فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۲٬۰۴۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
اضطراب امتحان گونه ای ازاضطراب بوده که درموقعیت ارزشیابی یا حل مساله بروزنموده، باعث افت توانایی،کاهش عملکرد مطلوب واخلال در کیفیت زندگی فردگردیده است.هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی مداخله شناختی رفتاری بر کاهش علایم اضطراب امتحان و بهبود کیفیت زندگی دانش آموزان بود.یعنی یک مطالعه تجربی وکاربردی ؛از نوع پیش آزمون ، پس آزمون و دوره پیگیری سه ماهه توأم با گروه کنترل بکار رفته که از بین دانش آموزان پسردوره اول متوسطه بخش چنارشاهیجان از توابع استان فارس،50 نفر دارای اختلال اضطراب امتحان بصورت تصادفی، در دو گروه آزمایشی وکنترل قرار گرفته است.ابزار جمع آوری داده ها ؛یکی پرسشنامه اضطراب امتحان فریدمن وجاکوب و دیگری پرسشنامه فرم کوتاه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی ،دارای روایی وپایایی لازم جهت انجام پژوهش بود.پروتکول درمانی، استفاده از تکنیک های درمان شناختی رفتاری ویلدرموت در مدت 9 جلسه یک و نیم ساعته هفتگی بود. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرنی از طریق نرم افزار کامپیوتری spss22، تجزیه و تحلیل گشته است.نتایج یافته ها نشان داد که این مداخله روانشناختی در پس آزمون و پیگیری منجر به کاهش علایم اضطراب امتحان دانش آموزان درسه بعد؛ تحقیر اجتماعی ،خطای شناختی وتنیدگی گشته و کیفیت زندگی آنها را نیزبهبود بخشیده است. درنتیجه این روش می تواند در آینده بخشی از درمان اضطراب بوده ودر ارتقاء کیفیت زندگی افراد نیز موثر باشد.
ساخت و اعتباریابی مقیاس شایستگی های گروه آموزشی به عنوان ارشادگر حرفه ای یادگیری معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ساخت و اعتباریابی مقیاس شایستگی های گروه آموزشی به عنوان ارشادگر حرفه ای یادگیری معلمان بود. جهت ساخت و اعتباریابی مقیاس از روش توصیفی – پیمایشی از نوع روش شناختی(پایلت و هانگلر،1999) استفاده شد. در مرحله اول از رویکرد مرور نظام مند پژوهش استفاده شد. منبع گردآوری اطلاعات در بخش ساخت مقیاس، کلیه مقالات مرتبط که در محدوده سال های 2000 تا2021 به چاپ رسیده بودند. بر این اساس و با تحلیل مطالعات انجام شده، مقیاس اولیه با 3 زیر مقیاس، 19 بعد و 93 گویه، ساخته شد. در مرحله دوم برای اعتباریابی مقیاس؛ ابتدا اعتبار صوری آن با استفاده از نظر چند متخصص مرتبط سنجیده و سپس با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر حسب نواحی/ مناطق 260 نفر از سرگروه های آموزشی دوره متوسطه استان فارس انتخاب و مقیاس بین آنها توزیع شد. برای محاسبه روایی همگرا از ضریب همبستگی اسپیرمن، روایی سازه از تحلیل عامل تاییدی مرتبه اول و دوم و برای محاسبه پایایی نیز از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. 12گویه به دلیل ضریب همبستگی پایین فاقد روایی بوده و حذف شدند و 81گویه همبستگی بالا با نمره کل و زیرمقیاس های خود داشته و روایی آنان تایید شد. همچنین، با توجه به بار عاملی بالای زیرمقیاس های دانش(78/0)، نگرش(70/0) و مهارت(94/0)، اعتبار سازه مقیاس تایید و همچنین، ضرایب آلفای کرونباخ مقیاس شایستگی سرگروه ها (84/0) و زیرمقیاس های دانش (88/0)، نگرش (84/0) و مهارت(94/) ، پایایی مقیاس و زیرمقیاس های آن نیز مورد تأیید قرار گرفت. مقیاس نهایی با 3 زیرمقیاس دانش با ابعاد؛ دانش مربوط به ارزشیابی معلمان، ارزشیابی دانش آموزان، یادگیری دانش آموزان، بهسازی و توانمندسازی معلمان، نظارت و راهنمایی آموزشی، و دانش محتوایی؛ زیرمقیاس نگرش با ابعاد نگرش شخصی و جمعی؛ و زیرمقیاس مهارت با ابعاد ارتباط موثر با ذی نفعان، فناوری، پژوهشی، تصمیم گیری و حل مسئله و تعارضات، نظارت بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، تدریس حرفه ای، مهارت توسعه فرهنگ یادگیری در کل مدرسه، ایجاد یادگیری فراگیر محور، هدایت و راهنمایی معلم برای مدیریت رفتار دانش آموزان، ایجاد انگیزه برای معلمان، و نظارت بر تجهیز و استفاده بهینه از وسایل آموزشی، و 81 گویه، ساخته شد.
طراحی و تدوین چارچوب آموزش کسب و کار به دانش آموزان مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش استان هرمزگان در وضعیت موجود و مطلوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش، طراحی و تدوین چارچوب آموزش کسب و کار به دانش آموزان مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش استان هرمزگان در وضعیت موجود و مطلوب بود. پژوهش با استفاده از روش تحقیق ترکیبی (مطالعه موردی کیفی و کمّی) از نوع اکتشافی انجام شد. جامعه آماری شامل مشارکت کنندگان بالقوه اعضای هیات علمی دانشگاههای استان هرمزگان، دانشجویان دوره دکتری و معلمان مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش استان هرمزگان بودند؛ برای تجزیه و تحلیل داده ها از «رویکرد هدفمند» و با «روش انتخاب صاحبنظران کلیدی»، و معیار اشباع یافته ها « اشباع نظری » استفاده گردید؛ اشباع نظری نقطه ای در تحقیقات کیفی است که نشان دهنده کفایت داده های گردآوری شده جهت تحلیل و ارائه گزارش نهایی است.ابزار پژوهش، فرم مصاحبه باز پاسخ بود؛ داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار Nvivo از طریق فن تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفت؛ تعیین اعتبار داده ها با استفاده از تکنیک های تأییدپذیری و اعتماد پذیری انجام شد.
برنامه درسی ارتباط ساز بستری نو در اقلیم آموزش عالی؛ اهداف و راهبردها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۰
5 - 17
حوزههای تخصصی:
کارکرد آموزش در انتقال دانش و کارکرد پژوهش در تولید و گسترش دانش، آموزش عالی را در دستیابی به اهداف یاری می رسانند و برنامه درسی مهمترین عنصر تاثیرگذار بر این کارکردها به شمار می رود. از اینرو هدف این پژوهش تبیین اهداف و راهبردهای برنامه درسی ارتباط ساز به عنوان بستری نو در اقلیم آموزش عالی بوده است. طرح پژوهش از نوع کیفی و با روش داده بنیاد با جامعه آماری شامل متخصصان و صاحب نظران کلیدی برنامه درسی آموزش عالی دانشگاه های شهید بهشتی، علامه طباطبایی، امیرکبیر و الزهرا بوده که 13 نفر از آنها بر اساس اصل اشباع نظری با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شده و در سال 1401 به اجرا در آمده است. جهت گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده و سپس داده های جمع آوری شده با استفاده از رویکرد گلیزری و مقایسه مستمر در فرایند کدگذاری باز، انتخابی و نظری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نتایج آن به ظهور اهداف و راهبردهای برنامه با 14 مقوله اصلی، 40 مقوله فرعی و110 مفهوم، پیرامون مقوله محوری با عنوان "پیوند آموزش و پژوهش" منجر شده است. یافته ها حاکی از آن است که اهداف برنامه درسی ارتباط ساز چشم اندازی خواهد بود تا این نوع از برنامه درسی با ایجاد پیوند بین آموزش و پژوهش و با عنایت به راهبردهای استخراج شده، در جهت نائل شدن به اهداف حرکت کند. نتیجه پژوهش نشان داد که ارتباط بین آموزش و پژوهش در برنامه درسی ارتباط ساز در نهایت به بالندگی دانشگاه، توسعه یافتگی کشور در ابعاد مختلف و تولید علم راه حل گرا منجر خواهد شد.
بررسی تأثیر همزمان دلبستگی و اعتماد به عنوان میانجی بر رابطه بین فرهنگ سازمانی و رضایت شغلی کارکنان اداره آموزش و پرورش شهرستان شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: در دهه های اخیر دلبستگی شغلی و اعتماد یکی از محرک های بهره گیری از سرمایه های انسانی است که سبب پیشی گرفتن از رقبا و بهبود عملکرد سازمان می گردد، بنابراین به منظور ایجاد دلبستگی شغلی و اعتماد کارکنان می بایست به دنبال ارائه ی طرح و سیاست هایی بود که بتواند به وسیله آن استعدادها و مهارت ها را جذب و توانایی های مورد نیاز برای رشد و ثبات را در سازمان نگه دارد. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر همزمان دلبستگی و اعتماد به عنوان میانجی بر رابطه بین فرهنگ سازمانی و رضایت شغلی کارکنان اداره آموزش و پرورش شهرستان شیراز بود.روش شناسی پژوهش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل 1100 نفر از کارکنان آموزش و پرورش شهرستان شیراز بود که بر اساس جدول مورگان تعداد 280 نفر به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های اعتماد سازمانی کاناواتاناچی و یو (2002)، فرهنگ سازمانی دنیسون (2000)، رضایت شغلی مینه سوتا (1997) و دلبستگی شغلی شافلی (2015) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها از روش تحلیل مسیر استفاده شد.یافته ها: یافته های تحقیق حاکی از آن است که فرهنگ سازمانی بر دلبستگی تأثیر مستقیم دارد، فرهنگ سازمانی بر اعتماد سازمانی تأثیری نداشته است، دلبستگی شغلی بر رضایت شغلی تأثیر مستقیم داشته و اعتماد بر رضایت شغلی تأثیر مستقیم داشته است همچنین فرهنگ سازمانی بر رضایت شغلی تأثیر مستقیم دارد، و در زمینه اثرات غیرمستقیم، فرهنگ سازمانی بر رضایت شغلی با نقش واسطه ای دلبستگی اثر غیرمستقیم و معنادار دارند، اما با نقش واسطه ای اعتماد رابطه معناداری مشاهده نشد.بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد جهت بهبود فرهنگ سازمانی و رضایت شغلی کارکنان می توان ازوجود همزمان دلبستگی و اعتماد به عنوان میانجی در بین کارکنان استفاده نمود.
رابطه صفات شخصیتی هگزاکو با عدم تعهد به اخلاق مدنی: بررسی نقش میانجیگرانه عاملیت انسانی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۰
62 - 77
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی تحقیق حاضر رابطه صفات شخصیتی هگزاکو با عدم تعهد به اخلاق مدنی: بررسی نقش میانجیگرانه عاملیت انسانی بود. روش پژوهش توصیفی-همبستگی بود که در سال تحصیلی1400-1401 انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشکده علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مهاباد بود. از طریق قاعده کلاین۲۰۰نفر به عنوان نمونه در نظر گرفته شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه استاندارد صفات شخصیتی هگزاکو دی ورایز (2013)، پرسشنامه عدم تعهد به اخلاق مدنی کاپرارا و همکارن (2009) و پرسشنامه عاملیت انسانی کوته (1997) بود. نتایج تحلیل داده ها با استفاده از روش معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS نشان داد که عاملیت انسانی در رابطه بین صفات شخصیتی صداقت-تواضع، برونگرایی، خوشایندی و گشودگی به تجربه با عدم تعهد به اخلاق مدنی دارای نقش میانجی است اما عاملیت انسانی در رابطه بین صفات شخصیتی تهییج پذیری و وطیفه شناسی با عدم تعهد به اخلاق مدنی دارای نقش میانجی نبود. همچنین مشخص شد که بین صفات شخصیتی صداقت-تواضع، برونگرایی، خوشایندی، وظیفه شناسی و گشودگی به تجربه با عدم تعهد اخلاق مدنی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد اما تهییج پذیری با عدم تعهد به اخلاق مدنی رابطه ای نشان نداد ، از سویی دیگر بین صفات شخصیتی صداقت-تواضع، برونگرایی، خوشایندی و گشودگی به تجربه با عاملیت انسانی رابطه مثبتی وجود داشت ، در حالیکه رابطه بین صفات شخصیتی تهییج پذیری و وطیفه شناسی با عاملیت انسانی رابطه معنی داری یافت نشد. می توان نتیجه گرفت با افزایش عاملیت انسانی رابطه صفات شخصیتی صداقت-تواضع، برونگرایی، خوشایندی و گشودگی به تجربه با عدم تعهد به اخلاق مدنی در دانشجویان کاهش می یابد.
سطح سازمان یادگیرنده، موانع ایجاد و نقش آن در نوآوری شغلی و خلاقیت سازمانی: کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: سازمان یادگیرنده از موفق ترین سازمان ها برای هماهنگ شدن با تغییرات محیطی بوده و نوآوری و خلاقیت از ارکان اصلی توسعه و موفقیت هر سازمانی می باشد. بنابراین، شناسایی مولفه ها و موانع ایجاد سازمان یادگیرنده و رفع آنها نقش مهمی در پیشبرد اهداف سازمانی دارد. هدف این مطالعه بررسی سطح سازمان یادگیرنده، موانع ایجاد و نقش آن در نوآوری شغلی و خلاقیت سازمانی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل بود.
روش شناسی پژوهش: روش انجام این تحقیق توصیفی و همبستگی می باشد. با استفاده از جدول مورگان تعداد نمونه 169 نفر بدست آمد و پرسشنامه ها توسط 200 نفر و با روش نمونه گیری تصادفی ساده تکمیل شدند. برای جمع آوری داده ها از یک پرسشنامه پنج قسمتی شامل مشخصات فردی، سازمان یادگیرنده سنگه، نوآوری شغلی جانسن، خلاقیت سازمانی دیک و متکالفه و موانع ایجاد سازمان یادگیرنده محقق ساخته در این مطالعه استفاده شد.
یافته ها: سطح یادگیرنده بودن دانشگاه زیاد و سطح نوآوری شغلی و خلاقیت سازمانی کارکنان متوسط می باشد و سازمان یادگیرنده بر خلاقیت و نوآوری کارکنان تاثیر مثبت داشت.
بحث و نتیجه گیری: دانشگاه باید برای گسترش یادگیری تیمی و تفکر سیستمی تلاش نموده تا خلاقیت و نوآوری کارکنان افزایش یابد.
شناسایی چالش ها و مسائل پیش روی مدیران مدارس ایران در مقایسه با تجارب جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، شناسایی و تحلیل چالش های پیش روی مدیران مدارس در پیشبرد رهبری مدرسه با نظر به تجارب نظام مند محققان ملی و بین المللی و ارائه راهکارهای برون رفت از آن چالش ها برای مدیران مدارس ایران می باشد. روش شناسی پژوهش: برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش اسنادی از نوع مرور نظام مند استفاده شد. درنتیجه جستجو، شناسایی و پالایش داده های به دست آمده درمجموع، 188 مقاله علمی پژوهشی منتشرشده در پایگاه های معتبر علمی داخلی (ایرانداک، مگ ایران، نورمگز، پرتال جامع علوم انسانی، بانک نشریات فارسی، سیویلیکا، کتابخانه مرکزی دانشگاه فردوسی مشهد) و خارجی (اسکوپس، وب ساینس، اریک) مورد تحلیل قرارگرفتند. براساس نتایج به دست آمده، 829 چالش و مسئله برای مدیران مدارس در سراسر جهان شناسایی و استخراج شد که در چهار حوزه اصلی زمینه و پیشایندهای شخصی (زمینه سازمانی، فرهنگی اجتماعی، ذینفعان و والدین)، نقش های مدیریت و رهبری مدرسه، ویژگی های سازمان مدرسه (کارکنان و معلمان) و یادگیری دانش آموزان به ترتیب طبقه بندی شدند. مهم ترین چالش های مدیران مدارس ایران و سایر کشورهای دارای نظام آموزشی متمرکز شامل بوروکراسی و اختیارات محدود، ابهام در خط مشی ها و رویه های آموزشی، حمایت های دولتی ضعیف، تنش ها و تضادهای فکری، بی انگیزگی و مشارکت پایین والدین و اجتماعات محلی، حجم کاری بالای مدیران و معلمان، و ضعف در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بود. همچنین مهم ترین چالش های مدیران مدارس ایران بعنوان کشوری در حال توسعه و کشورهای توسعه یافته مشترکا شامل تدوین مداوم برنامه ها و سیاست های جدید آموزشی، تفاوت های بین فرهنگ بومی و ملی، توسعه حرفه ای ضعیف مدیران، معلمان، وکارکنان آموزشی، عملکرد پایین و روابط کاری ضعیف آنان، و انتظارات عملکرد بالا از دانش آموزان شناسایی شد. به طورکلی، بیشترین چالش ها مربوط به ضعف در توسعه حرفه ای مدیران در ایران و سایر کشورهای در حال توسعه بعلاوه کشورهای توسعه یافته در حوزه نقش های مدیریت و رهبری مدرسه بود که از مجموع راه حل های مقابله با مسائل شناسایی شده در این حوزه، به نظر می رسد هدف و محتوای برنامه های توسعه حرفه ای مدیران مدارس می بایست در جهت توسعه ظرفیت های شناختی و مهارتی مدیران مانند هدفگذاری، حل مسئله و نظارت بر یادگیری دانش آموزان هدایت شود.
ارائه الگو برای افزایش اثربخشی یادگیری در سیستمهای آموزش مجازی دانشگاه های بجنورد در سال 1399(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای افزایش اثربخشی یادگیری در سیستم های آموزش مجازی دانشگاه های بجنورد در سال 1399است.
روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر از نوع پژوهش های کمی- کیفی است که به لحاظ شیوه گردآوری داده ها در زمره پژوهش های ترکیبی است. جامعه ی آماری در بخش کیفی شامل 20 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه های آزاد اسلامی ،دولتی، علوم قرانی، اشراق، حکیمان، علوم پزشکی شهر بجنورد به طور تصادفی بود و در بخش کمی نیز ۲۰۰نفر اعضای هیات علمی دانشگاه های بجنورد شامل آزاد اسلامی واحد بجنورد دولتی، علوم قرانی، اشراق، حکیمان، علوم پزشکی بود. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختار یافته و در بخش کمی به صورت پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی همگرا و واگرا و هم چنین پایایی سوالات با استفاده از بارعاملی و آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت و جهت که برای تجزیه وتحلیل اطلاعات قسمت کیفی با استفاده از نرم افزار تحلیل مضمون (مکس کیودی) و در قسمت کمی از نرم افزار SPSS نسخه 22 و pls استفاده شد..
یافته ها: طبق یافته های حاصل از پژوهش، مؤلفه های اصلی آموزش اثربخش یادگیری در سیستم های آموزش مجازی در دانشگاه های بجنورد شامل مولفه های فعالیت های یاددهی- یادگیری، انعطاف پذیری، محتوای اموزشی و سازماندهی ان،تعامل و بازخورد، پشتیبانی کاربران، میزان حجم کاری، سامانه آموزش مجازی، آموزشگاهی، تربیتی، مدیریت و ارزشیابی شناسایی شدند.
بحث و نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت یادگیری در سیستمهای آموزش مجازی برگرفته از عوامل متعددی جهت اثربخشی در دانشگاه های بجنورد می باشد و نیاز است درجهت اثربخشی از ابعاد گوناگون در این زمینه استفاده کرد.
طراحی مدل مفهومی مولفه های اخلاق حرفه ای مدیران مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: در هزاره سوم ، اخلاق حرفه ای به عنوان یکی از دغدغه های اصلی مدیران سازمانها، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل مفهومی اخلاق حرفه ای در مدیران مدارس دوره اول متوسطه استان فارس انجام گرفته است. روش شناسی پژوهش: رویکرد این پژوهش کیفی و ابزار پژوهش مصاحبه اکتشافی و نیمه ساختمند بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مدیران مدارس دوره متوسطه اول استان فارس بودند که به صورت هدفمند و با روش صاحبنظران کلیدی و با استفاده از روش اشباع نظری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه باز با مشارکت کنندگان بود. تجزیه وتحلیل دادها بر اساس تحلیل مضمون انجام شد روش نمونه گیری تا جایی ادامه پیدا کرد که پژوهشگر با استفاده از مصاحبه نیمه ساختارمند، با 17 نفر از اعضای نمونه به اشباع نظری رسید.اما برای اطمینان بیشتر مصاحبه ها تا 20 نفر ادامه پیدا کرد. یافته ها: با استفاده از نتایج حاصل از بررسی مبانی نظری و پیشیینه پژوهش، داده های بدست آمده از مصاحبه با مدیران مدارس(گروه کانونی) و به شیوه همسو سازی، داده ها گردآوری و با استفاده از روش تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند؛ برای اعتبار یابی داده ها از روشهای بازخورد به مشارکت کنندگان، بازبینی و موضعگیری پژوهشگر و همسوسازی با منابع علمی و اسناد کلیدی آموزش وپرورش استفاده گردید. پس از حذف کدهای مشترک، تعداد 121 مورد از مضامین پایه (کدها و نکات کلیدی متن) استخراج گردید، سپس براساس شباهت موجود ( محتوایی، ترکیبی و تلخیصی) به تعداد 6 مضمون سازماندهنده تقلیل یافت. بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد از نظر مدیران مدارس دوره اول متوسطه، مؤلفه های اخلاق حرفه ای، تأثیر بسزایی بر رفتار مدیران مدارس دارند. بنابراین لازم است این امر به طور جدی توسط دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت، مورد توجه قرار گیرد.
تأملی پدیدارنگارانه بر فهم پژوهش از دیدگاه اعضای هیأت علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پژوهش حاضر با هدف آگاهی از تجارب و برداشت اعضای هیأت علمی از مفهوم پژوهش صورت گرفت. روش شناسی: رویکرد پژوهش تفسیری و راهبرد آن پدیدارنگاری و میدان تحقیق دانشگاه های کردستان، همدان، کرمانشاه و ایلام بود. حجم نمونه با استفاده از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته و با رعایت حداکثر تنوع با توجه به ملاک رسیدن به اشباع نظری به 15 نفر رسید که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و داده ها جمع آوری شدند و به کمک روش همسوسازی اعتبار داده ها مورد تأیید قرار گرفت. تحلیل داده ها با رویکرد توصیفی- تحلیلی با استفاده از کدگذاری در دو سطح باز و محوری به کمک نرم افزار MAXQDA صورت گرفت. یافته ها: نتایج شامل چهار مفهوم و مقوله اساسی پژوهش به مثابه یک عمل فنی و تکنیکال، پژوهش به مثابه یک کنش فردی، پژوهش به مثابه یک عمل اجتماعی و پژوهش به مثابه یک ارزش می باشد. که هر مقوله دارای زیرمؤلفه هایی می باشد. بحث و نتیجه گیری: دست یابی به توسعه و پیشرفت همه جانبه بدون بهره گیری مناسب از یافته های پژوهشی میسر نیست، بنابراین تصمیم سازی و تصمیم گیری در نظام های آموزشی ایجاب می کند، زمینه مناسب برای رشد و پرورش پژوهشگران از اولویت برخوردار باشد.
آسیب شناسی توسعه مدیریت دانش در دانشگاههای استان کرمان بر اساس مدل سه شاخگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر که عصر دانش است، سازمان هایی می توانند به حیات خود ادامه دهند که به دانش و مدیریت اثربخش آن، به عنوان یک منبع سازمانی، توجه نمایند. چرا که مدیریت صحیح دانش باعث کسب مزیت رقابتی برای سازمان ها و در نهایت کسب موفقیت بیشتر و نهایتا تعالی سازمانی خواهد شد .ازاین رو، این پژوهش درصدد آسیب شناسی مدیریت دانش در مراکز آموزش عالی است تا مهم ترین آسیب های مدیریت دانش در این مراکز شناخته شده و از این طریق بتوان مدیریت دانش را در بهترین شکل ممکن مستقر نمود .جامعه آماری این پژوهش کلیه متخصصان حوزه ی مدیریت آموزش عالی، اساتید و کارشناسان ستادی در دانشگاههای استان کرمان می-باشند که بر اساس روش نمونه گیری هدفمند، 32 نفر نمونه پژوهش را تشکیل دادند. داده های پژوهش نیز از طریق مصاحبه های باز و نیمه ساخت یافته در بین گروه نمونه به دست آمدند. آسیب شناسی مدیریت دانش در این پژوهش با بهره مندی از مدل تاپسیس مورد بررسی قرار گرفت و رتبه بندی آسیب های مدیریت دانش در چهارچوب مدل سه شاخگی شامل ابعاد رفتاری، محیطی و ساختاری مشخص شد. بر این اساس در شاخه عوامل رفتاری به ترتیب "انگیزه و کار تیمی پایین و عدم رضایت شغلی کارکنان" و "کم توجهی به حفظ کرامت انسانی و نبود شایسته سالاری"، در شاخه عوامل محیطی "کم بها دادن به نظرات افراد در ایجاد تغییرات و منزوی کردن متخصصین و افراد علمی" و "عدم اطلاع و آشنایی عمومی با مدیریت دانش و عدم حرکت جامعه در مسیر دانشی" و در شاخه عوامل ساختاری "نامشخص بودن مأموریت و استراتژی ها در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی" و "عدم توجه به برنامه ریزی لازم در زمینه پیاده سازی، ضعف در زمینه نظم و انضباط سازمانی، سلسه مراتب اداری پیچیده و تصمیم گیری مشارکتی" مهم ترین آسیب های پیاده سازی مدیریت دانش هستند.
The Relationship Between Active Work Behaviors, Transformational Leadership Style, and work Engagement: The Mediating Role of Innovation Culture(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
School Administration, Volume ۱۱, Issue ۳, Autumn ۲۰۲۳
52 - 67
حوزههای تخصصی:
Objectives: The present study aimed to investigate the relationship between active work behaviors, transformational leadership style, and work engagement of vocational school teachers with the mediating role of innovation culture using Structural Equation Modeling(SEM). Methods & Materials: This research is applied and correlational. The study population consisted of teachers of vocational school in Urmia city during the academic year 2021-2022, totaling 309 individuals. A sample of 200 teachers was selected using stratified random sampling and Cochran's formula. The data were collected using the Zopiatis et al. work engagement questionnaire (2014), Tornau and Ferse's active work behaviors scale (2013), Bass and Avolio's transformational leadership style scale (1995) and Dobni's innovation culture scale (2008). The validity and reliability of the instruments were confirmed. Structural equation modeling (SEM) was used to analyze the data using SPSS and AMOS24 software. Results: In this study, a model of relevant variables affecting work engagement was examined. The findings showed that innovation culture and active job behaviors have a direct, positive, and significant effect on work engagement. The direct effect of active job behaviors, transformational leadership style on innovation culture is positive and significant. Moreover, the mediating roles of innovation culture on work engagement were confirmed. Active job behaviors, transformational leadership style, affect work engagement through the mediating variable of positive and meaningful innovation culture. Conclusions:The findings highlighted the importance and role of active job behaviors and transformational leadership style in increasing work engagement of vocational school’s teachers through innovation culture
مطالعه پدیدار شناسانه تجارب دشوار مدیران مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با رویکردی کیفی به مطالعه پدیدار شناسانه تجارب دشوار مدیران مدارس ابتدایی در شهر ارومیه پرداخته است. روش مورد استفاده به شکل پدیدار شناسی توصیفی انجام شد. با نمونه گیری هدفمند بیست نفر داوطلب انتخاب شدند، که با انجام مصاحبه داده ها در نفر هفدهم به اشباع رسیدند. محقق برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون بهره برد، در نتیجه 88 مورد از تجارب دشوار مدیران مدارس ابتدایی شناسایی و در حوزه های دانش آموزی، اولیاء دانش آموزان، همکاران آموزشی، مدیریت مدرسه، ادارات و مناطق آموزشی، بالا دستی و تصمیم گیرندگان طبقه بندی شدند. در جهت پاسخگویی به اهداف پژوهش از تحلیل سلسله مراتبی، آزمون فریدمن، آزمون تی استفاده شد. نتایج حاصل شده نشان داد حوزه دانش آموزی با ضریب 318/0 بیشترین اولویت و حوزه بالا دستی با ضریب 078/0کمترین اولویت را دارند. همچنین شاخص "وابسته بودن بسیاری از طرح ها به افراد خاص و مسکوت ماندن آنها پس از تغییر سمت صاحب ایده "جزو تجاربی با بیشترین اولویت و شاخص" تعدد بخشنامه ها و طرح ها برای اجرا در سطح مدارس" جزو تجارب دارای کمترین اولویت بودند. در این تحقیق وضعیت تمامی شاخص ها به غیر از چند شاخص مانند عدم انگیزه و بی تفاوتی معلمان به فرآیند آموزش و پرورش از مطلوب بیشتری برخوردار بودند. در پایان نتایج و یافته های این پژوهش بر ضرورت توجه به تجارب دشوار مدیران مدارس و کوشش در جهت رفع چالش های مدیران مدارس، همچنین اهمیت مستند سازی و بهره گیری از تجارب مدیران مدارس را مورد تاکید قرار دادند.
بررسی نقش میانجی تعهد سازمانی در رابطه بین وفاداری سازمانی و سایش اجتماعی مدیران مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۱
87 - 104
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین رابطه بین وفاداری سازمانی و سایش اجتماعی با میانجی گری تعهد سازمانی مدیران مدارس میاندوآب انجام شد. به لحاظ هدف کاربردی و ازنظر نحوه گردآوری اطلاعات توصیفی از نوع همبستگی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه مدیران مدارس شهرستان میاندوآب در همه مقاطع تحصیلی (ابتدائی، متوسطه اول، متوسطه دوم، کاردانش و فنی حرفه ای) در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل داد که از میان آن ها، تعداد 262 نفر با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات موردنیاز از پرسشنامه های وفاداری سازمانی (Kumar & Shekhar, 2012)، تعهد سازمانی (Balfour & Wechsler, 1996)، سایش اجتماعی (Duffy et al, 2002) استفاده گردید. جهت تجزیه وتحلیل داده ها و بررسی روابط علی بین متغیرها از روش مدل یابی معادلات ساختاری<sub> </sub>استفاده شد. نتایج نشان داد که وفاداری سازمانی بر سایش اجتماعی تأثیر منفی و معناداری (01/0 > p) و تعهد سازمانی بر سایش اجتماعی تأثیر منفی و معناداری (01/0 > p) دارد. همچنین تأثیر میانجی گری تعهد سازمانی در رابطه بین وفاداری سازمانی با سایش اجتماعی (01/0 > p) تائید شد؛ بنابراین می توان بیان کرد که برای کنترل و کاهش سایش اجتماعی مدیران مدارس و جهت جلوگیری از بروز رفتارهای مخرب، توجه به تعهد سازمانی و وفاداری سازمانی لازم و ضروری به نظر می رسد.
Enhancing Human Capital Through Social Capital: The Mediating Role of Knowledge Management(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
School Administration, Volume ۱۱, Issue ۳, Autumn ۲۰۲۳
152 - 173
حوزههای تخصصی:
This study delved into the dynamics between social capital and human capital and their influence on the knowledge management practices of teachers in Tehran, Iran. The researchers adopted a random sampling method, selecting 214 participants, and administered three standardized questionnaires to collect data. Data analysis was conducted using the Structural Equation Modeling approach. The findings of the study revealed that social capital did not have a significant impact on knowledge management. The researchers attributed this to the presence of a weak culture of teamwork among Iranians, a subject they elaborated on extensively in their article. However, the second hypothesis indicated that social capital significantly influenced human capital, while the third hypothesis demonstrated that human capital had a substantial effect on knowledge management. The fourth hypothesis proposed that social capital influenced knowledge management through the mediating role of human capital, and this effect was found to be significant. These research findings highlight the distinct roles played by social and human capital in knowledge management, with human capital emerging as the more influential factor. Moreover, the study not only explored the direct relationship between social capital and human capital but also emphasized the mediating function of knowledge management within these associations. This novel perspective can enhance our comprehension of methods to enhance human capital within organizations by harnessing the potential of social capital and effective knowledge management
بررسی نقش واسطه ای سرمایه اجتماعی در رابطه با مدیریت دانش، کار تیمی و عملکرد شغلی در معلمان (مورد مطالعه: معلمان شهر گله دار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: برای کسب موفقیت در هر سازمانی توجه به عملکرد شغلی امری بدیهی است. عوامل مختلفی در عملکرد شغلی معلمان موثر است که این مطالعه با هدف بررسی نقش واسطه ای سرمایه اجتماعی در رابطه با مدیریت دانش، کار تیمی و عملکرد شغلی در معلمان شهر گله دار انجام شده است. روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و بر اساس روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی معلمان مدارس شهر گله دار به تعداد 560 نفر در سال تحصیلی 1400-1399 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی 234 نفر از آنان با استفاده از جدول مورگان انتخاب گردیده است. ابزار سنجش پژوهش حاضر چهار پرسش نامه استاندارد مدیریت دانش شرون لاوسون (2003)، کار تیمی لنچیونی (2004)، عملکرد شغلی پاترسون (2008) و سرمایه اجتماعی ناهاپیت و گوشال (1998) بوده که ضریب آلفای کرونباخ آن ها به ترتیب 94/0، 82/0، 80/0 و 92/0 به دست آمد و روایی محتوایی آن ها با استفاده از نظر متخصصان تایید شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات در دو سطح توصیفی و استنباطی (مدل معادلات ساختاری) انجام گرفت که از طریق نرم افزارهایSPSS 24 و Lisrel 8.8 اجرا شد.یافته ها: نتایج نشان داد که بین متغیرهای مدیریت دانش و عملکرد شغلی (46/0=β)، کار تیمی و عملکرد شغلی (91/0=β)، مدیریت دانش و سرمایه اجتماعی (41/0=β)، کار تیمی و سرمایه اجتماعی (36/0=β)، عملکرد شغلی و سرمایه اجتماعی (71/0=β) رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. سرمایه اجتماعی اثر غیر مستقیم بر رابطه مدیریت دانش با عملکرد شغلی (33/0=β) و کار تیمی با عملکرد شغلی (25/0=β) دارد. بنابراین اثر میانجی سرمایه اجتماعی در این پژوهش مورد تایید قرار می گیرد.نتیجه گیری: طبق یافته ها، سرمایه اجتماعی با مدیریت دانش و کار تیمی بر عملکرد شغلی معلمان رابطه مثبت داشتند؛ بنابراین از طریق توجه به سرمایه اجتماعی، مدیریت دانش و کار تیمی می توان زمینه های بهبود در عملکرد شغلی معلمان را فراهم آورد.
تأثیر رهبری مشترک بر رفتارهای نوآوری پیش دستانه با توجه به ادراک از پیچیدگی شغلی و خودکارآمدی خلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۷
32 - 57
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی تأثیر رهبری مشترک بر رفتارهای نوآوری پیش دستانه با توجه به نقش تعدیل کننده ادراک از پیچیدگی شغلی و نقش میانجی خودکارآمدی خلاق است. پژوهش از حیث هدف کاربردی و از نوع توصیفی است. جامعه آماری همه اعضای هیئت علمی دانشگاه های آزاد اسلامی استان آذربایجان غربی به تعداد 847 نفر در سال 1401 بوده به شیوه نمونه گیری خوشه ای و مبتنی بر فرمول کوکران تعداد 186 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رهبری مشترک Hoch و Kozlowski (2014)، پرسشنامه خودکارآمدی خلاق Tierney و Farmer (1991)، پرسشنامه ادراک از پیچیدگی شغلی Dean و Snell(1991) و پرسشنامه رفتار نوآوری پیش دستانه Zhao و همکاران (2014) و برای تجزیه وتحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها از مدل سازی معادلات ساختاری مبتنی بر رویکرد حداقل مربعات جزئی (SEM-PLS) استفاده شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که رهبری مشترک و خودکارآمدی خلاق بر رفتارهای نوآوری پیش دستانه تأثیر مثبت و معناداری دارند. خودکارآمدی خلاق در تأثیرگذاری رهبری مشترک بر رفتارهای نوآوری پیش دستانه نقش میانجی دارد. ادراک از پیچیدگی شغلی در رابطه بین رهبری مشترک و رفتارهای نوآوری پیش دستانه نقش تعدیل گر دارد؛ اما اثر تعدیل گری ادراک از پیچیدگی شغلی در رابطه بین خودکارآمدی خلاق و رفتارهای نوآوری پیش دستانه به لحاظ آماری معنادار نیست. درنتیجه رهبری مشترک نه تنها موجب خودکارآمدی خلاق اعضای هیئت علمی شده، بلکه آن ها را به سمت رفتارهای نوآوری پیش دستانه نیز سوق می دهد. دراین بین طراحی مشاغل پیچیده و پر چالش، موجب انگیزه بیشتر اعضای هیئت علمی شده و اثرگذاری رهبر مشترک بر رفتارهای نوآورانه را تقویت می کند.
اعتبار سنجی مدل شایستگی های دیجیتال مدیران (مورد مطالعه: سازمان سنجش آموزش کشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
66 - 88
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اعتبار سنجی مدل شایستگی های دیجیتال مدیران به روش آمیخته انجام شد. روش پژوهش بخش کیفی، تحلیل مضمون بر مبنای مدل کلارک و براون(2006) بود و ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق بود که به روش کدگذاری باز و محوری تحلیل شد. جامعه پژوهش بخش کیفی مدیران و خبرگان سازمان سنجش آموزش کشور بودند که از این میان با 15 نفر داده ها به سطح اشباع رسید. در بخش کمی از روش تحلیل عاملی تاییدی و نرم افزار Smart-Pls2 استفاده شد و جامعه آماری بخش کمّی شامل مدیران و سرپرستان شاغل در سازمان سنجش آموزش کشور به تعداد 250 نفر بودند. شایستگی های دیجیتال مدیران با هشت مضمون فراگیر مشتمل بر دانش و آگاهی، ویژگی های فردی، نگرش جدید به شیوه مدیریت، زیرساخت های دیجیتالی سازمان، توسعه فناورانه، محیط دیجیتال خلاق، تقویت منابع انسانی فناور و بروز رسانی سیستم سازمانی با 20 مضمون سازمان دهنده و 93 مولفه در قالب مضامین پایه شناسایی شد. تمامی ضرایب مدل فوق با سطح اطمینان 95 درصد در دامنه قابل قبول قرار گرفته است. مدل های متغیرهای پژوهش از دیدگاه هر سه دسته شاخص برازش در وضعیت مطلوبی قرار داشته است. درنتیجه با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت مدل مورد تایید است.
Examining Intercultural Interactions from the Primary School Students & Teachers’ Perspective of Ardakan City: A Comparative Analysis at the Spatial Level of Class and Individual(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
School Administration, Volume ۱۱, Issue ۴, Winter ۲۰۲۳
132 - 155
حوزههای تخصصی:
Migration has become an international challenge that has affected all social institutions, especially the educational system, in terms of changing the composition of the cultural context of students. Therefore, intercultural communication is the key to creating social harmony. The aim of research was to analyze intercultural interactions from the perspective of primary school students and their teachers in Ardakan City, using grounded theory method. The research field includes teachers and pupils of different ethnic groups in Ardakan City, and purposeful sampling methods (semi-structured interview & free group interview) for data collection and open, central, and selective coding methods for data analysis were used, respectively. The findings of the research point to three similarities between the views of teachers and students and two basic differences: Effectiveness of intercultural interactions makes students more prepared to accept and choose a transformational strategy and live in a multicultural society under the influence of age characteristics. In contrast, teachers' efforts to ignore and downplay cultural differences are based on emphasizing the national and systemic curriculum and devoting more time. The results of the research indicate that intercultural interactions in immigrant-accepting areas should be considered by policymakers and educational planners in order to reduce tensions and lead to intercultural synergy