پدیده گروش به اسلام در سرزمین های فتح شده به دست عربان مسلمان از جمله موضوعات مبهم و مناقشه برانگیز در مطالعات تاریخ اسلام است. بخش عمده ای از دگرگونی اجتماعی قبطیان در مصر اسلامی به تغییر دین آنان از مسیحیت به اسلام باز می گردد. تبدیل تدریجی این گروه از اکثریت به اقلیّتی تحتِ حاکمیت مسلمانان فرآیند پیچیده ای بود، زیرا مسلمانان نه با اخراج قبطیان بلکه با تغییر دین آنان در این سرزمین تبدیل به اکثریت شدند. روزگار خلافت الحاکم بامرالله فاطمی، شاهد تغییر آیین شمار بسیاری از مسیحیان قبطی به اسلام بود. گروش قبطیان در این دوره ریشه در فشارها و محدودیت های سیاسی، اجتماعی و مذهبی داشت که از سوی خلیفه بر جامعه قبطی تحمیل شد. با وجود این فرآیند اسلام پذیری اینان کامل نشد، چرا که پس از رفع اجبار از نوکیشان بسیاری از آنان از مسلمانی انصراف دادند و به مسیحیت بازگشتند.
بعد از به کارگیری ماشین بخار و انقلاب صنعتی، تحولی سریع و رو به پیش در اقتصاد جهانی به وقوع پیوست، صنایع دستی جای خود را به صنایع ماشینی داد، تولیدات صنعتی اروپا جای صنایع دستی کشورهای سنتی آسیا و آفریقا را گرفت و اسباب وابستگی کشورهای اخیر را به اقتصاد جهانی با محوریت اروپا فراهم نمود. کشف نفت و توسعه ی صنایع وابسته به آن، که برای نخستین بار از آمریکا آغاز گردید، و در قرار داشتن انحصار روش های بهره برداری از این صنایع در دست اروپا و آمریکا، روند توسعه ی هر چه بیش تر صنعتی آمریکا و اروپا و در نتیجه تسلط آن ها بر کشورهای توسعه نیافته را تسریع نمود. کشف نفت، تغییرات مهمی نیز در روند تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورهای نفت خیز ایجاد و بافت سنتی این جوامع را دگرگون کرد.
به نظر می رسد پیشرفت و توسعه ی صنعت نفت باکو در سده های 19و20 میلادی، ابعاد مختلف حیات اجتماعی و اقتصادی این شهر را متأثر نموده باشد؛ روند دگرگونی ای که سریع و به شکل یک تغییر بوده است.
در این پژوهش، با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی، و تبیین داده های آماری، نشان داده شده که اکتشاف و شکل گیری صنایع نفتی، تأثیر بارزی بر تغییرات اقتصادی و اجتماعی شهر باکو، نظیر ظهور طبقات جدید، دگرگونی های قومی و جمعیتی، و تحرکات اجتماعی طبقه ی کارگری داشته است. سرعت موجود در پیشرفت صنایع نفتی، روند تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باکو را نیز شتاب بخشید و این تغییرات، باکو را به یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین شهرهای جهان شرق در اوایل سده ی 20 میلادی مبدل ساخت.
ملوک بنی قیصر کیش در حدود نیمه ی نخست سده ی پنجم هجری قمری، موفق به تشکیل دولتی محلی در جزیره ی کیش شدند. آن ها در اواخر سده ی پنجم و اوایل سده ی ششم هجری قمری، در پی گسترش نفوذ خود بر سراسر سواحل خلیج فارس برآمدند. از جمله ی اقدامات آن ها، گسترش نفوذ خود در سرزمین بحرین، واقع در ساحل جنوبی خلیج فارس، بود. از سال 469ه .ق، حکام محلی در منطقه ی بحرین بر سر کار آمدند که به دلیل نام مؤسس خود، امیر عبدلله بن علی العیونی، به حکام عیونی مشهور شدند. حکام عیونی حدود دو سده (469-636ه .ق) بر نقاطی چون الاحساء، قطیف و أوال حاکمیت داشتند. ملوک بنی-قیصر کیش در اواخر سده ی پنجم یا اوایل سده ی ششم هجری، حملاتی از کیش به بحرین ترتیب دادند و سرانجام موفق شدند حکام عیونی بحرین را به تابعیت خود در آورند. این نوشته در پی بررسی روابط سیاسی - اقتصادی ملوک بنی قیصر کیش و حکام عیونی بحرین، و تحلیل نتایج ناشی از این روابط است. بنابراین، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع دست اوّل نشان داده شده است که حکام عیونی بحرین به لحاظ سیاسی و اقتصادی تابع ملوک بنی قیصر کیش بوده اند.
کشور کوچک بحرین تاریخ دیرینه ای دارد. موقعیت جغرافیایی، وسعت و محدوده آن، نام جغرافیایی و نام-های دیگر آن در طول تاریخ، جغرافیای طبیعی، شهرها، بنادر و جزایر مهم، پیشینه تاریخی تشکیل جمعیت، اقوام و نژادها و روابط آنها، و زبان و خط و تاریخچه بحرین از زمان پذیرش اسلام تا استقلال این کشور، از جمله عناوین و مباحثی است که در این مقاله به آنها پرداخته شده است. بحث مهم دیگر، اهمیت استراتژیک بحرین در منطقه و ورود استعمارگران، به ویژه انگلیس و آمریکا، به آن کشور و اشغال این سرزمین و بالاخره ایجاد پایگاه نظامی در آن می باشد. بحرین خاستگاه مبارزات و جنبش هایی بوده که در بخش دیگری از مقاله به آن پرداخته می شود.