فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۱۷٬۹۴۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
قدرت ایگو و نحوه به کارگیری مکانیسم های دفاعی در برابر رویدادها و در زمان تجربه هیجانات ناخوشایند، از جمله عوامل مرتبط با تداوم رفتار خود آسیبی است. بر اساس مباحث مطرح شده و با توجه به در دسترس نبودن داده های مرتبط در این زمینه، به پیش بینی قدرت ایگو بر اساس روابط بین موضوعی و احساس تنهایی پرداخته شد. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است و از لحاظ هدف، کاربردی است. جامعه پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه آزاد واحد علوم پزشکی قم در سال تحصیلی 1402-1401 در سه مقطع تحصیلی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری به تعداد 1034 نفر بود. روش نمونه گیری در این پژوهش به صورت تصادفی ساده بود که از بین آنها تعداد 387 نفر براساس فرمول برآوردحجم نمونه کلاین با روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، سیاهه روان شناختی قدرت ایگو مارک استروم، سابینو، تورنر و برمن (۱۹۹۷)، پرسشنامه روابط موضوعی بل (1995)، پرسشنامه احساس تنهایی راسل و پیلوا و کورتونا (1980)) بود؛ پایایی پرسشنامه ها با استفاده از روش آلفای کرونباخ به ترتیب برابر با 87/0، 95/0، 82/0 به دست آمد. در راستای آزمون فرضیه های اصلی تحقیق از الگویابی معادلات ساختاری با بهره گیری از نرم افزار LISREL و تعیین شاخص-های مجذور کای استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد قدرت ایگو می تواند بر روابط موضوعی و احساس تنهایی دانشجویان دانشگاه آزاد واحد علوم پزشکی قم نقش معنادار داشته باشد؛ همچنین روابط موضوعی از طریق قدرت ایگو اثر غیرمستقیم مثبت بر احساس تنهایی و اثر مستقیم و مثبت بر قدرت ایگو و احساس تنهایی دانشجویان دانشگاه آزاد واحد علوم پزشکی قم دارد. نتایج همچنین نشان داد مدل پیشنهادی روابط علی بین متغیرهای قدرت ایگو، روابط موضوعی و احساس تنهایی، از برازش قابل قبولی برخوردار است.
طراحی فضای یادگیری مهارت محور مبتنی بر حل مسئله با رویکرد بین رشته ای و تمرکز بر حوزه های تربیت و یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف طراحی محیط های یادگیری مبتنی بر مهارت حل مساله با رویکرد تلفیقی میان رشته ای، و تاکید بر حوزه های تربیت و یادگیری، با استفاده از چارچوب نظری الگوی برنامه درسی اکر، در درس علوم پایه سوم ابتدایی صورت گرفته است که براساس هدف، کاربردی و از منظر روش پژوهش از نوع آمیخته (کیفی- کمی) است. روش تحقیق تحلیلی- توصیفی با پیمایش نظرات متخصصان می باشد. این پژوهش در دو مرحله طراحی و اعتباریابی انجام شده است. در بخش کیفی برای طراحی فعالیت ها بر اساس چارچوب برنامه درسی اکر، با توجه به مهارت حل مساله، از روش سندکاوی اسناد معتبر علمی و مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شد. جامعه آماری شامل صاحبنظران، اساتید و متخصصین رشته برنامه ریزی درسی و معلمان دوره ابتدایی در سال 1402-1403 بوده که به روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 21 نفر انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. تحلیل داده ها، همزمان با جمع آوری اطلاعات، بر اساس روش کیفی استراوس و کوربین انجام شده است. در بخش کمی برای اعتباریابی برنامه درسی طراحی شده از روش خودبازبینی و چک کردن به وسیله متخصصان مشارکت کننده (تکنیک کنترل اعضا) با استفاده از پرسشنامه 10 سوالی محقق ساخته استفاده شد. تحلیل داده های این بخش به روش آمار توصیفی و با استفاده از نرم افزارspss5 انجام شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که با ایجاد فرصت های عملی برای یکپارچه س ازی مفاهیم میان رشته ای، معلمان می توانند زمینه یادگیری پایدار و مرتبط با زندگی واقع ی را با تقویت مهارت حل مسئله و استدلال در تمامی حوزه های تربیت و یادگیری فراهم س ازند و دانش آموزان را برای مواجهه موثر با مسائل زندگی اجتماعی آماده کرده و فرایند کسب تجربه را برای دانش آموزان شاداب کنند.
بررسی نقادانه و اعتبارسنجی الگوی جامع شایستگی های دیجیتال معلمان ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۳
271 - 300
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با رویکردی نقادانه و اعتبارسنجی الگوی جامع شایستگی های دیجیتال معلمان در بافت ایران، به روش مرور نظام مند و جست وجو در پایگاه های علمی معتبر، در بازه زمانی سال های 2010 تا 2020 شایستگی های دیجیتال معلمان و الگوهای مطلوب را بررسی کرده است. در همین راستا، با تکنیک تحلیلی مقایسه ای، ده الگو بررسی گردید. نتایج نشان داد شایستگی های ارائه شده در این الگوها با یکدیگر تفاوت های جزئی دارند. همچنین، در نوع طبقه بندی شایستگی ها هم راستا هستند. در نهایت، الگوی اتحادیه اروپا، به عنوان الگویی جامع در شایستگی های دیجیتال معلمان، انتخاب شد. سپس، الگو اتحادیه اروپا در بافت نظام تعلیم وتربیت ایران، با تکنیک دلفی اعتبارسنجی شد. همچنین در این پژوهش، دلایل مربوط به اهمیت یا مغفول ماندن برخی از این شایستگی ها در فرآیند توسعه حرفه ای معلمان مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
تأملی بر ادبیات نیازسنجی آموزشی از منظر برنامه ریزی درسی شاخه تحصیلی فنی وحرفه ای: یک کاوشگری انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۱
7 - 40
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تأملی انتقادی بر ادبیات نیازسنجی آموزشی از منظر برنامه ریزی درسی شاخه فنی وحرفه ای است. ازاین رو، از روش کاوشگری فلسفی انتقادی استفاده شده است. جامعه پژوهش از تمامی پژوهش ها، کتاب ها، مقاله ها و محتواهای منتشرشده در وبگاه ها و پایگاه های اطلاعاتی مرتبط با موضوع تشکیل شده است. از میان آن ها 127 مقاله، کتاب، سند، آیین نامه، پژوهش و گزارش ملی و بین المللی ازطریق نمونه گیری هدفمند بررسی و مطالعه شد. برای گردآوری داده ها و اطلاعات از فرم بررسی اسنادی استفاده شد. تحلیل اطلاعات نیز ازطریق تحلیل محتوای کیفی انجام شد. براساس یافته های پژوهش، مزایای ادبیات نیازسنجی آموزشی عبارت اند از: امکان استفاده از برداشت شکاف از نیاز و نیازسنجی، امکان تحقق بیشتر اهداف و اصول نیازسنجی، امکان نیازسنجی با الگوهای مبتنی بر تجزیه وتحلیل شغل، پوشش بیشتر ابعاد برنامه درسی ازطریق دیکوم، امکان کاربرد بیشتر دسته بندی روش ها و انواع نیازسنجی شامل آلفا، بتا، گاما و دلتا در نیازسنجی شاخه فنی وحرفه ای. همچنین، معایب این حوزه عبارت اند از: غیرمفیدبودن برداشت های خواسته ها و ترجیحات، کمبود و فقدان نیاز و نیازسنجی، کم توجهی به هدف تحقق برنامه ریزی مشارکتی و اصول مشارکت و رعایت ملاحظات فرهنگی، ناقص بودن بیشتر الگوهای موجود و پوشش ندادن ابعاد و زوایای کامل برنامه های درسی شاخه فنی وحرفه ای و کاربردی نبودن نیازسنجی هایی از نوع اپسیلون و زتا. بنابراین، باوجود مزایا و معایب ذکرشده، استفاده از ادبیات نیازسنجی در نیازسنجی شاخه فنی وحرفه ای نیازمند تأمل و به گزینی از ادبیات موجود و ارائه الگویی خاص این شاخه تحصیلی است.
تأثیر کج فهمی های مفاهیم شیمی در آموزش مباحث زیست شناسی دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۱
147 - 172
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر پژوهشی کیفی است که با هدف بررسی تأثیر کج فهمی های مفاهیم شیمی در آموزش مباحث زیست شناسی متوسطه دوم انجام شده است. نمونه گیری در این پژوهش به صورت تصادفی ساده است. جامعه آماری پژوهش را همه دانش آموزان دختر پایه دوازدهم تجربی منطقه جوادآباد استان تهران در سال تحصیلی 140۱-140۰ تشکیل می دهند. نمونه ای شامل ۳۷ دانش آموز از دو مدرسه متوسطه دوم برای پاسخ گویی به سؤال های پرسش نامه انتخاب شدند. پرسش نامه شامل ۱۰ سؤال زیست شناسی مرتبط با مفاهیم شیمی بود که براساس اطلاعات به دست آمده از مصاحبه با دبیران زیست شناسی و شیمی طراحی شده بود. در این مصاحبه دبیران شیمی به مفاهیمی که دانش آموزان بیشتر در آن ها دچار کج فهمی می شوند اشاره کردند و دبیران زیست شناسی مباحثی را که ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم شیمی دارند و کج فهمی در آن ها آموزش را دچار اختلال می کند مشخص کردند. بعد از بررسی پاسخ های دانش آموزان در مصاحبه ای از آن ها خواسته شد در خصوص پاسخ های خود توضیح دهند تا درک و برداشت آنان و چرایی شکل گیری برداشت غلط در ذهن دانش آموزان مشخص شود. سپس به بررسی کج فهمی های رایج دانش آموزان و دلایل ایجاد این کج فهمی ها پرداخته شد. نتایج به دست آمده نشان داد علت اصلی کج فهمی دانش آموزان در بعضی از مباحث زیست شناسی وجود کج فهمی در مفاهیم شیمی پیش نیاز آن ها ست. در نهایت راهکارهایی برای رفع این کج فهمی ها پیشنهاد شده است.
تحلیل نقش واسطه ای رهبری تحول آفرین سبز و رهبری مسئولیت پذیر در رابطه بین رفتار طرفدار محیط زیست و مدیریت منابع انسانی سبز (مورد مطالعه: پتروشیمی شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
188 - 211
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: این پژوهش با هدف بررسی نقش رفتار طرفداران محیط زیست بر مدیریت منابع انسانی سبز با نقش میانجی رهبری تحول آفرین و رهبری مسئولیت پذیر صورت پذیرفته است.
روش شناسی پژوهش: این پژوهش در زمره پژوهش های کاربردی و پیمایشی قرار دارد و از حیث ماهیت داده ها یک پژوهش کمی است. اصلی ترین ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش 4 پرسش نامه شامل رفتارهای طرف دار محیط زیست: الشایر و همکاران (2021)، مدیریت منابع انسانی سبز: کیم (2019)، رهبری تحول آفرین سبز: ژائو و هوانگ (2022)، رهبری مسئولیت پذیر: وگتلین (2011) است. جامعه آماری این پژوهش پتروشیمی شیراز بود و حجم نمونه در این پژوهش با استفاده از نرم افزار نمونه گیری SPSS Sample Power برابر با 250 نفر بود. شیوه نمونه گیری در این پژوهش، به دلیل گستردگی جامعه آماری، از نوع نمونه گیری در دسترس بوده است. ابزار تجزیه وتحلیل اطلاعات پرسشنامه ای این پژوهش نرم افزار آماری SPSS و AMOS بود. به منظور تعیین وجود یا عدم وجود تأثیر بین متغیرها و برآورد و تعمیم نتایج به دست آمده از حجم نمونه به جامعه آماری از مدل رگرسیونی ساده با متغیر آشکار و مدل میانجی جهت ارزیابی فرضیه های پژوهش استفاده شده است.
یافته ها: با توجه به یافته های این پژوهش تأثیر مستقیم و غیرمستقیم رفتارهای طرف دار محیط زیست بر مدیریت منابع انسانی سبز معنادار است. چون هر دو اثر مستقیم اثر غیرمستقیم رفتارهای طرف دار محیط زیست بر مدیریت منابع انسانی سبز به واسطه هر دو متغیر رهبری تحول آفرین و رهبری مسئولیت پذیر معنادار گزارش شده است (0001/0 و 01/0)، می توان استنباط کرد که میانجی گری وجود دارد و متغیرهای رهبری تحول آفرین و رهبری مسئولیت پذیر دارای نقش میانجی جزئی در تأثیر رفتارهای طرف دار محیط زیست بر مدیریت منابع انسانی سبز است.
بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان داد رفتارهای طرف دار محیط زیست بر مدیریت منابع انسانی سبز با ضریب 61/0 تأثیرگذار بوده است. همچنین، رهبری تحول آفرین بر مدیریت منابع انسانی سبز با ضریب 41/0 و رهبری مسئولیت پذیر بر مدیریت منابع انسانی سبز با ضریب 45/0 تأثیرگذار بوده است. رفتارهای طرف دار محیط زیست بر رهبری تحول آفرین با ضریب 58/0 تأثیرگذار بوده است. می توان رهبری تحول آفرین را بر اساس رفتارهای طرف دار محیط زیست در جامعه آماری پیش بینی کرد. رفتارهای طرف دار محیط زیست بر رهبری مسئولیت پذیربا ضریب 52/0 تأثیرگذار بوده است و می توان مسئولیت پذیر را بر اساس رفتارهای طرف دار محیط زیست در جامعه آماری پیش بینی کرد.
تاثیرآموزش شفقت به خود بر تنظیم شناختی هیجان و ترس از صمیمیت در نوجوانان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر آموزش شفقت به خود بر تنظیم شناختی هیجان و ترس از صمیمیت در نوجوانان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر دارای اختلال نافرمانی مقابله ای مشغول به تحصیل مقطع متوسطه دوم شهرستان بویین زهرا در سال تحصیلی 1402- 1401 بود. روش نمونه گیری از نوع هدفمند بود. حجم نمونه پژوهش بر اساس پژوهش های آزمایشی انجام شده، شامل 30 نفر از جامعه مذکور بود که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) جای دهی شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای یک بار در هفته آموزش دیدند و گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. ابزار استفاده شده در این پژوهش، مصاحبه بالینی بر اساس معیارهای DSM-5، پرسش نامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایچ (2006)، پرسش نامه ترس از صمیمیت دسکاتنر و ثلن (1991) و مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای هومرسون و همکاران (2006) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها نشان داد که آموزش شفقت به خود منجر به افزایش استفاده از راهبردهای سازگارانه تنظیم شناختی هیجان و کاهش استفاده از راهبردهای ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان و همچنین، کاهش ترس از صمیمیت در نوجوانان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای می شود (05/0p<). لذا، می توان از آموزش شفقت به خود در جهت بهبود تنظیم شناختی هیجان و کاهش ترس از صمیمیت در نوجوانان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای، استفاده نمود.
تأثیر آموزش ادراک فضایی دیداری بر ارتقاء تئوری ذهن در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مهارت های ادراک دیداری فضایی بر تئوری ذهن دانش آموزان 8 تا 10 ساله دچار اختلال یادگیری شهر مشهد انجام شد. این پژوهش به لحاظ رویکرد، از نوع کمی و از نظر طرح تحقیق، از نوع نیمه آزمایشی (پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل) است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر 8 تا 10 ساله که با علائم اختلال یادگیری به مراکز اختلال یادگیری شهر مشهد مراجعه کردند، است. نمونه آماری نیز شامل 30 نفر است که به روش نمونه گیری غیر احتمالی از نوع هدفمند از بین جامعه آماری تحقیق انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش طی 10 جلسه 60 دقیقه ای آموزش مهارت های ادراک دیداری فضایی را دریافت کردند در حالی که گروه کنترل تحت هیچ مداخله ای قرار نگرفت. کلیه شرکت کنندگان قبل و بعد از اجرای متغیر مستقل، با آزمون تئوری ذهن استیرنمن سنجیده شدند. داده های این پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و نرم افزار spss.24 تجزیه و تحلیل شد.نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیره نشان داد که آموزش مهارت های ادارک دیداری فضایی منجر به بهبود نمره کل تئوری ذهن دانش آموزان دارای اختلال یادگیری شد. نتایج این تحقیق نشان داد که آموزش 10 جلسه 60 دقیقه ای ادراک دیداری فضایی، به میزان چشمگیری باعث ارتقاء تئوری ذهن در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در مقایسه با گروهی که این آموزش را دریافت نکرده اند، می شود؛ همچنین با اجرای مداخلات آموزشی به منظور بهبود مهارت های ادراک دیداری فضایی در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری به ارتقاء تئوری ذهن نیز در آنها کمک می کند که در نهایت منجر به بهبود اختلال یادگیری می شود.
چالش ها و ملاحظات تربیت دینی در گام دوم انقلاب، با نظر به تغییرات دین ورزی در نسل جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه و عمل در تربیت معلمان سال ۹ ویژه نامه ۱۴۰۳
147 - 164
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: تغییرات پارادیمی و گذار از دوران سنت به مدرنیته منجر به تغییرات سریع و قابل توجه در باورها، نگرش ها، ارزش ها، رفتارها و سبک زندگی جوانان ازجمله در شیوه دین ورزی آن ها شده است. بی توجهی به این تغییرات جدید و اصرار بر شیوه های سنتی تربیت دینی، می تواند منجر به ناکارآمدی تربیت دینی و حتی نتیجه معکوس شود. هدف این تحقیق، شناخت دقیق تر ویژگی ها و تغییرات در شیوه دین ورزی نسل جدید و سپس بررسی استلزامات تربیت دینی مؤثر با توجه به آن ویژگی هاست. روش ها : روش تحقیق، سنتزپژوهی و سپس پیشنهاد دلالت هایی برای برنامه تربیت دینی مؤثر برای نسل جدید است. یافته ها: طبق یافته ها، نه ویژگی دین ورزی نسل جوان شامل: پررنگ شدن ابعاد ذهنی و عاطفی دین ورزی و کمرنگ شدن ابعاد عملی و مناسکی، دین ورزی خودمرجع، غیر الزام آور، کلاژگونه، تنوع گرا، لذت گرایانه، غیررسمی، کثرت گرا و گرایش به معنویت های نوظهور است. نتیجه گیری: با توجه به این ویژگی ها، ملاحظاتی به صورت زیر مطرح شد: اتخاذ رویکرد تربیت دینی به صورت فرابرنامه درسی، ترکیبی (ضمنی - مستقیم)، لذت بخش، داوطلبانه و متکی بر ارزش های مشترک، اصلاح محتوا (خودشناسی، ایجاد احساس نیاز به دین، آسیب شناسی معنویت های کاذب، تعمیق خداشناسی، توسعه و تعمیق مبانی دینی، جریان شناسی و نقد مبانی مدرنیسم و پست مدرنیسم)، محتوا (نظرخواهی در مورد سرفصل)، منابع آموزشی (تنوع بخشی و امکان انتخاب، استفاده از منابع علمی دست اول، روزآمد و در سطح جهانی)، شیوه تدریس (مشورت با متربیان راجع به شیوه تدریس، الگودهی، روش استدلالی، مسئله محوری و ارائه بحث های چالشی، بحث و گفتگوی آزاداندیشانه، تدریس مشارکتی، روش تطبیقی و انتقادی منصفانه و علمی، استفاده از فعالیت های اجتماعی داوطلبانه، مفید و نوع دوستانه، مشارکت داوطلبانه در مناسک معنوی جمعی و لذت بخش با حاشیه های سرگرم کننده، استفاده از ظرفیت هنر)، شیوه ارتباطی (احترام و توجه مثبت، تعمیق ارتباط عاطفی - تربیتی)، شیوه ارزشیابی (توافق با متربیان راجع به شیوه های ارزشیابی، افزایش سهم فعالیت های داوطلبانه، ارزشیابی مستمر، ارزیابی همتایان و خودارزیابی).
اثربخشی برنامه آموزش فلسفه در حلقه های کندوکاو بر سرزندگی تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳
119 - 128
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: رسالت اصلی نظان تعلیم و تربیت ایجاد بستری مناسب برای شناسایی استعدادهای دانش-آموزان و کمک در جهت بروز آنها و شکوفایی استعدادها با توجه به تفاوت های فردی است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی فلسفه ورزی در حلقه های کندوکاو به عنوان یک روش تدریس بر سرزندگی تحصیلی دانش آموزان بود. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با بهره گیری از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و گمارش تصادفی آزمودنی ها بود. جمعیت مورد مطالعه، شامل کلیه دانش آموزان پایه ششم بخش سنگر از توابع شهرستان رشت در سال تحصیلی1402-1401 بود. نمونه گیری به صورت در دسترس و تعداد نمونه 40 نفر بود که به صورت تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه سرزندگی تحصیلی (مارتین و مارش، 2006) استفاده شد. سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش روش تدریس فلسفه ورزی در حلقه های کندوکاو در درس تفکر و پژوهش قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 و با روش تحلیل کوواریانس تک متغیری تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که روش تدریس فلسفه ورزی در حلقه های کندوکاو بر سرزندگی تحصیلی دانش-آموزان تاثیر مثبت داشته است (001/0P<).نتیجه گیری: به نظر می رسد یادگیری تکنیک های آموزش فلسفه که به طور مثبتی با باورها، هیجان ها و رفتارهای مربوط به پیشرفت مرتبط است منجر به ایجاد یک جو عاطفی مثبت در موقعیت های یادگیری و در نهایت سبب سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان می شود. بنابراین با توجه به نتایج به دست آمده استفاده از روش تدریس فلسفه ورزی در حلقه های کندوکاو برای بهبود سرزندگی تحصیلی توصیه می شود.
تأثیر بازی وارسازی دیجیتال بر بار شناختی و عملکرد تحصیلی دانشجویان دارای سبک شناختی وابسته به زمینه: رویکرد ردیاب چشمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فناوری های آموزشی در یادگیری دوره ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۳
37 - 64
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر جهت سنجش تأثیر بازی وارسازی دیجیتال بر کاهش بار شناختی بیرونی و عملکرد تحصیلی دانشجویان دارای سبک شناختی وابسته به زمینه انجام گرفت. روش پژوهش شبه آزمایشی، تک آزمودنی با طرح A-B-A بود. جامعه کلیه دانشجویان کارشناسی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه بیرجند در سال 1401-1400، نمونه یک نفر و روش نمونه گیری غیراحتمالی هدفمند بود. ابزارها: آزمون گروهی اشکال نهفته (GEFT) که توسط اولتمن و همکاران سال 1971، پرسشنامه یک سؤالی بار شناختی بیرونی که توسط پاس و همکاران سال 1994 ساخته شد، آزمون محقق ساخته عملکرد تحصیلی و دستگاه ردیاب چشمی بود. پس از انجام آزمون گروهی اشکال نهفته و شناسایی نمونه، به آزمودنی آموزش گرامر زبان انگلیسی، در مرحله خط پایه با چندرسانه ای فاقد عناصر بازی، مرحله آزمایش با استفاده از بازی وارسازی دیجیتال و در مرحله بازگشت به خط پایه نیز، با چندرسانه ای فاقد عناصر بازی، داده شد. هر مرحله طی 8 جلسه اجرا شد و در هریک داده های ردیابی چشم جمع آوری شده، آزمون بار شناختی و پیش آزمون و پس آزمون از آزمودنی به عمل آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از روش های آمار توصیفی و استنباطی و تحلیل نمودار دیداری استفاده شد. یافته ها، نشان داد آموزش زبان انگلیسی با بازی وارسازی دیجیتال، بار شناختی بیرونی و عملکرد تحصیلی را افزایش داد. نتیجه گیری شد بازی وارسازی باعث ایجاد انگیزه و جلب توجه و درگیری فراگیر با محتوا گشته، بار شناختی بیرونی را افزایش داده و یادگیری حاصل شده و عملکرد تحصیلی افزایش یافته است.
اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر نظریه یادگیری زایشی بر استدلال ریاضی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
107 - 130
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر نظریه یادگیری زایشی بر استدلال ریاضی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان در سال تحصیلی 1402-1401 بود.روش: نوع پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جهت حذف اثر مداخله گر، با روش نمونه گیری در دسترس، دو کلاس 30 نفره، که توسط یک دبیر ریاضی آموزش می دیدند، انتخاب و به شیوه کاملا تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. طی 8 جلسه 40 دقیقه ای به گروه آزمایش محتوای درس ریاضی به روش آموزش مبتنی بر نظریه یادگیری زایشی، و به گروه کنترل همان محتوا در قالب کتاب درسی و با روش تدریس معمول ارائه گردید. دانش آموزان در هر دو گروه، قبل و بعد از آموزش، به پرسش نامه استدلال ریاضی رضایی (1394) و پرسش نامه عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با آمارتوصیفی و استنباطی از جمله میانگین، انحراف استاندارد و تحلیل کوواریانس، با استفاده از نرم افزار SPSS-26 انجام شد. نتیجه: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که میزان استدلال ریاضی و مولفه های عملکرد تحصیلی(خودکارآمدی، برنامه ریزی و انگیزش)، در دانش آموزانی که با روش آموزش مبتنی بر نظریه یادگیری زایشی آموزش دیده اند نسبت به دانش آموزانی که با روش معمول آموزش دیده اند، بیشتر است، در حالی که میزان مولفه های تاثیرات هیجانی و فقدان کنترل در گروه آزمایش در موقعیت پس آزمون نسبت به پیش آزمون کاهش یافته است. مهم ترین نتیجه این پژوهش، مؤثر بودن روش تدریس مبتنی بر یادگیری زایشی بر استدلال ریاضی و تا حدی بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان می باشد.
تشویق و تنبیه در آموزش مجازی از دیدگاه معلمان نمونه دوره ابتدایی شهرستان نی ریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تعلیم و تربیت دانش آموزان همواره باید از روش ها و ابزارهای تربیتی فراوانی بهره گرفت و در این بین تشویق کردن و تنبیه کردن از مهمترین ابزارهای سیستم آموزش برای تربیت صحیح دانش آموزان در مدارس است. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی با روش پدیدارشناسی، شیوه-های انجام تشویق و تنبیه در آموزش های مجازی را مورد بررسی قرار داد. قلمرو پژوهش شامل معلمان نمونه شهرستان نی ریز بود و مشارکت کنندگان با استفاده از نمونه گیری هدفمند (موارد مطلوب) انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شد. بدین صورت که پس از مصاحبه با 10 معلم، اشباع داده ها حاصل شد. داده های به دست آمده مطابق کدگذاری اشتراوس و کوربین تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد استفاده از شیوه های متنوع تشویق و تنبیه، رعایت اعتدال، استفاده از شیوه های بدیع، استفاده از چارچوب رفتاری درست در کلاس مجازی از مضامین اصلی به شمار می آید. همچنین به منظور غنای آموزش مجازی، ساخت استیکر از مخاطبان و توجه خاص به تفاوت های فردی آنان از سوی مشارکت کنندگان طرح شد. جهت حفظ انگیزه یادگیری فراگیران و جلوگیری از کج روی ها در آموزش های مجازی استفاده از تشویق و تنبیه ضرورتی انکارناپذیر است.
مقایسه ساختار و عناصر اصلی طرح درس در منابع منتخب بین المللی روش تدریس با منابع منتخب روش تدریس در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات آموزشی و آموزشگاهی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
169 - 188
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه ساختار و عناصر اصلی طرح درس در منابع منتخب بین المللی روش تدریس با منابع منتخب روش تدریس در ایران است. روش پژوهش از نوع مطالعه تطبیقی است و با رعایت چارچوب حاکم بر مطالعات تطبیقی از تحلیل محتوای کیفی استفاده شده است. جامعه آماری شاملِ منابع منتخب بین المللی روش تدریس تمام کشورهایی است که در نظام آموزشی خود از طرح درس استفاده می کنند. با تأیید صاحب نظران امر، از میان منابع مختلف از صاحب نظران سه کشور پیشرو در زمینه طرح درس شاملِ آمریکا، انگلیس و کانادا به ترتیب هانتر (2004)، جان (2006) و ترو (2008) به صورت هدف مند به عنوان نمونه پژوهش، انتخاب و ساختار و عناصر اصلی طرح درس آن سه متخصص با منابع دو صاحب نظر پیشرو ایران از شعبانی (1390) و صفوی (1390) مقایسه شد. ابزار گردآوری اطلاعات، فرم فیش برداری از اسناد و مدارک، جستجو در شبکه جهانی اینترنت و مطالعات تطبیقی درباره طرح درس می باشد. رویکرد تجزیه وتحلیل داده ها توصیفی - تحلیلی است. یافته ها حاکی از آن است که ساختار و عناصر طرح درس در ایران بیشتر خطی است و فرایند طولانی تری نسبت به طرح درس در کشورهای منتخب دارد. این عامل فرایند طراحی و اجرای طرح درس را پیچیده تر می کند. شباهت ها بیش تر در عناصر، مواد و منابع، هدف های رفتاری و ارائه درس می باشد. این پژوهش با مقایسه و نقد و بررسی الگوهای رایج، الگویی با مشخصات غیر خطی، پویا، مارپیچی و فرارونده پیشنهاد می کند. در این الگو، افزون بر حفظ نقاط قوت طرح درس های رایج جهانی، سعی شده است تا نقاط ضعف آن الگوها نیز برطرف شود.
بررسی کج فهمی های رایج دانش آموزانِ دوره متوسطه دوم در مسائل شیمیایی و مفاهیم مربوط به فصل اول کتاب شیمی دهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر به بررسی کج فهمی های رایج دانش آموزانِ دوره متوسطه دوم در مسائل شیمیایی و مفاهیم مربوط به فصل اول کتاب شیمی دهم می پردازیم. در این پژوهش تعداد 53 نفر از دانش آموزان پایه های دهم (27 نفر) و یازدهم (26 نفر) دبیرستان هیئت امنایی آزادگان واقع در منطقه 17 شهر تهران مشارکت داشتند. برای انجام این پژوهش از روش توصیفی - تحلیلی و تحقیق میدانی استفاده شده است. به منظور جمع آوری اطلاعات، از یک پرسش نامه شامل پنج تست چهار گزینه ای استفاده شده است؛ در هر یک از تست ها، چهار استدلال پیشنهادی نیز ارائه شده است که دانش آموز می تواند به دلخواه یکی از این استدلال ها را انتخاب نماید. بررسی نتایج حاصل از پرسش نامه ها به روش طبقه بندیِ چالیک و ایاز انجام شده است. بنابر پژوهش انجام شده، دانش آموزان در مفاهیم تشخیص زیرلایه مناسب برای قرار دادن الکترون در آن طبق اصل آفبا، نوشتن آرایش الکترونی برخی از عناصر واسطه، تشخیص دسته عناصر، مفهوم جرم اتمی و عدد جرمی، وابستگی خواص شیمیایی و فیزیکی به ذرات زیر اتمی، تفاوت و ماهیت پیوند های کوالانسی و یونی دچار کج فهمی های بسیاری هستند.
پرورش تفکر زیبا شناختی و خلاق از طریق بازی های دیجیتال: یک مرور نظام مند(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش پیش رو ارائه چهارچوبی برای پرورش تفکر زیبا شناختی و خلاق از طریق بازی های دیجیتال به مدد نظریه های جریان، تحلیل تفکر خلاق کودکان و مدل مارکوویچ می باشد. این جستار به روش مرور نظام مند با شیوه نامه ی پریزما (2020) در پایگاه های اطلاعاتی پروکوئست، اسکوپوس، وب آوساینس، اشپرینگر، کتابخانه آنلاین وایلی و ساینس دایرکت انجام گرفته است. جامعه آماری این پژوهش، 20 مقاله از 995 مقاله بودند که با معیارهای انتخابی هم خوانی داشت. براساس یافته های پژوهش، برخی از نویسندگان بر این باورند که پیوندی ناگسستنی میان تفکر زیبا شناختی و خلاق وجود دارد. درصورتی که تفکر خلاق، تولید اندیشه های نوآورانه و تفکر زیباشناختی به حواس واکنش شناختی خاص تأکید دارد. هم چنین هر ویژگی بازی های دیجیتال بهبود یک یا چند مؤلفه پرورش تفکر زیبا شناختی و خلاق را درپی دارد. در جمع بندی از یافته ها، می توان اشاره داشت موارد یاد شده، پیامدهای مهمی برای مربیان و توسعه دهندگان بازی دارد که به دنبال طراحی بازی هایی برای بهبود تفکر زیبا شناختی و خلاق هستند. باوجوداین، نباید پیوند اثربخشی بازی های دیجیتال در پرورش تفکر زیبا شناختی و خلاق را با کیفیت طراحی بازی، زمینه استفاده و ویژگی های فردی نادیده انگاشت. پژوهش های بیشتری برای کشف این عوامل و بررسی اثرات درازمدت بازی های دیجیتال بر رشد خلاقیت و زیباشناختی دانش 0 آموزان موردنیاز است.
چالش های رسانه های دیجیتالی در تربیت اخلاقی دانش آموزان دوره ابتدایی و ارائه راهکارهای پیشگیرانه آن
منبع:
آموزش پژوهی دوره ۱۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
24 - 36
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی چالشهای رسانه-های دیجیتال در تربیت اخلاقی دانش آموزان دوره ابتدایی و راهکارهای پیشگیرانه آن است. روش پژوهش حاضر، کیفی و از نوع توصیفی- تحلیلی (تحلیل محتوای کیفی) و استنتاجی است. روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای- اسنادی است و اسناد مورد تحلیل شامل کتب، پایان نامه، مقالات و پیشینه مطالعاتی است. یافته های پژوهش نشان داد؛ مهمترین چالش های رسانه های دیجیتال در تربیت اخلاقی دانش آموزان شامل هنجارشکنی، قانون گریزی، تزلزل جایگاه تربیتی والدین و مربیان، سست شدن فضایل تربیتی و اخلاقی، روزمرگی و نابودی تفکر انتقادی، توجه به نیازهای لوکس و غیر ضروری، نقض حریم خصوصی است. همچنین نظارت بر استفاده بهینه از رسانه های دیجیتال (شامل تعیین چارچوب محدودکننده و تقویت تعاملات بین فردی و گروهی)، ایجاد چهره ای الگویی در استفاده منطقی از رسانه ها (شامل مدیریت زمان و میزان استفاده، مدیریت و نظارت بر محتوای رسانه ها، حفظ حریم خصوصی)، پرهیز از معصوم پنداری رسانه ها ، پرورش مهارت تفکر انتقادی و فراگیری سواد رسانه ای مهمترین راهکارهای پیشگیرانه آن است. در پایان می توان چنین نتیجه گیری کرد؛ اگر رسانه های دیجیتال نتوانند همسو با اهداف تربیت اخلاقی نهاد آموزش و پرورش به پرورش کودکانی اخلاق مدار، آگاه، توانمند و مسئولیت پذیر بپردازد در آینده قبول صلاحیت های آن از سوی گروه های مرتبط ذینفع (خانواده ، مدرسه و جامعه) زیر سؤال خواهد رفت.
شناسایی و اولویت بندی عوامل اثرگذار در مدرسه در ایجاد و ارتقای سواد عاطفی اجتماعی دانش آموزان مقطع ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف این پژوهش شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر در مدرسه در ارتقای سواد عاطفی اجتماعی دانش آموزان مقطع ابتدایی بود. روش ها : این پژوهش کاربردی به صورت آمیخته و با روش های تحلیل مضمون و توصیفی- پیمایشی انجام شده است. داده ها با ابزار پرسشنامه و مطالعه کتابخانه ای گرداوری و مورد تحلیل قرار گرفت. نمونه لازم در مرحله اول به صورت هدفمند و در مرحله دوم به صورت تصادفی خوشه ای تک مرحله ای تعداد 252 نفر مدیر و معلم انتخاب شدند. جمع آوری داده ها به کمک پرسشنامه محقق ساخته انجام شد؛ بدین صورت که ابتدا با مطالعه پیشینه و ادبیات تحقیق تعدادی از عوامل اثرگذار بر سواد عاطفی اجتماعی دانش آموزان استخراج شد؛ سپس از نمونه اول خواسته شد دیگر عوامل مد نظر خود را فهرست کنند. این فرآیند تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. روایی پرسشنامه به وسیله متخصصان فن، تأیید و پایایی آن نیز پس از اجرای آزمایشی ضریب 92/0 برای آلفای کرونباخ به دست آمد. سپس پرسشنامه در اختیار نمونه دوم قرار گرفت تا اهمیت گویه های این پرسشنامه بر ایجاد و ارتقای سواد عاطفی اجتماعی دانش آموزان، بر اساس نظر مدیران و معلمان تعیین شود. یافته ها: تعیین مؤلفه های اصلی به کمک آزمون تحلیل عاملی اکتشافی به روش تجزیه مؤلفه های اصلی و چرخش واریماکس نشان دهنده چهار عامل مشخص به عنوان عوامل اثرگذار در مدرسه در ارتقای سواد عاطفی اجتماعی دانش آموزان بود و شاخص های مطلوب به دست آمده از تحلیل عاملی تاییدی نشان دهنده روایی این ابزار بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که عوامل قابل ارزیابی ایجاد و ارتقای سواد عاطفی اجتماعی دانش آموزان در چهار مؤلفه اصلی شامل شایستگی های عاطفی اجتماعی مدیران، شایستگی های عاطفی اجتماعی معلمان، جو عاطفی اجتماعی مدرسه و کلاس و برنامه های رسمی و غیررسمی ارتقای سواد عاطفی اجتماعی قرار می گیرد که این عوامل می تواند راهنمای کارشناسان، پژوهشگران، برنامه ریزان آموزشی و سیاست گذاران تعلیم و تربیت، جهت استقرار یک سیستم یادگیری عاطفی اجتماعی و ارزیابی آن باشد.
آینده پژوهی توسعه آموزش هوشمند با در نظر گرفتن نقش فناوری های نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
176 - 194
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: تمرکز ما در این پژوهش بر هوش مصنوعی و اینترنت اشیاء است. این دو، مجموعه ای از فناوری هایی هستند که ضمن تمایز آفرینی به سرعت در حال گسترش می باشند و جنبه های مختلف مربوط به آموزش را به طور اساسی تغییر می دهند. بنابراین هدف از انجام این پژوهش شناسایی سناریوهای توسعه آموزش مبتنی بر درک صحیح از تغییرات در روند توسعه فناوری در سطح بین المللی است.
روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر از نظر روش از نوع آمیخته اکتشافی است. بدین ترتیب ابتدا در گام اول با روش کیفی مرور ادبیات پژوهش پیشران ها شناسایی و در گام دوم با روش کمّی آزمون دوجمله ای تأیید شدند، سپس در گام سوم با روش دیمتل به تحلیل پیشران ها پرداخته شد. در نهایت پس از شناسایی عدم قطعیت های کلیدی، در گام چهارم با استفاده از روش تحلیل متوازن تأثیر متقابل، سناریوها استخراج و سپس تدوین گردیدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه های خبره سنجی برای روش های آزمون دوجمله ای، دیمتل و تحلیل متوازن تأثیر متقابل است. بدین ترتیب جامعه نظری در گام های دوم الی چهارم پژوهش را خبرگان آگاه به موضوع پژوهش به تعداد 20 نفر از طریق نمونه گیری هدفمند تشکیل می دهد.
یافته ها: ما نهایتاً توانستیم 16 پیشران تأثیرگذار را شناسایی کنیم و بر مبنای حالت های تأثیرگذاری آنها که آینده را متأثر می سازد به تدوین سه سناریو محتمل بپردازیم.
بحث و نتیجه گیری: نتایج ما تأکید می کند که تحقیقات هوش مصنوعی تأثیر قابل توجهی بر ساختار آموزشی دارد. جنبه های مهم رشد هوش مصنوعی بر آموزش شامل صنعت آموزش خصوصی قوی و علاقه فزاینده بین المللی است. این مطالعه بر اساس رهنمودهای تحقیقاتی مبتنی بر شواهد، دستور کار روشنگری را برای آینده ارائه می دهد که به محققان آینده، هوش مصنوعی برای شناسایی مسائل تحقیقاتی معاصر و توسعه تحقیقات تأثیرگذار برای حل مشکلات پیچیده اجتماعی کمک می کند.
.
ارائه الگوی ساختاری فرسودگی تحصیلی بر مبنای جو عاطفی خانواده و حمایت اجتماعی ادراک شده با تاکید بر نقش میانجی سبک های دلبستگی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر، ارائه الگوی ساختاری فرسودگی تحصیلی بر مبنای جو عاطفی خانواده و حمایت اجتماعی ادراک شده با تاکید بر نقش میانجی سبک های دلبستگی بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی (معادلات ساختاری) بود. از میان دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر قم 232 نفر، با توجه به ملاک های ورود و خروج به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988)، پرسشنامه جو عاطفی خانواده هیل برن (1964)، پرسشنامه سبک های دلبستگی کولینز و رید (1990) و پرسشنامه فرسودگی تحصیلی برسو و همکاران (1997) بود. به منظور تحلیل مدل پژوهش از مدل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS24 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که جو عاطفی خانواده (041/0=P، 18/0-= β)، حمایت اجتماعی (035/0=P، 24/0-= β) و سبک دلبستگی ایمن (047/0=P، 14/0-= β) دارای اثر منفی و معنی داری بر فرسودگی تحصیلی بودند؛ سبک دلبستگی اجتنابی دارای اثر معنی داری بر فرسودگی تحصیلی نبود (946/0=P، 001/0= β)؛ اما سبک دلبستگی دوسوگرا دارای اثر مثبت و معنی داری بر فرسودگی تحصیلی بود (033/0=P، 24/0= β). جو عاطفی خانواده (048/0=P، 13/0= β) و حمایت اجتماعی (032/0=P، 28/0= β) دارای اثر مثبت و معنی داری بر سبک دلبستگی ایمن بودند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش نتیجه گرفته می شود، حمایت اجتماعی ادراک شده و جو عاطفی خانواده، از طریق سبک دلبستگی ایمن و دوسوگرا می توانند بر فرسودگی تحصیلی اثرگذار باشند. توجه به این مکانیزم اثر می تواند در مداخلات پیشگیری و درمانی برای کاهش فرسودگی تحصیلی مؤثر باشد.