مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
خواجه نصیر
حوزههای تخصصی:
دیدگاه ارسطو درباره تهی بودن یا نبودن حدود قضایا به دو گونه تفسیر شده است. مطابق یک تفسیر، حدود قضایا همیشه واجد فرد یا افراد موجودند و تهی نمیباشند. بنابرین، در قضایای سالبه نیز مجموعه افراد موضوع هیچگاه مجموعه یی تهی نیست. از این جهت بین قضیه سالبه و موجبه در مورد لزوم وجود افراد برای موضوع تفاوتی وجود ندارد. بنا به تفسیر دیگر، در هرقضیه یی، سالبه باشد یا موجبه، نخست اجزای قضیه باید مورد تصور قرار بگیرند و بوجود ذهنی موجود شوند، آنگاه اگر قضیه موجبه بود علاوه بر این تصور ذهنی، باید فرد موجود یا مفروض الوجودی هم داشته باشد که بتواند مورد یک حکم ایجابی واقع شود. ولی اگر قضیه سالبه بود جز همان وجود ذهنی قضیه که برای انعقاد حکم لازم است، نیاز دیگری به فرد موجود یا مفروض الوجودی که وصف محمول را بپذیرد نیست و از این جهت میان قضیه سالبه و موجبه تفاوت هست. خواجه نصیر در تفسیر خود از قضیه سالبه به هر دو وجه توجه کرده و هر یک از دو تفسیر را به وجهی درست دانسته است. تفسیر نخست با توجه به قضایایی که در علوم مورد استفاده قرار میگیرند و پیوسته ناظر به حقایق خارجی هستند، تفسیری درست تلقی میشود و تفسیر دوم بلحاظ مطلق قضیه سالبه و اینکه امر معدوم از آن جهت که معدوم است متصف به وصفی، از جمله وصف محمول، نیست، درست میباشد.
دگردیسی مفهوم سعادت در فلسفه اسلامی از کندی تا خواجه نصیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۷۷
1 - 28
حوزههای تخصصی:
در واکاوی پرسش از مصداق سعادت اخلاقی و با وفاداری به ظاهر الفاظ، پاسخی تقریبا یک دست در کلمات فلاسفه اسلامی بیان شده که از تجمیع سعادت دنیوی و اخروی، یا اصلاح توأمان نظام معاش و معاد حکایت می کند. اما در خوانش تفصیلی تر، پرسش از ترجیح جانب دنیوی یا اخروی سعادت همچنان گشوده است. مطابق نتایج حاضر، از عصر کندی تا زکریای رازی سعادت اخروی را در امتداد سعادت دنیوی می یابیم. با ظهور فارابی و تا پیش از خواجه نصیر جریانی حاکم می شود که در پی توازن سعادت دنیوی و اخروی است. در اخلاق ناصری نگرشی به بار می نشیند که سکونت دنیوی را به عنوان مقدمه جبری یا داروی شفای اخروی تلقی می کند و از پی آن مضمون سعادت دنیوی عملا متروک می گردد. با این حال از پی تغییر موازنه به سود سعادت اخروی، مسیر تضعیف عمران اجتماعی به نفع سعادت فردی رواج می یابد. تحلیل انتقادی این وضع هدف مقاله پیش روست.
باز خوانی تعریف عکس مستوی در قضایای مطلقه با تاکید بر اشکالات محقق طوسی بر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فارابی اولین منطق دان مسلمانی است که در آثارش به تعریف عکس مستوی پرداخته است. ابن سینا با وامداری از او و با افزودن قیدی «بقاء کذب»، عکس مستوی را چنین تعریف کرده:«جابجایی موضوع و محمول به همراه بقاء کیف، صدق و کذب». منطقییون پس از ابن سینا و در راسشان محقق طوسی بر این تعریف چندین اشکال گرفته اند و سعی در ارائه تعریفی دقیق و سازوار با نظام منطقی داشته اند. در این پژوهش ضمن سنجش و ارزیابی این نقض و ابرام ها، به بررسی سیر تاریخی تعریف عکس مستوی توسط منطق دانان مسلمان پرداخته شده است. به همین منظور تطورات تعریف عکس مستوی مورد مطالعه قرار گرفته و با ذکر اشکالاتِ تعاریفِ منطق دانانی چون «فارابی»، «اخوان الصفا»، «فخر رازی»، «ابن سهلان ساوی» و... به این نتیجه رهنمون شده ایم که تعریف «خونجی» و هم عصرانش(«محقق طوسی»، «ارموی» و...) تعریفی مناسب و بی اشکال و به اصطلاح جامع افراد و مانع اغیار است.
دین و دولت از نگاه توماس آکوئیناس و خواجه نصیر الدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال هفتم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۶
63 - 90
حوزههای تخصصی:
از آنجا که خواجه نصیر الدین طوسی و توماس آکوئیناس هر دو فیلسوف و متکلم برجسته از دو دین ابراهیمی ( اسلام و مسیحیت)، عقلگرا، تحول خواه، و از قضا هردو همعصر بوده و در آثار خود به مبحث دین و دولت پرداخته اند، این پرسش قابل طرح است که آیا از دیدگاه این دو متفکر تشکیل دولت و اداره آن، منحصرا امری دینی- الهی است یا امری طبیعی و مربوط به طبع مدنی انسان است؟ این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی در صدد است که ضمن بررسی دیدگاه این دو متفکر اسلامی و مسیحی ( خواجه نصیر و توماس آکوئیناس)، به سئوال فوق الذکر پاسخ دهد. داده های این پژوهش نشان می دهد که هم توماس آکوئیناس و هم خواجه نصیر الدین طوسی مشروعیت دولت را فارغ از الهی بودن یا عرفی بودنش؛ به عنوان امری طبیعی مشروط به رعایت عدالت، و برخورداری ازحکمت و خرد می دانند. از نظر خواجه نصیر الدین طوسی، اداره مدینه فاضله محدود به پیامبران و امامان که ممتاز به الهام الهی اند نیست بلکه حکما که ممتاز به قوت عقل اند نیز شایسته رهبری و اداره مدینه فاضله اند. از نظر توماس آکوئیناس نیز هرحکومتی که عادلانه و عاقلانه عمل کند، درجهت خیر عموم و همسو با طبیعت و فطرت بشری است و لازم الاتباع خواهد بود.
تطبیق سند تحول بنیادین آموزش وپرورش جمهوری اسلامی ایران با اندیشه های تربیتی خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش تطبیق سند تحول بنیادین آموزش وپرورش جمهوری اسلامی ایران با اندیشه های تربیتی خواجه نصیرالدین طوسی از جنبه های انسان شناختی، معرفت شناختی و دین شناختی است. روش تحقیق در پژوهش حاضر با در نظر گرفتن موضوع و محور تحقیق، تحلیل محتوای کیفی است. حوزه پژوهش، متون، پژوهش های انجام شده و اسناد مربوط به مبانی، اصول، اهداف و مؤلفه های مؤثر در تعلیم وتربیت بوده که از منابع موجود در نظام تعلیم وتربیت اسلام استخراج گردیده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که سند تحول بنیادین در بخش هایی با نظرات تربیتی خواجه نصیرالدین همخوانی دارد و چنین استنباط می شود که بین این دو افتراقاتی نیز وجود دارد. در حوزه انسان شناختی سند تحول همچون آراء تربیتی خواجه نصیر، در مقوله هایی مانند قدرت و اختیار، مرکب بودن انسان، باور به حیات ابدی و نیروی تعقل و خردورزی دیدگاهی یکسان دارد. اما با وجود چنین اشتراکات، تفاوت هایی نیز وجود دارد. در حوزه معرفت شناسی سند تحول در این حوزه با آراء تربیتی خواجه نصیرالدین دیدگاهی یکسان دارد. باوجوداین همانندی، آراء تربیتی خواجه نصیر معرفت حقیقی را ادراک معقولات می داند ولی سند تحول معرفت حقیقی را از طریق وحی و الهام امکان پذیر می داند. در حوزه دین شناسی سند تحول همچون آراء تربیتی خواجه نصیرالدین، وحی را مهم ترین راه کسب معرفت می داند.
تبیین چندگانگی مطرح شده در نظریه «معاد» خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
خواجه نصیرالدین طوسی از منظر دو دانش کلام و فلسفه، شخصیتی دوگانه به نظر می آید. زیرا گاهی در یک مسئله علمی دو رأی مختلف داده است؛ یکی به شیوه اهل کلام و دیگری به روش فیلسوفان. در وهله نخست به ذهن می آید، که خواجه دچار تعارض شده است. برای نمونه، خواجه با دیدگاه فلسفی، اعاده معدوم را جایز نمی داند و ازسویی در مقدمات بحث معاد پذیرفته است که اِعدام عالم ممکن و مطابق ادله نقلی است. در این مقاله به مطالعه «معاد» خواهیم پرداخت و سپس در مقام داوری، احتمالات ممکن را طرح کرده و از میان آن ها، دیدگاهی را که از دید ما با واقعیت مطابق است، به عنوان دیدگاه برگزیده انتخاب می کنیم. این نوشتار در داوری خود، برپایه عبارات خواجه نصیر و درنظر داشتن موقعیت اجتماعی و علمی و ویژگی روزگار زندگی وی که با هجوم گسترده متکلمان بر ضد فیلسوفان روبه رو بود، همچنین باتوجه به شخصیت میانه رو، حق محور و دانش دوست مرحوم خواجه، غبار تعارض را از چهره او می زداید و چنین حکم می کند که شخصیت وی متعارض نماست و نه متعارض. این تحقیق براساس پژوهش در آثار خواجه شکل گرفته است. این آثار بیشتر به صورت کتابخانه ای انجام شد. ولی در همه این موارد کوشیده ایم تا دیدگاه خواجه پس از تحلیل و بررسی جهات محتمل، نقل شود. ازاین رو، در جاهایی که نیاز بود، از عبارات شارحان نیز، یاری گرفته ایم.
بررسی وضعیت تکاملی علم ریاضی در عصر ایلخانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم و تمدن در اسلام سال چهارم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۳
10 - 26
حوزههای تخصصی:
بخش مهمی از زایش و پویش علوم ریاضی کلاسیک، مدیون ایرانیان در فرایند تمدن اسلامی است که در پی اجرای سیاست و درایت دولت ها و دانشمندان عصر بویهی، سلاجقه و ایلخانی به دست آمد، بنابراین می توان گفت: از پدیده های مهم تاریخ علم و تاریخ اجتماعی دوره میانه اسلامی، توسعه فوق العاده و هم زمان علوم ریاضی و مذهب تشیع در عصر ایلخانی است که اغلب با تدبیر سیاسی-علمی خواجه نصیرالدین طوسی همراه بود. مغولان که برخی از مورخان نحوه و آثار ورود آنان به ایران را با تصرف آن توسط اعراب مسلمان مشابه می پندارند، مرحله ای از تحول و تطور تاریخ علوم ریاضی را در ایران رقم زدند. مراغه و تبریز به مرکز فعالیت دانشمندان و پایتخت علمی ایلخانی مبدل گشت و علوم عقلی و نقلی اسلامی و خاصه علوم مربوط به شیعی توسعه شگرفی یافت، موضوعی که به روشنی تبیین نشده است، از این رو، مقاله حاضر در صدد است به روش توصیفی-تحلیلی و با مطالعات کتابخانه ای به این سئوال پاسخ دهد که: جزئیات دستاوردهای علمی در حساب، جبر، هندسه و مثلثات چه بوده است؟ یافته های این پژوهش، نشان می دهد در این دوره، با اوج گیری تولید ارصاد و نگارش زیج ها به چنان نوآوری های شگفت انگیزی دست پیدا کرد که به کالای رایج صادراتی به اروپا تبدیل گشت.
میزان اثرپذیری کلام فلسفی خواجه از حکمت سینوی در مباحثِ «واجب تعالی» و «هستی شناسی»(مقاله علمی وزارت علوم)
در سراسر اندیشه های کلامی خواجه نصیر الدین طوسی، فیلسوف و متکلم امامیه، تأثیر حکمت سینوی مشهود است. او روش فلسفی را با تأسی از همان حکمت در کلام امامیه معمول و متداول کرد. این روش امروزه همچنان مورد استفاده متکلمان شیعی بعد از او قرار گرفته است. در این مقاله میزان اثرپذیری محقق طوسی از ابن سینا در دو مسأله «براهین اثبات وجود خداوند و یگانگی او» و «هستی شناسی» بررسی و تحلیل شده است. این مقاله دو بخش عمده دارد؛ بخش نخست به موارد اثرپذیری کلام خواجه از حکمت سینوی و بخش دوم، به موارد استقلال دیدگاه او از شیخ الرئیس در دو مسأله یاد شده، با استفاده از مهم ترین آثار کلامی و فلسفی ایشان، اختصاص یافته است. این پژوهش مؤید آن است که محقق طوسی، ضمن پایبندی به عقلانیت محض در ارائه عقاید امامیه، در تدوین و ساختار آثار کلامی خود نیز روش فلسفی ابن سینا را به کار گرفته و از برخی براهین او در مبحث «اثبات وجود خداوند و یگانگی او» و بخشی از «مبانی هستی شناختی» دیدگاه وی سود برده است. این در حالی است که از به کارگیری دیگر دیدگاه های شیخ الرئیس در این موضوعات، که استدلال آن از استحکام لازم برخوردار نیست، پرهیز کرده است.
بررسی جایگاه و نقش ملاصدرا و برخی از شاگردانش در فلسفی شدن کلام شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اوضاع ایران در اواخر قرن هشتم هجری با حوادثی همراه شد که سبب تأثیرگذاری در مسائل فرهنگی و فکری آن دوران شد. با تأسیس دولت صفوی، تشیع به عنوان مذهب رسمی اعلام و وارد جریان های اجتماعی شد و عالمان و اندیشمندان شیعه نیز از حالت انفعالی خارج شدند. با وارد شدن تفکر عقلانی به این جریان ها، آرای جدید در میان حکما و متکلمان به وجود آمد، در قرن دهم حکمت الهی با تحولات اساسی روبه رو شد و فلسفه اسلامی که مبتنی بر آموزه های شیعی بود، به وسیله ملاصدرا و با الهام گرفتن از اندیشه عارفان و حکیمان پیشین، وارد دوره تازه ای شد. ملاصدرا با وارد کردن مسائلی تازه در فلسفه، مکتبی جدید به نام حکمت متعالیه بنیان نهاد و با این مکتب، فرایند شرعی شدن عقل در مسیر تازه قرار گرفت و به اختلافات عقل گرایان و باطنی گرایان از دین پایان داد. ملاصدرا اختلافات را با سبکی جدید حل کرد. او با استفاده از روش فلسفی خود، سعی در تبیین، تحکیم و دفاع از اعتقادات داشت و نوعی کلام فلسفی ایجاد کرد و در این مسیر، با استفاده از روش های استدلالی مشاء، تجربه های شخصی عارفان و با تأویل های تازه ای از آیه های قرآن و پایه های اعتقادی، توانست شیوه جدیدی از دین شناسی فلسفی، یعنی کلام فلسفی را به وجود آورد، بعد از او، شاگردانش این مسیر را ادامه دادند و هریک نقش مهمی در شکوفا کردن کلام فلسفی ملاصدرا ایفا کردند. این پژوهش، ضمن بررسی رویکردها و دوره های مختلف علم کلام، به جایگاه مهم ملاصدرا در به اوج رساندن این رویکرد اشاره کرده است و با روشی توصیفی تحلیلی به تبیین این مسئله پرداخته است.
مقایسه «جهت گیری حکمای قدیم اسلامی در رابطه با معیشت» با «جهت گیری امروزی علم اقتصاد»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و بانکداری اسلامی دوره ۳ بهار ۱۳۹۳ شماره ۶
117 - 134
حوزههای تخصصی:
امروزه به علمی که عهده دار تبیین امور معیشتی مردم شده است Economics گویند که در فارسی به علم اقتصاد ترجمه شده است. «اِکانمیکس» ریشه در «تدبیر منزل» دارد که سابقاً حکمای اسلامی در آن باره رساله هایی داشته اند. در این مقاله با لحاظ رابطه «اکانمیکس» و «تدبیر منزل» به مقایسه نظرات حکمای اسلامی در باب «تدبیر منزل» با آنچه امروزه در قالب اِکانمیکس عرضه شده است، پرداخته می شود تا تفارق ها و تقارب ها مشخص گردد. این نوشتار که به لحاظ جمع آوری مطالب کتابخانه ای، و در تبیین تفارق ها و تقارب ها، تحلیلی و توصیفی می باشد به این نتیجه می رسد که امروزه خبری از اصلاح نفس و تحقق تعالیم دین در چارچوب اِکانمیکس نیست بلکه اِکانمیکس بعضاً در تضادّ با اصلاح نفس و تعالیم دین ظاهر می شود و تنها در حوزه عقل معاش است که ممکن است «تدبیر منزل» ارائه شده توسط حکمای اسلامی با «تدبیر منزل»ی که امروزه در قالب اِکانمیکس عرضه می شود هم راستا باشد؛ اقتصاد نه به معنای «اِکانمی» بلکه به معنای «میانه روی»، یکی از اصول «تدبیر منزل» در نظر حکمای اسلامی به حساب می آمده است که در ادبیات دینی نیز اینچنین می باشد.
روش شناسی خواجه نصیر طوسی و علامه حلی در مسئله خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
147 - 167
حوزههای تخصصی:
بررسی مبانی فکری و جایگاه فلسفه و کلام در مفهوم سازی خدا نزد فیلسوفان و متکلمان، رویکرد آن ها را در خصوص مسئله خدا روشن می سازد. مسئله خدا در دیدگاه خواجه نصیر و علامه حلی، دو متکلم «حله»، باتوجه به مبانی فکری و فلسفی -کلامی آن ها و جایگاه فلسفه و کلام در مفهوم سازی خدا نزد آن ها چگونه بررسی می شود؟ رویکرد آن ها به مسئله خدا تا چه میزان به هم تحویل پذیر است و تا چه حدی از هم فاصله می گیرند؟ در این نوشتار، به بررسی این مسئله از دو ساحت صوری و روشی-محتوایی می پردازیم. در ساحت صوری، به بحث درباره نحوه چینش مطالب در آثار آن ها باتوجه به مبانی فلسفی کلامی آن ها و تلقی ای که از این رهگذر از خدا دارند و در ساحت روشی محتوایی، به بحث در روش شناخت و اثبات خدا و تبیین صفات (توأمان روش و محتوا) به مسئله خدا و مفهوم خدا نزد آن ها می پردازیم که خواجه به خدایی فلسفی معتقد است و علامه حلی با نگاهی درون دینی تر، خدایی دینی- فلسفی را مطرح می کند. در ساحت محتوایی، در روش اثبات وجود خدا در مفهوم سازی خدا، نظر آن ها هم پوشانی دارد و در ساختار صوری و بحث شناخت خدا، بنابر مبانی فکری آن ها تفاوت هایی دارند.
یادداشت های لغوی و ادبی (2) درباره معیار الاشعار الشمسیة، رساله ای عروضی از حسام الدین خویی
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۵ آذر و دی ۱۴۰۳ شماره ۵ (پیاپی ۲۰۹)
347 - 362
حوزههای تخصصی:
در این یادداشت به معرفی رساله ای عروضی از حسام الدین خویی با عنوان معیار الاشعار الشمسیه می پردازم که ویژگی های مهمی در تبیین و طبقه بندی اوزان شعر، متفاوت با سنت شمس قیس و خواجه نصیر، دارد. در ضمن بحث شواهدی از کاربرد اتانین در تبیین وزن شعر در منابع مختلف از جمله رسالات موسیقی، اشعار و منابع عروضی ارائه کرده ام و نشان داده ام که تقطیع اتانینی سنتی بسیار کهن نزد موسیقیدانان بوده و نشانه های آن را در رسالات عروضی متعلق به سنت های غیر از سنت شمس قیس و خواجه نصیر نیز مشاهده کرد.
واکاوی تطبیقی مؤلفه های ماهیت حب در رساله لا یعول علیه ابن عربی و اوصاف الاشراف خواجه نصیر طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از احوالات بنیادین و فراگیر انسان، حب و شوق است که وابستگی شدیدی با معرفت دارد. به عبارت دیگر، حدوث، ابقاء و شدت یا ضعف محبت به میزان معرفت فرد بستگی دارد؛ اما محبت باتوجه به ادله نمودانگاری هستی که خاستگاه اصلی مبانی عرفان نظری است، معنایی عمیق تر می یابد. ابن عربی، یکی از بزرگ ترین عارفان مسلمان، باتوجه به وجود منبسط و وحدت شخصی، برای عشق تعریفی ارائه می دهد که در آن، عشق به معنای تعلق به وجود مطلق در متن وجود مقید است. به عبارت دیگر، عاشق می پندارد که محبوب او وجود مقید است؛ اما در حقیقت، در هر طلب و حبی، مطلوب و محبوب حقیقی و بالذات است که مورد خواست واقع شده است. وی در رساله لایعول علیه به مؤلفه هایی می پردازد که در آن اعتبار و اعتنا به برخی امور، به نوعی نگاهی عرفانی و معناگرایانه دارند. خواجه نصیر طوسی در اوصاف الاشراف با نگاهی دیگر به فصول ابتدایی به موضوع عشق می پردازد که با دیدگاه ابن عربی، همسانی ها و تفاوت هایی دارد. خواجه نصیر با تأکید بر تعریف ناپذیری عشق به سبب معدومیت آن در یک بستر دیالیکتیک گونه، به تفسیر حقیقت عشق روی آورده است. نگارندگان در این نوشتار با روش توصیفی - تحلیلی و با ابزار کتابخانه ا ی سعی در تحلیل و بسط دیدگاه های خواجه نصیر و ابن عربی درباره عشق دارد.
خواجه نصیرالدین طوسی و نقش او در سقوط بغداد
منبع:
فرهنگ پژوهش زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶ ویژه تاریخ اسلام
81 - 108
حوزههای تخصصی:
خواجه نصیرالدین طوسی یکی از شخصیت های بزرگ اسلام است که جامع تمام علوم اعم از عقلی و نقلی بوده است و به اعتراف عالمان شیعه و سنی، او فیلسوف، فقیه، حکیم و منجم بزرگی بوده است و هیچ کسی نتوانسته از جایگاه علمی و اجتماعی ایشان چشم پوشی کند. خدمتی که خواجه به علم و مذهب کرد و با ساختن رصدخانه مراغه بار دیگر گردش علمی را به راه انداخت و خدمتی که او به حفظ جان و مال عالمان و مسلمانان کرد، بر همگان آشکار است؛ حتی عالمان طراز اول اهل سنت مثل ابن ابی الحدید معتزلی را از مرگ نجات داد. برخی از متعصبان اهل سنت مثل ابن تیمیه و ابن قیم و دیگران به خاطر حسادت، اتهام های بی اساسی را وارد کردند تا خواجه را زیر سؤال ببرند؛ اتهام هایی از قبیل اینکه خواجه نصیر مرتکب فحشا می شد و واجب ها را ترک می کرد که این اتهام ها با شخصیت علمی و اخلاقی خواجه نصیر سازگاری ندارد، شخصیتی که هم مورخان و عالمان رجال شیعه و هم رجالیان و مورخان اهل سنت به تمجید و تعریف او پرداخته اند.
این که خواجه نصیر در قتل خلیفه عباسی نقش داشته است و با کمک مشرکان، مسلمانان را از بین برده است، اتهامی پوچ و بی اساس است و در تاریخ هیچ اثری وجود ندارد؛ چون هلاکو یک کشورگشا بود همچون چنگیز و تیمور و قصد او کشورگشایی بود که به ایران رسیده بود و طبعاً به عراق هم می رفت و تنها نقشی که خواجه در واقعه بغداد دارد این بود که وقتی هلاکو بغداد را فتح کرد و خواست خلیفه را بکشد چون مغول ها به نجوم اهمیت می دادند و گفتند اگر خلیفه را بکشی دنیا خراب می شود و از این حرف ها که هلاکو ترسید و به خواجه مراجعه کرد چون منجم بود و خواجه گفت: ازنظر علم نجوم هیچ اتفاقی نمی افتد.