مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
بیبلیومتریک
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۴ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
573 - 601
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به پراکندگی پژوهش های قبلی و نبود نگاه جامع، هدف اصلی این پژوهش شناسایی عوامل مؤثر بر بازاریابی محتوای دیجیتال و دسته بندی آن ها اعم از سازه های پیشین، تصمیم ها، نتیجه ها، روش ها، بافتارها، نظریه ها و شکاف های پژوهشی این حوزه است. روش: روش اجرای پژوهش کیفی و از نوع مرور نظام مند بیبلیومتریک است و به کمک نرم افزار وی اُاِس ویور و زبان برنامه نویسی آر انجام شده است. یافته ها: در بخش تحلیل عملکرد، کشورها و نویسندگان پُراستناد شناسایی شد. در بخش ترسیم علم، پنج خوشه به دست آمد که عبارت اند از: محتوای تولیدشده توسط کاربر، تحلیل محتوای تولیدشده توسط کاربر، درگیرسازی مصرف کننده با برند، سرایت محتوا در اجتماعات جمعی و انواع منبع محتوا در تحلیل زوج های هم استنادی. در این میان، سه واژه پُرتکرار «محتوای تولید شده توسط کاربر»، «رسانه اجتماعی» و «ارتباطات توصیه ای کلامی» در تحلیل هم رخدادی واژگان معرفی شد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج، پنج سازه «ویژگی های رسانه اجتماعی»، «ویژگی های منبع»، «ویژگی های محتوا»، «ویژگی های اجتماعات جمعی آنلاین» و «ویژگی های مصرف کننده»، از سازه های بسیار مهم پیشین بازاریابی محتوای دیجیتال است. از نظر بافتار، «محصول»، «شخصیت فرد»، «تطبیق محتوا و رسانه»، «فرهنگ» و «هوش مصنوعی»، از بسترهای مهم این فرایند معرفی شده است. «مشارکت مصرف کننده» مهم ترین تصمیم رفتاری و «درگیرسازی مصرف کننده با برند» مهم ترین خروجی فرایند بازاریابی محتوای دیجیتال است.
شناسایی عوامل مؤثر روابط فرااجتماعی تأثیرگذاران اینستاگرام بر بازاریابی تأثیرگذار: رویکرد بیبلیومتریک
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
462 - 490
حوزههای تخصصی:
هدف: به لحاظ گسترش روزافزون رسانه های اجتماعی و اهمیت بازاریابی تأثیرگذار و با توجه به پراکندگی پژوهش های قبلی، هدف اصلی این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر روابط فرااجتماعی بر بازاریابی تأثیرگذار و دسته بندی آن ها، اعم از سازه های پیشین، تصمیم ها، نتیجه ها، روش ها، بافتارها، نظریه ها و شکاف های پژوهشی این حوزه است. روش: روش اجرای پژوهش کیفی و از نوع مرور نظام مند بیبلیومتریک با استفاده از نرم افزار وس ویور و زبان برنامه نویسی آر است. یافته ها: در بخش تحلیل، عملکرد کشورها و نویسندگان پُراستناد شناسایی شد و در بخش ترسیم علم، چهار خوشه به دست آمد که عبارت اند از: 1. بازاریابی تأثیرگذار؛ 2. تحلیل عوامل روان شناختی (درک جذابیت فیزیکی، اعتبار منبع و...) مؤثر بر تأثیرپذیری مخاطب؛ 3. تعامل فرااجتماعی و روابط فرااجتماعی؛ 4. متقاعدسازی. همچنین، سه واژه پُرتکرار «بازاریابی تأثیرگذار»، «رسانه اجتماعی» و «اثر» در تحلیل هم رخدادی واژگان شناسایی شده است. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که پنج سازه بسیار مهم پیشین بازاریابی تأثیرگذار عبارت اند از: ویژگی های فرد تأثیرگذار، ویژگی های مخاطب، ویژگی های رسانه اجتماعی، ویژگی های محتوا و ویژگی های روابط فرااجتماعی. همچنین، بسترهای مهم این فرایند از نظر بافتار عبارت اند از: فرهنگ، نوع ارتباط، شخصیت، تطابق فرد تأثیرگذار محتوا و هوش مصنوعی. افزون بر این، ایجاد و توسعه روابط فرااجتماعی، مهم ترین تصمیم رفتاری و افزایش اثربخشی بازاریابی تأثیرگذار، مهم ترین خروجی فرایند بازاریابی تأثیرگذار است. بر اساس آنچه بیان شد، مدیران می توانند با در نظر گرفتن سه موضوع، فرایند بازاریابی تأثیرگذار را بهبود بخشند: 1. ویژگی های منبع، برای مثال انتخاب اینفلوئنسر مناسب؛ 2. توجه به کانال مناسب و ویژگی های رسانه اجتماعی، به عنوان راه ارتباطی و دریافت بازخور و متناسب با بازار هدف؛ 3. توجه به نیاز مصرف کننده و ارائه محتوای متناسب با نیاز آن ها.
ارائه چارچوب مدیریت نیروی فروش در فروشگاه های زنجیره ای رفاه با بهره گیری از روش بیبلیومتریک و تحلیل مضمون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
114 - 141
حوزههای تخصصی:
تاکنون، تحقیقی به منظور ارائه ی یک الگوی معتبر و جامع در حوزه ی مدیریت نیروی فروش با روش کیفی به ویژه در صنعت خرده فروشی انجام نشده است. با توجه به این خلأ ، پژوهش کیفی حاضر با هدف ارائه ی یک الگوی جامع در زمینه ی مدیریت نیروی فروش در فروشگاه های خرده فروشی استان مازندران شکل گرفته است. این پژوهش در دو بخش تدوین شده است. در بخش اول کلیدواژه های مهم این حوزه با بهره گیری از روش تحلیل بیبلیومتریک از طریق جستجو در پایگاه داده ی اسکوپوس و ترسیم نقشه ی هم رخدادی کلیدواژه های مهم در نرم افزار VOSviewer کشف و شناسایی شدند و در بخش دوم با توجه به اینکه این کلیدواژه ها در حوزه ی پژوهش فعلی ناکارآ و محدود بودند، اقدام به مصاحبه ی عمیق نیمه ساختاریافته و تحلیل داده های حاصل از آن با کمک روش تحلیل مضمون گردید. بدین منظور 6 نفر از مدیران و سرپرستان فروش فروشگاه های زنجیره ای رفاه در سطح استان مازندران با کمک روش نمونه گیری هدفمند و تکنیک نمونه گیری قضاوتی انتخاب شدند و پس از انجام مصاحبه با این افراد و تحلیل داده های حاصله، 125 کد(مضمون پایه)، 37 مضمون فرعی در قالب 6 سازه ی اصلی شامل «برنامه ریزی سازمانی»، «طرحریزی برنامه های مالی»، «بهسازی اجتماعی کارکنان فروش»، «عارضه یابی نیروی فروش»، «کنترل فرایندهای فروش» و «تصحیح انحرافات» شکل دهی شدند و در پایان الگوی جامع مدیریت نیروی فروش در فروشگاه های زنجیره ای رفاه ترسیم گردید.
مرور نظام مند بر انتخاب شریک استراتژیک در استارت آپ ها (با رویکرد بیبلیومتریک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
248 - 264
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل موفقیت استارت آپ ها و کسب و کارهای نوپا درمسیر رشد و توسعه، انتخاب شریک استراتژیک است. بنابر این انجام این فرآیند کار ساده ای نیست و در این خصوص می بایست جنبه ها و معیارهای مختلفی مد نظر قرار گیرد.شناسایی و تحلیل ارتباط بین معیارهای انتخاب شریک می تواند برای بالابردن احتمال موفقیت و ادامه مسیر استارت آپ های شکل گرفته درون اکوسیستم کمک نموده تا باعث شود فعالان این اکو سیستم بتوانند تصمیم گیری های هوشمندانه تری داشته باشند. به جهت تحقق این امر، داشتن نگاه تکمیل، به هم پیوسته و یکپارچه برای بررسی موضوع پژوهش و به منظور پرکردن خلاهای موجود در این بین، این تحقیق به دنبال انجام موارد زیر است:عملکرد و رویکرد علمی محققان و فعالین اکوسیستم به جهت امکان بیان برخی از معیارهای انتخاب شریک و سرمایه گذار در کسب و کارهای نوپا و استارت آپ ها تحلیل شود.روش: روش به کار گرفته شده در پژوهش حاضر کیفی - مرور نظام مند بیبلیومتریک است و به این جهت از نرم افزار ووس ویور جهت ترسیم خوشه ها و تحلیل های آتی استفاده شده است یافته ها: کلمات غالب مورد استفاده در قسمت مربوط به ترسیم علم بدین شرح می باشند: عملکرد، کارآفرینی،نوآوری، سرمایه گذاری خطرپذیر،تاثیرات،شرکتها، سرمایه گذاری،رشد، شبکه ارتباطی و مدیریتهمچنین نویسندگان،کشورها و دانشگاه های پر استناد، نیز در بخش مرتبط با تحلیل عملکرد شناسایی و تحلیل شدند.
تعیین عوامل و سیر تکامل درگیرسازی مشتریان در کسب وکارها به روش بیبلیومتریک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
59 - 86
حوزههای تخصصی:
هدف: در سال های اخیر، مفهوم درگیرسازی مشتری موقعیت برجسته ای را در تحقیقات بازاریابی کسب کرده است. با وجود افزایش فزاینده علاقه به این مفهوم، کمبودی از جنبه ترسیم بدنه تحقیقات درگیرسازی در این حوزه نمایان است؛ افزون بر اینکه پژوهش های انجام شده در این حوزه، نگاه کل نگری به ادبیات پژوهش نداشته اند و فقط توجه خود را به بخش های کوچکی از حوزه درگیرسازی معطوف کرده اند. از سوی دیگر، وجود دیدگاه های تئوریک متفاوت درگیرسازی، این تئوری را چندپاره کرده است. بر اساس خلأ بیان شده، پژوهش حاضر با هدف ترسیم سیر تکاملی ادبیات پژوهش و ترسیم ساختار دانش حوزه درگیرسازی، دیدگاه جامعی را برای پژوهشگران و فعالان بازاریابی فراهم آورده است.
روش: پژوهش حاضر به لحاظ ماهیت داده، از نوع کیفی و از جنبه هدف، کاربردی و به لحاظ گردآوری داده، از نوع بیبلیومتریک است. روش بیبلیومتریک در قالب روش های ریاضی و آماری، به شناسایی خطوط فکری اندیشمندان یک حوزه و همچنین، تبیین سازه ها و زیربنای بدنه دانش و ارتباط بین آن ها می پردازد و دیدگاه غیرمتعصبانه ای را برای پژوهشگران فراهم می کند. کلیه تحلیل های پژوهش با زبان برنامه نویسی آر انجام شده است. در این پژوهش از تحلیل تماتیک، تحلیل تناظر و الگوریتم های خوشه بندی استفاده شده و تحلیل هم رخدادی کلمات نیز صورت گرفته است.
یافته ها: مهم ترین نویسندگان و مجله ها بین سال های ۲۰۰۹ تا ۲۰۲۲ مشخص شد. در این حوزه خانم هالوبیک اثرگذارترین نویسنده و همچنین، تحقیقات کسب وکار با تعداد ۴۱ مقاله چاپ شده، فعال ترین نشریه بوده است. بیشترین تألیف ها به کشورهای آمریکا، استرالیا و چین اختصاص داشته است. بیشترین کلمات پُرتکرار با درگیرسازی مشتری، کلمات رضایت مشتری، رفتار، اثر و توسعه سنجه بوده است. همچنین نتایج نشان داد که بیشترین تحقیقات صورت گرفته در زمینه درگیرسازی مشتری، روی بازاریابی شبکه های اجتماعی و وفاداری به برند تمرکز داشته است. به علاوه، بر اساس تحلیل هم رخدادی، سه خوشه از کلمات در ارتباط با مفاهیم درگیرسازی و سنجه های آن در شبکه های اجتماعی استخراج شد که عبارت بودند از: پیش شرط های درگیرسازی مشتری، بازاریابی توصیه ای و اثرهای شبکه های اجتماعی بر رفتارهای مشتری.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج نگاشت هیستوگراف، سه مسیر اصلی کاری اندیشمندان این حوزه تبیین شد. مسیر اول، نگاه منبع محور بودن مشتری برای سازمان است. از این منظر، سازمان می بایست بخشی از کنترل خود را به مشتری تفویض کند و همچنین برای آن ها مشوقی در نظر بگیرد. در عمل مشتری، بازاریاب شرکت است. مسیر دوم، با ظهور شبکه های اجتماعی و تعاملات سازمان مشتری و مشتری مشتری به اوج رسیده است. مجموعه وسیعی از تحقیقات در حوزه های انجمن برند، سنجه های درگیرسازی، محرک های ایجادکننده درگیرسازی، یعنی نوع محتوا، نگرش مشتری، صنعت و بافتار را دربرمی گیرد. مسیر سوم، چیرگی خدمات است. بر این مبنا، درگیرسازی، تعامل و تجربه های خلاقانه مشتری با برند تعریف می شود. این مسیر به سرعت از نگاه خُرد به سوی کلان در حال توسعه است و به احتمال زیاد، تحقیقات جدید روی کل کنشگران در یک اکوسیستم خدمات تمرکز می کند.
نگاشت و تحلیل روند پژوهش های استراتژی خروج: ترکیبی از بیبلیومتری و مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
284 - 317
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به ضعف پژوهش های داخلی و پراکندگی و فقدان تحلیل نظام مند از پژوهش های جهانی انتشار یافته در حیطه استراتژی خروج از کسب وکار، هدف اصلی این پژوهش، ترکیب یافته های تحقیقات طی سه دهه گذشته و ارائه تصویر کلان و فراهم آوردن بینشی ارزشمند از جهت گیری و روند پژوهش ها در این حوزه، به منظور کمک به بهبود جریان پژوهشی در آینده است تا شکاف موجود در تحقیقات این حوزه پوشش داده شود.
روش: از تلفیق دو روش مرور نظام مند و روش کتاب سنجی، به کمک نرم افزار برنامه نویسی «آر» برای شناسایی و تحلیل روند مطالعات استراتژی خروج از کسب وکار استفاده شده است.
یافته ها: بررسی شبکه هم رخدادی واژه های کلیدی نشان می دهد که سه شبکه با محوریت موضوعاتی همچون عملکرد، فروش دارایی و بقا شکل گرفته اند و به ترتیب بزرگ ترین شبکه هم رخدادی هستند. این واژگان بیشترین رشد انباشتی را در ۳۰ سال اخیر داشته اند که گویای اهمیت موضوعی آن ها، در پژوهش های استراتژی خروج است. برای مثال، واژه «عملکرد» با مفاهیمی همچون اکتساب، حکمرانی، تنوع گرایی و تصمیم گیری، بیشترین هم رخدادی (هم کاربردی) را داشته است. با توجه به یافته های حاصل از تحلیل هم استنادی منابع، نشریه های مدیریتی بیشترین ارجاعات را به یکدیگر داشته اند و دو خوشه بعدی، به ترتیب نشریه های مربوط به حوزه مدیریت مالی و اقتصاد است. چهار روند اصلی محرک های خروج، تصمیم گیری خروج، نحوه خروج و پیامدهای خروج، در تحقیقات استراتژی خروج شناسایی شدند. همچنین تحقیقات در این حوزه، بر اساس چندین دیدگاه نظری مانند نظریه نمایندگی، حاکمیت شرکتی، نظریه دیدگاه مبتنی بر منابع و قابلیت پویا تبیین شده است.
نتیجه گیری: تحقیقات مربوط به واگذاری ها، همچنان تحت سلطه مطالعات محرک ها و پیامدهای خروج است. محققان استراتژی، دو عامل محرک و پیامدهای خروج را به طور عمده، بر اساس نظریه نمایندگی، اقتصاد هزینه مبادله، دیدگاه مبتنی بر منابع و نظریه تکاملی بررسی و تبیین می کنند. تحقیقات موجود در خصوص حیطه مالی نیز، بیشتر روی اثر خروج بر عملکرد شرکت تابعه و سوابق مالی شرکت مادر (پس از خروج) متمرکزند و دیدگاه تئوری مورد توجه محققان در این حیطه، نظریه نمایندگی است. در حیطه اقتصاد نیز محققان با بررسی عوامل اقتصادی خُرد و کلان مانند تمرکز، رشد و اندازه و سودآوری صنعت، صرفه جویی به مقیاس، شدت سرمایه و هزینه ریخته شده، به تبیین موانع ورود و خروج از صنعت و همچنین، محرک های خروج از کسب وکار می پردازند. بر اساس یافته های این پژوهش، موضوعات ذیل، برای شکل دهی به جریان تحقیقات آتی پیشنهاد می شود: نقش تنوع گرایی به عنوان محرک خروج؛ نقش حاکمیت شرکتی در کاهش عملکرد و خروج از کسب وکار؛ عوامل مؤثر در تصمیم گیری خروج در زمان بهینه و غیربهینه؛ بررسی نقش امکان به کارگیری مجدد منابع سازمان در کسب وکار جدید، به عنوان تسهیلگر خروج و کاهش دهنده پیامدهای منفی خروج؛ بررسی نقش قابلیت های سازمانی در شناخت و رصد به موقع سیگنال های محرک خروج؛ بررسی پیامدهای خارجی و داخلی ناشی از خروج از کسب وکار و چگونگی پاسخ به آن ها.
نقش فناوری واقعیت افزوده در تکامل بازاریابی: یک مطالعه مرورسیستماتیک و تحلیل بیبلیومتریک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۹
119 - 157
حوزههای تخصصی:
فناوری واقعیت افزوده (AR) یک موضوع در حال ظهور برای مدیران در رشته_های مختلف است در حالی که ادبیات فناوری واقعیت افزوده در حال رشد است، هیچ تجزیه و تحلیل جامع از فناوری واقعیت افزوده در تحول بازاریابی وجود ندارد هدف این تحقیق پر کردن شکاف دانش با ارائه یک مرور کلی کتاب شناسی چند وجهی از ادبیات فناوری واقعیت افزوده در بازاریابی و آشکار کردن روند ، زمینه های تمرکز و پایه_های فکری آن است. این مطالعه بر اساس 496 مقاله منتشر شده در Web of Science در سال_های 1996 و 2023 است. بر اساس یافته_ها ، این مفهوم عمدتا حول هفت حوزه اصلی می باشد: تعامل بین انسان و ماشین در آینده دیجیتال مارکتینگ و متاورس ، تبلیغات و پاسخ مشتری در خرید آنلاین ، چالش های بازاریابی در صنعت 4و فناروی های نوین ، تأثیر فناوری مجازی بر وفاداری مشتری در خرده فروشی، پذیرش فناوری برنیات رفتاری افراد درگردشگری ، بازاریابی فناوری واقعیت افزوده در فرآیند تصمیم گیری خریداران و برند و در نهایت غنای رسانه های اجتماعی در تجارت الکترونیک در زمان کرونا. در حالی که اولویت ها و موضوعات تحقیقاتی در طول زمان تکامل یافته_اند ، مفاهیم کلیدی مانند تجربه خرید، رفتار خریدار، تصمیم_گیری خرید، پذیرش فناوری تکرار شده است. سه مکتب تأثیرگذار واقعیت افزوده در بازاریابی با نظریه یکپارچه، نظریه رفتار برنامه ریزی شده و نظریه ارزیابی شناختی مرتبط هستند که پایه های فکری این رشته را شکل داده_اند اما معتقدیم که تنوع بیشتری از زمینه_ها برای بررسی و توصیف فناوری واقعیت افزوده در تحول بازاریابی مورد نیاز است.
بررسی نظام مند ادبیات خلق ارزش بر مبنای نظریه ذی نفعان در صنعت هتلداری (تحلیل بیبلیومتریک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات خلق ارزش در دهه گذشته، رشد قابل توجهی در ارتباط با هتلداری را تجربه کرده است که این رشد به دلیل اهمیت مسائل خلق ارزش برای ذی نفعان مرتبط با فعالیت های هتلداری است که برای تأمین منافع و توسعه فعالیت ها حیاتی است. روابط بین خلق ارزش و نظریه ذی نفعان در ادبیات موردبررسی قرار گرفته است، با این حال مطالعات و بررسی های لازم و بنیادین در مورد این ادبیات وجود نداردبه منظور برطرف کردن این خلأ تحقیقاتی، در این مقاله به تجزیه وتحلیل کتاب سنجی ادبیات پرداخته شده است که به طورهم زمان پژوهش ها و متون علمی مرتبط با خلق ارزش و تئوری ذی نفعان در هتلداری را بررسی می کند.این مقاله به تجزیه وتحلیل کتاب سنجی ادبیات پرداخته و پژوهش های مرتبط با خلق ارزش و تئوری ذی نفعان در هتلداری را بررسی می کند. با جستجو و فیلتر اسناد، 6690 سند مربوط به بازه 2024-2005 از وب آو ساینس تحلیل و با نرم افزار ووس ویور مصورسازی داده ها و نقشه برداری از خوشه ها و نشان دادن روابط متنوع بین ادبیات استفاده شده است. نتایج این مقاله روند رشد و افول ادبیات، مقالات اصلی، نویسندگان، مجلات، مؤسسات و کشورهایی را که بر خلق ارزش بر مبنای تئوری ذینعان تمرکز داشته اند را مشخص نمود.هم رخدادی کلیدواژه ها نشان داد که «خلق ارزش»، «نوآوری»، «خلق مشترک ارزش»،«مدل کسب وکار»،«سرمایه فکری»،«کارآفرینی اجتماعی»،«نوآوری مدل کسب وکار»، «پایداری»،«کارآفرینی»، «منطق حاکم بر خدمات»،«ارزش»،«مسئولیت اجتماعی شرکت»، «نوآوری باز»، «هم آفرینی»،«جذب ارزش»، «مدیریت دانش»، «مدل های کسب وکار»، «ارزش مشتری»، «استراتژی»،«دیدگاه مبتنی بر منابع»،«عملکرد»، «قابلیت های پویا»،«سرمایه اجتماعی»، «مزیت رقابتی»، «تحول دیجیتال»، «عملکرد شرکت»،«دیجیتالی شدن»،«اکوسیستم ها»، «تخصیص ارزش «و «رقابت همکارانه» کلیدواژه های رایج در ارتباط با موضوع پژوهش بودند.
بررسی نظام مند شبکه های علمی و روندهای پژوهشی در موضوع معرکه بودن برند با رویکرد بیبلیومتریک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
198 - 218
حوزههای تخصصی:
معرکه بودن برند، به عنوان یک مفهوم نوظهور در حوزه بازاریابی و مدیریت برند، در سال های اخیر به دلیل تأثیرات قابل توجه آن بر رفتار مصرف کننده، ایجاد پیوندهای عاطفی و تقویت مزیت رقابتی برندها مورد توجه پژوهشگران و مدیران قرار گرفته است. این مفهوم با تمرکز بر اصالت، نوآوری و ارزش های اجتماعی و فرهنگی، برندها را از دیدگاه مصرف کنندگان متمایز و جذاب می سازد. این مطالعه با هدف بررسی نظام مند شبکه های علمی و روندهای پژوهشی مرتبط با معرکه بودن برند، به دنبال شناسایی روندهای کلیدی، خوشه های موضوعی اصلی، شبکه های همکاری علمی و شکاف های موجود در این حوزه است. پژوهش حاضر از نظر ماهیت داده ها رویکردی کیفی دارد و با استفاده از روش بیبلیومتریک، ۲۹۳ مقاله منتشرشده بین سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۵ را از پایگاه داده Scopus استخراج کرده و با بهره گیری از نرم افزارهای VOSviewer و بسته Bibliometrix در RStudio تحلیل نموده است.نتایج تحلیل نشان داد که تولید علمی در این حوزه از سال ۲۰۱۹ به بعد با نرخ رشد سالانه ۲۵.۱۷ درصد افزایش چشمگیری داشته است. پژوهش ها در ۹ خوشه موضوعی اصلی از جمله برند و رفتار مصرف کننده، رسانه های اجتماعی و تعامل دیجیتال، گردشگری و صنعت مهمان داری، و پایداری و توسعه فناوری سازمان یافته اند. کشورهای ایالات متحده، هند و چین به عنوان پیشگامان همکاری های علمی شناخته شدند و موضوعات نوظهوری نظیر هوش مصنوعی و توسعه پایدار در سال های اخیر برجسته شده اند.این مطالعه نشان داد که معرکه بودن برند از یک مفهوم صرفاً احساسی و زیبایی شناختی به یک راهبرد چندوجهی با ابعاد فناورانه، اجتماعی و اقتصادی تکامل یافته است.