مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
ژئومورفولوژی
منبع:
علوم و فنون نظامی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۹
49 - 75
حوزههای تخصصی:
امروزه ژئومورفولوژی نظامی به عنوان یک علم نوین، شایستگی و کاربردی بودن خود را در بحران های سیاسی و بین المللی بروز داده و ارتباط تنگاتنگی میان دو دانش ژئوپولتیک، علوم نظامی و ژئومورفولوژی ایجاد شده است. در این تحقیق با استفاده از اطلاعات، آمار، نقشه ها و تصاویر ماهواره ای منطقه مرزی خراسان شمالی، نقش علم ژئومورفولوژی در تدوین راهبرد های نظامی، دفاعی و امنیتی در این منطقه مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد دو تنگه سارانی و باجگیران و بستر رودخانه سومبار و چندیر محدوده های حساس ژئوپلتیکی از نقطه نظر پدافند غیر عامل محسوب می شوند و هرگونه اجرای راهبرد نظامی، دفاعی و امنیتی، بدون شناخت و تحلیل های ژئومورفولوژیکی، محکوم به شکست است. لذا استفاده از مدل های رقومی و ارتفاعی، نقشه های ژئومورفولوژی نظامی، سیستم اطلاعات جغرافیایی ، سنجش از دور ، مدل های مسیر یابی، مکانیابی، طراحی حوزه دید در اجرای هرگونه عملیلات آفندی و پدافندی الزامی است.
بررسی روند تغییرات ژئومورفولوژیکی تومبولوی بندر تنگ از سال 1351 تا سال 1394(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال هشتم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۲)
147 - 163
حوزههای تخصصی:
سواحل به عنوان یکی از مکان های مخاطره خیز تحت تأثیر امواج دریا، همواره دچار تغییر و تحولات مستمر ژئومورفولوژیکی است. تومبولو یکی از این عوارض تراکمی ماسه ای است که تحت تأثیر امواج دستخوش تغییراتی می شود و مخاطرات ناشی از آن همواره منطقه را تهدید می کند به همین دلیل مطالعه این عارضه ضروری بنظر می رسد. این مطالعه با هدف پایش سری زمانی تغییرات ژئومورفولوژیکی تومبولوی بندر تنگ در سواحل استان سیستان و بلوچستان با کمک سنجش از دور و بازدید میدانی صورت گرفته است. بررسی های انجام شده نشان از تغییرات چشمگیر ژئومورفولوژیکی در این عارضه بوده است. نتایج حاصل از بازدید میدانی، تحلیل های سری زمانی (45ساله) داده های ماهواره لندست و آمار ایستگاه های سینوپتیک و بویه نشان داد که در برخی از سال ها جریان ها و امواج شدید دریایی باعث تغییرات ژئومورفولوژیکی گسترده، به صورت قطع نمودن زبانه ماسه ای و از بین بردن تومبولو در بندر تنگ شده، به گونه ای که در طول دوره آماری، جریان امواج در سال های 1972، 1989، 2000 و 2016 ارتباط جزیره تنگ را با خشکی قطع کرده است که به ترتیب با فاصله زمانی 17، 11 و 16 ساله مشخص شده اند. بنابراین دینامیک فعال دریا باعث شده تا مخاطرات امواج مانع ایجاد سکونتگاه های انسانی در این منطقه گردد. اما جزیره تنگ به تنهایی هیچگاه به طور کامل از بین نرفته است و فقط دستخوش تغییراتی شده است. با توجه به شرایط موجود و به منظور مدیریت ساحلی این جزیره، احداث موانع مصنوعی به منظور رسوبگذاری ماسه های ساحلی لازم به نظر می رسد.
واکاوی اثرات ژئومورفولوژی کارست و خشکسالی بر ویژگی های کمی- کیفی منابع آب کارستی محدوده تاقدیس گرین (استان لرستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارست مجموعه ای از فرایندهای زمین شناسی و پدیده های حاصل از انحلال سنگ ها درنتیجه بازشدگی ها، تخریب و تجزیه سنگ ها است که رژیم هیدرولوژیکی، شبکه زهکشی و لندفرم های خاص را به وجود می آورد. هدف این پژوهش ارزیابی تأثیر توسعه ژئومورفولوژی کارست و رخداد خشکسالی بر ویژگی های کمی و کیفی آبخوان های کارستی تاقدیس گرین می باشد. برای این منظور چشمه های امیر، چناره، آهنگران، لاغری و تیمور در یک دوره 15 ساله (1394-1380) مورد مطالعه قرار گرفتند. با استفاده از روش SPI میزان خشکسالی و تأثیر آن در منطقه ارزیابی گردید. همچنین میزان توسعه کارست در هر آبخوان براساس روش مالیک و وجکتوا مشخص گردید. با توجه به ارزیابی های هیدرودینامیکی، درجه توسعه یافتگی کارست در آبخوان چشمه های امیر و چناره بین 5/2 تا 7/2 بوده و دارای سیستم غالب جریان افشان و زیر رژیم های خطی می باشند. آبخوان چشمه آهنگران دارای درجه توسعه کارست 3/4 بوده و سیستم جریان آن ها از نوع مجرایی- افشان می باشد. آبخوان چشمه های،لاغری و تیمور دارای درجه توسعه کارست 5/5 و سیستم جریان مجرایی می باشد. با توجه به توسعه متفاوت ژئومورفولوژی کارست می توان گفت که در چشمه های لاغری و تیمور به علت پایین بودن اثر حافظه و توسعه یافتگی آبخوان، واکنش دبی به تغییرات بارشی دارای تأخیر زمانی کوتاه مدت بوده است. اما در چشمه های امیر و چناره به علت توسعه اندک کارست، تأثیر خشکسالی با تأخیر حدود 24 ماهه مواجه بوده است. بر اساس نتایج هیدروشیمیایی بالاترین و پایین ترین مقادیر TDSبه ترتیب در چشمه های چناره و آهنگران وجود دارد. همچنین بالاترین و پایین ترین مقادیر THبه ترتیب مربوط به چشمه های آهنگران و تیمور بوده است.
تحلیل و ارزیابی پارامترهای ژئومورفولوژیکی تأثیرگذار بر جهات توسعه فیزیکی شهر بجنورد با استفاده از روش هایANP وAHP و الگوریتم های فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۴
147 - 170
حوزههای تخصصی:
افزایش روزافزون جمعیّت شهرنشین، تبدیل روستاهای بزرگ به شهر و پذیرفتن نقش مرکزیت اداری یک روستا-شهر، باعث رشد ازهم گسیخته کالبد شهری می شود. نابهنجاری در ساختار فضایی شهر باعث چالش ها و مشکلات عدیده ای در نظام برنامه ریزی شهری و مدیریت مخاطرات شهری می شود. عوامل ژئومورفولوژیکی، مهم ترین و اثر گذارترین پارامترهای مؤثر در پیدایش، استقرار و توسعه یک شهر هستند. هدف از این پژوهش، تحلیل عوامل مؤثر در توسعه فیزیکی شهر بجنورد با استفاده از مدل های تصمیم گیری چندمعیاره و منطق فازی است. در این تحقیق از نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی وتصاویر ماهواره ای استفاده و اطلاعات حاصل از آن در ژئودیتابیس (GIS) ساماندهی شد؛ سپس 15 شاخص مهم و اساسی در 4 گروه اصلی ژئومورفولوژی، زمین شناسی، کاربری و محیطی، دسترسی، تعیین و لایه های اطلاعاتی آن ها ساخته شد. در راستای هدف تحقیق، از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP)، روش تحلیل شبکه (ANP) و منطق فازی استفاده و پهنه های مناسب توسعه فیزیکی شهر بجنورد معرفی شد و مورد ارزیابی قرار گرفت. بررسی نرخ رشد جمعیت شهری نشان دهنده افزایش وسعت شهر و تغییر کاربری هاست. مطابق با بررسی های انجام شده، مساحت محدوده شهری در سال 1999، 36/28 کیلومتر مربع بوده است که این میزان در سال 2016 به 38/38 کیلومتر مربع رسیده است که حاکی از آن است که 11/10 کیلومتر مربع به وسعت شهر افزوده شده است. 3/5 درصد از محدوده های افزایش یافته در کلاس کاربری باغی، 05/4 در کلاس اراضی کشاورزی، 5/7 در کلاس مراتع درجه 1، 89/17 درصد در کلاس درجه 2 و 09/65 درصد در محدوده های بایر اطراف شهر و روستاها واقع شده اند. نتایج تحقیق حاصل از سه روش نشان می دهد، به ترتیب 1/51 و 5/81 کیلومتر مربع از دشت بجنورد در کلاس مناسب و بسیار مناسب قرار دارند که جمعاً 5/16 درصد از دشت بجنورد را در بر می گیرند. این عرصه ها منطبق بر مناطق غربی و جنوب غربی شهر بجنورد در امتداد جاده بجنورد-گرگان و بجنورد-اسفراین قرار گرفته و از نظر ژئومورفولوژیکی مناسب ترین اراضی هستند. محاسبات نشان می دهد، روش منطق فازی در اختصاص شرط های ریاضی و جبری و ایجاد لایه های اطلاعاتی دقیق و علمی است و در مقابل، در روشANP ارتباط و همبستگی بین معیار ها در سیستم، لحاظ شده و تصمیم گیری را واقعی و سازنده تر می کند؛ ازاین رو پیشنهاد می شود در تحقیقات آتی، از تلفیق این دو مدل (FANP) استفاده شود.
تحلیل اثر توسعه شهری تهران بر چرخه هیدرولوژی و ژئومورفولوژی رودخانه اوین-درکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژئومورفولوژی که به مطالعه لندفرم ها می پردازد، نقش اساسی را در زمینه برنامه ریزی، توسعه و مدیریت مناطق شهری بویژه در ارزیابی مناطق قبل و بعد از توسعه شهری بازی می کند. هدف از انجام این پژوهش ارزیابی اثرات گسترش فیزیکی شهر بر ویژگی های هیدرولوژیکی، دبی و رسوب رودخانه و ویژگی های کانال رود حوضه آبریز اوین – درکه طی دوره زمانی 20 ساله(1998-2018) می باشد. این پژوهش در سه گام، مطالعات هیدرولوژی با استفاده از مدل نیمه توزیعی SWAT، مطالعات دبی و ر سوب و مطالعات ژئومورفولوژی، می باشد. نتایج حاصل از مطالعات هیدرولوژی مبتنی بر سناریوی توسعه فیزیکی شهر، نشان می دهد که میانگین بارش در حوضه برابر با 4/430 میلی متر می باشد که از این مقدار بارش در دوره قبل 6/142 میلی متر و در سال 2018، به میزان 8/146میلی متر به صورت تبخیر و تعرق واقعی از سطح زمین و گیاه تبخیر می گردد. میانگین شماره منحنی و رواناب سطحی به ترتیب در سال 1998 برابر با 01/84 و 66/106میلی متر و در سال2018 این مقدار به 76/84 و 28/116 میلی متر افزایش داشته است. براساس نتایج تغییرات رسوب و دبی، روند رسوب به مرور کاهش یافته که متعاقب با آن دبی نیز تغییرات نزولی را نشان می دهد. نتایج بررسی شاخص های مورفولوژیکی و مشاهدات میدانی نشان داد که تغییرات مورفولوژی کانال رودخانه اوین- درکه به صورت کاهش مقطع و عرض کانال در بازه های شهری، تغییر نیمرخ عرضی و طولی، جابجایی مسیر رودخانه و افزایش مئاندر و فرسایش جانبی در بازه های در حال تعدیل و قابل بازیابی طی دوره زمانی بیست سال می باشد.
تحلیل مدل های تحلیل شبکه و منطق فازی برای تهیه نقشه پهنه بندی حساسیت وقوع زمین لغزش مطالعه موردی: (جاده سراب - نیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از انواع ناپایداری دامنه ای که هرساله خسارات مالی و جانی فراوانی را بر زندگی انسان ها وارد می نماید، زمین لغزش می باشد. در پژوهش حاضر، کارایی مدل تحلیل شبکه (ANP) و منطق فازی در پهنه بندی خطر وقوع زمین لغزش در 3 کیلومتری محور سراب_نیر مورد ارزیابی قرار گرفت. فرایند انجام کار بر مبنای تلفیقی از روش های کتابخانه ای و میدانی است. به این منظور ابتدا نقشه زمین لغزش های منطقه با بازدیدهای میدانی تهیه شد. سپس با مرور و بررسی منابع، عواملی که می توانند در فرآیند بروز زمین لغزش مؤثر باشند، استخراج و با توجه به دید کارشناسی و بررسی منابع، 10 عامل طبیعی و انسانی شامل گسل، کاربری اراضی، شیب، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، زمین شناسی(لیتولوژی)، بارش، جهت شیب، ارتفاع و پوشش گیاهی برای تهیه نقشه پهنه بندی و پتانسیل خطر وقوع زمین لغزش، استفاده شدند. نقشه حاصل در 5 کلاس خطر، طبقه بندی و با توجه به زمین لغزش های رخ داده در محدوده مورد مطالعه، مورد ارزیابی قرار گرفت. با توجه به نتیجه ارزیابی، مدل های به کار رفته، قابلیت مناسبی را برای پیش بینی وقوع زمین لغزش نشان می دهند. بررسی و تحلیل نتایج نشان داد که میزان بارش و ارتفاع نسبت به سایر عوامل تأثیر بیشتری در ایجاد نواحی پرخطر ایفا می کنند که بعد از این دو عامل، مناطق با پوشش گیاهی کم، مناطق دارای سنگ های سست و نواحی نزدیک به گسل به ترتیب بیشترین تأثیر را در وقوع زمین لغزش های منطقه داشتند.
ارزیابی اثرات تغییر اقلیم بر مقادیر رسوب معلق در تعدادی از حوزه های آبخیز استان اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۴ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۷۳
47-66
حوزههای تخصصی:
برآورد رسوب دهی رودخانه به دلیل پیچیدگی های آن یکی از مواردی است که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. اﺳﺘﻔﺎده از ﻣﻨﺤﻨﯽﻫﺎی ﺳﻨﺠﻪرﺳﻮب و راﺑﻄﻪ ﺗﻮاﻧﯽ ﺑﺮازش داده ﺷﺪه ﺑﯿﻦ دادهﻫﺎی دﺑﯽ و ﻏﻠﻈﺖ رﺳﻮب ﻣﻌﻠّﻖ ﯾﮑﯽ از ﻣﺘﺪاولﺗﺮﯾﻦ روشﻫﺎی ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﯿﺰان ﻏﻠﻈﺖ رﺳﻮب ﻣﻌﻠّﻖ اﺳﺖ. از طرفی پدیده تغییر اقلیم با تأثیر روی بارش، درجه حرارت و دبی جریان تولیدی، به صورت غیرمستقیم کیفیت آب را نیز تحت تأثیر قرارمی دهد. هدف پژوهش حاضر به دست آوردن تغییرات رسوب طی دهه آینده (2030-2011) با استفاده از معادله سنجه رسوب می باشد. برای این منظور از مدل هیدرولوژیکی IHACRES و مدل اقلیمی LARS-WG استفاده شد. مدل IHACRES ابتدا برای 7 ایستگاه هیدرومتری واسنجی و اعتبارسنجی شد سپس با به کارگیری مدل LARS-WG میزان تغییرات درجه حرارت حداقل، حداکثر و بارندگی برای دوره آینده به دست آمد. این تغییرات به مدل IHACRES اعمال شد و میزان دبی جریان دوره آتی تخمین زده شد. از طرفی با استفاده از داده های دبی و رسوب مشاهداتی منحنی سنجه رسوب تهیه شد. با تغییر مقادیر دبی جریان در ایستگاه های مطالعاتی مقادیر دبی رسوب معلق برای دوره آتی محاسبه شد. نتایج نشان داد مقدار بارندگی 68/3 درصد کاهش یافته و دمای حداقل 48/16 و دمای حداکثر نیز 39/5 درصد افزایش یافته است. بررسی میزان رواناب طی دهه آینده در ایستگاه های هیدرومتری نشان داد که دبی متوسط به طورکلی 16/0 درصد کاهش یافته است. تعداد وقایع دبی اوج افزایش یافته است که بیش ترین افزایش مربوط به ایستگاه هیدرومتری یامچی با دبی متوسط 09/2 و 16 واقعه دبی اوج بالای 6 مترمکعب برثانیه می باشد. این تغییرات اقلیمی به طور متوسط منجر به کاهش 74 درصدی بار معلق رسوب در ایستگاه های مطالعاتی شده است. نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده تأثیر قابل توجه تغییر اقلیم بر حوزه های آبخیز استان اردبیل می باشد و با توجه به اثرات زیست محیطی تغییر اقلیم لازم است راهکارهایی جهت مدیریت مناسب حوزه های آبخیز اتخاذ شود.
مدل سازی مؤلفه های مورفومتری فروچاله های گچی (مطالعه موردی: دشت جابر، دشت مارون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۴ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۷۳
237-256
حوزههای تخصصی:
دشت مارون، واقع در حوضه مارون در استان های خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد و دشت جابر در شمال غربی شهر ایلام در استان ایلام واقع شده اند. وجود سازند گچساران و پدیده های کارستی گچی که مهمترین آنها فروچاله است در این دو دشت، می تواند تاثیر بسیار مخربی بر سازه های انسان ساخت داشته باشد. مطالعه مورفومتریک این پدیده ها می تواند امکان مقایسه پارامترهای متنوع فروچاله ها را مهیا ساخته و منجر به طرح فرضیاتی در مورد نحوه تکامل آن ها شود. در این مطالعه فروچاله های دو دشت بر اساس روش های باسو و سویچ تقسیم بندی شدند و طبق مدل باسو در دسته فروچاله های کشیده و کاسه ای، و طبق روش سویچ در دسته های کاسه ای، چاله مانند و قیفی شکل قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون خطی تک متغیره بین مؤلفه های مورفومتری فروچاله ها نشان داد که مؤلفه های مساحت با قطر بزرگ، مساحت با قطر کوچک، عمق با مساحت و عمق با قطر بزرگ به ترتیب با ضرایب تبیین 0.922، 0.873، 0.699، 0.581 از بیشترین میزان همبستگی معنی دار برخوردارند. حداکثر ارتباط معنی دار در سطح احتمال خطای کمتر از 0.1، بین مؤلفه های مساحت و قطر بزرگ برای روابط درجه 2 و 3 با ضرایب تبیین 997/0 و 998/0 و خطای برآورد 07/0 و 08/0 است. نتایج تحلیل رگرسیون خطی چند گانه قدم به قدم بین مولفه های مورفومتری فروچاله ها نیز نشان داد که بیشترین ضریب تبیین مربوط به مساحت، قطر کوچک و قطر بزرگ و عمق با مقدار عددی ضریب تبیین 0.997 با خطای برآورد 0.024 و کمترین میزان ضریب تبیین مربوط به شیب با عمق و قطر بزرگ و کوچک است که میزان ضریب تبیین آن 0.584 و میزان خطای برآورد 0.091 است. بنابراین پارامترهای مساحت، قطرهای بزرگ و کوچک و عمق می توانند پارامترهای مناسبی جهت مدل سازی باشند.
طبقه بندی ژئومورفیکی آثار سیلاب کاتاستروفیک رودخانه گادر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۴ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۷۳
405-430
حوزههای تخصصی:
محیط های کوهستانی در برابر آشفتگی هایی مانند سیلاب مقاوم تر از انواع دیگر اکوسیستم هستند و فعالیت بازگرداندن آن ها می تواند منافع اکولوژیکی بسیاری را فراهم کند. مشاهدات و تفسیر اشکال رسوبی- ژئومورفیک رودخانه ها در طول سیلاب های شدید و پس از آن برای درک بهتر مکانیسم واکنش تغییرات رودخانه اساسی می باشد. واکنش ژئومورفولوژیکی رودخانه ها به آشفتگی سیلاب کاتاستروف منجر به گسترش کانال، حمل و نقل رسوبات، فرسایش ساحلی کانال و ایجاد نهشته ها و اشکال رسوبی در بستر و حاشیه رودخانه ها می شود. رودخانه گادر در 25 فروردین 1396 موجب سیل فاجعه بار شد که نتیجه آن تخریب بیولوژیکی و ژئومورفولوژیکی قابل توجهی در کناره های رودخانه شد. از تصاویر هوایی با وضوح بالا از قبل و بعد از سیلاب برای تحلیل 35 کیلومتر از بستر اصلی رودخانه گادر به منظور مشخص کردن میزان آشفتگی های ژئومورفیکی و کناره رود با شدت های متفاوت اعم از آشفتگی زیاد، آشفتگی متوسط تا گروه بدون آشفتگی مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد آشفتگی شدید در نزدیکی بستر اصلی رودخانه رخ داده و با فاصله از بستر اصلی رودخانه و رسیدن به دوره بازگشت سیلاب های 100 و 500 ساله کاهش یافته است. این سیلاب موجب آشفتگی زیادی در نزدیکی شاخه های اصلی رودخانه شده است. اقدامات کنترل کننده و تعیین حریم سیل گیر موجب بهبود عملکرد بهتر کناره های رودخانه شده و سیستم را قادر می سازد تا سریعاً بهبود یابد و به رویدادهای سیلاب آینده مقاوم شود.
تحلیل مخاطرات لرزه ای حوضه آبریز تالار و بابل رود بر اساس ارزیابی شاخص های مورفوتکتونیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۳
1-16
حوزههای تخصصی:
علمی که تأثیر تکتونیک فعال را با استفاده از شاخص های ژئومورفیک به عنوان سنجش و توصیف کمّی اشکال و چشم اندازهای زمین مشخص نماید، مورفوتکتونیک نامیده می شود؛ اندازه گیری های کمی شرایطی را فراهم می آورد تا با استفاده از آن ها به شناسایی وضعیت مناطق دارای زمین ساخت فعال پرداخته شود. در این مطالعه با استفاده از شاخص های کمی ریخت سنجی بخشی از البرز مرکزی که در محدوده حوضه های آبریز تالار و بابل رود قرار دارد مورد بررسی قرار گرفته است و 5 شاخص ناهنجاری سلسله مراتبی (∆a)، انشعابات (R)، شکل حوضه (Ff)، تراکم زهکشی (Dd) و برجستگی نسبی (Bh) در 15 حوضه زهکشی در محیط نرم افزاری Arc GIS به منظور تعیین کمی میزان تکتونیک فعال این منطقه محاسبه شده است. نتایج به دست آمده از محاسبه شاخص های فوق بیان گر آن است که در محل تقاطع گسل های شمال البرز و خطیرکوه و هم چنین گسل هایی که در دامنه شمالی البرز در اثر فعالیت این گسل های بزرگ شکل گرفته اند مقادیر به دست آمده از شاخص های یادشده، بالا بوده که بیانگر وجود فعالیت تکتونیکی بالا و بسیار بالا در آن نواحی است. در اثر بالا بودن این مقادیر انتظار می رود که ریسک لرزه خیزی منطقه نیز در اثر گسیختگی گسل ها افزایش یابد.
برآورد تراکم و تاج پوشش گیاهی با استفاده از تصاویر هوایی پهباد و ارتباط آنها با ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک در مخروط افکنه های جنوب غرب میامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سپهر دوره ۲۹ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱۱۵
49 - 69
حوزههای تخصصی:
مخروط افکنه ها یکی از اشکال مهم ژئومورفولوژیک هستند که می توانند تأثیر قابل توجهی بر تنوع پوشش گیاهی داشته باشند. امروزه پیشرفت های روزافزون سنجش از دور منجر به دسترسی پژوهشگران به پهپاد یا هواپیمای بدون سرنشین شده که از توان تفکیک مکانی بسیار زیاد برای مطالعه دقیق ویژگی های پوشش گیاهی برخوردار است. مطالعه حاضر به منظور اندازه گیری تراکم و درصد تاج پوشش گیاهان در مخروط افکنه های جنوب غرب میامی با استفاده از تصاویر تهیه شده از پهباد و بررسی تأثیر فرم ها و فرآیندهای ژئومورفولوژی سطح مخروط افکنه بر ویژگی های پوشش گیاهی انجام شد. به منظور تعیین تراکم و درصد تاج پوشش گیاهی در کانال ها و میاناب های سطح مخروط افکنه ها، با استفاده از پهباد مدلDji Phantom 4 Pro اقدام به تهیه عکس هوایی بزرگ مقیاس (1:500) ازمحدوده های مطالعاتی در ارتفاع 100 متر گردید. به علاوه آنالیز نمونه های خاک، شناسایی گونه های گیاهی و ایجاد رابطه میان داده های به دست آمده، مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت جهت تعیین مؤثرترین مؤلفه در تراکم پوشش گیاهی از روش آنالیز مؤلفه های اصلی (PCA) استفاده گردید. نتایج نشان داد که در سطوح فعال مخروط افکنه ها، تراکم و درصد تاج پوشش گیاهی در پشته ها بیشتر از کانال ها می باشد؛ زیرا در پشته ها مقدار سیلت و رس بیشتر است و گونه های گیاهی درختچه ای و نیمه بوته ای که برای رشد نیاز به بافت ریزتری دارند در این لندفرم ها مستقر هستند. در سطوح غیر فعال مخروط افکنه ها، عناصر حاصل خیزی خاک در میاناب ها بیشتر از کانال هاست در نتیجه تراکم پوشش گیاهی در این لندفرم ها بیشتر از سایر بخش ها می باشد. همچنین از بین مؤلفه های مؤثر بر تراکم پوشش گیاهی مخروط افکنه های مورد مطالعه، دو مؤلفه مشخصات فیزیکی مخروط افکنه ها (ارتفاع از سطح دریا) و حاصل خیزی خاک (درصد رس و درصد رسوبات درشت دانه) با بیشترین مقادیر ویژه (65.64 و 34.36) در تراکم پوشش گیاهی مؤثر می باشند.
نقش عوامل ژئومورفولوژی در نوع فعالیت اقتصادی روستاهای مرزی(مطالعه موردی: روستاهای شهرستان مریوان)
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۲ زمستان ۱۳۹۸ ویژه نامه زمستان
508 - 522
حوزههای تخصصی:
فعالیت های اقتصادی مناطق روستایی تحث تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد. در این میان عوامل ژئومورفولوژی یکی از مهم ترین عوامل تأثیرگذار در نوع فعالیت های اقتصادی و مکان گزینی مناطق روستایی محسوب می شود. در تحقیق حاضر تأثیر عوامل ژئومورفولوژی در نوع فعالیت های اقتصادی روستاهای شهرستان مریوان مورد ارزیابی قرار گرفته شده است، بنابراین این پژهش بر مبنای روش های توصیفی و تحلیلی می باشد و داده-های آن شامل مطالعه کتابخانه ای و بررسی متون و محتوی مطالب و نقشه ها و نیز روش های میدانی مانند پرسشنامه، مصاحبه و مشاهده است. ابزارهای گردآوری داده ها به دو دسته ابزارهای میدانی شامل (پرسشنامه ، مشاهده و مصاحبه) و نرم افزاری (arc gis, spss,google earth) قابل تقسیم هستند. در این پژوهش ابتدا نقشه ژئومورفولوژی منطقه تهیه و موقعیت ژئومورفولوژیکی روستاها مورد ارزیابی قرار گرفته شده است و سپس کاربری های هر بخش به صورت جدا در ارتباط با عوامل ژئومورفولوژی مورد ارزیابی قرار گرفته شده است. در مرحله بعد با استفاده از پرسشنامه و به روش نمونه برداری طبقه بندی منظم اقدام به جمع آوری اطلاعات در مورد فعالیت های اقتصادی روستاییان شده است. نتایج حاصل از ارزیابی داده ها بیانگر این است که در بخش سرشیو با توجه به کوهستانی بودن منطقه و نبود زمین های زراعی، بیش تر مردم به فعالیت های باغداری و دامداری اشتغال دارند و بیش ترین مهاجرت به شهر را داشته اند ولی در بخش های مرکزی و خاوومیرآباد با توجه به وجود مناطق مسطح و قابل کشت درصد زیادی از روستاییان به زراعت اشتغال دارند و درصد مهاجرت کم تری داشته اند.
ارزیابی مناطق مستعد توسعه فیزیکی شهر سقز با استفاده از مدل تلفیقی AHP-Fuzzy
حوزههای تخصصی:
در طی سال های اخیر، شهرها با توسعه فیزیکی قابل توجهی مواجه شده اند. توسعه فیزیکی نواحی سکونتگاهی در بسیاری از شهرها با محدودیت مواجه شده است که ازجمله آن ها شهر سقز می باشد. درواقع، وضعیت ژئومورفولوژی شهر سقز سبب شده است تا این شهر با محدودیت هایی مواجه باشد، به همین دلیل در این تحقیق به شناسایی مناطق مستعد توسعه فیزیکی در محدوده این شهر پرداخته شده است. در این تحقیق به منظور دستیابی به اهداف موردنظر از ۸ پارامتر (شیب، جهت شیب، رودخانه، ارتفاع، لیتولوژی، گسل، راه ارتباطی و کاربری اراضی) و مدل تلفیقی منطق فازی و AHP استفاده شده است. روش کار به این صورت است که پس از تهیه لایه های اطلاعاتی، با استفاده از مدل AHP به این لایه وزن داده شده است و سپس این لایه ها با استفاده از منطق فازی باهم ترکیب شده و در نهایت نقشه میزان تناسب زمین جهت توسعه فیزیکی نواحی سکونتگاهی در ۵ کلاس (خیلی کم تا خیلی زیاد) تهیه شده است. بر اساس نقشه نهایی، مناطقی که دارای پتانسیل کم و خیلی کم هستند شامل واحد پادگانه رودخانه و مناطق با شیب و ارتفاع زیاد می باشد که در مرکز و حاشیه شهر سقز قرار دارند. همچنین مناطقی که دارای پتانسیل زیاد و خیلی زیادی هستند عمدتاً شامل مناطق با شیب و ارتفاع کم و خارج از حریم رودخانه قرار دارند. مجموع نتایج به دست آمده بیانگر این است که محدوده مطالعاتی به دلیل وجود واحد پادگانه رودخانه و واحد کوهستانی با محدودیت های زیادی ازنظر توسعه فیزیکی مواجه می باشد.
مکان یابی مناطق مستعد توسعه فیزیکی شهری با استفاده از روشهای OWA و ANP (مطالعه موردی: شهر بیجار)
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۲ بهار ۱۳۹۹ شماره ۸
386 - 399
حوزههای تخصصی:
امروزه بسیاری از نواحی شهری کشور ما با توجه به گسترش نامحدود و بدون برنامه خود سبب دست اندازی به محیط های طبیعی و از بین بردن آن ها شده اند و این روند موجب حرکت به سمت پیرامون و تغییر کاربری اراضی شده است. توسعه ی فیزیکی شهر، فرآیندی پویا و مداوم است که طی آن محدوده های فیزیکی شهر و فضاهای کالبدی آن در جهت های عمودی و افقی از حیث کمی و کیفی افزایش می یابد. با توجه به قرارگیری شهر بیجار در یک منطقه کوهستانی و وجود نواحی کوهستانی از جمله نقاره کوب و کوه نسار در محدوده شهری این شهر، در تحقیق حاضر سعی بر آن شده است تا نواحی مستعد جهت اهداف توسعه شهری با استفاده از روش های میانگین گیری وزن دار ترتیبی و تحلیل شبکه ای صورت گیرد. به منظور پتانسیل سنجی منطقه موردمطالعه از معیارهای ژئومورفولوژیکی، زمین شناسی و انسانی استفاده شده است. روش کار به این صورت است که پس از تهیه لایه های اطلاعاتی در محیط ARCGIS، لایه های اطلاعاتی وارد نرم افزار IDRISI شده است و کار پهنه بندی در این نرم افزار صورت گرفته است. پس از تهیه لایه های اطلاعاتی از طریق مدل تحلیل شبکه ای (ANP) لایه های اطلاعاتی وزن دهی شده اند و سپس با استفاده از روش میانگین گیری وزن دار ترتیبی (OWA) باهم تلفیق شده اند و در نتیجه مناطق مستعد جهت اهداف توسعه شهری بر مبنای مدل تلفیقی ANP و OWA در سه کلاس طبقه بندی شده اند. طبق نتایج ، کلاس مناسب شامل قسمت های شمال و شمال غربی محدوده مطالعاتی و منطبق بر جاده بیجار-زنجان و همچنین جاده بیجار-سنندج می باشد که به دلیل شیب کم، موقعیت ارتباطی مناسب، کاربری مناسب و فاصله از خط گسل دارای تناسب بالایی جهت اهداف مورد نظر هستند. اما کلاس نامناسب اغلب منطبق بر ارتفاعات و مناطق پرشیب و همچنین حریم رودخانه و خطوط گسل قرار دارند که بخش عمده ای از مناطق جنوبی محدوده مطالعاتی را دربرگرفته است.
تحلیل و ارزیابی نقش فعالیتهای انسانی در تغییرات ژئومورفولوژی ساحلی منطقه عسلویه (براساس تکنیکهای RS و GIS)
سواحل شمالی خلیج فارس، بدلیل دارا بودن ذخایر نفتی و گازی و همچنین ارتباط با آبهای آزاد بیشتر از سایر سواحل ایران، دستخوش تحولات شدید ژئومورفولوژیکی شده است. گسترش فعالیتهای صنعتی در سواحل جنوب شرقی استان بوشهر، سبب نابودی بخشهایی از لندفرمهای ساحلی و نیز بروز تغییرات قابل توجه در خط ساحلی منطقه شده است. بنابرین مقاله حاضر بدنبال بررسی و تحلیل چگونگی تغییرات ژئومورفولوژی ساحلی منطقه عسلویه در اثر عوامل آنتروپیک(عوامل انسانی) است. در این پژوهش ضمن بررسی متغیرهای مختلف محیط خشکی و دریا در هفت حوضه ساحلی منطقه عسلویه، عوامل انسانی موثر بر تغییرات ساحل، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. همچنین در این پژوهش از تکنیک سنجش از راه دور و تصاویر ماهواره یی، سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS) و روش توصیفی- تحلیلی(مبتنی بر مطالعات اسنادی- کتابخانه یی، بررسی های میدانی محدوده مطالعاتی و مراجعه مستقیم به سازمان های مربوطه، بررسی پدیده ها و فرآیندهای ژئومورفولوژیک فعال منطقه با کمک مشخصه های شیب، اندازه گیری تغییرات رسوب-گذاری و طول خط ساحلی) استفاده شده است. نتایج تحقیق با توجه به وجود جلگه کم عرض عسلویه و فعالیتهای صنعتی منطقه اقتصادی انرژی پارس(پارس جنوبی) نشان میدهد که عوامل و فعالیتهای انسانی، مانند ساخت پالایشگاه، پتروشیمی، ساخت تاسیسات، بهره برداری از فرودگاه بین المللی خلیج فارس، استحصال دریا و ساخت بندر(پارس)- ساحل سازی و اسکله، همچنین موج شکنها - سازه-های ساحلی، خاکبرداری در بالادست حوضه ساحلی منطقه در سکونتگاه های انسانی شهر عسلویه و نخل تقی(پارک ساحلی) و نیز فعالیتهای استخراجی معادن در بالادست و فعالیت سدسازی، بارگذاری رسوبات بر روی سواحل در زمینه طول خط ساحلی و شکل ساحل، تغییرات فیزیکی ایجاد کرده است. بر این اساس، بیشترین تغییرات رخ داده لندفرمهای ژئومورفولوژیکی در منطقه ساحلی عسلویه از سال ۱۹۹۰- ۲۰۱۰.م تحت تاثیر مورفولوژی آنتروپیک (انسانی) در تپه های ماسه یی ساحلی و سواحل ماسه یی صورت گرفته است. همچنین بیشترین افزایش در تغییرات طول خط ساحلی در بازه زمانی بیست ساله از ۳۲متر تا ۱۱۰متر در بندر پارس و صنایع پتروشیمی (سایت یک) بوقوع پیوستع است.
بررسی شاخص های ژئومورفولوژی غرب مازندران، البرز مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استخراج شاخص های ریخت سنجی با استفاده از مدل های رقومی ارتفاعی(DEM) در محیط GIS در دهه های اخیر، روشی است که برای ارزیابی فعالیت های زمین ساختی در یک ناحیه خاص استفاده می شود. به این ترتیب می توان تاثیر گسل ها بر زمین ساخت یک منطقه را از طریق روش های کمی و مطالعات بر روی آبراهه های یک منطقه به دست آورد. در این مطالعه سعی شده تا با استفاده از شاخص های ژئومورفیکی آبراهه های بخشی از البرز مرکزی را از نظر تاثیر زمین ساخت فعال مورد پژوهش قرار دهد. برهمین اساس با استفاده از شاخص های ناهنجاری سلسله مراتبی(∆a)، گرادیان طولی رود(SL)، شکل حوضه(Ff)، تراکم زهکشی(Dd) و برجستگی نسبی (Bh) در 18 حوضه زهکشی منطقه مشخص و براساس آن پهنه بندی گردیده و تشخیص داده شد که در امتداد گسل هایی هم چون شمال البرز، خزر و آذرک میزان این شاخص ها افزایش یافته و در نتیجه می توان استنباط کرد که میزان زمین ساخت فعال در اثر فعالیت این گسل ها در منطقه مورد مطالعه بالا است. در نهایت با تعیین شاخص زمین ساخت فعال نسبی(Iat) منطقه از لحاظ سطح فعالیت زمین ساختی به چهار دسته بسیار بالا، بالا، متوسط و کم پهنه بندی گردید.
شناسایی، ارزیابی و مدیریت خاستگاه های گردوغبار در غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۲ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۳)
445 - 465
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر پدیده گردوغبار در استان های غربی ایران رو به فزونی گذاشته است و به موازات آن تغییرات محیطی شدیدِ رخ داده ذهن پژوهشگران و مدیران را، علاوه بر خاستگاه های خارجی، به خاستگاه های داخلی کشور نیز معطوف کرده است. در این تحقیق سعی شده است، با هدف مدیریت محیط، خاستگاه های داخلی گردوغبار در استان های کرمانشاه و ایلام شناسایی و علل آن بررسی شود. از این رو، در این تحقیق نخست خاستگاه های گردوغبار با استفاده از تصاویر مادیس، شاخص TDI، و مدل HYSPLIT شناسایی شد. سپس، نقشه های ژئومورفولوژی و تغییر کاربری اراضی تهیه شد و بر روی نقشه خاستگاه های گردوغبار همپوشانی شد تا توزیع و فراوانی خاستگاه ها در هر کلاس مشخص شود. توزیع فضایی خاستگاه های گردوغبار نشان می دهد چند منطقه مهم تولید گردوغبار در غرب این استان ها قرار دارد که شامل نواحی اطراف دهستان ازگله، قصرشیرین، نفت شهر، و سومار در استان کرمانشاه و منطقه مهران، دهلران، و روستای ابوقویر در استان ایلام است . بیشتر دودتوده های گردوغبار از مناطقی منشأ گرفته اند که دارای ذخایر فراوان رسوبات آبرفتی اند و در آن ها تغییر کاربری اراضی، به ویژه تبدیل اراضی مرتعی به کشاورزی، اتفاق افتاده است. بنابراین، برای جلوگیری از فرسایش بادی، پدیمنت ها، مخروط افکنه ها، دشت های آبرفتی، و دشت های سیلابی باید در اولویت برنامه های مبارزه با فرسایش بادی قرار گیرند و از تغییر کاربری اراضی مرتعی به کشاورزی جلوگیری شود. همچنین، با احیای پوشش گیاهی طبیعی در اراضی که تغییر کاربری صورت گرفته است وقوع گردوغبار در منطقه کاهش خواهد یافت.
آمایش لندفرم های ژئومورفولوژیکی جهت توسعه سکونتگاه های انسانی(مطالعه موردی: شهرستان های جنوب شرق استان خراسان رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش سرزمین دوره هفدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۲۴)
167 - 191
حوزههای تخصصی:
توسعه و ایجاد سکونتگاه در ارتباط مستقیم با بستر طبیعی و عوارض ژئومورفولوژی است. محدوده مورد مطالعه به علت شرایط توپوگرافیکی و زمین شناسی دارای محدودیت های خاص در مکان گزینی و توسعه سکونتگاه های انسانی بود. به منظور کاهش مخاطرات محدوده جنوب شرق استان خراسان رضوی و اصلاح برنامه های آتی توسعه و ایجاد سکونتگاه های انسانی، به بررسی امکان سنجی منطقه مورد مطالعه جهت توسعه سکونتی پرداخته شد. پس از بررسی های کتابخانه ای و میدانی و گزینش معیارهای مناسب، با استفاده از مدل منطق فازی و به کمک نرم افزار GIS، مناطق مستعد جهت توسعه و ایجاد سکونتگاه تعیین شد. در این مطالعه، جهت شناسایی مناطق مستعد توسعه و ایجاد سکونتگاه بر اساس لندفرم های ژئومورفولوژیکی، از یازده پارامتر شیب، جهت شیب، ارتفاع، خاک، کاربری اراضی، ارتفاع، فاصله از گسل، فاصله از رودخانه، فاصله از راه ارتباطی، فاصله از سکونتگاه، ژئومورفولوژی به منزله متغیرهای مستقل در شناخت توان ها و تنگناهای ژئومورفولوژیکی در منطقه استفاده شد. نتایج حاصل از پهنه بندی بر اساس مدل فازی نشان داد حدود 61 درصد مساحت منطقه مورد مطالعه در طبقات بسیار نامناسب و نامناسب واقع شده است که این به معنی نامساعد بودن شرایط ژئومورفولوژیکی در این بخش از محدوده مورد مطالعه جهت ایجاد و توسعه سکونتگاه های انسانی است. حدود 58/14 درصد از مساحت محدوده مورد مطالعه دارای شرایط متوسط و حدود 24 درصد از مساحت منطقه مورد مطالعه دارای شرایط مطلوب و مساعد جهت فعالیت های ساخت وساز و ایجاد نواحی سکونتگاهی جدید است. واحدهای مخروط افکنه ای و دشت های آبرفتی مناسب ترین مکان برای ایجاد و توسعه سکونتگاه اند.
بررسی تاثیر تکتونیک فعال بر تغییرات ژئومورفولوژیکی سواحل ایرانی مکران (مطالعه موردی: چابهار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۳۶)
230 - 250
حوزههای تخصصی:
منطقه مورد مطالعه در شمال سواحل دریای عمان و جنوب شرقی ایران در استان سیستان و بلوچستان واقع شده است. یکی از روش های جدید جهت مشاهده ی حرکات زمین ساختی و زمین لرزه ها استفاده از دانش مورفوتکتونیک می باشد. پیشینه تحقیق نشان می دهد که مکران یک منشور برافزاینده بزرگ است که در طی دوران سنوزوئیک در جنوب شرقی ایران و جنوب غربی پاکستان شکل گرفته است. هدف از انجام این تحقیق بررسی میزان تاثیر فعالیتهای تکتونیکی بر تغییرات ژئومورفولوژیکی سواحل جنوب شرق ایران است. روش تحقیق شامل مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، عملیات میدانی، آزمایشگاهی، جمع بندی نتایج و نتیجه گیری نهایی بوده است. طبقه بندی سنگهای کربناته با استفاده از روش دانهام1 (1962)، و نامگذاری رخساره های رسوبی با استفاده از روش فلوگل2 (2010)، انجام شد. نتایج این تحقیق معرف یک ستون چینه نگاری به منظور ترسیم نوسانات نسبی سطح آب دریاست که منجر به شناسایی دو گروه رخساره رسوبی کربناته و سیلیسی آواری گردید. مدل بازسازی شده محیط رسوبی موید بخش های بالایی و میانی حاشیه ساحلی می باشند. از دیگر نتایج این تحقیق، تغییرات ژئومورفولوژیکی شاخصی است که از شرق به غرب منطقه مشاهده می شود. تغییر شکل چشم اندازهای ژئومورفولوژیکی، شواهد تکتونیکی و زمین شناسی نشان داد که تغییرات ژئومورفولوژیکی سواحل چابهار، ناشی از فرآیندهای رسوبگذاریآ اثر امواج و تحت تاثیر فعالیت های تکتونیکی است.
بررسی ژئومورفولوژیکی کواستای تکتونیکی نگور(کوه تولکی) و نقش آن بر گسترش سکونت گاه های شهری و روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه های مختلفی در رابطه با عارضه کواستا در ایران وجود دارد. برخی مخالفان با ذکر دلایل زمین شناختی معتقدند کواستا وجود نداشته و برخی دیگر عوارض موجود را شبه کواستا می نامند. اما نویسندگان بر این باورند که هر دو عارضه کواستا و شبه کواستا وجود داشته و عوارض ژئومورفولوژی به فرم وابسته اند. بنابراین با استفاده از RS و GIS اقدام به تأیید علمی این نظریه شده و ژئومورفولوژی بزرگترین کواستای جنوب شرق کشور به نام کواستای نگور که عامل اصلی تأمین منابع آبی و گسترش سکونتگاه های شهری و روستایی بوده تحلیل گردیده است. نتایج حاصل از تداخل سنجی راداری ماهواره سنتینل1 در دو سری پردازش بین سال های 2018، 2019و2020 در نرم افزارSNAP نشان داد که این عارضه قسمتی از سواحل بالاآمده بوده و تشکیل آن حاصل دو نوع حرکت بالاآمدگی حاصل از فرورانش پوسته دریای عمان به زیر ایران و عملکرد گسل عرضی در بالاآمدن پیشانی کواستا است. بنابراین در این دوره زمانی، حداکثر بالاآمدگی کواستا در قسمت پیشانی آن 8/2سانتی متر و حداقل بالاآمدگی آن در محل لولای کواستا 4میلی متر محاسبه شده است که نویسندگان برای اولین بار نوع جدیدی از فرآیند تشکیل کواستا را در ایران و جهان ارائه داده اند. از آنجایی که ارتفاع پیشانی کواستا از سطح جلگه ساحلی 545 متر بوده و هیدروژئومورفولوژی و اقلیم منطقه را تحت تاثیر خود قرار داده، طبق محاسبه شاخص پوشش گیاهیSAVI با تصاویر ماهواره سنتینل2، بیشترین میزان پوشش گیاهی در پایین دست مسیر جریان آبراهه کاتاکلینال بوده که رواناب حاصل از بارندگی در آبگیرهایی انسان ساخت به نام هوتک ذخیره شده و نیازهای آبی و کشاورزی منطقه را تامین می نمایند.