فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۴۱ تا ۱٬۰۶۰ مورد از کل ۷٬۵۷۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
خانه های روستایی بوشهر به عنوان بخشی ارزشمند از تاریخ معماری ایران است که بر اساس نیازهای اقلیمی، فرهنگی و معیشتی آن ها شکل گرفته است و برای درک ارزش آن ها نیاز به پژوهش های بسیار است. یکی از جنبه های مهم این ارزشمندی شناخت این بناها برای پاسخ گویی به نیازی اساسی برای ساکنین، یعنی خلوت است. عوامل گوناگونی در شکل گیری خلوت تأثیرگذار هستند ولی می توان سازمان دهی فضایی را مهم ترین عامل معرفی نمود؛ لذا برای درک بهتر و شناخت دقیق تر شکل گیری خلوت و چگونگی پاسخ گویی خانه های روستایی بوشهر به آن، ضرورت دارد سازمان دهی فضایی آن ها مورد واکاوی قرار گیرد. ابتدا با نمونه گیری هدفمند نُه خانه روستایی از مجموع روستاهای بررسی شده انتخاب شدند. سپس پنج شاخص سنجش خلوت شامل سلسله مراتب دسترسی، عمومی و خصوصی بودن فضاها، ارتباط و حریم بصری، دسترسی بصری و خوانایی از مبانی نظری پژوهش استخراج گردید. در مرحله بعد برای تحلیل نمونه ها از تکنیک تحلیل گراف نمایانی جهت استخراج داده ها از نقشه های ترسیم شده به کمک ابزارهای هم پیوندی، ارتباط، عمق گامی، عمق متریک و زاویه دید به کمک نرم افزار دپس مپ استفاده شد. یافته ها حاکی از آن است که خانه ها در عین داشتن سازمان دهی فضایی مشابه، در عمق و سلسله مراتب دسترسی به فضاها دارای تفاوت هایی هستند. نتایج نشان می دهد تفاوت در نوع دسترسی و جانمایی فضاها باعث ایجاد مرزبندی های متفاوت در خانه ها شده است که همین موضوع باعث تفاوت در خلوت کسب شده آن ها دارد. در برخی خانه ها باتوجه به کمتر بودن میزان شاخص های هم پیوندی، ارتباط و عمق، دارای نفوذپذیری و یکپارچگی کمتر و نیز سلسله مراتب دسترسی بیشتر بوده؛ بنابراین از میزان خلوت بیشتری بهره می برند. در ضمن اتاق ها (به خصوص اتاق خواب) و سرویس خانه ها که جزء عرصه خصوصی هستند دارای بیشترین عمق و کمترین میزان هم پیوندی بوده که نشان از بالاتر بودن درجه خلوت آن ها دارد و در مقابل، فضای ورودی و حیاط با کمتر بودن این شاخص ها عمومی ترین فضاها هستند.
به سوی فرایند جامع ارزیابی کیفیت فضاهای عمومی شهری در شهرهای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
۱۳۴-۱۱۵
حوزههای تخصصی:
اهداف: نگاه به مطالعات سنجش کیفیت فضای عمومی در ایران و ادبیات جهانی نشان از گونه ای یکسان سازی در استفاده از معیارهای سنجش کیفیت دارد. در حالیکه مفهوم کیفیت فضای عمومی متناسب با گونه فضا و همچنین بستر سیاسی-اقتصادی-اجتماعی شکل گیری و تحول فضای عمومی می تواند فهم و درکی متفاوت فراهم آورد. به نظر می آید در سنجش کیفیت فضای عمومی بیشتر تمرکز بر روشهای کمی و آماری بوده و فهم ماهیت فضا در سنجش کیفیت نقش پر رنگی نداشته است. این پژوهش مسیری جدید در روش سنجش کیفیت فضای عمومی مبتنی بر ترکیب روش های کیفی و کمی ارائه می دهد. روش ها: جهت اعتبارسنجی فرایند پیشنهادی، میدان هفت حوض به عنوان مورد مطالعه پژوهش انتخاب شده است. از ترکیب روش های تحلیل محتوا، تفسیری-تاریخی، مصاحبه عمیق و تدوین خاطرات شفاهی، رفتارشناسی و تحلیل همبستگی در این پژوهش استفاده شده است. یافته ها: این پژوهش روش شناسی جدیدی مبتنی بر هفت گام شناسایی معیارهای ارزیابی کیفیت فضای عمومی مبتنی بر ادبیات جهانی، شناسایی معیارهای ارزیابی کیفیت آزمون شده در مطالعات مبتنی بر تجربه ایرانی فضاهای عمومی، تجمیع معیارهای گام اول و دوم و اعتبارسنجی امکان ارزیابی معیارهای انتخاب شده در فضای عمومی مورد مطالعه مبتنی بر بازدید میدانی، مطالعه تفسیری-تاریخی تحول فرم فضای عمومی در دوره های مختلف تاریخی، انجام مطالعات رفتاری مبتنی بر روش یان گل، انجام مصاحبه عمیق با کاربران دارای سابقه استفاده طولانی از فضا جهت استخراج خاطرات شفاهی و شناسایی مهمترین معیارهای کیفیت فضا در طول زمان و تحلیل کمی همبستگی های معیارهای کیفیت را ارائه می دهد. نتیجه گیری: ارائه یک روش شناسی جامع در ارزیابی کیفیت فضاهای عمومی شهری مهم ترین نتیجه این پژوهش است.
آسیب شناسی ضابطه اختصاصی سطح اشغال و جانمایی ساختمانی برای بافت تاریخی شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طی دهه های اخیر ساخت وسازهای جدید در محدوده بافت تاریخی شهر رشت عموماً بدون توجه به الگوهای تاریخی جانمایی ساختمانها در پلاکهای شهری مرتبط صورتگرفته که این امر آسیبدیدگی شدید این بافت را در پی داشته است. درحالحاضر برای نخستین بار «ضابطه اختصاصی بافت تاریخی شهر رشت» در حال تهیه است که در صورت تصویب در طرح تفصیلی این شهر گنجانده خواهد شد. در این ضابطه علاوه بر موضوعات دیگر، بهطور مشخص به موضوع «سطح اشغال» و «نحوه استقرار ساختمان» پرداخته شده است. پژوهش حاضر تلاشی در راستای نقد و اصلاح ضابطه مورد اشاره بر مبنای مطالعات گونه-ریختشناسی است و تداوم الگوهای بومی این بافت را در ساختوسازهای جدید دنبال میکند. در پژوهش حاضر با رجوع به عکسهای هوایی مربوط به سال 1335، 1355 و 1401 شهر رشت و نقشهها و اسناد مرتبط، تلاش گردید تا الگوهای تاریخی مورد استفاده در تعیین شکل ردّ پای ساختمانهای مسکونی آن بررسی گردد. در این بررسی وضعیت خانههای قاجاری سال 1335 با خانههای جدید تا سال 1401 مقایسه شد و در مجموع 305 خانه مورد بررسی قرار گرفتند. متغیرهای مورد بررسی شامل الگوهای متداول نحوه استقرار ساختمانی، اندازههای متداول طول و عرض و نسبت عرض به طول تودههای ساختمانی، عمق حیاطها و نیز درصد سطح اشغالهای متداول در بافت تاریخی این شهر بوده است. پژوهش حاضر حاکی از آن است که ضابطه جدید به جای تداوم الگوهای تاریخی بافت، می-کوشد تا الگوهای جدید آن را تثبیت نماید. در ادامه بر مبنای یافتههای پژوهش، برخی توصیهها و نکات اصولی جهت لحاظشدن در ضابطه جدید، تعیین ردّ پای ساختمانی برای اعمال در محدودههای تاریخی ارزشمند شهر رشت بیان میگردد که انتظار میرود به هماهنگی ساختوسازهای جدید و قدیم در محدودههای تاریخی ارزشمند این شهر از لحاظ شکل و هندسه ردپای ساختمانی، کمک نماید.
پدیدارشناسی تولید فضای شهری در تجربه زیسته شهروندان تهران از فضاهای عمومی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
۴۳-۲۷
حوزههای تخصصی:
اهداف: در تهران که شهری زاده دوران مدرن و همواره مهاجرپذیر است، برقراری رابطه معنادار میان فضای شهری/کالبدهای معماری با شهروندان، یکی از مهم ترین چالش های طراحی و برنامه ریزی بوده است. بافت جمعیتی و کالبدها با سرعت زیاد دچار تحولات چشم گیر می شوند و شهروندان نقاط اتکای کمتری می یابند تا خود و خاطرات شان را با آن ها بازیابند. روش ها: پارادایم تحقیق تفسیری و رویکرد تحقیق، کمی است. منطق استدلال مبتنی بر استدلال استنتاجی است. آنالیز داده ها از طریق طرح تحقیق توصیفی-تحلیلی و آزمون میانگین داده ها، تعیین ضریب همبستگی مؤلفه ها و نهایتاً تحلیل عاملی اکتشافی انجام شده است. یافته ها: در بعد کنش فضایی، «فیزیک و ساختار فضا» و «ساختار نشانه ها» بیشترین امتیاز را کسب کرده اند. پاسخ دهندگان قادر به درک ساختار فضا و رابطه اجزا و فهم زبانی هستند که معانی را منتقل می کند. در بعد بازنمایی فضا، «ایدئولوژی و پیش داشته های ذهنی» بالاترین امتیاز را به خود اختصاص داده است. پاسخ دهندگان ذهنیت های خود را در تطبیق با تجربه های جدید در قضاوت ارزش های کیفی فضا، دخالت داده اند و نسبتی از آن را انتظار دارند. در بعد فضای بازنمایی، «ادراک اجتماعی» بالاترین میانگین را داشته است و این می رساند که افراد به پاسخ گویی فضا به نیازهای روانی آن ها از امر اجتماعی و تجربه فضا در کنار سایر شهروندان اهمیت داده اند. نتیجه گیری: ابعاد پدیدارشناختی فضا در روند تولید فضای عمومی شهری در قلمروی کاربری های فرهنگی، به نحوی قابل احصا و ارزیابی است که در تجربه زیسته افراد از فضا ملموس است. این امر می تواند به طرز معناداری برنامه ریزی فضاهای شهری و طراحی کالبدهای معماری را تحت تأثیر قرار دهد.
چارچوب عملیاتی برای رایانش یکپارچه در طراحی معماری انرژی- فرم کارا؛ نمونۀ مطالعاتی: مسکن اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
۱۳۵-۱۲۰
حوزههای تخصصی:
اهداف: کارایی را به عنوان یک شاخص فرهنگی می توان آسایش حاصل از آرایش مناسب اجزاء و نقطه اتصال بین فرم و عملکرد تعریف نمود؛ که نقش مهمی در کیفیت بخشی به فضا دارد. چنین نگرشی به طراحی؛ تلاشی است به منظور دست یافتن به الگویی از معماری ارزشمند پیشین جهت سنجش پایداری و کشف دستور زبان فضا با هدف ماندگاری و اصالت بخشی به طراحی معاصر، تداوم حیات زمینه های ارزشمند شهری و خلق آثاری برای آینده معماری. روش: پژوهش حاضر نوعی پژوهش اسنادی، مبتنی بر استفاده از داده های الگوهای باارزش گذشته است که با اتخاذ رهیافت توصیفی- تحلیلی، به تحلیل مفهوم کارایی در ساختار عملکرد و فرم در خانه های بومی قاجار اصفهان می پردازد. یافته ها: عمده توده گذاری به ترتیب در جبهه های شمالی (فضاهای عمومی)، غربی (فضاهای خدماتی)، جنوبی (فضاهای خصوصی) و شرقی (فضاهای خدماتی) صورت گرفته است. همچنین داده های به دست آمده از نرم افزار اکوتکت نشان دهنده آن است که بهترین جهت در شهر اصفهان فاصله بین 5/17 درجه جنوب غربی تا 5/22 درجه جنوب شرقی می باشد. با این وجود فراوانی رون اصفهانی در خانه های بومی قاجار اصفهان بسیار کم و تاکید بر جهت گیری در راستای شمال-جنوب بوده و جنوب شرقی یا جنوب غربی آن چندان مورد توجه نبوده است؛ بلکه موقعیت زمین، نحوه دسترسی به آن و نیز راستای کوچه ها نقش تعیین کننده تری نسبت به پایبندی به راستای رون اصفهان داشته است. نتیجه گیری: پیکره بندی فضا، میزان انرژی دریافتی و ارتباط بصری محیطی (دید) از شاخصه های تاثیرگذار بر کارایی می باشد که با نحوه توده گذاری، روابط فضایی و تناسبات فضایی معنا می یابد.
بررسی تاثیر الگوی هندسی ساختارشکل میدان نقش جهان و بناهای پیرامونی آن در تبیین گره های اجتماعی از دیدگاه هردگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
۱۵۲-۱۳۶
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: ساختارشکل واژه ای است که چارچوب شکل گیری اشکال را معنا بخشیده و منجربه درک نوع ترکیب اشکال می گردد، باید توجه داشت که این ساختارشکل برمبنای نسبت تداخل در الگوی هندسی قابل بررسی می باشد، لذا این الگو می تواند با تعاملات اجتماعی برآمده از لایه بندی ساختار شکلی- حرکتی اقشار وارد موازنه شود به قسمی که هرچه تعاملات اجتماعی منسجم تر ظاهر گردد، لایه بندی ساختار شکلی- حرکتی اقشار نیز به مراتب تطبیق پذیرتر بوده که بابهره از ابزار بصری (نقطه تا حجم) برآمده از دیدگاه هردگ می تواند به نوع دسته بندی ساختار شکلی- حرکتی اقشار و سپس از فصل اشتراک آنها به پیوند گره های اجتماعی حاصله منجر گردد. هدف: گره های اجتماعی می تواند منجر به فصل اشتراک الگوی هندسی موجود در مجموعه و لایه های شکلی- حرکتی اقشار مرتبط به آن شود. به نحوی که اگر این مهم احصا نگردد، جانمایی و نقطه شروع ساختار شکلی- حرکتی هر کدام از اقشار در هم ارزی صحیح با ترکیب شکل مجموعه قرار نگرفته و این خود منجر به عدم خوانش فضایی و ساختارشکنی شکلی در مجموعه نقش جهان می شود. 137 روش تحقیق: سعی شد با بهره از ماهیت تفسیری- تاریخی جستار و تحلیل روابط هندسی تصاویر ترسیمی و به واسطه درک الگوی آن و بهره از استدلال قیاسی به روند ساختارشکلی مجموعه نائل آمد و با طرح فرضیه ؛ «محتمل است که جانمایی گره های اجتماعی در مجموعه نقش جهان اصفهان می تواند دلیلی بر همسویی الگوی هندسی با ساختار شکلی-حرکتی اقشار از منظر شکل گرایی چون هردگ باشد». نتیجه گیری: با این فرض، می توان بر همنوایی الگوی هندسی میدان با ساختار شکلی مجموعه در راستای شناسایی گره های حاصله از هم ارزی ساختار حرکتی اقشار در مجموعه نقش جهان دست یافت. این مهم می تواند در جهت توجیه پیشبرد همزمان فرم و عملکرد در نحوه پیکره بندی این میدان شهری در زمان احداث آن تا به امروز، موثر واقع گردد.
تبیین رابطه میان مسئله گشایی طراحی معماری با یادگیری مشارکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۸
203 - 222
حوزههای تخصصی:
در دهه ی اخیر یادگیری مشارکتی به یکی از شیوه های پرکاربرد در آموزش طراحی معماری تبدیل شده است. علی رغم مزایای بسیار این شیوه، برخی گزارش ها حاکی از پدید آمدن نزاع هایی درون گروه هاست که منجر به اختلال در آموزش یا انحلال گروه ها می گردد. در پژوهش حاضر با بهره گیری مطالعات کتابخانه ای، مبانی نظری دو حوزه ی «مسئله گشایی طراحی معماری» و «یادگیری مشارکتی» و مدل های ارائه شده برای مسئله گشایی و یادگیری مشارکتی مورد مطالعه قرار گرفته است. سپس با استفاده از روشی تطبیقی-تفسیری ویژگی های کلیدیِ دو حوزه ی مذکور با هم مقایسه شده و با تطبیق وجوه اشتراک و افتراق آن ها ریشه های ظرفیت ها و چالش های کاربست یادگیری مشارکتی در آموزش طراحی معماری شناسایی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد مسئله گشایی از دو نوع فعالیت ذهنی «همگرا» (شامل قاب بندی، گزینش داده ها، تولید راه حل و تأیید و پیاده سازی) و «واگرا» (شامل بیان مسئله، مطالعات، تجزیه و تحلیل و ارزیابی) تشکیل شده است. مراحل همگرا به تحدید و کنترل پذیر کردن فضای مسئله/راه حل، و مراحل واگرا به بسط و ایجاد تنوع در فضای مسئله/راه حل کمک می کنند. ظرفیت اصلی کاربست یادگیری مشارکتی در آموزش طراحی معماری به مراحل واگرا باز می گردد که به سبب بهره گیری از توانایی های چند نفر، گروه می تواند به شکل همه جانبه تری ابعاد مختلف فضای مسئله/راه حل را بررسی کند. چالش اصلی نیز به مراحل همگرا مربوط می شود آنجاکه افراد به سبب لزوم تصمیم گیری یا اجماع در فضای مسئله/راه حل، دچار اختلاف می گردند. برای ارائه ی شیوه های مشارکتیِ متناسب با ماهیت طراحی، باید تمهیداتی برای همگرایی اعضای گروه در نظر گرفت تا ضمن بهره گیری از ظرفیت های واگرایی، چالش های احتمالی نیز مدیریت گردد. تعیین فردی برای رهبری و مدیریت گروه برای تصمیم گیری در مواقع اختلاف و چنددستگی، داشتن ساز و کاری برای تصمیم گیری ها و انتخاب ها، افزایش مهارت های اجتماعی و ارتباطی و استفاده از ترکیب گروه های سازگار و متوازن از نظر همگرایی و واگرایی می تواند ضمن ایجاد همگرایی در گروه، فرصتی را برای استفاده از ظرفیت های واگرایی فراهم آورد.
بررسی تطبیقی- انتقادی مبنا و روند تهیه طرحهای جامع؛ استراتژیک و ساختاری- راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
65 - 90
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: عدم بررسی دقیق ماهوی طرح های جامع و ساختاری راهبردی و عدم اشراف بر میزان ظرفیت آن ها در ساماندهی بهینه شهرهای کشور و عدم توجه دقیق به طرح های مطلوبی چون استراتژیک در راه نیل به شهرسازی پایدار خلل ایجاد کرده است. از طرفی برخی طرح ها علی رغم اینکه داعیه نوین بودن دارند، عملاً چیزی جز روکشی نو بر همان طرح های کهنه نیستند، طرح هایی که (مشخصاً طرح ساختاری راهبردی) خود سدی در راه تهیه طرح هایی حقیقتاً نوین و مطلوب هم بشمار می روند.
هدف: مقاله حاضر کوشیده ضمن تبیین طرح های جامع؛ استراتژیک و البته ساختاری راهبردی و روند تهیه این سه طرح، در مطالعه ای تحلیلی تطبیقی این سه طرح را مورد مقایسه قرار دهد.
روش: مقاله حاضر از نوع تحقیقات بنیادی کاربردی و توسعه ای محسوب می شود و روش توصیفی و تطبیقی تحلیلی را برای دستیابی به اهداف خود مدنظر قرار داده است. مشخصاً تحقیق در قالب رویکردی تحلیلی و توصیفی، ابتدا با مطالعه سه طرح جامع؛ استراتژیک و ساختاری راهبردی آغازشده و با یک بررسی مفصل اسنادی، مقدمات ایده شکل می گیرد. سپس با بررسی تحلیلی طرح ها (تحلیل محتوا) و طی یک بررسی تطبیقی، شاخص ها و داده ها و نیز اصول و اهداف اصلی طرح ها استخراج شده، مقایسه می گردند.
یافته ها: طرح جامع طرحی است کالبدمحور در تلاش برای پیش بینی آینده بر مبنای گذشته و مبشر تفکری بالا به پایین و با روند تهیه ای خطی که مقوله ارزیابی در آن تقریباً مغفول مانده، اما طرح استراتژیک طرحی است منعطف، همه جانبه با روند تهیه ای چرخه ای که مقوله ارزیابی از ارکان غیرقابل تفکیکش محسوب می شود. طرح ساختاری راهبردی نیز با وجود داعیه نوین بودن، طرحی است تلفیقی و به بیانی ملغمه ای از سه طرح جامع، استراتژیک و ساختاری. روند تهیه آن هم با مطالعات وضع موجود شروع، با تهیه بخشی به نام برنامه راهبردی یا استراتژیک (که کاملاً منفک از کل طرح است) ادامه و با برنامه ریزی ساختاری به پایان می رسد. طرحی با ادعای داشتن روندی حلزونی (روند چرخه ای)، درحالی که مقوله ارزیابی در آن به نحوی کلی و به دوراز قابلیت اجرا مطرح شده است.
نتیجه گیری: ادامه تهیه طرح جامع به شکل کنونی و حتی در شکل اصلاح شده خود، نیز دل خوش نمودن به تهیه طرح هایی به اصطلاح نوین (طرح ساختاری راهبردی) که چیز چندان فراتری از طرح های سنتی پیشین نیستند، قادر به مرتفع ساختن مشکلات مزمن شهرهای کشور نیست و ناگزیر باید به تهیه و اجرای طرح هایی مناسب تر و راهگشاتر، مشخصاً طرح استراتژیک (پس از تحقق پیش شرط هایی) اقدام نمود.
نقش کیفیت محیطی در تداوم سکونت و زندگی در مجتمع های زیستی شهر اراک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
19 - 32
حوزههای تخصصی:
امروزه مطالعه یک محیط مسکونی به دلیل مؤثر بودنش بر شاخص های مهم برنامه ریزی مانند نرخ جابه جایی سکونتی،کیفیت زندگی و پیش بینی تقاضای مسکن اهمیت دارد. کیفیت محیط از عوامل مؤثر بر تحرکات جمعیتی درون شهری محسوب می شود و کاهش تحرک مسکونی، قدمی است به سمت ساختن یک محله پایدار و با ثبات و ثبات سکونتی منجر به انسجام جامعه، تشکیل شبکه های اجتماعی و نظارت اجتماعی غیر رسمی و به صورت جمعی به مشکلات جامعه و محله منجر می شود. هدف این پژوهش بررسی تأثیر محیط سکونت در ماندگاری یا جابه جایی ساکنین در مجتمع های مسکونی و پیشنهاد اصلاح ساختار معماری در جهت ثبات سکونتی است. این سئوال پیش می آید که چه عواملی از کیفیت محیط مجتمع های مسکونی در شهر اراک چه تأثیری بر ثبات یا جابه جایی ساکنان داشته است؟ در این رساله با استفاده از روش زمینه ای و مصاحبه کیفی با ساکنین از طریق انتخاب تصادفی خوشه ای در 21 مجتمع مسکونی اراک در نقاط مختلف شهر به بررسی مسئله پرداخته شد و نتایج نشان داد کیفیت خوب ساختمانی و سطح فرهنگی و همگونی اولویت های اول و دوم ساکنین در ثبات سکونتی بودند. اما نکته مهم میزان بالای اشاره به آرامش و امنیت، سطح دسترسی مناسب، مدیریت خوب و عدم توانایی اقتصادی به جابه جایی سکونتی است که از دلایل مهم پاسخگویان بوده است. از موارد دیگر اشاره شده می توان به محلیت خوب آپارتمان و مجتمع اشاره داشت.همچنین برای جابه جایی ساکنین، بیش از همه دستیابی به آپارتمان با مساحت بالاتر اهمیت دارد. در این بین شرایط علی بیشترین تأثیر را در وهله اول و شرایط مداخله گر و راهبردی در وهله دوم تأثیرگذارند. عوامل ایجاد ثبات سکونتی با عوامل ایجاد میل و گرایش به جابه جایی متفاوت است و دلیل آن این است که عوامل ایجاد ثبات سکونتی بر اساس واقعیات و نیازها بیان شده ولی عوامل گرایش به جابه جایی بر اساس آرزوها، ایده آل ها و آرمان ها و انتظارات بیان شده است. هر چه فاصله بین این دو ( درخواست های واقعی و آرزوها ) بیشتر شود، میل به جابه جایی بیشتر می شود.
Soundscape Evaluation of Mashhad Melat Park Sidewalk (Case Study: Emamat Boulevard)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۳, Issue ۲ - Serial Number ۴۸, Spring ۲۰۲۳
93 - 102
حوزههای تخصصی:
As cities become more and more crowded, urban environmental noise increases. This paper discusses the practical recognition of the Mashhad MELAT Park sidewalk's soundscape. The purpose of this s tudy is to answer the ques tion of the Mashhad MELAT Park sidewalk's soundscape in people's minds. On-site sound recordings have been collected from the 1s t of November, December, and January of 2022 in consecutive places on Mashhad MELAT Park sidewalk and EMAMAT Boulevard. Sound and soundscape are sense s timulants that impact on quality of urban spaces. Sound, as one of the inseparable parts of the urban atmosphere, influences individual behavior, choosing the urban space, s taying or passing by, perception of people from urban space, and overlay it influences the quality of urban spaces. Nowadays, variety and increasing sound sources from traffic, human activities, and dis turbing sounds have created unpleasant soundscapes, leading to unclear sonic perception in citizens. The research is applicatory and descriptive-analytical. Data collection tools were done through sound walking (recordings for sound walking were up to 5 meters in dB by Calibrator S t-8851 sound meter device for numerical analysis), photography, and ques tionnaires based on people's mental perception. The data analysis method was performed through SPSS Analysis, sound maps, and GIS maps for qualitative analysis. Surveys showed a lack of invigorating sound resources on this sidewalk, expressing the dominance of vehicle traffic horns over natural and people sounds. Concentrating on soundscape in urban spaces leads to achieving sus tainable urban spaces.
Clarifying The Indicators of City Development S trategy with Approach Urban Good Governance (Case S tudy: Mallard City)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
S trategic planning, as the las t s tage of the development of urban planning, s trives to create consensus among citizens regarding urban development adaptability and participative techniques. Urban residents are recognized as s takeholders in the planning process and will take part in its final formulation. In addition to discussing issues like reducing poverty, city planning, and environmental problems, the CDS prioritizes increasing economic competitiveness. This s tudy measured good urban governance, livability, bankability, and competitiveness indicators for Mallard. A descriptive-analytical approach has been used to accomplish this. The mos t crucial feature of this s trategy is that it views cities as the engine of economic growth and directly affects governance, local economic growth, and poverty alleviation.The purpose of this article is to review and evaluate the components of the city development s trategy in Mallard. The data were processed using SPSS and AMOS software, one-sample T-tes ts, and other tools. The results show that while the components of bankability (2.20) and competitiveness (2.42) are in a somewhat better position than the other components, the components of livability (1.70) and good urban governance (18.82) are in a much poorer position.
تحلیل مؤلفه های فضایی تأثیرگذار بر حضورپذیری فضاهای تجاری بر پایه روابط غیر شکلی؛ نمونه موردی: بازار اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
۵۰-۳۰
حوزههای تخصصی:
اهداف: بازخوانی الگوهای پیشین در جهت روشن نمودن چگونگی ارتباط انسان با معماری و نحوه حضور وی در فضا، می تواند معیاری برای سنجش و ارزیابی مطلوبیت فضای شهر و چارچوبی ساختار یافته به منظور تداوم و ماندگاری کهن الگوهای معماری گذشته در دوره معاصر و آینده معماری فراهم آورد؛ چرا که آینده اکنون است. یکی از این الگوهای باارزش، بازارهاست که نقش مهمی در حیات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شهر دارد و از هر دو جنبه معماری و شهری قابل ارزیابی است. از این میان بازار اصفهان در مجموعه میدان نقش جهان انتخاب گردیده است. روش: روش توصیفی- تحلیلی در کنار تکنیک نحو فضا و شبیه سازی در نرم افزار «دپس مپ» استفاده گردیده است. روشی که بر مبنای نظریه گراف، به جای توصیف خصوصیات هندسی (شکل، اندازه و فواصل) اجزای یک سیستم، به تبیین موقعیت، روابطه میان اشکال و چگونگی پیکره بندی آن اجزاء به عنوان یک کل، می پردازد. یافته ها: اگرچه بازار به تنهایی از اختلاف چندانی در بیشترین و کمترین مقدار در ارزش های نحوی خود برخوردار نیست که نشان از انسجام در کل مجموعه دارد، با این وجود حضور میدان در ترکیب با بازار، در ارتقاء کلیه شاخص ها به غیر از انتروپی (نظم درونی) موثر بوده است. نتیجه گیری: از آنجا که نقاط کانونی عملکردهای شهری، از بالاترین درجه هم پیوندی و تراکم حرکتی برخوردار است، با توسعه دسترسی (به عنوان مهم ترین عامل)، تراکم و تنوع؛ تعمیم هم پیوندی به ساختار شهر امکان پذیر و ایجاد همبستگی میان عناصر شهری فراهم می گردد که حاصل آن رونق بخشی، ایجاد سرزندگی و حضورپذیری در فضاست.
شناسایی مؤلفه های کیفی مؤثر در مسکن حداقل از دیدگاه مردم و کارشناسان (نمونه مطالعاتی: محله جمعه مسجد اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
53 - 68
حوزههای تخصصی:
در مسکن حداقل در ایران، به کاهش هزینه توجه شده و مولفه های طراحی این نوع مسکن مبتنی بر نیاز ساکنین مفعول مانده است. هدف پژوهش شناسایی مولفه های کیفی مسکن حداقلی (دهک 7-3) از دیدگاه کاربران می باشد. استخراج مولفه ها و فراوانی آنها با روش توصیفی و تحلیل محتوا سپس، مصاحبه ساختاریافته بر مبنای آنها، با 19 نفر از مردم و کارشناسان محله جمعه مسجد اردبیل، انجام شد. سپس از طریق روش داده بنیاد، با کدگزاری باز و محوری، مقوله های کیفی مسکن حداقل (نظرات کاربران) به دست آمد. مقوله های مهمتر به ترتیب عبارتند از فضای اشتراک در محله، در نظرگیری انباری و فضای باز و نیمه باز. درنهایت در حالیکه دست اندرکاران شخصیت محله، را مورد توجه قرار داده اند، مردم ضمن توجه به شخصیت محله به ویژگیهای محیط زیستی همانند عایق بندی ساختمان و امکان جمع آوری آبهای سطحی نیز نگاه خاصی داشته اند
مفهوم سازی نظری شهر شکننده و ارائه ابعاد و شاخص های سنجش آن با استفاده از رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
52 - 70
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: شهر شکننده در واقع یک مفهوم جدید می باشد و شهرهایی را توصیف می کند که توانایی لازم در زمینه مدیریت شهر و خدمات رسانی به شهروندان را ندارند. مفهوم «شهر شکننده» به عنوان یک چارچوب تحلیلی جدید برای توصیف شرایط اضطراری در عصر جدید ظهور یافته و این مفهوم نوین، ابزاری برای درک نابرابری ها و تعارضات در محیط های شهری است. در واقع یک شهر زمانی "شکننده" و یا " شکست خورده " تلقی می شود که در انجام کارکردها و وظایف اصلی خود موفق نباشد و در حوزه های سیاسی، اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی آسیب پذیری بالایی داشته باشد. بازگشت سریع به شرایط قبل از شکنندگی را «تاب آوری» نامیده اند و تاب آوری ماموریت اصلی خود را کاهش «شکنندگی شهر» و «برگشت پذیری در سریع ترین زمان ممکن و با حداقل آشفتگی و حفظ شایستگی» می داند. هدف: پژوهش حاضر با هدف مفهوم سازی نظری شهر شکننده و تعیین تمامی شاخص های آن انجام شده است.روش: روش تحقیق اسنادی با استفاده از رویکرد تفسیری و روش نظام مند فراترکیب بوده و جامعه آماری مقالات پژوهشی چاپ شده در مورد شهر شکننده در مجلات علمی در بازه زمانی 2010 تا 2022 میلادی می باشد که بر اساس عنوان و تحلیل محتوای مقاله ها 143 مقاله از بین 641 مقاله انتخاب شد و داده ها بر اساس استراتژی تحلیل محتوا با استفاده از نرم افزار مکس کیودا کدگذاری و بر اساس شاخص « دو کد گذار » جهت ارزیابی پایایی و کنترل کیفی یافته ها با 94/0 توافق عالی بین دو ارزیاب منتج گردید.یافته ها: بر اساس مقالات بررسی شده، ضمن تعریف کامل شهر شکننده، ابعاد شکنندگی شهری اعم از اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و محیطی و شاخص های آنها مشخص شد.نتیجه گیری: با توجه به تعریف شکنندگی و ابعاد آن، پژوهش حاضر می تواند فرصتی برای شناسایی علل شکنندگی در شهرها و ارائه راهکارهایی برای رفع آن فراهم آورد.
مولفه های محیطی تأثیرگذار در ارتقای هوش حرکتی کودکان (مطالعه موردی: پارک شادی و پارک نوشیروانی بابل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۳
71-84
حوزههای تخصصی:
دوران کودکی مهم ترین دوران زندگی انسان است. ارتباط کودکان با محیط اطراف آن ها سبب رشد و شکوفا شدن توانایی های فیزیکی و ذهنی آن ها می شود. امروزه، تلاش برای فراهم آوردن محیط های مناسب و مختص کودکان یکی از دغدغه های مهم معماران گردیده است. افزایش نا امنی در شهرها، افزایش ساخت و ساز و آپارتمان نشینی و کم شدن خانه های دارای حیاط موجب کاهش فضای بازی و در نهایت تحرک کودکان شده است. در سال های اخیر بخش زیادی از تفریحات و اوقات فراغت کودکان با تماشای تلویزیون و بازی های کامپیوتری سپری می شود و باعث تغییر در فضای بازی و تحرک کودکان و در نهایت کم شدن تحرک در آن ها می شود. با شیوع ویروس کرونا و به دنبال آن تعطیلی مدارس و کاهش ارتباط کودکان با یکدیگر، ساخت فضاهای شهری مختص به کودکان با توجه به نیاز ها و خلاقیت های کودکان، آن ها را نه تنها به سمت تحرک، بلکه به سمت زندگی اجتماعی و فراگیری بسیاری از فعالیت های مفید و کشف خلاقیتشان سوق می دهد. هدف از انجام پژوهش بررسی و شناخت مولفه های تأثیرگذار محیطی شامل فضاسازی ها، در ارتقای هوش حرکتی کودکان و اولویت بندی مولفه های محیطی در راستای ارتقای هوش حرکتی کودکان است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است؛ ابتدا به بررسی مقالات و کتب مرتبط با هوش حرکتی پرداخته و سپس با مشاهده رفتار کودکان در تابستان و پاییز در ساعات مختلف روز از دو پارک شادی و نوشیروانی بابل به تعداد 32 دفعه حرکات کودکان مورد بررسی قرار گرفته است. به دلیل شیوع کرونا در زمان انجام پژوهش و عدم حضور کودکان در فضاهای بازی بیرونی، دسترسی به کودکان کم بوده به همین علت دفعات انجام پژوهش و مشاهده رفتار کودکان بیشتر بوده است. اعتبار پذیری پژوهش بر اساس تکنیک تثلیت بوده است. به این صورت که دو متخصص با تخصص روانشناسی کودک و تجربه کار با کودک داشته اند، پس از پایان مشاهدات و تحلیل داده ها درستی روش و نتایج را بررسی کرده اند. نتایج تحقیق در این دو پارک نشان می دهد همه کودکان از هوش حرکتی برخوردار بوده و هوش ها قابلیت ارتقا دارند. کودکان دارای هوش حرکتی و استعداد کارکردن با اشیا هستند. هنگام بازی کردن و صحبت کردن و انجام هر فعالیتی از اعضای بدن استفاده می کنند و تحرک دارند. در کار های نمایشی و ورزش ها بسیار خوب عمل می کنند. در باز و بسته کردن قطعات یک شی مهارت دارند و در بازی های تعادلی خوب عمل می کنند. با توجه به مولفه های به دست آمده این هوش که شامل فضاهای دارای توالی، جمعی، فضاهایی که موجب برانگیختن حس کنجکاوی کودکان شوند و فضاهایی که سبب بالابردن تعادل و حرکت در کودکان شوند، می توان هوش حرکتی کودکان را ارتقا داد. از آن جایی که محیط بر ارتقای هوش حرکتی کودکان تأثیر زیادی دارد، طراحی و ساخت فضا های بازی شهری و فراهم کردن محیط مدرسه، آموزش با روش هایی متفاوت (مانند اجرای نمایش و انجام آزمایش های عملی برای فهم بیشتر دروس) و بازی های موجود در مدرسه تأثیر چشم گیری بر ارتقای هوش حرکتی کودکان دارد.
چهارچوب فرآیند ارزیابی میراث معماری معاصر و بررسی آن در آثار ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
141-123
حوزههای تخصصی:
اهداف: در حفاظت از آثار دارای اهمیت فرهنگی، شناسایی و ارزیابی گام پایه و به عبارتی نخستین گام در این عرصه به شمار می رود. با توجه به ویژگی های خاص میراث معماری معاصر، وجود چارچوب و مدلی برای فرآیند این ارزیابی ضروری و مؤثر می نماید. هدف از این پژوهش ارائه چارچوب پیشنهادی بر مبنای فعالیت ها، اسناد و پژوهش های انجام شده در این زمینه در بستر جهانی است. روش ها: این پژوهش از روش توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر مطالعه کتابخانه ای و بر پایه استدلال منطقی شکل گرفته و در آن سه حوزه ثبت، شناسایی و ارزیابی آثار مدرن بررسی و چارچوب پیشنهادی بر پایه آن ارائه شده است. یافته ها: در پژوهش حاضر، ضمن بررسی فعالیت ها و پژوهش های انجام شده، معیارهای مؤثر بر ثبت جهانی میراث معاصر حاصل از جنبش مدرن، چارچوب های شناسایی تماتیک تاریخی این آثار و روشی برای ارزیابی آثار و بناهای این دوران مورد بررسی قرار گرفته است. در پایان، بر پایه این موارد، مدل و چارچوب پیشنهادی فرآیند ارزیابی میراث معماری معاصر ارائه شده است. همچنین کاربرد آن در دامنه ای از آثار ایران بررسی شده است. نتیجه گیری: وجود چارچوب فرآیند ارزیابی میراث معماری معاصر، امکان تدقیق و تسهیل در ارزیابی، شناسایی و ثبت این آثار را فراهم می آورد. چنین چارچوبی، با توجه به ماهیت معماری معاصر و اشتراکات آن در بستر جهانی، امکان تدوین در این بستر به عنوان چارچوبی کلی را داراست، ضمن اینکه لازم است قابلیت تطبیق و سازگاری با شرایط هر کشور یا منطقه را بر پایه ویژگی های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی آن دارا باشد.
ارتقاء کیفیت محیط فضای باز سالمندان در مجتمع های مسکونی شهر آینده با تاکید بر عناصر رویکرد بیوفیلیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با آغاز عصر صنعتی، آهنگ شهرنشینی رشد پرشتابی گرفته و همچنان در مسیر حرکت بسوی آینده است. آینده انسان، شهرنشینی هست. بنابراین نیاز به آینده نگری و ایجاد محیط مطلوب سکونت در شهرهای آینده از ضرورت برنامه ریزی امروز می باشد. رویکرد بیوفیلیک از رویکردهای طبیعت گراست که از اوایل قرن بیست و یکم وارد حوزه معماری و شهرسازی شده است. از چالش های مطرح در شهر آینده، رشد جمعیت سالمند و تحولات زیست محیطی با در نظر گرفتن معضلات پیش روست. هدف این پژوهش ارتقاء کیفیت فضای باز محیط سکونت سالمندان با استفاده از رویکرد و شهرسازی بیوفیلیک در شهر آینده است. این پژوهش با نگاهی به آینده شهر و چالش های پیش روی آن و با روش تحلیل روند، انجام شد. گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها با روش ترکیبی(کمی و کیفی) و با استفاده از نرم افزار spss24 و آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و تی تک نمونه ای انجام شد. نتایج نشان داد که اکثریت روابط بین عناصر رویکرد بیوفیلیک با مؤلفه های کیفیت محیط دارای ارتباط معنادار و بیشترین تعداد ارتباط همبستگی بین عناصر بیوفیلیک با مؤلفه معنایی کیفیت محیط فضای باز می باشد. بیشترین تأثیر مربوط به فعالیت بیوفیلیکی(4/25) و کمترین تأثیر مربوط به سرشت فضا(2/282 است. در بین 44 گویه بررسی شده، عنصر فضای سبز، گیاهان و آب (4/53) بیشترین و عدم ترس از درختان متراکم (2/55) کمترین عدد میانگین را است. ضمن اینکه نتایج مشخص نمود که کیفیت محیط مطلوب تر، باعث علاقه مندی و افزایش فعالیت بیوفیلیکی سالمندان مانند ورزش،پیاده روی و باغبانی و افزایش تعاملات اجتماعی در فضای باز مجتمع می گردد. نتایج بدست آمده می تواند در برنامه ریزی و طراحی مجتمع های مسکونی در شهر آینده استفاده شود.
شناسایی پیشران های کلیدی مؤثر بر آینده توسعه گردشگری مذهبی شهر مهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گردشگری مذهبی می تواند تغییرات عمده ای در شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع محلی ایجاد کند. این صنعت به منزله بزرگ ترین تحرک اجتماعی با پیامدهای فرهنگی، اقتصادی و کالبدی متعدّد همواره نیازمند اثربخش کردن توسعه آن در حال و آینده است. شهر مهران به عنوان مناسب ترین گذرگاه مرزیِ بزرگ ترین رویداد مذهبی جهان؛ یعنی پیاده روی چندمیلیونی اربعین، با پذیرش تردد 70 درصدی جمعیت زائران عتبات عالیات از خود، پتانسیل بسیار بالایی برای دستیابی به آینده توسعه پایدار منطقه ای - ناحیه ای متأثر از گردشگری مذهبی را دارد. شناسایی عوامل حیاتی و پیشران های اصلی در آینده توسعه گردشگری مذهبی شهر مهران، در راستای مدیریت و طراحی سناریوهای ممکن در آینده، چارچوب سیاست گذاری و برنامه ریزی انعطاف پذیر متناسب با شرایط منطقه است. این پژوهش ازلحاظ هدف کاربردی و ازنظر ماهیت توصیفی - تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و پایش محیطی است که با استفاده از مطالعات موجود در زمینه آینده توسعه گردشگری مذهبی، پنج شاخص (اقتصادی، اجتماعی – فرهنگی، برنامه ریزی – مدیریتی، زیرساختی – کالبدی، عوامل محیطی – جغرافیایی)، انتخاب، طبقه بندی و تدوین شده است. سپس با استفاده از روش دُلفی مدیران و نخبگان، ماتریس اثرات متقاطع موّلفه ها تشکیل شد، در مرحله بعد تحلیل ماتریس با استفاده از نرم افزارهای میک مک و سناریو ویزارد انجام شده است که پس از بررسی میزان و چگونگی تأثیرگذاری این عوامل بر یکدیگر بر وضعیت آینده توسعه گردشگری مذهبی 13 عامل کلیدی (جذب سرمایه گذار، مدیریت یکپارچه، تحریم ها، شرایط آب و هوایی، تورهای گردشگری، رفع موانع قانونی، بخش خصوصی، توسعه اقتصادی، نظارت ها، زیست محیطی، موقعیت ژئوپلیتیکی، روادید، شبکه های ارتباطی) که بیشترین نقش را در وضعیت آینده توسعه گردشگری مذهبی شهر مهران دارند، انتخاب شدند. سپس با استفاده از قابلیت های سناریو ویزارد 2 سناریوی قوی، 9999 سناریوی ضعیف و 4 سناریو باورکردنی استخراج شد.
سنجش و تحلیل میزان استفاده از ظرفیت های رسانه و تأثیر آن بر برندسازی شهری؛ مطالعه موردی: شهر خلاق خوراک رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برندسازی شهری از عوامل مهم در دستیابی شهرها به توسعه اقتصادی است که یکی از راه های مؤثر جهت نیل به این هدف، استفاده از ظرفیت رسانه و وسایل ارتباط جمعی می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان تحقق برندینگ شهر خلاق خوراک شناسی رشت صورت پذیرفته است. این پژوهش از نوع توصیفی - تحلیلی می باشد. با مطالعات مبانی نظری و پیشینه تحقیق، چهار معیار برندسازی شهری، رسانه های جمعی، رسانه های اجتماعی و کیفیت اطلاعات رسانه ای استخراج شده و پرسش نامه ای بر مبنای آن ها با سؤالات طیف لیکرت طراحی شد. تعداد 395 پرسش نامه به صورت آنلاین در میان شهروندان و گردشگران شهر رشت جهت جمع آوری اطلاعات تکمیل شده است. داده های به دست آمده وارد نرم افزار SPSS شد و برای تحلیل داده ها از میانگین و آزمون فریدمن استفاده شد. نتایج رتبه بندی آزمون فریدمن نشان داد به ترتیب معیارهای برندسازی شهری، کیفیت اطلاعات رسانه ای، رسانه های اجتماعی و رسانه های جمعی دارای بیشترین اهمیت هستند. سپس با استفاده از نرم افزار Smart PLS3 به مدل سازی و تحلیل پژوهش پرداخته شده است. ضریب مسیر معیار های رسانه های اجتماعی، کیفیت اطلاعات رسانه ای و رسانه های جمعی به ترتیب با مقادیر 361/0، 279/0 و 124/0 در ارتباط با برندسازی به دست آمدند. نتایج پژوهش نشان داد رسانه های اجتماعی به خصوص تبلیغات به واسطه افراد مشهور و تاثیرگذار در فضای مجازی نقش بسیار پررنگی را در شناساندن برند ایفا می کند و با سرمایه گذاری ها و توسعه زیرساخت های اینترنت می توان به ارتقای برند شهر کمک نمود که نیازمند تعاملات بیشتری با افراد داخل و خارج کشور است. در آخر نیز، تأثیر رسانه های جمعی بر برندسازی از نظر پاسخ دهندگان بسیارکم بدست آمد که به دلیل عدم فعالیت های مؤثر در این حوزه و اعتماد کمتر مردم به رسانه های رادیویی و تلویزیون است، با این حال نمی توان تأثیر آن را به طور کامل نادیده گرفت و لزوم فعالیت در هر دو حوزه از رسانه را می طلبد.
ارزیابی پیامد طرح های جامع شهری بر وضعیت پایداری مناطق با استفاده از روش ردپای اکولوژیک؛ نمونه موردی: شهرستان بروجرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افزایش جمعیت و توسعه شهرنشینی، آثار زیست محیطی مخربی به دنبال داشته است. با بروز و تشدید این آثار، رهیافت توسعه پایدار در دستورکار دولت ها و برنامه ریزان قرار گرفت. سابقه برنامه های توسعه فضایی تهیه شده در ایران نشانگر نادیده گرفتن ملاحظات پایداری در اکثر برنامه هاست. هدف پژوهش حاضر، ارزیابی اثرات زیست محیطی «بازنگری طرح جامع شهرستان بروجرد» از طریق بررسی وضعیت پایداری شهر در سال افق (1410) نسبت به سال پایه (1394)، برحسب ردپای اکولوژیک و ظرفیت زیستی آن است. از این رو با پیمایش میدانی به روش پرسشنامه ای به تشخیص میزان ردپای اکولوژیک اقدام شد. سپس براساس مساحت هریک از انواع شش گانه زمین ، ظرفیت زیستی شهرستان در سال افق و پایه طرح محاسبه شد. نتایج نشانگر آن است که بیشترین درصد ردپا هم در سال مبدأ و هم در سال افق به ترتیب مربوط به کربن، زمین کشتزاری، زمین جنگلی، زمین ساخته شده، زمین آبی و زمین مرتع می باشد. شهرستان بروجرد در سال 1394 با کسری اکولوژیک در حدود 44/3- هکتار به ازای هر نفر روبه رو بوده است و در صورت اجرای طرح مذکور، وضعیت پایداری با اندکی تغییر تنزل خواهد یافت و کسری اکولوژیک به میزان 67/3- هکتار به ازای هر نفر خواهد رسید. در انتها به ارائه راهکارهایی جهت جبران کسری اکولوژیک و دستیابی به وضعیت پایداری در شهرستان بروجرد پرداخته می شود.