با توجه به نقشی که صادرات در ایجاد فرصت اشتغال و تأمین ارز جهت واردات به ویژه در کشورهای درحال توسعه دارد، حضور مداوم در بازارهای بین المللی دارای اهمیت حیاتی می باشد. با توجه به پیچیدگی رقابت های فزاینده، دقت در تصیم گیری مطلوب و اتخاذ سیاست های حمایتی مناسب در سطوح مختلف، ضرورت پیدا کرده که هدف این سیاست ها بهبود عملکرد صادراتی شرکت ها یا تحریک آن ها برای شروع و ادامه فعالیت های صادراتی است.
هدف این مطالعه تحلیل نحوه و میزان تأثیرگذاری برنامه های تشویق صادرات بر عملکرد شرکت های صادرکننده خدمات فنی و مهندسی ایران می باشد. برای این منظور از مدلی جهت بررسی تأثیر برنامه های تشویق صادرات بر عملکرد صادراتی استفاده گردید که جهت گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ای بین شرکت های صادرکننده خدمات فنی و مهندسی ایران توزیع و سپس با استفاده از فن آماری مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل گردید. نتایج تحقیق نشان می دهد که استفاده از برنامه های تشویق صادرات به طور مستقیم بر عملکرد صادراتی تأثیر نداشته اما به طور غیرمستقیم و از طریق تأثیرگذاری بر قابلیت های مرتبط با صادرات و اثر آن بر استراتژی بازاریابی صادراتی تأثیر مثبت و معنادار دارند. بر اساس نتایج تحقیق، پیشنهادهایی برای افزایش اثربخشی برنامه های تشویق صادرات ارائه شده که می تواند مورد استفاده سیاست گذاران این حوزه قرار گیرد.
اهمیت ویژه صادرات در فرایند صنعتی شدن که در سه دهه اخیر بر آن تأکید شده است موجب شد تا مطالعه پیش رو از منظری خاص به آن بپردازد که عبارت است از اثر ساختار بازار بر عملکرد صادراتی صنایع ایران. در این مطالعه که در سطح صنعت انجام شده از تعداد بنگاه های رقیب موجود در صنایع به عنوان معیاری برای رقابت استفاده شده است. شواهد به دست آمده از کارگاه های صنعتی دارای 10 نفرکارکن و بیشتر حکایت از این دارد که رقابت اثر مثبت و معناداری بر صادرات دارد، بنابراین سیاست های ضد انحصار به رشد صادرات و صنعتی شدن اقتصاد از این جنبه خاص کمک خواهد می کند.
در ادبیات اقتصادی به ویژه اقتصاد بینالملل، اثر هاربرگر- لارسن و متذلر که به اختصار اثر HLM نامیده میشود، از اهمیت خاصی برخوردار است. طبق اثر HLM ، بدتر شدن رابطه مبادله منجر به بدتر شدن حساب جاری شده که سازوکار این تأثیرگذاری از طریق درآمد ملی است.
هدف این پژوهش، بررسی اثر مذکور برای اقتصاد ایران است. متغیرهای منتخب تحقیق که به صورت سالانه هستند، عبارتند از: حساب جاری(خالص صادرات)، رابطه مبادله و تولید ناخالص ملی. برای نیل به هدف مذکور، از روش اقتصاد سنجی خودتوضیحی با وقفههای توزیعی ( ARDL ) استفاده شده و دادههای زمانی سالهای 89-1357 در تحقیق وارد شدهاست.
برای انجام آزمون همجمعی از روش بنرجی، دولادو و مستر و همچنین روش هاشم پسران و شین استفاده شد. نتایج آزمون، رابطه بلندمدت موجود میان متغیرهای الگو را تأیید نمود. بنابراین، بردار همجمعی براوردهشده حاکی از وجود یک رابطه تعادلی بلندمدت بین حساب جاری، رابطه مبادله و تولید ناخالص ملی است؛ به طوری که رابطه مبادله و تولید ناخالص ملی بر حساب جاری تأثیر مثبت و معنیداری دارند. به این ترتیب اثر HLM در اقتصاد ایران در دوره مورد بررسی تأیید میشود.