فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۸٬۴۳۱ مورد.
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹۲)
7 - 19
حوزههای تخصصی:
شیوه های گفت وگونویسی در متن نمایشی یکی از چالش برانگیزترین حوزه های مطالعاتی ادبیات نمایشی محسوب می شود. ارتباط آن با هنرهای نمایشی ازیک سو و ارتباط با مطالعات زبانی ازسوی دیگر، دامنه ی بحث را به حوزه ی مطالعات میان رشته ای گسترش داده است. بر همین اساس می توان ادعا کرد که چرخش های زبانی قرن بیستم بر حوزه های گفت و گونویسی نمایشی نیز تأثیر گذاشته است. یکی از فیلسوفان زبان که در این چرخش زبانی نقشی عمده ای داشت لودویک ویتگنشتاین متأخر است. او با ایده ی بازی های زبانی، عرصه های معناسازی زبان را وارد بسترهای تازه ای کرد. یکی از عناصری که می توان به عنوان نقطه ای مشترک میان هنر و زبان مورد بررسی قرار داد، حوزه ی تخیل است. تخیل نیز یک بازی زبانی است که از حضور میان کاربران زبان کاربرد یافته و خود را عیان می سازد. هدف از این پژوهش شناختن روش بسط و گسترش شیوه ی گفت و گونویسی نمایشی با استفاده از ایده ی بازی زبانی تخیل نزد ویتگنشتاین است. این مقاله برای شناخت این روش نمایشنامه ی مرگ یزدگرد از بهرام بیضائی را برگزیده است. سؤال مطروحه این است که بیضائی چگونه از روش بازی زبانی تخیل در گسترش زبان نمایشی متن مرگ یزدگرد سود جسته است؟ فرضیه نیز می تواند این گونه تعریف شود که به نظر می رسد بیضائی در بازی زبانی تخیل روش هایی شبکه ای برای گسترش زبان گفت و گونویسی برگزیده است. پژوهش حاضر براساس هدفْ کاربردی، از نظر روش گردآوری اطلاعاتْ کتابخانه ای، بر پایه ی روش، کیفی و بر مبنای ماهیت، توصیفی است. منظور از روش توصیفی، روشی است که ویتگنشتاین در مواجهه با زبان به مثابه ی انگاره ای فلسفی پیشنهاد داده است. نتیجه اینکه بیضائی برای شکل دهی به قواعد اولیه ی بازی زبانی خود از انکار، اقرار و روش شناخت درک- جنبه استفاده کرده است تا به دلیل تشکیکی که در موقعیت نمایشی خود ایجاد کرده، در بطن به تشکیک در دستور زبان ثانویه ی زبان خود یعنی تردید در تاریخ مرگ یزدگرد بپردازد.
مطالعه تطبیقی چهار اقتباس نمایشی از داستانِ بانوی حصاری از هفت پیکرِ نظامی با تاکید بر نظرات لیندا هاچن و دبورا کارتمل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۹۴)
63 - 53
حوزههای تخصصی:
گنجینه ادبیات فارسی منبعی عظیم برای اقتباس و خلق آثار نمایشی به شمار می رود، و خمسه نظامی یکی از مهم ترین و مستعدترین آثار در این گنجینه است. در بخش سه شنبه شب از هفت پیکر در گنبد سرخ داستان بانوی حصاری حکایت می شود. این داستان که پس از اقتباس توراندخت نامیده شده به دلیل جذابیت و برخورداری از عناصر داستان بارها مورد اقتباس نمایشی قرار گرفته است. اولین بار کارلو گوتزی نویسنده ایتالیایی در قرن هجدهم، اقتباسی به سبک کمدیا دل آرته از توراندخت انجام داد. سپس شیللر آلمانی به استقبال نمایش گوتزی رفت و توراندخت خود را نوشت و برتولت برشت نیز پس از سال ها مطالعه بر روی فلسفه چین اقتباسی نمایشی از این اثر انجام داد. در ایران نیز رضا کرم رضایی داستان توراندخت را دست مایه اقتباسی به سبک تخت حوضی قرار داده است. در این مقاله، با هدف تعیین جنبه های نمایشی داستان بانوی حصاری و بررسی نقش عوامل فرهنگی و زمانی در اقتباس از آثار کهن، داستان بانوی حصاری و چهار اقتباس نمایشی صورت گرفته از آن با توجه به نظریات هاچن و کارتمل بررسی شد. تحلیلِ فرمالیستی داستان بانوی حصاری نشان می دهد این منظومه، بسیاری از ابعاد و ویژگی های نمایشی را داراست. همچنین مطابق با نظریه هاچن در تمام آثار اقتباسی مذکور تغییر درون رسانه ای رخ داده است. در آثار گوتزی، شیللر و کرم رضایی، مضمون مورد نظر نظامی تکرار و تکریم شده درحالی که در اثر برشت، مضمون اصلی زیرورو شده و وی با آن به مقابله برخاسته شده است. ضمن این که بر اساس دسته بندی کارتمل، می توان گفت گوتزی، شیللر و کرم رضایی، شیوه انتقال و برشت شیوه تفسیر را در اقتباس از اثر مبدأ به کار برده اند.
تأثیر محیط نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن بر راهبردهای حل مسئله کودکان بیش فعال /نقص توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۹۳)
77 - 86
حوزههای تخصصی:
کودکان بیش فعال دارای نقص دارای مشکلاتی هستند و هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر روش نمایش خلاق بر راهبردهای حل مسئله کودکان بیش فعال/ نقص توجه است. پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی و ازنظر ماهیت و روش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کودکان بیش فعال/ نقص توجه مدارس پیش دبستانی آموزش وپرورش شهر بهارستان در منطقه یک در سال تحصیلی 2019 بود. با روش نمونه گیری، هدفمند 30 کودک بیش فعال/نقص توجه انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. گروه کنترل(روش سخنرانی) و گروه آزمایش (روش نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن) مفهوم صرف جویی و مصرف بهینه را آموزش دیدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه استاندارد راهبردهای حل مسئله کسیدی، پرسشنامه اختلال بیش فعالی/ نقص توجه کانرز و برنامه آموزشی در محیط نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن در کلاس بود. روایی پرسشنامه ها و برنامه آموزشی توسط متخصصان روان شناسی تربیتی به روش روایی محتوایی تائید شد و پایایی پرسشنامه ها به روش آلفای کرونباخ به ترتیب 75/0 و 79/0 محاسبه گردید. نتایج نشان داد، به کارگیری نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن موجب افزایش راهبردهای حل مسئله، شیوه های سازنده (شیوه خلاقیت، اعتماد و گرایش) و شیوه های غیر سازنده (درماندگی، شیوه کنترل و اجتناب) کودکان بیش فعال (نقص توجه) دانش آموزان پیش دبستانی می شود. محیط پویای نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن اثر مثبت بر راهبردهای حل مسئله کودکان بیش فعال/ نقص دارد و می توان از این محیط یادگیری تأثیرگذار برای ارتقاء مهارت های حل مسئله در کودکان بیش فعال استفاده کرد.
جابجایی قدرت در میان شخصیت های نمایشنامه های شکسپیر: راهبردی برای دراماتورژی در چهارچوب دیدگاه راسل؛ مطالعه موردی شاه لیر، جولیوس سزار و مکبث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم قدرت و قدرت خواهی در نظر بسیاری از اندیشمندان بزرگ حوزه های علوم اجتماعی و سیاسی همچون برتراند راسل، میشل فوکو و برخی دیگر که مورد بررسی این پژوهش نیستند، جایگاه ویژه ای داشته و همواره چرخه انتقال قدرت مورد تحلیل و بررسی بوده است. معمولاً این انتقال قدرت از طریق اشکال مختلفی صورت می پذیرد؛ به عنوان مثال «انقلاب»، «کودتا»، «انتخابات» و «مرگ پادشاهان» نمونه هایی از الگوها و دلایل انتقال قدرت هستند. از طرفی امروزه یکی از موضوعات رایج در آثار نمایشی، استفاده از عنصر قدرت در دراماتورژی و کارگردانی است که به ویژه در تراژدی های شکسپیر به وفور قابل اجرا است. در این پژوهش به بررسی عناصر قدرت در سه تراژدی شکسپیر یعنی شاه لیر، مکبث و جولیوس سزار و تطبیق آن ها با نظریات برتراند راسل در باب «قدرت» و مفهوم «انتقال قدرت» پرداخته شده است. پس از تبیین ملاحظات نظری، بازتاب این رخدادهای سیاسی و اجتماعی را در دراماتورژیِ شخصیت های این آثار بر اساس نمونه های اجرایی مورد بررسی قرار داده ایم؛ تا نشان دهیم چگونه می توان از قدرت به عنوان یک عنصر دراماتیک در دراماتورژی و شخصیت شناسی استفاده کرد. نتایج این مقاله نشان می دهد که شناخت انواع اَشکال مختلف قدرت می تواند پیشنهادهای اجرایی متنوع و گسترده ای را در تمامی زمینه های اجرا اعم از طراحی میزانسن و تحلیل روابط شخصیت ها در اختیار کارگردان قرار دهد.
بررسی بازیگری در اجراهای چندملیتی با مطالعه ی موردی نمایش شهرهای نامرئی به کارگردانی پینو دی بودو در ایران و ایتالیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹۲)
35 - 43
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر شاهد اجراهای چندملیتی در اقصی نقاط دنیا هستیم. بازیگرانی که با ملیت، فرهنگ، زبان و تکنیک های مختلف کنار هم جمع می شوند و قطعاتی را اجرا می کنند. پرسش این است که بازیگری در این گونه اجراها چگونه می تواند باشد و فرضیه ی این پژوهش این است که اجراهای چندملیتی بر روش بازیگری تأثیر می گذارند و با بازیگری متداول و روانشناختی تفاوت دارند. برای پاسخ به پرسش مطرح شده و اثبات فرضیه به بازی بازیگران اجراگران چندملیتی در پروژه ی شهرهای نامرئی به کارگردانی پینو دی بودو، که در جشنواره ی تئاتر فجر ایران (1396) و فستیوال گروه پوتلچ در ایتالیا (1397) اجرا شده است، مراجعه شده است. در این راستا مصاحبه ی ساختاریافته ای با بازیگران اجراگران چندملیتی شرکت کننده در این دو کشور صورت گرفت و در مورد روند تولید این گونه اجراها و تأثیرات آن ها بر اجراگران در طول تمرین، حین اجرا و سال های بعد پرسش شد. بنابراین مواجهه ی اجراگر با چهار مقوله ی اصلی متن، کارگردان، پارتنر و تماشاگر مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه ی به دست آمده نشان می دهد در فرایند اجراهای چندملیتی بازیگر به اجراگر تبدیل می شود. بنابراین اجراگر باید خلاق تر، انعطاف پذیرتر و مسلط تر باشد، قابلیت های بدنی و ذهنی بالاتری داشته باشد و در این راستا نیاز به تربیت و آموزش دارد.
تأثیر امکانات و شیوه های بازنمایی واقعیت بر هویّتِ اجتماعی در تئاتر مستند با بررسیِ آثار پیتر وایس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰
23 - 33
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با بررسی آثار نمایشیِ تئاتر مستند، به تحلیل چگونگیِ ارتباط میان شیوه های بازنماییِ واقعیتِ اجتماعی در درام مستند، و مفهومِ «هویت» می پردازد. نخست مفاهیم و ویژگی های اصلی، برای تحلیل ها، استخراج و دسته بندی شد. پرسشِ اصلی به این شکل طرح شد که اولاً چگونه روش ها و رویکردهای نمایشنامه نویسی مستند و به طور خاص آثارِ پیتر وایس، هویتِ اجتماعی را نمایش می دهد و ثانیاً چگونه می توان رویکردِ خنثی نسبت به حقیقت را در آن حفظ نمود. برای پاسخ به این پرسش، آثار نمایشیِ مستندِ پیتر وایس به عنوان نمونه ، بررسی شد. برای تحلیلِ مفهومِ حقیقت و نسبتِ آن با واقعیت و هویت اجتماعی در درام مستند، از رویکرد نظریِ آلن بدیو1 در چگونگیِ روندِ تولیدِ حقیقت، با توجه به محوریتِ تقابلِ حقیقت و واقعیت در نظریه او، بهره گرفته شد. روش این تحقیق، توصیفی، تحلیلی و تفسیری است و نمونه های موردی بر اساس اهمیت، موضوع و شیوه هایی که برای بازنمایی واقعیتِ اجتماعی در نمایشنامه مستند، مورد استفاده قرار داده اند، انتخاب و تحلیل شد. نتایج نشان داد با در نظر گرفتنِ هدفِ اصلیِ اثرِ مستند برای نمایشِ حقیقت، و نظریه بدیو می توان معیاری برای ارزیابیِ تئاترِ مستند ارائه کرده و با در نظر گرفتنِ مفهومِ «هویت» در آثارِ پیتر وایس، پرسش از مفهومِ «هویت» را در جایگاهِ حقیقت، می توان به مرکزیتِ آثار او بازگرداند. او با مهارت و تسلط در به کارگیریِ روش ها و تکنیک های هنری، توانسته با ایجادِ تقابلی پیچیده بینِ سوژه و رخداد، امکانِ تلاش برای تولیدِ حقیقت را فراهم کند و بخشی از این وظیفه را مخاطب منتقل کند.
زندگی روزمره دوره پهلوی اول با میانجی متونِ نمایشی آن دوره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
7 - 18
حوزههای تخصصی:
زندگی روزمره یکی از مفاهیم آشنا و درعین حال پیچیده است. بسیاری از اندیشمندان در حوزه های جامعه شناسی خرد و کلان به اهمیت جایگاه زندگی روزمره پی برده و در مطالعات اجتماعی خود به آن توجه کرده اند. هانری لفور متفکر مکتب انتقادی معتقد است که با بررسی زندگی روزمره یک جامعه می توان مناسبات قدرت را در آن جامعه شناسایی کرد. او با نگاهی انتقادی، هر دو جنبه جامعه شناسی کلان و خرد را در زندگی روزمره مورد توجه قرار می دهد. این نوشتار در صدد است تا با مطالعه زندگی روزمره بازنمایی شده در متون نمایشی پهلوی اول؛ مهم ترین مضمون های موجود در آثار نمایشی دوره پهلوی اول را شناسایی و ارتباط آنها با سیاست های دولت را آشکار کند. به همین منظور چهار اثر، جعفرخان از فرنگ آمده، حق با کیست، گلنار و نوروز و عروسی آحسین آقا برای تحلیل انتخاب شده است. این پژوهش از نوع انتقادی و تفسیری بوده و با روش مطالعه کتابخانه ای انجام شده است. این تحقیق نشان می دهد که با برآمدن دولت رضاشاه، ساختار جامعه به دولت ملت تغییر کرد و مدرنیزاسیون تحت عنوان اصلاحات در دستور کار دولت قرار گرفت. نتایج به دست آمده حاکی از این است که تولید محصولات سرگرمی از سوی دولت در نهاد هنر و تئاتر بروز یافت. همچنین تئاتر در دوره پهلوی کارکردی ایدئولوژیک در خدمت اهداف دولت پیدا کرد و خالی از مضامین انتقادی شد. همچنین تقابل سنت و مدرنیته در زندگی روزمره بیشتر در گزاره های مربوط به زنان همچون طلاق و ازدواج نمود یافته است.
همزیستی در فیلم «جهان با من برقص» بر اساس هستی شناسی شی محور گراهام هارمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گراهام هارمن فیلسوف معاصر امریکایی است که نظریه هستی شناسی شی گرا را مطرح کرده و در کتاب نامادی گرایی، کاربرد این نظریه در علوم اجتماعی را نشان داده است. بر پایه این نظریه، تمایز سنتی سوژه/ابژه محلی از اعراب ندارد و تمام موجودات (اعم از انسان، حیوان، مصنوعات و غیره) که در این نظریه اشیا خوانده می شوند، با تاثیر بر یکدیگر که در این نظریه همزیستی نامیده می شود، مراحل زندگی مشابهی شامل تولد، پختگی، زوال و مرگ را سپری می کنند. بر این اساس نظریه هارمن، چارچوبی واقع گرایانه و هستی شناسانه برای تحلیل اشیا و روندهای اجتماعی ایجاد کرده است که اساس پژوهش حاضر در تحلیل روابط شخصیت ها و سایر اشیای درون فیلم جهان با من برقص است. جمع آوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه ای و مشاهده فیلم بوده و داده ها بر اساس مفهوم شی در نظریه مذکور به روش تحلیلی_تفسیری بررسی شده است. بر اساس نتیجه به دست آمده روابط شخصیت اصلی فیلم (جهان) در تعامل و همزیستی با اشیای پیرامون موجب استحاله شخصیت او و گذر وی از مرحله زوال به مرحله بعدی (مرگ) شده است. همچنین اشخاص دیگر در روابط خود و تعامل با سایرین، سیر و سلوک مختص خود را طی می کنند که در متن بدان پرداخته شده است.
رنگ در انیمیشن سینمایی عروس مرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیلم ساز اثر سینمایی با عناصر مختلف دیداری از جمله رنگ تلاش می کند تنوعی از احساس و هیجان شخصیت را مفهومی و به بیننده منتقل کند. پژوهش حاضر، با روش کیفی و رویکرد توصیفی تحلیلی، در پی شناخت و بیان نقش رنگ در انیمیشن عروس مرده است. مفاهیم حسی و نمادین رنگ در فیلم، با نظریه رنگ یوهانس ایتن هماهنگی دارد. قهرمان داستان، درگیر دو جهان مردگان و زندگان است. دو پالت رنگی این جهان ها در تضاد با هم از ترکیب رنگ های سرد و رنگ های گرم تشکیل شده اند، آزمونه ها تداعی گر کیفیت مناسبات حاکم بر دو جهان زندگان و مردگان بوده و جلوه نمادینی به فضا، روابط و عواطف شخصیت های داستان می دهند. بنا بر یافته ها، اماکن دو جهان یادآور دوره ویکتوریای قرن نوزدهم بریتانیا بوده که پردازش رنگی فضای غالب این محیط ها را در راستای روایتگری درون مایه های روانی شخصیت ها و ماجراها قرار می دهد. در نتیجه، طراحی هدفمند رنگ سبب تضاد مفهوم رایج این دو جهان شده، به طوری که رنگ ها دنیای زنده ها را سرد و افسرده و جهان مردگان را گرم و سرزنده جلوه می دهند، جهان زندگان دارای وجه عینی و رنگ ها با ارجاع واقع گرایانه و جهان مردگان، دنیای برساخته خیالی فیلم ساز است که در ایجاد هویت فرضی آن ها رنگ نقش اصلی را ایفا می کند.
بررسی تطبیقی سطوح عاملیت در «عروسکخانه» ایبسن و «سارا» اثر مهرجویی بر اساس خوانش آلن اسپیت از «پدیدارشناسی روح» هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۹۴)
16 - 7
حوزههای تخصصی:
آلن اسپیت در کتاب هگل، ادبیات و مسئله عاملیت با بررسی پدیدارشناسی روح سعی دارد سه سطح از عاملیت را به سه ژانر در ادبیات پیوند بزند: تراژدی، کمدی و رمان رمانتیک. بررسی عاملیت کاراکترها در آثار مختلف به نوعی بررسی میزان تعلق کنش های آن ها به خود آن هاست؛ این که تا چه حد آن ها خود را در کنش های خود می یابند. هگل تلویحاً حد اعلای عاملیت را اولاً اجتماعی می داند و ثانیاً با طرح مفهوم بخشایش1 نوع عاملیت مناسب برای زندگی اخلاقی مدرن را که پس از انقلاب کانت، خودآیینی یکی از مؤلفه های مهم آن شده است، ترسیم می کند. این که چرا هگل برای شرحِ این سیر، گاهی آشکار و گاهی تلویحی، به آثار روایی ارجاع می دهد، به این خاطر است که هم در عاملیت و هم در روایت آنچه اهمیت اساسی دارد کنش است. در این مقاله ضمن مطرح کردن خوانش اسپیت از پدیدارشناسی روح، عاملیت در عروسکخانه ایبسن و اقتباس سینمایی مهرجویی از آن مورد بررسی قرار می گیرند. در هر دو این آثار، کاراکتر اصلی بعد از تجربه دقیقه های پس نگر و نمایشی، باید برای دقیقه ای مهم، یعنی بخشایش آمادگی پیدا کند اما طرف مقابل او نمی تواند به این سطح از عاملیت برسد. البته در نسخه مهرجویی بیشتر از نسخه اصلی بر جنبه آشتی جویانه و متعادل بخشایش تأکید می شود و تصویر آن را مشخص تر و دلپسند تر می سازد.
نمود نشانه شناسانه ی مفهوم مونو نو آواره در انیمیشن های ژاپنی با تمرکز بر فیلم های به سوی جنگل کرم های شب تاب و فرزندان گرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله تجلی زیبایی شناسانه ی مونو نو آواره را که اصطلاحی در فلسفه و اندیشه ی ژاپنی است، در انیمیشن های تولیدی این کشور جست وجو می کند و می کوشد به این سؤال ها پاسخ دهد: آیا این مفهوم در انیمیشن های ژاپنی نمود یافته است؟ در این صورت، چگونه نمود یافته است؟ شناختن این مفهوم فلسفی و جست و جوی آن در انیمیشن های ژاپنی می تواند گامی در جهتِ درک بهتر جهان بینی حاکم بر انیمیشن های ژاپن باشد. در این مسیر، به شیوه ی توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، نخست آرای متفکرانی همچون موتوئوری نوری ناگا و اوءنیشی یُوشینُوری بررسی، و بر اساس آن اصلی ترین شاخصه های مفهوم مونو نو آواره استخراج و تبیین شده است. آنگاه، با توجه به این شاخصه ها، با رویکردی نشانه شناسانه، دو فیلم انیمیشن به سوی جنگل کر م های شب تاب و فرزندان گرگ بررسی گردیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد، در هر دو اثر، مونو نو آواره نمود یافته و این نمود در درجه ی نخست در شخصیت پردازی و آنگاه در گرافیکِ صحنه است. البته در بخش های تأثیر دراماتیک، و موسیقی هم نمود آن به درجاتی مشاهده می شود. تأثیر روایت داستان بر تمام این بخش ها در دریافت نتایج حاصل بسیار حائز اهمیت است. پس با توجه به یافته های پژوهش به نظر می رسد مونو نو آواره می تواند در انیمیشن ژاپن نمود یابد.
زمینه های پیدایش موسیقی شهری گیلان؛ تولد یک سنت ابداعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در گیلان با دوگانه ی موسیقی شهر و روستا مواجه هستیم. پژوهش حاضر به معرفی و بررسی موسیقی های شکل گرفته در مراکز شهری گیلان می پردازد. «موسیقی شهری» در برابر «موسیقی روستایی» قرار می گیرد و منظور از آن موسیقی هایی هستند که در شهر توسط نمایندگانی که برآمده از سنت زندگی شهری هستند تولید شده است. موسیقی شهری گیلان محصول یک سنت ابداعی است که در دهه ی 1320 متولد شده است. مراکز شهری گیلان طی سال های 1290 تا 1320 تحولاتی را می پذیرند که سبب به وجود آمدن فرهنگ شهری متجددی می شود. این جامعه ی تازه شهری شده به دنبال نشان دادن هرچه بیشتر تمایز خود با فرهنگ روستا و از طرف دیگر حفظ سنت های بومی خود در برابر فرهنگ اقلیت های قومی مهاجر است. نخستین تلاش ها برای تقویت هویت قومی در دهه های 1320 منجر به شکل گیری و تولد گونه ای از موسیقی تلفیقی و شهری شده می شود. اطلاعات این پژوهش علاوه بر منابع کتابخانه ای به شیوه ی میدانی و مصاحبه با افراد مطلع به دست آمده است. استفاده از منابع نظری، به ویژه منابع غیرفارسی، در شکل گیری ایده ی نظری پژوهش نقش به سزایی داشته اند. نتیجه ی پژوهش این است که موسیقی شهری گیلان، تحت تأثیر سه عامل رشد و توسعه ی طبقه ی شهری متوسط، مقابله با فرهنگ بیگانه و نقش موسیقی دانان مرکزی به وجود آمده است. این موسیقی موجب به وجود آمدن سبک های متنوع و چشم گیر در موسیقی گیلکی شده است.
جاهل های سینما: کارکرد سیاسی و اجتماعی سینمای کلاه مخملی در پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سینما همواره در پیوند با سیاست بوده است. نظام های سیاسی همواره در پی کنترل و به خدمت گرفتن سینما بوده اند و از فیلم-هایی حمایت و استقبال می کنند که از نظر سیاسی مقبول، از نظر فرهنگی مشروع و از نظر مردم محبوب باشد. آنچه سینمای «فیلمفارسی» خوانده می شود، اگرچه توسط برخی منتقدان با بی اعتنایی و کم اهمیتی توصیف می شود، اما چه در سال های پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب این گونه از سینما تولید شده و با وجود استقبال همیشگی، کارکردهای سیاسی داشته است.در مقاله حاضر به کلاه مخملی ها، جاهل ها و لوطی ها در سینمای عامه پسند می پردازیم تا نشان دهیم ظهور این شخصیت ها در سینمای عامه پسند چگونه بود؟ کارکرد آنها برای نظام سیاست چه بود؟ با روش شناسی تحلیل گفتمانی به سه سطح توصیفی، کردار گفتمانی و کارکرد اجتماعی متن آثار سینمایی پرداخته شد تا ساختار روایی، نظام دستوری و تصویری فیلم ها مطالعه گردد. نتایج نشان داد که کلاه مخملی ها در سینمای عامه پسند چگونه قادر بودند با ساده سازی پدیده هایی چون گسست اجتماعی (سنت و مدرن)، فاصله فرهنگی (خواص و عوام)، شکاف طبقاتی (بالا و پایین)، تعارض منافع (سیاست اقلیت و موقعیت اکثریت)، دنیایی سهل، ممکن، فانتستیک بسازند و رؤیاهای مردم را تحقق پذیر کنند؛ آنها با ساخت واقعیت های جعل شده به خدمت نظام سیاسی مسلط و تثبیت نظم اجتماعی در می آمدند.
بررسی آخرین پر سیمرغ براساس نظریه ی اضطراب تاثیر هارولد بلوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۹۴)
89 - 77
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد در بررسی و مطالعه تاریخ ادبیات نمایشی ایران (از زمان آخوندزاده تا امروز)، با بازه هایی از زمان روبه رو هستیم که به دلایل سیاسی، اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و... گوناگون، نویسندگان گذشته و تاریخ نگریسته اند و این مهم غالباً از طریق اقتباس از آثار ادبی پیشین صورت گرفته است. در تاریخ معاصر، این نوع نگاه دست مایه آثار نویسندگانی همچون نغمه ثمینی، علی رفیعی، حسین کیانی، علی نصیریان و محمد چرمشیر قرار گرفته است. در این پژوهش، با روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و با ابزار اسنادی-کتابخانه ای، پس از نگاهی به هارولد بلوم و نظریه اضطراب تأثیر، به مطالعه آخرین پر سیمرغ نوشته محمد چرمشیر به عنوان اقتباسی از شاهنامه پرداخته شده است. بررسی این متن با تکیه بر نظریه اضطراب تأثیر، بدخوانی خلاق و رابطه میان چرمشیر و پدر ادبی اش فردوسی پیش برده شده است تا با دست گذاشتن بر بن مایه های این نظریه، متن متأخر در نسبت با متن مبدأ خوانده شود. نتایج این بررسی موردی، نشان از رابطه ای ادیپ وار میان چرمشیر و فردوسی دارد. چرمشیر برای دستیابی به خلاقیت از نسبت های تجدید نظری بلوم عبور کرده و با اتخاذ جهت و رویکردی جدید در روایت اساطیر شاهنامه دست به خلق روایتی جدید و از آن خود زده است.
برساخت و بازنمایی هویت قومی در آوازهای فوتبال: مطالعه موردی شعارهای هواداران تیم تراکتور تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موسیقی و فوتبال هر دو هویت ساز هستند که در پدیده سومی به نام شعارهای هواداری، کنار هم قرار می گیرند. شعارهای هواداران از منظر اتنوموزیکولوژی یک رفتار موسیقایی محسوب می شود. شکل گیری این رفتار موسیقایی مبتنی بر اجرای مشارکتی است که در آن تاکید بر حضور حداکثری افراد است و از دو گانه ی هنرمند-مخاطب خبری نیست. معمولا شعارهای هواداری محملی برای بروز هویت قومی می شوند. موسیقی های مردم پسند ایران، ترکیه و جمهوری آذربایجان، نوحه های مذهبی، شعار های سیاسی مربوط به انقلاب اسلامی، شعارهای هواداران تیم های ترکیه و موسیقی های فولکلور از مهم ترین منابع موسیقایی هواداران تراکتور برای شعارسازی محسوب می شوند. این شعارها به خصوص از سال 1388، با صعود مجدد تراکتور به لیگ برتر با مضامین هویتی همراه می شوند. از سال 1388 تا اوایل دهه ی 1390 این شعار ها تحت تاثیر جنبش های قومیتی در آذربایجان، جنبه ی سیاسی به خود می گیرند و بر خودمختاری تاکید می کنند. پس از آن و با اقدامات امنیتی، جنبه های سیاسی کمرنگ تر می شوند و جنبه های فرهنگی در شعارها بروز بیشتری می یابند. تاکید بر آذربایجان به عنوان سرزمین مادری از مهم ترین مفاهیم مطرح شده در شعارهای هواداران است. تاکید بر هویت آذربایجانی غالبا در عنصر کلام اتفاق می افتد و به لحاظ موسیقایی، محدودیتی برای استفاده از موسیقی های غیر آذری دیده نمی شود.
پژوهشی در مفهوم زمان در سینمای آهسته با تاکید بر آراء ژیل دلوز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹
79 - 88
حوزههای تخصصی:
این پژوهش بر آن است تا در ابتدا به معرفی مختصری از بعد زمان در هنر سینما پرداخته و در ادامه به طور مشخص، به بررسی زمان در سینمای آهسته بپردازد. طرح نظرات ژیل دلوز به عنوان یکی از متأخرترین نظریه پردازان در حوزه سینما، چهارچوب نظری مقاله حاضر را تشکیل می دهد؛ نگارنده، به نظریات این فیلسوف درباره سینمای زمان، به عنوان جدیدترین نظریات مطرح شده درباره سینمای آهسته پرداخته و دراین ارتباط، کریستال زمانی را به عنوان اصطلاحی مطرح توسط این نظریه پرداز سینما که اشاره به هم پوشانی واقعیت و خیال در دنیای فیلم، دارد، معرفی نموده و این نوع سینما را به عنوان یک شیوه بیانی جدید در بیان رابطه انسانی با خودش و با محیط پیرامون، مطرح نموده است. در این مقاله، شکل های مختلف زمان در سینمای آهسته بیان گردیده و برای کمک به درک بهتر موضوع نمونه فیلم هایی نیز برای هرکدام، آورده شده است. مسئله اصلی پژوهش، بیان نوع خاصی از زمان در سینمای آهسته با عنوان زمان فروپاشانه است که اشاره به فروپاشی درونی کاراکتر در طی گذر زمان فیلمی دارد. هدف این پژوهش از نوع بنیادی بوده به طور مشخص، بررسی مؤلفه زمان در سینمای آهسته است. تحقیق از نوع کیفی بوده و روش انجام تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی و بر مبنای شیوه مطالعه موردی و نمونه فیلم هاست. جمع آوری داده ها به شیوه کتابخانه ای و اسنادی انجام شده است.یافته اصلی تحقیق، همان زمان فروپاشانه یا ویرانگر است که شخصیت، طی آن به اوج ناامیدی و استیصال درنتیجه شرایط و سرنوشتی که در جهان فیلم بدان دچار شده، می رسد.هدف پژوهش از نوع بنیادی بوده به طور مشخص، بررسی مولفه زمان در سینمای آهسته استتحقیق از نوع کیفی بوده و روش انجام تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی و بر مبنای شیوه مطالعه موردی و نمونه فیلم هاست.یافته اصلی تحقیق، همان زمان فروپاشانه یا ویرانگر است که شخصیت، طی آن به اوج نا امیدی و استیصال در نتیجه شرایط و سرنوشتی که در جهان فیلم بدان دچار شده، می رسد
آسیب شناسی برنامه درسی رشته بازیگری در مقطع کارشناسی ارشد در دو دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه هنر تهران بر اساس الگوی فرانسیس کلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۹۳)
45 - 54
حوزههای تخصصی:
در این مقاله که به روش توصیفی-تحلیلی و از نوع پیمایشی و دلفی است، که نظر دارد بر اساس الگوی فرانسیس کلاین چه آسیب ها و موانعی در آموزش بازیگری در مقطع کارشناسی ارشد وجود دارد و چه راه کارهایی برای ارتقای جایگاه و سطح کمی و کیفی آموزش بازیگری در این رشته پیشنهاد می شود؟ جامعه آماری این تحقیق دانشجویانی هستند که در دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه هنر تهران در بازه زمانی سال های 1396 تا 1399 دروس الزامی خود را گذرانده یا فارغ التحصیل شده اند. تعداد کل این دانشجویان110 نفر است و 50 نفر از اعضای هیئت علمی و استادان مدعو در این دو دانشگاه است. در روش تحقیق، با استفاده از نمونه گیری تصادفی، 60 نفر دانشجو و 12 نفر از استادان، بر اساس جدول مورگان تعیین شدند. برای جمع آوری اطلاعات و داده ها از پرسشنامه محقق استفاده شده است. برای تعیین روایی، پرسشنامه در اختیار استادان و دانشجویان قرار گرفته و پس از بررسی و با حذف سؤالات تکراری، پرسشنامه نهایی با 65 سؤال برای دانشجویان و 63 سؤال برای استادان به وسیله آزمون پنج گزینه ای در مقیاس لیکرت، تهیه شد. برای تعیین پایایی آزمون، از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. برای روش آماری در این پژوهش، آمار توصیفی و آمار استنباطی t برای دو گروه مستقل، و آزمون فریدمن برای مقایسه رتبه میانگین استفاده شده و برای محاسبه دقیق داده های آماری نرم افزار spss به کار رفته است. فرضیه اصلی در این مقاله آن است که دیدگاه استادان و دانشجویان در مورد کیفیت درونی برنامه درسی با توجه به عناصر ذکر شده تفاوت وجود دارد. نتایج نشان می دهد که با توجه به بازنگری های دقیق برنامه های درسی و آموزشی و با ارتقای محتوای برنامه های درسی و تحقق اهداف و نیروی متخصص می توان سطح کیفی آموزش را در این رشته ارتقا بخشید.
تأثیر تئاتر پداگوژی بر رشد خلاقیت دانش آموزان مقطع دبستان و متوسطه اول شهر تهران با تکیه بر تربیت زیبایی شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۹۵)
17 - 25
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تأثیر تئاتر پداگوژی بر رشد خلاقیت دانش آموزان در مقطع دبستان و متوسطه اول انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل: دانش آموزان دبستان و متوسطه اول (7- 14 ساله) منطقه 6 تهران بوده است که از بین آن ها 20 نفر گزینش و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (10 نفر) و گروه کنترل (10 نفر) جایگزین شده اند. در هر دو گروه، پیش آزمون انجام شده و سپس گروه آزمایش، عمل آزمایشی (تئاتر پداگوژی با تکیه بر تربیت زیبایی شناسی)، را به مدت 10 جلسه ی90 دقیقه ای دریافت کرده است. پس ازآن مکرراً آزمون برای هر دو گروه اجرا شده است. گردآوری اطلاعات از طریق پرسشنامه خلاقیت عابدی بر اساس پرسشنامه خلاقیت تورنس صورت گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد که تئاتر پداگوژی به طور معناداری به بهبود توانایی حل مسئله و خلاقیت دانش آموزان دبستان و متوسطه اول در گروه آزمایش منجر شده است. روش های آماری مورد استفاده در این پژوهش شامل آزمون تحلیل کواریانس، آزمون T و استفاده از نرم افزار SPSS است. نتایج تحلیل آماری حاکی از تأثیر مثبت و معنادار تئاتر پداگوژی بر رشد خلاقیت گروه آزمایش است (05.0> P)
خوانش فرامتنی گفت وگوها و کنش های فیلم معجزه گر آرتور پن؛ با اتخاذ رویکردِ قدرت محورِ بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹
37 - 48
حوزههای تخصصی:
جهان فیلم، با پی ریزی موقعیت و اعطای جایگاه به هر شخصیت، می تواند روابط «سلطه» را به وضوح بازتولید نماید. پیر بوردیو با طرح نظریه زبان و قدرت نمادین و تشریح روابط پیچیده «قدرت» و «زبان» به چگونگی شکل گیری سلطه در اجتماعات پرداخته است. در فیلم معجزه گر، کودکی به نام هلن کلر از ابتدایی ترین ابزار ورود به میدان، یعنی زبان بی بهره مانده و فقدان زبان (به عنوان اساسی ترین محمل ارتباطی)، وی را از برقراری ارتباطات معنادار عاجز ساخته است. پژوهش حاضر بر پایه روش توصیفی تحلیلی، به بررسی روابط سلطه در ساختار فیلم معجزه گر می پردازد. در خلال این انطباق؛ دغدغه اساسی این پژوهش پاسخ به این سؤال است که «زبان» در فیلم معجزه گر چگونه به عنوان یک سرمایه نمادین می تواند هلن کلر را برای حضور در میدان و کسب قدرت نمادین آماده کند؟ با بررسی نمونه مورد بحث، این گونه استنباط می شود که نقش اساسی زبان در ساختار قدرت و کاربرد آن در سطح عاملیت فردی و جمعی، توجه ویژه ای را می طلبد و افراد ضمن آگاهی یافتن از کاربرد دووجهی آن، جهت کسب جایگاه در دنیای سلطه و قدرت، پیش از هر کنشی نیازمند کنش ارتباطی زبان هستند.
تحلیل فلسفی مفهوم «غربت» در فیلم «تی تی» بر اساس نظریه های طرح واره مفهومی و باشلار
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
23-37
حوزههای تخصصی:
فیلم تی تی ساخته آیدا پناهنده یکی از آثار سینمایی درخور تأمل است که می توان آن را در چند وجه فلسفی، زبان-شناسی شناختی و تخیل مورد مطالعه و بررسی قرار داد. این فیلم محتوایی غنی از مفهوم غربت و نگاهی فلسفی به این مفهوم دارد. در این جستار درصدد هستیم تا با روش تحلیلی-توصیفی و رویکرد بینامتنی به بررسی نگاه متضاد و تقابل-گرایانه مفهوم غربت در میان دو طبقه متفاوت جامعه بپردازیم. برای این منظور غربت را از دو دریچه طرح واره مفهومی که جزیی از استعاره مفهومی است و نیز نظریه گاستون باشلار بررسی کنیم و بکاویم. فیلم، دو قهرمان اصلی دارد که هر دو دچار حس غربت اند. یکی از جامعه روستایی و سنتی، و دیگری از جامعه شهری و مدرن. در ابتدا مفهوم غربت را در فیلم با طرح سه نگاشت «غربت سیاه چاله است.»، «غربت انسان است.» و «غربت، سرطان است.»، بررسی و تفسیر کردیم، سپس به تحلیل فیلم با توجه به نظریه باشلار پرداختیم. آن چه حاصل پژوهش شد نحوه رویارویی دو قهرمان با حس و مفهوم غربت بود. قهرمان جامعه روستایی درمان غربت خویش را در بازگشت به خانه می یابد، اما قهرمان مدرن و مدنی فیلم نمی تواند درد غربت خویش را تسکین بخشد؛ از این روی دچار حیرانی و سرگشتگی بیشتر می شود. با تکیه بر دو بخش تخیل ماده و فضا از هر دو بخش در این مقاله بهره جستیم و نیز طرحواره مفهومی غربت را بر اساس نظریه لیکاف و جانسون مورد تحقیق و مداقه قرار دادیم.