فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
49 - 91
حوزههای تخصصی:
شهریار مندنی پور از نسل نویسندگان معاصری است که به تجربه گرایی در ساختار و فرم پرداخته است. برای همین، خواننده در داستان های او با فضاهایی مواجه است که درواقع ترکیبی از فضاهای مختلف و در عین حال ناهمگون می باشد. پرداخت به این نوع فضاها را به صورت نظری و گاه عملی می توان در رویکرد میشل فوکو مشاهده کرد که او آن ها را فضاهای هتروتوپیایی یا دگرسان می نامد. در همین راستا، این مطالعه به شرح این نوع فضاها در آرای فوکو و دیگر متفکران می پردازد که در این زمینه اندیشه ورزیده اند تا خواننده آگاهی عمیقی از فضاها به دست آورد. سپس مطالعه حاضر، جستاری به بحث این فضاها در آثار مندنی پور مومیا و عسل، ماه نیمروز، شرق بنفشه و آبی ماورای بحار می زند که از معدود نویسندگان ایرانی است که چنین تجربه ای در داستان نویسی داشته است. این مطالعه به این نتیجه گیری می رسد که مندنی پور با مطرح کردن چنین فضاهایی در داستان های خود به حقیقت مکتوم در ورای ساختار همگن تک فضایی اشاره دارد و چنین فضاهایی به شخصیت ها کمک می کنند از محدودیت های فضاهای همگن فراتر رفته و طرحی نو دراندازند.
بررسی نقش تشبیه در تبیین مسائل سیاسی و اجتماعی در سروده های کمال الدین اسماعیل اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کمال الدین اسماعیل اصفهانی ازجمله شاعران بزرگ و جریان ساز قرن ششم و اوایل قرن هفتم، از شعرای نامی ایران در ابداع معانی بدیع و مضامین و تعبیرات جدید است. وی با خلق مضامین بی همتا و التزامات دشوار، خود را تا نام خلّاق المعانی به اوج رسانید. دیوان اشعار وی دارای تنوّع موضوعی چشمگیر است و این شاعر به فراخور مدح ممدوح، موضوعات مختلفی را در شعر خود آورده است. نویسنده در این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی و ابزار کتابخانه ای به بررسی نقش تشبیه در تبیین مسائل سیاسی، اجتماعی و اخلاقی در سروده های کمال الدین اسماعیل بپردازد. آنچه در شعر شاعر بیشتر نمود دارد، شگردهای بیانی و بدیعی است که کمال الدین با خلّاقیت و ذهن خیال انگیز خود در جهت برجسته سازی معنا و مضمون اشعار خود بهره برده است. تشبیه یکی از چهارعنصر بیانی است که در آرایش و هنری کردن کلام، تأثیر ژرف دارد و کمال الدین اسماعیل از این شگرد هنری، برای تبیین مضامین شعری خود استفاده نموده است. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که کاربرد تشبیه، نسبت به دیگر صور خیال در دیوان شاعر از نظر بسامدی، قابل توجّه است و از نظر پرداخت به انواع و اشکال تشبیه، دارای نوعی تنوع در اشکال و انواع می باشد و در تشبیهات کمال الدین، وجه شبه های حاصل شده، اکثراً انتزاعی است.
تحلیل و مقایسه شگردهای زبانی در دو رمان «اهل غرق» و «العصفوریه» (درهم تنیدگی واقعیت و خیال در وصف تنگنا های اجتماعی-سیاسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
74 - 93
حوزههای تخصصی:
در رئالیسم جادویی، همواره خیال با واقعیت روزمره توأم می گردد که در نتیجه آن، اثری ادبی با آمیزه-ای غیر قابل انفکاک از واقعیت و تخیل پدید می آید. دو رمان اهل غرق از منیرو روانی پور و العصفوریه (تیمارستان) اثر نویسنده سعودی تبار غازی القصیبی، به شیوه ی رئالیسم جادویی و با دغدغه های ژرف انسانی نگارش یافته اند. درون مایه هر دو رمان، وصف تنگنا های سیاسی-اجتماعی با درهم تنیدگی واقعیت با خیال است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و بر مبنای مکتب ادبیات تطبیقی امریکائی، مسئله زبان و ویژگی های آن در دو رمان مذکور را بررسی نموده، می کوشد به این پرسش پاسخ گوید که شگردهای زبانی به کار رفته در این دو اثرتألیفی در قالب رئالیسم جادوئی، کدامند و چه تفاوت ها و مشابهت هایی با هم دارند. نتایج به دست آمده از این پژوهش گویای آن است که هر دو نویسنده، و کدام به شیوه ای متفاوت، از دایره تنگ زبان عادی خارج و به دنیای گسترده ی خیال پناه برده اند و در این راه از شگردهای گوناگون زبانی استفاده نموده اند. زبان روایت در اهل غرق رنگ و بوی زبان محلی جنوبی دارد، اما در العصفوریه زبانی آرکائیک و باستان گرا متناسب با فضای اسطوره ای رمان، مورد بهره برداری نویسنده قرار گرفته است. هر دو رمان در روایت حوادث لحنی باورمندانه و طنزآمیز با رویکردی به شدت انتقادی از وضع موجود و آمیخته با حسرتی برای از دست رفتن میراث گذشته، در خود دارند. ضرباهنگ دو رمان، هرچندگاهی به تناسب موقعیت شتاب می-گیرد، اما در مجموع و به اقتضای اطناب در سبک رئالیسم جادوئی، آهسته و کند است.
Othering Beings and Being’s Other: A Comparative Study of Shakespeare’s Hamlet and Sarah Kane’s 4.48 Psychosis in Terms of Levinasian Ethical Self(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۶, No ۲, Spring ۲۰۲۴
35 - 57
حوزههای تخصصی:
The renaissance and the postmodern era provide two interesting periods for discussion. The renaissance can be viewed as the early modern period prefiguring the contemporary world. Thus, the two aforesaid periods can be connected to one another. This comparative study discusses two works: one from the early modern period and the other from the postmodern world. Shakespeare’s Hamlet (1603) and Sarah Kane’s 4.48 Psychosis (2000) provide the material for a discussion on the treatment of the Other as conceived by the philosophy of Levinas in his Otherwise than Being or Beyond Essence (1978). In the spirit of brevity, the central events of the plays and the most suggestive dialogue are discussed. One of the most pertinent concepts in Levinas’ ideology is responsibility which is required for the transcendence leading to subjectivity. It is concluded that while in Shakespeare the unethical mostly die, thus ending their torment, the fate that awaits Kane’s characters is much more dire; they are left battered and bruised, corporeal shells of Beings, paralyzed in time and unable to transcend Being towards the Other. As such, it is seen that the postmodern treats unethical Beings much harsher compared to the early modern.
تحلیل استعاره های مربوط به حوزۀ بیماری و شفا در ناداستان از قیطریه تا اورنج کانتیاثر حمیدرضا صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
399 - 449
حوزههای تخصصی:
لیکاف ضمن به چالش کشیدن تلقی سنتی از استعاره، بر این نکته تأکید ورزید که پایه تفکر انسان، استعاری است و ذهن انسان به شکل ناخودآگاه برای درک مفاهیم انتزاعی، از امور محسوس بهره می جوید. یکی از مهم ترین زمینه هایی که ذهن و زبان به جای بیان مستقیم، دست به دامن تصاویر استعاری می شود، موضوعات مربوط به حوزه شفا و بیماری است. بیماران، همراهان آنان و حتی پزشکان به دلیل تجارب پیچیده مربوط به بیماری به ویژه بیماری های لاعلاج، خواسته یا ناخواسته از زبان استعاری در این زمینه بهره می جویند. موضوعی که نه تنها در جریان مفاهمه بیمار با دیگران اثرگذار است، بلکه این امکان را نیز فراهم می آورد که با دستکاری در نظام استعاری این حوزه، شیوه مواجهه بیمار و اطرافیان با بیماری نیز اصلاح گردد. درهمین راستا در این پژوهش تلاش شده است تا کتاب «از قیطریه تا اورنج کانتی» که دربردارنده تجربه زیسته حمیدرضا صدر-نویسنده اثر- از بیماری سرطان است، به شیوه تحلیلی-توصیفی و با محوریت تصاویر مربوط به حوزه بیماری و شفا بررسی شود. برای انجام پژوهش تمامی تصاویر مربوط به موضوع با فراوانی 189 تصویر شناسایی شد و ازاین میان 101 نمونه که شامل تصاویر دربردارنده ارزش گذاری ها راوی درباره بیماری بود تحلیل گردید. نتایج نشان می دهد استعاره های با محوریت بیماری به مثابه دشمن، هیولا، رقابت ورزشی، فرمانده بی رحم، زندان، عنصر گدازنده، اوباش، همدم، عنصر فروبرنده، عنصر لِه کننده، پرتگاه و طوفان به ترتیب، بیشترین فراوانی را در متن دارند. تصاویری که در تمامی آنها تلقی و ارزشگذاری منفی راوی نسبت به بیماریآشکار است. موضوعی که باعث فرسایش هرچه بیشتر روانی و جسمی بیمار شده است.
بررسی دلایل موفقیت ترجمه های کلمن بارکس در آمریکا از آثار مولانا و ارتباط معنوی آن ترجمه ها با متن اصلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
93 - 112
حوزههای تخصصی:
آشنایی اخیر جوامع غربی، خاصه امریکاییان با مولانا و اشعار او، مدیون ترجمه های کلمن بارکس، باید بوده باشد! مترجمی که نخستین بار درسال 1976، به همت دوست خود یعنی رابرت بلای، با مولانا و اشعار او آشنا شد. کلمن بارکس درحالی دست به ترجمه اشعار مولانا زد که کوچکترین آشنایی ای با زبان و ادبیات فارسی نداشت و با استفاده از ترجمه های پیشین که توسط آربری و نیکلسن انجام گرفته بود، به ترجمه دوباره این اشعار پرداخت و سبب شد تا اشعار شاعری مسلمان از دیار شرق، صدرنشین کتاب های پرفروش در آمریکا باشد. در پاسخ به پرسش اصلی این پژوهش که در پی یافتن سبب های موفقیت ترجمه های کلمن بارکس در آمریکا از آثار مولانا و ارتباط معنوی آن ترجمه ها با متن اصلی است؛ بررسی تعدادی از ترجمه های بارکس، از کتاب های مختلف او، با کمک نظریه آندره لفور، نظریه پرداز حوزه ترجمه، با توجه به روش توصیفی و تحلیلی و با مقایسه آن ترجمه ها، با متن اصلی این موضوع که اینک اهمیت جهانی یافته است، به بحث و بررسی گذاشته شد.
زمان صفر روایت: شالوده شکنی کلانروایت به وسیله خرده روایت ها در نمایشنامه مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
271 - 302
حوزههای تخصصی:
در نمایشنامه مرگ یزدگرد، بهرام بیضایی صحت روایات تاریخی درباره مرگ یزدگرد را زیر سؤال می برد. شخصیت ها به بداهه گویی درباره خرده روایت های نا/پذیرفتنی درباره مرگ یزدگرد می پردازند. مقاله حاضر از یک سو کلان روایت تاریخی را بررسی می کند که قدرت ایزدی به یزدگرد شاه حق سلطنت بر مردم را داده است و از سوی دیگر خرده روایت هایی که منطق این سلطنت مطلقه را به چالش می گیرند. این پژوهش همچنین به بیان شگردهای روایی بیضایی می پردازد که شالوده کلان روایت فراتاریخی را می شکند و آن را تا حد هم ارزی با دیگر خرده روایت ها فرو می کاهد.
بررسی سبک شناسی تطبیقی غزل «حالا چرا؟» از شهریار و ترجمه عربی آن از عبدالناصر الحمد در پرتو نظریه بوزیمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۲)
133 - 162
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائلی که در ترجمه تخصصی آثار ادبی مطرح می شود، حفظ سبک و ژانر متن اصلی قبل از ترجمه آن است. سبک یا سبک بیان به عنوان مهمترین ویژگی نوشتار بستگی به هدف نویسنده دارد؛ زیرا نویسنده از ساختارهای گرامری متفاوت و واژگان مختلف برای ایجاد جلوه های خاص مورد نظر خود استفاده می کند. در نظر گرفتن سبک متن زبان مبدأ در ترجمه یکی از وظایف مترجم است؛ زیرا عدم اهتمام به چنین گزینه ای، سبک متن زبان مبدأ را قربانی می کند. یکی از نکات مهم در ترجمه آثار ادبی، میزان ادبی بودن متن ترجمه شده نسبت به متن اصلی است. در سبک شناسی آماری با مطالعه شکل و محتوای متن اثر می توان به سطح ادبی متون دست یافت. بوزیمان، زبان شناس آلمانی، معادله ای برای بررسی سطح کیفی متون ادبی ارائه کرد. در این مقاله سعی شده است با روش توصیفی - تحلیلی، سطح کیفی ادبیت غزل «حالا چرا؟» از شهریار و ترجمه عربی آن به شعر، به قلم عبدالناصر الحمد، مورد ارزیابی قرار گیرد.
بررسی و تحلیل آیین های راستی آزمایی در کتاب آثار البلاد و اخبار العباد از قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شماره ۶۰
77 - 110
حوزههای تخصصی:
متون جغرافیایی کهن حاوی اطلاعات ارزشمندی در حوزه مطالعات فرهنگ عامه هستند، زیرا اغلب علاوه بر موقعیت اقلیمی، نحوه زیست مردم نیز مورد توجه بوده است. آثار البلاد و اخبار العباد از زکریا بن محمّد قزوینی، متن جغرافیایی از قرن هفتم هجری است که مؤلف با تکیه بر مآخذ بسیار، کوشیده تا تصویری از اقالیم سبعه و فرهنگ و باورهای مردمان آن ارائه دهد. از میان فرهنگ عامه منقول، آیین های راستی آزمایی قابل توجّه اند و مؤلف که خود قاضی است، به ذکر نمونه هایی از آن ها پرداخته است که اغلب در شمار داوری های ایزدی هستند؛ مانند باور به خاصیت تطهیر آب و آتش (وَر گرم و سرد)، راستی آزمایی مرتبط با طهارت مولد (گذر از دهانه غار/شکاف کوه)، مکان ها و اشیای مقدس. هدف پژوهش حاضر بررسی و ذکر پیشینه این موارد در فرهنگ ها و ملل مختلف از یک سو و بیان استمرار این آیین ها در زمان های پسین تر است و نتیجه، طرح آن ها به مثابه بن مایه های جهانی است که دارای وجوه نماد شناسی هستند.
جستاری درباب ضرورت سنجش، تأمل و بازنگری درباره اصطلاح «نمایشنامه» با تأکید بر گفتمانهای نو در مطالعات تئاتر و هنرهای دراماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۳
۸۵-۶۱
حوزههای تخصصی:
اصطلاح نمایشنامه یکی از واژگان کلیدی، پربسامد و کاربردی در حوزه دانش مطالعات تئاتر، ادبیات دراماتیک و هنرهای نمایشی است. این واژه، که پس از تحولات زبانی ازپی تأسیس دانشگاه تهران و فرهنگستانِ اول به جای واژه دخیل و بیگانه پی یس در گفتمان هنرهای نمایشی گزیده شده است باتوجه به گفتمانهای نو در تئاتر معاصر مثل تئاتر قساوت، نظریه اجرا و تئاتر پست دراماتیک، که بر تمایز آشکار دو پدیده تئاتر و نمایش تأکید می کند از نظرگاه اصطلاح شناختی برای بیان مفاهیم علمی، ناکارآمد و نامناسب به نظر می رسد؛ از این رو این پژوهش با شیوه تحلیلی-توصیفی و با استفاده از نگرشهای فلسفی، ضمن بررسی جنبه های مختلف «اصطلاح» از نظرگاه اصطلاح شناسی و مبانی زبان فلسفی به کاستی های این واژه پرداخته و تبارشناسی آن را مورد واکاوی قرار داده است؛ در نهایت با درنظر گرفتن اهمیت بازنگری در اصطلاحات علمی و تخصصی، اصطلاح جایگزین «تئاترنوشت» را پیشنهاد کرده است.
بررسی نظریۀ قلمروزدایی و بازقلمروسازی وستفالی در داستان های اقلیم شمال (مطالعۀ موردی: داستان مرقد آقا و داستان گیله مرد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وابستگی به سنت و رهایی از آن و اتصال به مدرنیته فصل تمایز متون ادبی در دوران جدید است و متون به اعتبار درهم شکستن مرزهای سنت و وابستگی به آن تعریف و از هم متمایز می شوند. در دوران مدرن وابستگی متون ادبی به عنصر مکان و جغرافیا یکی از وجوه تمایز این آثار با آثار کلاسیک است. با شکل گیری تعاریفی تازه از مکان، نویسندگان با نگاه هایی متعدد و چندوجهی بر ارزش و کیفیت مکان ها افزودند و مکان ها چندلایه شدند. در پژوهش پیش رو داستان گیله مرد از بزرگ علوی و داستان مرقدآقا از نیمایوشیج به شیوه توصیفی تحلیلی و از منظر نقد جغرافیا بررسی و روشن شده است که نیما و بزرگ علوی با تأکید بر جغرافیایی واحد قصد به چالش کشاندن قلمروهای کهن و ایجاد قلمروهایی تازه داشته اند. بزرگ علوی کوشیده است با بازفعال سازی نهضت جنگل و واگویه صدای این جریان که از دل جغرافیا و محیط سر برآورده است، مدرنیته را در برابر سنت به صورت شکست خورده وصف کند و با قلمروزدایی تفکر مدرن که می کوشید همه فضاها را به فضایی واحد بدل سازد به مبارزه برخیزد. در داستان فوق، سوژه های تفکر مدرن که نمایندگان قلمروزدایی و بازقلمروسازی هستند در کشاکش با قلمروگرایی بومیان به صورت شکست خورده مصوّر می شوند. نیمایوشیج نیز در داستان فوق سنت گرایان را به مثابه قلمروگرایانی می داند که در برابر دیگری قلمروزدا قد علم کرده اند. این دیگری از دل فرهنگ خودی برخاسته است؛ اما به دنبال تخطی از قلمرو پیشینیان است و علی رغم آنکه در راه بازقلمروسازی جان می دهد، نمی تواند تغییری در سوژه ها ایجاد کند.
احمد شاملو و شمس لنگرودی، ظهور و سقوط سوژۀ سیاسی در شعر معاصر با استعارۀ عشق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت عشق با آنکه قدمتی به دیرینگی ادبیات دارد، با تغییر گفتمان ها جلوه های دیگرگونه ای یافته است. عشق رابطه ای ماهوی با سیاست ندارد؛ اما به عنوان کنشی انسانی، سکولار و اومانیستی می تواند به مثابه یک نماد وارد سیاست شود و به همین دلیل مفهومی انقلابی می گیرد و صاحب قدرت می شود. همچنان که ادبیات به ادبیات سیاسی محدود نمی شود، عشق هم به عشق سیاسی محدود نیست. یکی از بارزترین سیاست های ادبیات، بهره مندی از سیاست عشق است. روایت های عشق از کهن ترین دوران تا عاشقانه های معاصر نشان می دهد که مهم ترین عنصر عشق، «تخطی از امر متعارف» است؛ رازی که هم عشق را تبدیل به تابو می کند، هم از سیاستی می گوید. از سویی ظهورات عشق در ادبیات به شکل یک پیوستار نیست؛ درحالی که فرهنگ پیرامونی باورها تغییر می کند، عشق نیز دچار دگرگونی در کارکرد می شود. عاشقانه های مدرن، فراتر از بازنمایی های مرسوم ادبیات غنایی، حضور فعالی در دوره معاصر داشته اند؛ شعر دهه چهل، شعری سوژه مند است؛ اما سیاست عشق در دهه هفتاد، پرهیز از مقاومت است؛ این نشان می دهد که شاعران، سوژگی خود را از دست داده اند. ازاین رو برای دست یابی به این بازنمایی ها باید به گسست های معرفت شناختی عشق توجه کرد. شاعرانی چون شاملو و فروغ فرخزاد در ستیز آشکاری با گفتمان های مسلط هستند و شمس لنگرودی در دوره دوم زیست شاعرانه اش با فاصله گرفتن از شعر ایدئولوژیک و روی آوردن به عاشقانه سرایی، مفصل گسستی دیگر می شود.
تحلیل و بررسی غیریت سازی در اشعار فدوی طوقان و سپیده کاشانی از دیدگاه نظریۀ گفتمان لاکلائو و موفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روش تحلیلی، به بررسی تطبیقی اشعار سپیده کاشانی، شاعر پایداری ایران و فدوی طوقان، شاعر پایداری فلسطین از دیدگاه نظریه تحلیل گفتمانی لاکلائو و موفه می پردازد. شعر پایداری در دهه های اخیر خصوصاً در ایران و فلسطین مورد توجه ویژه واقع شده و رشد کمّی و کیفی قابل ملاحظه ای داشته است. این نوع شعر به دلیل تقابل با جبهه دشمن، تصویری دقیق از دیگری به نمایش می گذارد و مرز خود با دیگری را پررنگ می سازد. نمایش خود و دیگری که عاملی مؤثر در تعریف هویت ملّی است، در اشعار کاشانی و طوقان قابل تأمل است. این پژوهش بر اساس نظریه گفتمان لاکلائو و موفه به این سؤال اصلی پاسخ می دهد که در شعر کاشانی در مجموعه شعر «پروانه های شب» و شعر طوقان در مجموعه «تموز والشیء الآخر»، تاریکی و روشنایی چه نقشی در مرزبندی با دیگری دارد؟ و به این نتیجه می رسد که در شعر مقاومت ایران و فلسطین، اشتراکات مفهومی مرتبط با نور و ظلمت با روش های مختلف ادبی در قالب برجسته سازی، حاشیه رانی و مانند آن نمود یافته و توانسته مرز خود با دیگری را به مخاطب اشعار نشان دهد و از این طریق به تشویق آنان به مبارزه یا دفاع از خود بپردازد.
بررسی میزان جنسیت زدگی زبان در دو اثر از صادق هدایت و آنتون چخوف (زنی که مردش را گم کرد- بانو با سگ ملوس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده: آثار ادبی و مسائل اجتماعی با هم ارتباط تنگاتنگی دارند. چنانکه با بررسی آثار بزرگ ادبی می توان به نکات ظریف اجتماعی پی برد. از جمله مسائل مهمی که همواره در طول تاریخ ذهن بشر را به خود مشغول داشته مساله زن و جایگاه او در جوامع مختلف می باشد.بر این اساس این مقاله درصدد است تا با مطالعه مضمون جنسیت زدگی در دو اثر از صادق هدایت «زنی که مردش را گم کرد» و آنتوان چخوف «بانو با سگ ملوس» روابط فکری و ادبی این دو نویسنده را تطبیق و بررسی نماید. در حقیقت از طریق ترکیب مطالعات میان رشته ای زنان و ادبیات داستانی مسائل و پرسش های مطرح می شود که از اهداف هر دو رشته است. برای این منظور با تحلیل محتوا از نوع جهت دار، عناصر زبانی جنسیت زده را طبق مفاهیم مدل پاک نهاد جبروتی و پایه های ارزشی فمنیسم از متن اصلی هر دو داستان استخراج٬ دسته بندی و کدگذاری کرده و به تفسیر آنها پرداختیم.با توجه به فراوانی واژگان جنسیت زده داستان هدایت از لحاظ زبانی کاملا جنسیت زده است و او از این ابزار برای به تصویر کشیدن جامعه مردسالار عصر خود به خوبی بهره برده است.این درحالی است که در داستان چخوف واژگان جنسیت زده محدودتری به کار رفته و با نزدیک شدن به پایان داستان از میزان استفاده از واژگان کاسته شده است.
گسترش و جایگاه زبان پارسی دری در حوزه هند
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
173 - 191
حوزههای تخصصی:
سرآغاز ورود زبان پارسی دری به هند در زمان حمله سلطان محمود به نیم قاره هند است. از آنجا که غزنویان ترک نژادِ پارسی زبان بودند و هم ردیف آنها در عهد غوریان تاجیک ها نیز پارسی زبان بودند، زبان پارسی راه خود را در هند و در عمق فرهنگ آن بازکرد و یگانه زبان ارتباطی، زبان تفاهم، زبان تحصیل و زبان دانشگاهی هند شد این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی در پی بیان چرایی گسترش زبان پارسی دری در هند بوده و نتیجه گرفت که این زبان بعد از ورود محمود غزنوی به هند جایگاه ویژه ای در گستره ادبیات هندی یافت و این سرزمین مرکز بزرگی برای نشر آثار زبان پارسی دری شد. مطالعه ادب و فلسفه هند، ابوریحان البیرونی را که همراه با سلطان محمود وارد هند شده بود، فریفته خود ساخت و کتاب های تحقیق ماللهند، آثارالباقیه و التفهیم لاوائل صناعت تنجیم را تألیف کرد. سلطان محمود از سال ۳۹۲- ۴۱۶هش. هفده بار به هند سفر کرد و هربار دانشمندان و شاعران و ادبای زیادی چون عنصری بلخی و فرخی سیستانی و ... با او همراه بودند. چون سلطان زبان پارسی دری را دوست داشت شاعران و ادبای این زبان در هند به دربارش گرد آمدند، از آن تاریخ به بعد زبان پارسی دری در هند گسترش و مراکز ادبی و فرهنگی از خراسان به هند انتقال یافت. این مراکز به گونه ای گسترده و چشمگیر به پخش و انتشار ادب و فرهنگ خراسانی اقدام کرده و در نتیجه ثمره های بسیار ارزشمند به بار آوردند.
سه دهه خرده پژوهی ادبی در غیاب ادبیات شناسیِ کلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
5 - 11
حوزههای تخصصی:
از آغاز دهه هفتاد تا کنون که در آستانه قرن پانزدهم شمسی هستیم ادبیات شناسی فارسی در دانشگاههای ایران در قیاس با نیم قرن پیش از آن، فراز و نشیبهای زیادی را از سرگذرانده است. دیدگاهها و نگرشها به مسائل گوناگون ادبیات، به تنوع و تعدد شاخه های مطالعات ادبی انجامیده است و از سویی پژوهش ادبی با دیگر رشته های علوم انسانی پیوندهایی ولو سست و ناپایدار پیدا کرده است.
دستاوردهای ادبیات شناسی در سه دهه اخیر بر خلاف آنچه منتقدان و آسیب شناسان طرح می کنند چندان نومیدکننده نیست. در این سالها پژوهش های زیادی در قالب رساله های دکتری، مقالات پژوهشی و دانشنامه ای، تک نگاریهای دقیق درباره آثار و مؤلفان منتشر شده است. یافته های پژوهشی اخیر، پاره ای از روایتهای مشهور ادبیات شناسان پیشین را که حکمِ نظریه مرجع در ادبیات شناسی و مطالعات ادبیات فارسی پیدا کرده بود مشکوک ساخته یا از اعتبار انداخته است.
تعامل بینامتنی قابوسنامه و اقوال پیرانِ صوفیّه بر اساس نظریّه ژرار ژُنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۶
47 - 78
حوزههای تخصصی:
قابوسنامه از آثار برجسته ادب تعلیمیِ فارسی است که به دلیل جذّابیّت فرمی و تنوّع محتوایی از گرانیگاه های متون ادب فارسی به شمار می رود. این کتاب از لحاظ اخذ، ترشیح و انتقال آموزه های اعتقادی، اجتماعی و تربیتی، نقشِ بینامتنیِ انکارناپذیری در تطوّر کهکشانِ متنی زبان و ادب فارسی داشته است. از مواریث ارزشمندی که از طریقِ قابوسنامه به آثار مهمّ فارسی بعد از وی رسیده، اقوالِ حکیمانه و پندهای تربیتی بزرگان تصوّف اسلامی ایرانی است. تحلیل بینامتنیّت قابوسنامه با اقوال صوفیّه، می تواند علاوه بر تبیین سهمِ عرفان و تصوّف در نظامِ تربیتیِ عنصرالمعالی، ما را با میزان و نحوه کارکرد بینامتنی قابوسنامه و آبشخورهای فکری آن آشنا و در فهم بهتر این کتاب و متون مرتبط با آن یاری کند. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی انجام شده، به نتایجی از این قبیل رسیده است که بسامد بالایِ بینامتنیّت ضمنی و صریح از حیثیّت والایِ ادبی و زیبایی شناختی قابوسنامه حکایت می کند. همچنین وفورِ موضوعات تعلیمیِ اجتماعی و اعتقادی، و لزومِ ادب گفتاری و رفتاری نشان اهمیّت روابط و تعاملات اجتماعی در دیدگاه عنصرالمعالی و چهارچوبِ فکریِ تصوّف است. توجّه به اقوال و افعال مشایخ طراز اول عرفان اسلامی نیز حاکی از اعتقاد استوار عنصرالمعالی به اخذ آموزه های تعلیمی از سرچشمه های اصلی این نهضت است.
تحلیل زیباشناختیِ ارتباط معشوق و طبیعت در مجموعه شعر «صد غزل عاشقانه» اثر پابلو نرودا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
315 - 342
حوزههای تخصصی:
بهره مندی از عناصر طبیعی، یکی از شگردهای ادبی است که شاعران و نویسندگانِ سراسر جهان در قالب ها و ساختارهایی متنوع به واسطه ی آرایه های ادبی مانند تشبیه، استعاره، مجاز، نماد و ...، از آن سود جسته و می جویند. در این جستار تلاش برآن بوده که به روش تحلیل محتوا و به شیوه ی توصیفی-تحلیلی، به نحوه ی بهره مندی شاعر سرشناس شیلی، پابلو نرودا از این عناصر طبیعی و تحلیل زیباشناسانه ی کاربرد آنها در مجموعه ی شعر صد غزل عاشقانه پرداخته شود. نرودا به دلیل نگاه ژرف و شناخت عمیق از جهان پیرامون خود و عناصر طبیعی موجود و انعکاس این عناصر در شعرش از اشتهار خاصی در جهان برخوردار بود و این مقاله ارزش های ادبی و زیبایی شناختی عاشقانه های وی را در تجلی معشوق و شباهت وی با زنانگی موجود در عناصر طبیعی برجسته می کند. عناصر طبیعی در شعر او مضمون های متنوعی را به طور نمادین و استعاری از زیبایی های ظاهری و باطنی معشوق ترسیم می کنند. عناصری همچون خاک که نماد زایندگی و بالندگی است و آب و باران که نماد حیات، زیبایی و شور و امید ند. استفاده ی نرودا از این عناصر، نشان دهنده ی تسلط او بر زبان و قدرت تخیل بی نظیر او در خلق تصاویر بدیع و معانی عمیق است. این عناصر به غنای ادبی و زیبایی شناختی این مجموعه شعر افزوده اند و به خواننده در درک عمیق تر احساسات و تجربیات شاعر کمک می کنند.
جریان های صوفیانه در فارس پیش از ظهور ابن خفیف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال ۳۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۱ (پیاپی ۹۶)
235 - 266
حوزههای تخصصی:
محققان کمتر به جست وجو درباب چگونگی پیدایش و تکوین جریان های عرفان و تصوف در نقاط گوناگون ایران توجه کرده اند. با تقسیم جریان تصوف به دو مکتب عراق و خراسان و تمرکز محققان بر صوفیان و دیدگاه های صوفیانه این مناطق، دیگر نگرش های صوفیانه در اقصی نقاط ایران در سایه قرار گرفتند. یکی از مناطقی که کمتر بررسی شده، خطه ی فارس است. به نظر می رسد حضور بیش از هشتاد شیخ از مشایخ تصوف در فارس پیش از ظهور ابن خفیف و گسترش تصوف در این منطقه، ضرورت بررسی و جست وجو درباب آغاز و تکوین جریان عرفان و تصوف در این خطه را آشکار می کند. در پژوهش حاضر، نام و نشان چهل وسه تن از مشایخ فارس و شیراز استخراج شده است که پیش از ابن خفیف زیسته اند یا هم عصر او محسوب می شوند که در پژوهش حاضر جهان بینی عرفانی این مشایخ تا حد امکان برمبنای اطلاعات اندک باقی مانده تحلیل شده است. از تحلیل و تبیین نگرش عرفانی ایشان مشخص شد که در این دوره چهار جریان اصلی اعلام حضور کرده اند: نخست، جریان زهدورزی و گوشه نشینی (نمودی از شکل اولیه ی تصوف)؛ دوم، جریان صوفیان متمایل به مکتب عرفان عراق؛ سوم، جریان صوفیان متمایل به مکتب عرفان خراسان؛ و چهارم، جریان پیش آهنگان مکتب عرفان فارس. تحلیل ارقام به دست آمده نشان می دهد در فارس غلبه فکری عرفانی با مشایخ پیش آهنگ مکتب فارس بوده و دیگر جریان ها نقشی کم رنگ تر ایفا کرده اند.
نقد روان شناختی و جامعه شناختی ذات الدّواهی، شیطانی در لباس عبّاد از هزارویک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مرداد و شهریور ۱۴۰۳ شماره ۵۷
169 - 200
حوزههای تخصصی:
«حکایت ملک نعمان و فرزندانش» یکی از داستان های خواندنی و چند لایه ای از مجموعه هزارویک شب است. داستان در لایه ظاهری اش جنگ بین مسلمانان و مسیحیان را که موضوعی تاریخی است، بیان می کند. ذات الدواهی، شخصیت اصلی زن داستان و مادر شاه مسیحیان، لباس مردان دین را می پوشد، جنسیت و دین خود را مخفی می کند و لشکریان اسلام را فریب می دهد. از دید اجتماعی، داستان بیشتر به مکاری های زنانه وی می پردازد که درنهایت به سزای اعمال خبیثانه اش هم می رسد، اما در لایه پنهانی تر، وقتی از بُعد کهن الگویی به آن بنگریم، داستان بیانگر فقدان آنیما (عنصر زنانه) در جامعه است و گسستگی خودآگاهی و ناخودآگاه جمعی را نشان می دهد که حکمرانی دو پادشاه بر یک اقلیم پایانِ داستان به خوبی این موضوع را تأیید می کند. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای است. ذات الدواهی از نظر کهن الگویی «آنیما (مادرمثالی)» منفی است که در قسمت هایی از داستان «نقاب» به صورت می زند و «سایه»های اجتماع را به صورت پررنگ تری نشان می دهد. البته با اندکی تغییر در شیوه نگرش نسبت به نقش و جایگاه شخصیت ها، می توان او را به عنوان «قهرمان کلک» نیز به شمار آورد. ذات الدواهی نماینده زنان جامعه اش است؛ زنانی که ویژگی زنانه شان (عشق) در نظام مردسالار نادیده گرفته شده است و به حاشیه رانده شده اند. درنتیجه، عنصر مردانه (آنیموس) در او فعال شده است و به دلیل ویژگی های آنیموسی، چهره ای انتقام جو، بی باک، سنگدل و دسیسه چین از خود نشان می دهد.