فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۷٬۲۶۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
مفهوم «ذات نامتناهی» که هم از جنبه فلسفی و هم الهیاتی اهمیت دارد، تطورات بنیادین زیادی را در طول تاریخ تفکر در غرب پشت سر گذاشته است. پیشاسقراطیان برخورد دوگانه ای با آن داشته اند. برخی چون آناکسیمندر و ملیسوس به دیده پذیرش به آن نگریسته اند. این آرخه از نظر آنان، منشأ، الهی ، فناناپذیر، درون ماندگار در جهان طبیعت و سابق بر کثرات و مشتمل بر آنهاست، اما در عین حال «شخص» نیست. در مقابل، فیثاغورس، پارمنیدس، افلاطون و ارسطو نامتناهی را با نامتعین، نامعقول و آشوبناک یکی دانسته اند و از این جنبه، آن را وصفی منفی تلقی کرده اند. اما فیلون و به تبع او متألهان مسیحی، نامتناهی را وصف خدا قلمداد کرده اند و با فرارَوی از سنت پیشاسقراطی بر تعالی کامل ذات نامتناهی و همچنین شخص بودن آن تأکید ورزیده اند. در انتهای قرون وسطی بازگشتی سوی درون ماندگار دانستن ذات نامتناهی ظهور می کند، اما همچنان شخص بودن آن حفظ می شود. دکارت به این بازگشت با دیده پذیرش نمی نگرد و باز بر تعالی و تشخص به صورت توأمان تأکید می کند. اتخاذ هر کدام از این نظریات، پیامدهای فلسفی و الهیاتی خاصی را به همراه دارد.
عقلانیت هدف-وسیله، چارچوبی برای عقلانیت علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله عقلانیت علم نیازمند بستری برای طرح چیستی عقلانیت است، تا در چارچوب مفهومی از عقلانیت، بتوان چگونگی عقلانیت ماجرای علم را به تصویر کشید. نگارنده در این مقاله تلاش می کند تا با استفاده از مفهوم عقلانیت هدف-وسیله، نشان دهد که چگونه می توان چنین بستری را فراهم آورد. برای این کار می بایست علم را به عنوان یک فرایند در نظر بگیریم که در آن با مفروض گرفتن اهدافی، می توان عقلانیت دستیابی به این اهداف را به واسطه مفهوم عقلانیت هدف-وسیله توجیه نمود. عقلانیت هدف-وسیله نیز به نوبه خود قابل تقسیم به دو گونه عقلانیت ابزاری و کل گرایانه می باشد و ما نشان می دهیم که برگرفتن مفهوم عقلانیت کل گرایانه برای داشتن یک مدل عقلانیت کارآمد برای علم، ضروری است. در ادامه، و برای ارائه یک نمونه پیاده سازی برای چارچوب ارائه شده، مدل های عقلانیت علم لری لاودن را با استفاده از چارچوب مفهومی عقلانیت ابزاری و کل گرایانه مورد بازسازی قرار می دهیم، تا توانایی مفهومی عقلانیت هدف-وسیله، و نیز رشد و ترقی مدل های مذکور در گذر از گونه های این نوع عقلانیت را نشان دهیم.
نظریه بازی های تکاملی و ارزیابی مجدد از ایده«پیشرفت در نظریه بازی ها»؛ بررسی از منظر روش شناسی علم اقتصاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد پیدایش نظریه بازی های تکاملی و گسترش بهره گیری از آن بیانگر گونه ای تغییر در ابزارهای مورد استفاده متخصصان نظریه بازی ها و اقتصاددانان باشد؛ چه آنکه برخی به این نظریه در برابر نظریه بازی های کلاسیک به عنوان نوعی پیشرفت می نگرند.این مقاله در پی آن است که نخست تفاوت های مبنایی مطرح میان نظریه بازی های کلاسیک و نظریه بازی های تکاملی را به تصویر کشانده و دوم اینکه به این پرسش پاسخ دهد که «آیا نظریه بازی های تکاملی را می توان نوعی پیشرفت در برابر با نظریه بازی های کلاسیک تلقی نمود؟» این پژوهش بر پایه رویکرد نظری و با تمرکز بر برخی آثار موجود در حوزه فلسفه علم اقتصاد، روش شناسیِ علمِ اقتصاد، تاریخ نظریه بازی ها و فلسفه علم صورت گرفته است.نتیجه مقاله قابل تفکیک به دو ایده به هم مرتبط است؛ نخست آنکه پیدایش نظریه بازی های تکاملی و تداوم بهره گیری از آن در پژوهش های اقتصادی، در چارچوب رویکردهای خوش تعریف فلسفه علم قابل تحلیل نیست. ثانیاً، به نظر می آید تبیین های فایرابند و مک لاسکی در این موضوع از ‘روایی’ بهتری برخوردار باشد.
درون گرایی و دیدگاه ویتکنشتاین در بحث زبان خصوصی (Introspection and Wittgenstein's View on Private Language Argument )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استدلال زبان خصوصی از مهم ترین مباحث دورة دوم فلسفی ویتگنشتاین به شمار می رود. آنچه در این باب اهمیّت دارد، این مسئله است که آیا انسان می تواند در خلوتگاه خود، زبانی اختصاصی ایجاد نماید که الفاظ آن تنها برای خود او معنادار باشد؟ ویتگنشتاین با ارجاع به فقدان شرط معناداری هویّات درونی و احساسات و نیز با ردّ خصوصی بودن الفاظ و عبارات و بیان توهّمی بودن آن، مدّعی است که چنین زبانی قابل تصوّر نیست، چراکه باور دارد زبان احساس وابسته به دنیای فیزیکی است و شکل گیری یک زبان مرهون به کارگیری گرامری است که تنها در اجتماع زبانی تکوّن می یابد. در مقالة حاضر، ابتدا به شرح مفهوم «درون نگری» خواهیم پرداخت تا درک بهتری از دیدگاه وی در باب استدلال زبان خصوصی به دست آوریم. در گام بعدی، دیدگاه ویتگنشتاین را در باب استدلال زبان خصوصی که مبتنی بر دو مفهوم کلیدی شرط معناداری و استدلال پیروی از قاعده است، مورد بررسی قرار داده، نشان خواهیم داد که او چگونه با یک برداشت واقع گرایانه از معنا، استدلال خود را صورت بندی می کند.
عینیت گزاره های اخلاقی از دیدگاه اعتبارگرایی جان راولز و توصیه گرایی هیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جان راولز و ریچارد مروین هیر در دیدگاه های فرا اخلاقی خود که به ترتیب با عنوان های: «اعتبارگرایی» و «توصیه گرایی» شناخته می شوند، از موضعی ضد واقع گرایانه به نقد دیدگاه سنتی درباره ی عینیت پرداخته اند. هردو اندیشمند وجود حقایقی اخلاقی که مستقل از فاعل اخلاقی در عالم خارج وجود داشته باشد را انکار می نمایند؛ و با شهود گرایی به عنوان نماینده ی این تلقی از عینیت مخالفت می ورزند. در عین حال این دو اندیشمند خود را معتقد به عینیت اصول اخلاقی معرفی می کنند. به اعتقاد آنان قابلیت صدق و کذب، تعمیم پذیری و امکان استدلال اخلاقی از شرایط لازم عینیت در اخلاق هستند و نظریات آنان این شرایط را برآورده می سازد. این شرایط در نظریه ی راولز از طریق نقش کلیدی «بی طرفی» و «انصاف» و در نظر هیر با تأکید بر «فرض خویشتن در موقعیت دیگران» حاصل می گردد. بدین سان آنان برای گریز از «سوبژکتیویسم» از مفهوم دیگری از عینیت دفاع می کنند که ویژگی اصلی آن کلیت و همگانی بودن است؛ و در اندیشه های کانتی ریشه دارد. هر چند این دو دیدگاه ضد واقع گرایانه هستند اما نظریه ی راولز شناخت گرایانه و توصیف گرایانه است و در مقابل هیر از نا شناخت گرایی و توصیف ناگروی دفاع می کند. هدف گفتار حاضر پژوهش در موارد تشابه و اختلاف این دو دیدگاه در موضوع عینیت در اخلاق است.
تأملات صدرایی؛ بالقوگی های هیدگری/اگزیستانسیالیستی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
نگاه تطبیقی به دو فیلسوف که در دو سنّت متفاوت فلسفیده اند کاری است بس دشوار و نیازمند تأمل و دقت فراوان؛ به خصوص اگر آن دو فیلسوف صدرا و هیدگر باشند که یکی غایت قصوای فلسفه اش متافیزیک است، در حالی که پروای آن دیگری طرد متافیزیک. اما خوش بختانه این دو فیلسوف هر دو بر وجود تأکید می کنند و این تا حدودی کار مقایسه بین آن دو را آسان تر می کند و موجب می شود ما امیدوارانه تر این دشواری را به جان بخریم. به رغم تفاوت های بنیادین در نگاه این دو نابغه فلسفی به مسئلهٔ وجود، می توان شباهت هایی را، که ما آنها را بالقوگی های هیدگری صدرا نامیده ایم، در تفکر این دو فیلسوف جست وجو کرد. در این مقاله، کوشیده ایم این شباهت ها را در ضمن شش تأمل نشان دهیم: 1. نفی شناخت مفهومی در هردو فیلسوف؛ 2. نفی ثنویت سوژه و ابژه؛ 3. تحلیل وجودی از حقیقت و نفی مفهوم سنّتی و مطابقی آن؛ 4. تحلیل اگزیستانسیال انسان؛ 5. مستوری کنه وجود و چگونگی گشودگی آن؛ 6. «هستی روبه مرگ» به مثابه وجهی از وجوه بنیادین انسان در هر دو فیلسوف.
اوصاف اخلاقی مستقل و وابسته؛ تعریف و تقسیمی نوین در اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاکنون اوصاف اخلاقی مطابق با معیارهای گوناگون به مطلق و نسبی، فردی و اجتماعی، خادم و مخدوم، زمانمند و ابدی و... تقسیم شده اند. حداقل فایده این تقسیمات و تفکیکات، کمک به ارتقای اخلاق پژوهی و نیز فاعلان اخلاقی در فهم بهتر و روشمندتر از ارزش ها و ضد ارزش های اخلاقی است. در این نوشتار تلاش شده مبتنی بر رابطه زمینه ساز و لازم و ملزومی که ممکن است میان برخی از فضائل و رذایل وجود داشته باشد، اوصاف اخلاقی به دودسته کلی ""مستقل و وابسته"" و به تبع آن دسته ای دیگر تحت عنوان مستقل وابسته یا دوگانه تقسیم شده و ازاین جهت یک تعریف و طبقه بندی نوین در اخلاق شناسی (و مشخصاً فرا اخلاق) عرضه و تبیین گردد. دو آزمون بهشت تخیلی و جهنم تخیلی دو محک برای تفکیک آسان تر اوصاف مستقل از وابسته است که با استمداد از تخیل اخلاقی این مهم را ممکن می سازد. در ادامه ضمن تشریح مصداقی و نیز محک این تقسیم بندی، بخشی از فواید و توابع نظری و عملی این تعریف و تقسیم بندی تازه مورداشاره قرارگرفته اند.
رفلکشن و سیر تطور مفهومی آن در تفکر فیشته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفکر فلسفی غرب در عصر جدید، تحولی بنیادین پیدا کرد. دکارت با مقدم کردن اندیشه بر وجود، امکان شناخت در بستر وجود را مرتفع کرد و انسان، جهان و خداوند را مبدل به تصور و ایده نمود. در چنین شرایطی، مهم ترین مسئله این است که چگونه می توان به خود، خداوند و جهان شناخت پیدا کرد. تنها راه برای دکارت، حصول شناخت از طریق رفلکشن (reflection) در ایده های فکر، امتداد و کمال بود. از نظر او این کار از طریق شهود عقلانی صورت می گیرد. پس از دکارت، میراث او، یعنی شناخت از طریق رفلکشن، در تفکر غرب باقی ماند و جایگاه بسیار مهمی در شناخت پیدا کرد. هرچند اهمیت نقش رفلکشن در تفکر لاک، بارکلی، لایب نیتس و کانت بسیار آشکار است، اما رفلکشن در تفکر فیشته نقشی بنیادین پیدا می کند. در نظام فلسفی فیشته، شناخت مبتنی بر شهود عقلی است و شهود عقلی بر رفلکشن استوار است. فیشته بر این امر تصریح می کند که «شهود به معنای واقعی فقط برای رفلکشن فلسفی متعین می شود» . وی رفلکشن را به روش مبدل می کند. نویسنده درصدد اثبات این مطلب است که روش رفلکتیو در نظام فلسفی فیشته چیزی جز بسط و تحقق نقد اول کانت نیست.
ساختار نمودیابیِ ادبیّت در متون ادبی؛ رهیافت زیبایی شناسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات به معنای مجموعة متون ادبی، مفهومی متعارف در فهم عمومی دارد. امّا پرسش هایی از این دست که چه چیز متن ادبی را از متن غیرادبی جدا می کند؟ چگونه گسترة ناهمگونی از متون با عنوان ادبیّات گرد هم می آیند؟ ادبیّت متن ادبی وابسته به چیست؟ ادبیّت را چگونه می توان تحلیل کرد؟ نشان می دهند که رویاروی شناخت ادبیّات چالش های بسیاری قرار دارد. در عین حال، نبود دیدگاهی منسجم نسبت به ادبیّات و آنچه در آن می گذرد، باعث می شود مطالعة علمی و تدقیق در مسائل و آثار ادبی، در حدّ کارهایی پراکنده با معیارهای ناپایدار باقی بماند که برای توسعة شناخت از ادبیّات تعاملی پیش برنده ندارند. نظر به پرسش هایی که طرح شد و ضرورتی که بیان شد، در نوشتار حاضر می کوشیم با ارائة تعریفی از ادبیّات، به مؤلّفه های بنیادین ادبیّت برسیم. سپس این مؤلّفه ها را به تحلیل می گذاریم و چگونگی تجلّی آنها را در متن بررسی می کنیم. در این فرایند، در چارچوب فلسفة هنر به مؤلّفه های ادبیّت رویکردی زیبایی شناسانه خواهیم داشت و آنها را از دریچة نظریّة تجربة زیبایی شناسی بازخوانی می کنیم. آنگاه به محورهای ظهور این مؤلّفه ها در گسترة متون ادبی خواهیم پرداخت تا نظم حاکم بر این گستره را تبیین کنیم.
فیلیپافوت و نسبت خوبى اخلاقى با خوبى طبیعى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشینه اخلاق مبتنى بر فضیلت به افلاطون و ارسطو برمى گردد. فیلیپافوت مانند آنسکومب، مک اینتایر، و مرداک در احیاى فلسفه اخلاق فضیلت محور، در دوران معاصر، تلاش نموده است. فوت درصدد است تا مبنایى واقعى براى فضیلت و اخلاق مبتنى بر فضیلت اثبات نماید؛ امرى که چالش نظریات واقع گرایى در فلسفه اخلاق معاصر است. وى، خوب را بخشى از واقعیت مى داند و بر معناى عرفى خوب تأکید دارد. به نظر او، خوبى، خصلت ویژه یا کارکرد خاص یک موجود زنده است. مهم ترین مسئله این پژوهش این است که وى تا چه میزان در انجام این امر و رفع چالش ناواقع گرایى موفق است. این مقاله با روش توصیفى تحلیلى، به بررسى اخلاق فضیلت فیلیپافوت و معرفى نظریه هنجارسازى طبیعى او مى پردازد. حاصل این پردازش این است که هرچند فیلیپافوت به همراه دیگر طرف داران در جلب توجه به رویکرد فضیلت محور در اخلاق موفق بوده، اما او همچنان باید به نقدهایى در این زمینه پاسخ دهد.
سیمای شادی در عهد جدید و نقد آن از چشم انداز قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن موارد دیگر قران، کتب وادیان دیگر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
در عهد جدید شادی دینی و معنوی، رسیدن به رستگاری از طریق ایمان به فدیه مسیح است؛ زیرا بشر در ابتدا دچار گناه ذاتی بوده و قربانی مسیح، او را باخدا آشتی داده است. از این رو، آموزه فیض مسیح مهم ترین نقش را در راه نجات و شادی فرد مسیحی دارد. با این تفاوت که در دیدگاه قرآن کریم، انسان از طریق انجام دستورات شریعت و در سیر تکاملی، به ارتباط با ملکوت دست می یابد و اتصال بدان، شادی حقیقی را در سطح بالاتری برای وی فراهم می سازد. این مقاله بر اساس آِیات عهد جدید و قرآن کریم و از طریق مطالعه تفاسیر معتبر قصد دارد مشترکات و متفرقات این موضوع را در قرآن و عهد جدید، بررسی نماید.
الگوی ارتباطات میان فرهنگی مسلمانان با مسیحیان در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ارتباطات میان فرهنگی که به عنوان فرایند مبادله اندیشه ها، معانی و کالاهای فرهنگی میان مردمانی از فرهنگ های مختلف، تعریف شده است، توسل به الگویی که بتواند زندگی اجتماعی انسان ها را برای رسیدن به مفاهیم مشترک و زندگی مسالمت آمیز همراه با احترام متقابل هموار سازد، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. بر این اساس، در پژوهش حاضر تلاش گردید با رویکرد توصیفی- تحلیلی به بررسی و تحلیل آیاتی از قرآن کریم پرداخته شود که ناظر به ارتباط با مسیحیان بوده و روند تعامل با آن ها را بیان می کند. یافته ها و نتایج تحقیق بیان کننده آن است که می توان الگویی هفت مرحله ای شامل تأیید برخی از مبانی اعتقادی مسیحیان، دعوت به وحدت، بشارت به مسیحیان حقیقی، هشدار و تهدید، دعوت به تفکر، بیان ویژگی های مسیحیان کافر و وعده عذاب و در نهایت دستور به مباهله و جنگ با آن ها را از قرآن کریم استخراج نمود. بنیان و محور اصلی در این الگو یگانگی خداوند است. از این رو، براساس قرآن کریم هر زمان که مسیحیان به این اصل نزدیک شوند با بشارت و احترام و هرجا که از آن دور شوند هشدار، تهدید، نفرین و مباهله را مبنای ارتباط مسلمانان با آن ها قرار داده است.
نقدی بر نقد مقالة «تشابه ادیان توحیدی؛ تحریف کتاب مقدس و تحریف قرآن»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن علوم قرآنی عدم تحریف قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
این مقاله نقدی است بر نقد مقالة «تشابه ادیان توحیدی؛ تحریف کتاب مقدس و تحریف قرآن»، که در شماره بیست و یکم نشریه «معرفت ادیان» به چاپ رسیده است. ناقد محترم، تلاش کرده است تا پاسخ ارائه شده به شبهة «تحریف لفظی قرآن با استناد به احادیث بیانگر تشابه امم» را به واسطه ناتمام بودن مفروضات و مطالب نویسنده مقاله «تشابه ادیان»، نارسا معرفی کند. وی معتقد است پاسخ این شبهه؛ یعنی تشابه، تام نیست، بلکه تشابه نوعی پاسخ درستی است. وی بر آن است که روایاتِ تشابه، آحاد هستند و با آحاد نمی توان مطالب اعتقادی را اثبات کرد. همچنین از نظر وی قابل قیاس نبودنِ قرآن و تورات، پاسخ شبهه محدث نوری نیست، بلکه باید دلالت روایاتِ تشابه را تام ندانیم و تحریف لفظی قرآن را از آن خارج کنیم. این مقاله با تقریرهای جدید، درصدد اثبات این ادعاست که اشتباه محدث نوری این بوده که قرآن را با تورات مقایسه کرده است؛ زیرا این قیاس مع الفارق است. افزون بر این، استدلال جدیدی با عنوان «روایات تشابه ادیان و اثبات عصمت لفظی قرآن» ارائه شد که عصمت لفظی قرآن اثبات شده است.
نگارگری و شمایل نگاری: تجلّی هنر دینی در میان شیعیان امامیه و مسیحیان ارتدوکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت جلوه های هنر دینی در سنت های دینی بزرگ جهان و نقش آنها در تقویت باورهای دینی مؤمنان، در این باره از زوایای مختلفی از جمله چگونگی ارتباط این مظاهر دینی با کلام الهی و حضور الهی، ارتباط این آثار دینی با اعمال و شعائر دینی، ابعاد زیبایی شناختی و مباحث بسیاری طرح شده است. این مقاله با رویکرد تحلیلی و نظری تلاش می کند، ضمن بررسی اجمالی مبانی نظری هنر دینی در سنت شیعیان امامیه و مسیحیان ارتدوکس، به مطالعه جایگاه روایات تصویری، نمادها و نگاره های دینی و نقش آنها در انتقال باورها به پیروان این دو سنت دینی کهن و غنی بپردازد. البته با توجه به گستره آثار هنری دینی، در شیعه امامیه، بر تصویرگری واقعه عاشورا و در مسیحیت ارتدوکس، بر شمایل ها تأکید شده است. در بررسی پیشینه تاریخی، هریک از این مصادیق، به دیدگاه کلی سنت دینی آنها نیز پرداخته شده است.
بازخوانی هستی شناختی و معرفت شناختی دیدگاه مثل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
نظریه مثل مهم ترین دیدگاه فلسفی افلاطون بوده و در ضمن تمثیل غار مطرح گردیده است. او تلاش بسیاری در تبیین این نظریه و اقامه براهینی بر اثبات آن نموده با وجود این دیدگاه او در زمینه براهین اثبات و محسوساتی که دارای مثال اند دچار کاستی است. در پژوهش حاضر اثبات گردیده که انتقادات ارسطو، ابن سینا و علامه طباطبایی به این نظریه صحیح نیوده و دیدگاه آگوستین، آنسلم و کانت در مورد آن ناقص بوده و با انتقادات اساسی مواجه هستند. شیخ اشراق و در پی او ملاصدرا به عقول عرضی بودن مثل معتقد بوده و هر نوعی از انواع مادی را دارای مثال می دانند. نظریه مثل با قواعد فلسفی متعالیه و نه اشراق قابل اثبات است. این نظریه ارتباط تنگاتنگی با هنر، زیبایی شناسی، سیاست، حقوق، اخلاق، تعلیم و تربیت، معماری و علوم رایانه دارد.
تاثیر افلاطون در آرای معرفت شناختی شیخ اشراق
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
بررسی تطبیقی انسان شناسی قرآنی با انسان شناسی غربی
حوزههای تخصصی:
شناخت انسان از دیرباز با تفکرات عمیق فلسفی افراد زیادی در سرتاسر جهان روبه رو بوده است. انسان شناسی قرآنی و انسان شناسی غربی، به عنوان دو مکتب فکری عمده که به شناخت انسان، پرداخته اند به طور کلی از حیث موضوع، هدف و رویکرد با هم متفاوت هستند. نقاط عمده ضعف انسان شناسی غرب در مقایسه با انسان شناسی قرآنی در ضعف موضوع، هدف و رویکرد است؛ به گونه ای که انسان غربی را با پوچ گرایی در عصر حاضر مواجه نموده است در حالی که کاربردی بودن و تاثیر عینی بر زندگی بشر از نقاط قوت آن به شمار می رود؛ اما انسان شناسی قرآنی عمدتا هنوز در حوزه نظری باقی مانده است. انسان شناسی غربی سه موقعیت زمانی مختلف باستانی، قرون وسطی و معاصر را طی نموده است. در این مقاله، سعی شده است با استناد به اصول مذهب شیعه، یعنی توحید، معاد، نبوت، امامت، عدل و مراجعه به منابع دست اول همچون قرآن، فلاسفه اسلامی، روایات ائمه اطهار علیهم السلام، مستشرقین غربی، فلاسفه ازمنه مختلف غربی به ویژه قرون وسطی و عصر جدید، دید جامعی از تطبیق این دو مکتب به خواننده، ارائه شود.
ملاک تشخص در فلسفه ی ارسطو: صورت یا ماده؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث در باب ملاک تشخص که از بحث های مهم و غامض مابعدالطبیعی در تاریخ فلسفه بوده است به این امر مربوط می شود که آن چیست که حضورش موجب می شود تا ما از فرد کلی به شخص و فرد جزئی برسیم. مفسران فلسفه ارسطو در این باب که از نظر وی ملاک تشخص موجودات به چیست، اختلاف نظر دارند. عمده مفسران صورت یا ماده را و برخی مادة مکیف یا صورت متحقق را ملاک تشخص از نظر ارسطو می دانند. در این مقاله ابتدا به بررسی تفاوت کاربرد مفاهیم تشخص، هوهویت و تکثر در متون ارسطو خواهیم پرداخت. این سه مفهوم گرچه پیوند نزدیکی با هم دارند اما عدم درک تفاوت بین آن ها، مفسران را در داوری در خصوص ملاک تشخص به اشتباه انداخته است. سپس یک به یک عباراتی از متون ارسطو که مفسران مختلف در تأیید ادعای خویش در خصوص ملاک تشخص در نظر ارسطو بدان ها متوسل می شوند یا می توانند متوسل شوند بررسی می کنیم و نقاط ضعف ادعاهای مختلف را نشان می دهیم. در نهایت به این پرسش خواهیم پرداخت که آیا اساساً مسئله ملاک تشخص مسئله ای ارسطویی است یا خیر.
بارخوانی انسجام متن قرآن در پرتو نظریه نظم نامتقارن (با تأکید بر دیدگاه میشل کویپرس)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر پس از ارائه گزارشی مختصر در باب رویکردهای سنتی و معاصر به مسأله نظم قرآن، با درپیش گرفتن روش توصیفی تحلیلی، به بررسی رویکرد «میشل کویپرس»، قرآن پژوه بلژیکی معاصر خواهد پرداخت. وی با تکیه بر نظریه نظم متقارن که خود ریشه در بلاغت سامی دارد، به تحلیل بلاغی متن قرآن می پردازد. اندیشه نظم متقارن نشان خواهد داد که متن قرآن منسجم است و هر آیه درست همانجایی از متن که باید، قرار گرفته است. بنا به این نظریه، تکرارهای متن نه تنها عامل انسجام بخش آن هستند، بلکه کارکرد تفسیری نیز دارند. در این مقاله، نخست با معرفی مفاهیم نظری بلاغت سامی نشان خواهیم داد که بلاغت در این نظریه، «فنّ تألیف کلام» است و نه صرفاً «فنّ تزیین کلام». پس از آن با ارائه نظم کامل سوره قارعه و با تمرکز بر تحلیل بلاغیِ کویپرس از مقطعی از سوره مائده، میزان کارآمدی این روش در اثبات انسجام متن قرآن و نیز کارکرد آن در تفسیر متن تبیین می شود. خواهیم دید که این روش هرگز یک هدف زیبایی شناختی صِرف ندارد و آن چنان که در ابتدای امر به نظر می رسد، انتزاعی نیست، بلکه با زبان شناسی متن قرابت بسیار دارد و شاخص های تألیفی آن با ابزارهای انسجام در زبان شناسی نظام مند نقش گرا به شکل معناداری همگرایی دارد.
ارتباط زبان و معنا در سنت فلسفه ی تحلیلی: با تأکید بر آراء ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مشخصة های مهم فلسفة تحلیلی عبارت است از عطف توجه به زبان و کوشش برای استخراج معانی و ظرایف نهفته در پس آن، به منظور حل و یا منحل کردن مسائل فلسفی. هر سه پایه گذاران فلسفه تحلیلی، یعنی فرگه، راسل و مور، هر کدام به شیوة خود این راه را پیموده اند. ویتگنشتاین به عنوان وراث هر سه فیلسوف، در باب رابطة میان زبان و معنا، در عین این که وام دار گذشتگان خویش است، ولی وجوه افتراقی نیز با آنان دارد. در این مقاله ابتدا به اختصار اساس نظر سه فیلسوف تأثیرگذار بر ویتگنشتاین در باب رابطه زبان و معنا بیان شده، سپس نشان داده می شود که وی در مواردی نظیر نظریه تصویری زبان، اتمیسم منطقی و تمایل به زبان روزمره، وام دار اسلاف خویش است. اما در عین حال مؤلفه های مهمی از اندیشة او، نظیر فرض معنایی خاص برای حالات امور، نگرش انتقادی خاص نسبت به متافیزیک و دفاع از زبان روزمره، متفاوت با دیگران می باشد.