فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱٬۷۱۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، مقایسه ی تأثیر شش هفته تمرینات ترکیبی (ثبات دهنده مرکزی و عصبی- عضلانی) و هاپینگ بر درد و ویژگی-های عملکردی زنان مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا بود. سی زن فعال مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا به طور داوطلبانه و به صورت تصادفی در سه گروه ده نفری تمرینات ترکیبی، هاپینگ و کنترل شرکت نمودند. قبل و پس از اتمام تمرینات از تمام آزمودنی ها به منظور بررسی میزان درد و ویژگی های عملکردی، آزمون به عمل آمد. جهت بررسی میزان درد از پرسشنامه درد واس، برای بررسی ویژگی های عملکردی از آزمون جهش جانبی، جهش هشت لاتین، جهش سه گانه تک پا و پرسشنامه سنجش توانایی پا و مچ پا در فعالیت های روزانه و ورزشی استفاده شد. گروه های تمرینی به مدت شش هفته (سه جلسه 60 دقیقه ای در هفته) تمرینات خود را انجام دادند. انجام شش هفته تمرینات هاپینگ سبب بهبودی بیشتری نسبت به تمرینات ترکیبی (ثبات دهنده مرکزی وعصبی-عضلانی) در عملکرد شد. تمرینات ترکیبی نسبت به هاپینگ تأثیر بیشتری در بهبود درد مچ پای زنان مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا داشت.
اثرات ماساژ با کویتیشن و قهوه سبز بر لپتین و آنزیم ATGL در بانوان چاق غیرفعال(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شیوع اضافه وزن و چاقی در سراسر جهان رو به افزایش است. چاقی زمینه ساز بسیاری از بیماری ها مزمن مانند دیابت، کبد چرب و بیماری های قلبی عروقی به شمار می رود. اضافه وزن و چاقی فرآیند پیچیده ای است که تحت تاثیر عوامل اجتماعی، فرهنگی، رفتاری، فیزیولوژیکی، ژنتیکی و اپی ژنتیک قرار می گیرد. هدف این پژوهش تعیین تاثیر هشت هفته ماساژ با دستگاه کویتیشن و مصرف مکمل قهوه سبز بر سطح هورمون لپتین و آنزیم ATGL در زنان چاق بود. تعداد 60 نفراز زنان چاق با دامنه ی سنی (35-20 سال) و با میانگین شاخص بدن (32 کیلوگرم بر متر مربع) به طور داوطلبانه و در دسترس در تحقیق حاضر شرکت کردند. در این تحقیق آزمودنی ها بصورت تصادفی ساده به چهار گروه مساوی تقسیم شدند: گروه کنترل (15 نفر)، گروه ماساژ با کویتیشن (15 نفر)، گروه مکمل قهوه سبز (15 نفر)، گروه ماساژ با کویتیشن به همراه مکمل قهوه سبز (15 نفر). در این تحقیق از کپسول قهوه سبز با دوز 200 میلی گرم استفاده شد.گروه های تمرینی به مدت هشت هفته، پنج جلسه در هفته و طبق برنامه، ماساژ با دستگاه کویتیشن گرفتند. در ابتدای پژوهش، نمونه گیری خون بصورت ناشتا از تمام گروه ها انجام شد. نمونه ها درحدود 20 دقیقه با دور 4000 سانتریفیوژ شدند. بعد از تهیه سرم، بلافاصله نمونه ها در 70- درجه سانتی گراد تا زمان آزمایش فریز گردیدند. سطح هورمون لپتین و آنزیم ATGL آزمودنی ها با روش آزمایشگاهی الایزا اندازه گیری شد. در پایان هشت هفته، مجددأ نمونه گیری خون با همان شرایط قبلی از تمام گروه ها انجام شد و سطح هورمون لپتین و آنزیم ATGL آزمودنی ها مجدد اندازه گیری شد. برای مقایسه ی داده ها و تعیین تاثیر مکمل و ماساژ از تحلیل واریانس دو طرفه و آزمون بونفرونی در سطح اطمینان 95 درصد استفاده شد. بر اساس نتایج، هشت هفته ماساژ با دستگاه کویتیشن و مصرف مکمل قهوه سبز در گروه های مداخله باعث کاهش معنی داری در سطح هورمون لپتین و افزایش معنی داری در سطح آنزیم ATGL در زنان چاق شد (P<0.05). در گروه مداخله ی همزمان، بیشترین تغییرات در سطح هورمون لپتین و آنزیم ATGL مشاهده شد (p=0.0001). ماساژ با دستگاه کویتیشن و مصرف مکمل قهوه سبز هر کدام به تنهایی بر سطح هورمون لپتین و آنزیم ATGL اثرگذار است اما با توجه به نتایج، تعامل آن ها دارای اثرات بیشتری است.
مقایسه ژنوتیپ I/D ژن ACE وR577X ژن ACTN3 در مردان کشتی گیر نخبه و غیر نخبۀ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
81 - 96
حوزههای تخصصی:
اهداف: متغیر های ژنتیکی به عنوان پارامتر های فردی درنظر گرفته می شوند که می توانند فنوتیپ های زیربنایی عملکرد ورزشی را متأثر کنند. از این رو، هدف پژوهش حاضر مقایسه ژنوتیپ I/D ژن ACE وR577X ژن ACTN-3 در مردان کشتی گیر نخبه و غیرنخبه ایرانی بود. مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کشتی گیران مرد نخبه و غیرنخبه ایرانی بود که از بین آن ها 22 کشتی گیر نخبه و 36 کشتی گیر غیرنخبه به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پس از استخراج DNA شرکت کنندگان، با استفاده از تکنیک PCR-RLFP و الکتروفورز ژنوتیپ های ژن ACE و ACTN-3 آنان تعیین شد. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از آزمون کای مربع انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که کشتی گیران نخبه در مقایسه با کشتی گیران غیرنخبه، به طور معناداری توزیع فراوانی بیشتری از ژنوتیپ DD ژن ACE و ژنوتیپ RR و RX، از ژن ACTN-3 را دارا بودند. این درحالی بود که کشتی گیران غیرنخبه در مقایسه با کشتی گیران نخبه، به طور معناداری توزیع فراوانی بیشتری از ژنوتیپ های II و ID ژن ACE و ژنوتیپ XX ژن ACTN-3 را دارا بودند.نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان گفت که ارتباط مثبتی بین رسیدن به سطوح نخبگی در رشته ورزشی کشتی و برخورداری از ژنوتیپ DD ژن ACE و ژنوتیپ RR ژن ACTN-3 وجود دارد که احتمالاً این دو ژن را به عنوان عوامل ژنتیکی مؤثر در ایجاد فنوتیپ های زیربنایی رشته ورزشی کشتی از قبیل قدرت و متعاقباً به وجود آمدن تفاوت های فردی در ورزشکاران معرفی می نماید.
تعامل تمرین تناوبی و پروتئین وی بر نسبت تستوسترون به کورتیزول(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
اگرچه مکانیسم اثر پروتئین ها یا مکمل های پروتئینی نظیر پروتئین وی بر فرایند سنتز پروتئین عضلانی در خلال یا متعاقب تمرینات ورزشی مشابه است، اما سوال اینجاست که آیا مکمل سازی پروتئین وی به عنوان یک مکمل پروتئینی مهم در روزهای پس از فعالیت مقاومتی شدید توسط افراد غیر ورزشکار قادر به تغییر یا بهبود نسبت تستوسترون بر کورتیزول است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تعامل هشت هفته تمرین تناوبی توام با مصرف پروتئین وی بر نسبت تستوسترون به کورتیزول در مردان جوان غیر ورزشکار انجام گرفت. در این مطالعه نیمه تجربی، 48 مرد جوان غیر ورزشکار به شیوه تصادفی در چهار گروه 12 نفری کنترل، پروتئین وی، تمرین تناوبی و ترکیبی قرار گرفتند. پس از اندازه گیری شاخص های آنتروپومتریکی، از آزمودنی ها، بعد از 10 تا 12 ساعت ناشتایی و 15 دقیقه استراحت، مقدار 5 سی سی خون از ورید بازویی چپ جهت اندازه گیری تستوسترون و کورتیزول گرفته شد. مداخله های مذکور برای مدت 8 هفته روی گروه های مورد مطالعه انجام گرفت. آنالیز داده ها توسط آزمون آنکوا آشکار نمود که در مقایسه با گروه کنترل، تمرینات تناوبی توام با مصرف پروتئین وی به افزایش نسبت تستوسترون به کورتیزول در گروه ترکیبی نسبت به گروه کنترل منجر شد. اجرای تمرینات تناوبی توام با مصرف پروتئین وی با اثرات آنابولیکی بیشتری نسبت به اثر هر یک از آنها به تنهایی در مردان جون غیر ورزشکار همراه است. با این وجود، درک بیشتر مکانیسم های عهده دار اثر انابولیکی تمرینات تناوبی و پروتئین وی نیازمند مطالعات بیشتر است.
آثار تحریک جریان مستقیم فراجمجمه ای و مصرف استازولامید بر تعادل کوهنوردان فعال در ارتفاع شبیه سازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
45 - 68
حوزههای تخصصی:
اهداف: تعادل عاملی مهم برای موفقیت و سلامت کوهنوردان است. هدف از پژوهش حاضر بررسی آثار جداگانه و توأمان تحریک الکتریکی مغز و داروی استازولامید بر تعادل مردان کوهنورد بود. مواد و روش ها: 12مرد کوهنورد (انحراف استاندارد±میانگین سن، قد و وزن به ترتیب: 6/4±8/39 سال، 8/7±4/177 سانتی متر و 9/1±1/79 کیلوگرم) در این پژوهش دوسوکور شرکت نمودند. آزمودنی ها تحت شش شرایط: 1)استازولامید و تحریک ناحیه قشر حرکتی اولیه(M1) 2)استازولامید و تحریک ناحیه قشر خلفی-جانبی پیش پیشانی(DLPFC) 3)استازولامید و شم 4)دارونما و تحریک M1 5)دارونما و تحریک DLPFC 6)دارونما و شم قرار گرفتند. در هر جلسه آزمودنی ها پس از 30 دقیقه نشستن در شرایط هایپوکسی (O2=13%)، به مدت 20 دقیقه تحت تحریک مغزی قرار گرفتند. سپس، هر آزمودنی با توجه به استقامت هوازی خود، یک وهله فعالیت وامانده ساز را با 60% سرعت هوازی بیشینه روی نوارگردان انجام داد. بلافاصله پس از فعالیت، تعادل پای تکیه گاه و غیرتکیه گاه اندازه گیری شد. برای تحلیل داده ها از آزمون آنوای دوراهه با اندازه گیری های تکراری استفاده گردید. یافته ها: در شرایط هایپوکسی، تحریک ناحیه M1 و DLPFC نسبت به شرایط تحریک شم اثر مثبت معناداری بر تعادل پای تکیه گاه پس از فعالیت وامانده ساز گذاشت (به ترتیب: 02/0=p و 03/0=p). اما بین این دو نوع تحریک تفاوت معناداری وجود نداشت. برای پای غیرتکیه گاه تفاوت معناداری بین شرایط تحریک نواحی مختلف مشاهده نشد. همچنین، بین مصرف استازولامید و دارونما بر تعادل پای تکیه گاه و غیر تکیه گاه تفاوت معناداری دیده نشد. نتیجه گیری: تحریک ناحیه M1 و DLPFC می تواند باعث بهبود تعادل پای تکیه گاه کوهنوردان هنگام کوهنوردی در ارتفاع شود.
فرصت طلایی دوران بلوغ برای کاهش درصد چربی بدن پسران چاق در اثر تمرین هوازی و رژیم غذایی کم کالری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
87 - 112
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف تحقیق حاضر بررسی اثر تمرین هوازی و رژیم غذایی کم کالری بر سطوح هورمون های رشد، تستوسترون و ترکیب بدن پسران چاق در دوران بلوغ بود. مواد و روش ها: در این تحقیق نیمه تجربی 53 آزمودنی(17-12سال) براساس بلوغ در دو گروه TS2,3 (kg/m27/4+61/29=,BMI28=n) و TS4,5 (kg/m27/3+54/30=,BMI25=n) قرارگرفتند. سپس هرگروه به طور تصادفی به سه زیرگروه تمرین هوازی، رژیم غذایی و شاهد تقسیم شدند. گروه تمرین هوازی به مدت 3 ماه، 3 جلسه در هفته برای 40-20 دقیقه با شدت 85-60 درصد حداکثر ضربان قلب دویدند. برای گروه رژیم غذایی، برنامه غذایی کم کالری (500 تا 1000 کیلوکالری کمتر از نیاز روزانه) توسط متخصص تغذیه تجویز شد. بلوغ توسط مقیاس تانر، ترکیب بدن با دستگاه Inbody3.0 و هورمون های رشد و تستوسترون به روش ELISA اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آزمونهای شاپیرو-ویلک، tوابسته، tمستقل، تحلیل واریانس دوطرفه و یا معادل ناپارامتریک آنها در نرم افزار SPSS نسخه 24 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد تغییرات هورمون رشد معنی دار نبود. اثر تعاملی گروه و بلوغ در افزایش تستوسترون فقط در گروه تمرین هوازی دیده شد(01/0=p)؛ کاهش درصد چربی بدن در دو گروه مداخله دیده شد؛ اما در گروه رژیم غذایی بیشتر بود(001/0=p). همچنین کاهش شاخص توده بدن هر دو گروه تمرین هوازی و رژیم غذایی در گروه TS4,5 بیشتر بود(04/0=p). نتیجه گیری: پیامد مثبت مداخله تمرین هوازی و رژیم غذایی کم کالری، کاهش درصد چربی بدن بود که دلالت بر پویایی دوران بلوغ با تغییرات سریع آن دارد. بنابراین بهتر است پسران چاق فرصت طلایی بلوغ، خصوصاً انتهای آن را برای دستیابی به وزن مطلوب غنیمت شمارند.
اثر دوازده هفته تمرین مقاومتی دایره ای بر نشانگرهای متابولیکی و هورمونی توده استخوانی مردان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۶
17 - 48
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اثر 12 هفته تمرین مقاومتی بصورت دایره ای بر نشانگرهای متابولیکی و هورمونی توده استخوانی مردان سالمند انجام شد. تعداد30 نفر مرد سالمند با میانگین و انحراف معیار سن: 82/4±63/67سال؛وزن:89/8±82/75 کیلوگرم و شاخص توده بدن: 28/3±53/27 کیلوگرم بر متر مربع به صورت تصادفی دردو گروه تمرین ترکیبی و کنترل قرار گرفتند. تمرین مقاومتی دایره ای با شدت 30 تا 55% یک تکرار بیشینه،3 بار در هفته برای 12هفته اجرا شد، در حالی که گروه کنترل سبک زندگی معمول خود را حفظ کردند. نشانگرهای هورمونی مرتبط با متابولیسم استخوان شامل هیدروکسی ویتامین D3، هورمون پاراتیروئید، استئوکلسین، آلکالین فسفات، کلسی تونین و کلسیم قبل و پس ازمداخله تمرینی اندازه گیری شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های t وابسته و تحلیل کوواریانس در سطح کمتر از 05/0 انجام شد. نتایج تحلیل کوواریانس، افزایش معناداری در سطوح کلسی تونین (70/2±80/14 در مقابل 75/3±67/12میلی گرم بر دسی لیتر، 037/0=p) و کلسیم (65/0±70/9 در مقابل 47/0±09/9 میلی گرم بر دسی لیتر، 006/0=p) در گروه تمرین مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل پس از 12 هفته مداخله نشان داد. با این حال، هیچگونه تغییرات معنادار بین گروهی در متغیرهای هورمون پاراتیروئید، هیدروکسی ویتامین D3، استئوکلسین، آلکالین فسفات مشاهده نشد (05/0p>). پژوهش حاضر نشان داد، دوازده هفته تمرینات مقاومتی بصورت دایره ای منجر به بهبود قابل توجهی در برخی نشانگرهای هورمونی و متابولیک استخوان در افراد سالمند شد. مطالعات بیشتر با پیگیری طولانی مدت برای تأیید این یافته ها باید مورد توجه قرار گیرد.
بررسی اثر تحریک الکتریکی -عضلانی کل بدن با و بدون تمرینات تعلیق بر عملکرد جسمانی در زنان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: چاقی یک مشکل بهداشتی مهم در سبک زندگی مدرن است. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر تمرینات تعلیق و تحریک الکتریکی کل بدن بر عملکرد جسمانی و ترکیب بدن در زنان چاق بود.مواد و روش ها: در یک طرح نیمه تجربی، 36 نفر داوطلب زن چاق به طور تصادفی به سه گروه شامل تمرینات تعلیق (ST)، تحریک الکتریکی عضلانی کل بدن (WB-EMS) و تمرینات تعلیق با تحریک الکتریکی عضلانی کل بدن (ST-WBEMS) تقسیم شدند. آن ها هشت هفته تمرین مقاومتی تعلیق، تحریک الکتریکی کل بدن یا هر دو مداخله (3 جلسه در هفته) را اجرا کردند. WB-EMS با پوشیدن جلیقه مخصوص تحریک الکتریکی انجام می شد. ترکیب بدن، قدرت بالاتنه و پایین تنه، تعادل پوپا و چابکی قبل و بعد از مداخله، اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون t زوجی و ANCOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سطح معنی داری آماری 0.05 تعیین شد.یافته ها: نتایج آزمون t زوجی نشانگر بهبودی در قدرت بالاتنه و پایین تنه، تعادل و چابکی پس از تمام مداخلات است (0.05>P). همچنین برخلاف گروه های ST و ST+WB-EMS، توده عضلانی گروه WB-EMS پس از هشت هفته تغییر معنی داری نداشت. تحلیل کوواریانس نشان می دهد که تغییرات چابکی، قدرت و توده عضلانی در گروه های ST و ST+WB-EMS به طور معنی داری بیش از WB-EMS بود (0.05>P). در نهایت بین سه گروه در تعادل پویا تفاوت معنی داری مشاهده نشد (0.05<P).بحث و نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهد که در زنان چاق، اثر تمرینات تعلیق و WB-EMS مشابه است. این تمرینات در ترکیب باهم می تواند به عنوان یک مداخله مؤثر جهت بهبود عملکرد در زنان چاق مدنظر قرار گیرد.
کاربرد تحریک مغناطیسیِ فراجمجمه ای (TMS) در پاسخ و سازگاری های ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۳
60 - 17
حوزههای تخصصی:
اهداف: افزایش قدرت پس از یک دوره تمرین مقاومتی و چند انقباض نسبتاً شدید (توانمندسازی پس فعالی) و همچنین کاهش قدرت بعد از انقباض های تکراری (خستگی) و حرکات کششی ایستا (ناتوانی پس فعالی)، فقط به عضله مربوط نیست؛ بلکه سایر عوامل نیز مانند سیستم عصبی در این امر دخیل هستند. در سال های گذشته روش های مختلفی همچون الکترومایوگرافی سطحی، ثبت بازتاب نخاعی و ثبت تک واحد حرکتی برای اثبات نقش عوامل عصبی در تغییرات زودگذر و ماندگار قدرت به کار برده شده است. در سی سال گذشته روش های نوینی همچون TMS برای بررسی سازوکارهای عصبی، در پاسخ و سازگاری به دنبال فعالیت مقاومتی به کار گرفته شده است و اهمیت برانگیختگی و سطح فعال سازی عصبی مرکزی در رخداد خستگی ورزشی و سازگاری های حاصل از تمرین مقاومتی نشان داده شده است. مواد و روش ها: در این مقاله به مبانی دستگاه TMS و سطوح کاربرد این تکنیک به طور اجمالی اشاره شده است. یافته ها: نتایج نشان داد سطح برانگیختگی، به ویژه در قشر حرکتی پس از تکرارهای مقدماتی با بار نسبتاً شدید و پس از یک دوره تمرین مقاومتی افزایش، پس از جلسات تمرینی خسته کننده کاهش می یابد و بعد از حرکات کششی ایستا تغییر نمی کند. نتیجه گیری: هرچند TMS ابزاری ارزشمند برای تعیین کمیت سهم عوامل عصبی است، اما به تنهایی توانایی پاسخگویی به تمام سازوکارها و سازگاری های رخ داده پس از مداخله را ندارد و ترکیبی از تکنیک های موجود در حیطه علوم اعصاب، بینش بیشتری درباره عملکرد مغز و انعطاف پذیری سیستم عصبی-عضلانی در پاسخ به ورزش حاد و مزمن فراهم می کند
اثر هشت هفته تمرین مقاومتی پیش رونده بر توانایی راه رفتن، خستگی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: تمرین ورزشی یک راهکار موثر در درمان بیماری MS محسوب می شود. در این مطالعه، به بررسی تاثیر تمرین مقاومتی فزاینده بر میزان خستگی، توانایی راه رفتن و کیفیت زندگی در زنان مبتلا به MS پرداخته شد.مواد و روش ها: 16 نفر از زنان مبتلا به MS در این پژوهش شرکت کردند. این افراد به طور تصادفی در دو گروه شاهد (8.15±32.37 سال) و گروه آزمایش (5.37±29.71 سال) قرار گرفتند. در گروه آزمایش فعالیت مقاومتی فزاینده به مدت 8 هفته اجرا شد. قبل و پس از برنامه تمرینی، سرعت راه رفتن، استقامت راه رفتن، خستگی و کیفیت زندگی مورد ارزیابی قرار گرفت. از آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری برای آنالیز آماری استفاده شد. سطح معناداری 0.05>P در نظر گرفته شد.یافته ها: توانایی سرعت و استقامت راه رفتن در گروه آزمایش نسبت به قبل از تمرین به طور معنا داری افزایش یافت؛ اما، در گروه شاهد سرعت و استقامت راه رفتن نسبت به قبل کاهش معناداری یافت (0.04=P). از طرفی، کاهش معنادار خستگی در گروه آزمایش نسبت به قبل از تمرین نشان داده شد (0.001=P)؛ درحالی که خستگی در گروه شاهد نسبت به قبل به طور غیرمعناداری افزایش پیدا کرد (0.73=P). تمرینات مقاومتی موجب بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS نسبت به قبل از تمرین شد (0.01=P)، این در حالی است که میزان کیفیت زندگی (0.04=P) گروه شاهد نسبت به قبل کاهش یافت (0.04=P). میزان کیفیت زندگی و خستگی در قبل و پس از مداخله تمرینی بین دو گروه تفاوت معناداری وجود ندارد، اما توانایی راه رفتن (سرعت و استقامت) پس از مداخله تمرینی در گروه آزمایش به طور معناداری بیشتر از گروه شاهد بود.بحث و نتیجه گیری: تمرین مقاومتی فزاینده با شدت متوسط می تواند منجر به افزایش توانایی راه رفتن، کاهش خستگی و در نهایت منجر به بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به MS می شود.
تأثیر دو نوع فعالیت مقاومتی حاد با شدت و حجم بالا برگیرنده α2bβ3، و شاخص های عملکرد و فعالیت پلاکتی در افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۵
151-170
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر دو نوع فعالیت مقاومتی با حجم بالا (HV) و شدت بالا (HI) بر شاخص های فعالیت و عملکرد پلاکتی بود. ده فرد آشنا به تمرینات مقاومتی (6 زن و 4 مرد، سن 5±28 سال، وزن 7/10±1/67 کیلوگرم، قد 9±168 سانتیمتر)، دو جلسه فعالیت مقاومتی HV و HI شامل 5 حرکت را اجرا نمودند. در پروتکل HV هر حرکت در 4 ست 12- 10 تکراری با وزنه معادل 70 درصد 1RM با فواصل استراحتی یک دقیقه ای بین حرکات و ست ها و در پروتکل HI هر حرکت در 4 ست 5- 3 تکراری با وزنه معادل 90 درصد 1RM با فواصل استراحتی سه دقیقه ای بین حرکات و ست ها انجام شد. نمونههای خونی قبل، بلافاصله پس از فعالیت و بعد از ۳۰ دقیقه ریکاوری، به منظور اندازهگیری MPV، PLT، PDW، PAC1، CD41a (GPIbα)، CD42b (GPIIbIIa) و CD62p از ورید بازویی گرفته شد. داده ها با استفاده داده ها با استفاده از آنالیز واریانس مکرر دوطرفه تحلیل شدند. افزایش معنی دار سطوح لاکتات خون، PLT و PDW به دنبال پروتکل HI بیشتر از پروتکل HV بود (p<0.05). تحلیل آماری داده ها کاهش معنی دار CD41a (گیرنده α2bβ3) و CD42b و افزایش معنی دار PAC1 و CD62p را متعاقب فعالیت مقاومتی نشان داد (p<0.05). این تغییرات برای CD41a، CD62p و PAC1 متعاقب پروتکل HI به طور معنی داری بیشتر از پروتکل HV بود (p<0.05). بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گیری نمود که گیرنده α2bβ3، متغیرهای فعالیت و عملکرد پلاکتی به دنبال فعالیت مقاومتی تغییر می کنند و تغییرات این متغیرها بیشتر تحت تاثیر شدت فعالیت مقاومتی است تا حجم.
مقایسه نمره ژنتیکی (TGS) پلی مورفیسم های وابسته به عملکرد قدرتی/توانی -ACE، HIF1α و IGF1 کاراته کاران نخبه و آماتور ایرانی با غیرورزشکاران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۳
176 - 149
حوزههای تخصصی:
اهداف: عملکرد ورزشی ویژگی پیچیده ای است که از ژنتیک افراد و عواملی محیطی همچون تغذیه و تمرین تأثیر می پذیرد . نمره ژنتیکی کلی ( TGS )، روش جدید استعدادیابی ژنتیکی در سال های اخیر است؛ بنابراین هدف از انجام شدن مطالعه حاضر، مقایسه TGS پلی مورفیسم های کاندیدای وابسته به عملکرد قدرتی/توانی ACE ، HIF1 α و IGF1 کاراته کاران نخبه و آماتور ایرانی با غیرورزشکاران بود. مواد و روش ها: آزمودنی های پژوهش252 نفر داوطلب سالم از استان اصفهان ( 124 مرد و 128 زن) با میانگین سنی 4/7 ± 2/27 سال بودند که برحسب سطح قهرمانی در گروه های کاراته کاران نخبه ( 80 قهرمان) ، آماتور ( 86 نفر) و غیرورزشکاران ( 86 نفر) قرار گرفتند، اما از لحاظ قد، وزن و سن مشابه بودند. نمونه های خونی در تیوب های حاوی EDTA ، گردآوری شدند و پس از استخراج DNA به روش نمک اشباع و رسوب الکل، برای تعیین نوع پلی مورفیسم ها پس از طی مراحل PCR و RFLP با انجام دادن الکتروفورز ژنوتیپینگ شدند و TGS محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی، آنوای ساده و کای اسکوئر در نرم افزار اس پی اس اس استفاده شد. سطح معناداری نیز 0.05 > P تعیین شد. یافته ها: در پلی مورفیسم ACE ، ژنوتیپ DD در گروه حرفه ای (63 درصد) به طور معناداری بیشتر از گروه غیرورزشکار (41 درصد) و گروه آماتور (7/14 درصد) بود ( 0.011 = P ، 14.430 = 2 χ )، اما در شیوع ژنوتیپینگ پلی مورفیسم های HIF1 α ( 0.60 = P ، 2.746 = 2 χ ) و IGF1 ( 0.81 = P ، 1.549 = 2 χ ) تفاوت معناداری مشاهده نشد . به علاوه، میانگین نتایج TGS در گروه کاراته کاران نخبه (با میانگین85/69 ) بیشتر از کاراته کاران آماتور (با میانگین40/64) و غیرورزشکاران (با میانگین 37/63) بود، اما این تفاوت معنادار نبود ( 08/0 = P ، 66/1= F ). نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر نشان داد در کاراته از میان پلی مورفیسم های کاندیدا، ACE ضریب تمیز بیشتری دارد، اما احتمالاً با توجه به ماهیت چندعاملی عملکرد موفق در کاراته درباره کاربرد TGS به احتیاط بیشتر و به طورکلی درباره کاربرد TGS در مقوله استعدادیابی ژنتیکی ورزشی، به بررسی های اقلیمی با پلی مورفیسم های متنوعی نیاز است.
فعالیت ورزشی اختیاری استرس اکسیداتیو و شدت بیماری را در موش های مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس کاهش می دهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استرس اکسیداتیو و تولید گونه های اکسیژن (ROS) و نیتروژن (RNS) واکنش پذیر،نقش مهمی در پاتوژنز و پیشرفت بیماری MS دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر فعالیت ورزشی بر شدت بیماری، سطوح پروتئین NRF2 و آنزیم گزانتین اکسیداز در نخاع در دوره مزمن بیماری است. تعداد 30 موش ماده C57Bl6 (6 -8 هفته) به سه گروه فعالیت ورزشی اختیاری، EAE و کنترل سالم تقسیم شدند. بعد از القای EAE با میلین الیگودندروسیت گلیکوپروتئین (MOG35-55) و پس از آنکه موش ها دو روز پیاپی نمره بالینی یک را نشان دادند به مدت چهار هفته ، پنج روز، روزی یک ساعت تمرین اختیاری را انجام دادند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی موش ها به وسیله کتامین و زایلازین بیهوش و بافت نخاع برداشته شد. مکان یابی پروتئین های NRF2 در ماده خاکستری و سفید نخاع با استفاده از روش ایمونوهیستوشیمی مورد بررسی قرار گرفت و آنزیم گزانتین اکسیداز با استفاده از کیت گزانتین اکسیدازبر طبق دستورالعمل سازنده کیت به روش ELISA اندازه گیری شد. فعالیت ورزشی اختیاری سطوح پروتئین NRF2 را در قسمت سفید(0001/0=P) و خاکستری نخاع افزایش(0001/0=P) و سطوح آنزیم زانتین اکسیداز در نخاع(001/0=P). و شدت بیماری را در دوره مزمن کاهش داد(01/0=P). فعالیت ورزشی اختیاری می تواند استرس اکسیداتیو و شدت بیماری را در دوره مزمن بیماری کاهش دهد و یک استراتژی مناسب جهت کنترل و درمان بیماری MS باشد.
اثر تمرین در منزل بر پاتولوژی و غلظت متابولیت های تالاموس در افراد مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس: شواهد برگرفته از تصویربرداری تشدید مغناطیسی، اسپکتروسکوپی و دیفیوژن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۴
117 - 146
حوزههای تخصصی:
برای افزایش دانش در زمینه نقش فعالیت بدنی منظم بر ساختار و عمکلرد مغز در مالتیپل اسکلروزیس، این مطالعه به بررسی اثر 6 ماه تمرین در منزل بر پاتولوژی و غلظت متابولیت های تالاموس با استفاده از تصویربرداری تشدید مغناطیسی، دیفیوژن و اسپکتروسکوپی می پرداخت. در این مطالعه 56 فرد مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس(39 زن و 13 مرد، سن: 59/9±33/37 سال) بطور تصادفی در دو گروه تمرین در منزل و کنترل تقسیم شدند. مداخله شامل تمرین هوازی(سه جلسه در هفته، 50 تا 75 درصد ضربان قلب ذخیره) و مقاومتی(دو جلسه در هفته، شاخص درک فشار 5 تا 8) بود. حجم مغز و تالاموس با استفاده از تصویربرداری تشدید مغناطیسی، متابولیت های ناحیه تالاموس با استفاده از اسپکتروسکوپی و تغییرات ریزساختاری تالاموس با استفاده از تکنیک دیفیوژن پیش و پس از مداخله، ارزیابی شد. نتایج نشان داد که تمرین در منزل اثر معناداری بر حجم مغز، تالاموس و پارامترهای دیفیوژن شامل ناهمسانگردی کسری، متوسط نفوذ، نفوذ محوری و نفوذ شعاعی ندارد(05/0p>). آنالیز متابولیت های تالاموس نشان داد که تمرین در منزل منجر به افزایش معنادار نسبت مجموع N-acetylaspartate و N-acetylaspartylglutamate به کراتین(007/0=p) و کاهش معنادار نسبت کولین و اینوزیتل به کراتین شد (بترتیب 022/0=p و 002/0=p). در مجموع نتایج، شواهدی از اثر سودمند فعالیت بدنی منظم بر متابولیت های ناحیه تالاموس مرتبط با زوال میلین و عملکرد آکسون ها در مغز افراد مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس را بوسیله تصویربرداری اسپکتروسکوپی نشان داد. با این وجود، تمرین در منزل با بهبود پارامترهای دیفیوژن بعنوان نشانگرهای تغییر ریز ساختارهای تالاموس، همراه نبود که نشان دهنده نیاز به مداخله طولانی مدت تر است.
بررسی اثر دو الگوی تمرین مقاومتی هرمی دوگانه و سرعتی هرمی بر فاکتورهای فیزیکی و فیزیولوژیکی منتخب کشتی گیران آزادکار پسر نخبه جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: تمرینات هرمی مقاومتی و سرعتی می توانند موجب بهبود انعطاف پذیری، قدرت عضله و توان بی هوازی شوند، اما به نظر می رسد تمرینات مقاومتی روش مؤثرتری بر قدرت عضله باشند. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی هرمی دوگانه و سرعتی هرمی بر فاکتورهای فیزیکی و فیزیولوژیکی منتخب کشتی گیران آزادکار پسر نخبه جوان بود.مواد و روش ها: 30 نفر از کشتی گیران آزادکار پسر نخبه جوان به طور تصادفی انتخاب و به سه گروه تمرین مقاومتی (به شکل هرمی دوگانه)، سرعتی (به شکل هرمی) و کنترل تقسیم شدند. گروه های تمرینی مقاومتی و سرعتی هر یک برنامه تمرین ویژه خود را به مدت 8 هفته و 3 جلسه در هفته اجرا کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره (مانکوا) همراه با آزمون تعقیبی شیداک در نرم افزار SPSS نسخه 21 و در سطح معنی داری 05/0 مورد آنالیز قرار گرفتند (05/0P<).یافته ها: نتایج نشان داد افزایش فاکتورهای وزن بدن، شاخص توده بدنی، توده چربی بدن، قدرت عضلانی پایین تنه، اوج توان و میانگین توان در گروه هرمی دوگانه به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل و گروه هرمی سرعتی بالاتر بود (0.05>P)، در مقابل، بهبود فاکتورهای زمان دوی سرعت 30 متر، زمان تست 400 متر و افت سرعت در گروه هرمی سرعتی در مقایسه با گروه کنترل و گروه مقاومتی به طور معنی داری بیشتر بود (0.05>P). همچنین، یافته های دیگر این آزمون آشکار ساخت که بهبود استقامت عضلانی پایین تنه و انعطاف پذیری در هر دو گروه در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری بالاتر بود (0.05>P).بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که مربیان کشتی می توانند از تمرینات مقاومتی هرمی دوگانه برای بهبود قدرت عضلانی و از تمرینات سرعتی هرمی برای بهبود سرعت بدن کشتی گیران آزادکار استفاده نمایند.
تأثیر تمرینات هوازی و تناوبی بر سطوح آدروپین و مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: تمرینات ورزشی به عنوان یک راه کار عملی نقش مهمی در افزایش آدروپین و بهبود مقاومت به انسولین و پیشگیری از عوارض اضافه وزن دارند، هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرینات هوازی با شدت متوسط و تمرین تناوبی شدید بر سطوح سرمی آدروپین و ارتباط آن با مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن بود.مواد و روش ها: 24 مرد جوان با میانگین سن 3.14±28.4 سال، وزن 4.89±77.11 کیلوگرم و شاخص توده بدن 0.37±27.76 کیلوگرم مترمربع داوطلبانه در تحقیق حاضر شرکت کرده و به طور تصادفی در گروه تمرین هوازی (n=8)، تمرین تناوبی شدید (n=8) و کنترل (n=8) قرار داده شدند. تمرین تناوبی شدید (با شدت 100-90 حداکثر ضربان قلب) و تمرین هوازی (با شدت 75-50 درصد حداکثر ضربان قلب) به مدت 6 هفته و هر هفته 3 جلسه متناوب و هر جلسه 45 تا 65 دقیقه انجام شد. قبل و بعد از مداخلات نمونه خونی برای اندازه گیری سطوح آدروپین، گلوکز و انسواین در وضعیت 12 ساعت ناشتایی جمع آوری شد.یافته ها: نتایج نشان داد که 6 هفته تمرین هوازی با شدت متوسط و نیز 6 هفته تمرین تناوبی شدید منجر به افزایش معنادار آدروپین و نیز کاهش معنادار انسولین، گلوکز و مقاومت به انسولین مردان دارای اضافه وزن شدند (0.05>P). همچنین بین تغییرات آدروپین با گلوکز و مقاومت به انسولین ارتباط منفی معنادار وجود داشت (0.05>P). بین سطوح سرمی آدروپین با انسولین خون ارتباط معنادار وجود نداشت (0.05<P).بحث و نتیجه گیری: چنین نتیجه گیری می شود که هم تمرین هوازی با شدت متوسط و هم تمرین تناوبی شدید با کاهش مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن منجر به پیشگیری از بیماری های دیابت و قلبی عروقی می شود. به نظر می رسد در این تغییرات ناشی از تمرین، آدروپین ایفای نقش می کند.
تأثیر چهار هفته بی تمرینی پس از دوازده هفته تمرین منظم بر برخی شاخص های آنتروپومتریک و عملکرد جسمانی زنان والیبالیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: همان گونه که تمرین ورزشی، موجب بهبود آمادگی جسمانی و سازگازی های فیزیولوژیک در بدن می شود، کاهش آمادگی جسمانی به دنبال قطع تمرین نیز دور از انتظار نیست. از این رو، هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 4 هفته بی تمرینی متعاقب 12 هفته تمرین منظم بر ترکیب بدنی، سرعت، چابکی و توان عضلانی زنان والیبالیست بود.مواد و روش ها: در این پژوهش شبه تجربی، از میان والیبالیست های دختر شهرستان سمنان که در لیگ برتر و دسته یک عضویت داشتند، 24 نفر به صورت داوطلبانه انتخاب و در پژوهش شرکت کردند. پس از 12 هفته تمرین منظم و شرکت در مسابقات فصل و 4 هفته بی تمرینی متعاقب آن (تعطیلی فصل مسابقات و هم زمان با تعطیلات نوروز)، آزمون های اندازه گیری محیط کمر، باسن، ساق پا، دوی 20 متر، ایلینویز و پرش سارجنت به ترتیب به منظور سنجش شاخص های آنتروپومتریک، سنجش سرعت، چابکی و توان بی هوازی آزمودنی ها انجام شد. تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون تی همبسته در سطح معنی داری 0.05˂Pانجام شد.یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که 4 هفته بی تمرینی موجب کاهش معناداری در میزان چابکی (0.001=P) و توان بی هوازی (0.005=P) آزمودنی ها گردید. اندازه محیط اندام ها و سرعت آزمودنی ها نیز کاهش مشاهده شد اما معنادار نبود.بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش، 4 هفته بی تمرینی موجب افت در عملکرد و شاخص های آنتروپومتریک زنان والیبالیست گردید. ازاین رو توجه به بی تمرینی و از طرفی طراحی برنامه های متناسب با فصل خارج از مسابقه به منظور پیشگیری از اثرات بی تمرینی می تواند کمک بسزایی به مربیان و ورزشکاران در جهت حفظ آمادگی جسمانی ناشی از تمرینات نماید.
مقایسه یک دوره تمرین تناوبی خیلی شدید و تداومی بر پروتئین SIRT3 و دفاع ضد اکسایشی عضله دوقولوی رت های ماده سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۵
49-70
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه 12 هفته تمرین تناوبی خیلی شدید و تداومی بر مقادیر پروتئین سیرتوئین3 (SIRT3) و فعالیت آنزیم سوپراکسیددیسموتاز عضله دوقولوی رتهای ماده سالمند بود. روش ها: 15 سر رت ماده نژاد ویستار (سن 18 ماه، وزن 17.34± 281 گرم) انتخاب و در سه گروه تمرین تناوبی خیلی شدید (HIIT)، تمرین تداومی (CT) و کنترل طبقه بندی شدند. پس از ارزیابی حداکثر اکسیژن مصرفی رتها، تمرینهای تناوبی خیلی شدید و تداومی به شکل پیشرونده و به ترتیب با شدت 85-90 % و 65-70% VO2max به گونه ای طراحی شدند که زمان HIIT تقریبا نصف زمان CT بود. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، رت ها قربانی شدند و عضله دوقولوی آنها برای تجزیه و تحلیل های آزمایشگاهی ذخیره شد. یافته ها: پژوهش حاضر تفاوت معناداری را در مقادیر SIRT3 بین گروه های HIIT و کنترل و CT و کنترل (کنترل
اثر پیش آماده سازی ایسکمی با تواتر مختلف بر پروتکل شبیه سازی شده جودو و آپوپتوز ناشی از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: پیش آماده سازی ایسکمی منجب به بهبود عملکرد ورزشی می شود اما اثر تواترهای مختلف آن بر عملکرد جودو و نقش آن بر آسیب عضلانی ناشی از فعالیت جودو مشخص نیست. هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر حاد تواترهای مختلف پیش آماده سازی ایسکمی بر مسابقه شبیه سازی شده جودو و آپوپتوز ناشی از آن در جودوکاران بود. روش پژوهش:12 جودوکار مرد در این مطالعه شرکتبصورت تصادفی در چهار وضعیت: اعمال پیش آماده سازی ایسکمی در یک جلسه (تواتر کم)، اعمال پیش آماده سازی ایسکمی در سه جلسه متوالی (تواتر زیاد)، بدون اعمال ایسکمی در یک جلسه و اعمال تکراری بدون ایسکمی قرار گرفت. در هر جلسه سه مسابقه شبیه سازی شده با فاصله 5 دقیقه از هم و یک آزمون ویژه جودو در پنج ساعت بعد از آخرین مسابقه اجرا شد. پیش آماده سازی ایسکمی در سه دور پنج دقیقه ای انسداد با پنج دقیقه خونرسانی مجدد انجام گردید. قبل و بعد از مسابقه جودو نمونه خونی گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از روش آنالیز واریانس با اندازه های تکراری استفاده شد. یافته ها: دوز زیاد پیش آماده سازی ایسکمی منجر به افزایش معنی دار تعداد تکنیکهای اجرا شده آزمون جودو شد (P≤0.05). مسابقه جودو سطح سرمی Bax را افزایش داد و همچنین، Bcl-2 سرم در هر دو تواتر کم و زیاد پیش آماده سازی ایسکمی بیشتر از سایر وضعیت ها بود (P≤0.05). نتیجه گیری: براساس نتایج تحقیق حاضر، به نظر می رسد که پیش آماده سازی ایسکمی تکراری اثر بیشتری بر عملکرد اختصاصی جودوکاران دارد و پیش آماده سازی ایسکمی مستقل از تواتر می تواند آپوپتوز ناشی از مسابقه جودو را بهبود بخشد.
تاثیر تمرینات هوازی حین دیالیز بر شاخص پایی- بازویی (ABI)، کیفیت زندگی و کفایت دیالیز بیماران همودیالیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بیماری شریان محیطی، بخش مهمی از عوارض بیماری مزمن کلیه را تشکیل می دهد. اندازه گیری شاخص پایی-بازویی(ABI) معتبرترین روش تشخیص این بیماری است. براساس بررسی ها فعالیت بدنی می تواند با تاثیر بر عملکرد عروق و کارایی همودیالیز، بر وضعیت جسمانی و کیفیت زندگی بیماران همودیالیزی تاثیر بگذارد . در پژوهش حاضر، تاثیر تمرین هوازی حین همودیالیز بر شاخص پایی- بازویی، کیفیت زندگی و کفایت دیالیز بررسی شد. روش پژوهش: در این مطالعه 30 بیمار همودیالیزی(با میانگین سن 02/4± 56 سال) از مراکز درمانی دیالیز، انتخاب شدند. بیماران به دو گروه تمرین(15 نفر) و کنترل(15 نفر) تقسیم شدند. گروه تمرین در دوره 12 هفته ای تمرین هوازی(رکاب زنی در حالت درازکش) حین دیالیز شرکت کرد اما گروه کنترل روال عادی درمان را سپری کرد. قبل و پس از پایان دوره تمرینی، داده های مربوط به اندازه گیری متغیرها جمع آوری شد و تجزیه و تحلیل آماری توسط نرم افزار Spss صورت گرفت. یافته ها: بین میانگین شاخص پایی-بازویی(018/0=P)، کفایت دیالیز(004/0=P)، کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی(000/0=P)، عملکرد بدنی(000/0=P)، روابط(000/0=P) و کیفیت خواب(006/0=P) گروه تمرین و کنترل در قبل و بعد از مداخله تفاوت معنی داری وجود داشت. همچنین بین تغییرات شاخص پایی-بازویی و کیفیت زندگی (05/0=P) و بین کفایت دیالیز و کیفیت زندگی (025/0=P) ارتباط معنی داری وجود دارد با این حال بین شاخص پایی-بازویی و کفایت دیالیز ارتباط معنی داری مشاهده نشد(920/0=P). نتیجه گیری: تمرین هوازی حین همودیالیز تاثیر معناداری بر کاهش شاخص پایی-بازویی، افزایش کفایت دیالیز و کیفیت زندگی بیماران دارد. از این رو این نوع تمرین می تواند به عنوان راهبرد مهم در کاهش بیماری قلبی و بهبود کیفیت زندگی بیماران استفاده شود.