مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
ژئومورفولوژی
حوزههای تخصصی:
به علت فعالیت مداوم فرسایش، عوارض ناهمواری ها هیچ وقت ثابت نیستند، ازبین انواع فرسایش، رخداد فرسایش آبی از فرایندهای تاثیر گذار در تغییر چهره دامنه ها می باشد. از این رو در تحقیق حاضر با هدف شناسایی مهم ترین رخساره های فرسایشی و عوامل موثر در شکل گیری و تشدید انواع فرسایش جهت معرفی راهبرد های کنترل و مبارزه با فرسایش در منطقه که گستره وسیعی از نهشته های لسی را در استان گلستان شامل می شود اقدام شده است. بدین منظور با استفاده از نقشه ها و تصویر ماهواره ای لندستETM Plus مربوط به دوره زمانی 2002 و بهره گیری از تکنیک های سامانه اطلاعات جغرافیایی و بسته نرم افزاری ILWIS، خصوصیات ژئومورفولوژی و رخساره های فرسایشی در منطقه مورد مطالعه مشخص گردیده و رابطه بین آن ها از طریق تجزیه و تحلیل همبستگی و ایجاد روابط رگرسیونی مشخص شده است. به طوری که شکل، شیب، جهت اراضی، مقدار بارندگی، تیپ گیاهی و تراکم گیاهی و کاربری اراضی در مناطق لسی به عنوان متغیرهای مستقل و هر یک از رخساره های فرسایش آبی شامل فرسایش های ورقه ای، شیاری، خندقی، آبراهه ای و بالاخره بیرون زدگی سنگی به عنوان متغییرهای وابسته بوده اند. بر اساس نتایج به دست آمده مشخص شده است که خصوصیات ژئومورفولوژی لس های منطقه در گذشته و هم چنین در آینده با توجه به تغییر کاربری غیر اصولی توسط عامل انسان از یک طرف و تغییرات کاهشی پوشش گیاهی به ویژه تراکم آن از سوی دیگر موجب تشدید فرسایش آبی و شکل گیری و گسترش انواع رخساره های فرسایش آبی به ویژه فرسایش خندقی و افزایش وسعت رخساره بیرون زدگی سنگی در منطقه می شود. به طوری که این امر موجب تغییرات کاملا بارز در وضعیت و به علت فعالیت مداوم فرسایش، عوارض ناهمواری ها هیچ وقت ثابت نیستند، ازبین انواع فرسایش، رخداد فرسایش آبی از فرایندهای تاثیر گذار در تغییر چهره دامنه ها می باشد. از این رو در تحقیق حاضر با هدف شناسایی مهم ترین رخساره های فرسایشی و عوامل موثر در شکل گیری و تشدید انواع فرسایش جهت معرفی راهبرد های کنترل و مبارزه با فرسایش در منطقه که گستره وسیعی از نهشته های لسی را در استان گلستان شامل می شود اقدام شده است. بدین منظور با استفاده از نقشه ها و تصویر ماهواره ای لندستETM Plus مربوط به دوره زمانی 2002 و بهره گیری از تکنیک های سامانه اطلاعات جغرافیایی و بسته نرم افزاری ILWIS، خصوصیات ژئومورفولوژی و رخساره های فرسایشی در منطقه مورد مطالعه مشخص گردیده و رابطه بین آن ها از طریق تجزیه و تحلیل همبستگی و ایجاد روابط رگرسیونی مشخص شده است. به طوری که شکل، شیب، جهت اراضی، مقدار بارندگی، تیپ گیاهی و تراکم گیاهی و کاربری اراضی در مناطق لسی به عنوان متغیرهای مستقل و هر یک از رخساره های فرسایش آبی شامل فرسایش های ورقه ای، شیاری، خندقی، آبراهه ای و بالاخره بیرون زدگی سنگی به عنوان متغییرهای وابسته بوده اند. بر اساس نتایج به دست آمده مشخص شده است که خصوصیات ژئومورفولوژی لس های منطقه در گذشته و هم چنین در آینده با توجه به تغییر کاربری غیر اصولی توسط عامل انسان از یک طرف و تغییرات کاهشی پوشش گیاهی به ویژه تراکم آن از سوی دیگر موجب تشدید فرسایش آبی و شکل گیری و گسترش انواع رخساره های فرسایش آبی به ویژه فرسایش خندقی و افزایش وسعت رخساره بیرون زدگی سنگی در منطقه می شود. به طوری که این امر موجب تغییرات کاملا بارز در وضعیت و نظم دامنه ها در مناطق لسی قلمداد می گردد.
دامنه ها در مناطق لسی قلمداد می گردد
تاثیر ویژگی های ژئومورفولوژی و تغییرات بارش بر آب های زیرزمینی دشت گزیر مورد مطالعه: شهرستان بندرلنگه
حوزههای تخصصی:
توسعه کشاورزی در چند دهه اخیر سبب افزایش بهره برداری از منابع آب های زیر زمینی دشت گزیر واقع در شهرستان بندر لنگه شده است. در نتیجه برداشت زیاد و عدم تغذیه آبخوان ها، افت زیادی در سطح آب زیرزمینی به وجود آمده است. این مساله همچنین موجب کاهش کیفیت آب این منطقه و افزایش شوری آن نیز شده است. هدف این تحقیق، بررسی علل افت سطح آب های زیرزمینی این دشت می باشد. برای دست یابی به این هدف از روش تجربی و تحلیلی استفاده شده است. شکل های مختلف، تصاویر و نرم افزارها ابزارهای اصلی پژوهش را تشکیل داده اند. همچنین از کارهای میدانی گسترده و پرسش نامه هم زمان با بررسی مطالعات پیشین در مرحله گردآوری اطلاعات استفاده شده است. تکنیک کار تحقیق بررسی ارتباط تغییرات بارش و تغییرات سطح آب زیر زمینی این دشت از طریق اندازه گیری سطح آب چاه ها و نیز تغییرات دوره ای آن ها از طریق داده های آماری سطوح پیزومتری چاه های مذکور بوده است. همچنین تاثیر واحدهای ژئومورفولوژی بر وضعیت آب زیر زمینی منطقه نیز مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که بالاترین رقوم افت سطح آب زیرزمینی مربوط به نواحی شرقی دشت است و از این بخش به سمت غرب از میزان افت سطح آب زیرزمینی کاسته می-شود. این روند ارتباط مستقیمی را با فراوانی چاه های حفر شده و ویژگی های آن ها نشان می دهد. علاوه بر این خشکسالی های چند سال اخیر نیز مزید بر علت شده و موجب خارج شدن آبخوان از حالت تعادل و کسری حجم مخزن آب زیر زمینی این دشت شده است.
هیدرومورفومتری دلتاهای بخش شمالی تنگه هرمز و ناپایداری بستر رودها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخش عمده جمعیت جهان در جلگه های ساحلی و در مجاور آبراهه ها استقرار یافته اند. از این رو مطالعه تغییرات الگوی رودخانه ها در سطوح دلتاها برای تعیین درجه پایداری آنها دارای اهمیت است. این پژوهش با مطالعه دلتاهای بخش ساحلی شمال تنگه هرمز، سعی دارد تغییرات زمانی و مکانی رودخانه های سطح آن را مورد بررسی قرار دهد. برای این منظور، پس از بررسی مورفولوژی رودخانه ها به تجزیه و تحلیل تغییرات الگوی آنها پرداخته شده است. در این راستا، ابتدا عرصه های تغییر مسیر از نظر شکل و الگو تقسیم بندی و سپس تغییرات الگو در طول زمان با روش های تغییرات زمانی و مکانی، روش گرافیکی و کنترل های میدانی مورد بررسی قرار گرفته است و سپس سعی شده تا با استفاده از این روش ها و در قالب نرم افزارهای GIS، تغییرات الگو و اشکال مختلف تغییر شکل و جابه جایی مسیر بستر رودخانه ها در یک دوره معین (حدود پنجاه سال) شناسایی شوند. از داده های ماهواره ای، پیمایش های صحرایی و نقشه های موجود، برای مقایسه، تغییرات مقطعی به صورت زمانی و مکانی استفاده شده است. داده های هیدرولیک جریان و پارامترهای هندسی کانال نیز برای تحلیل علل و روند تغییرات مورد اشاره به کار گرفته شده است. نتایج نشان می دهد که تغییرات الگو و بستر رود به دنبال تکامل حرکات پیچان رودی رودخانه هاست. این تغییرات از بالا دست دلتا به سوی قاعده آن افزایش می یابد. این افزایش به طور مستقیم، تابع تغییرات بافت رسوب، کاهش شیب سطح دلتا به سوی پایین دست و سپس حالت های سیلابی رودخانه هاست. مدیریت و تعیین حریم، کنترل و مرمت آبراهه ها، به ویژه در زمان وقوع سیلاب ها، موثرترین راهکار پایدارسازی کانال های رودخانه ای است.
تاثیر گذاری عوامل هیدرو ژئومورفیک در تغییرات زمانی و مکانی بخش میانی رودخانه اترک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رودخانه ها از مهمترین عوامل مؤثر در فرایندهای ژئومورفولوژیک زمین و چرخه فرسایش بوده اند و تاکنون مطالعات گسترده ای بر روی تغییرات مورفولوژیک رودخانه ها و عوامل موثر بر آنها صورت گرفته است. در این پژوهش، هدف شناخت عوامل ژئومورفولوژیک مؤثر بر تغییرات بستر بخش میانی رودخانه اترک و بررسی دامنه این تغییرات است. این محدوده در حدفاصل روستای قازان قایه تا چات در استان گلستان به طول تقریبی 150 کیلومتر قرار گرفته است. تکنیک اصلی کار، مقایسه زمانی و مکانی تغییرات بستر این رودخانه است. ابزار های اصلی تحقیق را عکس های هوایی سال 1346، تصاویر ماهواره ای اسپات سال 1380 و آیکونوس سال 1381 و نیز نقشه های مختلف تشکیل می دهد. علاوه بر این، کنترل این تغییرات از طریق کار میدانی تفصیلی و ثبت موقعیت ها و دامنه تغییرات با دستگاه GPS و تطبیق آنها با نقشه ها و تصاویر زمین مرجع شده در نرم افزار Arc GIS و سایر تحلیل های کمی با استفاده از روابط ریاضی است. نتایج حاصل از استخراج و مقایسه آماری پارامترهای هندسی این بخش از رودخانه نظیر، طول موج، ضریب سینوسی، نسبت عرض به عمق و ... در دوره زمانی 35 ساله نشان می دهد که ضریب سینوسی رودخانه از5/1 به 3/1 کاهش یافته و طول موج و شعاع دایره های مماس بر پیچان رودها نیز افزایش یافته است. همچنین بررسی ها نشان می دهد که تغییرات هیدرولوژیک، دانه بندی مواد بستر و دیواره ها، تغییرات کاربری اراضی و الگوی کشت بخصوص گسترش کشت برنج در سیلاب دشت رودخانه، مهمترین عوامل تغییر دهنده پلان مساحتی و مورفولوژی بازه مطالعاتی در طی سال های اخیر است.
شناسایی منابع ماسه های بادی ارگ نوق با استفاده از تحلیل باد و مورفومتری ذرات ماسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جلوگیری از حرکت رسوبات بادی در مناطق برداشت، یک کار بنیادی است و عملیات اجرایی باید در منطقه برداشت بیشتر متمرکز شود. به منظور منشایابی رسوبات بادی منطقه ارگ نوق ، از روش گام به گام (اریفر) استفاده شد. این کار طی دو مرحله انجام می گیرد. ابتدا جهت یابی مناطق برداشت و سپس مکان یابی به منظورجهت یابی قطاع برداشت منطقه ارگ نوق. ابتدا اطلاعات مربوط به جهت طوفانهای گرد و خاک منطقه با تکمیل پرسشنامه از ساکنان محدوده اطراف ارگ به دست آمد. سپس تصاویرماهوارهای و عکسهای هوایی مربوط به دو دوره زمانی با یکدیگر مقایسه شد و با استفاده از تصویر ماهوارهای و بازدیدهای صحرایی، مورفولوژی تپههای ماسهای ارگ، تعیین گردید. درنهایت، با مطالعه رژیم باد و رسم گلبادها، بادهای فرساینده وموثر در تشکیل تپههای ماسهای شناسایی شد. پس از مشخص شدن قطاع برداشت (جنوبغربی و شمالشرقی)، مرحله مکانیابی نقاط برداشت آغاز گردید. در این مرحله با نمونه برداری از رسوبات، اقدام به مطالعه کانی شناسی و مورفوسکپی رسوبات تپههای ماسهای نموده و ارتباط ژنتیکی عناصر با یکدیگر بررسی گردید. ابزارهای این پژوهش شامل نقشههای توپوگرافی1:25000، نقشههای زمین شناسی 1:250000، عکسهای هوایی 1:55000 و 1:4000، تصاویر ماهواره ای منطقه مورد مطالعه، نرم افزارهای GIS و Wind Rose Plote است. نتایج با توجه به شواهد مورفولوژی تپههای ماسهای همانند: سیفها (در بخش جنوب شرقی) و پیکانهای ماسهای و برخانها در بخش غربی منطقه، شدید بودن میزان انرژی باد جنوبغربی را نشان میدهد. همچنین وجود درصد زیاد کانیهای آذرین (کانی سنگین) در نمونههای بخش غربی، زیاد بودن میانه قطر نمونهها (293 میکرون)، رابطه میانگین قطر ذرات با فاصله حمل (کمتر از 20کیلومتر)، کج شدگی برخی نمونهها به سمت ذرات درشت دانه، ضرایب گردشدگی نیمهزاویه دار را در اکثر نمونهها نمایش می دهد. همچنین ضرایب هاله مانند: نمونهها نماینده حمل آنها توسط آب بوده و نشان دهنده این واقعیت است که منشاء رسوبات تپههای ماسهای در منطقه نزدیک و از سطوح مخروط افکنه (دشتسر) و اراضی زراعی متروکه واقع در شرق منطقه و همچنین بستر رودخانه شور و سطوح دشتسر در بخش جنوب غرب و غرب منطقه است.
مقایسه کارآیی مدل های شبکه های عصبی مصنوعی و رگرسیون برای پیش بینی بار رسوب جریان مطالعه موردی حوضه آبخیز سمندگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یک سیستم رودخانهای یک سیستم بازاست که از درگیر شدن ارتباطات مختلف و پیچیده شکل می گیرد. خصوصیات ذاتی حوضه ها از یک سو و عوامل خارجی از سوی دیگر رفتارهای رودخانه را متاثر می سازد.وجود ارتباطات متقابل متعدد از جمله ارتباطات جریان ورسوب حمل شده وتاثیر عوامل ژئومورفولوژی حوضه و مدل سازی آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است.در این مطالعه دونوع شبکه عصبی مصنوعی ژئومورفولوژیکی و غیر ژئومورفولوژیکی برای پیش بینی بار رسوب جریان رودخانه سمندگان طراحی گردید و نتایج آن با دو نوع مدل رگرسیونی ژئومورفولوژیکی و غیر ژئومورفولوژیکی مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج طراحی شبکه های عصبی مبین کارآیی خوب شبکه های چند لایه ی پرسپترون با الگوریتم یادگیری پس انتشار خطا است. نتایج نشان داد که شبکه عصبی ژئومورفولوژیکی با ضریب تبیین 862/0 و مجذور میانگین مربعات خطای 815/1 در مقایسه شبکه عصبی غیر ژئومورفولوژیکی با ضریب تبیین 827/0و معیار خطای031/2 میزان رسوب جریان را بهتر پیشبینی می کند. نتایج ارزیابی مدل های رگرسیونی مبین عملکرد ضعیفتر آن ها در مقایسه با روش شبکه عصبی مصنوعی است به طوری که ضریب تبیین مدل رگرسیونی ساده غیر ژئومورفولوژیکی 759/0و معیار خطای 395/2 و ضریب تبیین مدل رگرسیونی ژئومورفولوژیکی برابر 811/0 با معیار خطای معادل 142/2 است. همچنین از مقایسه نتایج مدل های مختلف چنین استنباط می شود زمانی که پارامترهای ژئومورفولوژیکی نظیر شاخص ناهمواری، شاخص گردی و شاخص تراکم زهکشی در مدل سازی وارد شوند نتایج ارزیابی آن ها مناسبتر می شود.
ژئومورفولوژی و عوامل موثر در فرسایش کناری رودخانه هُر رود در استان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رودخانه ها تحت تاثیر عوامل مختلفی مانند ویژگی های زمین شناسی، هیدرولوژیکی، ژئومورفولوژیکی و نحوه بهره برداری از آنها در معرض تغییر و تحول می باشند. دراین مطالعه، عوامل موثر در ناپایداری و فرسایش کناری رودخانه هررود در استان لرستان مورد مطالعه قرارگرفته است. عکس های هوایی سال 1334 و تصویر ماهواره ای IRS سال 1386 ابزار مقایسه زمانی تغییرات بوده اند. مسیر رودخانه در محیط نرم افزاری دیجیتایز شده و پارامترهای هندسی مورد نیاز برای نشان دادن تغییرات مورفولوژی رودخانه ترسیم، اندازه گیری و محاسبه شده است. همچنین نمونه رسوباتی که از مسیر رودخانه برداشت شده است در آزمایشگاه دانه سنجی شده و پس از تطبیق با نقشه زمین شناسی مسیر رودخانه، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. با توجه به عوامل هیدرولوژیکی موثر در تغییرات و وجوه اشتراک هندسی، مسیر رود خانه به 3 بازه معین تقسیم گردید. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل پارامترهای موثر نشان می دهد که علی رغم کاهش قطر ذرات و افزایش دبی و رسوب از بازه 1 به طرف بازه 3، بیشترین تغییرات در بازه اول رخ داده است.کمترین تغییرات در بازه سوم و بالاخره در بازه دوم نیز تغییرات، بیشتر از بازه سوم و کمتر از بازه اول می باشد. بر این اساس، نتایج کلی نشان می دهد که بر خلاف معمول، تغییرات مورفولوژی و فرسایش کناری رودخانه مورد مطالعه از بالادست به طرف پایین دست کاهش یافته است. همچنین یافته ها نیز نشان داد که ساختمان زمین شناسی و لیتولوژی بستر و کناره رودخانه، مهمترین عوامل تغییر پایداری بستر به شمار می روند.
پیش بینی آب گرفتگی دشت کرمانشاه با استفاده از نقشه های زمین ریخت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سیلاب های مختلف بخش های خاصی از دشت کرمانشاه زیر آب می رود. توپوگرافی نقش اساسی را در این شیوه ی آب گرفتگی بر عهده دارد. علاوه براین که خود سیلاب ها در تولید این توپوگرافی نقش ایفا نموده اند، به نظر می رسد تحول ویژه ای که در این دشت صورت گرفته است، در تشکیل توپوگرافی مؤثر در آب گرفتگی، نقش ایفا کرده است. در این تحقیق بر اساس پژوهش میدانی و نرم افزار آرک جی آی اس نقشه زمین ریخت شناسی تهیه شد تا ضمن درک نقش فرآیندهای تحول در وقوع سیل، مبنایی برای تهیه ی نقشه ی پیش بینی فراهم گردد. نتایج نشان داد که در دشت کرمانشاه پشته های موازی، تالاب های خلفی و چاک ها نقش مهمی در سیل گیری ایفا می کنند؛ ولی رسوبگذاری که در نتیجه ی جریانات گلی در دوران بارانی پلیئستوسن رخ داده است و فرسایش آبراهه ای که بعداً آنها را به صورت پشته هایی تراش داده است، عامل مهم در توزیع آب ها در هنگام وقوع سیل هاست. بر این اساس برای تهیه ی نقشه ی پیش بینی سیل، نخست دوره های برگشت سیل به کمک نرم افزار Hyfa به دست آمد و سپس از طریق پرسشنامه نواحی تحت پوشش آب در دوره های مختلف استخراج گردید. تطبیق این نتایج با هم، در نرم افزار آرک جی آی اس نواحی سیل را در دوره های مختلف نشان داد. نتیجه بیان می کرد که در دوره های برگشت مختلف داخل دشت و همچنین پایکوه به صورت یکنواخت زیر اب نمی روند و در حاشیه ی رود حریم سیل های مختلف به صورت ناهمگون از رود فاصله می گیرند.
پارامترهای هندسی و نقش آنها در تغییرات زمانی- مکانی بستر رودها مطالعه ی موردی: رودخانه ی هررود سرشاخه رود کرخه در استان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آبراهه ها سیستمی کاملاً پویا هستند و موقعیت، شکل و دیگر مشخصه های مورفولوژیکی آنها به طور پیوسته و در طول زمان تغییر می کند. در این پژوهش، مورفولوژی رودخانه ی هررود در استان لرستان با استفاده از روش مقایسه زمانی- مکانی مورد بررسی قرار گرفته است. با استفاده از عکس های هوایی سال 1334 و تصاویر ماهواره ای سال 1386 بستر هررود در دو دوره ی زمانی و در محیط نرم-افزار Arc GIS رقومی گردیده و سپس در محیط نرم افزاری Auto Cad پارامترهای هندسی رودخانه مانند طول موج، ضریب خمیدگی، شعاع نسبی و نظایر آن برای بررسی تغییرات با روش برازش دایره های مماس بر قوس رودخانه اندازه گیری شده است. با توجه به تشابه نسبی ژئومورفیکی مسیر آبراهه به 4 بازه ی تقسیم شده و سپس پارامترهای مذکور و تغییرات به وجود آمده در طول مسیر رود با توجه به شکل و الگوی رودخانه مورد مقایسه قرار گرفته اند.
پارامترهای هندسی به دست آمده در بازه های مورد مطالعه و مقایسه ی این پارامترها با یکدیگر نشان می دهد که بیشترین تغییرات در بازه ی 1 به علت شریانی بودن رودخانه، فرسایش پذیر بودن سازندهای کنار بستر، افزایش بار رسوبی کف و در نهایت فرسایش کناری رودخانه روی داده است. از طرفی در بازه های 2 و3 تغییرات کمتری دیده می شود اما این تغییرات نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده و رودخانه حالت پیچان رودی پیدا کرده است. در نهایت در بازه ی 4 به علت کوهستانی بودن و تأثیرپذیری مسیر رودخانه از عوامل توپوگرافی، الگوی رودخانه مستقیم بوده و فقط در چند قوس، تغییر به صورت خیلی جزیی دیده می شود.
کاربرد شاخص های ارزیابی تکتونیک جنبا در برآورد وضعیت تکتونیکی (بخش علیای زاینده رود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توچه به اینکه کشور ایران بر روی کمربند زلزله خیزی آلپ- هیمالیا قرار دارد و هر چند یک بار شاهد زلزله های مخرب ویرانگری همانند زلزله های بم و طارم و غیره در کشورمان میباشیم، بررسی وضعیت تکتونیک فعال (جنبا) که از جمله عوامل ایجاد و بروز زمین لغزه ها میباشند و ارزیابی تهدیدات و خسارات بروز این فعالیت ها در شهرها از اهمیت بالایی برخوردار است. رودخانه زاینده رود، بزرگترین و مهم ترین رودخانه دائمی ایران مرکزی است که سد عظیم زاینده رود بر روی آن بسته شده است. بخش علیای رودخانه، در شمال شرق استان چهارمحال و بختیاری و غرب استان اصفهان در مختصات طول جغرافیایی 50 درجه و 45 دقیقه تا 50 درجه و 53 دقیقه و 50 ثانیه شرقی و عرض جغرافیایی 32 درجه و 30 دقیقه و 45 ثانیه تا 32 درجه و 45 دقیقه و 50 ثانیه شمالی قرار گرفته است. این منطقه از نظر زمین شناسی بخشی از زون سنندج- سیرجان میباشد.
در این پژوهش با استفاده از شاخص های مورفومتریک کمّی از قبیل منحنی هیپسومتری (بیبعد) حوضه های آبریز، انتگرال منحنی هیپسومتری حوضه های آبریز، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع دره، نسبت "" V "" عدم تقارن آبراهه ها، شاخص گرادیان- طول رودخانه، شاخص تقارن توپوگرافی عرضی، فعالیت های تکتونیکی و فرایشی در دره ی طولی رودخانه زاینده رود و دره های عرضی سواحل سمت راست و چپ در مساحتی حدود 400 کیلومتر مربع مطالعه گردید.
بررسی این شاخص ها نشان داد که دره اصلی (طولی) رودخانه از نظر شاخص های ""Vf "" و نسبت "" V "" نیمه فعال، دره های فرعی در سواحل سمت راست و چپ رودخانه از لحاظ شاخص های ""Vf "" و نسبت "" V "" فعال و نیمه فعال قرار داشت. همچنین نتایج مؤید این مطلب بود که منطقه ی مورد مطالعه از لحاظ شاخص ""SL "" در وضعیت غیرفعال بوده و از نظر شاخص عدم تقارن آبراهه ها در حوضه های آبریز، سمت چپ رودخانه نسبت به سمت راست از فعالیت بیشتری برخوردار است.
از لحاظ شاخص تقارن توپوگرافی عرضی "" T ""، شمال حوضه از جنوب آن فعال تر ولی درکل از شدت زیادی برخوردار نیست و از نظر دو شاخص منحنی بی بعد و انتگرال منحنی بی بعد، می توان گفت منطقه مورد مطالعه در حالت بالغ مایل به پیر قرار دارد. بررسی و ارزیابی نتایج حاصل از تلفیق کلیه شاخص ها، منطقه ی مورد مطالعه از لحاظ نئوتکونیک در وضعیت نیمه فعال متمایل به غیر فعال قرار دارد.
نقش عوارض ژئومورفولوژیکی در قاچاق مواد مخدر از مرزهای جنوب شرق کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: کشور جمهوری اسلامی ایران در همسایگی جنوب شرقی خود با بزرگ ترین تولیدکننده مواد مخدر جهان هم مرز می باشد، از این رو بیشترین آسیب های امنیتی و انتظامی را متحمل شده است. یکی از عوامل مهم در این زمینه شرایط جغرافیایی به ویژه ژئومورفولوژیکی مرزهای جنوب شرقی کشور است. گسترش واحدهایی مانند: بیابان های گرم و وسیع، کویرها و نمک زارهای متعدد، مناطق کوهستانی و دیگر زمین شکل ها، حاصل فرایندهای ژئومورفولوژیکی مسلط در این مناطق است، که شرایط مساعدی را برای قاچاقچیان مواد مخدر فراهم نموده و آنها با بهره گیری از این شرایط اقدام به اعمال غیرانسانی خود می نمایند. هدف از این تحقیق مطالعه تأثیر عوارض سطح زمین، قابلیت ها و محدودیت های ناشی از این اشکال بر قاچاق مواد مخدر می باشد.
روش: روش تحقیق در قالب جمع آوری اطلاعات بر پایه مطالعات میدانی (بازدید میدانی از مسیر نوار مرزی استان سیستان و بلوچستان از زهک تا جالق) و کتابخانه ای، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی مبتنی بر نگرش سیستمی است. ابزار فیزیکی تحقیق شامل: نقشه های زمین شناسی در مقیاس 1:100000، توپوگرافی در مقیاس 1:50000، تصویر ماهواره ای منطقه و همچنین برخی از اسناد و مدارک مربوط به این محدوده بوده است.
یافته ها: نتایج نشان داد که قاچاقچیان مواد مخدر با شناخت کامل از وضعیت عوارض زمین و بهره گیری از آنها در بسیاری از موارد مبادرت به این عمل می کنند و پیشنهاد می گردد که نیروهای نظامی و انتظامی بیش از پیش از طریق بارگیری علوم زمین به ویژه ژئومورفولوژی، برای انجام مأموریت های محوله اقدام کنند.
تأثیر مورفولوژی دامنه ها در تحول سیرک های یخچالی اشترانکوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود شکل های یخچالی در کوهستان ها گویای نقش فرایندهای یخچالی در تحول شکل های سطحی زمین است؛ از جملة این شکل ها سیرک ها هستند. شکل گیری سیرک ها در دامنه های اشترانکوه و تفاوت درجة تحول آن ها تحت تأثیر مورفولوژی دامنه ها،موضوع این تحقیق است. اطلاعات اولیه با استفاده از تصاویر ETM+، عکس های هوایی،نقشه های زمین شناسی و توپوگرافی و بررسی میدانی فراهم شد. این اطلاعات در محیطنرم افزارهای Auto Cad، GIS وGoogle Earth پردازش شد و داده های لازم به دست آمد. روش تحقیق در این مقاله، هم بستگی است و تحلیل داده ها با نرم افزارSPSS از طریق رابطة هم بستگی و رگرسیون صورت گرفت.نتایج پژوهش نشان می دهد در دامنة جنوبی (18 سیرک) بیشترین هم بستگی با تحول سیرک ها مربوط به متغیرهای جهت است(آزیموت یال غربی سیرک ها 71/0-،آزیموت تالوگ 63/0-،ارتفاع قلة اصلی 63/0+). در حالی که در دامنة شمالی (24 سیرک) اغلب متغیرهای ارتفاع مؤثرند (ارتفاع میانگین محور غربی 74/0+، ارتفاع میانگین محور شرقی 65/0+، ارتفاع قلة اصلی 64/0+). تحلیل رگرسیون نیز گویای این است که عامل تحول سیرک ها در دامنةشمالی اشترانکوه، ارتفاعمتوسطیالغربی و در دامنةجنوبیآزیموتیالغربی است. این روابط به دلیل تأثیر مورفولوژی دامنه هاست.
ژئومورفولوژی، هیدروژئولوژی و مطالعه فاکتورهای مؤثر بر توسعه کارست در منطقه گرین، غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطقه گرین در زون زاگرس رورانده و در مرز استانهای همدان و لرستان قرار دارد. هدف از انجام این پژوهش ارزیابی وضعیت گسترش کارست و پتانسیل آن از منظر ژئومورفولوژی و هیدروژئولوژی میباشد. تکتونیزه شدن شدید در این منطقه و گسترش سنگهای کربناته انحلالپذیر، باعث شده تا کارستی شدن گسترش قابل ملاحظهای داشته و پدیدههای ژئومورفولوژی کارست نظیر دولین، کارن، غار و چشمههای کارستی مانند چشمه گاماسیاب در این منطقه شکل بگیرد. به منظور ارزیابی وضعیت هیدروشیمی آبخوان منطقه، از نتایج آنالیز 26 چشمه استفاده شده است. آنالیز نمونههای آب نشان میدهد که تیپ آب موجود در اکثر چشمههای منطقه به صورت بیکربنات کلسیم-منیزیم بوده که با تیپ آب آبخوانهای کارستی مطابقت دارد. ارزیابی نمایههای اشباع کلسیت و دولومیت نشان میدهد که منطقه نسبت به این دو کانی تحت اشباع بوده و آب زیرزمینی مسیر زیادی را طی نکرده و به تکامل ژئوشیمیایی نرسیده است. همچنین بر اساس نتایج آزمایش ردیابی، سرعت متوسط جریان آب زیرزمینی در مناطقی که ماده رنگی ردیابی شده است، در محدوده سرعت حرکت آب در نواحی توسعه یافته کارستی قرار دارد و نشان دهنده حاکم بودن رژیم جریان مجرایی میباشد.
ارزیابی مدل منطق فازی در مقایسه با سایر مدل های مفهومی در پهنه بندی سیل خیزی با تأکید بر ویژگی های ژئومورفولوژیک،مورد شناسی: حوضه داورزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیل مخاطره ای طبیعی و رویدادی ناگهانی، سریع و مخرب است. مطالعات گذشته گویای آن است که علاوه بر ویژگی های بارش، خصوصیات مورفومتریک و ژئومورفوژیک حوضه های آبخیز در کمیّت و کیفیّت این پدیده نقش اساسی دارند. حوضه ی آبخیز داورزن در غرب دشت سبزوار واقع شده است. همه ساله سیلاب های مخربی در این حوضه به وقوع می پیوندد. هدف از این پژوهش، بررسی علل و عوامل مؤثر در وقوع سیل از جمله، شیب، لیتولوژی، اشکال ناهمواری (تیپ های فیزیوگرافی) ، نوع خاک، CN و وضعیت و گرایش پوشش گیاهی و سپس تجزیه و تحلیل سیل خیزی این حوضه است. برای دست یابی به این هدف از روش تلفیق عوامل مؤثر با استفاده از تکنیک پهنه بندی در مدل های مفهومی و قابل اجرا در محیط GISاز جمله مدل منطق بولین، مدل شاخص همپوشانی و مدل منطق فازی در قالب لایه های اطلاعاتی استفاده شده است. روش تجزیه و تحلیل بر پایه یک مقایسه تحلیلی و دست یابی به نتایج حاصل از این مدل ها استوار است. به کارگیری این مدل ها در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی از طریق وزن دهی به متغیّرهای مؤثر بر سیل خیزی حوضه بر اساس شدت و ضعف تأثیرگذاری آنها توانسته است شکل گیری سیل را در حوضه و در قالب پهنه های مشخص ارزیابی نماید. همچنین نتایج حاصل از مقایسه ی مدل های به کار گرفته شده نشان می دهد که مدل فازی گاما شاخص ترین ابزار مفهومی برای تعیین پهنه های در معرض سیل خیزی در این منطقه می باشد.
آشکارسازی تغییرات ژئومورفیک مسیر رودخانه کارون، با استفاده از داده های GIS و RS (بازه شوشتر تا اروندرود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود تأسیسات زیربنایی عمده و مهم کشاورزی، پروژه های عمرانی و صنعتی و شهری، و نیاز اجتماعات واقع در حاشیه رودخانه کارون به آب و رسوب این رودخانه، همچنین زیان های ناشی از تغییرات ژئومورفولوژیکی و تغییرات گسترده پیچان رودها در مسیر رودخانه کارون، سبب ایجاد نظریه بررسی شدت و نوع و میزان تغییرات این رودخانه شده است. محدوده مورد مطالعه، قسمتی از رودخانه کارون واقع در استان خوزستان است که به طول 364 کیلومتر از شوشتر آغاز می شود و تا اروندرود امتداد می یابد. در این پژوهش با استفاده از تصاویر ماهواره ای، لایه های GIS، مطالعات میدانی، بررسی آمار اقلیمی و هیدرولوژیکی، شدت و نوع تغییرات حاشیه رودخانه کارون به مساحت حدود 4000 کیلومترمربع بررسی شده است. تغییرات ژئومورفولوژیک این بازه از رودخانه به مدت 52 سال ـ از سال 1955 تا 2007 ـ مورد آنالیز قرار گرفته و از تصاویر ماهواره های Landsat، IRS، Terra، عکس های هوایی و نقشه های توپوگرافی استفاده شده است. هدف از انجام این پژوهش، شناسایی مهم ترین اشکال ژئومورفیک ساحل رودخانه کارون و تعیین میزان تغییرات در طول دوره مطالعه است. نتایج بررسی نشان می دهد که در دورة مطالعه میزان تغییرات رودخانه افزایش پیدا کرده و طول رودخانه بیشتر شده است.
نقش ژئومورفولوژی در تشکیل و کیفیت سنگدانه ها در حوضه های پاطاق و قلعه شاهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی نقش اشکال و فرایند های ژئومورفولوژی در تشکیل و کیفیت سنگدانه ها در دو حوضه پاطاق و قلعه شاهین می باشد. جهت دست یابی به این هدف، ابتدا لندفرم های ژئومورفولوژی بر اساس تصاویر ماهواره ای کویک برد و مطالعات میدانی منطقه شناسایی گردید. تعداد 97 مخروط افکنه در منطقه مطالعاتی تشکیل شده است که سطح اغلب آنها قدیمی یا غیر فعال می باشند. وجود قلوه سنگهای درشت دانه و دارای شیارهای کارستیکی، هوازدگی بیشتر، پوشش ورنی و تشکیل خاک در سطح اغلب مخروط افکنه ها، نشان دهنده تشکیل آنها در شرایط اقلیمی مرطوبتر کواترنر است. به علاوه، نتایج دانه سنجی رسوبات نشان دهنده وجود رسوبات ریز تر در سطح مخروط های جدید و رسوبات درشت تر در مخروط های قدیمی است که این موضوع نیز وجود شرایط اقلیمی پرباران تر در زمان تشکیل مخروط های قدیمی را نشان می دهد. در میان اشکال ژئومورفولوژی، مخروط افکنه های و واریزه ها به عنوان لندفرمهای دارای قابلیت استخراج سنگدانه مشخص گردیدند. جهت بررسی کیفیت سنگدانه ها، تعداد 18 نمونه از سنگدانه های واقع در مخروط افکنه ها و واریزه ها برداشت شد و آزمایش ارزش ضربه ای آنها بر اساس الک شماره 8 انجام گردید. بررسی داده ها نشان می دهد که میانگین ارزش ضربه ای در واریزه ها، مخروط افکنه های قدیمی و جدید به ترتیب 9.57، 9.47 و 8 درصد می باشد. نتایج داده ها نشان دهنده آن است که با وجود کیفیت مناسب سنگدانه ها در واریزه ها و مخروط افکنه ها، مخروط افکنه های قدیمی به علت قرار گرفتن در معرض هوازدگی طولانی مدت، دارای سنگدانه های با کیفیت نسبتا پائین تری هستند. در مجموع بررسی این تحقیق نشان می دهد که مقاومت، توزیع و حجم سنگدانه ها تا حدود زیادی به اشکال و فرایندهای ژئومورفولوژی وابسته است.
بررسی عوامل و شرایط درونی تخریب کتیبه بیستون کرمانشاه با استفاده از دستگاه رادار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آثار حکاکی شده بر روی دیواره های سنگی، میراث فرهنگی این مرزوبوم و نشان از تمدن های غنی ایران زمین است که حفاظت ومرمت آنها وظیفه تیم های علمی با همکاری متخصصان مرتبط است. ژئومورفولوژی، زمین شناسی و ژئوفیزیک از جمله این علوم می باشند.در این راستا در تحقیق حاضر سعی شده شرایط ساختمانی و درزو شکاف و شکستگی های ریز در کتیبه بیستون بعنوان یک اثر بین المللی به کمک داده های حاصله از علم ژئوفیزیک شناسائی وبا بهره گیری از داده های زمین شناسی و ژئومورفولوژی نوع تخریب وراهکارهای مرمت ارائه گردد. کتیبه بیستون برروی دیواره بلند (گسل معروف) زاگرس شکسته در ناهمواری هایی به همین اسم واقع شده است. وجود شکستگیها، درزو شکاف، ضخامت زیاد آهک و اقلیم گذشته (پالئوکلیما) شرایط بسیار مساعدی را جهت تخریب این اثر حکاکی شده درنتیجه فرایند انحلال واِیجاد حفره های کارستی در پشت اثر ایجاد نموده است نتایج حاصله از عملیات میدانی گسترده توسط دستگاه رادار نفوذی و برداشت پنج پروفیل در نقاط و جهت های مختلف کتیبه، آزمایشات پتروگرافی و استفاده از نرم افزارهای تخصصی نشان می دهد که در قسمت سمت راست کتیبه در عمق سه متری آثاری از درز و شکاف های ریز، گسستگی، حفره های حاصل از انحلال وپدیده های کارست وجود دارد که محل نفوذ نزولات جوی از بالا دست وجریان در پشت کتیبه را تائید می کند، بطوریکه در چند نقطه می توان محل خروج نزولات جوی نفوذ یافته به پشت کتیبه را مشاهده نمود. باهمکاری متخصصین علوم دررشته های مختلف (ژئومورفولوژی، زمین شناسی وژئوفیزیک) این تحقیق نشان می دهد که مهمترین عامل تخریب کتیبه وجود درز و شکاف های زیاد و نفوذ نزولات جوی و پدیده انحلال در پشت کتیبه است که باید در امر حفاظت و مرمت روش های مشخص متناسب با عوامل تخریبی فوق (توسط متخصصان ذیربط) در نظر گرفته شود.
تهیه نقشه سیمای طرح با هدف کنترل فرسایش براساس الگوی ژئومورفولوژی (مطالعه موردی: حوضه آبریز زنوزچای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بسیاری از مناطق ایران انتخاب کاربری و مدیریت زمین بدون توجه به قابلیت ها و توان سرزمین انجام می شود که سبب اتلاف سرمایه و کاهش ظرفیت محیطی می شود. با دانستن وضعیت شکل زمین می توان به چگونگی خاک و رستنی های هر واحد شکل زمین و توان آن برای کاربری های انسان در سرزمین پی برد. در این تحقیق ابتدا با تلفیق سه نقشه جهت دامنه، شیب دامنه و طبقات ارتفاعی، نقشه شیب تهیه شد و در مرحله بعد نقشه ژئومورفولوژی حوضه آبریز زنوزچای با استفاده از نرم افزار ERDAS Imagine تهیه شده و با آزمون آماری معلوم گردید نقشه ژئومورفولوژی تهیه شده با شاخص کاپای 9/0 و میزان صحت کل 94 درصد قابل اطمینان است.سپس نقشه واحدهای شکل زمین با تلفیق سه نقشه سنگ شناسی، ژئومورفولوژی و نقشه شیب ایجاد شد. در نهایت امر با تحلیل محدودیت ها و پتانسیل های موجود در حوضه آبریز و نیز با توجه به وضعیت واحدهای شکل زمین شیوه های مناسب برای کنترل فرسایش در حوضه آبریز مورد مطالعه ارائه گردید.
کاربرد منطق بولین و وزندهی افزودنی ساده در مکانیابی ژئومورفولوژیکی دفن مواد زاید شهری (مطالعه موردی: شهر سقز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جهان کنونی مسائل زیست محیطی و در رأس آن پسماندهای شهری که عمده آنها از مناطق سکونتگاهی عظیم انسانی سرچشمه می گیرد، باعث ایجاد مزاحمت، منظره ناخوشایند، مخاطرات محیطی و نارضایتی مردم شده است. شهر سقز با جمعیتی معادل 140 هزار نفر، یکی از بزرگترین شهرهای استان کردستان می باشد که در نتیجه افزایش جمعیت، مصرف گرایی و تغییر عادات غذایی مردم، افزایش مصرف مواد بسته بندی شده در چند دهه ی اخیر به همراه تقلید الگوی مصرفی مردم باعث افزایش حجم زباله ی تولید شده در این شهر شده است. با وجود این مشکل، هنوز شیوه مناسبی جهت دفع مواد زاید شهر سقز وجود ندارد. هدف اصلی پژوهش حاضر، کاربرد دانش ژئومورفولوژی در مکانیابی مناسب برای دفن مواد زاید شهری است. به همین منظور، در مرحله اول، عوامل موثر در مکانیابی محل دفن مواد زاید شهر سقز در نظر گرفته شد و در نهایت با رقومی کردن و وزندهی 13 لایه بر اساس استانداردهای موجود که عبارتند از: شیب، فرسایش، گسل، آبهای سطحی، آبهای زیرزمینی، چاهها، منطقه حفاظت شده، فرودگاه، پوشش گیاهی، خطوط ارتباطی، خطوط نیرو، فاصله از شهر سقز و مراکز جمعیتی و وارد کردن لایه های مذکور به محیط نرم افزارهای IDRISI وArc GIS و تشکیل پایگاه های اطلاعاتی ویژه دفن زباله های شهری و شهری و اجرا مدلهای مختلف تصمیم گیری چند معیاره تحلیلی نظیر منطق بولین و وزندهی افزودنی ساده بر لایه های موجود است. نتایج این پژوهش حاکی از این است که روش بولین با انتخاب یک مکان در مرحله اولیه و نهایی در جنوب شهر سقز از دقت پایینی برخوردار است ولی مدل وزندهی افزودنی ساده در مرحله اولیه با انتخاب چهار مکان و در نهایت با انتخاب مکان نهایی جهت دفن مواد زاید در جنوب شهر سقز، قدرت تصمیم گیری بیشتری را در امر مکانیابی محل دفن با تفاوتهایی لحاظ می کند. در نهایت با همپوشانی و از مجموع اشتراک این مدلها در محیط Arc GIS، مکان نهایی دفن زباله شهر سقز با مساحت 74 هکتار مساحت و پذیرش 130 تن زباله در هر روز به مدت 20 سال به عنوان مکان پیشنهادی و نهایی دفن زباله شهر سقز انتخاب شد.
نقش مؤلفه های ژئومورفولوژی در تشکیل و تغذیه سفره آب زیرزمینی مطالعه موردی: دشت ذهاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق به دو روش استنباطی- تحلیلی و وزنی، رابطه بین مولفه های ژئومرفولوژی با منبع آب زیرزمینی دشت ذهاب واقع در مغرب استان کرمانشاه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در روش اول، با استفاده از داده های چاه های اکتشافی و پیزومتری، تغییرات سطح آب زیرزمینی دشت ذهاب با عناصر ژئومورفولوژی این دشت مورد ارزیابی مقایسه ای قرار گرفته است و در روش دوم نیز با استفاده از تلفیق 7 متغیر: شیب، زمین شناسی، ژئومورفولوژی، کاربری اراضی، هیپسومتری، بارش و تراکم زهکش در محیط GIS، مبادرت به پهنه بندی حوضه به واحد های هیدروژئومورفولوژی گردید. نتایج حاصل از هر دو روش بیانگر رابطه معنی دار بین عناصر ژئومورفولوژی و منبع آب زیر زمینی در دشت ذهاب می باشد. در واقع این بررسی نشان داده است که هرچند دشت ناودیسی انباشته از مواد رسوبی جوان زمینه تشکیل سفره آب زیرزمینی در دشت ذهاب را فراهم آورده است، اما نقش اصلی در تغذیه این منبع را مخروط افکنه های حاشیه شرقی دشت ذهاب و بستر سیلابی رود جگیران بعهده دارند. این عوارض علاوه بر نفوذ مستقیم 112/5 میلیون متر مکعب آب برگشتی کشاورزی و 147/4 میلیون متر مکعب آب باران (البته با مشارکت رسوبات سطح دشت)، موجب نفوذ 570/7 میلیون متر مکعب آب از جریان سطحی نیز می شوند. تقسیم بندی حوضه دشت ذهاب نیز نشان داده است که از نظر هیدرو-ژئومورفولوژی، دشت تراکمی با رسوبات آبرفتی و مخروط افکنه ای بیشترین نقش در نفوذ آب به داخل زمین را دارند. دشت های فرسایشی(گلاسی) پوشیده از مواد دامنه ای از این لحاظ در درجه دوم و دامنه های نامنظم با مواد واریزه ای در درجه سوم اهمیت قراردارند. نقش اراضی بد لندی در تغذیه دشت نیز غیر مستقیم است. اراضی بد لندی آب حاصل از بارش را به جریان سطحی تبدیل می کنند و این آبها نیز توسط رودخانه جگیران به روی مخروط افکنه حاشیه شرق دشت ذهاب زهکشی شده و در آنجا نفوذ داده می شوند.