فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۴۹۵ مورد.
اسطوره ها، زندگان جاوید (به بهانه نقد اسطوره شناختی آسمان خراش میلاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ما، خام و یاوه می اندیشیم اگر بر آن سر باشیم که اسطوره ها در همان روزگار کهن و اسطوره ای، به زیر خاک فرورفته اند؛ و در سایه های دامن گسترِ تاریخ و گردهای گیتی نورد هزاره ها گم آمده اند؛ چرا که امروزه، آفرینش هر اثر هنری، بر بنیاد اسطوره ها، لیک به فرماندهی کهن نمونه ها، ناخواسته، به سامان می رسد؛ و آسمان خراش میلاد، یکی از آنهاست.این جستار، آسمان خراش میلاد را بهانه و بستری قرار داده است تا به بحث های اسطوره شناختی بپردازد؛ و دو نماد کوه ـ غار و دایره را در فرهنگ نازش خیز ایرانی و نامه ورجاوند شاهنامه بکاود و بررسد؛ و در اثنای این کار، روش نقد اسطوره شناختی را، در کردار، بیاموزد. همچنین، این جستار، از نمای بیرونی آسمان خراش میلاد، نقدی اسطوره شناسانه را بر آن پی می ریزد و بدنه اصلی ستونی (= عمودی)، و ساختمان گوی وار فرازین آسمان خراش، و گَردان بودن خوان سرای (= رستوران) آن را بر بنیاد کهن نمونه های کوه ـ غار و دایره رمزگشایی می کند.
معنی نام فریدون و ارتباط آن با سه نیروی او در سنت های اساطیری و حماسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از بررسی مجموع اخبار و روایات مربوط به فریدون در منابع باستانی و متون دوران اسلامی، معلوم می شود که این پهلوان اژدرکش اساطیر ایران، از سه نیرو و قدرت شگفت، یعنی« توان رزمی »، « مهارت پزشکی»و « هنر افسونگری و جادو » برخوردار بوده است. از سوی دیگر، به نظر می رسد معنی لفظی نام «فریدون» (که خود صورت تحول یافته واژه اوستایی θraētaona- به شمار می رود) «دارنده سه نیرو و قدرت» بوده است؛ از این رو چندان بعید نیست که بین این دو مقوله، یعنی نیروهای سه گانه فریدون در روایات و معنی لغوی نام او، ارتباطی وجود داشته باشد. بررسی جزئیات گزارش های مربوط به فریدون در منابع مختلف هندی و ایرانی وجود چنین ارتباطی را تایید می کند و نشان می دهد لفظ فریدون، شاید در اصل صفتی بوده است که ایرانیان با آن یل اساطیری خود را به لحاظ داشتن سه نیروی یاد شده توصیف می کردند، اما سپس تر در اثر تحول تدریجی اسطوره، صفت مذکور به عنوان اسم عَلَم، جانشین نام اصلی پهلوان (یعنی θrīta Āθwya *) شده و برای نامیدن او به کار رفته است.
اسطوره های برجسته در شعر عبدالوهاب البیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عبدالوهاب البیاتی ( 1999 – 1926.م) از جمله شاعرانی است که اسطوره در شعرش حضوری فعال دارد و از بسامدی بالا برخوردار است و سازه اصلیِ تفسیر پذیرترین سروده هایش را تشکیل می دهد. او با فراخوانی اسطوره های کهن و دخل و تصرف در آنها، در پی آن است تا ضمن اصالت بخشی به اثر ادبی خود، پوشیده تر و ادبی تر به ابراز ایده هایش بپردازد. کار او نقل ساده اسطوره نیست، بلکه برداشت جدید و متفاوتی از آن دارد و با زبدگی چشمگیر، تفسیر تازه تر و عمیق تری از اسطوره هــــا به نمایش می گذارد. او با انعطاف پذیر ساختن و آشنایی زدایی در چهره آنان، تجربه های معاصر خود را بر آنــان حمل می نماید. روانشناختی اسطوره های شاعر نشان از آن دارد که شخصیت اسطوره ای در واقع همان « من » هایِ خود شاعرند که به شکلهای گوناگون از نیتها، آرزوها، اشتیاقها و انگیزه های وی خبر می دهند. شخصیتهای اسطوره ایِ بیاتی همگی دغدغه سیاسی – اجتماعی دارند و از دردی مشترک می نالند و خواهان آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی هستند. در نگاه کلی می توان گفت: اسطوره های وی عهده دار اندیشه فدا دهی، زندگی در مرگ ، خوارشدگی عاطفی، ماجرا جویی ، احساس غربت و همزاد پنداری اند.
در این جستار با نگاهی گذرا به روند اسطوره گرایی در شعر معاصر عربی، از شیوه به کارگیری و کارکرد اسطوره هایی همچون سندباد، سیزیف و تموز در شعر عبدالوهاب البیاتی سخن رفته است.
پیشینه اساطیری فیروزه در ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حماسه های رستم و خاندانش
حوزههای تخصصی:
آنچه در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفته است، حماسه های رستم و خاندان اوست.
یافته های تحقیق نشان می دهد که داستان رستم، اصلی سکایی دارد و این فرض با نبود نام رستم و زال در اوستا و طرح بسیار کمرنگ حضور این پهلوانان در ادبیات پهلوی، هر چه بیشتر تقویت می شود.
این قوم با رسیدن به شرق ایران و تغییر نام «زرنگ» به «سیستان»، با خود، آمیخته ای از فرهنگ «دولت شهرهای» آسیای مرکزی را به ارمغان آورده اند، فرهنگی که ملهم از بن مایه های ایرانی، یونانی و هندی بود و ضمناً با فرهنگ کوشانی و شکوفایی هنری آن بیگانه نبود.
فردوسی با توجه به روایات شفاهی و گاه مکتوب شرق ایران و خراسان بزرگ ـ که گوسان ها (خنیاگران) آن را اشاعه داده بودند و اغلب در عصر او به کتابت درآمده بود ـ و تبدیل آنها به شعر عروضی، اثری درخشان پدید آورد.
فردوسی با کنار گذاشتن پهلوانان کهن، و محور ساختن رستم در تمام داستان های شاهنامه (از زمان منوچهر پیشدادی تا گشتاسب کیانی تقریباً 700 سال) سعی در حفظ وحدت اثر حماسی ایران ـ شاهنامه ـ داشته است.
سلسله نسب های به دست آمده از منظومه های حماسی دیگر (بهمن نامه، فرامرزنامه، برزونامه، جهانگیرنامه،...) که تقریباً الگوهایی مشابه دارند، این فرض را تقویت می کند که همگی بر اساس یک متن و الگوی واحد، شکل گرفته اند.
بیشتر نام های به دست آمده از افراد این خاندان پهلوانی، مربوط به منظومه بهمن نامه است. همچنین تعداد نام های به دست آمده از فرزندان مؤنّث این خاندان، در مقایسه با فرزندان ذکور آنها بسیار کمتر است.
اسطوره ی یحیی زکریا در تعزیه ی ایرانی و نمایشنامه ی سالومه ی اسکار وایلد(مقاله علمی وزارت علوم)
اسطوره در شعر معاصر عرب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ملت ها در طول حیات خود افسانه ها و اساطیری ساخته اند که کم و بیش مورد قبول و اعتقاد باطنی آنها نیز بوده است. این اسطوره ها در میان برخی ملت ها بیشتر و پررنگ تر هستند.شاعران عرب نیز در اشعار خود اسطوره های عربی و حتی اسطوره های دیگر ملل قدیم را به کار برده و با توجه به محیط و شرایط، افکار و اندیشه های خود را با استفاده از این اسطوره ها ابراز داشته اند.در این مقاله، برآنیم، ضمن تعریف لغوی و اصطلاحی اسطوره و آشنایی مختصر با بعضی از معروفترین اسطوره های یونان، بین النهرین، روم باستان و مصر، به جایگاه اسطوره و شبه اسطوره در شعر معاصر عرب پرداخته و بارزترین آنها را در شعر برخی شاعران معاصر عرب مورد بررسی قرار دهیم تا علل کاربرد اسطوره در شعر شاعران معاصر را بهتر بشناسیم.
تفسیر انسان شناختی اسطوره اژدها و بن مایة تکرارشوندة اژدهاکشی در اساطیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اژدها و مبارزة قهرمان با آن، یکی از مهم ترین و تکرارشونده ترین بن مایه ها در روایات اساطیری و حماسی تشرّف ایزدان و پهلوانان است که نمودهای آن در اغلب فرهنگ های اساطیری جهان یافت می شود و تکرار آن، تکرار الگوی تلاشی مقدّس برای نظم بخشیدن به جهان در عصر آشفتگی است؛ تلاشی که پیروزی در آن، متضمّن بازگشت نور و باران به طبیعت و بشارت دهندة برکت و فراوانی و امنیّت برای مردم است. در این جستار، اسطورة اژدها در دو بُعد ساخت بیرونی و درونی مورد بررسی قرارگرفته است: بعد بیرونی اسطورة اژدها، براساس نشانه های طبیعی و تاریخی، با تمرکز بر نقش محوری نمایة ""مار""- به عنوان نمونة طبیعی مرگ و نابودی- و جاندارانگاری حوادثی چون توفان، زلزله و آتشفشان شکل گرفته است و بعد درونی آن، از منظری انسان شناختی و با تکیه بر تحلیل روان شناختی یونگ از این اسطوره، نمایندة نیمة تاریک ناخودآگاه انسان است که جلوة بیرونی یافته است. قهرمان بر سایة درون خویش چیره می شود تا ضمن رسیدن به فردیّت متعالی و کمال بشری، زمینة نجات طبیعت و مردم خود را نیز فراهم سازد.
گزارش منوچهر جوان جم از تیشتر باران ساز در متن فارسی میانه دادستان دینی
حوزههای تخصصی:
باران در اساطیر ایران پدیده ای اهورایی است. پیدایی این اسطوره به واسطهٔ ویژگی های آب و هوایی فلات ایران امری منطقی است. اسطورهٔ باران سازی «تیشتر» در اوستا و غالب متون فارسی میانه آمده است اما هیچ یک از این منابع اشاره ای به دادستان دینی نکرده اند. در این مقاله، گزارش منوچهر جوان جم، مؤلف دادستان دینی، دربارة اسطورهٔ باران و نقش «تیشتر» در ایجاد این پدیده بررسی شده است.
تحلیل نقش نمادین اسطوره آب و نمودهای آن در شاهنامه فردوسی بر اساس روش نقد اسطوره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد اسطوره شناختی یا کهن الگویی، رویکردی تلفیقی و میان رشته ای است که بر پایه مطالعات علومی چون روان شناسی، انسان شناسی، تاریخ ادیان و تاریخ تمدن، به تحلیل متون ادبی می پردازد. در این جستار، با این دیدگاه، نقش تصویر کهن الگویی آب در اسطوره آفرینش و رموز منتج از آن در بافت باورهای اساطیری، با محوریت شاهنامه فردوسی، مورد بررسی قرار گرفته است.
اسطوره آب به عنوان یکی از عناصر متضاد چهارگانه تشکیل دهنده جهان مادی در اساطیر، بر مبنای ضدیت جوهری و وحدت نهایی میان این عناصر، صاحب نقشهایی شده است که در اساطیر جهان و از جمله شاهنامه فردوسی عمومیت دارد. نقشهای نمادین اسطوره آب را در اساطیر می توان در سه بخش اصلی تقسیم بندی کرد:
1- اسطوره آب در فرهنگهای متفاوت بشری، نمادی از آغاز مرحله آفرینش مادی و حرکت چرخه زندگی در ساختار کیهانی بوده است. این نقش در خلق اولیه جهان از آب و پایان نمادین حیات در آن، جلوه گر شده است.
2- اسطوره آب مظهر جاودانگی و تداوم حیات مادی است. این نقش در اسطوره آب حیات و آب درمان بخش، نمادینه شده است.
3- سومین نقش آب در اساطیر، در اسطوره گذر از آب (آزمون آب) و شستشوی نمادین توسط آن (اسطوره تعمید) جلوه گر شده است که به عنوان آزمونی از ماده برای پالایش روح، عبور از مرحله کهن و ورود به مرحله متعالی جدید را در قالب کهن الگوی مرگ و تولد دوباره، نمادینه می کند.
بررسی جایگاه ایزدبانو اشی در باورهای ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی جایگاه اشی (A?i) در اندیشه ها و باورهای ایران باستان می پردازد. اشی را باید ایزدی پیش زردشتی دانست. او مینوی پاداش در دین کهن آریایی است. نام او هم در گاهان ـ کهن ترین بخش اوستا ـ و هم در اوستای متاخر آمده است، با این تفاوت که در گاهان، اشی بیشتر به عنوان مفهوم انتزاعی به کار رفته است و بر مفاهیمی چون سهم و قسمت دلالت می کند، حال آنکه در اوستای متاخر او ایزدبانوی فراوانی و برکت است و به یارانش، جلال، شکوه و نیک بختی می بخشد. نام اشی در نوشته های پارسی میانه به صورت «ارد» و «ارت» و با صفت ونگوهی (va?uh?) به معنای نیک، به صورت های «اهرشونگ»، «ارششونگ» و «اششونگ» آمده است. به نظر می رسد آیین ستایش اشی زمانی در شرق و غرب ایران رواج داشته است.
تحلیل مضمونی چند نمونه از نگاره های «گذر سیاوش بر آتش» در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چو بخشایش پاک یزدان بود دم آتش و آب یکسان بودنقاش ایرانی داستان را تنها تصویرسازی نمی کرد بلکه بن مایه، جوهر و مفهوم داستان را تاویل و با روحی معنوی به تصویر می کشید تا با هنر خود، همگان را از درک آن بهره مند سازد. با این نگاه، ویژگی های تصویری، واقعیت را آشکارا بازتاب نمی دهند؛ بلکه به کار «معناسازی» مشغول اند و دستیابی به حقیقت آنها، خالی از دشواری نخواهد بود. اما متاسفانه تاکنون توجه زیادی به نگارگری ایران، از نظر معنای عرفانی، فلسفی و درونی این هنر نشده و بیشتر تحقیقات، به شرح عناصر صوری و مباحث تاریخی معطوف گردیده است. از این رو، مقاله توصیفی تحلیلی پیش رو، کوششی است در رفع این نقیصه در قبال چند نمونه از نگاره های «گذر سیاوش بر آتش» به روایت شاهنامه فردوسی. اصلی که دریافت آن، علل حجم عظیم نگاره های تصویر شده با موضوعیت این داستان را توجیه می کند.
بررسی متون مانوی درباره مدت آتش سوزی در پیان جهان
حوزههای تخصصی:
در اسطورهٔ آفرینش مانوی رقم 1468 سال، که مدت آتش سوزی در پیان جهان مانوی را نشان می دهد، رقمی نجومی است که مانی، با آگاهی از اطلاعات نجومی زمان خود، به احتمال زیاد، آن را معادل یک دورهٔ خورشیدی به حساب آورده است.
انسانهای اسطوره ای، عارفان نخستین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
«عرفان اسطوره ای»، نخستین و بنیادی ترین عرفانی است که تا اکنون انسان آن را ورزیده است. «عرفان اسطوره ای»، عرفانی است از آن انسان های کهن و اسطوره ای، که در سپیده دمان تاریخ، به گونه ای یکسر طبیعی و ناآگاهانه، آن را می آزموده اند و به کار می بسته اند.گمانم بر آنست که، انسان های اسطوره ای و کهن، نخستین عارفان گیتی بوده اند، چرا که، جهان بینی آنان با عارفان امروزین، البته با نگاهی به فراخی و نه به ژرفی، همسانی هایی داشته است. این جستار، یک همسنجی (= تطبیق) فراخ نگرانه، بر پایه های «حکمت ذوقی»، «خاکساری»، «ریاضت کشی»، «زیباپرستی» و «دست افشانی رازورانه» (= سماع)، میان عارفان امروزین و انسان های اسطوره ای و کهن را به سامان می رساند، و نمونه هایی از اسطوره های «زنده» و «مرده» را برای اثبات این همسانی ها، فرادست می دهد.جدای از این همسنجی (= تطبیق)، عرفان انسان های کهن، نامزد به «عرفان اسطوره ای» به گستردگی، کاویده و بررسیده و آشکار می آید، و نظریه هایی نغز و نو، درباره دست افشانی رازورانه (= سماع) و دین بهی (= زردشتی)، دینی بر بنیاد «زیباپرستی»، نشان داده می شود.
رمزگشایی اسطوره شناختی از ناسوزندگی سیاوش بر بنیاد اسطوره های زردشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر داستانی از شاهنامه را، آن زمان که پوسته تُنُک و نه چندان ستبر و استوارش را از هم فروشکافیم، بی هیچ شک و گمانی به اسطوره خواهیم رسید؛ چراکه نامه شگرف شاهنامه، یکسره از اسطوره ها وام ستانیده است. یک اسطوره شناس کارشناس و ویژه دان، هیچ گاه در برخورد با متنی پهلوانی، چونان شاهنامه، فریفته رنگ رنگی و فریبایی داستان ها نمی شود و با ژرف نگری و نازک بینی، به درون داستان¬ها راه می¬جوید و آنها را می گزارد. این جستار هم، داستان سیاوش را فرومی-شکافد، به ژرفای آن راه می برد و در آن نهانی ها، به اسطوره ای زردشتی دست می یازد و دلیل ناسوزندگی آتش و نسوختن سیاوش را اسطوره شناسانه برمی رسد و کندوکاو می کند. برپایه این جستار، اردیبهشت نماد مینویِ راستیِ اهورامزداست و آتش، نمود مادی اردیبهشت بر زمین. از دیگرسو، گوهر فرّه از آتش است و سیاوش نیز پادشاهی است فرهمند و از جنس آتش (نماد راستی)؛ و آتش هیچ گاه آتش را نمی سوزاند.
«وایه» ایزد آرزوها(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
«وایه» که در فرهنگها به معنی آرزو، کام دل و خواست آمده است، در حقیقت، دگرگونه یافته باورِ اساطیری «وایو»، «وای»، «وات»، «اندروای» و «وای وه» است، که در طول و طی دگرگونی های زمانی، این اسطوره، در ذهن و زبان بعضی از ایرانیان مانده است و به صورت مثبت آن «وایه بر آمدن» و منفی آن «وایه ت ورنیامدن» به کار می رود: چون «وایه» را، در گذشته های دور، به صورت جوانی بلند بالا تصور می کردند که نیاز «دوشیزگان هنوز به مردها نرسیده» را بر می آورد و آنها را به آرزویشان، که داشتن همان «خانخدای = شوهر» باشد، می رساند.