چشم انداز مدیریت صنعتی

چشم انداز مدیریت صنعتی

چشم انداز مدیریت صنعتی سال 14 زمستان 1403 شماره 56 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

شبیه سازی عامل بنیان روابط بازیگران زنجیره تأمین مواد غذایی آماده و نیمه آماده برای صادرات در دوران همه گیری کرونا (مورد مطالعه: شرکت آماده لذیذ)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شبیه سازی عامل بنیان همه گیری کرونا دیمتل فازی مواد غذایی نیمه آماده زنجیره تأمین

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹ تعداد دانلود : ۷
مقدمه و اهداف: عدم اطمینان در تأمین مواد غذایی در کشور، توجه به زنجیره تأمین مواد غذایی نیمه آماده را افزایش داده است. زنجیره تأمین مواد غذایی همانند بسیاری از بخش های اقتصادی کشور، از همه گیری کرونا مصون نمانده است. تأمین مواد غذایی، با توجه به رفتاری که دولت و مشتریان در این شرایط بروز می دهند، می تواند بر عدم اطمینان زنجیره تأمین بیفزاید و لزوم شبیه سازی رفتار بازیگران زنجیره تأمین در این شرایط را بیشتر کند. از این رو، هدف این پژوهش، شبیه سازی عامل بنیان برای تبیین روابط بازیگران زنجیره تأمین غذای آماده و نیمه آماده برای واردات مواد اولیه و صادرات محصولات نهایی در دوران همه گیری کرونا است.  روش ها: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی بوده و از نظر نحوه گردآوری داده ها، با توجه به استفاده از روش شبیه سازی عامل بنیان از نوع تحلیلی-توصیفی می باشد. مورد مطالعه این پژوهش برای شبیه سازی شرایط همه گیری کرونا در زنجیره تأمین، یکی از شرکت های موادغذایی آماده و نیمه آماده در استان تهران (با ظرفیت تولید 216 هزار تن در ماه) در نظر گرفته شده است. جهت شناسایی عوامل، متغیرها و پارامترهای مدل عامل بنیان، از روش تحلیل مضمون با بررسی پیشنه پژوهش و انجام مصاحبه با 20 نفر از خبرگان فعال در صنعت مواد غذایی آماده و نیمه آماده و خبرگان زنجیره تأمین شرکت آماده لذیذ استفاده شده است.  یافته ها:  بر اساس یافته های به دست آمده، سه عاملِ «دولت» (شامل: گمرک، سازمان ملی استاندارد، سازمان حمایت از مصرف کنندگان، بانک صنعت و معدن، اتاق بازرگانی- صنایع-معادن و کشاورزی ایران و سازمان غذا و دارو)، «شرکت های زنجیره تأمین» (شامل: تأمین داخلی، تأمین کننده خارجی، تولیدکننده، و پخش کننده) و «مشتری نهایی» (شامل مشتریان داخلی و مشتریان خارجی) مهم ترین عوامل زنجیره تأمین مواد غذایی هستند که در بحث صادارات نقش آفرینی می کنند. بر اساس مصاحبه ها، مهم ترین عدم اطمینان شناسایی شده، مداخله و عدم مداخله دولت در امر صادرات و واردات هستند. بر این اساس، دو سناریوی «دخالت دولت در صادارات و واردات» و «عدم دخالت حمایتی دولت» در شرایط همه گیری، مطرح و توسعه داده شد و روابط و ویژگی آن ها و در نهایت، رفتار و تصمیم های بازیگران زنجیره تأمین (عوامل) با روش عامل بنیان شبیه سازی شد. به عنوان یکی از گام های شبیه سازی از روش دیمتل فازی به منزله روشی مکمل برای شناسایی مهم ترین روابط اصلی بین بازیگران زنجیره تأمین مواد غذایی آماده و نیمه آماده استفاده شد. پارامترهای شبیه سازی در این پژوهش شامل: تعرفه های واردات مواد اولیه (برحسب درصد)،  تعرفه های صادرات محصولات (درصد)، حجم کل تقاضای داخلی ماهانه (هزار تن)، حجم کل تقاضای خارجی ماهانه (هزار تن)، حجم کل تقاضا ماهانه (هزارتن) و حداکثر ظرفیت تولید (هزار تن) در نظر گرفته شد. همچنین متغیرهای مورد استفاده در شبیه سازی این پژوهش شامل: درصد تغییرات قیمت تمام شده نسبت به قیمت پایه، درصد تکمیل سفارشات مشتریان داخلی، درصد تکمیل سفارشات مشتریان خارجی، کل سفارشات تکمیل شده (حجم فروش کل)، میزان سود دریافتی از بازار داخلی، میزان سود دریافتی از بازار خارجی و درصد سود کل به دست آمد. در این بخش، شبیه سازی بر اساس دوسناریوی عدم مداخله حمایتی و مداخله حمایتی دولت در واردات مواد اولیه و صادارت محصولات نهایی، با تأکید بر دو متغیر اصلی «سودآوری» و «درصد تحقق سفارشات» که برآیند همه متغیرهای مدل هستند، شبیه سازی شدند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، در سناریوی مداخله حمایتی دولت، درصد سودآوری 6% و تحقق سفارشات کل 14% افزایش برآورد شد. با توجه به دوشاخص تعریف شده برای مقایسه سناریوها، سناریو دوم شرایط مطلوب تری را برای حمایت از تولید داخلی، افزایش سطح اشتغال و امنیت مواد غذایی در بازار داخلی و خارجی ایجاد می نماید.
۲.

تحلیل دیدگاه مصرف کننده در طرح های مدیریت ضایعات تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی در مرحله پایان عمر با استفاده از داده های توییتر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ضایعات تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی مدیریت ضایعات تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی بازیافت رفتار مصرف کننده

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶ تعداد دانلود : ۱۰
مقدمه و اهداف: در عصر دیجیتال کنونی، افزایش سریع استفاده از وسایل الکتریکی و الکترونیکی منجر به تولید انبوه ضایعات تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی شده است. این روند به چالش های جدی در مدیریت ضایعات جامد دامن زده و دفع صحیح آن ها را به یک موضوع حیاتی تبدیل کرده است. براساس گزارش های جهانی، حجم ضایعات الکتریکی و الکترونیکی به طور مداوم در حال افزایش است و این امر ضرورت توجه به شیوه های مدیریت این نوع ضایعات را دوچندان کرده است. بررسی های انجام شده نشان می دهد که افزایش ضایعات الکتریکی و الکترونیکی نه تنها به محیط زیست آسیب می رساند، بلکه تأثیرات منفی بر سلامت عمومی و منابع طبیعی دارد. در این زمینه، مصرف کنندگان به عنوان تولیدکنندگان اصلی این ضایعات، نقش کلیدی در مدیریت آن ها ایفا می کنند. بنابراین، درک دیدگاه ها و رفتارهای مصرف کنندگان در رابطه با دفع ضایعات تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی برای توسعه استراتژی های مؤثر مدیریت ضایعات ضروری است. هدف این مطالعه شناسایی گزینه های مناسب در مرحله پایان عمر تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی است. در این راستا، تلاش می شود تا بهترین شیوه های مدیریت این نوع ضایعات شناسایی و تحلیل شوند.  روش ها: این تحقیق از یک رویکرد ترکیبی، شامل روش های کمی و کیفی استفاده می کند. در بخش کمی، داده های جمع آوری شده از شبکه اجتماعی توییتر (با حدود ۲,۹۰۵,۵۷۹ توییت) از ماه می ۲۰۱۹ تا آوریل ۲۰۲۲ تحلیل شده است. این داده ها شامل نظرات و دیدگاه های مصرف کنندگان درباره نحوه مدیریت ضایعات الکتریکی و الکترونیکی است. همچنین، در این تحقیق از تکنیک فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی برای ارزیابی گزینه های مختلف استفاده شده است. این تکنیک، این امکان را فراهم می آورد که عوامل مؤثر بر انتخاب های مصرف کنندگان به طور دقیق تر تحلیل و بهترین گزینه ها شناسایی شوند. با توجه به بررسی های انجام شده، عوامل مختلفی از جمله سهولت دسترسی به مراکز بازیافت، آگاهی از روش های دفع، عدم اعتماد به دولت ها، مشوق های مالی، کمک های خیریه و نگرانی های مربوط به افشای اطلاعات، به طور مستقیم بر تصمیمات مصرف کنندگان تأثیرگذار هستند. این عوامل می توانند در شکل گیری رفتار مصرف کنندگان در قبال ضایعات الکتریکی و الکترونیکی نقش بسزایی داشته باشند و درنتیجه، بر انتخاب های آن ها در مرحله پایان عمر تأثیر بگذارند. همچنین، تحلیل های انجام شده نشان می دهد که آگاهی از روش های صحیح دفع ضایعات و وجود زیرساخت های مناسب برای بازیافت می تواند تأثیر قابل توجهی بر تصمیم گیری مصرف کنندگان داشته باشد. یافته ها: یافته های این تحقیق نشان می دهد که چهار گزینه پایان عمر شامل استفاده مجدد، تعمیر، بازیافت و دفع برای ضایعات الکتریکی و الکترونیکی وجود دارد. این مطالعه با بهره گیری از تکنیک تحلیل سلسله مراتبی فازی، روابط بین این عوامل را بررسی کرده و بهترین گزینه پایان عمر را براساس عوامل مؤثر بر مشارکت مصرف کننده در مدیریت ضایعات شناسایی می نماید. همچنین، نتایج به دست آمده می تواند به عنوان ابزاری ارزشمند در فرآیند مدیریت ضایعات تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی عمل کند و به توسعه استراتژی های مؤثر در مرحله پایان عمر کمک نماید. این استراتژی ها به رویکردی پایدارتر برای مدیریت ضایعات الکترونیکی منجر خواهد شد. نتیجه گیری: در نهایت، این تحقیق توصیه می کند سیاست گذاران و مدیران ذی ربط با توجه به نتایج به دست آمده، برنامه های آموزشی و اطلاع رسانی جامعی را برای افزایش آگاهی مصرف کنندگان درباره روش های مدیریت ضایعات الکتریکی و الکترونیکی تدوین کنند. چنین اقداماتی می تواند به تقویت فرهنگ مدیریت پایدار ضایعات کمک کرده و مصرف کنندگان را به اتخاذ گزینه های زیست محیطی تر ترغیب کند. این تلاش ها نقشی کلیدی در کاهش تأثیرات منفی این ضایعات بر محیط زیست و سلامت عمومی ایفا خواهد کرد.
۳.

تجزیه و تحلیل و بهبود بازده خط تولید با استفاده از شبیه سازی درصنعت قطعات خودرو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بازده تولید شبیه سازی خط تولید بهره وری خودروسازی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۶
مقدمه و اهداف: توجه به تولید و افزایش بهره وری صنایع می تواند ضمن تسریع در رشد و توسعه صنعتی، این روند را در مسیری اصولی و پایدار هدایت کند. ارزیابی بازده تولید و تلاش برای بهبود آن نقش کلیدی در پیشرفت و توسعه صنایع ایفا می کند. در این پژوهش، رویکردی نوآورانه برای ارزیابی و بهبود بازده تولید یک خط تولید ارائه شده است که از شبیه سازی به عنوان ابزار اصلی استفاده می کند. این رویکرد همچنین به بازمهندسی فرآیندهای خط تولید می پردازد. اهداف اصلی این تحقیق شامل شناسایی گلوگاه های موجود در فرآیند تولید، تحلیل مدت زمان چرخه تولید، ارزیابی ظرفیت بافرهای سیستم در بازه های زمانی مشخص، و تعیین ظرفیت بهینه منابع مورد نیاز کارخانه است. روش: این مقاله به بررسی و مدل سازی یک خط تولید تمام اتوماتیک می پردازد و چارچوبی نظام مند بر پایه شبیه سازی گسسته پیشامد ارائه می دهد. فرآیند مدل سازی در دو مرحله انجام شده است: در مرحله اول، مدل سازی بدون در نظر گرفتن فعالیت های دوباره کاری و جداسازی صورت گرفته، و در مرحله دوم این جزئیات به مدل اضافه شده اند. در این مرحله، داده های واقعی جمع آوری شده از مطالعه موردی در مدل اعمال شده اند. برای اطمینان از صحت مدل طراحی شده، منطق فرآیند مدل سازی به صورت مداوم ارزیابی شده و نتایج مدل با داده های واقعی سیستم مقایسه شده اند. پس از شناسایی عوامل کاهش دهنده بازده خط تولید، چهار سناریوی پیشنهادی برای بهبود بازده خط تولید طراحی و در مدل شبیه سازی مورد بررسی قرار گرفته اند. همچنین، تحلیل حساسیت سناریوها و ارزیابی اثرات آن ها با استفاده از قابلیت های نرم افزار ارنا انجام شده است. یافته ها: نتایج نشان می دهد که اضافه کردن جزئیاتی مانند زمان استراحت اپراتورها و زمان های خرابی به مدل، که موجب واقعی تر شدن شبیه سازی می شود، بازده خط تولید را از 80 درصد به 57 درصد کاهش داده است. همچنین، فعالیت های دوباره کاری و جداسازی نقش قابل توجهی در کاهش بازده ایفا کرده اند. در مدل بهینه، چهار سناریوی بهبود مورد بررسی قرار گرفت. در سناریوی اول، تغییر ظرفیت منابع مربوط به فعالیت های اصلی در یک مدل ترکیبی مورد ارزیابی قرار گرفت. این تغییرات به کاهش چشمگیر زمان انتظار موجودیت ها در صف فعالیت ها و همچنین کاهش زمان فرآیند منجر شد. در سناریوی دوم، با کاهش درصد قطعاتی که به دوباره کاری و جداسازی نیاز دارند، بازده خط تولید به طور قابل توجهی افزایش یافت. سناریوی سوم با هدف کمینه سازی زمان فرآیند از طریق تعیین مقادیر بهینه متغیرهای کنترلی تدوین شد و درنهایت، سناریوی چهارم با تمرکز بر بیشینه سازی بازده از طریق تعیین ظرفیت بهینه منابع انجام شد. در تمامی سناریوها، مشخص شد که افزایش تعداد منابع در فعالیت هایی که به عنوان گلوگاه شناسایی شده اند، با ترکیب های منطقی و بهینه، موجب افزایش بازده فرآیند می شود. علاوه بر این، تحلیل حساسیت مدل نشان داد که نتایج سناریوهای بهبود با واقعیت سیستم هم راستا بوده و قابلیت اجرا دارند.  نتیجه گیری: یافته ها نشان دادند که استفاده از روش شبیه سازی گسسته پیشامد می تواند ابزاری مؤثر برای مدیران باشد تا بدون تحمل هزینه های جبران ناپذیر، تصمیمات آگاهانه تری در زمینه بهبود بازده تولید اتخاذ کنند. نتایج این تحقیق همچنین همخوانی قابل توجهی با پژوهش های پیشین دارد که از شبیه سازی گسسته پیشامد برای بهینه سازی فرآیندهای مختلف سازمانی استفاده کرده اند و تأثیر مثبت این رویکرد را بر بهبود عملکرد فرآیندها تأیید می کنند.
۴.

طراحی مدل بهینه سازی دوهدفه شبکه سرد و سبز زنجیره تأمین چندمحصولی، چندسطحی و چند دوره ای دارو با در نظرگرفتن ارزش زمانی پول و واردات دارویی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زنجیره تأمین دارو پایداری زنجیره تأمین سرد زنجیره تأمین سبز ارزش زمانی پول واردات دارو بهینه سازی چندهدفه عدد صحیح

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶ تعداد دانلود : ۷
مقدمه و اهداف: با توجه به ویژگی های خاص محصولات دارویی مثل نیمه عمر مشخص، لزوم رعایت کنترل های دمایی، حفظ ایمنی داروها در تمام مراحل، انطباق با مقررات و استانداردهای بین المللی و ارائه بهترین سطح خدمت رسانی به مصرف کنندگان، زنجیره تأمین دارو از اهمیت ویژه ای برخوردار است. امروزه در کشورهای در حال توسعه، معضلاتی که در تولید، نگهداری، واردات و توزیع دارو وجود دارد، باعث کاهش پایداری و افزایش هزینه های شبکه زنجیره تأمین و توزیع دارو شده است. پایداری که به دنبال پاسخگویی به نیازهای اقتصادی و اجتماعی امروز بدون به مخاطره انداختن محیط زیست و نیازمندی های نسل آینده است، به صورت مفهومی متشکل از سه بعد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی تعریف می شود. روش ها: این مطالعه، با توسعه یک مدل بهینه سازی دوهدفه عدد صحیح؛ ضمن ادغام فاکتورهای واردات، ارزش زمانی پول  و الزامات کنترل دمایی، بهره وری عملیاتی و پایداری اقتصادی و زیست محیطی شبکه دارویی را تضمین می نماید. به عبارت دیگر، با هم افزایی بین لجستیک زنجیره سرد و اصول سبز، در عین حفظ کیفیت و یکپارچگی دارو های حساس به دما، به دنبال به حداقل رساندن هزینه ها و اثرات زیست محیطی است. هم چنین با در نظر گرفتن پیامدهای اقتصادی ارزش زمانی پول، چالش ها و پیچیدگی های ذاتی واردات بین المللی محصولات دارویی، به اتخاذ تصمیمات مقرون به صرفه اقتصادی و امکان سنجی مالی دقیق تر در طول زمان کمک می کند. در واقع، مطالعه حاضر با هدف دستیابی به تعادلی هماهنگ میان تعالی عملیاتی، دوام اقتصادی و شیوه های پایدار، مدیران و ذینفعان این صنعت را در جهت یابی چالش های چندوجهی توزیع جهانی دارو یاری می نماید.یافته ها: پس از حل مدل به کمک نرم افزار گمز و روش معیار جامع، با استفاده از مثال های عددی، مشخص شده است که (الف) واردات دارو، بیشترین نقش را در ایجاد هزینه برای شبکه سرد و سبز آن ایفا می کند. توجه به این نکته ضروری است که اگرچه داروهای تولید داخل قیمت پایین تری نسبت به نمونه وارداتی آن دارند، اما کیفیت و تأثیر آن ها بر درمان نیز به مراتب پایین تر است و همین مسأله باعث اقبال بیشتر داروهای وارداتی در میان مردم شده است. علاوه بر این، از آن جایی که حتی تولید محصولات دارویی نیز وابسته به واردات مواد اولیه می باشد و الزامات قانونی نظیر محدودیت قیمتی، سد راه تولیدکنندگان است، به نظر می رسد که تجدیدنظر در الزامات، قوانین و مقررات موجود و هم چنین بهبود تکنولوژی های تولید در بلندمدت می تواند هزینه های زنجیره را تا حدود زیادی کاهش دهد؛ اگرچه ممکن است که در کوتاه مدت برای شبکه هزینه هایی به همراه داشته باشد؛ (ب) رعایت کنترل های دمایی که امری اجتناب ناپذیر در طول عملیات زنجیره محصول استراتژیکی مثل دارو است، قطعا منجر به افزایش هزینه های آن و گرم تر شدن زمین خواهدشد و لازم است تا تصمیم گیرندگان این صنعت، در کوتاه مدت هزینه های کافی و اقدامات مناسب در مسیر بهبود تکنولوژی های نگهداری و نظارت مستمر بر سلامت و کیفیت وسایل یخچال دار را انجام دهند تا در بلندمدت از مزایای بیشتری برخوردار گردند؛ (ج) حمل نقل، در عین حال که کوچک ترین بخش از هزینه ها را تشکیل می دهد، مؤثرترین عملیات شبکه در گرم تر شدن زمین محسوب می شود. این مسأله بیش از آنکه متأثر از کیفیت، سلامت و ظرفیت وسایل نقلیه باشد در نتیجه عدم مدیریت صحیح عرضه و تقاضا و مدیریت نادرست موجودی، حاصل شده است؛ (د) از طرف دیگر، نتایج حاکی از آن است که ارزش زمانی پول و مسائلی مثل تورم، نوسانات نرخ ارز و تحریم اگرچه در کوتاه مدت و میان مدت دربردارنده هزینه بیشتر برای زنجیره خواهد بود، اما در بلندمدت نقش تعیین کننده نخواهد داشت. نتیجه گیری: در واقع مدل دو هدفه فوق نشان می دهد که بهبود عملکرد اقتصادی و زیست محیطی در بلندمدت و تحقق مدیریت پایدار زنجیره تأمین دارو، به واسطه تجدیدنظر در الزامات قانونی و استراتژی های تولید، مدیریت صحیح عرضه و تقاضا و مدیریت مناسب موجودی قابل دستیابی است.
۵.

تخمین و ارزیابی کارایی فنی شرکت های پتروپالایش بورسی: رویکرد تحلیل پوششی داده های بوت استرپ(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کارایی فنی بوت استرپ شعاعی و غیرشعاعی تحلیل پوششی داده ها پتروپالایش

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶ تعداد دانلود : ۷
مقدمه و هدف: صنعت پتروشیمی در ایران، به عنوان یکی از صنایع پرچم دار، جایگاه بسیار پررنگی در اقتصاد کشور داشته و سهم قابل توجهی محصول به صنایع پایین دست خود عرضه می کند. در دهه های اخیر، با پیشرفت فناوری و تحقیقات در زمینه پتروپالایش، این صنعت شرایط بهتری پیدا کرده که این امر باعث کاهش هزینه ها و بهبود کارایی شده است. بنابراین با توجه به اهمیت صنعت پتروپالایش و نقش آن در رشد اقتصادی، هدف این مقاله ارزیابی کارایی شرکت های این صنعت با استفاده از تحلیل پوششی داده های بوت استرپ می باشد. این روش رویکردی برای ارائه استنتاج آماری درخصوص معیارهای کارایی فنی در مدل های مرزی ناپارامتریک پیشنهاد نموده است. روش : در این مقاله کارایی فنی 21 شرکت پتروپالایش بورسی در دوره 1397 تا 1402 تخمین و ارزیابی گردیده است. بدین منظور، از یک رویکرد دو مرحله ای استفاده شد. ابتدا نمرات کارایی نهاده محور تحت فروض بازدهی مقیاس ثابت، متغیر و غیرفزاینده برای تمامی شرکت ها با دو رویکرد شعاعی (کارایی دبرو- فارل) و غیرشعاعی (کارایی راسل) برآورد گردید. سپس با کمک نتایج این مرحله، آزمون ناپارامتریک استقلال برای تعیین نوع اجرای روش بوت استرپ انجام گرفت. در نهایت، با در نظر گرفتن نتایج این آزمون، نمرات کارایی شرکت های پتروپالایش با رویکرد تحلیل پوششی داده های بوت استرپ برآورد و تحلیل ها انجام پذیرفت. فرآیند بوت استرپ امکان تخمین تورش و فواصل اطمینان تخمین ابتدایی را فراهم می کند. یافته ها: نتایج بخش نخست مقاله نشان داد که در دوره مورد بررسی، پتروشیمی تندگویان در هر سه حالت بازدهی مقیاس ثابت، متغیر و غیرفزاینده از کارایی دبرو- فارل برخوردار است. هم چنین پتروشیمی زاگرس و فناوران نیز در حالت بازدهی مقیاس متغیر دارای کارایی دبرو- فارل است؛ اما 18 شرکت دیگر ناکارا بودند. بدترین وضعیت در کارایی دبرو-فارل مربوط به پتروشیمی غدیر با نمره کارایی 0.68 در حالت بازدهی مقیاس ثابت می باشد. نمرات کارایی فنی شعاعی تصحیح شده تورش در هر سه بوت استرپ همگن، ناهمگن و زیرنمونه گیری در بخش دوم مقاله حکایت از آن دارد که هیچ یک از 21 شرکت پتروپالایش از کارایی فنی برخوردار نیستند. نظر به نتایج، شرکت های فناوران و تندگویان وضعیت بهتری نسبت به سایر شرکت ها دارند. در مقابل، شرکت های آریا، پردیس، شیراز و نفت اصفهان بدترین وضعیت را از نظر کارایی فنی نهاده محور دارا هستند. یافته های کارایی فنی ستانده محور بیان داشتند که دو شرکت تندگویان و زاگرس از کارایی برخوردارند و پتروشیمی غدیر با نمره کارایی 1.37 بدترین وضعیت را دارا می باشد که بدان معناست این شرکت 37 درصد در نهاده های خود اضافه مصرف دارد. علاوه بر این نتایج تخمین کارایی بوت استرپ بیان می دارند کارایی شعاعی از بیش برآوردی رنج می برد. نمرات کارایی بوت استرپ هموار ناهمگن و زیرنمونه گیری ناهمگن نیز تاییدی بر همین موضوع می باشند.   نتیجه گیری: هدف کلی برنامه هفتم، رشد اقتصادی ۸ درصدی با تأکید بر بهره وری عوامل تولید شامل سرمایه، منابع انسانی، فناوری و مدیریت است که  8.2 درصد این رشد از طریق بهره وری و کارایی باید محقق شود که این از طریق اصلاح ساختار تولید ملی، کاهش هزینه تولید، اتخاذ سیاست های تشویقی و بهینه سازی عوامل تولید تأکید شده و در کنار آن، موضوع اقتصاد مقاومتی در بند سه این برنامه آمده است. در این راستا، بر حمایت از زنجیره ارزش افزوده در صنعت پتروشیمی تاکید شده است. بنابراین، توجه به توسعه صنایع میان دست و پایین دست پتروشیمی از طریق انباشت درآمدهای ناشی از صادرات محصولات بالادست برای توسعه و تکمیل زنجیره ارزش صنعت پتروپالایش ضروری به نظر می رسد.
۶.

طراحی مدل دو هدفه لجستیک امداد پس از وقوع بحران با در نظر گرفتن هزینه و زمان بهره گیری از بالگرد وبرنامه ریزی محدودیت-شانس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: لجستیک امداد بالگرد برنامه ریزی محدودیت شانسی مدل دو هدفه روش اپسیلون محدودیت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵ تعداد دانلود : ۵
مقدمه و اهداف: مدیریت بحران در فاز پس از وقوع بحران جهت کاهش حداکثری خسارات از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. لجستیک امداد قابلیت انتقال سریع نیروهای امدادی و مواد مورد نیاز به مناطق آسیب دیده و نیز نجات آسیب دید گان را دارد. در هنگام وقوع بلایای طبیعی مانند زلزله، زیرساخت های فیزیکی مانند جاده ها و پل ها اغلب تخریب می شوند و در نتیجه، دسترسی به مناطق آسیب دیده بسیار دشوار و در اغلب موارد غیرممکن می شود. به همین دلیل، بالگردها مناسب ترین وسیله نقلیه برای کمک به آسیب دیدگان هستند. در این خصوص مسئله دیگری که مهم است تفاوت بین بالگردها از نظر زمان سرویس دهی می باشد که بدیهی است هر چه زمان سرویس کوتاه تر باشد، هزینه های آن بیشتر خواهد بود. لذا باید از طریق ابزار مشخصی توازنی بین دو هدف زمان و هزینه به وجود آید.  روش ها: در این مقاله، با در نظر گرفتن شرایط پس از وقوع یک زلزله فاجعه بار در یک منطقه کوهستانی، یک مدل ریاضی برای لجستیک امداد پس از فاجعه پیشنهاد می شود تا نحوه امدادرسانی و برنامه ریزی جهت اعزام بالگردها به مناطق آسیب دیده و نجات و انتقال افراد آسیب دیده به تسهیلات موقت سرویس دهی به ایشان را پوشش دهد. همچنین موضوع وجود عدم قطعیت جمعیت آسیب دیده و تقاضا برای پرسنل امداد و نجات نیز وجود دارد که باید به نحوی مدیریت شود. در این رابطه ابتدا یک مدل ریاضی در حالت قطعی پیشنهاد می شود و سپس با استفاده از روش برنامه ریزی محدودیت-شانس و در نظر گرفتن عدم قطعیت دو پارامتر مورد اشاره به صورت احتمالی، مدل احتمالی مورد نظر مجددا به قطعی تبدیل می شود. همچنین از دو روش معیارجامع و محدودیت اپسیلون برای حل مدل دو هدفه بر حسب زمان و هزینه استفاده می شود.  یافته ها: از یافته های مهم این تحقیق می توان به نوع تعریف متغیرهای تصمیم مدل ریاضی اشاره کرد. یکی از متغیرهای تصمیم مهم تحقیق، ظرفیت در نظر گرفته شده برای آماده شدن و اعزام پرسنل امدادی در هر تسهیل موقت است. این ظرفیت طراحی شده قاعدتا باید از یک حداکثر مقدار ممکن به دلایل فنی کوچک تر یا مساوی باشد و از طرفی نیز به طور عملیاتی تعداد افراد اعزام شده توسط کلیه بالگردها از یک تسهیل موقت طی سفرهای مختلف، باید از این ظرفیت طراحی شده کوچکتر یا مساوی باشد. مشابه این محدودیت ها برای ظرفیت طراحی شده برای درمان جمعیت آسیب دیده هر در تسهیل موقت وجود خواهد داشت. به عبارت دیگر این ظرفیت مورد نظر باید از یک مقدار حداکثری کوچکتر یا مساوی و از جمعیت آسیب دیدگان انتقال یافته به این تسهیل توسط بالگردهای مختلف و در سفرهای مختلف بزرگتر یا مساوی باشد. همچنین دو محدودیت مهم این تحقیق نیز رعایت حداکثر ساعات پروازی هر بالگرد و همچنین تضمین یک سطح خدمت برای پوشش جمعیت آسیب دیده می باشد که به کمک کتغیرهای تصمیم مورد اشاره تعریف آنها ممکن شده است. از یافته های دیگر تحقیق به نحوه مدلسازی مسئله با در نظر گرفتن تضاد بین هزینه و زمان سرویس دهی بالگردها می توان اشاره کرد که در قالب یک مدل دو هدفه صورت گرفته است. همچنین با توجه به اینکه در خصوص دو پارامتر برون زای تقاضای نیروی امدادی و جمعیت مناطق آسیب دیده دارای عدم قطعیت می باشند، با فرض برخورداری از توزیع نرمال با میانگین و انحراف استاندارد مشخص، محدودیت های مرتبط با آنها نهایتا به حالت قطعی تبدیل شده است. نتیجه گیری: مدل پیشنهادی با رویکرد محدودیت اپسیلون و همچنین روش معیار جامع توسعه یافته برای مطالعه موردی گسل تبریز حل شده است. به صورت پایلوت 13 منطقه آسیب دیده، با فرض وجود 3 مکان برای احداث تسهیل موقت و 5 نوع بالگرد در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که با افزایش تقاضا برای نیروی امداد و مناطق آسیب دیده، میزان هزینه و زمان سرویس دهی افزایش می یابد که نشان دهنده عملکرد منطقی مدل توسعه داده شده می باشد.
۷.

مسیریابی-مکان یابی دو سطحی در شرایط عدم قطعیت با در نظر گرفتن قابلیت اطمینان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مکان یابی-مسیریابی مسیریابی دوسطحی عدم قطعیت استوار امکانی الگوریتم فراابتکاری قابلیت اطمینان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱ تعداد دانلود : ۶
مقدمه و اهداف: توسعه شهری و افزایش میزان حمل ونقل های برون شهری و درون شهری منجربه آن شده است تا هزینه های مرتبط با حمل ونقل به شدت افزایش یابد، این افزایش هزینه منجر به افزایش قیمت تمام شده محصولات نهایی و در نتیجه افزایش قیمت محصول می شود. همچنین تنها بعد اقتصادی مد نظر نبوده و افزایش حمل ونقل منجر به افزایش میزان انتشار گاز CO2 می شود. این موضوع منجر به طراحی مدل های مختلف حمل ونقل و مسیریابی وسیله نقلیه شده است که می توان به مسئله مکان یابی-مسیریابی وسیله نقلیه اشاره کرد. مسئله مکان یابی تسهیلات یک تصمیم استراتژیکی است، زیرا هزینه احداث و مکان یابی تسهیلات بسیار بالا می باشد. از سوی دیگر، تصمیمات مسیریابی مبتنی بر تصمیمات مکان یابی صورت می پذیرد و یک تصمیم میان مدت و کوتاه مدت به شمار می آید. در این مقاله، با توسعه یک مدل ریاضی از مکان یابی-مسیریابی وسیله نقلیه در شرایط عدم قطعیت و در نظر گرفتن قابلیت اطمینان، تلاش شده است تا بهینه سازی همزمان در توابع هدف پایداری با حفظ حداقل قابلیت اطمینان صورت پذیرد. اهداف پایداری در این مقاله شامل کمینه سازی هزینه های کل مسئله، کمینه سازی میزان انتشار CO2 و بیشینه سازی فرصت های شغلی بر اساس تصمیمات یکپارچه استراتژیکی و تاکتیکی است. مهم ترین موضوع پرداخته شده در این مقاله، تصمیم گیری در خصوص مسیریابی بهینه حمل ونقل با در نظر گرفتن پنجره زمانی و قابلیت اطمینان در مکان یابی تسهیلات بر اساس نرخ خرابی آن ها می باشد.روش ها: به دلیل غیر قطعی بودن پارامترهای مدل ریاضی، از انواع مختلف روش های برنامه ریزی فازی و استوار امکانی در فرموله کردن مدل استفاده شده است. از این رو 4 مدل مختلف برای کنترل عدم قطعیت پارامترهای تقاضا و هزینه های حمل ونقل استفاده و نتایج مدل با یکدیگر مقایسه شده است. همچنین برای حل مدل ریاضی چند هدفه از دو روش دقیق و الگوریتم فراابتکاری استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل مدل ریاضی در سایز کوچک و همچنین تحلیل حساسیت مدل از روش اپسیلون محدودیت تقویت شده و برای حل مثال های عددی در سایزهای بزرگتر از الگوریتم NSGA-II استفاده شده است. همچنین در این مقاله یک راه حل اولیه  مبتنی بر اولویت بندی برای الگوریتم فرا ابتکاری استفاده شده است.یافته ها: نتایج تحلیل ها نشان می دهد افزایش نرخ عدم قطعیت، اگرچه منجربه افزایش فرصت های شغلی شده است، هزینه های کل و میزان انتشار گازهای گلخانه را نیز افزایش داده است. همچنین، بررسی ها نشان می دهد روش RPP-III بالاترین هزینه استواری مدل را با کمترین انحراف معیار کسب کرده است. در تحلیل قابلیت اطمینان، این موضوع مشاهده گردید که هر چه نرخ خرابی تسهیلات بالاتر باشد، تعداد مراکز تولید و مراکز توزیع مکان یابی شده افزایش می یابد. این موضوع منجر به افزایش هزینه های کل، افزایش میزان انتشار CO2 و همچنین افزایش تعداد فرصت های شغلی شده است. با تجزیه و تحلیل 15 مثال عددی نیز مشاهده گردید که NSGA-II از کارایی بالایی در حل مدل ریاضی نسبت به اپسیلون محدودیت تقویت شده برخوردار است.نتیجه گیری: نتایج بدست آمده در این تحقیق، به مدیران در راستای اتخاذ تصمیمات استراتژیکی نظیر مکان یابی تسهیلات و تاکتیکی نظیر مسیریابی وسیله نقلیه کمک شایانی می نماید تا بتوانند در شرایط عدم قطعیت بازار تصمیمات مناسبی را اخذ کنند. با توجه به اینکه در این مدل، تصمیمات و مفروضات مختلف و نزدیک به دنیای واقعی لحاظ شده است، مدل ریاضی می تواند در صنایع پخش، مخصوصا کالاهای دارویی و الکترونیکی مورد استفاده قرار گیرد.
۸.

طراحی الگوی شایستگی های نیروی کار صنایع تولیدی در انقلاب صنعتی چهارم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شایستگی های نیروی کار صنایع تولیدی انقلاب صنعتی چهارم مهارت های ذاتی فنّاوری های دیجیتال

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۶
مقدمه و اهداف: با وجود تحولات ناشی از فناوری ها در فرآیندهای کاری، دگرگونی دیجیتال مستلزم بهره گیری از مهارت های انسانی برای تضمین قابلیت استفاده و کارایی فناوری های دیجیتال است. در این راستا، بازار کار نیز نیازمند انطباق با تقاضاهای جدید مرتبط با این تغییرات است. انقلاب صنعتی چهارم تأثیر چشمگیری بر نیروی کار داشته و موجب دگرگونی های اساسی در پروفایل های شغلی شده است. بر همین اساس، این پژوهش با هدف طراحی الگوی شایستگی های نیروی کار در انقلاب صنعتی چهارم و آزمون آن در شرکت های تولیدی بزرگ استان آذربایجان شرقی انجام شده است.  روش ها: پژوهش حاضر به لحاظ هدف، در حوزه پژوهش های کاربردی-توسعه ای قراردارد و روش تحقیق آمیخته اکتشافی (کیفی- کمی) بوده است که در بخش کیفی بر اساس روش داده بنیاد و استفاده از نرم افزار NVivo، سازه و اجزاء الگوی شایستگی های نیروی کار در صنایع تولیدی مشخص شده است. همچنین در بخش کمی از معادلات ساختاری استفاده شده است. جامعه آماری در بخش کیفی، خبرگان دانشگاهی و مدیران صنعتی بودند و در بخش کمی، مدیران بخش صنعتی که تعداد ایشان 302 نفر بوده است، نمونه گیری در بخش کیفی به صورت اشباع نظری انجام گرفته و هفده فرد خبره در مصاحبه ها شرکت نموده اند. در بخش کمی با استفاده از قاعده سرانگشتی 90 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند، قلمرو مکانی تحقیق صنایع تولیدی بزرگ استان آذربایجان شرقی و قلمرو زمانی آن سال 1401 بوده است. ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه بر اساس یافته های بخش کیفی بوده و برای تجزیه و تحلیل یافته های کیفی از روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی و در بخش کمی از معادلات ساختاری استفاده شده است.  یافته ها: یافته های این پژوهش نشان می دهند که شرایط علی، زمینه ای و مداخله ای به طور مستقیم بر طراحی الگوی شایستگی های نیروی کار در انقلاب صنعتی چهارم تأثیرگذار هستند. در شرایط علی، عواملی مانند پویایی محیط فناوری و نیاز به مهارت های جدید، نیروی کار را به سمت یادگیری و به روزرسانی مداوم مهارت ها سوق می دهند. از سوی دیگر، شرایط زمینه ای شامل پشتیبانی فرهنگی و سرمایه گذاری در زیرساخت ها به تقویت فرآیند یادگیری و توسعه شایستگی ها کمک می کند. همچنین، مداخلات مدیریتی و برنامه های آموزشی به عنوان شرایط مداخله ای، می توانند به افزایش توانمندی های نیروی کار در زمینه های فنی و اجتماعی کمک کنند. این شرایط به واسطه ارتقاء عملکرد سازمانی و بهبود کیفیت کار، به تحقق اهداف سازمانی و افزایش رضایت شغلی منجر می شوند. در نهایت، این یافته ها بر لزوم اتخاذ راهکارهای مناسب برای بهبود مستمر شایستگی های نیروی کار تأکید می کنند تا سازمان ها بتوانند در دنیای رقابتی امروز به موفقیت دست یابند، نتایج حاصل از بخش کمی پژوهش بیانگر آن بود که شرایط علی بر مقوله اصلی و مقوله اصلی بر راهبردها و راهبردها بر پیامدها تأثیر مثبت و معناداری دارد. شرایط مداخله گر بر راهبردها و درنهایت شرایط زمینه ای بر راهبردها تأثیر مثبت و معناداری دارد. نتیجه گیری: نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان می دهند که برای طراحی الگوی شایستگی نیروی کار در دوران انقلاب صنعتی چهارم، نیاز به شناسایی مهارت های کلیدی است که شامل تسلط بر فناوری های نوین، مهارت های اجتماعی و همکاری، سازگاری و انعطاف پذیری، و تفکر انتقادی و خلاق می شود. این شایستگی ها در افزایش توانمندی های نیروی کار و پاسخ گویی به چالش های جدید محیط کار حیاتی هستند. همچنین، پژوهش به ضرورت زیرساخت های حمایتی فرهنگی و دولتی برای پیاده سازی موفق این الگو اشاره دارد و تأکید می کند که آموزش های منسجم و برنامه های توسعه ای باید برای ارتقاء مهارت های کارمندان به کار گرفته شوند. در نهایت، این الگوی شایستگی به سازمان ها کمک می کند تا بهره وری را افزایش دهند، کیفیت کار را بهبود بخشند و رضایت شغلی و نگهداری استعدادها را تقویت کنند.
۹.

مدل سازی ریسک در خدمات بانکی نابینایان با استفاده از FMEA فازی و شبکه عصبی گراف (GNN)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تحلیل ریسک خدمات بانکی FMEA فازی شبکه عصبی گراف (GNN) شکاف دیجیتال

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱ تعداد دانلود : ۸
مقدمه و اهداف: در دنیای امروز، دسترس پذیری و امنیت خدمات بانکی برای تمامی اقشار جامعه، به ویژه گروه های آسیب پذیر مانند نابینایان، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. با توجه به اهمیت روزافزون بانکداری دیجیتال، شناسایی و ارزیابی ریسک های مرتبط با دسترسی و امنیت خدمات بانکی برای نابینایان از اولویت های اساسی محسوب می شود. هدف این پژوهش، شناسایی، ارزیابی و اولویت بندی ریسک های اصلی در ارائه خدمات بانکی به نابینایان و ارائه راهکارهایی برای کاهش این ریسک ها است، به گونه ای که با بهبود زیرساخت ها و فناوری های مورد استفاده، دسترسی نابینایان به خدمات بانکی به طور معناداری تسهیل شود. این پژوهش ترکیبی از دو روش تحلیل ریسک FMEA فازی و شبکه عصبی گراف (GNN) را به کار می گیرد تا به صورت دقیق تر و جامع تری روابط و تعاملات میان ریسک ها شناسایی شود. روش ها: پژوهش حاضر در دو مرحله اصلی صورت پذیرفت. در مرحله اول، از روش FMEA فازی برای شناسایی و ارزیابی ریسک ها استفاده شد. این روش به دلیل قابلیت آن در کار با اعداد فازی، به طور ویژه ای مناسب تحلیل معیارهای شدت، وقوع، و قابلیت کشف هر ریسک در شرایطی با عدم قطعیت است. پس از گردآوری نظرات خبرگان، این معیارها به مقادیر غیرفازی تبدیل شده و اولویت بندی ریسک ها مشخص گردید. مرحله دوم به کاربرد شبکه عصبی گراف اختصاص داشت که برای مدل سازی و تحلیل وابستگی های پیچیده و روابط متقابل بین ریسک ها به کار گرفته شد. GNN به عنوان یک ابزار قدرتمند یادگیری ماشینی امکان بررسی وابستگی های متقابل میان معیارها و نودهای مختلف را فراهم می آورد. داده های پژوهش از طریق نظرسنجی هایی که با ۱۲ نفر از خبرگان بانکداری و خدمات ویژه نابینایان انجام شد، گردآوری شدند. به هر خبره یک پرسشنامه شامل جفت های مختلف معیارهای ریسک ارائه شد و آنها به هر جفت نمره ای بین صفر تا چهار دادند. سپس، برای کاهش اثر نظرات فردی و کسب یک ارزیابی جامع، میانگین نمرات خبرگان به عنوان وزن نهایی روابط بین معیارها در گراف استفاده گردید. یافته ها: نتایج به دست آمده از تحلیل FMEA فازی نشان داد که «دسترسی فیزیکی»، «نابرابری های اقتصادی»، «شکاف دیجیتال» و «موانع فناورانه» از مهم ترین ریسک ها در دسترسی نابینایان به خدمات بانکی هستند. نتایج RPN (عدد اولویت ریسک) غیرفازی هر ریسک نشان داد که دو ریسک «دسترسی فیزیکی» و «نابرابری های اقتصادی» بیشترین اولویت را برای رسیدگی دارند و نیازمند توجه ویژه ای هستند. نتایج به دست آمده از GNN نیز تأیید کرد که برخی از این ریسک ها، نظیر دسترسی فیزیکی و موانع فناورانه، تأثیرات متقابل و پیچیده ای بر سایر ریسک ها دارند و نقش اساسی در شبکه روابط میان معیارها ایفا می کنند. به طور خاص، معیارهای «نابرابری های اقتصادی» و «موانع فناورانه» به عنوان عوامل اصلی تأثیرگذار در شبکه گراف شناسایی شدند که کاهش این ریسک ها می تواند تأثیر مهمی بر دسترسی و تجربه بانکی نابینایان داشته باشد. این یافته ها همچنین نشان داد که در نظر گرفتن جنبه های اقتصادی و فناورانه به تنهایی کافی نیست و باید تعاملات میان این معیارها نیز مورد توجه قرار گیرد. نتیجه گیری: بهبود دسترسی نابینایان به خدمات بانکی مستلزم رویکردی چندوجهی است که به طور هم زمان ارتقای زیرساخت های فیزیکی، کاهش نابرابری های اقتصادی، آموزش و آگاهی بخشی در حوزه فناوری های بانکی، و تقویت امنیت اطلاعات را دربرگیرد. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که ترکیب FMEA فازی و GNN در ارزیابی ریسک های خدمات بانکی نابینایان می تواند به شناسایی تعاملات و اولویت بندی دقیق تر ریسک ها کمک کند و زمینه ساز طراحی راهکارهای جامع تر و مؤثرتری برای دسترسی این قشر به خدمات بانکی باشد. این پژوهش پیشنهاد می کند که بانک ها و مؤسسات مالی، با به کارگیری نتایج این تحقیق، راهکارهایی جامع برای ارتقای دسترس پذیری و بهبود تجربه کاربری نابینایان در خدمات بانکی ارائه دهند. افزایش رضایت و اطمینان این گروه از مشتریان می تواند در نهایت منجر به بهبود اعتبار و مسئولیت پذیری اجتماعی بانک ها گردد.
۱۰.

شناسایی و الویت بندی ریسک پروژه های مهندسی، تدارکات و ساخت (EPC) مطالعه موردی: شرکت بهره برداری نفت و گاز کارون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ارزیابی ریسک دلفی فازی تحلیل سلسله مراتبی فازی عدد اولویت ریسک مهندسی تدارکات و ساخت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲ تعداد دانلود : ۱۱
مقدمه و اهداف: یکی از انواع قراردادهای مطرح در اجرای پروژه ها، روش مهندسی، تدارکات و ساخت بوده که ابزاری برای انتقال فعالیت ها و نیز ریسک های پروژه به پیمانکار می باشد. با توجه به اهمیت ارزیابی ریسک در پروژه های نفتی، به ویژه برای پیمانکاران، هدف اصلی این پژوهش، شناسایی و رتبه بندی ریسک های پیرامون پروژه های مهندسی، تدارکات و ساخت (EPC) در شرکت بهره برداری نفت و گاز کارون است. همچنین این مقاله به دنبال ارائه راهکارهایی برای مدیریت موثر ریسک های پروژه های مزبور توسط پیمانکاران می باشد. روش ها : روش تحقیق در این مطالعه شامل چندین گام می باشد. ابتدا با استفاده از روش کتابخانه ای و نظرات خبرگان، ریسک های موثر در پروژه های EPC شناسایی، استخراج و طبقه بندی شده است. در این گام، تیم تحقیق با مطالعه منابع علمی و مصاحبه با خبرگان صنعت نفت و گاز، لیستی از ریسک های احتمالی را تهیه کرده و سپس با ارائه مدلی مبتنی بر روش دلفی فازی و دیدگاه 5 خبره با 15 معیار، تعدادی از ریسک های شناسایی شده به عنوان ریسک های اصلی انتخاب گردیده اند. نظرات خبرگان در قالب اعداد فازی جمع آوری و تحلیل شده است تا به اجماع نسبی در مورد ریسک های اصلی دست یابند. در گام بعد، با بهره گیری مجدد از نظرات خبرگان و روش آنالیز سلسله مراتبی فازی مبتنی بر عدد ریسک،ریسک های منتخب بر اساس احتمال وقوع و شدت تاثیر آنها ارزیابی و رتبه بندی شده اند. برای افزایش دقت نظرات خبرگان و پرهیز از اعمال سلیقه شخصی از سیستم فازی استفاده شده است. در واقع، اعداد فازی به جای اعداد قطعی برای بیان نظرات خبرگان به کار گرفته شده است.  یافته ها: نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که ریسک های پروژه شرکت مزبور به ترتیب اولویت عبارت از نرخ تورم، اعمال فشار کارفرما بر توقف اجرای کار، افزایش قیمت تجهیزات، تاخیر در پرداخت مالی، وجود عوامل ناهمخوان و استفاده از استانداردهای فرعی در پروژه، ایرادات در طراحی اولیه و اعمال مدیریت مهندسی غیرموثر پروژه می باشند. این نتایج می تواند به پیمانکاران کمک کند تا ریسک های اصلی را شناسایی و برای مدیریت آنها برنامه ریزی کنند. همچنین یک نقشه شناختی سناریومحور برای مواجهه با ریسک های اثرگذار ارائه شده است. شناسایی و اولویت بندی ریسک های مزبور، امکان سناریوسازی توسط پیمانکاران برای مدیریت این ریسک ها را فراهم می سازد تا احتمال رخداد عواقب این چالش ها را در شرکت بهره برداری نفت و گاز کارون کاهش دهند. در واقع، این نقشه شناختی به عنوان نقشه راه پیمانکاران برای مدیریت ریسک در پروژه های EPC عمل می کند. برای مثال، این راهکارها می تواند شامل برنامه ریزی دقیق، مدیریت قراردادها، مدیریت تامین مالی، مدیریت تدارکات، مدیریت ذینفعان و ... باشد. هدف اصلی این راهکارها پیشگیری از بروز چالش های احتمالی در پروژه می باشد.  نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد که ارزیابی ریسک در پروژه های EPC بسیار حائز اهمیت است. پیمانکاران باید با شناسایی ریسک های اصلی و ارائه راهکارهای مدیریتی مناسب، از بروز چالش های احتمالی جلوگیری کنند. استفاده از ابزارهای تحلیلی مانند آنالیز سلسله مراتبی فازی و نقشه های شناختی سناریومحور می تواند به پیمانکاران در این زمینه کمک شایانی نموده و نقش بسزایی در موفقیت پروژه های EPC ایفا نماید.

آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۵۶