
مدیریت تبلیغات و فروش (رهیافتی در مدیریت بازرگانی سابق)
مدیریت تبلیغات و فروش دوره 5 پاییز 1403 شماره 3 (پیاپی 19) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف ارائه تصویری جامع از وضعیت مطالعات VUCA (نوسان، عدم قطعیت، پیچیدگی و ابهام) در حوزه مدیریت و کاربردهای آن انجام شده است.روش: پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل استنادی انجام شده است. داده های موردنیاز از دو پایگاه اسکوپوس (1120 مقاله) و وب آو ساینس (345 مقاله) با جستجوی کلیدواژه VUCA استخراج و پس از پالایش، 1139 مقاله برای تحلیل نهایی انتخاب شدند. تحلیل های انجام شده شامل بررسی روند انتشارات، شناسایی نویسندگان و مؤسسات پیشرو، تحلیل هم رخدادی کلیدواژه ها، استخراج نقشه علمی و تحلیل شبکه استنادی بود.یافته ها: نتایج نشان داد که انتشارات علمی در حوزه VUCA از 1 مقاله در سال 2008 به 244 مقاله در 2023 افزایش یافته است. از میان 3105 کلیدواژه شناسایی شده، مفاهیمی چون رهبری و چابکی سازمانی (هر کدام 64 ارجاع)، نوآوری (53.5 ارجاع) و تحول دیجیتال (46.4 ارجاع) بیشترین تأثیر را داشته اند. تحلیل هم رخدادی واژگان منجر به شناسایی 7 خوشه اصلی شد که آینده نگری و توسعه کسب وکار (25% مقالات)، رهبری و استراتژی (21%) و تکنولوژی (17%) مهمترین خوشه ها بودند.نتیجه گیری: موفقیت در محیط VUCA مستلزم اتخاذ رویکردی جامع و چندبعدی است که شامل بهره گیری هوشمندانه از فناوری های پیشرفته، توسعه قابلیت های پویای سازمانی، تقویت فرهنگ خلاقیت و نوآوری، و پرورش رهبران آینده نگر است. شرکت هایی که بتوانند این عناصر را به طور مؤثر تلفیق کنند، نه تنها قادر به مدیریت چالش های محیط VUCA خواهند بود، بلکه می توانند از این شرایط برای نوآوری و افزایش اثربخشی سازمانی بهره ببرند.
فراتحلیل پیشایندها و پیامدهای ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش شناسایی پیشایندها و پیامدهای ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری با استفاده از رویکرد فراتحلیل است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، توصیفی و از نظر نوع استفاده کاربردی و از نظر نوع داده ها، کمی است. جامعه مورد بررسی پژوهش، شامل مقالات چاپ شده در مجلات علمی- پژوهشی در زمینه ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری از سال 1390 تا سال 1403 بود که 51 مورد با استفاده از روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند به عنوان نمونه وارد فرآیند فراتحلیل شدند. پژوهش های منتخب با استفاده از نرم افزار CMA2 (نرم افزار جامع فراتحلیل) مورد تحلیل قرار گرفتند.یافته ها: یافته ها نشان دادند که از بین پیشایندهای ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری، به ترتیب متغیرهای ارزش اقتصادی برند (770/0)، تبلیغات دهان به دهان الکترونیک (751/0)، ارزش عاطفی برند (731/0)، اعتماد مشتریان (568/0)، نگرش به برند (561/0) و بازاریابی شبکه های اجتماعی (559/0) دارای بیشترین اندازه اثر زیاد می باشند. نتیجه گیری: متغیرهای ارزش اقتصادی برند، تبلیغات دهان به دهان الکترونیک ، ارزش عاطفی برند ، اعتماد مشتریان ، نگرش به برند و بازاریابی شبکه های اجتماعی و از بین پیامدهای ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری، به ترتیب متغیرهای وفاداری مشتری ، رفتار خرید مشتری ، ارزش ادراک شده ، قصد خرید مجدد ، انتخاب برند ، پرداخت قیمت بیشتر و توسعه و گسترش برند به ترتیب از مهم ترین پیشایندها و پیامدهای ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری هستند.
بررسی نظام مند ادبیات خلق ارزش بر مبنای نظریه ذی نفعان در صنعت هتلداری (تحلیل بیبلیومتریک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات خلق ارزش در دهه گذشته، رشد قابل توجهی در ارتباط با هتلداری را تجربه کرده است که این رشد به دلیل اهمیت مسائل خلق ارزش برای ذی نفعان مرتبط با فعالیت های هتلداری است که برای تأمین منافع و توسعه فعالیت ها حیاتی است. روابط بین خلق ارزش و نظریه ذی نفعان در ادبیات موردبررسی قرار گرفته است، با این حال مطالعات و بررسی های لازم و بنیادین در مورد این ادبیات وجود نداردبه منظور برطرف کردن این خلأ تحقیقاتی، در این مقاله به تجزیه وتحلیل کتاب سنجی ادبیات پرداخته شده است که به طورهم زمان پژوهش ها و متون علمی مرتبط با خلق ارزش و تئوری ذی نفعان در هتلداری را بررسی می کند.این مقاله به تجزیه وتحلیل کتاب سنجی ادبیات پرداخته و پژوهش های مرتبط با خلق ارزش و تئوری ذی نفعان در هتلداری را بررسی می کند. با جستجو و فیلتر اسناد، 6690 سند مربوط به بازه 2024-2005 از وب آو ساینس تحلیل و با نرم افزار ووس ویور مصورسازی داده ها و نقشه برداری از خوشه ها و نشان دادن روابط متنوع بین ادبیات استفاده شده است. نتایج این مقاله روند رشد و افول ادبیات، مقالات اصلی، نویسندگان، مجلات، مؤسسات و کشورهایی را که بر خلق ارزش بر مبنای تئوری ذینعان تمرکز داشته اند را مشخص نمود.هم رخدادی کلیدواژه ها نشان داد که «خلق ارزش»، «نوآوری»، «خلق مشترک ارزش»،«مدل کسب وکار»،«سرمایه فکری»،«کارآفرینی اجتماعی»،«نوآوری مدل کسب وکار»، «پایداری»،«کارآفرینی»، «منطق حاکم بر خدمات»،«ارزش»،«مسئولیت اجتماعی شرکت»، «نوآوری باز»، «هم آفرینی»،«جذب ارزش»، «مدیریت دانش»، «مدل های کسب وکار»، «ارزش مشتری»، «استراتژی»،«دیدگاه مبتنی بر منابع»،«عملکرد»، «قابلیت های پویا»،«سرمایه اجتماعی»، «مزیت رقابتی»، «تحول دیجیتال»، «عملکرد شرکت»،«دیجیتالی شدن»،«اکوسیستم ها»، «تخصیص ارزش «و «رقابت همکارانه» کلیدواژه های رایج در ارتباط با موضوع پژوهش بودند.
ارایه مدلی برای تبیین پیشایندها و پسایندهای نفرت از برند از نظر مشتریان بانک های دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه مدیریت برند، کلید موفقیت رسیدن به مزیت رقابتی پایدار در صنایع خدمات، همچون بانکداری که دارای محصولات کم و بیش مشابه هستند تلقی می شود. این پژوهش با هدف ارایه مدلی برای تبیین پیشایندها و پسایندهای نفرت از برند از نظر مشتریان بانک های دولتی انجام می گیرد. روش: نوع پژوهش حاضر از لحاظ ماهیت مسأله و هدف، پژوهشی کاربردی و از لحاظ روش پژوهش، یک پژوهش توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مشتریان بانک های دولتی استان قم در سال 1402 است. همچنین جهت تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیات پژوهش از روش معادلات ساختاری و نرم افزارهایSPSS و LISREL استفاده شده است. یافته: نتایج حاکی از تأثیر معنادار ناسازگاری نمادین بر نارضایتی، تجربه منفی گذشته بر نارضایتی، عدم مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت بر نارضایتی، کیفیت پایین محصول بر نارضایتی، نارضایتی بر نفرت از برند، نفرت از برند بر تبلیغات دهان به دهان منفی، نفرت از برند بر اجتناب از برند، نفرت از برند بر انتقام از برند، نفرت از برند بر کاهش/توقف حمایت از برند و نفرت از برند بر شکایت از برند بود.نتیجه گیری: تمام ده فرضیه اصلی پژوهش مورد تایید قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که مدیران ارشد بانک های دولتی می بایست در تمامی رسانه ها از قبیل رادیو، تلویزیون و روزنامه، در مورد شیوه خدمت رسانی بانک، تسهیلات، شیوه های دریافت وام، شیوه سپرده گذاری ها و غیره تبلیغات روشن و قابل فهم ارائه دهند تا از این طریق مشتریان به تفاوت این بانک ها با بانک های رقیب پی ببرند.
طراحی مدل جامع فروش رابطه ای و پیامدهای آن در صنعت مد و پوشاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی در این تحقیق طراحی ارزیابی عوامل موثر بر رفتار فروش رابطه مند و نتایج حاصل از آن بوده است.پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادین کاربردی بوده و از لحاظ ماهیت از دسته پژوهش های کیفی و کمی است. جامعه آماری در بخش کیفی، خبره های بازاریابی است. خبرگان با روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی شناسایی شدند که با توجه به کفایت داده ها، در مجموع با 20 خبره مصاحبه شد. روش تجزیه و تحلیل، تئوری داده بنیاد بود. در بخش کمی نیز محقق از 384 نفر از مشتریان داخلی برند ماکسیم(فروشندگان شعب) که با استفاده از دو رویکرد خوشه ی و دردسترس انتخاب شده بودند، مورد استفاده قرار داد. همچنین ابزار گردآوری داده ها در بخش کمی پرسشنامه 43 گویه ی بوده است. برای تجزیه و تحلیل داده های کیفی از رویکرد داده بنیاد و همچنین برای تجزیه و تحلیل بخش کمی، از نرم افزار smart PLS استفاده شده بود. نتایج به دست آمده موید این بوده است که شرایط علی رفتار فروش رابطه ی شامل محیط پیچیده رقابتی بوده است. پدیده اصلی قابلیت تخصصی فروشنده، بستر عوامل موقعیتی شرکت، عوامل مداخله گر ویژگی های شخصیتی فروشنده ها و همچنین عوامل اجتماعی و فرهنگی بوده است. راهبرد رفتار فروش رابطه ای و پیامد نیز عملکرد فروش، عملکرد رفتاری فروش شناسایی شده بودند. نتایج به دست آمده از بخش کمی موید تایید مدل طراحی شده بود.
تحلیل استراتژی های بازاریابی دیجیتال برای سکوهای گردشگری با رویکرد ترکیبی فازی چندمعیاره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف؛ با ورود به عصر انقلاب چهارم صنعتی و مواجه با جریان روزافزونی از کاربرد فناوریهای دیجیتال، این پژوهش درصدد تحلیل و ارزیابی استراتژیهای بازاریابی دیجیتال برای پلتفرمهای گردشگری با استفاده از ابزارهای تصمیم گیری چندمعیاره است. روش؛ این پژوهش با استفاده از روش فازی-بهترین/بدترین ابتدا به وزن دهی معیارهای انتخاب استراتژی بازاریابی دیجیتال پرداخته و در ادامه این معیارها را با استفاده از روش تاپسیس فازی مبنای ارزیابی تعدادی از استراتژی های بازاریابی دیجیتال درپلتفرمهای گردشگری قرار داده است. یافته ها؛ بنا به روش فازی بهترین-بدترین، معیار وفاداری مشتری کمترین وزن و معیار کاهش هزینه ها بیشترین وزن را به خود اختصاص داد. همچنین براساس معیارها و به استناد روش فازی-تاپسیس ، بازاریابی شبکه های اجتماعی بالاترین اولویت را داشته و به عنوان موثرترین استراتژی بازاریابی دیجیتال برای پلتفرم های گردشگری شناسائی شد.نتیجه گیری؛ بازاریابی شبکه های اجتماعی در صدر قرار گرفت و بهینه سازی موتور جستجو در رتبه بعدی استراتژیهای بازاریابی دیجیتال در حوزه گردشگری واقع شد. در عصر جدید فناوری اطلاعات، ابزارهائی نظیر بازاریابی ئی-میلی دیگر چندان مورد توجه قرار نمیگیرد و به جهت تبلیغات در فضای دیجیتال میبایست بر روی ابزارهای مبتنی بر شبکه های اجتماعی، هوش مصنوعی و کلان داده تمرکز نمود.نوآوری پژوهش؛ دستاورد این پژوهش به منظور توسعه مدلهای ارزیابی عملکرد بازاریابی دیجیتال در فضای عدم قطعیت و ابهام با تکیه بر معیارهای چندگانه و الویت بندی ابتکارات، استراتژی ها و برنامه های تبلیغات و فروش با رجوع به نظر خبره و در نظر گرفتن معیارهای متعدد قابل بهره برداری خواهد بود.
تأثیر بازاریابی علّی بر تمایل به خرید برند و تبلیغات شفاهی برند موردمطالعه: برند احسان (متعلق به کمیته امداد امام خمینی (ره))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش بررسی تأثیر آگاهی از اتصال برند به خیریه، و تأثیر اعتماد به خیریه، شهرت خیریه و ادراک مصرف کنندگان از اثربخش بودن در بهبود علّت، بر مقاصد رفتاری خریداران است.روش: پژوهش به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون در دو گروه آزمایش (خیریه محک و کمیته امداد امام خمینی (ره)) در بستر فضای مجازی انجام شد. شرکت کنندگان ابتدا فیلم تبلیغاتی 74 ثانیه ای از محصولات برند احسان (بدون اشاره به خیریه و فقط متمرکز بر تنوع و کیفیت محصولات) را مشاهده کردند و به سوالات مربوط به قصد خرید برند و قصد توصیه به دیگران پاسخ دادند. سپس با نمایش یک تبلیغ تصویری، از اتصال برند به یکی از خیریه ها مطلع شدند. در انتها مجدداً تمایل به خرید و قصد توصیه، و همچنین ادراک شرکت کنندگان از اثربخش بودن در بهبود علّت، اعتماد به خیریه و شهرت خیریه سنجیده شد. فرضیات با استفاده از آزمون مقایسه میانگین زوج های وابسته و انجام مدلسازی معادلات ساختاری بررسی شدند.یافته ها: آگاهی مصرف کنندگان از اتصال برند به خیریه، رفتارهای مثبت مانند تمایل به خرید و توصیه محصول به دیگران را تقویت می کند. همچنین زمانی که خریداران احساس کنند می توانند بر بهبود علّت تأثیرگذار باشند تمایل به خرید و توصیه برند افزایش می یابد. شواهد کافی برای تأیید تأثیرگذاری شهرت خیریه و اعتماد به خیریه بر رفتارهای خریداران مشاهده نشد.
بررسی نقش سبک زندگی و دوره زندگی در رابطه بازاریابی رسانه های اجتماعی و قصد خرید (مورد مطالعه مصرف کنندگان محصولات چرم درسا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شبکه های اجتماعی به عنوان یکی از اصلی ترین رسانه های ارتباط جمعی، نقش بسیار مهمی در تأثیرگذاری بر نگرش و رفتار مصرف کنندگان ایفا می کنند. در این پژوهش، تأثیر بازاریابی در شبکه های اجتماعی بر قصد خرید مصرف کنندگان مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین نقش متغیرهای سبک زندگی و دوره زندگی به عنوان عوامل تعدیل کننده این رابطه مورد ارزیابی قرار گرفته است. جامعه آماری را دنبال کنندگان صفحه برند چرم درسا در شبکه اجتماعی اینستاگرام تشکیل می دادند. با استفاده از فرمول کوکران، حجم نمونه 384 نفر محاسبه شد. روش پژوهش حاضر توصیفی - تحلیلی بوده زیرا به دنبال جمع آوری اطلاعات واقعی و مفصل از پدیده مورد نظر است. در این پژوهش داده ها از طریق پرسش نامه با طیف لیکرت جمع آوری و با استفاده از نرم افزارهای SPSS و Smart-PLS تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بازاریابی در شبکه های اجتماعی تأثیر مثبت و معناداری بر قصد خرید مصرف کنندگان دارد. همچنین این متغیر بر سبک زندگی مصرف کنندگان نیز تأثیرگذار است. بازاریابی رسانه های اجتماعی با نقش میانجی در سبک زندگی به معنای این است که این رسانه ها تأثیرگذاری بیشتری بر فرایند تصمیم گیری مصرف کننده دارند. این رسانه ها می توانند سبک زندگی را به نحوی شکل دهند که باعث تقویت قصد خرید مصرف کننده شود. همچنین، با نقش تعدیلگر در دوره زندگی، رسانه های اجتماعی ممکن است تأثیر مثبتی بر تصمیمات خریداری در مراحل مختلف زندگی افراد داشته باشند. با این حال، متغیر دوره زندگی (سن) نقش تعدیل کننده داشته و با افزایش سن، تأثیر بازاریابی شبکه های اجتماعی بر قصد خرید و سبک زندگی کاهش می یابد.
تاثیر بازاریابی رسانه های اجتماعی بر قصد خرید با در نظر گرفتن نقش میانجی تعامل مشتری، تصویر برند و آگاهی از برند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: رسانه های اجتماعی امروزه نقش بسیار مهمی در زندگی روزمره افراد و کسب وکارها ایفا می کنند. این پلتفرم ها علاوه بر ارتباطات شخصی، به یکی از اصلی ترین ابزارهای بازاریابی نیز تبدیل شده اند. همچنین این پلتفرم ها تأثیر مستقیمی بر تصمیم گیری خرید افراد دارند. پژوهش حاضر، به دنبال بررسی تاثیر بازاریابی رسانه های اجتماعی بر قصد خرید با در نظر گرفتن نقش میانجی تعامل مشتری، تصویر برند و آگاهی از برند می باشدروش: این پژوهش با رویکرد فلسفی اثبات گرایی و با استفاده از روش کمی انجام شده است. استراتژی پژوهش، پیمایشی بوده و از پرسشنامه استاندارد با طیف لیکرت پنج گزینه ای برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. این پژوهش دارای افق زمانی مقطعی است و در بازه زمانی یک ماهه بین تاریخ 10 تیر تا 15 مرداد (35 روز) انجام شده است. جامعه آماری شامل مشتریان بالقوه و بالفعل برند اسنس بوده و نمونه گیری به روش غیراحتمالی در دسترس با حجم نمونه 410 نفر انجام شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS و Smart PLS استفاده شده است.نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد که بازاریابی در شبکه های اجتماعی می تواند به افزایش آگاهی از برند، تقویت تعامل با مشتریان و در نهایت، افزایش قصد خرید در محصولات آرایشی منجر می شود و پیشنهاد می شود که برندهای این حوزه، از رسانه های اجتماعی می توانند برای معرفی محصولات خود و ایجاد ارتباط با مشتریان و ایجاد قصد خرید در آنها استفاده کنند.
بررسی نقش مدیریت منابع انسانی سبز بر بازار یابی سبز با نقش میانجی حسابداری محیطزیست (مورد مطالعه کارکنان شرکت پتروشیمی شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش مدیریت منابع انسانی سبز بر بازاریابی سبز با نقش میانجی سابداری محیطزیست است. تحقق حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش علی پس رویدادی است. از نظر روش جمع آوری دادها، توصیفی است. همچنین بهدلیل اینکه رابطه بین متغیرها با یکدیگر مورد بررسی قرار می گیرد از نظر آماری روش همبستگی است که به شناخت رابطه در صورت وجود بین متغیرها میپردازد. در این تحقیق جامعه آماری کارکنان شرکت پتروشیمی شیراز بوده و 294 نفر هستند. با استفاده از فرمول کوکران، حجم نمونه برابر با 384 بهدست آمد. همچنین برای سنجش متغیرها از پرسش نامه و برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS25 , SmartPLS3 استفاده شدهاست. به منظور بررسی فرضیه های تحقیق از مدل معادلات ساختاری استفاده گردیدهاست. یافته ها حاکی از آن است که مدیریت منابع انسانی سبز بر بازاریابی سبز و بر حسابداری محیطزیست تأثیرگذار است. همچنین در تأثیر مدیریت منابع انسانی سبز بر بازاریابی سبز، متغیر حسابداری محیطزیست نقش میانجی دارد. این فرضیهها در مجموع نقش حیاتی مدیریت منابع انسانی سبز را در ترویج شیوههای تجاری پایدار برجسته میکنند. آنها پیشنهاد می کنند که مدیریت منابع انسانی سبز مؤثر نهتنها مستقیماً به بهبود استراتژی های بازاریابی سبز کمک می کند، بلکه شیوه های حسابداری محیطی را نیز تقویت می کند، که به نوبه خود رابطه بین مدیریت منابع انسانی سبز و تلاش های بازاریابی را واسطه می کند. این چارچوب بر اهمیت ادغام استراتژیهای منابع انسانی با اهداف زیست محیطی برای تقویت رویکردی جامع برای پایداری در عملیات تجاری تأکید میکند.