فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۸
48 - 78
حوزههای تخصصی:
چگونگی ادراکات ذهنی و بازنمود عالم واقع در ذهن، پرسشی معرفت شناختی است که ذهن اندیشمندان زیادی را به خود مشغول داشته است. بر محور پاسخ به این پرسش، دو جریان عمده شکل گرفت که یکی بر تناظر جزء به جزء ذهن و عین همچون بازتاب تصویر بر آینه اصرار دارد و جریان دوم، معرفت بشری را سراسر برساخته ذهن می داند که راهی به عالم عین ندارد. در این میان برخی، ادراکات ذهنی را محصول تعامل و تفاعل ذهن و واقعیت خارجی می دانند. رئالیسم انتقادی اگرچه جهان خارج را مستقل از ذهن فاعل شناسا مفروض می گیرد، اما ادراک جهان خارج را مساوی با جهان بیرونی نمی داند. بر این اساس واکاوی نقادانه معرفت خود از جهان را لازمه دست یابی به معرفتی معتبر می داند. این مقاله در صدد پاسخ به این پرسش است که موضع رئالیسم انتقادی درباره ماهیت صدق یا معرفت معتبر چیست تا از خلال پاسخ به این پرسش، خلأهای محتمل در این مکتب تبیین گردد. درنهایت ضمن پذیرش برخی دعاوی رئالیسم انتقادی با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، نشان می دهد توافق بین الاذهانی و کفایت عملی به عنوان جایگزین مسئله صدق خالی از اشکال نیست.
Interpreting Kantian Religious Judgment for the Twenty-First Century(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
9 - 28
حوزههای تخصصی:
This article clears a path for employing the affirmative way of interpreting Kant's general theory of religion as a guidepost for twenty-first century religious practitioners. Before attempting such an employment, I correct several misconceptions regarding the affirmative way of interpreting Kant's theory that, if adopted as mainstream, would risk weakening its universal applicability. With this purpose in mind, I consider and respond to a misplaced criticism of my interpretation of Kant's theory of grace, advanced by Douglas McGaughey in 2013. I then assess the current state of a debate that has arisen between several key affirmative interpreters, concerning Kant's reference to the two "experiments" that guide the argument in his Religion. I give special attention to Lawrence Pasternack's 2017 attempt to "dismantle" this whole line of interpretation as one that "may very well not be worth our time." After identifying several serious flaws in Pasternack's argument, I conclude by backing a better alternative developed by Brandon Love. By clearing away two very different sorts of potential roadblocks that could stand in the way of a reader of Kant gaining a fair understanding of the affirmative approach to interpreting his theory of religion, these arguments prepare the way for a concluding attempt to catch a glimpse of how Kant's theory of religious judgment (especially his four guidelines for designing the constitution of a church), if adopted widely by practitioners of various historical religions, could benefit the fractured world we find ourselves in, a quarter of the way through the twenty-first century.
The Mathematical Basis of the Phenomenal World(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
161 - 188
حوزههای تخصصی:
In the Critique of Pure Reason Immanuel Kant said that cognition (objective perception) is acquired in the unity of sensibility (the receptivity of the mind to receive empirical representations of things, which yields intuitions) and the understanding (in which concepts – general representations of things – arise), and is mediated by the imagination. Here, it is shown that numbers, either pure or denominate, are cognized in the synthesis of intuition and mathematical concept, and that the phenomenal world of the cognizer is shaped accordingly. Any number can be related to any other number through a general mathematical formula conceived by the cognizer for the purpose. The judgment of the cognizer is manifest in the specifics of the mathematical relationship established between the two numbers in cognition. If the cognized number is the numerical value of a physical constant then in the (consistent) phenomenal world it will always have been of the value found in cognition, which explains why the universe seems to be fine-tuned for life. If the cognized number is the numerical value of a physical variable, then the number will be subject to change in accordance with physical laws. Symmetry is a recurrent feature of the phenomenology. A mathematical formula conceived by the cognizer may also relate, one to one, the numerical values of quantities in one set with the numerical values of quantities of different dimensionality in another set, which suggests that physical laws are human inventions and that causality is a pure concept of the understanding.
A Kantian Solution for the Freedom of Choice Loophole in Bell Experiments(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
189 - 202
حوزههای تخصصی:
Bell’s theorem is based on the assumptions of local causality and measurement independence. The last assumption is identified by many authors as linked to the freedom of choice hypothesis. In this sense the human free will ultimately can ensure the measurement independence assumption. The incomplete experimental conditions for supporting this assumption are known in the literature as “freedom-of-choice loophole” (FOCL). Although there is no consensus among the scientists that the measurement independence is linked to human choices, in a recent paper, published in a prestigious journal, signed by more than a hundred authors, this assumption was seriously taken for the first time in an experiment known as Big Bell Test (Abellán et al. 2018). Using photons, single atoms, atomic ensembles and superconducting devices, this experiment was performed in five continents, and involved twelve laboratories, adopting human choices to close the FOCL. Nevertheless, the possibility of human freedom of choice has been a matter of philosophical debate for more than 2000 years, and there is no consensus among philosophers on this topic. If human choice is not free, this solution would not be sufficient to close FOCL. Therefore, in order to support the basic assumption of this experiment, it is necessary to argue that human choice is indeed free. In this paper, we present a Kantian position on this topic and defend the view that this philosophical position is the best way to ensure that Big Bell Test can in fact close the loophole.
Reason(s) have Weight with the Evidence of Practical Reason(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
233 - 250
حوزههای تخصصی:
Practical reason is the use of reason to decide how to act and perform in a social reality. When someone deliberates about what to do, one puts all the reasons for the action, and then all the reasons against the action will determine the outcome of the action. In that situation, we can describe that practical action with reason because we will determine reason with the weight of different reasons not on the weighing reasons. In this paper, we analyze that reasons have weight against the theory that weights of reasons have no role in a theory of reasoning, and defend that reasons have weight with the evidence of practical reasons. The aim of this paper is to argue that weight of reasons has a role in the process of reasoning. In every situation of life, we can use have reason and weight of reason according to the practical situation of life.
تأملی درباره پیش داوری های مشکوک و پنهان در معرفت شناسیِ دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
59 - 84
حوزههای تخصصی:
ما در این مقاله دو هدف را پیگیری می کنیم: شرح دقیقِ معرفت شناسیِ دکارت و شرحِ برخی پیش داوری های پنهان و مشکوک در معرفت شناسیِ او. منظور دکارت از فکر اموری هستند که ما از آن ها آگاهیِ بی واسطه داریم. تصور از نظر دکارت محتوایِ یک فکر است. مهم ترین تصور از نظر دکارت تصورات فطری هستند. تصورات فطری از نظر او تصوراتی هستند که اگر "منِ" اندیشنده به خوبی درباره آن ها تأمل کند، هیچ شکی درباره آن ها پیدا نمی کند. دکارت به دو نوع شناخت قائل بود: استنتاج و تجربه. استنتاج از نظر دکارت، زنجیره ای از استدلال هاست که همگی از شناخت ضروری برخوردار هستند. این زنجیره درنهایت از یقینی ترین امر که در فلسفه دکارت شهود است سرچشمه می گیرد. شهود به نظر او از تصورات فطری به دست می آید. حقیقت به نظر دکارت عبارت است از حکم کردن به تصوری است که وضوح و تمایز کامل دارد. در مقابل آن خطا عبارت است از حکم کردن به تصوری که وضوح و تمایز کامل ندارد. مهم ترین یقینی که به نظر دکارت شهودی است و بر هیچ پیش داوری ای استوار نیست، اصل کوگیتوست. اصل کوگیتویی که دکارت در کتاب تأملات بیان می کند چنین است: من می اندیشم، پس هستم. به نظر نگارندگان این مقاله اصل کوگیتو که به منزله میوه معرفت شناسیِ دکارت است، حداقل بر چهار پیش داوریِ پنهان و مشکوک استوار است: حافظه، زبان، عقلانیتِ به دور از جنون و ناخودآگاهِ پنهان.
بررسی انتقادی توجیه معرفتی ابن سینا بر اتحاد عاقل و معقول با تکیه بر قرائت فیاض لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
375-402
حوزههای تخصصی:
گزاره عاقل و صورت معقول متحدند گزاره ای است که دلایلی برهانی آن را موجّه می کنند یکی از دانشورانی که به توجیه این گزاره توجه کرده، شیخ الرئیس ابن سینا است. بررسی این گزاره یکی از مهم ترین مبانی علم شناسی سینوی است. ابن سینا در کتاب مبدأ و معاد موافق دلایل توجیه کننده این گزاره و در کتابهای دیگر خود مخالف سرسخت آن است. لاهیجی که خود حکیمی محقق است در مسأله نظر کرده و پس از توصیف دیدگاه ابن سینا، توجیه گزاره ای شیخ الرئیس را در کتاب مبدأ و معاد نقد کرده است. این جستار دیدگاه لاهیجی و نقد وی بر ابن سینا را به جهت اهمیت بررسی سلف در پرتو خلف حائز اهمیت می داند و آن را گزارش کرده است. لاهیجی در بررسی خود نشان داده است که موضع حقیقی ابن سینا در اتحاد عاقل و معقول، مخالفت است و موافقت وی با دلیل مطرح شده در کتاب مبدأ و معاد یک موافقت ظاهری است. نحوه استدلال ابن سینا و لاهیجی بر این قاعده نشان دهنده تصویر این دو حکیم از مفهوم اتحاد نیز می باشد. بر اساس تصویری که از چگونگی استدلال این دو حاصل می شود، این دو حکیم به دنبال اتحاد دو مفهوم و نه دو وجود بوده اند.
خبر از معدومات در فلسفه ملاصدرا با نظر به چیستی قضایای غیربتیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
33 - 56
حوزههای تخصصی:
شناخت معدومات و خبر از آنها در عموم نظام های هستی شناسانه و به طور خاص در فلسفه اصالت وجودی ملاصدرا با نظر به اصل مطابقت چالش آفرین است . علاوه بر اینکه خبر ایجابی از معدومات بر اساس قاعده فرعیه مناقشه برانگیز است. به عبارت دیگر خبر از معدومات هم به لحاظ معرفت شناسی، هم از جهت منطقی یعنی عقدالوضع و عقدالحمل و هم به لحاظ هستی شناسی یعنی وجود موضوع یا صفت پذیری، نیازمند تبیین فلسفی است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد ملاصدرا بر اساس اصالت وجود و مساوقت وجود با شیئیت، چگونه می تواند با حفظ قاعده فرعیه و بر اساس اصل مطابقت از معدومات خبر دهد؟ ملاصدرا با ابتنا بر قدرت خلاقه ذهن و مفهوم سازی آن، به دو طریق درباره خبر از معدومات نظریه پردازی کرده است: الف)اختلاف حملین و ب) قضایای لابتیه. طریق دوم در بیان ملاصدرا با سوالاتی مواجه است از قبیل: 1)چیستی قضایای لابتیه؛ 2)چگونگی عقدالوضع قضایایِ لابتیه؛ 3)ملاک توسع دامنه قضایای لابتیه تا قضایای مربوط به واجب، که در اینجا مورد بحث قرار می گیرند. در این نوشتار به روشی تحلیلی و تفسیری نشان می دهیم اگرچه ملاصدرا در حلّ مشکل اخبار از معدومات به راهکار نفس الامر توجهی نداشته است اما غنای دستگاه صدرایی به واسطه باور به اصالت وجود و علم حضوری نفس در شهود عقلانی و خلاقیّت ذهن در مفهوم سازی می تواند قاعده فرعیه و اصل مطابقت را حفظ کرده و خبر از معدومات را با موفقیت تبیین کند.
Heidegger’s Topology from The Beginning: Dasein, Being, Place(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
67 - 80
حوزههای تخصصی:
At the Le Thor Seminar in 1969, Heidegger characterises his thinking as taking the form of what he calls a ‘topology of being’ (Topologie des Seins) and as thereby giving a key role to place (topos, Ort/Ortschaft). Much of my work over the last 25 years has been devoted to exploring how such a topology is indeed present in Heidegger’s thinking, both early and late, and so to showing how place figures in that thinking – to showing, in effect, how the questioning of being is also the thinking of place. The aim here is to provide a summary introduction to the topology that this exploration has aimed at uncovering, but to do so in a way that is focussed on the early work, especially Being and Time. To this end, the discussion proceeds through an explication of the topological elements that are present in the form of key terms and ideas such as facticity, questionability, being-in, existential spatiality, and there-being or Dasein. There is also a brief exploration of the way the term Dasein figures in German philosophical discourse prior to Heidegger in ways that are not only reflected in Heidegger’s early work, but also draw directly upon that term’s topological connotations.
Whether Hegel is a Pantheist? Spinoza in Hegel’s Pantheism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
133 - 146
حوزههای تخصصی:
Does Hegel embrace pantheism? He faced accusations from his orthodox peers who adhered to Pantheism, a phrase that was commonly associated with atheism during his day. This study presents a counterargument to the assertion made by several contemporary orthodox contemporaries that Hegel is pantheistic. Hegel can be classified as a semi-pantheist. The manuscript is divided into three distinct sections. In the initial segment, I examine pantheism as posited by Spinoza, the pioneering contemporary pantheist whose contributions exerted a profound influence on other German thinkers, including Hegel. In the subsequent part, an examination of Hegel's pantheism will be conducted through an analysis of the concept of God or the Absolute. In the third section, an analysis is conducted on Hegel's notion of the features of the Absolute, and a comparison is made with Spinoza's God or Nature in order to ascertain if Hegel can be classified as a pantheist. It is believed that Hegel has a dissenting stance towards conventional pantheism, particularly that of Spinoza. Therefore, it can be inferred that Hegel's pantheism differs from Spinoza's. Hegel can be classified as a semi-pantheist.
Hegel, the Greeks and Subjectivity: the origins of modern liberty and the historical justification of liberalism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
381 - 417
حوزههای تخصصی:
Commentators oft cite the rather grand claim that for Hegel there was no concept of individual personality, subjectivity nor personal autonomy in Ancient Greece. Hegel’s claim is either taken as orthodox and making sense in the Hegelian historical system as a whole and so little discussed; or is flatly ignored as the worst kind of metaphysical obfuscation; a response a little too comfortable for liberal thinkers. Neither reaction is entirely satisfying. Not enough attention has been paid to it, especially for the vast majority of social and political thinkers who would find it at least contentious, so the present paper aims to assert its significance both for Hegelian politics as a whole and to pay enough attention to it in order to make it very difficult for those who find it a contentious statement to continue to ignore it. One wants to ask what it might mean for one’s self-understanding to be so radically different that, as a human being, I understand myself as first and foremost (and perhaps completely) not as a subjective individual. It is conceptually very difficult to be a self-conscious individual -- in even a minimal sense -- without some idea of being an atomic, individual unit. It is the claim of the following argument that a full understanding of this distinction, between ancient and modern self-understandings, would lead to a revision of Hegel’s liberal credentials, though not entirely for liberal reasons.
مراتب دین و دین ورزی بر اساس آرای سیدحیدر آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
151 - 170
حوزههای تخصصی:
سیدحیدر آملی به عنوان یکی از پیشگامان عرفان شیعی، از دین حنیف یا اسلام سخن می گوید که حقیقت واحد تمام ادیان است. وی برای این دین واحد الهی، در وهله اول و برای اهل آن، در مرتبه ثانی مراتبی قایل است؛ لذا به اعتباری دین را به دو بخش «ظاهر» و «باطن» و به اعتباری دیگر به سه بخش «شریعت»، «طریقت» و «حقیقت» تقسیم می کند. این مقاله در نقد و بررسی اِعمال این تقسیم بندی در تمامی حوزه های مرتبط با دین مانند مراتب دین ورزی، مراتب دین ورزان، مقامات علمای دینی و منابع معرفت دینی برآمده است. دغدغه سید حیدر این است که با ذومراتب نشان دادن دین و دین ورزی، میان اندیشه های شرعی یا فقهی و عرفانی و همچنین میان شیعیان دوازده امامی و عرفای راستین، هماهنگی و آشتی برقرار کند. بر این اساس در این مقاله به این نکته می رسیم که حقیقت دین، حقیقتی واحد است با مراتب تشکیکی و طولی که غیر قابل انفکاک از یکدیگرند و هر مرتبه، مکمل مرتبه دیگر است. روش تحقیق در این مقاله از این جهت که به موضوعی اندیشه ای و معرفتی می پردازد و به روش استدلال و تحلیل عقلانی مبادرت می ورزد، بنیادین و نظری است.واژگان کلیدی: سیدحیدر آملی، دین، دین ورزی، شریعت، طریقت، حقیقت.
حضور قیومی خدا در جهان از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۸)
33 - 42
حوزههای تخصصی:
یکی از صفات الهی صفت حاضر بودن خدا در جهان است. حضور خدا را به معانی مختلفی می توان فهمید. یکی از این معانی حضور قیومی خدا به معنای فاعلیت عام وی نسبت به جهان است. طبق این معنا خدا علت موجده و مبقیه جهان هستی است. ابن سینا به علت فاعلی از میان علل اربعه جایگاه ویژه ای می بخشد و معنای علیت فاعلی را از علیت تحریکی به علیت هستی بخش ترقی می دهد. او با دو تقریر، که بی ارتباط با یک دیگر نیستند، به تبیین علیت فاعلی خدا نسبت به جهان اقدام می کند. این دو تبیین را می توان «وجودبخشی خدا به ماهیات» و «وجوب بخشی خدا به ماهیات» نام نهاد. در این مقاله، با مراجعه به آثار ابن سینا به روش کتابخانه ای و استفاده از روش تحلیلی در مقام نگارش، پس از توضیح این دو تبیین، رابطه آن ها نیز توضیح داده شده و نهایتاً با توجه به ساختار طبقاتی مخلوقات از نظر ابن سینا نوعی حضور قیومی تشکیکی و دارای مراتب از نظام فلسفی او به دست آمده است.
پیوند حالتِ مخاطب در فلسفه سماع سهروردی با هنرِ پرفورمنس (اجرا)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
162 - 183
حوزههای تخصصی:
تقریباً کمترشاعر، حکیم یا فیلسوفی را در طول تاریخ می توان سراغ گرفت که پیرامون موضوع موسیقی و سماع در آثار منظوم، منثور خود اشارات و عباراتی را نیاورده باشند. شهاب الدین سهروردی نیز به عنوانِ یکی از فلاسفه جهانِ اسلام، نگاهِ خاصی به حالات شنوده (مخاطب) در هنگام نواختن موسیقی و سماع داشته است.او پرسش خود را در بحث موسیقی و سماع با مفهوم مخاطب وحالت در هنگام شنیدن آغاز می کند. این نوع نگاه به سماع در نوع خود کم نظیر است. هنرِ پرفورمنس(اجرا) نیز از جنجالی ترین و جذاب ترین گرایش های هنر معاصر در عرصه ی هنر می باشد که هنرمند اثر خود را در برابر مخاطب بصورت زنده به اجرا در می آورد. هنر اجرا همیشه در کنار ادبیات، شعر، موسیقی، معماری و نقاشی رشد می کند. برای این منظور،. در این پژوهش تلاش شده به پرسش ذیل پاسخ داده شود: ماهیت مخاطب در موسیقی و سماع در نگاه سهروردی و پیوند آن با مخاطب در پرفورمنس(اجرا)چگونه است ؟
فاعلیت و وجود موجودات مادی در مقاله ششم از الهیات شفاء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
139-123
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به جایگاه علت فاعلی در تبیین وجود موجودات مادی در مقاله ششم از الهیات خواهم پرداخت. تعبیرات ابن سینا در خصوص علت فاعلی حقیقی ما را با دو ابهام مواجه می کند؛ نخست تمایز علت فاعلی، به عنوان یکی از علل، با علت تامه که وجود یک شی مادی را کفایت می کند، و دوم تعبیر او از علت فاعلی به مثابه «علت وجوددهنده». خواهم کوشید مشکلات تفسیری برآمده از این ابهامات را ابتدا روشن سازم و در نهایت به آنها پاسخ گویم. استدلال خواهم کرد که علت فاعلی حقیقی، که برای ابن سینا در این موضع از بحث همان «عقل فعال» است، چیزی جز علت حلول صورت در ماده نیست؛ علیتی که ابن سینا از آن تعبیر به علت ایجاد ترکیب مادی نیز می کند.
نگاهی توصیفی انتقادی به مفهوم عالمِ مثال در خوانش و تفسیر نقاشی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
61 - 96
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر توصیفی تحلیلی-انتقادی از مفهوم عالمِ مثال در خوانش و تفسیر نقاشیِ ایرانی است. پرسش های اصلی پژوهش عبارتند از: مفهوم عالمِ مثال برای خوانشِ نقاشی ایرانی عمدتا از سوی کدام اندیشمندان و با چه مقاصدِ تفسیری طرح شده است؟ ارجاعِ مکرر به مفهوم عالمِ مثال در تفسیر نقاشی ایرانی عمدتا چه انسدادها و احتمالا چه راهگشایی هایی در تفسیر به همراه داشته است؟روشِ پژوهش توصیفی-تحلیلی و انتقادی است که عمدتا از طریق توصیف، مقایسه، یافتن گزاره های بدون مبنا در دیگر مراجع تحقیق، نداشتن نمونه در آثارِ نگارگری و گزاره های غیرقابلِ اثبات و پرتکرار و هچنین طرح پرسشِ انتقادی پیش رفته است. در رویکرد سنت گرایی آرایِ تیتوس بورکهارت و سید حسین نصر و در رویکرد پدیدارشناختی آرای داریوش شایگان و مجید اخگر را کاویده ایم. یافته ها را می توان چنین خلاصه کرد: بورکهارت و نصر با کاربرد مفهومِ عالمِ مثال در ارجاع به نقاشی ایرانی، نه به دنبال شناختِ زوایای پنهان و آشکار این هنر بلکه در پی یافتنِ مثالی برای هنر سنتی و هنر اسلامی بوده اند. ارجاعات آن ها اغلب بی مصداق است و این اندیشمندان با چند نمونه محدود نتیجه گیری های فراگیر می کنند. ارجاع اخگر نیز از مفهومِ عالمِ مثال عمدتا برمبنای متون شایگان است. وجه تمایز اندیشه اخگر از دیگران تأکید بر هم کناری دو وجه بقا و فنا و عالمِ مثال است که به نوعی در نقاشی ایرانی خود را بازنماینده است. با این حال اندیشه او نیز در امتدادِ نگاهِ اندیشمندان مذکور نگاشته شده و اگرچه رجوعش به نگاره ها محدود است اما نسبت به پیش متن هایِ پژوهش خود رجوعی بیشتری به خودِ آثار داشته است.
شناسایی و رتبه بندی چالش ها و موانع انتخاب و انتصاب مدیران مدارس دولتی استان آذربایجان غربی
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی و رتبه بندی چالش ها و موانع انتخاب و انتصاب مدیران مدارس دولتی استان آذربایجان غربی اجرا شده است. روش کار: روش تحقیق از نوع کاربردی و به روش رویکرد آمیخته انجام شد. در تحقیق کنونی با 11 مصاحبه به اشباع نظری حاصل شد. در نهایت چالش ها و موانع شناسایی شدند. برای پاسخگویی به سوالات در پرسشنامه از طیف لیکرت پنج گانه (از خیلی زیاد= 4 الی خیلی کم =1) نمره گذاری و استفاده شد. روایی آن توسط کارشناسان مورد تایید قرار گرفته و پایایی آن به روش آلفای کرونباخ با ضریب بالای 7/0 محاسبه شد (75/0). پرسشنامه تحلیل سلسه مراتبی را میان 25 نفر از کارشناسان آموزش و پرورش شهر ارومیه توزیع گردید. جامعه آماری در این تحقیق در بخش کیفی، 11 نفر از متخصصان آموزشی شهر ارومیه بودند که براساس اشباع نظری مشخص شدند و در بخش کمی نیز 25 نفر کارشناسان آموزش و پرورش شهر ارومیه بودند که به شیوه تصادفی جهت ارزیابی انتخاب شدند. نتایج: یافته های پژوهش نشان می دهد یافته های پژوهش نشان می دهد چالش ها و موانع انتخاب و انتصاب مدیران مدارس دولتی شامل 5 مفهوم اصلی در قالب 32 مقوله است که مفاهیم اصلی به ترتیب براساس تحلیل سلسله مراتبی عبارتند از: 1- موانع درون سازمانی، 2- موانع ساختاری، 3- موانع ابزاری، 4- موانع فردی و 5- محیطی. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد می توان می توان با در نظر گرفتن و بررسی هر کدام از موارد، می توان مدیران باصلاحیت و توانمند در مدارس دولتی با وجود مشکلات امروزی بکارگیری نمود.
تاثیرات هوش مصنوعی بر ساختارهای اتماعی و ارزش های دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربردهای هوش مصنوعی و فناوری های رباتیک یکپارچه شده با هوش مصنوعی شروع به خدمت به بشریت کرده اند. داشتن الگوریتمی که می تواند یاد بگیرد، هوش مصنوعی را از سایر تحولات فناورانه متمایز می کند. توسعه هوش مصنوعی یکی از مهمترین آستانه های پیشرفت از زمان آفرینش بشریت در نظر گرفته شده است. در واقع، پیش بینی نمی شود که در چه مسیری پیشرفت خواهد کرد و چگونه بشریت را تغییر خواهد داد. این تحقیق بر تغییرات اجتماعی و مذهبی که ممکن است از پیشرفت هوش مصنوعی ناشی شود، متمرکز است. تحقیق با آشکار کردن پس زمینه مذهبی و تاریخی توسعه هوش مصنوعی آغاز می شود. توسعه های فناورانه که پایه هوش مصنوعی را تشکیل می دهند و دیدگاه های فلسفی درباره زندگی اجتماعی به اختصار ذکر شده و دیدگاه هایی درباره این موضوع از گذشته تا امروز ارائه می شود. بحث در مورد اینکه آیا هوش مصنوعی همراه است یا دشمن، به طور خلاصه بیان می شود. راه های جدیدی که جامعه می تواند در چارچوب توسعه هوش مصنوعی به خود بگیرد و تغییرات ممکن در ساختار اجتماعی در بخش دوم مورد بحث قرار می گیرند. تلاش شده است برخی اصول که برای تضمین ساختار و نظم اجتماعی باید در نظر گرفته شوند، کاوش شوند. در حین انجام این ارزیابی ها، تلاش شده سهم دین که جزء لاینفک زندگی اجتماعی است، آشکار شود. در بخش آخر تحقیق، برخی پیشنهادها برای جایگاه دین به عنوان میراث بومی و ارزش، در بهره گیری از کاربردهای جدید هوش مصنوعی ارائه شده است.
منطق واحد برای قضایای حقیقیه و خارجیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
129 - 158
حوزههای تخصصی:
تفکیک منطق قضایای حقیقیه و خارجیه با تاریخ منطق در جهان اسلام ناسازگار است چرا که منطق دانان سینوی در مبحث احکام قضایا، روابط قضایای حقیقیه با قضایای خارجیه را بررسی کرده اند چنان که در مبحث قیاس، به بحث از اختلاط قضایای حقیقیه و خارجیه پرداخته اند و آشکار است که بیان روابط و اختلاطات تعدادی از قضایا در دو منطق مختلف ممکن نیست و لازم است که در یک منطق واحد انجام گیرد. برای برون رفت از این مشکل، به نظر می رسد که زبان و نظریه برهان منطق های کلاسیک و آزاد محمول ها را باید به گونه ای تقویت کرد که از عهده بیان و اثبات احکام، روابط و اختلاط های قضایای حقیقیه و خارجیه برآید. برای این منظور، دست کم سه راه به نظر می رسد: نخست تلفیق منطق کلاسیک و آزاد محمول ها، دوم: تقویت منطق کلاسیک محمول ها با افزودن محمول «وجود خارجی» و سوم: تقویت منطق آزاد محمول ها با افزودن «منطق موجهات». خواهیم دید که روش نخست موفقیت آمیز است و در روش دوم، با تقویت منطق کلاسیک محمول ها می توان قضایای خارجیه را بر حسب قضایای حقیقیه تعریف کرد ولی در روش سوم، با تقویت منطق آزاد محمول ها نمی توان قضایای حقیقیه را بر حسب قضایای خارجیه تعریف نمود. با توجه به این، نتیجه خواهم گرفت که رویکرد موجهاتی در تحلیل قضایای حقیقیه و خارجیه به شیوه ای که پیش از این به کار گرفته می شده ناقص یا نادقیق بوده و باید بر اساس یکی از دو روش نخست ارائه شده در این مقاله، تدقیق و تکمیل شود.
بررسی مولفه ها و جلوه ها زیبایی شناسانه فرهنگ زاینده ی عاشورا و نقش آن در هنر زیبایی شناسی و تربیت هنری دختران مقطع متوسطه دوم شهرستان بوشهر
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی مولفه ها و جلوه ها زیبایی شناسانه فرهنگ زاینده ی عاشورا و نقش آن در هنر زیبایی شناسی و تربیت هنری دختران مقطع متوسطه دوم شهرستان بوشهر انجام شده است. روش کار: روش این پژوهش، توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل 3508 نفر از دختران مقطع متوسطه دوم شهرستان بوشهر بود که از طریق روش نمونه گیری خوشه ای و با توجه به فرمول حجم نمونه کوکران تعداد 346 نفر انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه های محقق ساخته مولفه ها زیبایی شناسانه فرهنگ زاینده ی عاشورا، هنر زیبایی شناسی و تربیت هنری بود. داده های بدست آمده با استفاده از تحلیل رگرسیون مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج: یافته ها نشان داد که هر یک از مؤلفه های زیبایی شناسانه نهضت زاینده ی عاشورا یعنی ایثار، حریت و آزادگی، محبت و مهربانی، رضا و رضایت مندی، وفا و دلدادگی، مرام و مردانگی، صبر و شکیبایی و ادب بهترین پیش بینی کننده متغیر وابسته یعنی هنر زیبایی شناسانه و تربیت هنری دختران محسوب می شوند. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت مولفه ها و جلوه ها زیبایی شناسانه فرهنگ زاینده ی عاشورا می توان به بهبود هنر زیبایی شناسی و تربیت هنری دختران در مدارس کمک فراوانی نمود.