مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
گریماس
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
188 - 213
حوزههای تخصصی:
آلزیرداس ژولین گریماس (algirdas julien greimas) یکی از نظریه پردازان حوزه ی روایت است که پس از پراپ در زمینه ی ساختارگرایی الگویی ارائه می کند که به الگوی کنشی معروف است. این الگو دربردارنده ی مؤلفه هایی است که نشان می دهد ساختار بنیادی روایت و زبان یکی است. در این مدل، کنشگران در قالب سه جفت متضاد، پیرنگ ایجاد می کنند. مؤلفه ی دیگر این نظریه، مربع معنایی است که مبتنی بر تقابل و ویژگی های متضاد است. پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل ریخت شناسانه ی یکی از حکایت های الهی نامه ی عطار براساس نظریه ی گریماس می پردازد. نکته ی مهم این بررسی آن است که طرح کلی داستان و نحوه ی روایت گری و شخصیت پردازی قهرمانان داستان، تابع یک نظم و چهارچوب کلی است. این حکایت با معیارهای الگوی گریماس منطبق است. همچنین با کمک مربع معناشناسی می توان ساختار کلی حکایت را به اجزای مشخصی که با هم در تقابل و تضاد هستند تجزیه کرد و به شناخت دقیق تری از روایت رسید. کنشگران، برادر شوهر، مرد جوان، بازرگان و اهالی کشتی، حرکتی را از شهوت و امیال شیطانی به «نه- شیطانی» انجام می دهند و درنتیجه از جایگاه «نه- شهوت» به طرف پاکدامنی حرکت می کنند. واژه های کلیدی: آلزیرداس ژولین گریماس (algirdas julien greimas) یکی از نظریه پردازان حوزه ی روایت است که پس از پراپ در زمینه ی ساختارگرایی الگویی ارائه می کند که به الگوی کنشی معروف است. این الگو دربردارنده ی مؤلفه هایی است که نشان می دهد ساختار بنیادی روایت و زبان یکی است. در این مدل، کنشگران در قالب سه جفت متضاد، پیرنگ ایجاد می کنند. مؤلفه ی دیگر این نظریه، مربع معنایی است که مبتنی بر تقابل و ویژگی های متضاد است. پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل ریخت شناسانه ی یکی از حکایت های الهی نامه ی عطار براساس نظریه ی گریماس می پردازد. نکته ی مهم این بررسی آن است که طرح کلی داستان و نحوه ی روایت گری و شخصیت پردازی قهرمانان داستان، تابع یک نظم و چهارچوب کلی است. این حکایت با معیارهای الگوی گریماس منطبق است. همچنین با کمک مربع معناشناسی می توان ساختار کلی حکایت را به اجزای مشخصی که با هم در تقابل و تضاد هستند تجزیه کرد و به شناخت دقیق تری از روایت رسید. کنشگران، برادر شوهر، مرد جوان، بازرگان و اهالی کشتی، حرکتی را از شهوت و امیال شیطانی به «نه- شیطانی» انجام می دهند و درنتیجه از جایگاه «نه- شهوت» به طرف پاکدامنی حرکت می کنند. واژه های کلیدی:
تحلیل نظام عاطفی گفتمان در قرآن کریم در پرتو نظریه گریماس(پژوهش موردی: آیات جزء 30 قرآن کریم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی نظام عاطفی گفتمان در آیات انتخابی از جزء 30 قرآن کریم می پردازد. رویکرد گفتمان تولیدات زبانی را تابع فرآیندی می داند که عوامل نشانه- معنایی بسیاری در آن دخیل اند. انواع نظام های گفتمانی از دید گرمس عبارت انداز: نظام گفتمانی کنشی، تجویزی، القایی یا مجابی، عاطفی و تنشی و رخدادی. گفتمان ادبی، جریانی سیال است که تعامل دو گونه شناختی و عاطفی در آن سبب تولید معنا می شود که عدم قطعیت معنا و سیر تکاملی آن مدیون فرآیند تنشی گفتمان است. در این مقاله، به بررسی تولید و دریافت معنا در جزء 30 قرآن کریم با تکیه بر نظام عاطفی گفتمان میپردازیم بدین جهت رویکردهایی نظیر:( تاثیر افعال، تاثیر آهنگ و نمود در گفتمان، تاثیر جسم و- ادارکی یا جسمار، دور نماسازی و صحنه های عاطفی و کنش زایی و سکون)را در متن آیات انتخابی بررسی کرده ایم. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است. تحلیل نظام عاطفی گفتمان آیات بیان گر این مطلب است که تمام عناصر سازنده گفتمان عاطفی دو مفهوم را تولید میکنند؛ الف : تعلیم برنامه دین و عبودیت ب: انتقال گفتمان هژمونیک حقانیت و احدیت خداوند.
بررسی ساختار روایت در رساله فی حقیقه العشق سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
33 - 58
حوزههای تخصصی:
رساله فی حقیقه العشق بازآفرینی دو داستان قرآنی «یوسف» و «آدم» طبق مشرب اشراقی سهروردی است. او حقیقت حیات و مبدأ و مقصد هستی را از نگاه فلسفی- عرفانی خود در قالب پیرنگ این روایت بیان کرده است. پیرنگ تقابلی روایت در این رساله رویارویی دو عنصر نور و تاریکی (معنویت و ماده) را بیان می کند و فشرده ای از دو قوس نزولی حیات (افاضه فیض آفرینش از نورالانوار و خلق آسمان ها و زمین) و قوس صعودی (سیر و سلوک و تلاش انسان برای برگشت به سرچشمه نور) در آن مطرح شده است. این ساختار با نظریه تقابلی و الگوی کنشی گریماس همخوانی دارد. بررسی روایت براساس الگوی مذکور نشان می دهد دو کنشگر اصلی این روایت یعنی حسن و عشق که در بخش زیرساختی و یوسف و زلیخا که به عنوان بازیگران این دو نقش در بخش روساختی روایت حضور دارند، جلوه هایی از دو عنصر متقابل نور و ظلمت اند که در رویداد آفرینش با هم آمیخته شده اند. بر پایه تقابل موجود در زیرساخت داستان که سبب فراق میان حسن و عشق می شود، مهم ترین پیرفت به کار رفته در این روایت نیز انفصالی است.
بررسی داستان «گنبد صندلی» نظامی گنجوی بر اساس نظریه ساختارگرای گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم ادبی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
75 - 93
حوزههای تخصصی:
در قرن 20 ساختارگرایان به پیروی از پراپ، درصدد ارائه الگوی کلّی در ساخت انواع روایت برآمدند. در همین زمینه، آ.ژ.گریماس، مشهورترین نظریّه پرداز روایت، از دامنه محدود مطالعات پراپ فراتر رفت و با ارائه الگوی کُنشی و زنجیره های روایتی خود، تلاش کرد تا به دستور کلّی زبان روایت دست یابد و هر روایت را با ساختار روایی خاص تجزیه و تحلیل کند. او الگوی کنشی خود را به گونه ای طرّاحی کرد که با تمام روایت ها قابل تطبیق باشد. بر همین اساس، در این پژوهش سعی بر آن است تا ساختار روایتی داستان «گنبد صندلی»، به عنوان نمونه ای از منظومه های غنایی عاشقانه، بر مبنای نظریّه گریماس مطالعه گردد. این داستان، ششمین داستان از هفت پیکر است و راوی آن، بانوی چین در اقلیم ششم است و ساختار طرح اصلی روایت با تغییر وضعیّت ها بر اساس تقابل های دوگانه و زنجیره های روایی و همچنین الگوی کُنشی روایت تحلیل و بررسی می شود. پس از تجزیه و تحلیل متن بر مبنای الگوی گریماس، روشن شد که هیچ بخش از حکایت در پیشبرد جریان روایت بی تأثیر نیست و در آن داستان با وضعیت متعادل آغازین (آغاز سفر)، با درخواست آب خیر از شر، به وضعیتی نامتعادل (کور شدن خیر) مبدّل می شود تا اینکه این وضعیت با تأثیر نیروی یاری دهنده دختر کُرد و چوپان، سیر صعودی خود را به سوی تعادل پایانی (ازدواج با دختر کُرد، ازدواج با دختر شاه و وزیر و نشستن خیر بر مسند پادشاهی) به پایان می رسد.
«کارکرد نحو روایی (مدل کنشگران) و پیرنگ در منظومه ی ویس و رامین»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۷)
127 - 148
حوزههای تخصصی:
گذر از سلیقه در توصیف و ارزیابی کیفیت اثر ادبی و به کارگیری نقد ادبی در جایگاه مرجعی علمی برای ارزش گذاری آثار، مطلوبی است که همواره بسیاری از نظریه پردازان و منتقدان ادبی در پی آن هستند. روایت شناسی با تحلیل نظام حاکم بر روایت ها و کشف ارتباط میان عناصر سازنده ی روایت، در این راستا می کوشد. در این نوشتار کوشش شده است تا ساختار روایی داستان ویس و رامین به عنوان یکی از برجسته ترین منظومه های غنایی، بررسی شده و نحو روایی و در پی آن پیرنگی که مدل کنشگران بر بستر آن قرار می گیرد، تحلیل شود. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و منابع به کاررفته در آن اسنادی کتابخانه ای است. دستاوردهای پژوهش گویای این است که جایگاه والای این منظومه در ادبیات روایی به دلیل کارکرد درست عناصر در قوانین روایت شناسی است. طرح داستان از ساختار و انسجام روایی برخوردار بوده و چهار نحو روایی دارد که همگی در خدمت روایت هستند.
تحلیل نشانه - معناشناختی گفتمان «رمان بازگشت به حیفا» اثر غسان کنفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
21 - 35
حوزههای تخصصی:
گریماس، معناشناس لیتوانیایی جهت ساحت مندی نظام روایت، الگوی منسجمی ارائه نمود که بر اساس نظر وی، درک بهتر متون ادبی با شناخت کامل از معنا حاصل می شود. و این معنا تنها با مبنی قراردادن انگاره های کُنشی و شوشی و رخدادی در قلمرو گفتمان حاصل می شود. از این رو، به دلیل اهمیّت و جایگاهی که بررسی و شناخت معنا در رمان «بازگشت به حیفا» از نگاه پژوهشگران داشته، در پژوهش حاضر سعی شده، با روش توصیفی-تحلیلی به واکاوی و تحلیل عوامل کُنشی و شوشی و انواع نظام معناشناختی گفتمان و چگونگی سیرِ تولید معنا در این رمان با بهره گیری از مبانی نظری تحلیل نشانه _ معناشناختی گفتمان گریماس پرداخته شود؛ تا نقش عملیّات انواع گفتمان حسی، عاطفی که با تأثیر بر عوامل معنایی مُنجر به تولید معنا شده، کشف نماییم. نتایج حاکی از آن است، که رمان بازگشت به حیفا به دلیل قراردادن محوریّت پایداری قابلیّت تحلیل و بررسی با انگاره های کُنشی و شوشی را دارد. نوع گفتمان رمان مذکور از نوع پویا است؛ چراکه روایت با تغییر در افکار و حرکت سعید(کنشگر) از رام الله به حیفا، به یاری همسرش صفیه(کُنش یار) برای رسیدن به هدف خویش(خلدون)، وضعیّت ابتدایی را به وضعیّت ثانوی یعنی مواجه شدن با نیروهای مخالفی چون کشمکش های سعید و خلدون سوق می دهد که در نتیجه منجر به تغییر در افکار سعید، مبنی بر آزاد نهادن خالد در عضویّت گروه فدائیان و تولید معنای استقامت و پایداری می شود. البته در این رمان شاهد گفتمان های رخدادی و مرام مدار نیز هستیم.
تحلیل غزوه «بدر» با تکیه بر الگوی کنشی گریماس (مطالعه آیات قرآن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین جوانب سلوک نبوی، موضوع چگونگی حضور پیامبر(ص) در جنگ و نحوه ی تعامل با دشمنان مختلف است. از سویی دیگر بهره بردن از علوم روز می تواند به بسط تفسیری یک رویداد کمک کند. از جمله اندیشه های جدید، الگوهای متنوع دانش «روایت شناسی» است. گریماس یکی از نظریه پردازان در این زمینه بوده که ساختار روایت را به ساختار گرامری و دستوری زبان نزدیک دانسته و داستان ها را صرف نظر از تفاوت محتوایی دارای یک ساختار کلی می داند و برای تبیین این ساختار یک الگوی کلی با شش کنشگر را معرفی می کند. این پژوهش باروش توصیفی تحلیلی به دنبال آنست که بخشهای محتلف این الگو را با روایت قرآنی جنگ بدر جزء به جزء تطبیق داده و درک منظم تری از حوادث جنگ بدر ارائه کند. این پژوهش نشان می دهد که قرآن در هرشش قسمت از الگوی کنشی گریماس، گزاره های مهمی را مطرح کرده است. پی جویی گزاره های قرآنی نشان می دهد که شخص پیامبر(ص) در جنگ بدر کنشگر اصلی است و کنش سایر افراد حول محور آن می چرخد.
مطالعه تطبیقی عناصر روایی منابع و اثر اقتباسی فیلم پری بر اساس الگوی روایت شناسی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
53 - 83
حوزههای تخصصی:
نظریات روایت شناسی، معیار روش مندی برای تحلیل روایت داستانی به حساب می آیند. در نظریه روایت شناسی گریماس ژرف ساخت روایت ها مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. در این پژوهش الگوی روایت شناسی گریماس معیاری برای مطالعه عناصر روایی در منبع و اثر اقتباسی و مطالعه تطبیقی بین آن ها قرار می گیرد. فیلم پری داریوش مهرجویی با اقتباس از آثار سلینجر ساخته شده است و در میان آثار اقتباسی سینمای ایران جایگاه مناسبی دارد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است. به روش کتابخانه ای و با رویکرد گفتمان رشته ای (اقتباسی) انجام گرفته است و در آن از روش استنباطی (کیفی ) و در بعضی موارد از روش کمی استفاده می شود. نتایج ، تغییرات خط روایی داستان و فرایندهای روایی به کار رفته در تبدیل منبع به اثر روایی را نشان می دهد. با استفاده از الگوی کنشی گریماس، فیلم پری را می توان در هشت اپیزود مورد مطالعه قرار داد. تقریبا در بیشتر موارد، هر شش عنصر روایی الگوی کنشی گریماس یافتنی است. اپیزودها درصد انطباق بالایی بین عناصر روایی منبع و اثر اقتباسی را نشان می دهد
نظریه و متن ادبی (آسیب شناسی مقالات منتشرشده بر پایۀ آرای گریماس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱۵
117 - 137
حوزههای تخصصی:
گریماس یکی از نظریه پردازان ساختارگرای حوزه روایت است که آرای او در این حوزه، بسیار زیاد مورد استناد پژوهشگران قرار گرفته است. نظریه روایی او به دلیل تقسیم بندی های خاصی که دارد، درخور توجه است. این پژوهش با شیوه توصیفی- تحلیلی به آسیب شناسی بیش از 60 مقاله پژوهشی که تا سال 1400 در نشریات داخلی چاپ شده اند، پرداخته است. ضرورت انجام این پژوهش در برداشت های نارسا و ناقصی است که از نظریه گریماس شده و باعث شکل گیری پژوهش هایی قالب بندی شده و به دور از تحلیل و تفسیر شده است. نتایج حاکی از آن است که عموم پژوهش ها بر اساس نظریه گریماس، با ارجاع به اصل کتاب او نبوده و اکثراً با مراجعه به مقالات یا کتاب هایی که به نوعی به آرای گریماس پرداخته اند، صورت گرفته است. در برخورد با نظریه گریماس، متن ادبی نادیده گرفته شده و متن در حکم، تمرین نقدگونه ای است برای اثبات نظریه؛ خود پژوهشگران نیز در مقالات خود گاه به صورت برجسته به این نکته که پژوهش انجام گرفته انطباق کامل با الگوی گریماس دارد به شیوه های مختلف اشاره کرده اند که نشان از عدم درک درست از انجام پژوهش های نظریه محور دارد.
تحلیل نحو داستان کوتاه «انتخاب» سیمین دانشور بر مبنای مکتب پاریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل نشانه معناشناختی مکتب پاریس به بررسی نحوه ارتباط نشانه های زبانی در نظام گفتمانی و بررسی دو ساختار روایتی و معناشناختی در دو سطح روساخت و ژرف ساخت می پردازد. این تحلیل نشان می دهد که یک نشانه در ارتباط با سایر نشانه های گفتمانی چه فرایندی را طی می کند تا دارای معنای خاصی شود. در بررسی روساخت، عناصری مانند شکل های بیرونی و درونی گفتمان، بعد پویای کلام، نقش فعل های مؤثر، کنش گران، کنش ها، ارتباط عناصر در محور جانشینی و هم نشینی، نمودها و ایزوتوپ و مانند آن و در بررسی ژرف ساخت، مربع معنایی و ارتباط آن با روساخت روایت و نقش معنایی افعال مؤثر در کلام و در سطح تعاملی گفتمان، بررسی ابعاد شناختی، کنشی و عاطفی، ابزارهای مؤثر در تحلیل های نشانه معناشناختی، به شمار می آیند. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی فراهم آمده است کوشیده ایم عناصر معناساز را در داستان «انتخاب» سیمین دانشور مورد بررسی قرار دهیم و با بررسی عناصر تشکیل دهنده نحو روایت، نشان دهیم نشانه های گفتمانی در بسیاری از داستان ها چنین فرایندی را طی می کنند تا منجر به شکل گیری معنای داستان شوند.
تحلیل داستان پیر چنگی برپایه الگوی روایی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین مسئله: داستان پیر چنگی ازجمله داستان های جذّاب مولوی در دفتر اول مثنوی است که خوانش های متفاوتی از آن صورت گرفته و هر خوانش، یکی از ابعاد معنایی و وجوه پنهان آن را برکاویده است. در این پژوهش، به تحلیل ساختار روایی این داستان برپایه الگوی روایی گریماس پرداخته می شود. هدف اصلی، ترسیم طرح روایی و فهم موضوع اصلی داستان از راه تشخیص کارکرد و کنش است؛ ضمن اینکه به پرسش های زیر به گونه ای مشخص پاسخ داده می شود: کارکرد اصلی این داستان که پایه طرح روایی آن را شکل می دهد، چیست؟ داستان های ضمنی ای که درون این داستان آمده اند و به نوعی اجزای تشکیل دهنده کل نظام روایی هستند، چه مسئله ای را برای کارکرد اصلی در این داستان تقویت می کنند؟ فرض پژوهش بر این است که از میان همه کارکردهای شامل در داستان پیر چنگی، دو کارکرد می تواند کارکردهای اصلی باشد؛ این دو کارکرد، دو درون مایه اصلی را در این داستان می پرورد؛ نخست «طلب مال» که پیر چنگی با نواختن چنگ از خداوند می طلبد و دوم، «قضاوت سطحی و آگاهی نداشتن از حقیقت اصلی». از میان این دو کارکرد مهم، یکی از آنها را می توان به کمک تحلیل ارتباطِ معانی پنهان داستان های ضمنی، با یکی از این دو کارکرد و ترسیم طرح پیرنگ داستان براساس الگوی روایی گریماس، هسته اصلی همه کارکردها شناخت. روش در این پژوهش، ساختار روایی داستان پیر چنگی مثنوی برپایه الگوی روایی گریماس تحلیل می شود. یافته ها و نتایج: نتیجه پژوهش نشان می دهد که با دقت در ژرف ساخت روایت و عامل های کنشی در این داستان، کارکرد پایه «بیرون شدن پیر چنگی از مکان بسته به بیابان» برای شکل گیری درون مایه اصلی داستان، یعنی « آگاهی نداشتن از حقیقت اصلی» است؛ زیرا هم زیرساخت روایی و هم داستان های ضمنی، نظامی را برای فُرم بخشیدن به این کارکرد و درون مایه شکل می دهند.
ساختار روایت در داستان ضحاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان ضحاک، یکی از داستانهای اساطیری شاهنامه فردوسی، است که به لحاظ ساختار ویژه ای که دارد، از منظر دیدگاههای جدید نقد ادبی شایسته بررسی است. بنابراین، داستان مذکور براساس دیدگاههای گریماس، نظریه پرداز ساختارگرا نقد و تحلیل شده است . بر طبق الگوی گریماس: شناسنده(ضد قهرمان): ضحاک است؛ موضوع شناسایی: پادشاهی؛ فرستنده: اهریمن؛ گیرنده: ضحاک؛ نیروهای یاریگر: اهریمن و...؛ نیروهای مخالف: فریدون، کاوه و... به شمار می روند زنجیره های روایی در این داستان عبارتنداز: زنجیره پیمانی که بیانگرپیمانی بین فرستنده و گیرنده است؛ اجرایی که شامل آزمونها و ماموریتهای شناسنده است و انفصالی: که حاکی از سیر داستان از وضعیت نامتعادل و منفی به وضعیت مثبت است. بنابراین کارکردهای ویژه روایت دراین داستان شامل پیمان، آزمون و داوری است. در روایت این داستان، ساختار «قرار داد (یا ممنوعیت، نقض، مجازات»، به کارگرفته شده است؛ یعنی شناسنده (ضحاک) قراردادها و ممنوعیت ها را نقض می کند و سرانجام مجازات می شود.
بررسی ساختارروایی سه داستان از تاریخ بیهقی برمبنای الگوی کنش گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ بیهقی، اگرچه یک اثر تاریخی است، یکی از شاهکارهای ادب منثور فارسی به شمار می رود که پس از حدود هزار سال از تاریخ نگارش آن، هنوز هم خوانندگان بسیاری آن را با لذت و اشتیاق فراوان می خوانند و نویسنده آن را تحسین می کنند، حال آنکه حتّی نام بسیاری از کتاب های تاریخی همدوره و همعرض آن را کمتر شنیده اند. فرض این مقاله درباره چرایی این توفیق است؛ تاریخ بیهقی، اگرچه یک کتاب تاریخی است، از مرحله متون تاریخی عبور کرده و به حوزه متون ادبی و داستانی وارد شده است. روش برگزیده شده برای بررسی این فرض، الگوی کنش گریماس (از نظریه پردازان مشهور روایت و معناشناسی ساختارگرا ) است و نمونه هایی که از کتاب تاریخ بیهقی برای این بررسی انتخاب شده اند، داستان های بوبکر حصیری، افشین و بودلف و خیشخانه است. الگوی کنش شامل دو عامل است: کنشگر، هدف فرستنده، گیرنده، یاری دهنده و بازدارنده. کنشگر، نقش اصلی را دارد و سایر عوامل با توجّه به رابطه ای که با کنشگر اصلی دارند، روند داستان را پیش می برند. بررسی متون منتخب بر مبنای مربع معنا شناسی و زنجیره های روایی موجود در داستان و سیر شکل گیری معنا در آنها، مطابقت این متون را با الگوی کنش گریماس - که معیار سنجش متون داستانی است - تایید کرده و فرض مقاله را به اثبات رسانده است.
بررسی دو حکایت از باب سوم مرزبان نامه بر بنیاد «الگوی کنش» گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختارگرایی یکی از رایج ترین و دیرپاترین مکتب های روایت شناسی است. این دیدگاه به پیروی از زبانشناسی پایه ریزی شد؛و در پی تدوین دستور زبان داستان بود تا بتواند ساختار روایت های پایه(هسته) را توضیح دهد. بر اساس نظر گریماس(A.J.Greimas) هر داستان از تعدادی پی رفت و هر پی رفت از تعدادی الگوی کنش تشکیل شده است. مرزبان نامه یکی از آثار تمثیلی زبان فارسی است که سعدالدین وراوینی در اوایل قرن هفتم آن را از زبان طبری کهن به نثر فنی فارسی و به شیوه کلیله و دمنه ترجمه کرده است. ساختار منسجم و جنبه های روایی این اثر، سبب شده است که بتوان آن را از چشم انداز نظریه های نقد ادبی بازخوانی کرد. ازاینروی، کنش های( action) دو حکایت کنشگر محور داستان «شاه اردشیر و دانای مهران به» و داستان «سه شریک راهزن» از باب سوم که با طرح (plot) باب سوم پیوند دارد، با رویکرد گریماس بررسی می شود. در این مقاله بر پایه رویکرد گریماس نشان داده شده که این شیوه برای بررسی حکایت های فارسی از چه میزان توانایی برخوردار است. روشن شد که در این حکایت ها، کنشگرها مهمترین تشکیل دهنده عناصر داستان هستند که علاوه بر شخصیّت های اصلی، مفاهیم انتزاعی، ویژگی های شخصیّتی و ظاهری شخصیّت ها را نیز دربر می گیرند.
ساختار خرده روایت ها در پیرنگ خسرونامه؛ با تکیه بر الگوی کنشگران گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
197 - 210
حوزههای تخصصی:
گریماس (1917م) بر این عقیده است که در هر داستان شش موقعیت شامل فرستنده، گیرنده، فاعل، شیء ارزشی، نیروی بازدارنده و نیروی یاری دهنده و پنج وضعیت شامل وضعیت ابتدایی، نیروی تخریبگر، وضعیت میانی، نیروی سامان دهنده و وضعیت انتهایی وجود دارد. در منظومه «خسرونامه»، منسوب به عطار ، که منظومه ای غنایی و عاشقانه است، علاوه بر وجود موقعیت ها و وضعیت های گفته شده، با توجه به نقش شیء ارزشی(گلرخ)، که وقایع اصلی داستان به واسطه حضور او به وجود می آید، به جز روایت اصلی، خرده روایت هایی با پیرنگی جدا از پیرنگ اصلی شکل گرفته است ؛ به طوری که تعدد شخصیت ها باعث ایجاد اپیزودهای متعدد در داستان گردیده است و همین امر است که بر جذابیت این اثر می افزاید. بر همین اساس در این پژوهش بر آن ایم تا با تکیه بر الگوی کنشگران گریماس به تحلیل ساختار پیرنگ و جایگاه شیء ارزشی در داستان «خسرو نامه» بپردازیم. نتایج پژوهش حاضرکه به شیوه توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای فراهم آمده است، نشان می دهد که وجود خرده روایت ها و پیرنگ های نهفته در دل کلان روایت «خسرو نامه» علاوه بر ایجاد الگوهای سازه ای متعدد پیرنگ، باعث ایجاد تعلیق و اپیزود های متنوع گردیده است.
تحلیل ساختار روایی روایت های الیاس و ایلیا در قرآن کریم و عهد عتیق براساس رویکرد گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی، با دیدگاه فرمالیست ها درباره ماهیت روایت آغاز شد و متأثر از این جنبش ادبی، ولادیمیر پراپ به تحلیل گونه روایات پریان پرداخت و کوشید روند تغییرات در روایات پریان را نشان دهد و تمهید هنری تکرارشونده در پیرنگ آنها را بیابد. با ظهور جنبش ساختارگرایی، ساختارگرایانی چون آلگرداس گریماس نگاه خود را به همه ژانرهای روایی معطوف کرده و در جستجوی یافتن ساختار بنیادین یا ابر ساختار روایت بوده اند؛ بنابراین، گریماس در یکی از لایه های تحلیل روایی خود، عناصر نقشی و کارکردی روایت را بررسی و تحلیل و گسست های روایی تغییردهنده روایت را تبیین کرده است. پژوهش پیش رو، با به کارگیری رویکرد گریماس کوشیده است روایت ایلیا و الیاس، علیه السلام، را در عهد عتیق و قرآن کریم، تحلیل و طرح و نحو روایی دو روایت را تبیین کند، تا از این گذر بتواند به مطالعه نظام مند این دو متن دینی بپردازد و روابط بینامتنی در دو متن روایی با یک قصه و فابیولا را بررسی کند و به شناخت بهتر روایت قرآنی دست یابد. بدین منظور، با تحلیل داده ها به روش توصیفی تحلیلی به تبیین طرح دو روایت و مدل کنشگران آنها پرداخته و در پایان، ارتباط ژرف ساختی دو روایت را نشان داده است.
مهندسی عرفانی داستان تمثیلی پینوکیو بر اساس نظریه ی کنشی گریماس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
102 - 127
حوزههای تخصصی:
مهندسی ادبیات ،به عنوان یک از اصلی ترین سازوکارهای ساختاری کلام در متون ادبی ،از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. زیرا بافت ساختاری سخن، بر مبنای نوع هر یک ازگونه های ادبی، فرم وساختار منحصر به فردی را در خود نشان می دهد که می تواند جلوه ای از روابط ومناسبات اخلاقی ،اجتماعی ،فرهنگی و...در یک دوره ویا در یک جامعه باشد. در این میان ادبیات عرفانی با ساختار نظامند خود به جهت برخورداری از مبانی سلوک وطریقت سالکان ،طیف عظیمی ازروابط ومناسبات ادبیات داستانی را در بر می گیرد.در این خصوص داستان تمثیلی پینوکیو به دلیل بهره گیری از ساختاربنیادین داستانی وتمثیلی وهمچنین مناسبات ادبیات عرفانی ،بستر مناسبی را جهت نقد وتحلیل اصول ساختاری کلام بر مبنای اصول فکری ساختارگرایان فراهم می آورد. این پژوهش به شیوه ی توصیفی -تحلیلی وبه روش کتاب خانه ای (مطالعات کتاب ها وپایان نامه ها) به تبیین مهندسی عرفانی این داستان پرداخته است .هدف پژوهش حاضر،انعکاس مبانی جامعه ی یک دوران وشناخت ارزش های متعدد آن در افکار ،اندیشه ها وفرهنگ مردم یک دوره است.ضرورت پرداختن به چنین پژوهش هایی، بهره وری از شیوه های بیانی ادبیات عرفانی، به عنوان یکی از اصلی ترین مباحث انتقال سازوکارهای عرفانی ومبانی اصل خلقت است.
مربع نشانه شناسی و کاربرد آن در معناشناسی ساختاری قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه - معناشناسی یکی از دانش های جدید در زبانشناسی نوین است که موجب تحول بنیادین در نشانه شناسی ساخت گرای قرن بیستم شده است. یکی از زبان شناسان محقق در این رشته به نام آلژیر گریماس الگوهای تکمیلی و نوینی برای تحلیل نشانه - معناشناسی گفتمان به دنیای معاصر وارد کرده است. الگوی مربع نشانه شناختی، اولین الگوی تحلیلی معرفی شده از گریماس در نشانه - معناشناسی گفتمانی است. در این مقاله با استفاده از داده های اطلاعاتی موجود، ضمن معرفی این الگو، میزان کاربرد مربع نشانه شناختی در تفسیر قرآن بررسی می شود. براساس نتایج به دست آمده، تشکیل مربع نشانه شناختی ازطریق کشف روابط تقابلی در یک آیه یا یک سوره یا محتوایابی از کل قرآن نه تنها امکان پذیر است، سبب ایجاد یک شبکه معنایی گسترده در معنایابی موضوعی در قرآن می شود؛ ولی استفاده از این الگو برای دست یابی به لایه های عمیق تر معنایی و کشف دلالت های پنهان نص کافی نیست؛ زیرا عملکرد این الگو تنها آشکارکننده روابط تقابلی درون نص است و برای کشف لایه های عمیق تر معنا نیازمند ابزارهای دیگر تفسیر است؛ ازجمله توجه به سیاق، دلالت یابی ازطریق روایات، کمک گرفتن از آیات دیگر قرآن، بررسی روابط همنشینی و جانشینی در آیات.
تحلیل ساختار روایی داستان زکریا در قرآن کریم و عهدین بر اساس رویکرد تحلیل روایی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۴
19 - 40
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی یکی از شاخه های نوظهور مطالعات ادبی است که غایت خود را تحلیل علمیِ متون روایی قرار داده است و در این میان، رویکردهای چندی در این عرصه از سویی منتقدان ادبی و معناشناسان مطرح شده است که یکی از پربسامدترین آن ها، رویکرد روایت شناسیِ آلژیرداس گریماس است، از سوی دیگر، همواره بخشی از مطالعات قرآن کریم، به داستان های آن مربوط بوده است زیرا، بخش قابل توجهی از این متن مقدس، به داستان اختصاص یافته است و داستان های چندی در آن بیان شده اند که در این میان، برخی از آن ها مثل داستان زکریا، قصه مشترکی با عهدین دارند. بنابراین، پژوهش حاضر به منظور تحلیل روایت زکریا، رویکرد روایت شناسی گریماس را مد نظر قرار داده است و کوشیده با تحلیل پیرنگ و مدل کنشگران روایت قرآنی زکریا به تحلیل علمی این متن دست یابد اما از آن جا که متن ها در ارتباط بینامتنی با یکدیگر شکل می یابند، تحلیل روایی روایت عهدینی زکریا نیز مورد نظر قرار گرفته است تا با مطالعه روایت شناختی دو داستانی که یک فابیولا را مدنظر داشتند از شیوه داستان پردازی آن ها در این مورد، آگاهی بیشتری به دست آید و در پایان، ضمن تحلیل روایی دو روایت، ارتباط بینامتنی این دو متن آشکار و التفات قرآن کریم به داستان عهدینی نمایان می شود.
تحلیل ساختار روایت در متن و نگاره جنگ تیمور با سلطان محمود والی هندوستان بر مبنای الگوی کنشی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
41 - 51
حوزههای تخصصی:
در نشانه معناشناسی، تحلیل نظام های روایی، چگونگی کارکرد و دریافت معنا اهمیت دارد. از ساختارگرایانی که الگویی برای شناسایی ساختار روایت ارائه داد، گریماس بود. براساس نظریه گریماس هر روایت دو سطح اصلی و ظاهری دارد که سطح اصلی مبنای تحلیلِ روایت است. الگوی کنشی براساس تحلیل تقابل های دوگانه و زنجیره های روایی تحقق می یابد و هر نظام روایی به شش جز تقسیم گشته و یک محورکنشی را شامل می شود. در این پژوهش نگاره ای از ظفرنامه تیموری 935 با استفاده از روش تحلیل الگوی کنشی گریماس از طریق روش اسنادی و به صورت توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. در این تحقیق، طرح اصلی در ساختار روایت با استفاده از تقابل های دوگانه، زنجیره های روایی و الگوی کنشی در تصویر و روایت متنِ مرتبط با نگاره تحلیل شده است که از نظر ساختاری به متنی واحد تعلق دارد و در هر نگاره روایت خاص خود را داراست. همچنین شباهت ها و تفاوت های حاکم بر الگوی کنشی در مقایسه با متن و در نهایت ارزیابی میزان ارتباط ساختار روایی متن و نگاره با یکدیگر انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که این الگو قابل انطباق با نگارگری است و نگاره با دارا بودن دو سطح زیربنایی و روبنایی در ساختار تحلیل می تواند یک متن یا روایت مستقل باشد.