مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۶۱.
۴۶۲.
۴۶۳.
۴۶۴.
۴۶۵.
۴۶۶.
۴۶۷.
۴۶۸.
۴۶۹.
۴۷۰.
۴۷۱.
۴۷۲.
۴۷۳.
۴۷۴.
۴۷۵.
۴۷۶.
۴۷۷.
۴۷۸.
۴۷۹.
۴۸۰.
فلسفه
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
۱۹۹-۱۸۵
حوزههای تخصصی:
دین، فلسفه و زبان، اجزای لاینفک و مهم هر فرهنگی هستند، اگر قرار باشد فرهنگی از سرزمینی به سرزمین دیگر منتقل شود و در اثر این انتقال، فرهنگ مقصد متعالی شود، باید مولفه های آن به درستی، آگاهانه و با رصد کامل پاسداران فرهنگ، منتقل شوند تا زمینه های لازم برای پذیرش، استقرار و رشد عقلانیت و دین مبتنی بر آن در جامعه مقصد، مهیا شود. در غیر این صورت، تعارض جدی بین حامیان فرهنگ قبلی با طرفداران فرهنگ وارداتی رخ می دهد. فارابی در آثارش ضمن توضیح شکل گیری این مولفه ها در اجتماع انسانی و ارتباطشان با هم، نحوه انتقال آنها را توضیح داده و به خوبی آسیب شناسی می کند. از نظر فارابی با رشد مهارت های زبانی و دستیابی انسان به فنون قیاسی، فلسفه ایجاد می شود. فلسفه با ابزار دین به وضع قانون در جامعه و هدایت آحاد مردم به سمت سعادت، می پردازد.
نقد و تحلیل نقش پوچی در زندگی از منظر توماس نیگل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
42 - 62
حوزههای تخصصی:
پوچی از جمله مسائلی است که همواره مورد توجه فلاسفه و نظریه پردازان مختلف بوده است. تامس نیگل از جمله این فلاسفه محسوب می شود. نیگل دو استدلال در دفاع از پوچی زندگی ارائه کرد. بر اساس استدلال نخست او، پوچی محصول فاصله پر ناشدنی میان آرزوهای بشر (جهان مطلوب) و واقعیت بیرونی (جهان بیرونی) است. او در این استدلال ادامه دهنده راه افرادی چون کامو (و پیش از او شوپنهاور و دیگران) بوده است. با این حال، آنچه دیدگاه نیگل را حائز اهمیت میکند، استدلال دوم از پوچی است که بر مسئله عقلانیت بشر استوار است. آیا انسان چنان است که میتواند عقلانیتی ثابت داشته باشد که در احوالات مختلف قابل دفاع باشد؟ نیگل به این سوال پاسخ منفی میدهد. او معتقد است عقلانیت بشر، تنها از یک زاویه بشری قابل دفاع است و اگر انسان بتواند از خود جدا شود و از زوایه دیگری به خود نگاه کند (قابلیت فراروی بشر) آنگاه خواهد یافت که عقلانیتش چندان استوار و قابل اتکاء نیست و آنچه در مرحله نخست، عقلانی، ارزشمند و جدی می یابد، با نگاه از بالا، چندان مطمئن و قابل اعتماد نیست. فقدان عقلانیت موجب فقدان ارزش میشود، زیرا ارزشها بر یک بنیان عقلانی استوار میشوند و اگر چنین بنیانی در دسترس نباشد، ارزشها نیز نمی توانند مبتنی بر امری ثابت باشند و این وضعیت پوچی است. البته از نگاه نیگل، پوچی به خوبی خود، امر ناپسندی نیست بلکه نحوه زیست ما انسانهاست که بایستی با آن کنار بیایم. فهم پوچی زندگی تنها از بار جدیت زندگی میکاهد و به ما میگوید که با رویکرد تساهل آمیزتر و طنازانه تری با هستی مواجه شویم. نوع روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای است.
فلسفه و کارکردههای تاریخ از دیدگاه فلاسفه اسلامی و غربی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
249 - 264
حوزههای تخصصی:
درباره کارکردهای تاریخ بحث های زیادی صورت گرفته و تحقیقاتی به عمل آمده و حتی مکاتب بزرگ تاریخی شکل گرفته است. کارکردهای تاریخ از دیدگاه مورخین اسلامی و غربی یکی از مسائل کاربردی و با اهمیت مورد مطالعه محققین تاریخ است، که هم در قرون گذشته و هم در دوران معاصر به آن توجه شده است. در این پژوهش نظرات مورخین اسلامی و غربی در مورد کارکرده های تاریخی را آورده ایم نتایج به دست آمده به قرار زیر است: مورخین اسلامی با توجه به قرآن و شرع اسلام و روح حاکم بر آن و شواهد و تجارب ملت ها و مردم شناسی کارکردهای تاریخ را تعریف نموده اند؛ اما مورخین غربی بر اساس تجربه عقلی، تجربه بشری و مردم شناسی به کارکردهای تاریخ پرداخته اند هدف این پژوهش تبیین کارکردهای تاریخ برای بشریت از دیدگاه مورخین اسلامی و غربی و مقایسه میان دیدگاههای آنان می باشد.
بررسی معنا و کاربرد عقل در فلسفه یونان باستان با تأکید بر افلاطون و ارسطو(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مفهوم عقل یکی از واژه های پرکاربرد در دوره های مختلف فلسفه بوده است. پرسش اصلی این پژوهش این است که در دوره آغازین فلسفه در یونان باستان فیلسوفان چه تعاریفی از مفهوم عقل داشتند؟ هدف این نوشتار بررسی و تحلیل تاریخی مفهوم عقل نزد نخستین فیلسوفان یونان با تاکید بر افلاطون و ارسطو است. ادعای این مقاله این است که مفهوم عقل در ریشه های نخستین خود معانی متکثری در سه حوزه مختلف معرفت شناسی، هستی شناسی و اخلاق شناسی دارد، بنابراین دقت نظر فیلسوفانه ایجاب می کند که در استعمال این مفهوم و تعریف آن در متون به تکثر معانی مختلف آن توجه نماییم. در واقع تاکید اصلی ما بررسی کثرت معنایی عقل و اثبات نگاه کثرت گرایانه به معنای آن است که البته این دیدگاه در برهه ای کوتاه از تاریخ فلسفه و با تاکید بر دو فیلسوف آن دوره، بررسی می شود. منظور از تکثرگرایی عقلی این است که مفهوم عقل معانی و کاربردهای مختلفی را در برمی گرد که هر کدام به جای خود می توانند از اعتبار یکسانی برخوردار بوده و به کار بیایند. روش ما در این پژوهش، تاریخی- تحلیلی است تا با نگاه به منابع معتبر تاریخ فلسفه و متون اصلی به کاربردهای نخستین عقل پی ببریم.
تفتازانی و فلسفه
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۵ مرداد و شهریور ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۲۰۷)
165 - 175
حوزههای تخصصی:
کتاب منطق و کلام از انتشارات بریل حاوی مقالاتی به زبان های آلمانی، انگلیسی و فرانسه در خصوص مطالعات قرون وسطای اسلامی و غربی در این در دو حیطه علم منطق و علم کلام است. هریک از مقالات این کتاب را نویسنده ای صاحب نظر در موضوع آن مقاله نگاشته است. مقاله پیش رو با عنوان «تفتارانی و فلسفه» برگردانی است از متن آلمانی ویلفرد مادلونگ. وی در این مقاله بر وجهی از شخصیت علمی تفتارانی تأکید می کند که در پرتو شخصیت هایی چون فارابی، ابن سینا و ملاصدرا یا مورد توجه نبوده است یا کمتر بدان عنایت شده است و آن وجه فلسفی اندیشه و آثار تفتازانی است. مادلونگ با تتبعی نیکو و تأکید بر کتاب شرح المقاصدِ تفتازانی عناصر فلسفی مندرج در نوشته های او را فراروی خواننده می نهد و نیز انتساب یا عدم انتساب برخی آثار به وی را بررسی می کند. او بدین سان در این موضوع خاص هم مقاله ای با محتوای علمی را به دست می دهد و هم روش شناسی پژوهش در این باب را می آموزد.
تخریب مبانی تمدنی در بستر ژورنالیسم اندیشه سایبری
منبع:
مطالعات دینی رسانه دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۳
87 - 109
حوزههای تخصصی:
علم و فرهنگ ازجمله مسائل هستند که همواره با یکدیگر ارتباط داشته و نظریه پردازان مختلف به دنبال کشف نوع ارتباط بین آن ها هستند. بر اساس دیدگاه فلسفه اسلامی، علم به عنوان پایه و مبنای فرهنگ و تمدن جوامع بشری معرفی می شود که برای قضاوت آن تمدن باید به بررسی مبانی علمی آن پرداخت. از این رو در صورت تخریب یا تزلزل مبانی علمی یک فرهنگ و تمدن، قابل دفاع بودن شعارها و آرمان های آن از بین رفته و پای تحریف به عرصه آن باز می گردد. یکی از مهمترین عوامل تزلزل ساختمان علم، تنزل مقام صدور آن از جایگاه متافیزیکی و سقوط آن به ورطه زبان و پدیده های اجتماعی است. این تنزل که نتیجه ای جز ورود مقوله نسبیت به ساختمان علم ندارد، هنجارهای فرهنگی برآمده از آن علم را نیز متزلزل ساخته و آن ها را عصری می نماید. ژورنالیسم اندیشه مدرن یکی از مهمترین ابزارهایی است که با تنزل ساحت علوم به ادبیات سطحی و مبتذل، با وجود همراه سازی توده جامعه با خود، ریشه های علمی تمدن جوامع را نشانه می رود. مدل سایبری و معاصر این نوع از ژورنالیسم نیز به دلیل ویژگی های خاصی همچون برساختی بودن محتوا، اقتضایی و زمانمند بودن، غلبه فردگرایی، ابتنای بر مولتی مدیا، محوریت زبان و مخاطب محوری، نسبت به مدل های پیشین تاثیرگذاری بیشتری در مسیر تنزل ساحت علم و تخریب مبانی تمدنی دارد. در کشور ما نیز ژورنالیست های اندیشه فعال، در تحلیل مسائل مختلف ابتدا به سراغ ناموجه نشان دادن مبانی اندیشه ای نهفته در عناصر و هنجارهای فرهنگی رفته و درنهایت به صورت غیرمستقیم، اصل ایدئولوژی اسلام و انقلاب را نشانه می روند. مقاله پیش رو سعی دارد تا با استفاده از روش تجربه نگاری فضای مجازی، فرآیند این تخریب را تبیین نماید.
«فیلسوف ری» بازتاب اندیشه های اخلاقی- فلسفی و اعتقادی محمد بن زکریای رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیرباز در ایران محمدبن زکریای رازی با دو چهره درخشان و برجسته،یکی چهره پزشکی و دیگر چهره فلسفی مورد توجه محققان بوده است و قراین و شواهد نشان می دهد رازی در آموختن این علوم از محضر استادان و شیوخ عالی رتبه ای بهره مند گشته است. نخستین پدید آورنده اثری در باب"رازی شناسی" همانا خود "محمدبن زکریای رازی" است که با تأثّر از سیره های رایج سقراط حکیم همچون پیشوای فلسفی اش،و به مثابتِ خود زیستن نگاری کتاب سیرت فلسفی را در شرح حیات علمی و عملی خویش،با دفاع از مقام «فیلسوف» بودگی اش نوشته است. مهدی محقّق،سال های متمادی روی زندگی رازی کار کرده و زمان و تلاش زیادی برای روشن کردن نقش او در سنت فلسفه اسلامی جدا از رساله های مشهور پزشکی اش صرف کرده است. لازم به یادآوری است که محقق در کتاب پیشین خود السیره الفلسفیه با مقدمه میسوطی،وجوه عقاید فلسفی رازی را مورد بررسی قرار داده است اما "فیلسوف ری " که از صبغه ای جهانی برخوردار است محموعه ای از تحقیقات و نظرات نویسنده است که در آن به شناساندن رازی و تالیفاتش،استادان و معاصران رازی و ارزیابی تفکرات فلسفی وی پرداخته است. سعی نگارنده در این مقاله علاوه بر معرفی رازی به عنوان دانشمند ایران و کتاب فیلسوف ری،تحلیل اندیشه ها و تفکرات فلسفی رازی با توجه به تفکرات فلاسفه اسلامی و نظام فلاسفه یونانی است.داده های پژوهش به شیوه کتابخانه ای گرد آمده و با روش تحلیلی و توصیفی پردازش شده است.
بررسی تولیدات علمی حوزه فلسفه در علوم انسانی و اجتماعی بر اساس مقالات نمایه شده در پایگاه اسکوپوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
52 - 70
هدف: پژوهش حاضر با هدف رسیدن به درک جامعی از روند و ساختار موضوعی مقالات حوزه فلسفه در علوم انسانی و اجتماعی انجام شده است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر توصیفی با رویکرد علم سنجی که به تحلیل محتوای متون با استفاده از هم رخدادی واژگان و تحلیل شبکه های اجتماعی پرداخته است. جامعه پژوهش حاضر شامل مقالات حوزه فلسفه در زیر موضوع علوم انسانی و اجتماعی در بازه زمانی 1884 تا 2022 میلادی پایگاه اسکوپوس که تا تاریخ 31/12/2022 منتشر شده بودند. نهایتا 18138 مقاله به منظور ترسیم جامعی از ساختار فکری دانش در حوزه فلسفه علوم انسانی و اجتماعی انتخاب شد. برای تحلیل داده ها و ترسیم نقشه علمی از بستهR bibliometrix بهره گرفته شد.
یافته ها: پژوهش های حوزه فلسفه در علوم انسانی و اجتماعی منجر به شکل گیری 4 خوشه «دین و علم» و « عمل گرایی و طبیعت گرایی»، «فلسفه و نظریه تعلیم و تربیت» و «پدیدار شناسی و هرمونوتیک» شد.
نتیجه گیری: تحلیل موضوعات مربوط به مدارک حوزه فلسفه علوم انسانی و اجتماعی، پیشرفت های علمی و روندهای همکاری علمی این حوزه برجسته می شود و این می تواند به سیاست گذاران و محققان کمک کند تا علاوه بر درک وضعیت فعلی تحقیقات فلسفی نسبت به پیش بینی و شناخت آینده نیز گام هایی بردارند.
خوانش نقاشی از طریق نیروهای نهفته در رنگ مبتنی بر فلسفه ژیل دولوز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
496 - 511
حوزههای تخصصی:
ژیل دولوز فیلسوف معاصر فرانسوی، در میان مهم ترین اندیشمندان سده بیستم جای دارد. دولوز کار نقاشی را رؤیت پذیر کردن نیروهای رؤیت ناپذیر می داند. درواقع، اساس زیبایی شناسی او را می توان زیبایی شناسی نیروها دانست. رؤیت پذیر کردن نیروها از خلال آثاری که بر ماده می گذارند. در نگاه او در هنر نه خلق یا بازتولید فرم ها، بلکه تصرف نیروها اهمیت اساسی دارد. دولوز می خواهد نیروها را به سوی بیشترین حدی که می توانند نه به واسطه مغز بلکه مستقیماً بر روی سیستم عصبی عمل کنند سوق دهد، به جای آن که آن ها را مستقیماً ارزیابی کند. برای انجام این پژوهش از دید صبغه پژوهش و هدف آن، پژوهشگر، نگرش کیفی را انتخاب نموده است. باتوجه به این که موضوع پژوهش حاضر، به صورت میان رشته ای در هنر و فلسفه به بررسی دیدگاه های ژیل دولوز بر روی نقاشی پرداخته است و هدف شناسایی ارتباط میان تعاریف فلسفی دولوز و نقاشی است؛ بنابراین، نوشتار حاضر به لحاظ ماهیت، رویکردی توصیفی تحلیلی را به پیش می برد و روش گردآوری داده ها براساس مطالعات کتابخانه اى است. در نهایت پژوهشگر برای نیل به هدف پژوهش با پرداختن به اندیشه دولوز در باب فلسفه و هنر، بررسی شیوه های بیانِ واقعیِ رنگ ها، بیان فضاهای بساوشی، لامسه ای بصری و بصری به بیان روابط رنگ ها که ترکیب آن ها کنش های قدرتمند نقاشی را برمی سازد، می پردازد. تا در نهایت، مخاطب خود را به این نتیجه برساند که به جایگاه محض یک امر واقع تصویری دست پیدا کند. اهداف پژوهش:شناسایی ارتباط میان تعاریف فلسفی دلوز و نقاشی.خوانش نقاشی از طریق نیروهای نهفته در رنگ براساس فلسفه ژیل دولوز.سوالات پژوهش:ارتباط میان تعاریف فلسفی دلوز و نقاشی چگونه است؟چگونه می توان از طریق نیروهای نهفته در رنگ براساس فلسفه ژیل دولوز نقاشی را بررسی کرد؟
مقایسه دفاعیه خواجه نصیر الدین طوسی و ابن رشد از فلسفه به روایت مصارع المصارع و تهافت التهافت
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
90 - 75
حوزههای تخصصی:
خواجه نصیرالدین طوسی وابن رشد از جمله کسانی هستند که به دفاع از فلسفه پرداخته اند و در این جهت در مقابل غزالی و شهرستانی کتابهای تهافت التهافت و مصارع المصارع را به رشته تحریر درآورده اند و هرکدام به شیوه خاص که درواقع به تفاوت مبنایی این دو فیلسوف در دفاع از فلسفه برمی گردد، به دفاع از فلسفه یا فیلسوف پرداخته اند. ابن رشد در دفاع خود مواضع متکلمان را به کلی رد می کند و معتقد است متکلمان به معرفت یقینی دست نیافته اند. درواقع دفاع او از فلسفه، دفاع از فلسفه ارسطو است. اما خواجه نصیرالدین طوسی به مخالفت شدید با مواضع متکلمان نپرداخته است و با جایگزین کردن برهان به جای جدل به غنای آن نیز کمک کرده است. خواجه برخلاف ابن رشد در دفاع از مواضع فلسفی به فیلسوف خاصی نظر نداشته است و با اینکه شهرستانی در انتقادات خود در میان فیلسوفان بیش از همه به ابن سینا نظر داشته و انتقاداتش متوجه دیدگاه های ابن سینا در کتابهای شفا، اشارات و تعلیقات است، با توجه به ماهیت فلسفه از آن دفاع کرده است. وی براساس روش تعقلی با آوردن براهین قاطع و قواعد فلسفی به تبیین و تقریر استدلالات خود می پردازد و به اشکالات شهرستانی پاسخ می دهد.
امکان سنجی تعمیمِ موجودات عالم هستی به تناکح نوعی لایتناهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
107 - 125
حوزههای تخصصی:
تناکح، مسئله ای است محفوفِ در آراء و نظرات هستی شناسانه عرفا و فلاسفه مسلمان، پیرامون چگونگی شکل یافتن عوالم وجود و ازدواج اسماء و صفاتِ منطوی در مراتب هستی و نتایج حاصل از آن؛ از نقطه ذات واحد تا به کثیر. تلاش نوشتار پیش رو، نگرشی دیگر است، همراه با امکان سنجی هستی شناسانه مسئله تناکح و تعمیم انواع موجودات، در سیری بی نهایت، که از آن به تناکح نوعی لایتناهی تعبیر شده است. در مباحث عرفانی و فلسفی، انواع موجودات هستی، علی الخصوص نوعِ انسانی، نمی تواند محدود به حالات و انواع خاص باشد؛؛ زیرا با تناکح، این انواع، مبدّلِ به انواعی دیگر یا حالات دیگر می گردند. پرسش نوشتار حاضر این است که آیا تناکحِ انواع تا نقطه لایتناهی امکان پذیر بوده؟ و در صورت امکان، چه متغیّرهایی موثر در این تناکحات است؟. روش پژوهش در یافتن به این پاسخ، امکان سنجی متغیّرها به نحو کیفی و کتابخانه ای است همگام با تحلیل آراء پیرامونی آن، و به لحاظ دستاورد و نتیجه، کاربردی خواهد بود. برخی متغیّرها نیز به روش تعاملی بر یکدیگر تاثیر گذارند. یافته پژوهش این است که این متغیّرها با تاثیر بر یکدیگر، به صورت مرحله به مرحله، امکان تعمیم انواع را به تناکح نوعی لایتناهی فراهم آورده و این نگرش جدید را تثبیت خواهند کرد.
خوانشی نو از سنت فکری فیلسوفان مسلمان در پرتو نسبت سنجی میان فلسفه و حکمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
259 - 282
حوزههای تخصصی:
مفاهیم حکمت و فلسفه از مفاهیم پر بسامد در آثار فیلسوفان مسلمان است. جایگاه و ارتباط مفاهیم حکمت و فلسفه در آثار فلسفی به روشنی تبیین نگردیده و در مواردی این دو مفهوم به جای یکدیگر نیز به کار رفته اند. تعابیر متفاوت از حکمت و فلسفه و عدم توجه به مرزبندی میان فلسفه و حکمت در آثار فیلسوفان مسلمان، موجب طرح اشکال ها و ابهاماتی گردیده است. از تعاریف حکمت و فلسفه می توان برداشتهای متفاوتی نمود که بر هم منطبق نمی گردند و لوازم معرفتی متفاوتی به دنبال خواهند داشت. در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی از رهگذر نقد و بررسی ارتباط مفاهیم حکمت و فلسفه سعی می گردد تبیین جدیدی از ارتباط میان معنای فلسفه و حکمت ارائه گردد که به موجب آن حدود فلسفه از حکمت مشخص شده و از ابهامات و چالش های پیش رو رهایی یابد. بر این اساس، حکمت آخرین ایستگاه مقام اثبات در ساحت فلسفه است که فیلسوف با پذیرش عقلانی خداوند و پایبندی به لوازم آن - چه لوازم معرفتی و چه لوازم عملی - وارد در حیطه حکمت می گردد. بنابراین سنت فکری فیلسوفان مسلمان با فلسفه آغاز می گردد و در مسیر تکامل خود وارد در ساحت حکمت می گردد.
بررسی و حل تعارض نمای معرفت فطری در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی فلاسفه غربی معتقدند حقایقی در نفس انسان وجود دارد که گویی انسان آن را از جهان دیگری با خود به همراه آورده و پیش از تولد دنیوی واجد آنها بوده یا به نحو دیگری در سرشت انسان نهاده شده اند. طبعاً این حقایق، از جهت هستی شناختی، از تجربه نشئت نگرفته اند. معرفت به چنین حقایقی «معرفت فطری» نام دارد. اما عمده فلاسفه اسلامی، ضمن پذیرش اصل «فطرت» در انسان، فطری بودن معرفت را رد کرده اند. در قرآن نیز، صریح برخی آیات دال بر عدم فعلیت معرفت فطری است، لیکن ظاهر آیات دیگر به نحوه ای از فعلیت معرفت فطری اشارت دارد. مدعای نوشتار حاضر این است که تعارض نمای فوق را به دو شیوه می توان برطرف کرد: (1) اخذ ظاهر آیات دسته نخست و تأویل آیات دسته دوم به نفع آیات دسته نخست (شیوه تفسیری)؛ (2) تفکیک علم حصولی و علم حضوری، به این معنا که آیات دسته نخست در مقام تبیین علم حصولی است و آیات دسته دوم در مقام تبیین علم حضوری (شیوه فلسفی). نتیجه این که از منظر تفسیری، معرفت فطری در بدو خلقت به نحو بالفعل حاصل نیست، و در منظر فلسفی، معرفت فطری صرفاً ناظر به علم حصولی (که عمده علوم بشری را در بر می گیرد) به نحو بالفعل حاصل نیست، ولی ناظر به علم حضوری به نحو بالفعل حاصل است.
تحلیل پدیدارشناسانه فیلم: رویکردی فلسفی برای درک عمیق تر تجربه سینمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
23 - 42
حوزههای تخصصی:
بی تردید توجه به تفکرات فلسفی در شکل دهی به نظریه فیلم و شکل گیری آثار هنری و سینمایی اثرگذاری بسیاری دارد . تحلیل فیلم از منظر نظریه های معاصر، برگرفته از بنیادهای نامگرایی و پندارگرایی است که باعث ایجاد اشکالات وجودشناختی و معرفت شناختی بسیاری به تبع فلسفه شکل دهنده آن می شود . تحلیل بازنمایی فیلم از منظر پدیدارشناسی، در تحلیل ابعاد مختلف فیلم مانند تصویر، صدا، روایت، محتوا، دریافت و ادراک تماشاگر، ثمرات مهم و متفاوتی به بار می آورد . این مقاله می کوشد با بررسی مختصر ماهیت بازنمایی هنری در نظریه پدیدارشناسی، ضمن توجه به مؤلفه های مهم این نظریه، برخلاف نظریه های سنتی که بر محتوا، ساختار و فرایند ساخت فیلم تمرکز دارند، نگرش متفاوت و تاثیرگذار این اندیشه در بازنمایی فیلم را ارزش گذاری کند . در همین راستا با روش تحلیلی-تفسیری، چگونگی ظاهر شدن واقعیت و معنا در دنیای فیلم از این منظر و افزایش تجربه تماشاگر در تحلیل عمیق و جامع از عناصر مختلف فیلم از جمله زبان تصویری و صدا، زمان و مکان، فضا و مکان پدیدار، نور و رنگ پرداخته می شود . درنتیجه این رویکرد پدیدارشناسانه نه تنها به درک عمیق تر از داستان و شخصیت ها کمک می کند، بلکه ارتباط تماشاگر با زمینه و جهان داستانی را تقویت می کند و تجربه سینمایی را برای تماشاگران افزایش می دهد . نظریه پدیدارشناسی فیلم تأکید می کند که شعور ما نه تنها از طریق کنش هایمان با نمودها ارتباط برقرار می کند، بلکه در ساخت آنها نیز نقشی ایفا می کند . این نقش تابع منطق خاصی است که هنوز به طور کامل درک نشده است .
جُستاری مقایسه ای در جایگاه اراده و قصد در حقوق، فلسفه، روانشناسی و جامعه شناسی
منبع:
تعالی حقوق سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
211 - 244
حوزههای تخصصی:
بحث از اراده و قصد، یکی از مهم ترین مسائلی است که اندیشمندان حوزه های مختلف علوم انسانی به آن ورود داشته اند. اشاره به این مسأله، از این جهت مهم و قابل توجه است که امروزه، تئوری هایی که انسان را مقهور عوامل طبیعی می دانند و اعتقاد به جبر مطلق انسان دارند، کاملاً رنگ باخته و در عوض، انسان، یک عامل موثر در کنش ها و امور روزمره محسوب می شود. آثار مهمی بر تفکیک بین اعمال و رفتارهای ارادی و اعمال و رفتارهای غیر ارادی مترتب است که نمی توان از آن ها غافل شد. چنانچه معتقد به بی ارادگی مطلق انسان در رفتارهایش باشیم، طبعاً بحثی از مسئولیت انسان در برابر کنش هایش مطرح نخواهد بود لیکن اگر حد مشخصی از اختیار و اراده را برای انسان در ارتکاب رفتارهایش بپذیریم، آنگاه، نه تنها بر اثرگذاری انسان در رخدادهای پیرامونش را نیز صحه گذاشته ایم بلکه وی را می توان در برابر آنچه واقع ساخته، مسئول نیز دانست. بنابراین، نتیجه غیر قابل اجتناب اعتقاد به اراده و قصد انسان در رفتارهایش، پاسخگو بودن وی در برابر رفتارهاست. این مسأله، هرچند شاید بیشتر به قلمرو دانش حقوق مرتبط گردد، لیکن بحث از اراده و قصد انسان، محدود به این دانش بشری نیست بلکه در فلسفه، روانشناسی و جامعه شناسی نیز مطرح است. در نوشتار حاضر، مقوله اراده و قصد انسان از منظر حقوقی، فلسفی، روانشناسانه و جامعه شناسانه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. نتیجه حاصل، این بوده است که هیچ یک از این دانش های بشری، به طور کامل، مقهوریت و بی ارادگی مطلق انسان را در وقوع رفتارها و کنش ها نپذیرفته اند و اساساً این امر، با معیارهای عقل سلیم نیز پذیرفته و همخوان نیست و بنابراین، در تمام این دانش ها، داشتن اراده در کنش ها و رفتارهای روزمره مورد پذیرش است
بررسی «معنویت فلسفی» بر بنیاد نظریه اعتلای وجودی در اندیشه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسبت معناداری میان معنویت و فلسفه قابل تصور است و این مقاله عهده دار تحلیل این پرسش است که چه معنا و بنیادی برای «معنویت فلسفی» در مقام نسبت سنجی فلسفه و معنویت، در اندیشه ملاصدرا وجود دارد؟ بدین سان، در مقام ارائه پاسخ به شیوه مطالعه کتابخانه ای و روش تحلیلی و به فراخور تطبیقی نشان می دهیم که نقطه اتکاء این نسبت را می توان در اندیشه «اعتلای وجودی» تحلیل کرد. از آن رو که معنویت را می توان به کوشش برای فهم و اعمال هر امری دانست که به بهبود کیفیت روحی و ارتقای زندگی انسانی رهنمون می سازد؛ لاجرم، فلسفه ملاصدرا حداقل در سه موضع مبنایی بر معنویت تأثیر گذاشته و ذیل آن می توان درباره معنویت فلسفی به تأمل پرداخت: نخست، خودشناسی؛ چرا که فرد بر بنیاد آن، خودسازی خویش را در سلوکی که انتخاب کرده، سامان می دهد. در واقع، اعتلای وجودی که طریقی برای خودسازی است، مستلزم کوشش آدمی برای خودشناسی است. دوم، حکمتِ معنویتِ نظری؛ چرا که فرد در این فرایند می کوشد با تقرب به حقیقت نامحدود، وجود خویش را معنا بخشد. چنانکه این تقرب به معنای فعلیت بخشی استعدادهای نامحدود انسانی نیز قلمداد می شود و در نهایت، حکمتِ معنویتِ عملی؛ چرا که آگاهی به مراتب اعلای هستی مترتب بر تحولات وجودی است که در شخص بسته به کردار و کنش اختیاری در خویشتن محقق می سازد.
بررسی دیدگاه آموزگاران مقطع ابتدایی در خصوص نقش الزامات برنامه درسی در طراحی آموزش فلسفه به کودکان: مطالعه موردی آموزگاران ابتدایی شهر ملایر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تربیتی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
۶۱-۴۰
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش بررسی دیدگاه آموزگاران مقطع ابتدایی در خصوص نقش الزامات برنامه درسی در طراحی آموزش فلسفه به کودکان بود. به منظور دست یابی به این هدف از روش توصیفی - همبستگی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش آموزگاران ابتدایی شهر ملایر بود. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه 42 سوالی و 9 بعدی سالمی (1396) در طیف پنج درجه ای لیکرت استفاده شد. پایایی این پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ 960/0 محاسبه شد. به منظور تحلیل داده ها از تحلیل همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد؛ بین مولفه های الزامات طراحی برنامه درسی آموزش فلسفه به کودکان از دیدگاه آموزگاران رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل مسیر نشان داد، مقادیر t به دست آمده حاکی از معنادار بودن ضریب مسیر تمامی مولفه ها در ارتباط با الزامات طراحی برنامه ریزی درسی آموزش فلسفه به کودکان است.
اندیشیدن کودک به مثابۀ مساله ای فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ذهن و اندیشیدن کودک و شیوه کارکرد آن مورد مطالعه علوم متفاوت، به ویژه روان شناسی کودک بوده است. فلسفه نیز به این موضوعات توجه دارد. اما توجه فلسفه به اندیشیدن کودک متمرکز بر این مساله نیست که کودک به چه مسائل فلسفی می اندیشد. توجه فیلسوفان بر اندیشه کودک تابع پاسخ به مسائل فلسفی است، مثل مساله چگونگی حصول معرفت، مساله نسبت معرفت با زبان و فرهنگ، و مساله امکان معرفت پیش از یادگیری زبان مادری. در پاسخ به چگونگی امکان معرفت، فیلسوفان و معرفت شناسان به ماهیت سوژه (صاحب تجربه) توجه کردند و در سنت تجربه گرایی جریانی شکل گرفت که در جوهر بودن ذهن فردی تردید ایجاد کرد و به تبع آن، زبان را به مثابه هویت سوبژکتیو جمعی در فرایند معرفت معرفی کرد. در نتیجه، این جریان فلسفی کودک را پیش از ورود به قلمرو زبان مادری، فاقد معرفت و اندیشه دانست. در این مقاله فرایند تاریخی مذکور را از فیلسوفان کلاسیک مدرن تا کواین و ویتگنشتاین دنبال می کنیم، و مسایل مذکور را بررسی خواهیم کرد. روش این پژوهش کتابخانه ای و مبتنی بر متون فلسفی و تحلیل آنها است و آشکار خواهد شد که تامل در باب اندیشه کودک چگونه می تواند به پاسخ به برخی مسائل فلسفی بیانجامد.
معرفت و حقیقت؛ مقایسۀ روش شناسی شناخت در فلسفۀ ابن عربی و سورن کیر کگور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
225-255
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی تطبیقی روش شناسی شناخت در فلسفه ابن عربی و سورن کیرکگور می پردازد. ابن عربی در چارچوب عرفان اسلامی، معرفت حقیقی را از طریق تجربه های شهودی و کشف باطنی می داند، در حالی که کیرکگور در الهیات مسیحی، حقیقت را امری شخصی و ذهنی معرفی کرده و بر جهش ایمانی تأکید دارد. این پژوهش با روش تحلیل تطبیقی، وجوه اشتراک و افتراق این دو فیلسوف را بررسی کرده است. نتایج نشان می دهد که هر دو فیلسوف بر تجربه شخصی و فراتر رفتن از عقل برای شناخت حقیقت تأکید دارند. ابن عربی فرآیند معرفت را تدریجی و مبتنی بر سلوک عرفانی می بیند، در حالی که کیرکگور آن را تجربه ای ناگهانی و مبتنی بر ایمان می داند. ابن عربی حقیقت را با وحدت وجود و کیرکگور آن را به عنوان تجربه ای فردی و رابطه ای شخصی با خداوند مطرح می کند. با وجود تفاوت های فرهنگی و دینی، هر دو فیلسوف به نقش تجربه فردی و محدودیت عقل در شناخت حقیقت تأکید دارند. این پژوهش نشان می دهد که ایمان و تجربه های معنوی از ارکان مشترک در هر دو سیستم فکری هستند.
تحلیل آثار نقاشی ژان دوبوفه بر مبنای مؤلفه های اگزیستانسیالیسم سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۹
56 - 71
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اگزیستانسیالیسم یکی از مهمترین جریان های فلسفه غرب است که ژان پل سارتر با تمرکز بر هویت انسان، آزادی، تنهایی و اضطراب، نقشی محوری در توسعه آن ایفا کرده است. ایام ناامیدی پس از جنگ جهانی دوم، سال های تأثیرپذیری ویژه هنر و فلسفه از یکدیگر است. مطالعه آثار هنری خلق شده در این دوران بازتاب فلسفه را در هنر به نمایش می گذارد. افکار، اندیشه و کارهای سارتر و ژان دوبوفه حاصل سال های آمیخته با جنگ است و تأثیرپذیری هنر دوبوفه از فلسفه سارتر قابل بررسی و مطالعه است. پرسش اصلی این است: چگونه نقاشی های ژان دوبوفه را بر اساس فلسفه اگزیستانسیالی سارتر می توان مورد مطالعه قرارداد؟روش پژوهش: این تحقیق از نوع کیفی است و به روش توصیفی-تحلیلی و تطبیقی صورت گرفته، جمع آوری مطالب بر اساس منابع کتابخانه ای انجام شده است.یافته ها: مطالعه مؤلفه های اصلی اگزیستانسیالیسم مانند تقدم وجود بر ماهیت، مسئولیت فردی، بیهودگی جهان و تنهایی در نقاشی های دوبوفه نشان می دهد که این مفاهیم به طور گسترده ای در آثار او بازتاب یافته اند. دوبوفه یکی از نقاشان مهم پس از سال های جنگ جهانی دوم است که خودآموختگی را به قوانین آکادمیک هنر ترجیح داد.نتیجه گیری: دوبوفه با بهره گیری از فنون خاص خود، مفاهیم اگزیستانسیالیستی را به وضوح در آثارش بازتاب داده است و ارتباط نزدیکی میان فلسفه سارتر و نقاشی های او وجود دارد.