فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۶٬۵۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
مصرف قلیان به عنوان یکی از اشکال رایج استعمال دخانیات، روشی قدیمی بوده اما اکنون از سوی نوجوانان مورد استقبال است. در این میان شیوع قلیان در میان دختران نوجوان اهمیت ویژه داردتا جایی که می تواند زمینه بروز رفتارهای مخاطره آمیز را فراهم سازد. با توجه به اهمیت موضوع به عنوان یک مسأله اجتماعی، مطالعه حاضر با روش کیفی و مردم-نگاری به بررسی بسترهای اجتماعی- روانشناختی مصرف قلیان در میان دختران نوجوان پرداخته است. لذا، محقق پس از انجام مطالعه اکتشافی با حضور در میدان، مشاهدات میدانی و مصاحبه عمیق، اهداف پژوهش را دنبال کرده است. جامعه آماری دختران نوجوان 12 تا 18 ساله که در پاتوق ها و اماکن عمومی به مصرف قلیان می پردازند بوده که 16 نفر به عنوان نمونه، بررسی شده اند. در نهایت پس از جمع آوری داده و تحلیل آنها چهار مقوله کلیدی استخراج شد. مقولات کلیدی شامل رفاقت و هم-نوایی با جنس مخالف، رهایی از مشکلات، مقابله با محدودیت ها و کلیشه های رایج، هویت یابی و اثبات خود و همچنین گذران اوقات فراغت است. به طور کلی می توان نتیجه گرفت که بسترهای اجتماعی - روان شناختی و به ویژه "اصالت رفاقت" با جنس مخالف به عنوان مفهومی محوری در شکل گیری و تداوم مصرف قلیان در نوجوانان دختر، نقش کلیدی داشته و توجه بیش از پیش پژوهشگران و سیاستگذاران به این مفهوم کاملاٌ ضرورت دارد.
بررسی نقش ابعاد ناسازگاری و غفلت والدگری بر خودمراقبتی و خودکارامدی مادری: نمونه زنان باردار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فصلنامه فرهنگی - تربیتی زنان و خانواده سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۶
157 - 184
حوزههای تخصصی:
باور یک مادر به توانمندی او در سازمان دهی و اجرای مجموعه تکالیف و مسئولیت های مادری، خودکارامدی مادری خوانده می شود که بر کنش های مادرانه اثرگذار است. پژوهش حاضر قصد دارد نقش ابعاد تجارب کودکی مراقبت را بر خودکارامدی مادری از طریق خودمراقبتی بیازماید. از این رو، 180 نفر از زنان باردار مراجعه کننده به چهار مرکز بهداشت شهر اهواز به شیوه نمونه گیری تصادفی مرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه تجربه ی کودکی مراقبت و سوء استفاده، مقیاس خودمراقبتی آگاهانه و خرده مقیاس شایستگی والدگری را تکمیل نمودند. روش های تحلیل مورد استفاده در پژوهش حاضر، همبستگی و تحلیل مسیر بودند. یافته ها نشان داد که ابعاد مادر غافل (21/0- =) و مادر ناسازگار (22/0- =) به طور مستقیم با خودکارامدی مادری در رابطه بودند. تحلیل رابطه میانجی نیز نشان داد که دو مسیر غیرمستقیم مادر غافل و پدر غافل با خودکارامدی مادری از طریق خودمراقبتی به عنوان میانجی رابطه داشتند. در نتیجه، تلاش در جهت ارتقای ابعاد خودمراقبتی در زنان باردار می تواند یک نقش جبرانی برای نقایص مراقبتی دوران کودکی زنان داشته باشد و حتی بر خودکارامدی مادری آنان موثر باشد.
بررسی اثربخشی آموزش تاب آوری مبتنی بر رویکرد پذیرش و تعهد بر میزان پذیرش و عمل، سپاسگزاری و شجاعت در زنان سرپرست خانوار شهر شیراز
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تاب آوری مبتنی بر رویکرد پذیرش و تعهد بر میزان پذیرش و عمل، سپاسگزاری و شجاعت در زنان سرپرست خانوار شهر شیراز بود. این پژوهش تجربی از نوع نیمه آزمایشی، پیش آزمایش– پس آزمون با گروه کنترل بود. 30 نفر در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. تعداد 100 نفر در این پژوهش انتخاب شدند و تعداد 30 نفر در کارگاه شرکت کردند و در دو گروه آزمایش (15 نفر) گمارده شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش داده ها با استفاده از پرسشنامه پذیرش و عمل، پرسشنامه سپاسگزاری GQ-6 و پرسشنامه شجاعت جمع آوری گردید. مداخله آموزشی برای گروه آزمایش در طی 10 جلسه یک و نیم ساعته و هفته ای یک بار اجرا شد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش تاب آوری بر افزایش پذیرش و عمل، قدردانی GQ-6و شجاعت زنان سرپرست خانوار مؤثر بوده است؛ بنابراین، می توان از آموزش مهارت تاب آوری به عنوان روشی کارآمد برای افزایش پذیرش و عمل در سرپرست خانوار استفاده کرد. همچنین شدت و طول مدت آموزش تاب آوری نقش مهمی در نتایج به دست آمده ایفا کرده است. نتایج نشان می دهد که آموزش تاب آوری مبتنی بر رویکرد پذیرش و تعهد تأثیر مثبت و قابل توجهی بر میزان پذیرش و عمل، سطح سپاسگزاری و شجاعت در زنان سرپرست خانوار داشته است. درنتیجه، برنامه های آموزشی تاب آوری با توجه به نیازها و خصوصیات خاص زنان سرپرست خانوار و عوامل محیطی، فرهنگی و اجتماعی موجود در محل زندگی آن ها، می تواند نقش مؤثری در بهبود عملکرد و رفاه خانواده ها و افزایش سپاسگزاری و شجاعت آنان ایفا کند.
اثربخشی آموزش پیش از ازدواج طرحواره محور مبتنی بر فرهنگ بر باورهای همسرگزینی و ترس از شکست در ازدواج در دختران مجرد با طرحواره رهاشدگی دارای والدین مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۹
1 - 16
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش بررسی اثربخشی آموزش پیش از ازدواج طرحواره محور مبتنی بر فرهنگ برباورهای همسرگزینی و ترس از شکست در ازدواج دردختران مجرد با طرحواره رهاشدگی دارای والدین مطلقه بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-ﭘﺲآزﻣﻮن و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری دختران مجرد دارای طرحواره رهاشدگی با والدین مطلقه درشهر اصفهان بودند که با روش نمونه گیری هدفمند 30 نفرانتخاب شدند و در دو گروه آزمایش(15 نفر) وکنترل(15 نفر) به طور تصادفی جایگزین شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه طرحواره های ناسازگار یانگ (1998)، نگرش های مربوط به انتخاب همسرکاب و همکاران (2003) و پرسشنامه ترس از شکست در ازدواج اسماعیل پور و نورمحمدی (1398) بود.گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقه ای با استفاده از برنامه آموزش پیش از ازدواج متمرکز بر طرحواره مورد مداخله قرار گرفتند ولی برای گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. داده ها با آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکررانجام شد. نتایج نشان داد آموزش پیش از ازدواج متمرکز بر طرحواره مبتنی بر باورهای فرهنگی بر طرحواره طرد و رهاشدگی، باورهای همسر گزینی شامل عشق باوری، تجربه محوری، ایده آل گرایی، متضاد جویی و آسان بینی و متغیر ترس از ازدواج در مرحله پس آزمون تاثیر معنی داری دارد. براساس یافته های پژوهش آموزش پیش از ازدواج طرحواره محور مبتنی بر فرهنگ ، بر باورهای ناکارآمد همسرگزینی و ترس از ازدواج دختران مجردی که طرحواره طرد و رهاشدگی و دارای والدین مطلقه هستند اثربخش بود.
نقش زن در رقص قاسم آبادی با تأکید بر آیین شالی کاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
133 - 150
حوزههای تخصصی:
سهم بیشتر نیروی کار مرتبط با شالی کاری در استان گیلان، مربوط به زنان روستایی است که از دانش تجربی زیادی در حیطه کاری خود برخوردارند و از این رو حضور آن ها اهمیت ویژه ای دارد. زنان آداب شالی کاری یعنی کاشت، داشت و برداشت را در آیین های نمایشی مانند رقص قاسم آبادی نشان می دهند که علاوه بر جذابیت بصری، بیانگر پیوند معنوی و اسطوره ای با طبیعت هستند. بر همین اساس پرسش پژوهش حاضر در راستای نقش شاخص زنان در رقص قاسم آبادی و اجرای آداب شالی کاری مطرح شده و هدف از آن پاسخ به اهمیت حضور زنان در رقص قاسم آبادی براساس آیین شالی کاری است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، نظری و از لحاظ ماهیت و روش تحقیق، توصیفی و تحلیلی است. شیوه گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای و میدانی با استفاده از روش مردم نگاری در منطقه، مشاهده، مصاحبه، ثبت و ضبط اطلاعات انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد زنان در رقص قاسم آبادی به کمک انواع مهارت های یدی، قواعد شالی کاری و سپاسگزاری از برکات آن را نمایش می دهند. به عبارتی، رقص قاسم آبادی آینه تنوع فرهنگی و اندیشه های انسانی است. زنان در قالبی شاد، مفهوم الگوهای حرکت در شالی کاری را نشان می دهند و به همین دلیل این مفاهیم جایگاه اسطوره ای پیدا می کنند. از این رو به عنوان یک الهه مادر همتای ایزدبانوی اَناهیتا، مادر انسان و مادر زمین محسوب می شوند و مورد پرستش قرار می گیرند. به عبارت دیگر، تداوم و تمدید حیات و زنده بودن نقش زنان در ناخودآگاه آدمی به منظور انتقال برکت بخشی، پیونددهندگی و شفابخشی تجسم می شود.
از معنویت تا عقلانیت، کاوش مسیرهای سازگاری و بقای زنان مهاجر حاشیه نشین در شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
353 - 376
حوزههای تخصصی:
بقا مهم ترین دغدغه بشر در طول تاریخ بوده است. تحرک مکانی (مهاجرت) یکی از راهکارهای انسان برای دستیابی به بقا بوده است. در فرایند مهاجرت، اولین و مهم ترین کنش مهاجران، به ویژه مهاجران فرودست،کنش های بقا و سازگاری محور با جامعه مقصد است. پژوهش حاضر به دنبال واکاوی چگونگی کنش های بقامحور در میان زنان مهاجر حاشیه نشین شهر یزد است. روش پژوهش کیفی است و در آن، از رویکرد نظریه زمینه ای استفاده شده است. مشارکت کنندگان 21 نفر از زنان مهاجر به شهر یزد از استان های مختلف کشور با مدت اقامت بیش از دو سال بوده اند که به صورت هدفمند و به شیوه نمونه گیری نظری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته است و تحلیل داده ها به شیوه کدگذاری باز، محوری و گزینشی صورت گرفته است. یافته ها نشان داد شکاف نسلی و سیاست گذاری های نامناسب در مبدأهای مهاجرتی با ایجاد تغییرات گسترده به صورت پیوند بقا به مادیات، زنان را وادار به کنش عقلانی و اتخاذ مهاجرت به عنوان راهبردی عملی برای دستیابی و حفظ بقا می کند. این مسیر غالباً عقلانی، همراه با اندازه گیری و محاسبه و با محوریت پول است. اما در فرایند دوام و بقا در مقصد، زنان نیازمند مشوق هایی فراتر از پول هستند. هرچند مسیر اصلی سرتاسر محاسبه است، معنویت در زنان با کارکرد امیدزایی و التیام بخشی به آسیب های روانی، سازگاری زنان مهاجر را افزایش می دهد و پشتوانه ای برای ایستادگی و تلاش آنان برای تضمین و تسهیل بقا را فراهم می کند.
برساخت هویت دوپاره: زمینه ها و پیامدهای مهاجرت مستقل زنان جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
407 - 433
حوزههای تخصصی:
به موازات تغییر در جایگاه و نقش زنان، تحرک جغرافیایی و مهاجرت مستقل زنان در سال های اخیر، رشد قابل توجهی داشته است. این پدیده ابعاد و پیامدهای ناشناخته ای به ویژه از دیدگاه خود زنان مهاجر دارد. هدف این پژوهش، فهم زمینه ها و پیامدهای مهاجرت مستقل دختران جوان است. این پژوهش با رویکرد کیفی عام (بنیادی) اجرا شده است. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با 18 زن جوان که به تنهایی به شهر یزد مهاجرت کرده اند، گردآوری شد. گزینش مشارکت کنندگان به شیوه نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انجام گرفت. داده ها پس از مکتوب شدن به شیوه کدگذاری داده بنیاد تحلیل شدند. حاصل تحلیل در قالب هفت مقوله اصلی و یک مقوله مرکزی ارائه شده است. مقوله های اصلی عبارت اند از: ترجیح غریبگی، تأمین شغلی/مالی، ذائقه زیست مستقل، فشار و کنترل خانواده، فاصله گذاری اجتماع میزبان، کژسازگاری و تنگنای اسکان. برساخت هویت دوپاره نیز به عنوان مقوله مرکزی شناخه شد. یافته ها نشان داد زیست ناپایدار در مبدأ با زیست چندپاره در مقصد به شکل گیری هویت دوپاره در میان مشارکت کنندگان منجر شده است. دختران مهاجر تحت محدودیت ها و فشارهای مبدأ اقدام به مهاجرت می کنند، اما سازگاری وزندگی در مقصد نیز برای آن ها خالی از چالش نیست. مواجهه آن ها با شرایط جدید، برساخت هویتی دوگانه را برای آن ها به همراه دارد.
بررسی تحلیلی- انتقادی اثر اعسار زوج بر حق امتناع زوجه از تمکین در قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اسلامی زنان و خانواده سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۴
125 - 145
حوزههای تخصصی:
حق حبس زوجه یکی از ضمانت های اجراهای مهریه است که اهمیت قابل توجهی دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی مفهوم حق حبس و شرایط اجرای آن، اعسار زوج و تأثیر آن در سقوط یا عدم سقوط حق حبس زوجه و همچنین اثر تقسیط مهر بر حق حبس در قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان به روش توصیفی- تحلیلی انجام شد. نتایج بررسی ها نشان داد که استفاده از حق حبس، منوط به تحقق دو شرط است که عبارتند از: حال بودن مهریه و عدم تمکین اختیاری. به نظر می رسد این موضوع که براساس بند ۲ ماده ۱۰۶ قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان، حق حبس زوجه حتی درصورت اعسار زوج و تقسیط مهریه تا پرداخت کامل آن محفوظ دانسته شده است، با اصل عدالت و انصاف سازگار نیست و پیامدهای منفی زیادی به همراه دارد. براین اساس، پیشنهاد می شود ماده فوق بازنگری و اصلاح و برای روشن شدن ابهام های موجود در این موضوع، چند بند دیگر مطابق بند های پیشنهادی وضع شود.
مدل ساختاری کیفیت زندگی زناشویی براساس بخشودگی زناشویی با نقش میانجی پاسخگویی ادراک شده همسر در زنان متاهل شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی پاسخ گویی ادراک شده همسر در رابطه بین بخشودگی زناشویی و کیفیت زناشویی زنان انجام شد. روش پژوهش، توصیفی - همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1401 بود. 397 نفر به روش نمونه گیری در دسترس از 13 مرکز در 8 منطقه تهران انتخاب شدند. به منظور گردآوری داد ه ها از پرسش نامه بخشودگی زوجین پولارد و همکاران (1998)، مقیاس کیفیت زندگی زناشویی باسبی و همکاران (1995) و مقیاس پاسخ گویی ادراک شده همسر ریس و همکاران (2017) استفاده شد. برای تحلیل داده ها، نرم افزار SPSS22و Amos.24.0 مورد استفاده قرار گرفت. مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که بخشودگی زناشویی هم به طور مستقیم و هم با میانجی گری پاسخ گویی ادراک شده همسر با کیفیت زناشویی زنان رابطه دارد (116/0 =β). ارزیابی مدل فرضی پژوهش با استفاده از شاخص های برازندگی نشان داد که مدل فرضی با مدل اندازه گیری، برازش دارد. با توجه به نتایج به دست آمده، مشاوران ازدواج و خانواده درمانگران می توانند در پیش بینی کیفیت رابطه زوجین، پیشگیری و درمان آسیب های ارتباطی میان زوجین به نقش مهم پاسخگویی ادراک شده توجه نمایند.
مقایسه اثربخشی درمان های ذهن آگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و هیجان مدار بر عملکرد خانواده در زوج های با خودافشاگری پایین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان های ذهن آگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و هیجان مدار بر عملکرد خانواده در زوج های با خودافشاگری پایین انجام شد. این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی باطرح پیش آزمون، پس آزمون باگروه آزمایش و گواه و پیگیری 3ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره غیردولتی شهرکرمانشاه درسال 1401-1402 بودند که میزان خودافشاگری پایین داشتند. ازمیان آنان 30 زوج به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شده، به صورت تصادفی در دوگروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین گردیدند (هرکدام 10 زوج). گروه آزمایش اول تحت درمان ذهن آگاهی مبتنی بر تقویت رابطه (هشت جلسه زوجی 90 دقیقه ای و یک جلسه روزکامل) و گروه آزمایش دوم تحت مداخله هیجان مدار (نه جلسه زوجی 90 دقیقه ای) قرارگرفتند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه خودافشاگری زناشویی وارینگ و همکاران (۱۹۹۸) و پرسشنامه عملکردخانواده تاویتی ان و همکاران (1987) بود. نتایج حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که هردو مداخله موجب بهبود عملکردخانواده گردیده (01/0p<) و این اثر درطول دوره پیگیری نیز حفظ شده است. همچنین یافته های پژوهش حاکی از آن بود که بین درمان ذهن آگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و هیجان مدار تفاوت معنی داری دربهبود عملکردخانواده وجودندارد. باتوجه به نتایج پژوهش توصیه می شود مشاوران از هردو رویکرد به عنوان روش درمانی مؤثر درجهت کمک به بهبود روابط زوجین و خانواده استفاده نمایند.
شیوه نمایش زنان در شش مرقع قاجاری (از منظر آرایش، پوشش، زیورآلات و پیکربندی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
41 - 59
حوزههای تخصصی:
در طول افزون بر یکصد و بیست سال حکومت قاجاریان، دو دوره هنری قابل بازیابی است که اولی با عصر فتحعلی شاه و دومی با عهد ناصرالدین شاه شناخته می شود. پیش تر بررسی هنر دوران، بیشتر با نظر به نقاشی های بزرگ انجام شده است. هدف این مقاله، مقایسه شیوه بازنمایی زنان در شش مرقع قاجاری است که سه نسخه از آن ها به دوره اول و سه نسخه دیگر به دوره دوم تعلق دارد. با این نگاه، پرسش آن است که چگونه می توان با مقایسه شیوه آرایش، پوشش، زیورآلات و پیکربندی زنان در شش مرقع قاجاری، شباهت ها و تفاوت های مربوط به نمایش ایشان را در قالب سبک های نقاشی قاجاری تبیین کرد. نتیجه این پژوهش تاریخی به شیوه تحلیلی-تطبیقی و با نمونه گیری هدفمند دوازده نگاره از شش نسخه مرقع قاجاری نشان داد آرایش، پوشش و زیورآلات و به همین نسبت بازنمایی زنان در هریک از تصاویر، وام دار سبک و شیوه هنری زمانه است. به همین جهت در دوره اول، جنبه تجملی و تصنعی بیشتری دارد، اما در دوره دوم، کیفیت طبیعت گرایانه به خود گرفته است؛ چنان که در این دوره حتی در فضای بیرونی تصویر شده و نمود زنان کوچه و بازار در سنین سالخوردگی است. درباره پیکربندی نیز هرچند اندازه اندام بانوان در دوره دوم حقیقی تر می نماید، اما فضاسازی در هر دو دوره متقدم و متأخر، همچنان بی توجهی نقاش به محیط پیرامون را نشان می دهد و حداکثر به تجسم چند ترنج، فرش و مخده خلاصه می شود؛ به طوری که مانند مرقعات تصویری دوره اول، مخاطب فضای نامشخصی از اندرون یا بیرون متصور خواهد شد.
در جست وجوی زبان زنانه: مطالعه آثار هنرمندان زن ایرانی با الهام از تجربه های دوختن و بافتن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
221 - 244
حوزههای تخصصی:
در بسیاری فرهنگ ها، بافندگی و نساجی به عنوان پیشه و صنعت، اغلب کار مردان و در قلمرو خانه، اغلب کار زنان بوده است. تمایز میان محل کار و خانه در دوران مدرن موجب تمایز میان دوزندگی حرفه ای مردان و بافتنی ها و سوزن دوزی های تفننی زنان شد. از نظر منتقدان فرهنگی، بافتنی ها و سوزن دوزی های زنان فقط نشانگر ذوق زنانه یا عشق به خانه نبود، بلکه نشانگر الگوهای تحمیل شده به زن خانه دار، مطیع و سازگار بود. هدف این مقاله پرداختن به آثار هنرمندان معاصر زن ایرانی است که با الهام از دوختن و بافتن، در جست وجوی زبان زنانه هستند. از این رو پرسش اصلی این است که هنرمندان زن هنرهای تجسمی، چگونه و با چه شیوه هایی بافتن و دوختن را به راهی برای جست وجوی زبان هویت زنانه تبدیل کرده اند. برای پاسخ به این پرسش با ترکیب روش های «تحلیل رویداد» و «تحلیل روند»، پنج نمایشگاه هنری «تجلی احساس»، «سو+زن»، «زنان می سازند»، «نخش» و «پرسبوک» مطالعه و تحلیل شد. نتایج نشان دهنده تغییرات تجربه هنرمندان زن معاصر ایران طی سه دهه 1370 تا 1400 است. هنرمندان طی دهه 1370- به ویژه در رویداد هنری مخصوص زنان با عنوان «تجلی احساس»- دوختن و بافتن را به عنوان زنانگی مادرانه و مهارت زن در چارچوب کار خانگی و گاه سنتی و روستایی تصویر کردند، اما در پی تغییرات اجتماعی- فرهنگی دهه 1380 در رویدادهای هنری مانند نمایشگاه «سو+زن» و «زنان می سازند» و «پرسبوک» شاهد به کارگیری دوختن و بافتن همچون کنشی انتقادی و زبانی توسط هنرمندان زن برای بازاندیشی هویتی زنان در دهه 1380 و 1390 هستیم.
تبیین نظریه عقد بودن فرزندخواندگی و آثار آن با تأکید بر قانون جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرزندخواندگی نهادی است با سابقه ای دیرینه که پیش از اسلام در ایران نیز وجود داشته و بعد از ظهور اسلام با تغییراتی توسط قرآن و سنت امضاء شده است. از آن جایی که احکام، آثار و ضمانت اجرای قوانین فرزندخواندگی بر اساس ماهیت آن معلوم می گردد، بحث ماهیت فرزندخواندگی جایگاه مهمی در نهادهای حقوقی دارد. اعمال و اجرای بسیاری از قوانین حقوقی منوط به وضعیت حقوقی فرزندخواندگی است. درباره ی ماهیت فرزندخواندگی نظرات متعددی اظهار شده، برخی آن را ایقاع دانسته و برخی صرف یک رابطه ی حقوقی به حکم دادگاه می دانند. اگر فرزندخواندگی تعهد اخلاقی، امانت و عقد یا نهاد دیگری باشد، احکام و آثار آن نیز متفاوت خواهد بود. لذا این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و شیوه کتابخانه ای به این مبحث پرداخته است. با توجه به پیشینه تاریخی و ادله ای مانند سیره عقلا، عدم ولایت بر دیگری و... که در مقاله به صورت تفصیلی بیان شده، این نتیجه به دست می آید که فرزندخواندگی یک عقد است و نه ایقاع یا صرف حکم دادگاه و....چرا که نیازمند اراده ای دوطرفه است. مفسران قرآن نیز این نهاد را عقد تلقی نموده اند. فرزندخواندگی عقدی تشریفاتی، مبتنی بر مصلحت فرزندخوانده و لازم الاجراست و طبق قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست حقوق و تکالیفی را برای طرفین ایجاد می کند. از جمله وظایفی که برای سرپرست مقرر شده تأمین مالی آینده ، پرداخت هزینه های زندگی، تربیت و نگهداری از فرزندخوانده است و فرزندخوانده نیز ملزم به رعایت احترام و اطاعت از سرپرست خود است.
بررسی رابطه بین طرح واره های ناسازگار اولیه والدین با هویت جنسیتی و اختلالات رفتاری دختران نوجوان شهر مشهد با نقش واسطه ای حمایت اجتماعی ادراک شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده در رابطه ی طرح واره ناسازگار اولیه والدین با هویت جنسیتی و اختلالات رفتاری نوجوانان دختر بود. طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی و جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم ناحیه 4 شهر مشهد و والدین آن ها که در سال تحصیلی 99-98 مشغول به تحصیل بودند. جامعه این پژوهش شامل 369 نفر از دانش آموزان و والدین آن ها بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه ی طرح واره های ناسازگار اولیه یانگ (2003)، پرسشنامه هویت جنسیتی بم (1974)، پرسشنامه اختلالات رفتاری آیشنباخ و سکولار (2001) و پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده چندبعدی زیمت و همکاران (1988) بودند. داده های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر، تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد بین طرح واره ناسازگار اولیه والدین با هویت جنسیتی نوجوانان دختر در سطح P˂0.05 رابطه معنادار و معکوس حاصل شده است. همچنین بین طرح واره ناسازگار اولیه والدین با اختلالات رفتاری نوجوانان دختر در سطح P˂0.05 رابطه معنادار و مستقیم حاصل شد. علاوه بر آن نتایج نشان داد حمایت اجتماعی ادراک شده در رابطه طرح واره های ناسازگار اولیه والدین با هویت جنسیتی و رابطه طرح واره های ناسازگار اولیه والدین با اختلالات رفتاری نوجوانان دختر دارای نقش میانجی بود.
بررسی نقش خانواده های مبدأ در ثبات یا عدم ثبات روابط زوجین: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش خانواده های مبدأ در ثبات یا عدم ثبات روابط زوجین انجام شد. این پژوهش کیفی و مبتنی بر نظریه داده بنیاد است. جامعه آماری شامل زوجین ساکن در منطقه شمال غربی شهر تهران در سال 1399 بود. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، حجم نمونه با دوازده نفر از زوجین به اشباع نظری رسید. داده ها از طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته جمع آوری، کدگذاری و تحلیل شد. مقایسه متوالی مفاهیم استخراج شده در کدگذاری باز، به 134 مؤلفه در کدگذاری محوری و 27 مقوله اصلی در کدگذاری گزینشی منتج شد. یافته ها نشان داد، الگوی پارادایمی دارای پدیده مرکزی رعایت و عدم رعایت حریم خصوصی و مرزبندی است. شرایط علی، حساسیت به میزان بیان مسائل خصوصی ، رعایت مرزبندی و میزان استقلال یافتگی از خانواده را شامل می شود و شرایط مداخله گر شامل تفاوت، دخالت، عدم حمایت و بی احترامی است. با توجه به یافته ها می توان گفت رعایت حریم خصوصی، توجه به مرزها و استفاده از راهکارهایی مانند سازگاری، عدم مداخله، ارزیابی و حل مشکل توسط خانواده های مبدأ، موجب ثبات در روابط زوجین می شود. اما عدم توجه به موارد فوق توسط خانواده های مبدأ، بی ثباتی در روابط زوجین را به دنبال خواهد داشت.
تأثیر مدل برنامه ریزی شده بر کیفیت حسابرسی با تأکید برمعیارهای رفتاری و هویت فرهنگی زنان حسابرس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
87 - 100
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر مدل برنامه ریزی شده بر کیفیت حسابرسی با تأکید برمعیارهای رفتاری و هویت فرهنگی زنان حسابرس بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان حسابرس شاغل در موسسات حسابرسی بود. روش نمونه گیری پژوهش دردسترس بود و تعداد 350 نفر زنان حسابرس شاغل به عنوان نمونه انتخاب شدند. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های رفتار در جهت استفاده از هوش مصنوعی برای کیفیت حسابرسی چن در سال( 2022)، پرسشنامه نگرش مقیمی (1397)، پرسشنامه هنجار ذهنی وانگ(2022)، پرسشنامه کنترل رفتاری ادراک شده حسابرسی جنسن(2021)، پرسشنامه قصد رفتاری داوتانس و دیماتولوس در سال (2017) و پرسشنامه هویت فرهنگی طاهری(1392 ) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش ضریب همبستگی پیرسون ، تحلیل مسیر و از نرم افزارهای spss-26 و smart pls-4 استفاده شد. نتایج نشان داد که نگرش از طریق قصد رفتاری با میزان19/0- ، هنجار ذهنی از طریق قصد رفتاری با میزان 30/0 ، کنترل رفتاری ادراک شده حسابرسی از طریق قصد رفتاری با میزان 34/0 و هویت فرهنگی از طریق قصد رفتاری با میزان 62/0 به طور غیرمستقیم و رفتار در جهت هوش مصنوعی برای کیفیت حسابرسی را پیش بینی می کند. هم چنین مدل از نیکویی برازش مطلوبی برخوردار بود. در نهایت زنان در نمونه مورد بررسی از نظر هنجار ذهنی، نگرش ،کنترل رفتاری ادراک شده حسابرسی، قصد رفتاری و هویت فرهنگی در موسسات حسابرسی نقش مهمی را ایفا می کنند و می توانند در جهت بهبود کیفیت حسابرسی گام مهمی را بردارند.
پیش بینی گرایش به یادگیری مادام العمر براساس فرهنگ دانشگاه و تاب آوری تحصیلی با نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی در دانشجویان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
71 - 86
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، پیش بینی گرایش به یادگیری مادام العمر براساس فرهنگ دانشگاه و تاب آوری تحصیلی با نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی در دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دختر و نمونه پژوهش 350 نفر بود که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس یادگیری مادام العمر وتزل و همکاران(2010)، مقیاس فرهنگ دانشگاه هیگنز و ساد (1998)، مقیاس تاب آوری تحصیلی مارتین و مارش(2003) و خودکارآمدی تحصیلی مک ایلری و بانتینگ(2001) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر و از نرم افزارهای SPSS-26 و AMOS-23 استفاده شد. نتایج نشان داد که ضریب مسیر اثر فرهنگ دانشگاه به خودکارآمدی تحصیلی معنی دار نیست اما ضریب مسیر اثر فرهنگ دانشگاه به یادگیری مادام العمر معنی دار است و ضریب مسیر اثر تاب آوری تحصیلی به خودکارآمدی تحصیلی و یادگیری مادام العمر و ضریب مسیر خودکارآمدی تحصیلی و یادگیری مادام العمر معنی دار است. هم چنین، ضریب مسیر اثر غیرمستقیم فرهنگ دانشگاه به گرایش به یادگیری مادام العمر با میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی معنی دار نیست اما ضریب مسیر غیرمستقیم تاب آوری تحصیلی به گرایش به یادگیری مادام العمر با میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی معنی دار است. هم چنین مدل از نیکویی برازش مطلوبی برخوردار بود. در نهایت خودکارآمدی تحصیلی به عنوان متغیر میانجی در رابطه بین تاب آوری تحصیلی با یادگیری مادام العمر می تواند نقش مهمی را ایفا کند.
استرس شغلی، روابط اجتماعی و تأثیرات آن بر زنان باردار: مطالعه موردی
حوزههای تخصصی:
در دنیای امروز، زنان باردار با مسائلی همچون استرس های شغلی، اقتصادی و تغییرات در روابط اجتماعی روبرو می شوند که ممکن است تأثیرات قابل توجهی بر سلامت روانی و جسمی آن ها داشته باشد. این مقاله به بررسی ارتباطات میان استرس شغلی، روابط اجتماعی و تأثیرات آن بر زنان باردار پرداخته و به اهمیت این تحقیق برای بهبود فهم عوامل مؤثر بر سلامت زنان باردار و ارتقاء شرایط آن ها برای توسعه و ارتقاء جمعیت کشور اشاره کرده است. این مطالعه از یک گروه زنان باردار در شهرستان بوشهر با هفت مصاحبه نیمه ساختار یافته، نتایج نشان داده است که زنان باردار با تجربه استرس های شغلی زیاد، تغییرات در روابط اجتماعی و فشارهای روانشناختی مواجه هستند. تحلیل دقیق نشان می دهد که راهکارهای روانشناسی، به خصوص روانشناسی اجتماعی، می توانند در کاهش تأثیرات منفی استرس شغلی بر زنان باردار نقش داشته باشند. به نظر می رسد که ارتباط معناداری میان استرس شغلی، روابط اجتماعی و تأثیرات آن بر زنان باردار وجود دارد. این نتایج تأکید می کنند که مدیریت مناسب استرس و تقویت روابط اجتماعی می تواند بهبود وضعیت سلامت روانی و جسمی زنان باردار را تسهیل نماید و به افزایش شاخص رشد جمعیت در ایران کمک کند.
توسعه تاب آوری زنان در محیط کار؛ راهکاری برای شکستن سقف شیشه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، مدیران زن در سازمان ها با چالش های متعددی از تبعیض جنسیتی گرفته تا سقف شیشه ای مواجه هستند. برای مقابله با چنین چالش هایی، توسعه ظرفیت تاب آوری مدیران زن امری به عنوان یک مزیت متمایز باهدف تبدیل ناملایمات به تکامل و پیشرفت در محیط کار بسیار ضروری است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف کمک به توسعه ظرفیت تاب آوری مدیران زن جهت شکستن سقف شیشه ای انجام شده است و از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری داده ها توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری پژوهش مشتمل بر مدیران زن ادارات دولتی استان خوزستان بود که بر اساس آخرین آمار سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان تعداد کل آن ها ۲۰۵ نفر است که بر اساس فرمول کوکران تعداد ۱۲۸ نفر به عنوان نمونه تعیین شد و پرسش نامه به روش تصادفی ساده در بین این نمونه توزیع گردید. البته با توجه به احتمال برگشت ناقص پرسش نامه ها تعداد ۱۵۰ پرسش نامه توزیع شد که از این تعداد ۱۳۰ پرسش نامه معاودت شد. یافته های پژوهش نشان داد متغیرهای تعامل با محیط کار، سازگاری شغلی و اقدامات مدیریت منابع انسانی به عنوان متغیرهای مستقل به ترتیب با ضرایب مسیر 12/0، 53/0 و 30/0 و اعداد معناداری 01/2، 40/8 و 15/3 بر تاب آوری مدیران زن تأثیر مثبت و معناداری دارند. از بین سه متغیر مذکور متغیر سازگاری شغلی بیشترین تأثیر را بر تاب آوری مدیران زن نشان داد. همچنین یافته های پژوهش نشان داد متغیر تاب آوری مدیران زن با ضریب مسیر 58/0 و عدد معناداری 46/12 بر توانایی شکستن سقف شیشه ای تأثیر مثبت و معناداری دارد و این تأثیر نسبتاً قوی است.
این پژوهش به شناسایی و درک عوامل مؤثر بر توسعه ظرفیت تاب آوری مدیران زن کمک کرده و نشان می دهد چگونه تاب آوری می تواند به شکستن سقف شیشه ای، به عنوان چالشی که زنان در محیط کار با آن مواجه هستند، کمک کند.
پیامدشناسی اجرت المثل کار خانگی زن و نقش آن در سیاست گذاری و توسعه تحکیم خانواده و افزایش جمعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
823 - 842
حوزههای تخصصی:
کار زن در خانه از نظر فقه اسلامی تکلیف نیست، بلکه فضیلتی است که اگر به صورت رایگان در اختیار خانواده قرار دهد مأجور خواهد بود و اگر زن بخواهد در قبال آن دستمزدی دریافت کند، شارع برای او حق مطالبه قرار داده است؛ ولی در فرهنگ عرفی حق زنان نادیده گرفته شده و در برخی موارد مطالبه آن قبیح دانسته می شود. پژوهش حاضر با هدف تبیین اثر و ارتباط سیاست گذاری در راستای اجرای حکم اخذ اجرت المثل خانه داری زن با توسعه استحکام خانواده و رفع مشکلات عدم استقلال مالی و پوچ انگاری فعالیت های زنان خانه دار انجام گرفت. تحقیق از نوع توصیفی و روش آن اسنادی است. مطابق نتایج، عدم ارزش گذاری و دستمزد برای خانه داری زن در عرف موجب بروز مشکلات عمده ای مانند احساس پوچی، افسردگی و خستگی و تمایل به فعالیت های اقتصادی خارج از محیط خانه و پیامدهایی از جمله کاهش فرزندآوری می شود؛ درحالی که با اجرای کامل و مدبرانه سیاستی که قانون گذار اسلام از قراردادن حق مطالبه اجرت المثل پیش گرفته است، از مشکلات عدم استقلال مالی زن در خانواده و پوچ انگاری فعالیت های زنان خانه دار پیشگیری و از این رهگذر استقلال و امنیت مالی برای زنان تأمین می شود و تمرکز زنان بر خانواده و تربیت فرزند را بیشتر خواهد کرد. به این ترتیب ضروری است براساس الگوی توسعه ای خانواده محور و افزایش جمعیت، سازوکار مناسب و بسترسازی فرهنگی برای اجرای کامل حکم اجرت المثل درنظر گرفته شود و براساس آن قانون گذاری شود.