مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
بلوغ عاطفی
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش پیش بینی رضایت جنسی بر اساس کمرویی و بلوغ عاطفی در زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شهر یزد است. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر ماهیت و روش از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه زنان متأهل که به مراکز بهداشت شهر یزد مراجعه می کنند، بوده است. نمونه آماری شامل 120 نفر از زنان متأهل بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و از طریق توزیع پرسشنامه رضایت جنسی لارسون، پرسشنامه بلوغ عاطفی سینک و بهارگاوا و پرسشنامه کمرویی استنفورد موردسنجش قرار گرفتند. داده های گردآوری شده در دو سطح آمار توصیفی از (میانگین و انحراف معیار) و در سطح آمار استنباطی از (ضریب همبستگی و رگرسیون) چندمتغیره به روش همزمان استفاده شد. رضایت جنسی در زنان متأهل بر اساس کم رویی و بلوغ عاطفی آن ها قابل پیش بینی است.
مقایسه بلوغ عاطفی و ابعاد آن بر اساس صمیمیت زناشویی در افراد متاهل شهرستان گتوند
منبع:
مطالعات و تحقیقات در علوم رفتاری سال سوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸
134 - 129
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر مقایسه بلوغ عاطفی و زیرمقیاس های آن بر اساس صمیمیت زناشویی در افراد متاهل بود. روش تحقیق علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه زنان و مردان متاهل ساکن شهرستان گتوند استان خوزستان بود که از جامعه مذکور به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 103 نفر (56 زن و 47 مرد) انتخاب شدند و با تکمیل پرسشنامه های مقیاس بلوغ عاطفی و پرسشنامه صمیمیت زناشویی در این تحقیق شرکت کردند. داده ها با استفاده از نرم افزار spss نسخه 26 و با بهره گیری از آزمون t مستقل تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد بین افراد با صمیمیت زناشویی بالا و افراد دارای صمیمیت زناشویی پایین، به لحاظ میزان بلوغ عاطفی و تمام زیرمقیاس های آن تفاوت وجود دارد و این تفاوت به لحاظ آماری معنادار است (p<0.005). با توجه به میانگین ها، برتری در میزان بلوغ عاطفی با افرادی است که صمیمیت زناشویی بالاتری داشته اند. بر اساس نتایج پژوهش حاضر به روانشناسان خانواده پیشنهاد می شود برای بهبودی روابط زوجین بر مبنای بهبود سطح صمیمت زناشویی آنان، به اهمیت ارتقای بلوغ عاطفی زوجین توجه داشته باشند.
اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر طلاق عاطفی و بلوغ عاطفی زوجین متقاضی طلاق شهر بابل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر طلاق عاطفی و بلوغ عاطفی زوجین متقاضی طلاق بود.
روش: روش این پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش کلیه زوجین متقاضی طلاق شهر بابل در سال 1401 بودند. نمونه آماری در این پژوهش شامل 30 نفر زوجین متقاضی طلاق (15 نفر برای گروه کنترل و 15 نفر برای گروه آزمایش) که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. ابزارگرد آوری دادها پرسشنامه بلوغ عاطفی یاشویر سینک و بهارگاوا و مقیاس طلاق عاطفی گاتمن بود. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل داده های از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و از آمار استنباطی با رعایت مفروضه های از تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA) با نرم افزار SPSS نسخه 26 انجام شد.
یافته ها: یافته ها ی پژوهش نشان داد که آموزش طرحواره درمانی هیجانی بر طلاق عاطفی و بلوغ عاطفی زوجین متقاضی طلاق تاثیر دارد.
نتیجه گیری: بر طبق نتایج بدست آمده مشخص شد که طرحواره درمانی هیجانی بر طلاق عاطفی زوجین متقاضی طلاق موثراست.
آزمون مدل اثرات مستقیم و غیرمستقیم کارکرد خانواده مبدأ و ادراک ازدواج والدین بر افسردگی و کیفیت زناشویی زنان: نقش میانجی بلوغ عاطفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به اینکه خانواده مهم ترین نهاد اجتماعی می باشد متغیرهای زیادی ممکن است در روابط زناشویی و کیفیت آن تأثیر گذار باشند. شناخت این عوامل در بهبود و ارتقا سطح کیفی این نهاد می توانند اثرگذار باشند هدف از پژوهش حاضر آزمون مدل اثرات مستقیم و غیرمستقیم کارکرد خانواده مبدأ و ادراک ازدواج والدین بر افسردگی و کیفیت زناشویی زنان با توجه به نقش میانجی بلوغ عاطفی بود. مواد و روش ها: پژوهش حاضر یک پژوهش همبستگی از نوع تحلیل مسیر است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی زنان متأهل دارای مدرک تحصیلی دیپلم و مدرک بالاتر شهر اهواز در سال ۱۴۰۰ می باشد که از این جامعه آماری تعداد ۳۴۰ نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. در این پژوهش برای جمع آوری داده ها از مقیاس کیفیت رابطه زناشویی نورتون (MRQS)، پرسش نامه فرم کوتاه افسردگی بک (BDI-۱۳)، مقیاس خانواده اصلی هاوشتات و همکاران (FOS)، پرسش نامه ادراک ازدواج والدین الدر و همکاران (PPMQ) و مقیاس بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا (EMS) استفاده شد. در پژوهش حاضر ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت و جهت آزمون روابط غیرمستقیم از روش بوت استراب نرم افزار AMOS-۲۴ استفاده شد. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که هر دو مسیر غیرمستقیم اثر کارکرد خانواده مبدأ بر افسردگی و کیفیت زناشویی از طریق بلوغ عاطفی در سطح معناداری کمتر از ۰۵/۰ مورد تائید قرار گرفت؛ اما دو مسیر غیرمستقیم اثر ادراک ازدواج والدین بر افسردگی و کیفیت زناشویی از طریق بلوغ عاطفی در سطح معنی داری بزرگ تر از ۰۵/۰ بود بنابراین مورد تائید نمی باشند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم کارکرد خانواده ی مبدأ به بلوغ عاطفی، کارکرد خانواده مبدأ و افسردگی، کارکرد خانواده مبدأ به کیفیت زناشویی، بلوغ عاطفی و افسردگی، بلوغ عاطفی به کیفیت زناشویی و ادراک ازدواج والدین به کیفیت زناشویی ازلحاظ آماری معنی دار می باشد بنابراین توجه متخصصان خانواده درمانی و زوج درمانی به متغیرهای پیش بین و تأثیر آن ها در بهبود روابط زناشویی و نهاد خانواده امری ضروری است.
ارزیابی مدل ساختاری گرایش به خیانت زناشویی بر اساس عدالت زناشویی با نقش واسطه ای بلوغ عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ﭘﮋوﻫﺶ حاضر با هدف ارزیابی مدل ساختاری گرایش به خیانت زناشویی بر اساس عدالت زناشویی با نقش واسطه ای بلوغ عاطفی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز مثبت زندگی بهزیستی شهرستان بهشهر در طول سه ماه آذر، دی و بهمن ماه سال 1400 بود که از بین آن ها تعداد 385 نفر به روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند اﻧﺘﺨﺎب شدند. همه افراد پرسشنامه های گرایش به خیانت زناشویی (PDIQ) دریگوتاس و همکاران (1999)، عدالت زناشویی (MJQ) هتفیلد و همکاران (2013) و بلوغ عاطفی (EMS) سینگ و بهار گاوا (1990) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد بین عدالت زناشویی و بلوغ عاطفی با گرایش به خیانت زناشویی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد (01/0>P). همچنین نتایج نشان داد بلوغ عاطفی (382/0-) و عدالت زناشویی (423/0-) اثر مستقیم و معنی داری (01/0>P) بر گرایش به خیانت زناشویی دارند. همچنین عدالت زناشویی از طریق بلوغ عاطفی اثر غیرمستقیم (213/0-) و معنی داری بر گرایش به خیانت زناشویی داشت. بنابراین مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بوده و عدالت زناشویی به واسطه ی بلوغ عاطفی با خیانت زناشویی ارتباط دارد و می توان از این یافته ها در برنامه های آموزشی و مداخلات زوج درمانی استفاده نمود.
نقش نگرش به ازدواج و بلوغ عاطفی در پیش بینی بی ثباتی ازدواج زنان و مردان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز (آبان) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۶
۱۵۹۸-۱۵۸۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: بی ثباتی ازدواج تأثیر عمیقی بر روابط زوجین و بافت خانواده می گذارد. اگرچه پژوهش های متعددی بر روی بی ثباتی ازدواج انجام شده است، نقش نگرش به ازدواج و بلوغ عاطفی در پیش بینی بی ثباتی ازدواج، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف: این پژوهش به هدف شناسایی سهم عوامل بلوغ عاطفی، نگرش به ازدواج، سن هنگام ازدواج و میزان درآمد بر بی ثباتی ازدواج زنان و مردان متأهل با حداقل 5 و حداکثر 10 سال زندگی مشترک، انجام شد. همچنین شناسایی نقش مؤلفه های عامل نگرش به ازدواج و مؤلفه های عامل بلوغ عاطفی در پیش بینی بی ثباتی ازدواج دو گروه مورد مطالعه، از اهداف این مطالعه است. روش: در این پژوهش، از روش توصیفی، همبستگی و رگرسیون استفاده شده است. تعداد 197 مرد و زن با حداقل 5 و حداکثر 10 سال زندگی مشترک و دارای حداقل یک فرزند، با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند تا به پرسشنامه های بی ثباتی ازدواج (بوث و همکاران، 1987)، نگرش به ازدواج (روزون و براتون، 1998) و بلوغ عاطفی (بهارگاوا و سینگ، 1974) پاسخ دهند. همچنین، سن زمان ازدواج و میزان در آمد از طریق مصاحبه گرد آوری شده است. داده ها با استفاده از آزمون های تی، همبستگی و رگرسیون تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد در زنان، دو متغیر نگرش به ازدواج و بلوغ عاطفی در مجموع 17/5 درصد و در مردان تنها متغیر نگرش به ازدواج، 21 درصد از واریانس بی ثباتی ازدواج را تبیین می کنند (0/01 >p). مؤلفه بدبینی در زنان، بی ثباتی ازدواج را به میزان 7/6 درصد پیش بینی کرده و مؤلفه بدبینی در در مردان، بی ثباتی ازدواج را به میزان 26/1 درصد پیش بینی کرد. دیگر مؤلفه ها در هر 2 گروه با بی ثباتی ازدواج رابطه نداشتند. مؤلفه عدم ثبات هیجانی (بلوغ عاطفی)، در زنان با 17/1 درصد از واریانس بی ثباتی ازدواج را پیش بینی کرده و مؤلفه سازگاری اجتماعی (بلوغ عاطفی) در مردان، 7/9 درصد از واریانس بی ثباتی ازدواج را پیش بینی کرد (0/05 >p). همچنین متغیر های سن و درآمد ارتباط معنی داری با بی ثباتی ازدواج نداشتند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد بدبینی در زنان و مردان، عدم ثبات هیجانی در زنان و سازگاری اجتماعی در مردان بر میزان بی ثباتی ازدواج تأثیرگذار هستند. از نتایج این پژوهش می توان در راستای تدوین و اجرای برنامه های آموزشی و درمانی به منظور کاهش بدبینی زوجین و افزایش ثبات هیجانی زنان و سازگاری اجتماعی مردان به منظور کاهش بی ثباتی ازدواج زوج ها استفاده نمود.
اثربخشی آموزش گروهی طرحواره درمانی هیجانی بر خودپنداره جنسی، بلوغ عاطفی و الگوهای تعاملی زنان دچار درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی آموزش گروهی طرحواره درمانی هیجانی بر خودپنداره جنسی، بلوغ عاطفی و الگوهای تعاملی زنان دچار درد مزمن انجام شد. طرح تحقیق حاضر، نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون به همراه گروه گواه بود. 30 نفر از زنان دچار دردهای مزمن که در سال 1400 به بیمارستان فیروزگر شهر تهران مراجعه کردند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با جایگزینی تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و گواه قرار داده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه چندوجهی خودپنداره جنسی اسنل (1995)، پرسشنامه بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا (1991) و پرسشنامه الگوهای تعاملی کریستنسن و سالاوی (1984) بودند و گروه آزمایش تحت آموزش گروهی طرحواره درمانی هیجانی لیهی (2015) در طی 10 جلسه 2 ساعته، هر هفته یک جلسه قرار گرفتند و در این مدت افراد گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تک متغیره توسط نرم افزار آماری SPSS نسخه 26 استفاده شد. یافته ها نشان داد که طرحواره درمانی هیجانی بر بلوغ عاطفی و الگوهای تعاملی در زنان دچار درد مزمن تأثیر معنادار دارد (01/0>P). اما بر تغییرات خودپنداره جنسی تأثیر معنادار ندارد (05/0<P). برحسب نتایج حاصل از این پژوهش آموزش گروهی طرحواره درمانی هیجانی با تمرکز بر چالش ها و شناخت ها و با ایجاد تغییرات مثبت و مناسب می تواند در تغییرات بلوغ عاطفی و الگوهای تعاملی بین زوجین در زنان دچار درد مزمن مورداستفاده قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی آموزش مثبت نگری و شناخت درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی بر بلوغ عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
نوجوانی همراه با تغییرات جسمی، شناختی و عاطفی است که با افزایش توانایی تفکر، تغییر در روابط با خانواده و همسالان و تلاش درجهت کسب نقش های عاطفی و اجتماعی جدید همراه است؛ ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مداخله مثبت نگر و مداخله شناخت درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی بر بلوغ عاطفی در دانش آموزان بود. نمونه پژوهش 45 نفر از دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم دبیرستان های دولتی و نمونه دولتی شهر زاهدان بود که ازطریق روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (30 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس اندازه گیری بلوغ عاطفی استفاده شد. گروه آزمایش مداخله مثبت نگر و مداخله شناخت درمانگری در طی 8 هفته متوالی در دو ماه دریافت کردند و داده ها توسط آزمون اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شدند. نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر نشان داد روان درمانی مثبت نگر و مداخله شناخت درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی بر بلوغ عاطفی تأثیر معنی داری داشته اند؛ اما براساس نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره، میانگین ثبات عاطفی، بازگشت عاطفی، ناسازگاری اجتماعی، فروپاشی شخصیت و فقدان استقلال گروه مداخله مثبت نگر در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه آزمایشی شناخت درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی و گروه کنترل کاهش معناداری نشان داد و اثربخشی مداخله مثبت نگر بر بلوغ عاطفی بیشتر از شناخت درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی بود (01/0>p)؛ بنابراین، می توان نتیجه گرفت که برخلاف اثربخشی هر دو مداخله، مداخله مثبت نگر در مقایسه با مداخله شناخت درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی در رشد هیجانی و بلوغ عاطفی نوجوانان دختر کارآمدی بیشتری داشت.
مقایسه اثربخشی آموزش خودتنظیمی هیجانی و آموزش مبتنی بر شفقت ورزی بر بلوغ عاطفی، ناگویی خلقی، در دانش آموزان دارای گرایش به اعتیاد اینترنتی
زمینه و هدف: روانشناسان علاوه بر شناسایی آسیب های روانی ناشی از اینترنت بر روی کاربران آن، در پی یافتن راه حل هایی برای رفع و کاهش آن آثار برآمدند و از جهاتی دیگر برای تقویت و مقاوم سازی شخصیت، آموزش و تقویت مهارت های روانی گوناگونی نیز وجود دارد؛ لذا هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش خودتنظیمی هیجانی و شفقت ورزی بر بلوغ عاطفی، ناگویی خلقی در دانش آموزان دارای گرایش به اعتیاد اینترنتی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود و جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه اول شهر رشت در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. از میان جامعه آماری با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و براساس نمره پرسشنامه ناگویی خلقی (بگبی و همکاران، 1994) و پرسشنامه بلوغ عاطفی (سینها و سینگ، 1990) در پیش آزمون، 45 دانش آموز که دارای ملاک های ورود و خروج بودند نمونه آماری را تشکیل دادند. این 45 نفر به طور تصادفی در 3 گروه 15 نفره (2 گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گزینش شدند که برای گروه آزمایشی ( A )، آموزش شفقت به خود و برای گروه دوم (گروه آزمایشی B )، آموزش خودتنظیمی هیجانی را دریافت کردند و گروه کنترل ( C ) در لیست انتظار قرار گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. داده ها به کمک نرم افزار spss-22 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش خود تنظیمی هیجانی و آموزش شفقت ورزی به طور معناداری بر بلوغ عاطفی (عدم ثبات عاطفی، بازگشت عاطفی، ناسازگاری اجتماعی، فروپاشی شخصیت و فقدان استقلال)، ناگویی خلقی (دشواری در تشخیص احاساسات، دشواری در توصیف احساسات، تفکر) تاثیر مثبت دارد (05/0 (p< ولی بین اثربخشی دو گروه تفاوت معناداری یافت نشد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر میتوان گفت که دو شیوه مداخله خودتنظیمی هیجانی و شفقت ورزی می تواند به عنوان گزینه های مداخله ای مؤثر به منظور بهبود بلوغ عاطفی، ناگویی خلقی در دانش آموزان دارای گرایش به اعتیاد اینترنتی مورد استفاده قرار گیرد.
نقش واسطه ای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین بلوغ عاطفی و تمایزیافتگی خود با الگوهای ارتباطی خانواده در جوانان
زمینه و هدف: رشد عواطف و احساس ها با گذشت زمان شکل می گیرد و زمینه های سرشتی فرد را نمایان می سازد. پس از آن محیط زندگی، شیوه تربیتی و الگوهایی که در پیرامون وی وجود دارند، بیشترین نقش را در رسیدن فرد به بلوغ عاطفی و درک عواطف دیگران که در شایستگی اخلاقی محقق می شود، ایفا می کند؛ لذا این پژوهش با هدف، نقش واسطه ای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین بلوغ عاطفی و تمایزیافتگی خود با الگوهای ارتباطی خانواده در جوانان انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش مقطعی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان (دختر و پسر) دانشگاه های آزاد شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند، که از میان آن ها، تعداد 400 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای الگوهای ارتباطی خانواده (فیتزپاتریک و ریچ، 1990)، بلوغ عاطفی (سینگ و بهارگاوا، 1991)، تمایزیافتگی خود (اسکورن و فریدلندر، 1998) و تنظیم شناختی هیجانی (گارنفسکی و کرایج، 2006) استفاده شد که همگی از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-V23 و Amos-V8.8 استفاده گردید؛ همچنین به منظور پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین نتایج نشان داد بلوغ عاطفی اثر مستقیم معنادار بر الگوی ارتباطی خانواده داشته است. تمایزیافتگی اثر مستقیم مثبت معنادار بر الگوی ارتباطی خانواده داشته است. شایستگی اخلاقی اثر مستقیم مثبت بر تنظیم شناختی هیجان مثبت داشته است. بلوغ عاطفی اثر مستقیم مثبت بر تنظیم شناختی هیجان مثبت و اثر مستقیم منفی بر تنظیم شناختی هیجان منفی داشته است. تمایزیافتگی بر تنظیم شناختی هیجان مثبت اثر مستقیم معنادارداشته است. همچنین تمایزیافتگی بر تنظیم شناختی هیجان منفی اثر مستقیم منفی معنادار داشته است. تنظیم شناختی هیجان مثبت اثر مستقیم بر الگوی ارتباطی خانواده داشته است. همچنین تنظیم شناختی هیجان منفی اثر مستقیم منفی بر الگوی ارتباطی خانواده داشته است. بلوغ عاطفی اثر غیر مستقیم بر الگوی ارتباطی خانواده به واسطه تنظیم هیجان منفی داشته است. تمایزیافتگی اثر غیر مستقیم بر الگوی ارتباطی خانواده به واسطه تنظیم هیجان مثبت و منفی داشته است. نتیجه گیری: یاتفته های پژوهش نشان داد که توجه به متغیرهای مذکور در پیشگیری و طراحی درمان های مناسب تر به پژوهشگران و درمانگران یاری می رساند.
اثر بخشی خانواده درمانی کوتاه مدت ستیر بر ناگویی هیجانی و بلوغ عاطفی در زوجین متقاضی طلاق
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی خانواده درمانی کوتاه مدت ستیر بر ناگویی هیجانی و بلوغ عاطفی در زوجین متقاضی طلاق بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری دو ماهه بود؛ و جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به مرکز مشاوره سرای امید کاشان در شش ماهه دوم سال 1399 شامل 100 زوج بود که پس از غربالگری با پرسشنامه بلوغ عاطفی سینک و بهارگاوا (1984) و ناگویی هیجانی تورنتو 40 زوج به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و در گروه آزمایشی خانواده درمانی ستیر(10 زوج) و گروه گواه (10 زوج) به صورت تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله ستیرقرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط اندازههای مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر مداخله خانواد درمانی ستیر بر بلوغ عاطفی (001/0 P= و 40/180 F=) و ناگویی هیجانی (001/0 P=،و 72/267F=) و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش شواهدی را پیشنهاد می کند که مداخله خانواده درمانی ستیر برای کاهش ناگویی هیجانی و همچنین بهبود ثبات بلوغ عاطفی در همسران دچار مشکلات زناشویی روش مناسبی است.
رابطه اضطراب اجتماعی و ابرازگری هیجانی با میانجی گری بلوغ عاطفی
منبع:
پژوهش و مطالعات علوم اسلامی سال چهارم تیر ۱۴۰۱ شماره ۳۶
131 - 139
این مقاله با هدف بررسی رابطه اضطراب اجتماعی و ابرازگری هیجانی با میانجی گری بلوغ عاطفی در دختران دوره دوم متوسطه شهرستان اسلامشهر انجام گرفت. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دختران دوره دوم متوسطه شهرستان اسلامشهر که در سال تحصیلی 96-97 مشغول به تحصیل بودند تشکیل دادند؛ با روش نمونه گیری به صورت در دسترس تعداد370 دانش آموز به عنوان نمونه انتخاب شدند. پرسشنامه هایی که جهت جمع آوری اطلاعات از گروه نمونه در نظر گرفته شدند عبارت بودند از: پرسشنامه ابراز گری هیجانی کینگ و امونز (1990)، پرسشنامه اضطراب اجتماعی (SPIN) کانور و همکاران (2000) و مقیاس بلوغ عاطفی یاشویر سیک و بهارگاوا (1990). برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری(SEM) به کمک نرم افزار Amos و 22SPSS استفاده شد. نتایج نشان داد اضطراب اجتماعی هم به طور مستقیم و هم غیر مستقیم از طریق بلوغ عاطفی با ابراز گری هیجانی رابطه دارد. بطور کلی با توجه به نتایج می توان گفت که بلوغ عاطفی در رابطه اضطراب اجتماعی و ابرازگری هیجانی نقش میانجی دارد.
رابطلأ بین کارکردهای اجرایی با انسجام خانواده، تحول مثبت نوجوانی و بلوغ عاطفی در نوجوانان: نقش میانجی تنظیم هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی شناختی دوره ۱۰ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۲)
۱۱۸-۱۰۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی تنظیم هیجان در رابطه بین کارکردهای اجرایی، انسجام خانواده، تحول مثبت نوجوانی و بلوغ عاطفی در نوجوانان انجام شد. در قالب یک طرح همبستگی از بین دانش آموزان دختر مشغول به تحصیل در مدارس دوره دوم متوسطه شهر قم با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس 300 دانش آموز انتخاب شد. داده های پژوهش از طریق مقیاس BRIEF2، مقیاس ارزشیابی سازش پذیری و پیوستگی خانواده، ویراست چهارم، فرم کوتاه مقیاس تحول مثبت نوجوانان، پرسشنامه بلوغ عاطفی و مقیاس تنظیم هیجان گردآوری و با استفاده از روش پیشرفته آماری مدل یابی معادلات ساختاری، با کاربرد نرم افزار های SPSS25 و Smart PLS3 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش حاکی از برازش مناسب مدل مفروض با یافته های پژوهش بود. رابطه مستقیم بین کارکردهای اجرایی با انسجام خانواده (001/0p=؛ 33/1=T 57/0 =β)، تنظیم هیجان (001/0p=؛ 05/20=T 654/0 =β)، بلوغ عاطفی (001/0p=؛ 58/11=T ؛653/0 =β) و تنظیم هیجان با تحول مثبت نوجوانی (001/0p=؛ 18/38=T ؛538/0 =β) در نوجوانان دختر مثبت و معنادار بود. از سوی دیگر، رابطه مستقیم بین تنظیم هیجان با انسجام خانواده (11/0p=؛ 58/1=T ؛933/0 =β) و تنظیم هیجان با بلوغ عاطفی (328/0p=؛ 979/0=T ؛052/0 =β) در نوجوانان دختر مورد تائید قرار نگرفت. همچنین، تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش نشان داد که تنظیم هیجان در رابطه بین کارکردهای اجرایی و انسجام خانواده در نوجوانان دختر نقش میانجی کامل و در رابطه بین کارکردهای اجرایی و تحول مثبت نوجوانی و همچنین در رابطه بین کارکردهای اجرایی و بلوغ عاطفی نیز نقش میانجی جزئی ایفا کرده است. در مجموع، توجه به یافته های به دست آمده می تواند در طراحی و کاربست مداخله های شناختی و روان شناختی کارآمد جهت کاهش مشکلات وتعدیل بحران های پیش رو نوجوانان مورد استفاده پژوهشگران و درمان گران این حوزه قرار گیرد.
رابطه بلوغ عاطفی با پرخاشگری در دانشجویان
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین رابطه بلوغ عاطفی با پرخاشگری در دانشجویان در دانشگاه آزاد اسلامی بوده است. روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف یک پژوهش بنیادی است. طرح پژوهش از نوع همبستگی است که در آن رابطه بین متغیر بلوغ عاطفی و پرخاشگری با استفاده از ضریب همبستگی بررسی و تعیین می شود و حدود تغییرات یک یا چند متغیر با حدود تغییرات یک یا چند متغیر دیگر مورد مطالعه قرار گرفت. اطلاعات آماری بر اساس داده های به دست آمده پس از جمع آوری پرسشنامه ها با استفاده از نرم افزار آماری spss در دو سطح توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نشان می دهد که بین بلوغ عاطفی با پرخاشگری رابطه منفی معنادار وجود دارد (01/0>p و 52/0 - =r). لذا با اطمینان 99/0 می توان گفت که هر چه دانشجویان بلوغ عاطفی بیشتری داشته باشد، میزان پرخاشگری آن ها کمتر است و همچنین یافته های پژوهش حاضر نشان داد که بین بلوغ عاطفی با پرخاشگری رابطه منفی وجود دارد به این معنی که هر چه سطح بلوغ عاطفی دانشجویان بالاتر باشد میزان پرخاشگری آن ها پائین است و بالعکس. نتیجه گیری: می توان بیان داشت که هیجان ها در زندگی انسان نقش اساسی دارند و اگر بیش از حد در یک فرد جمع شوند باعث بروز رفتار غیر منطقی مثل پرخاشگری خواهد شد. بنابر این پرخاشگری زمانی رخ می دهد که تعادل بین تکانه ها و کنترل درونی در هم شکند.
پیش بینی سازگاری اجتماعی، هیجانی و تحصیلی دانش آموزان مدارس شاهد براساس بلوغ عاطفی و تحمل پریشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۶
41 - 56
حوزههای تخصصی:
مقدمه : عدم سازگاری، یکی از مشکلات شایع بین نوجوانان است. پژوهش حاضر با هدف بررسی پیش بینی سازگاری اجتماعی، هیجانی و تحصیلی براساس بلوغ عاطفی و تحمل پریشانی در نوجوانان انجام شد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی است. روش: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دبیرستان های شاهد دوره اول و دوم شهر تهران در سال 1398 بودند که تعداد 198 دانش آموز (112 پسر، 86 دختر) به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل سیاهه سازگاری سینها و سینگ (AISS)، مقیاس بلوغ عاطفی (EMS) و پرسشنامه تحمل پریشانی (DTS) بود. از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج: نتایج پژوهش نشان داد که بلوغ عاطفی و تحمل پریشانی با سازگاری اجتماعی، هیجانی و تحصیلی نوجوانان همبستگی مثبت معنی دار دارد (05/0>p). نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نیز حاکی از این بود که در گام اول، بلوغ عاطفی 15 درصد از واریانس سازگاری اجتماعی، هیجانی و تحصیلی نوجوانان را تبیین کرد. در گام دوم، با افزودن تحمل پریشانی به معادله رگرسیون، واریانس تبیین شده به 18 درصد افزایش یافت. بنابراین هر دو متغیر بلوغ عاطفی و تحمل پریشانی، قادر به پیش بینی سازگاری اجتماعی، هیجانی و تحصیلی نوجوانان بودند. بحث: طبق یافته های حاصل، سازگاری اجتماعی، هیجانی و تحصیلی در دانش آموزان ازطریق بلوغ عاطفی و تحمل پریشانی قابل پیش بینی است. ازاین رو لازم است در زمینه سازگاری اجتماعی، هیجانی و تحصیلی نوجوانان به بلوغ عاطفی و تحمل پریشانی آنها و تقویت این متغیرها توجه شود و مداخلات روان شناختی به سمت ارتقای بلوغ عاطفی و تحمل پریشانی سوق داده شود.
پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس الگوهای ارتباطی و جو عاطفی خانواده مبدأ با میانجی گری بلوغ عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس الگوهای ارتباطی و جو عاطفی خانواده مبدأ با میانجی گری بلوغ عاطفی بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را زنان و مردان متأهل شهر تهران در سال 1401 تشکیل دادند. تعداد افراد نمونه 339 نفر بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورداستفاده، پرسشنامه های تعهد زناشویی (DCI) آدامز و جونز (1997)، بلوغ عاطفی (EMS) سینگ و بهارگاوا (1990)، الگوهای ارتباطی خانواده (RFCP) کوئرنر و فیتزپاتریک (2004) و جو عاطفی خانواده (FEAQ) هیل برن (1964) بود. تجزیه وتحلیل داده ها به روش معادلات ساختاری انجام گرفت. یافته ها نشان داد که مدل آزمون شده از برازش مطلوبی برخوردار است. اثر مستقیم الگوی ارتباطی گفت وشنود، همنوایی (05/0>P) و جو عاطفی خانواده مبدأ (001/0>P) بر تعهد زناشویی معنی دار بود. همچنین در رابطه ی بین الگوی ارتباطی همنوایی و جو عاطفی خانواده مبدأ با تعهد زناشویی، بلوغ عاطفی نقش میانجی را به ترتیب در سطوح معنادری 001/0 داشت. بنابراین، با توجه به رابطه معنی دار الگوهای ارتباطی و جو عاطفی خانواده با تعهد زناشویی و همین طور نقش میانجی و اثرگذار بلوغ عاطفی، درمانگران و مشاوران خانواده می توانند در مسیر بهبود الگوهای ارتباطی خانواده ها و همین طور اصلاح جو عاطفی خانواده های مبدأ در راستای افزایش سطح بلوغ عاطفی مناسب فرزندان حرکت کنند.
تعیین نقش تعدیل گری ترتیب تولد در ارتباط بین بلوغ عاطفی و کمال گرایی مادران با اضطراب فرزندان دوره ی اول ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش تعدیل گری ترتیب تولد در ارتباط بین بلوغ عاطفی و کمال گرایی مادران و اضطراب فرزندان دوره ی اول ابتدایی انجام شد. این پژوهش یک مطالعه ی توصیفی از نوع علی- همبستگی بود. جامعه ی آماری این پژوهش را تمام مادرانی که فرزند آن ها در دوره ی اول ابتدایی شهرستان اردکان در سال تحصیلی (1401-1400) مشغول به تحصیل بودند، تشکیل می داد. از این بین 327 نفر به عنوان نمونه به صورت در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های اضطراب کودکان اسپنس فرم والد (1999)، پرسشنامه بلوغ عاطفی (1990) و پرسشنامه ی کمال گرایی اهواز (1378/1999) استفاده شد. در نهایت داده های آماری با استفاده از نرم افزار Spss-26 و Amos-24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش حاکی از وجود رابطه ی مستقیم و معنادار بین کمال گرایی منفی مادران و اضطراب فرزندان و هم چنین رابطه ی مستقیم و معنادار بین عدم بلوغ عاطفی مادران و اضطراب فرزندان بود. نقش تعدیل کنندگی ترتیب تولد در رابطه بین کمال گرایی و اضطراب فرزندان معنادار نشد. اما نقش تعدیل کنندگی ترتیب تولد در رابطه بین عدم بلوغ عاطفی مادران و اضطراب فرزندان معنادار شد. در نتیجه بر اساس یافته های پژوهش حاضر، ترتیب تولد فرزندان در رابطه ی بلوغ عاطفی مادران و اضطراب فرزندان نقش تعدیل گری دارد و به طور کلی می توان گفت تأثیر عدم بلوغ عاطفی مادران بر میزان اضطراب در فرزندان اول نسبت به فرزندان میانی و آخر، شدیدتر است.
مدل ساختاری تبیین گرایش به خیانت زناشویی بر اساس شفقت به خود با نقش میانجی گر بلوغ عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: شواهد پژوهشی نشان می دهد که عوامل مختلفی در گرایش به خیانت زناشویی دخیل هستند و از سویی شفقت به خود و بلوغ عاطفی به عنوان دو مورد از کلیدی ترین متغیرها در روابط زناشویی و زندگی زوجین هستند که نقش این متغیرها در کنار یکدیگر به عنوان یک مدل ساختاری مورد غفلت واقع شد و اثر شفقت به خود با میانجی بلوغ عاطفی بر گرایش به خیانت زناشویی مشخص نشده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر مدل ساختاری تبیین گرایش به خیانت زناشویی بر اساس شفقت به خود با نقش میانجی گر بلوغ عاطفی بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر مشتمل کلیه زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز مثبت زندگی بهزیستی شهرستان بهشهر در طول سه ماه آذر، دی و بهمن ماه سال 1400 بود که از بین آن ها تعداد 385 نفر به روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند اﻧﺘﺨﺎب شدند. همه افراد پرسشنامه های گرایش به خیانت زناشویی دریگوتاس و همکاران (1999)، شفقت به خود نف (2003) و بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا (1990) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین شفقت به خود و بلوغ عاطفی با گرایش به خیانت زناشویی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد (0/01 >P). همچنین نتایج نشان داد بلوغ عاطفی (0/382-) و شفقت به خود (0/368-) اثر مستقیم و معنی داری (0/01 >P) بر گرایش به خیانت زناشویی دارند. همچنین شفقت به خود با میانجی گری بلوغ عاطفی اثر غیرمستقیم (0/105-) و معنی داری بر گرایش به خیانت زناشویی داشت. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان گفت مدل ساختاری تبیین گرایش به خیانت زناشویی بر اساس شفقت به خود با نقش میانجی گر بلوغ عاطفی از برازش مطلوبی برخوردار بوده و روابط و اثرات بین متغیرها معنادار بود، لذا استفاده از این متغیرها در قالب یک مدل ساختاری می تواند به مشاوران، روانشناسان، درمانگران، پژوهشگران علوم اجتماعی و سایر متخصصان کمک کند
نقش میانجی هوش معنوی در رابطه بلوغ عاطفی با عملکرد اجتماعی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم زینبیه اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ بهار ۱۴۰۳شماره ۱
137 - 146
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: عملکرد اجتماعی دانش آموزان و تربیت صحیح آنها همواره از دغدغه ها و نگرانی های مهم آموزش وپرورش بوده و در راه رسیدن به آن، سختی های زیادی را متحمل می شوند. عوامل مختلفی بر عملکرد اجتماعی دانش آموزان می تواند مؤثر باشد. هدف از پژوهش حاضر نقش میانجی هوش معنوی در رابطه بلوغ عاطفی با عملکرد اجتماعی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم زینبیه اصفهان بود. روش: پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق شامل دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم زینبیه اصفهان به تعداد 2257 نفر بود. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان برابر با 330 نفر برآورد شد. روش نمونه گیری خوشه ای بود. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا (1991)، پرسش نامه هوش معنوی کینگ (2008) و پرسش نامه عملکرد اجتماعی پرایس و همکاران (2002) استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها و آزمون فرضیه های تعریف شده از روش مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد و فرضیه ها با نرم افزارهای SPSS و Smart PLS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج: نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد، بلوغ عاطفی با عملکرد اجتماعی با نقش میانجی هوش معنوی در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم زینبیه اصفهان رابطه دارد. بلوغ عاطفی با عملکرد اجتماعی در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم زینبیه اصفهان رابطه دارد و هوش معنوی با عملکرد اجتماعی در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم زینبیه اصفهان رابطه دارد (p<0/05).
مدل یابی آزار عاطفی بر اساس بلوغ عاطفی و تمایزیافتگی خود با نقش میانجی صمیمیت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (تیر) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۶
873 - 890
حوزههای تخصصی:
زمینه: آزار عاطفی نوعی خشونت بین فردی است که سبب از بین رفتن صمیمیت و جدایی زوجین را در پی دارد. فقدان صمیمت زناشویی همراه با بلوغ عاطفی پایین میل به آزار عاطفی در بین زوجین را افزایش خواهد داد. در مطالعات پیشین عوامل مؤثر بر آزار عاطفی مورد بررسی قرار گرفته است، اما مطالعه ای که آزار عاطفی بر اساس بلوغ عاطفی و تمایزیافتگی خود با نقش میانجی گری صمیمیت زناشویی را در جامعه مورد پژوهش بررسی کند، یافت نشد.
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین الگوی روابط ساختاری آزار عاطفی بر اساس بلوغ عاطفی و تمایزیافتگی خود با نقش میانجی گری صمیمیت زناشویی بود.
روش: روش پژوهش حاضر توصیفی، از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر سنندج در سال 1401 بود که از میان آن ها 222 نفر از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش شامل پرسشنامه آزار عاطفی (براهیمی، 2008)، پرسشنامه بلوغ عاطفی (سینگ و بهارگاوا،1991)، پرسشنامه تمایز یافتگی خود (اسکورن و فریدلندر، 1998) و پرسشنامه صمیمیت زناشویی (آسوده و تیموری،1387) بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون، مدل سازی معادلات ساختاری و الگوریتم حداقل مربعات جزئی 3-SMARTPLS و SPSS 23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاکی از برازش مدل کلی پژوهش با داده های تجربی بود. یافته ها نشان داد بلوغ عاطفی، تمایزیافتگی خود و صمیمیت زناشویی به صورت مستقیم قادر به پیش بینی آزار عاطفی هستند (0/001P<). هم چنین، اثر غیرمستقیم بلوغ عاطفی (0/001P<) و تمایزیافتگی خود (0/001P<) با میانجی گری صمیمیت زناشویی بر آزار عاطفی معنادار بود.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های بدست آمده در پژوهش حاضر که بلوغ عاطفی پایین و تمایز یافتگی خود در بلند مدت سبب کاهش صمیمیت زناشویی می شود و این امر به مرور باعث ایجاد آزار عاطفی و بروز تعارض زناشویی در بین زوجین می شود؛ لذا پیشنهاد می شود برای کاهش آزار عاطفی از روش های آموزش بلوغ عاطفی و صمیمت زناشویی استفاده کرد و توجه بیشتر مراکز مشاوره و روان درمانی به این متغیر ها در پیش بینی آزار عاطفی زوجین ضروری به نظر می رسد.