این مطالعه به بررسی زمینه های همکاری تجاری میان ایران و ترکیه بر اساس معیارهای پس نگر (Ex-Post) نظیر شاخص تجارت مکملی و پتانسیل تجاری طی دوره زمانی 1999-2003 بر اساس کدهای شش رقمی نظام هماهنگ (HS) پرداخته است.نتایج این مطالعه نشان می دهد کشورهای ایران و ترکیه در تجارت کالاهای نفتی و غیرنفتی دارای تجارت مکملی هستند. این امر بویژه در بخش ماشین آلات و وسایل مکانیکی و الکترونیکی بیشتر مشهود است. محاسبات حاکی از آن است که پتانسیل وارداتی ایران در تجارت با ترکیه 4.7 میلیارد دلار و همچنین پتانسیل صادراتی ایران در تجارت با آن کشور 1.4 میلیارد دلار است. بدین ترتیب علیرغم وجود پتانسیل تجاری در خور توجه در صادرات و واردات کالاهای غیرنفتی بین دو کشور، تاکنون طبق سیاستهای بازرگانی اتخاذ شده، کشورهای مذکور موفق به بهره مندی از ظرفیتهای تجاری موجود نشده اند. از این رو اتخاذ سیاست توسعه همکاریهای بازرگانی در قالب ترتیبات تجاری ترجیحی می تواند زمینه مناسب جهت تسهیل و افزایش جریانهای تجاری بین دو کشور را فراهم آورد.
One of the basic tenets in recent international trade literature is about the effect of trade integration on business cycle synchronization (BCS) among trading countries. The objective of this paper is to explore the main determinants of business cycle synchronization، with emphasis on trade integration. To this end، we have specified two simultaneous regression equations which were estimated by weighted least squares method. The sample used data for the Organization of Islamic Countries for two consecutive periods; 1980-89 and 1990-2005. The empirical result showed that trade integration is significantly the major factor of business cycle synchronization in Islamic countries، particularly during 1990-2005 period. In addition، it was shown that similarities in both fiscal and monetary policies as well as economics structures have had considerable influence on their BCS.
انسان، در طول حیات طولانی خود، همواره رویای خلق موجودی با تواناییهای مشابه و یا برتر از خود را در سر میپرورانده است. در انتهای قرن بیستم با دستیابی به مدل ریاضی و منطقی شبکهی عصبی مصنوعی برای یادگیری (شبیه مغز انسان)، او را به این مسیر کشاند که خود خالق هوشی مجازی باشد، هوشی که با کمک آن یک ماشین میتواند مانند انسان بیندیشد و همچون او محیط پیرامونش را درک کند، آنچه را که نیاز دارد، بیاموزد و بتواند از تجربههای گذشته استفاده کند و فراتر از آن، نگاهی به آینده داشته باشد. در این مقاله با استفاده از روش شبکهی عصبی مصنوعی، برخی از شاخصهای جهانی شدن مربوط به بخشهای عمدهی کشور (کشاورزی – صنعت و معدن – خدمات و ساختمان) طی سالهای 80-1338، مورد محاسبه و بررسی و برای سالهای 81 تا 88، مورد پیشبینی قرار گرفته است. پیشبینیهای انجام شده نشان میدهد که هر چند میزان شاخص ادغام تجارت بینالملل(LIT) در بخش صنعت نسبت به بقیهی بخشها بالاتر است، ولی روند کاهش آن نشان از تضعیف این بخش در طول زمان، در عرصهی تجارت جهانی دارد. از سوی دیگر، سایر بخشها نیز افزایش شاخص جهانی شدن در طول برنامهی چهارم توسعه را نشان میدهند.
هدف اصلی این مطالعه دستیابی به الگوی تقاضای واردات کشور از سه کالای سرمایه ای، واسطه ای و مصرفی با استفاده از الگوی سیستم تقاضای تقریباً ایده آل (AIDS) 1 بوده است . بر این اساس فرضیه های وابستگی تقاضای واردات به قیمت های داخلی، هم نسبتی، همگنی و متقارن بودن این تابع تقاضا در دوره ی زمانی 83-1357 مورد بررسی قرار میگیرد. سپس کشش های (مخارج، قیمتی جبران شده و جبران نشده) بلندمدت واردات کشور از گروه کالاها همراه با فروش های داخلی به روش رگرسیون های به ظاهر نامرتبط ( SUR ) برآورد می شود، در نهایت پیشنهادهایی جهت بهبود سیاست ها ارائه می شود. نتایج بیانگر آن است که شکل گیری الگوی تخصیص واردات کشور بر مبنای بودجه بندی یک مرحله ای یعنی وابسته به فروش های داخلی است و فروض همگنی و تقارن در تقاضای واردات کشور رد می شود . کلیه گروه های کالایی از نوع کالاهای عادی هستند که در این میان کالاهای وارداتی مصرفی و فروش های داخلی به طور قطع ضروری هستند. کشش های قیمتی خودی همگی دارای علامت مورد انتظار می باشند وکالاهای واسطه ای وسرمایه ای رابطه مکملی دارند. کالاهای تولید و مصرف شده در داخل با هر دو گروه کالاهای وارداتی واسطه ای و سرمایه ای و همچنین کالاهای سرمایه ای با مصرفی دارای رابطه جانشینی می باشند ولی در مورد بقیه گروه کالاها نمی توان اظهار نظر کرد.