حاضر، نخست مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی به تبیین مبانی معرفتی دیدگاه دورکیم، به عنوان برجسته ترین نماینده واقع گرایی و دیدگاه برگر و لاکمن، به عنوان شاخص ترین نمایندگان برساخت گرایی، پرداخته خواهد شد. در پایان، با بهره گیری از رهیافت تطبیقی و بهره مندی از ظرفیت نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، نشان داده خواهد شد که ساختارهای اجتماعی، اعتباریاتی بعد از اجتماع هستند که در خلال یک فرایند تدریجی و با تعیین محدوده ای مشخص از نقش ها و روابط اجتماعی، کنش های عاملیت های انسانی را در جهت میل به اهداف و غایات مطلوبشان کنترل و اداره می نماید.
آینده پژوهی تاثیر فاصله گذاری اجتماعی در آینده ساختار اجتماعی به روش دلفی (مورد مطالعه: شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با هدف بررسی تاثیرفاصله گذاری اجتماعی درآینده ساختار اجتماعی شهر تهران انجام شده است. روش تحقیق از نوع مطالعات کیفی و به روش دلفی انجام گردید. در این پژوهش بیست نفر از متخصصان حوزه های مربوط به پدیده کرونا وفاصله گذاری اجتماعی به روش گلوله برفی شناسایی شدند، با آن ها مصاحبه انجام شد و از طریق بیان تجربیاتشان ، مؤلفه های تأثیرگذار پدیده فاصله گذاری اجتماعی و تاثیر آن در جنبه های مختلف و تغییر در ساختار اجتماعی مشخص گردید. ابزار این تحقیق پرسشنامه بود که از طریق تکنیک دلفی طی چهار مرحله صورت گرفت، جهت طبقه بندی موارد آماری و اجماع کلی و پایایی از نرم افزارهای Spss، Excel استفاده شد. پس از تحلیل داده های کیفی پنج مضمون اصلی که عبارتند از : فرهنگ عمومی ،زیست اجتماعی ،رسانه های نوین ارتباطی، ساختار خانواده ،طبقات اجتماعی ارائه شد .هرکدام از این مضامین دارای زیر مقولات متعددی بودند که به تفضیل در فصول پایانی درباره آنها بحث شده است.از جمله این مقولات میتوان به انفجار اطلاعات و دانش ،دیجیتالی شدن مظاعف، افزایش تقاضای اجتماعی در ساختارهای اقتصادی و سیاسی، بازاندیشی در نظام فرهنگی حاکم بر جامعه ، و نقش اعتماد و سرمایه اجتماعی میان دولت و ملت اشاره کرد. نتایج تحقیق نشان داد فاصله گذاری اجتماعی ناشی از ویروس کرونا علیرغم هزینه های مادی و معنوی بسیاری که بر جامعه تحمیل کرد،فرصتی مناسب برای بازنگری و بازاندیشی در ساختارهای اجتماعی ،سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را فراهم نموده و زندگی افراد را در جامعه با تحولات عظیم مواجه کرده است که اثرات آن در
تحلیل نقش ساختار اجتماعی منطقۀ غرب آسیا در شکل گیری و گسترش قدرت محور مقاومت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دراین مقاله براساس ساختار اجتماعی که ونت در رویکرد سازه انگاری ارائه داده است، به تحلیل چگونگی شکل گیری و گسترش قدرت محور مقاومت اسلامی درمنطقه غرب آسیا پرداخته شده است. براین اساس زیرساخت-های سه گانه معنایی، مادی و منافع در رابطه با منطقه غرب آسیا مورد تحلیل قرار گرفته است تا بتوان نقش عوامل معنایی و هویتی، محیط مادی و نوع تفسیر بازیگران آن و ساختار منافع چهارگانه شامل امنیت هستی شناسی، امنیت مادی، توسعه و شناسایی را در شکل گیری و گسترش محور مقاومت اسلامی با تاکید بر رهبری ج. ا.ا مورد ارزیابی قرار داد. نگارنده با این پیش فرض شروع به تدوین این پژوهش می کند که یک یا چند عامل صرفا مادی یا معنایی نمی توانند به تنهایی در شکل گیری و گسترش محور مقاومت اسلامی موثر باشند. سوال اصلی این پژوهش عبارت است از: از منظر سازه انگاری ساختار اجتماعی منطقه غرب آسیا چگونه در شکل گیری گسترش قدرت محور مقاومت اسلامی نقش داشته است؟ این مقاله به شیوه تحلیلی- توصیفی نگاشته شده است.
زنان و تغییر ساختار اجتماعی؛ تحلیل روایت کنشگران زن فعال در اقلیم کردستان عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
1043 - 1068
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به دنبال روایت فعالان زن از نقش و جایگاه زنان در تغییر ساختار اجتماعی اقلیم کردستان است. با استفاده از نظریات فمینیست های سوسیالیست و شرابی به تشریح وضعیت تغییرات ساختاری در اقلیم کردستان و نقش و جایگاه زنان در این تغییرات پرداخته شده است. این پژوهش در سنت روش کیفی قرار دارد و در آن از تحلیل روایت استفاده شده است. بدین منظور راهبرد مصاحبه نیمه ساختاریافته و نمونه گیری هدفمند و همگن است. مصاحبه با هجده نفر از فعالان در انجمن ها صورت گرفت. داده ها در قالب ۱۲ مضمون اولیه و ۶ مضمون ثانویه تفسیر و تحلیل شدند. نتایج نشان داد تغییرات ساختار اجتماعی بعد از سال ۱۹۹۱، یعنی زمان تشکیل اقلیم کردستان به وقوع پیوسته که درنتیجه آن، نقش و جایگاه زنان نیز دستخوش تغییر شده است. از آن زمان تاکنون، احزاب سیاسی به خواسته ها و انجمن های زنانه شکل داده اند و در چارچوب اهداف حزبی به مسائل زنان نگریسته اند. با وجود این، زنان با مشارکت و تصاحب پست های مدیریتی و سیاسی توانسته اند جایگاه خود را در این ساختار به دست آورند. در این میان نقش آموزش، رسانه ها و انجمن ها مهم و تأثیرگذار بوده است. انجمن های زنان به عنوان یکی از مهم ترین تغییردهندگان ساختار و خود زنان فعال به عنوان عامل تغییر، اقدام به تصویب قوانین عادلانه، ریشه کنی الگوهای کهن اجتماعی فرهنگی و گسترش آگاهی، حمایت و بازنمایی مشکلات و چالش های زنان کرده اند.