فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۴۱ تا ۷۶۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۲
111 - 136
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، داستان "مرد اعرابی و زنش" از مثنوی معنوی مولوی با بهره گیری از مفاهیم بنیادین نظریه روانکاوانه ژاک لاکان مورد تحلیل عمیق قرار گرفته است. هدف اصلی این پژوهش، تبیین ساختار روانی شخصیت های داستان و تحلیل پیچیدگی های روابط بین فردی آن ها بر اساس مفاهیم کلیدی لاکان همچون ساحت خیالی، مرحله آینه ای، فقدان ساحت نمادین یا نام پدر، ابژه دیگری کوچک و حیث واقع می باشد. با استفاده از ابزار تحلیل گفتمان روانکاوانه، لایه های پنهان و ناخودآگاه داستان آشکار شده و تعابیر و نمادهای مختلف آن مورد تفسیر قرار گرفته است. در این تحلیل، به ویژه بر نقش زبان در شکل گیری هویت و روابط بین فردی در ساختار شخصیت تاکید شده است.
Iranian EFL Teachers’ Familiarity with Critical Literacy Practices in their Online Classes: A Transcendental Phenomenological Study(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۶, No ۲, Spring ۲۰۲۴
217 - 243
حوزههای تخصصی:
The incentive behind conducting the present study was initially ignited by the curiosity to examine the extent of Iranian EFL teachers’ familiarity with the concept of “critical literacy”. This qualitative contribution was carried out in two phases. In the first phase, an open questionnaire was developed and compiled after reviewing the literature, analysing existing questionnaires and gathering feedback from academics in the field. Qualitative data was then collected from 29 EFL teachers and analysed using an open questionnaire followed by an interview. The obtained data allowed the development of 23 questions for the interview part, which was accompanied by observing the online courses of all teachers by the researchers throughout the semester. It was concluded that the participants displayed very low levels of knowledge of Critical Literacy along with little, if any, application or incorporation of it. These findings may assist stakeholders in education, including second/foreign language (L2) policy makers, teacher educators, teacher recruitment institutes and material developers. They need to take appropriate action to enhance the critical literacy of L2 teachers before and during employment, thus promoting the implementation of this key concept in the pedagogical context of the process.
La formation des formateurs aux TICE en classe virtuelle: le cas des enseignants de FLE des instituts de langues en Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۸, No ۳۳, Printemps & été ۲۰۲۴
126 - 150
حوزههای تخصصی:
La présente étude porte sur la formation des formateurs pour les cours à distance, notamment au sujet d’intégration des TICE dans les cours de FLE en Iran. Dans ce travail, en adoptant une recherche description, nous cherchons à explorer le niveau de la formation des enseignants iraniens de FLE, ainsi que la manière d’intégration des TICE dans leurs cours à distance. Pour ce faire, 30 séances de cours de FLE de 12 enseignants sous forme des vidéos enregistrées ont été observées. Un entretien auprès de 15 enseignants a également été mené. L’analyse des données collectées est basée sur les grilles d’observation de cours et d’analyse d’entretien dont l’élaboration font de notre étude, une recherche production. Les résultats obtenus montrent que la plupart des enseignants iraniens de FLE n’ont pas passé de formation des formateurs pour les cours à distance. Les enseignants se servent des TICE de manière différente ; pour certains les TICE sont à garder l’attention des apprenants et à rapprocher les caractéristiques d’un cours à distance à un cours en présentiel et pour d’autres, les TICE sont professionnellement utilisées afin de rendre les cours à distance plus interactifs et plus efficaces. Ces derniers sont assurés par les enseignants formés. Ainsi, à partir de notre cadre théorique, mais également de l’analyse des données recueillies, ce travail propose les caractéristiques d’une formation de formateurs optimale ainsi qu’un scénario didactique pour la formation aux TICE dans les cours virtuels en Iran.
کارکرد اسطوره ای عصا در حماسه های ملی ایران و جهان
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۳
83 - 109
حوزههای تخصصی:
متون حماسی، کارنامه ی ادبی ملت ها و اندیشه اسطوره ای مردمان سرزمین های مختلف است که به تعبیر یونگ «ضمیر ناخودآگاه جمعی» ملت خوانده می شود. برخی از ابزارهای اسطوره ای در متون حماسی علاوه بر کارکرد اصلی خود، ویژگی هایی فراتر از سرشت طبیعی خود و نقشی نمادین دارند. در این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، کارکرد اسطوره ای عصا در متون حماسی ایران و جهان بررسی و تحلیل شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که عصا در متون حماسی ملی ایران به عنوان یکی از لوازم بایسته پادشاهی نقش زیادی ندارد در حالی که در نگاره های شاهان ایران باستان، نماد قدرت و مشروعیت آن ها قلمداد می شود. به نظر می رسد: گرز در شاهنامه همان کارکرد عصا را دارد. برخلاف حماسه های ملی ایران در متون حماسی ملل جهان، عصا یا چوبدستی شاهی یکی از ابزارهای نمادین خدایان و الهگان، پادشاهان، پهلوانان، قاضیان و کاهنان به شمار می رود و در آیین بار و سوگند کارکرد بنیادین و اسطوره ای دارد. عصا در حماسه ها خاصیت جادویی هم دارد و الهه ها با عصا به تبدیل صورت و پیکر می پرداختند. خاصیت نیرو بخشی، پیشگیری از نبرد، کمک به پیروزی در نبرد، نشان دادن قدرت و کمال پختگی از موارد دیگر کاربرد عصا در حماسه های ملی ایران و جهان است.
تحلیل «گستاخی با حق تعالی» در داستان عمید خراسان به روایت عطار و مولوی با تکیه بر «نظریه نفی و اثبات»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به تحلیل مفهوم «گستاخی با حق تعالی» در داستان عمید خراسان به روایت عطار و مولوی می پردازد. بنیان نظری پژوهش براساس نظریه عرفانی «نفی و اثبات» است. این پژوهش که با روشی توصیفی تحلیلی تدوین یافته، برآ نست تا به استناد شواهد موجود در آثار عطار و مولوی و با تکیه بر نظریه «نفی و اثبات»، به تحلیل تناقض موجود از مفهوم گستاخی با خدا در داستان عمید خراسان به روایت منطق الطیر و مثنوی پرداخته، تفسیر درستی جهت شناخت دیدگاه این دو عارف ارائه دهد.اگرچه مقایسه مفهوم گستاخی در روایت منطق الطیر با مثنوی از داستان یادشده، گویای آن است که دو روایت، از گفتمان واحدی پیروی نمی کنند، چنان که روایت عطار دلالت بر نیکوداشت گستاخی با خداوند و روایت مولوی تأکید بر نکوهش او دارد؛ اما با بررسی گستاخی در کلّیت آثار هر دو عارف می توان دریافت که دیدگاه هم سویی دارند. یعنی حال گستاخی با خدا در نگرش عطار و مولوی در دو ساحت انعکاس دارد: نخست در ساحت عبودیت که نکوهیده و درخور نفی است. دوم در ساحت عشق که نیکو و درخور اثبات است؛ ازاین رو تفاوت روایت عطار با مولوی از داستانی واحد، نشانه اختلاف دیدگاه شان نیست، بلکه نشانه اهتمام شان به پرداختن وجهی از وجوه متفاوت گستاخی است.
تحلیل گفتمان انتقادی فرآیندهای واجی کاهش و افزایش در شعرهای نو مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجزیه و تحلیل انضمامی و کاربردی زبان و پیوند آن با تعاملات اجتماعی از اهداف اصلی تحلیل گفتمان انتقادی است و نورمن فرکلاف در رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی خویش با بهره گیری از همین هدف بر عامل «تغییر» تاکید زیادی دارد. از نمونه های عالی این نوع کاربردها می توان به تغییر و تحولات فرآیندهای واجی در شعر های نو مهدی اخوان ثالث (م. امید) اشاره کرد. هدف از تدوین این مقاله که در آن، روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای، روش تحلیل داده ها، کیفی و روش استدلالی، استقرایی است، طبقه بندی فرآیندهای واجی کاهش و افزایش در شعر های نو مهدی اخوان ثالث و تحلیل گفتمان انتقادی بر پایه الگوی سه گانه فرکلاف، یعنی توصیف، تفسیر و تبیین است، تا به این وسیله ناگفته ها و خط سفیدهای کاربرد این فرآیندها در شعر های نو مهدی اخوان ثالث مشخص گردد. فرآیندهایی که شاعر در ضمیر خودآگاه خویش به ظاهر هیچ توجهی به بسامد کاربرد آن ها نداشته است بلکه تنها سعی داشته با استفاده از باستان گرایی و بومی گرایی، پیشینه های ادبی سبک خراسان و زبان مردم زادبوم خویش را در خدمت بیان مفاهیم درآورد؛ ولی بسامد بالای کاربرد فرآیند واجی کاهش نسبت به فرآیند واجی افزایش را باید در ضمیر ناخودآگاه شاعر و کردار ها و مشیِ اجتماعی سیاسی و ایدئولوژی عصر او جست و جو کرد.
بازآفرینی هنری و شناخت شهودی در اشعار سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چشم انداز معرفت شناختی سهراب سپهری، دیدگاه شهودی در تعامل با هنر، نقشی بنیادی در توسعه گستره شناخت و کشف حقیقت و زوایای هستی دارد. این شاعر هنرمند با گذار از تنگناهای ناگزیر و تحمیلی واقعیت متعارف و نگاه معمول، امور و پدیده های هستی را باری دیگر با نگاهی ژرف و هنرمندانه بازآفرینی کرده است. او برای توصیف و تفسیر امور ناشناخته و ناشناختنی، انتقال محتوای ادراکی و تجربیات زیستی، عواطف شاعرانه و دیگر مشاهدات خود در جهت گسترش مرزهای شناخت و کشف حقیقت از قابلیت ها و ظرفیت های هنر استفاده کرده است. منظور از بازآفرینی هنری، این است که هنرمند در تحولی ناب از درک و شیوه نگرش، با گذار از شناخت نمادین که فقط رویه ها و وجه محدودی از موضوع شناخت را به دست می دهد، به شناختی شهودی نایل گردد و واقعیات اصیل را با حذف مفاهیم قراردادی و از میان برداشتن واسطه ها، از نو بیافریند. سپهری با رویکردها و شیوه های مختلفی از جمله: 1-تجسّم بخشی و تجربی نمودن احوال، یافته ها و محتوای ادراکی؛ 2-تغییر در پیوندگاه و افق دید؛ 3-استفاده از مفاهیم و اصطلاحات علوم مختلف؛ 4-اندیشه و دیدگاه فلسفی، از شناخت نمادین عبور کرده و با تفسیر هنری زیست جهانش به توسعه مرزهای معرفت و شناخت همت گماشته است.
مفهوم عشق در اندیشه ابن سینا و روزبهان بقلی شیرازی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائلی که در حوزه عرفان وفلسفه مورد اهمیت قرارگرفته است، مفهوم عشق است.عشق از بدو ورود خود به حوزه فلسفه و عرفان، تفاسیر متفاوتی با خود به ارمغان آورده است.بیشتر تفکرات متعالی فلاسفه و عرفا در این مبحث جای گرفته است.در این میان دو زاویه دید مهم فلسفی -عرفانی جهت تبیین مفهوم عشق به کار رفته اند. ابن سینا و روزبهان بقلی به عنوان دو جهره شاخص درمکتب عشق شناسی به عنوان فیلسوف و عارف در حوزه عشق مباحث مبسوطی را ارائه کرده اند.در پژوهش حاضر با بهره گیری از اندیشه های ابن سینا و روزبهان بقلی ، به تحلیل محتوایی مفهوم عشق به روش توصیفی تحلیلی در نزد آنها پرداخته شده است، با تشریح و تبیین مفهوم عشق در اندیشه این بزرگان، مشاهده خواهد شد، با توجه به تقدم زمانی ابن سینا نسبت به روزبهان بقلی، روزبهان در بسیاری از آرای خویش تحت تاثیر مکتب عشق شناسی ابن سینا بوده است، در این میان نکات مشترکی بین اندیشه های این دو فیلسوف و عارف قرار داشته، که تاثیرات ابن سینا در حوزه عشق شناسی به روزبهان کاملا مشهود خواهد شد.از مهمترین نکات مشترکی که در این مباحث به کار رفته است،ماهیت عشق، سریان عشق در نظام هستی، عشق و محبت ، عشق به زیبا رویان، عشق و جمال،و...، در نهایت این پژوهش نشان می دهد که هرچند در بعضی موارد از اصطلاحات خاص خود استفاده کرده اند، اما در نهایت منشاء فکری آنها رسیدن انسان به عشق واحد، یعنی ذات اقدس است.
حافظه کنشگرانه در شکل گیری هویت ایرلندی معاصر در رمان دریا اثر جان بَنویل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
387 - 411
حوزههای تخصصی:
این مقاله مفهوم حافظه ی کنشگرانه در رمان دریا (2005) را از جان بنویل مورد بررسی قرار می دهد. مدل «رئالیسمِ کنشگرانه» مفهومی است که فیلسوف-فیزیکدان آمریکایی کارن باراد به عنوان نوعی مُدل جدید در تعریفِ معرفت شناسی، هستی شناسی و علم اخلاق مطرح می کند. در این مقاله قصد بر این بوده که از مدل «رئالیسم کنشگرانه ی» باراد برای ارائه ی مدل نویی از حافظه استفاده شود که می توان آن را حافظه ی کنشگرانه نامید. دلیل ارائه ی چنین مدلی برای تببین کارکرد حافظه در رمان دریا این است که حافظه آن کارکرد سنتی خود را از دست می دهد و از طریق کنشش با دیگر عناصر طبیعی شکل ویژه ای پیدا می کند که حافظه در شکل اومانیستی پاسخگوی کارکردش نیست. لذا بر اساس مفهوم «رئالیسم کنشگرانه ی» باراد، مقاله مدل حافظه ی رئالیستی کنشگرانه را مطرح می کند تا چگونگی کارکردِ حافظه را هم در انسان در حکم سوژه و هم در اشیاء مورد تحلیل قرار دهد، اینکه حافظه به شکل خاطرات چگونه به خاطر آورده می شوند، چگونه گذشته با زمان حال پیوند داده می شود، چگونه خاطرات زنده می شوند، یا بعضاً با خیال درهم می آمیزند. در هر حال، حافظه ی کنشگرانه مسیری در جهت تکوین هویت فرد ایرلندی در رمان معاصر ایرلند است که در این مقاله به آن پرداخت خواهد شد.
پیشنهاد الگویی برای حل دشواری های معنایی ابیات بحث برانگیز غزل حافظ با تمرکز بر مقولل ارتباط های واژگانی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
137 - 168
حوزههای تخصصی:
آگاهی بر ظرافت های شعر حافظ به دلیل جایگاه ویژه این شاعر در میان ایرانیان، در طول تاریخ مطالعات ادبی همواره امری خطیر و شایان توجه بوده است. ازهمین رو تک تک غزل ها و یک یک ابیات شعر او، محل توجه و بحث صاحب نظران است. در این میان ابیاتی هم بوده که به دلیل دشواری معنا و تفسیر، موضع اختلاف میان شارحان بوده است. برای حل این مناقشات شارحان راه های مختلفی پیش گرفته اند؛ اما درنهایت بسیاری از این اختلافات حل ناشده باقی مانده است. درهمین راستا در این پژوهش که به شیوه تحلیلی-توصیفی انجام پذیرفته، تلاش شده است تا با تمرکز بر انواع ارتباط های موجود میان واژگان غزل حافظ، روشی برای حل مناقشه ابیات دارای دشواری معنایی پیشنهاد شود. در این مسیر از سه نظریه شناخته شده انسجام لغوی هالیدی و حسن، الگوی خوانش نشانه شناسانه شعر ریفاتر، و مقوله تقابل های دوگانه در نشانه شناسی ساختارگرا بهره گرفته شده است. نتایج نشان می دهد تمرکز بر انواع ارتباط های واژگانی اعم از ترادف، تناسب، شمول معنایی، اشتراک مجازی، تضاد، و تقابل نقش به سزایی در تشخیص معنابُن های اصلی حاکم بر غزل دارد و خواننده حرفه ای حافظ می تواند ازطریق تشخیص و استخراج این معنابُن ها، ابهامات معنایی موجود در غزل را مرتفع سازد. برای سنجش میزان کاربردی بودن، دو بیت بحث برانگیز «ای دل، شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش ...» و «هرکه چون لاله کاسه گردان شد ...» در سایه الگوی یادشده مورد خوانش قرار گرفت که نتیجه امر از کارآمدی این الگو در فهم معانی نهفته و حل معضلات معنایی شعر حافظ حکایت داشت.
بررسی زبانی-ساختاری ترجمه های چینی گلستان سعدی (چونی و چرایی فاصله زبانی- ساختاری متن مُتَرجَم گلستان با متن اصلی، و تأثیرات همسویی ایدئولوژیک مترجِم با مؤلف در امر ترجمه)
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
147 - 181
حوزههای تخصصی:
"گلستان" سعدی از دیرباز در جامعه مسلمانان چین، جایگاه ویژه ای داشته است. این اثر از نخستین دهه های قرن هشتم قمری (چهاردهم میلادی) به عنوان منبع اصلی آموزش زبان فارسی در مدارس اسلامی چین مورد استفاده قرار گرفته است. با وجود این پیوند عمیق، نخستین ترجمه رسمی "گلستان" به زبان چینی در سال 1947 توسط آخوند وانگ انجام شد. پس از آن، این کتاب سه بار دیگر توسط شوئه جیان فو، یانگ ون بائو و جانگ هونگ نیان به چینی برگردانده شده است. گرچه ترجمه های اخیر نسبت به قبل بهبود یافته اند، اما هنوز کاستی هایی در سطوح زبانی و ساختاری دارند. در این پژوهش، برای نخستین بار چهار ترجمه مذکور با متن مصحح غلامحسین یوسفی از "گلستان" مقایسه و ارزیابی زبانی-ساختاری آن ها انجام شده است. دو پرسش اصلی این تحقیق عبارتند از: 1. فاصله زبانی-ساختاری ترجمه در چه سطوحی قابل طبقه بندی است؟ و 2. آیا همسویی ایدئولوژیک مترجم با مؤلف، معیاری ضروری در ترجمه متن ادبی از فارسی به چینی است؟نتایج پژوهش نشان می دهد مشکلات عمده ترجمه ها در پنج سطح قابل شناسایی است: تغییر جنسیت ضمائر، خطا در ترجمه اشخاص و اماکن، افزودن تفاسیر شخصی مترجم، حذف ایدئولوژیکی عبارات و حکایات، و تغییرات در تعداد و ترتیب حکایات. جالب است که بر خلاف تصور عمومی، ترجمه های مترجمان غیرمسلمان چینی با وجود کاستی ها، به دلیل رویکردهای متدیک، نزدیک تر به متن اصلی بوده اند. در مقابل، ترجمه های مسلمانان با کاستی های بیشتری در زبانی و حذف های ناشی از ملاحظات اعتقادی مواجه اند. یافته های این پژوهش بر اهمیت بازنگری ترجمه های آثار کلاسیک فارسی به زبان چینی توسط متخصصان ایرانی تأکید دارد.
بررسی مقایسه ای رمان های «زمستان 62» اسماعیل فصیح و «سفر به انتهای شب» لویی فردینان سلین با تکیه بر مؤلفه های ادبیات پایداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
263 - 300
حوزههای تخصصی:
پیامد جنگ ها فقط شامل مبارزان جنگ نمی شود؛ بلکه بر همه ساکنان سرزمین های در حال جنگ تأثیر می گذارد. هنر و ادبیات نیز از پدیده جنگ به عنوانِ الهامی غنی استفاده می کند. باتوجه به تفاوت های فرهنگی و ایدئولوژیک کشورهایی که در حال جنگ هستند، باید دید که هر ملّتی واقعیت جنگ را در ادبیات خود چگونه به تصویر می کشد؛ ازاین رو، مطالعه رمان «سفر به انتهای شب» لویی فردینان سلین و رمان «زمستان 62» اسماعیل فصیح به شکل مقایسه ای می تواند چگونگی نمودِ مؤلفه های ادبیات پایداری و تصویر جنگ را به زیبایی نشان دهد. این پژوهش با این پرسش که مؤلفه های ادبیات پایداری (وطن، مذهب، شهادت طلبی، دعوت به مبارزه و پایداری، توصیف جنایت ها و بیداد دشمن و امید به آینده) چه شباهت ها و تفاوت هایی در آثار این دو نویسنده دارند، بررسی و مقایسه شده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی مؤلفه های ادبیات پایداری در دو رمان پرداخته است. برای رسیدن به این منظور، ابتدا مؤلفه های پایداری تعریف شد و سپس با مطالعه متن رمان ها، بخش های مرتبط با این مؤلفه ها شناسایی و کدگذاری و در ادامه، مقایسه و تحلیل شدند. با توجه به گستردگی مؤلفه ها فقط به هفت مورد پرداخته شد. در این دو داستان، نمونه هایی چون نگاه به جنگ، مرگ، قهرمان مشترک، توصیف جنایات دشمن، با یکدیگر همسانی دارند. در «زمستان 62» به مفاهیمی همچون ارزش دادن به مسئله شهید و شهادت، فداکاری در راه میهن، امید به آینده و مبارزه و پایداری در برابر دشمن بیشتر پرداخته شده است که شاید ریشه در فرهنگ ایرانی اسلامی دارد. زبان سلین و نگاه بدبینانه او به انسان سبب شده است آثارش به خصوص رمان «سفر به انتهای شب»، مورد توجه بسیاری از نویسندگان جهان در کشورهای مختلف قرار گیرد.
واکاوی تطبیقی ساختار روایی تراژدی داستان سیاوش و هیپولیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تراژدی نوعی ادب نمایشی از یونان باستان است که به شکل نمایش، بر روی صحنه اجرا می شود. ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی از نخستین کسانی بود که در کتاب فن شعر، درباره تراژدی، به طور کامل بحث کرده و به معرّفی و توضیح آن پرداخته است. وی عناصر و اجزایی را برای تدوین تراژدی معرّفی نموده که در کیفیّت، جذابیّت و برتری تراژدی نقش مهمّی را ایفا می نمایند. در ادبیّات فارسی آثاری وجود دارد که بازتابی از تراژدی های یونان باستان و دیدگاه ارسطو در این باره است؛ از جمله شاخص ترین این آثار، شاهنامه فردوسی است با داستان هایی که همسویی و شباهت زیادی به تراژدی های یونان باستان دارد پژوهش حاضر با هدف نشان دادن این شباهت در زمینه تراژدی و با روش توصیفی – تحلیلی به مقایسه داستان سیاوش از شاهنامه و تراژدی هیپولیت اثر اوریپید، به عنوان مطالعه موردی پرداخته است و این همسویی را نشان داده است.
بلاغت روایت در قصه های مجید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر روایتی از عناصری تشکیل شده است که این عناصر روایی نیز با تکیه بر روایت شنو و مفاهیم کانونی شده در آن، شکل و شیوه های خاصی به خود می گیرند. بلاغت روایت، ناظر بر تأثیرگذاری روایت بر روایت شنو است که این مهم نیز نشان از خلق آگاهانه روایت ها برای انتقال مفاهیم دارد. قصه های مجید از جمله آثار داستانی هستند که با محور بازنمایی جهان معرفتی کودک و نوجوان و متناسب با دنیای ذهنی آن ها خلق شده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس مطالعات بینارشته ای در پی تبیین نقش بلاغت در روایت این قصه هاست. نتایج پژوهش، حاکی از آن است که: هوشنگ مرادی کرمانی در قالب شخصیتی درون داستانی (راوی خردسال) در خلق روایت به اقتضائات دنیای کودک و نوجوان و زبان خاص روایت-های آن ها پایبند بوده و در خلق تصاویر از امور ملموس و محسوس که سازگاری زیادی با جهان معرفتی کودک و نوجوان دارد، بهره برده است. توجه به روایت شنو در این قصه ها باعث شده است که زبان و بیان قصه ها، بلاغت نهفته در آن ها، سازوکارهای روایی و مفاهیم کانونی شده در آن ها، متناسب با روایت شنو بکار گرفته شوند.
رگه های پسامدرنیسم در شعرِ «اسماعیلِ» رضا براهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رضا براهنی از برجسته ترین شخصیت های ادبیاتِ معاصر به شمار می رود. باوجودِ حجمِ بالای آثارِ شعری اش، سه کتابِ ظل الله، اسماعیل، و خطاب به پروانه ها و مؤخره اش جریان سازترین آثارِ او هستند. ازسوی دیگر، نامِ براهنی با پسامدرنیسم عجین شده است و بسیاری از منتقدان خطاب به پروانه ها را درزمینه شعر مهم ترین کتابِ پسامدرنیستیِ معاصرِ فارسی می دانند. بااین حال، اثرِ دیگرِ براهنی، شعرِ بلندِ اسماعیل، که پیش از خطاب به پروانه ها نوشته شده است، هم رگه هایی از پسامدرنیسم دارد. نگارنده در این پژوهش با روشِ توصیفی تحلیلی ضمنِ بررسیِ تطبیقیِ شعرِ اسماعیل و بعضی از آثارِ پسامدرنِ جهان و با نگاهی به مباحثِ مطرح شده در اسطوره شناسی و مؤلفه های پسامدرن شعرِ اسماعیل را بررسیده و این مؤلفه ها را در آن پیدا کرده است. نتیجه این پژوهش نشان دهنده حضورِ مؤلفه های پسامدرن در شعرِ اسماعیل است؛ به گونه ای که می توان آن را سرآغازی هرچند ضعیف بر پسامدرنیسم در شعرِ معاصرِ ایران دانست.
بررسی تطبیقی دوسویگی در رمان های دوشنبه های آبی ماه و این ناقوس مرگ کیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوسویگی اصطلاحی است که باختین در نظریه چندصدایی خود مطرح کرده است. در این رویکرد صدای نویسنده در رمان اهمیت دارد که آن را به صورت سبک برداری، نقیضه، گفتمان شفاهی و گفتمان جدل پنهانی نشان می دهد. در نوشتار حاضر، این رویکرد به شیوه ای تطبیقی در دو رمان دوشنبه های آبی ماه نوشته محمدرضا کاتب و این ناقوس مرگ کیست اثر ارنست همینگوی بررسی می شود. روش پژوهش توصیفی – تحلیلی و بر مبنای اسناد کتابخانه ای است و در پی پاسخ به این مسئله است که نویسندگان در این دو رمان چگونه دیدگاه های ایدئولوژیک خود را در متن منعکس کرده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که در سبک برداری هر دو نویسنده از شیوه نام گذاری شخصیت ها استفاده کرده اند، با این توضیح که نام گذاری کاتب دلالت بر جایگاه قهرمانانه بابا دارد و نام گذاری همینگوی دلالت سیاسی دارد. در رمان کاتب، نقیضه به صورت رفتار رندانه تیربارچی در فضای جبهه نمود دارد که در تعارض با وجهه مقدس جنگ است و در رمان همینگوی به صورت رفتار عاشقانه قهرمان در بحران جنگ. گفتمان شفاهی در رمان ایرانی نقاط ضعف بابا است که در متن طنین انداز است و در رمان آمریکایی چیستی کشتار در جنگ، و ارجحیت منافع حزب مطرح است. گفتمان جدل پنهانی در رمان کاتب به صورت صدای کاریزماتیک بابا در گفتمان مهندس حضور دارد، و در رمان همینگوی صدای کاریزماتیک پیلار و پابلوجریان دارد. همچنین گفتمان حزب جمهوری خواه در صدای رابرت حضور دارد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که ملاحظات فرهنگی نویسنده ایرانی و ملاحظات سیاسی نویسنده آمریکایی در لایه های پنهان متن قابل دریافت است.
«نقش زنان در انتقال قدرت در خاندان کیانیان پس از عصر گشتاسپ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازدواج با محارم و اختلافات موجود در داخل خاندان کیانیان بر سر تصاحب قدرت از دوره پادشاهی گشتاسپ تا اتمام پادشاهی کیانیان دو مقوله ای هستند که به نظر می رسد بی ارتباط با یکدیگر نیستند. نکته شایان توجّه سیمای دگرگون شده آنها در روایات غیردینی نسبت به روایات دینی است به گونه ای که در این گزارش ها مخصوصاً گشتاسپ و اسفندیار حریص قدرت نمایانده شده اند. از اینرو مقاله حاضر با بررسی ازدواج با محارم در ایران پیش از اسلام، قائل به وجود دو گونه ازدواج با محارم با انگیزه های متفاوت در این دوره های تاریخی است یکی بر پایه باور انتقال نسب و نژاد از طریق زنان در جامعه زن/ مادر سالاری و دیگری سنت خویدوده مزدیسنایی با هدف حفظ نژاد و خون و تحکیم و اتحاد جامعه مزدیسنایی در عصر ساسانیان است که به غلط به دین زرتشتی نسبت داده می شود و ممکن است این تصور را به وجود آورد که ازدواج های کیانیان با محارمشان از نوع خویدوده بوده است ولی با توجّه به شواهد موجود ظاهراً این وصلت ها مبتنی بر باور زن تباری صورت گرفته است و زنان این دوره نقش اساسی در رسیدن شاه بعدی بر مسند حاکمیت داشته اند.
عناصر انسجام ساز متنی در منطق الطیر، بر اساس آرای هلیدی و حسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
17 - 43
حوزههای تخصصی:
نظریه انسجام مایکل هلیدی و رقیه حسن، یکی از روش های علمی، کارآمد و متقن درجهت شناسایی میزان متنیّت، انسجام و یکپارچگی هر متنی است. انسجام، بررسی روابط موجود در سازه های نحوی و اجزای تشکیل دهنده یک متن است. ازاین رو، با روش توصیفی تحلیلی درصدد هستیم تا مسئله عناصر انسجام ساز متنی و روابط معنایی میان بندها را بر اساس رویکرد هلیدی و حسن در منطق الطیر عطار مورد بررسی قرار دهیم. از میان بندهای مختلف، به بررسی 3000 بند در منطق الطیر پرداخته ایم. نتایج تحقیق بیانگر آن است که در انسجام دستوری، حذف بیشترین بسامد و جای گزینی، کمترین بسامد را در منطق الطیر داشته است. فراوانی ﻣؤلفه حذف، یکی از ویژگی های بلاغی عطار، درجهت جلوگیری از یک نواخت بودن متن، تلاش ذهن برای یافتن عنصر محذوف وتقویت موسیقی به شمار رفته است. در انسجام واژگانی بازآیی، تکرار بیشترین بسامد و شمول معنایی، کمترین بسامد را در این منظومه دارا هستند. عطار با استفاده فراوان از ﻣؤلفه تکرار درصدد تأکید و برجسته سازی اغراض ثانویه کلام خویش بوده است. در انسجام واژگانی-باهم آیی، باهم آیی متداعی، بیشترین بسامد را در این منظومه داراست. در انسجام پیوندی، ادات ربط افزایشی، بسامد بیشتری نسبت به دیگر ﻣؤلفه های انسجام پیوندی دارد که این ﻣؤلفه، علاوه بر آنکه حلقه اتّصال میان بندهاست، گفتمان های مختلف را در متن به وجود آورده است؛ بنابراین هر سه انسجام دستوری، واژگانی و پیوندی نقش بسزایی در ایجاد متنیّت، انسجام و یکپارچگی در منطق الطیر دارند.
بررسی اسماء و صفات الهی در دیباچه مخزن الاسرار و هفت پیکر نظامی گنجوی با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی «فرکلاف»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
157 - 184
حوزههای تخصصی:
شاعران در دیباچه آثار خود به طرح مسائل گوناگون از جمله ستایش پروردگار و برشمردن اسماء و صفاتش می پردازند و آراء خود را درباره آن ها بیان می کنند. در این پژوهش، اسماء و صفات الهی در دیباچه مخزن الاسرار و هفت پیکر نظامی با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادیِ «فرکلاف» نقد و تحلیل شده اند. الگوی سه بُعدی فرکلاف برای تحلیل متن ها عبارت است از: توصیف، تفسیر و تبیین. هدف نهایی فرکلاف از الگوی سه بعدی خود، روشن ساختن ارتباط میان متن، گفتمانی که متن در آن تولید می شود و مناسبات قدرت و ایدئولوژی و هژمونی است تا سرانجام مشخص شود که متن در جهت تحکیم و بازتولیدِ گفتمان ها و ایدئولوژی هایِ مسلط است، آن ها را به چالش می کشد یا تغییر می دهد. پرسش بنیادین این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی به انجام رسیده، این است که نظامی چگونه و چرا برخی از اسماء و صفات الهی را پررنگ و برخی دیگر را نفی کرده است؟ برای یافتن پاسخ، متن در دو سطح کلی واژگانی و دستور زبانی بررسی و نقد و تحلیل شد. سرانجام یافته ها نشان داد، بیشتر اسماء و صفات الهی مورد اشاره نظامی از مشترکات تمامی فرقه های کلامی اسلامی بوده است؛ البته گاهی هم به اسماء و صفاتی برمی خوریم که منطبق بر تفکر اشعری و ضد کلام معتزله و امامیه است.
تحلیل آموزه های تربیتی در داستان های برگرفته از کلیله و دمنه و مرزبان نامه درمجموعه آثار آذریزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل آموزه های تربیتی در داستان های برگرفته از کلیله و دمنه و مرزبان نامه در مجموعه آثار آذریزدی چکیده باتوجه به وسعت کاربرد داستان های برگرفته از کلیله و دمنه و مرزبان نامه در قصه گویی برای کودکان و نوجوانان در ایران، هدف پژوهش حاضر تحلیل آموزه های تربیتی این داستان ها در پرمخاطب ترین بازنویسی فارسی آن اثر مهدی آذریزدی بوده است. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و براساس ماهیت، آمیخته ی بهم تنیده بود و تحلیل محتوای کیفی و کمی به صورت موازی همگرا برای مجموع 46 قصه از کلیله و دمنه و مرزبان نامه در مجموعه ی هشت جلدی قصه های خوب برای بچه های خوب انجام گرفت. تحلیل محتوای کیفی از نوع تلخیصی قیاسی بوده و مؤلفه ها و زیرمؤلفه های تربیت با مرور ادبیات پژوهش، شناسایی و پس از تأیید 61 مؤلفه از سوی خبرگان، فهرست وارسی برای انطباق محتوا با ساحت های یادشده به کار گرفته شد. روش شناخت مضامین براساس شناخت کلمات و عبارات مترادف یا تکراری، اصطلاحات، عبارات و واژه های کلیدی بود و به مضامین نهان و آشکار متن توجه شد. کدگذاری پس از مطالعه ی مکرر متن صورت پذیرفت و محتوا براساس وجوه مشترک با هر یک از مقولات اولیه و ثانویه تحلیل گردید. یافته ها نشانگر شناسایی 390 آموزه ی تربیتی در مؤلفه های هفت گانه ی تربیت در این داستان ها بود و آزمون «خی دو»، وجود تفاوت بین میزان توجه به آموزه های تربیتی در داستان ها را تأیید کرد. رشد و تقویت عقلانیت و خردورزی، تربیت اجتماعی، اخلاقی، عاطفی و اقتصادی به ترتیب در مرکز توجه آموزه های تربیتی در محتوا بوده و برای تربیت در این ابعاد پیشنهاد می گردد؛ ولی به دلیل فقدان یا کمبود محتواهایی پیرامون تربیت جنسی و پس از آن تربیت سیاسی، این داستان ها برای تربیت کودکان در این دو بعد توصیه نمی شود.