مطالب مرتبط با کلیدواژه

ملت


۸۱.

اساس و قوۀ موسس: نظریۀ حقوق سیاسی اشمیت(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۵۱ تعداد دانلود : ۵۴
با ظهور مدرنیته، نظم سیاسی و حقوقی جهان تغییرات عمده ای را تجربه کرد. یکی از نتایج این تغییرات، ایجاد قانون اساسی به عنوان سند موسس نظم حقوقی-سیاسی بود. کارل اشمیت، حقوق دان آلمانی، در قرن بیستم تلاش کرد تا مفاهیم جدیدی را در این حوزه معرفی کند. او میان دو مفهوم قانونِ اساسی و اساس تفاوت قائل شد و معتقد بود که وحدتِ سیاسی یک ملت بر اساس تصمیمات سیاسی (اساس) ایجاد می شود و نه بر اساس قوانینِ اساسی مدون. به نظر اشمیت، اساس، تصمیمی سیاسی است که به شکل دهی و تأسیس دولت می انجامد و مقدم بر هر قانونِ اساسی است. اساس نزد اشمیت، بیش از یک قرارداد یا مجموعه ای از قوانین است و بازتابِ آگاهیِ سیاسی مردم به هویت و توانایی خود برای تعیین سرنوشتِ سیاسی آنان است. همچنین اساس، محصول قوه ی موسس است. قوه ی موسس به عنوان اراده ای سیاسی، مردم را قادر می سازد که درباره ماهیتِ هستی سیاسی خود تصمیم بگیرند و این تصمیمات اساسی، مبنای نظمِ حقوقی-سیاسی را تعیین می کند. در این رویکرد، قوه ی موسس نه تنها نمایانگر اراده ی مردم است بلکه به آنها آگاهی می دهد که چگونه هویت سیاسی خود را متمایز از دیگران ایجاد کنند و به وجود آورند.
۸۲.

ناسیونالیسم در تاریخ چپ: مطالعه ی خوانش تاریخ نگاری چپ ایران از ملت و ملی گرایی؛ یک تحلیل مضمونی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تاریخ چپ ارتدوکسی تاریخ چپ نئومارکسیستی ملت ملی گرایی فئودالیسم ایرانی استبداد ایرانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵ تعداد دانلود : ۳۸
مطالعه حاضر با تمرکز بر مورد مشخص ایران به بررسی مواجه ی تاریخ چپ ایران با «ملت» و «ملی گرایی» پرداخته است. تحقیق با نگرداشت چهارچوب مفهومی استخراج شده از نسبت کاوی مارکسیسم و ملی گرایی و با روش تحلیل مضمونی براون و کلارک (در شیوه ای مقایسه ای) انجام شده است. به این ترتیب پس از انتخاب 13 متن تاریخی از 9 تاریخی نگار چپ ایران به روش نمونه گیری نظری سپس تحلیل مقایسه ای مضامین آن، 12 مضمون اصلی و دو مضمون فرعی استخراج شد. بررسی مقایسه ای مضمون ها با نگرداشت مفاهیم تحقیق، به شناسایی دو سنخ تاریخ نگاری چپ منجر شد: 1-تاریخ چپ ارتدوکسی 2-تاریخ چپ نئومارکسیستی: نوع اول با مضمون مرکزی (فئودالیسم ایرانی)، بررسی ساختار فئودالیسم ایران را دستور کار قرار داده است. نوع دوم که اخیر، به شمار می رود فهم تاریخی ایران را به یک ثابت ساختاری و فراتاریخی یعنی (استبداد ایرانی) تقلیل می دهد. در نوع نخست در باره ملت و ملی گرایی نوعی از سکوت یا خاموشی معنادار ملاحظه گردید. با این همه در تاریخ چپ نئومارکسی، ملت و ملی گرایی فعال است. ملت در یک ساخت طبقاتی، در تضاد با دولت به طور خاص در لحظات مبارزاتی (انقلاب/جنبش) ادراک می شود از این رو ملت در این نوع تاریخ، واقیعتی سیال است. همچنین ملی گرایی در دو سطح توده و دولت هر دو به صورت ابزاری ایدئولوژیکی در بسیج، اذعام و همگون سازی جمعی/سیاسی طرح می گردد که به طور خاص از ناسیونالیسم توده خوانشی ایجابی و از ناسیونالیسم دولت خوانشی ستیزه جو (افیون توده) به دست داده شده است