فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
145 - 176
حوزههای تخصصی:
استفاده از اصطلاح «صحو» را می توان بازمانده از سخنان بایزید و جنید دانست. شیخ روزبهان بقلی شیرازی نیز چون بسیاری از مشایخ، به این مبحث پرداخته و هنگام ترسیم مسیر سلوک خویش به جزئیات این مفهوم و تعریف دقیق آن همت گماشته است و در ضمن کلام خویش به گونه ای متفاوت و نو از صحو اشاره دارد.
پژوهش حاضر به روش تحلیلی توصیفی بر آن است که نخست معنای دقیق اصطلاح «صحو» در نگرش عرفانی روزبهان روشن و سپس در منظومه فکری وی انواع صحو، سبب پدید آمدن هر یک و نتایج حاصل از آن ها مشخص شود. در پایان نیز به گونه ای از صحو اشاره شده که متفاوت، نو و مختص شیخ روزبهان است و پیشتر در تفکر عرفانی هیچ یک از مشایخ مطرح نشده و همتایی ندارد؛ و پژوهشگر آن را «صحو روزبهانی» می نامد.
«صحو روزبهانی» در مقام «عین جمع» رخ می دهد و فرد صاحی در عین هشیاری، مست است و نسبت به مستی خویش هشیار است و بر آن اشراف دارد. روزبهان سبب پدید آمدن نوع سوم از هشیاری را تجربه «توحید محض» و نیز مقام «عین جمع» می داند و نتایج و ثمراتی متفاوت از دیگر انواع صحو برای آن برمی شمرد که برخی از مهم ترین آن ها عبارتند از: اتحاد ظهوری با معشوق ازل، جاری شدن شطحیات بر زبان، متکلم شدن به منطق الطیر و....
تحلیل تطبیقی و جامعه شناختی تبعیض طبقاتی در سروده های قانع مریوانی و محمّد مهدی الجواهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
439 - 471
حوزههای تخصصی:
جامعه ای که قانع مریوانی(1898 1965) و محمّد مهدی جواهری(1900 1997) در آن زندگی می کردند، جامعه ای دوقطبی بود که رابطه ی دیالکتیکی ضعف و هژمونی و استثمارگر و استثمارشده در نتیجه ی تبعیض طبقاتیِ برآمده از سیطره ی فئودال ها بر رعیت، بر فضای آن سایه افکنده بود. در چنین محیطی، دو شاعر به مثابه ی شعرای متعهّد، سروده های خود را به آینه ی تمام نمای رنج های رعیت و ظلم و استثمار رواداشته شده بر آنان از سوی طبقه ی فئودال تبدیل کرده و روایتگر فقر و گرسنگی و دردهای دهقانان بی بهره از حقّ حیات در جامعه ی مبتلا به شکاف طبقاتی گشته اند. با توجّه به معاصر بودن دوره ی زندگی دو شاعر و وجود قرابت ها و مشابهت های سیاسی اجتماعی در محیط زندگی و درون مایه ی سروده هایشان و نیز از آن روی که تاکنون جستار مستقلّی به بررسی تطبیقی شکاف طبقاتی در سروده های قانع و جواهری نپرداخته است، نگارندگان در پژوهش حاضر بر آنند تا به تحلیل تطبیقی تبعیض طبقاتی در شعر دو شاعر بپردازند. مسئله ی بنیادین پژوهش حاضر این است که پدیده ی تبعیض طبقاتی، چگونه و در چه قالب هایی در سروده های دو شاعر، نمود یافته و با چه مفاهیمی پیوند خورده است؟ جهت بررسی این مسئله ، نگارندگان از روش توصیفی تحلیلی مبتنی بر بررسی جامعه شناختی بُن مایه های سروده های دو شاعر بر اساس رویکرد مارکسیستی بهره گرفته اند. دوگانگی فقر و ثروت، ظلم اجتماعی و استثمار از پُربسامدترین نمودهای تبعیض طبقاتی در جامعه ی ارباب و رعیتی است که در سروده های قانع و جواهری بازنمایی شده و به تبع آن، تأثیرپذیری از محیط اجتماعی مبتنی بر تضادّ طبقاتی، دو شاعر را به سوی کُنش انقلابی به عنوان گریزگاه رهایی از شکاف طبقاتی و سلطه ی فئودال ها سوق داده است. رویکرد رئالیستی دو شاعر در تصویرسازی مؤلّفه های تبعیض طبقاتی و اعتقاد به کنش انقلابی به مثابه ی گریزگاه برون رفت از جامعه ی طبقاتی، وجه اشتراک دو شاعر است لکن خلّاقیّت جواهری در تصویرسازی تبعیض طبقاتی و کاوش در رابطه ی دیالکتیکی بین دو قطب جامعه، در سطحی والاتر از سروده های قانع قرار دارد.
خوانشِ نشانه شناسیِ رمزگان اجتماعی- فرهنگیِ آیین ملّی «نوروز» و باورهای عامه آن (بر پایه دو محور هم نشینی و جانشینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی، رویکردی است که به تحلیل نظام نشانه ای و مطالعه سازوکارهای تولید، انتقال و دریافت معنا می پردازد. رسوم و آیین های کهن به عنوان نشانه/بازنمودی فرهنگی از اندیشه و تفکر انسانی با منشی نمادین، تفسیری از جهان و جهان بینی انسان ارائه می دهند و نقش مهمی در انسجام اجتماعی دارند. نشانه شناسی را در اواخر قرن نوزدهم چارلز سندرس پیرس، فیلسوف آمریکایی و فردیناند دو سوسور، زبان شناس سوئیسی، پایه گذاری کردند. به نظر سوسور، نشانه شناسی، رویکردی است درزمینه دوگانه دال و مدلول و دلالت های معنایی، ولی از نظر پیرس، هر نشانه دارای سه جز است: بازنمون، تفسیر و موضوع. این پژوهش به روش تحلیلی-توصیفی به خوانش عناصر درون متنی در رمزگان های برجسته اجتماعی- فرهنگی آیین نوروز در محور درزمانی پرداخته است. رسم کهن نوروز به عنوان نشانه/بازنمودی فرهنگی با نشانه های شمایلی، نمایه ای و بیشتر نشانه نمادین، تفسیری از جهان و جهان بینی انسان، ارائه می دهد که در جهان معاصر به واسطه سیطره ارتباطات مجازی در حال کمرنگ شدن هستند و امکان بهره برداری از معانی عمیق نهفته در این رسوم آیینی در ابعاد گوناگون توسعه هدف این پژوهش بوده است. بنابراین، نتایج این خوانش در محور همنشینی و جانشینی و در معنای ضمنی (سطح سه) برطبق نظریّه پیرس با نشانه /بازنمون های نمادین، نمایه ای و شمایلی در متن نوروز: آرامش و تعادل، برکت، شادی و نظم در محور فردی، عدالت و دادگری و صلح و دوستی در محور اجتماعی و معنای کاربردی توسعه پایدار از طریق توسعه گردشگری فرهنگی بوده است.
تحلیل فرمالیستی درون مایه «عشق» در داستان کودکانه یخی که عاشق خورشید شد اثر رضا موزونی، براساس نظریه درون مایگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«عشق» از مهمترین حالات و عواطف درونی انسان است و رایج ترین موتیف ادبیات غنایی. این پژوهش بر آن است تا با رهیافت درون مایگان توماشفسکی، شیوه ملموس نمایی و عینی سازیِ درون مایه عاشقانه را در داستان کودکانه یخی که عاشق خورشید شد اثر رضا موزونی، واکاوی کند. طبقِ این رهیافت، کلان درون مایه هر اثر ادبی، نظامی سلسله مراتبی از مجموعه خرده درون مایگان است. در پایین ترین لایه این سلسله مراتب، بن مایه های اتمی قرار دارند. درواقع، کلان درون مایه هر اثر ادبی برآیندِ برهم کنشِ بن مایه های آن است و بن مایه ها کوچک ترین واحدِ درون مایه دار در هر اثر ادبی اند. توماشفسکی مطالعه درون مایه را مستلزم مطالعه نظام بن مایگان و انگیزش آنها می داند. اصطلاح «انگیزش» به معنای دلیلی است که حضور یک بن مایه اتمی خاص را در نظام مولکولیِ درون مایگانِ اثر توجیه می کند. توماشفسکی ضمن تفاوت قائل شدن بین فابیولا (محتوای داستان) و سیوژه (تمهیدات صوری داستان نویسی)، کارکرد هر بن مایه را براساس رابطه اش با سایر بن مایه ها و جایگاهش در فابیولا و سیوژه تعریف و بر همین اساس، بن مایه ها را به دو گروه پویا/ ایستا و نیز آزاد/ مقید تقسیم می کند. پژوهش پیش ِرو با روش تحلیلی توصیفی در پی پاسخ گویی به چگونگی کارکرد بن مایه های اتمی در نظام مولکولیِ کلان درون مایه عاشقانه داستان مذکور است. نتیجه پژوهش نشان می دهد، کلان درون مایه غنایی، محصول برهم کنشِ خرده درون مایگان غنایی در هر دو لایه فابیولا و سیوژه است.
فهمی نو از رندی های زبانی حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
135 - 150
حوزههای تخصصی:
شعر حافظ ازنظر به کارگیری ظرفیت ها و کارکردهای هنری، بلاغی و معنایی زبان، پیچیده ترین و رمزآمیزترین شعر در زبان فارسی است. او در این زمینه تا جایی پیش می رود که برای دریافت و درک دنیای فکری و اندیشگانی سخنش، از کنار هیچ جزئی از اجزای سخنش بی تأمل و درنگ نمی شود گذشت؛ چه، وی زیرکانه و رندانه و آگاهانه از تمام ظرایف و ظرفیت های زبان، برای ظهور اندیشه ها و ترسیم جهان بینی خویش استفاده کرده و با تردستی تمام از آنها سود جسته است. به دلیل به کارگیری همین شگردهای زبانی است که شعر حافظ، همواره ازطرف پژوهشگران ادبی از زاویه های گوناگون مطالعه و بررسی شده است. ازآنجاکه مهم ترین ویژگی سبکی و هنری حافظ استفاده اعجاب انگیز او از ایهام و انواع آن و به ویژه ایهام تناسب است، محققان و شعرشناسان بسیاری کوشیده اند تا با استخراج شواهد ایهام و انواع آن در شعر او، لایه های متفاوت معنایی و رمزوارگی زبانی هنر او را نشان داده و شگفتی های روابط منشوری واژگان در شعر او را آشکار نمایند. در این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است، ایهام تناسب هایی نو در شعر حافظ بررسی شده است. ایهام تناسب هایی که در دیگر پژوهش ها و شرح های شعر حافظ به آن توجه نشده است.
بررسی جادو، اوراد و اشعار در آیین های درمانی استان بوشهر براساس دیدگاه جیمز فریزر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش در زمینه آیین ها به دلیل اینکه هویت افراد هر جامعه در آن ها نهفته، بااهمیت و ضروری است. در این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی به بررسی جادو، اشعار و اوراد در آیین های زار، عزایم نشینی، کُندو، نون پوش و تابه گرمک پرداخته خواهد شد. جادو یکی از عناصر برجسته ای است که در این آیین ها دیده می شود. بر این اساس، آیین ها از دیدگاه جرج جیمز فریزر بررسی می شود. نتایج نشان می دهد، فقط درمان آیین نون پوش با جادوی مجاورت انجام می شود، در سایر آیین ها جادوی مشابهت دیده می شود. علاوه بر این، اشعار و اورادی در آیین ها خوانده می شود که در درمان بیماری ها مؤثر است. کارکرد نهایی این آیین های درمانی دور کردن نیروهای اهریمنی یا شر، تسکین روح و شفای بیماران با کمک جادو، اوراد و اشعار است.
بازنمایی دین در ضرب المثل های گیلکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۵۵
157 - 194
حوزههای تخصصی:
بسیاری از عقاید و باورهای جامعه در دین ریشه دارد. چگونگی بازتاب دین در جامعه و فرهنگ یکی از موضوعات جالب توجه در حوزه جامعه شناسی دین است. نظام باورها و ارزش های جامعه در ادبیات و فرهنگ شفاهی جامعه بازتاب پیدا می کند. ضرب المثل ها به عنوان یکی از مهم ترین عناصر ادبیات شفاهی می توانند بازتابی از باورها و نگرش های حاکم بر جامعه باشند. در این مطالعه تلاش شد تا با بررسی مثل های گیلکی تصویری نسبتاً روشن از چگونگی بازنمایی دین و ابعاد آن در ادبیات عامه گیلان ارائه شود. این مطالعه یک بررسی توصیفی تحلیلی است که در آن ضمن تحلیل محتوای تعداد 4562 ضرب المثل حوزه شرق و غرب و مرکز گیلان، تعداد 209 ضرب المثل مرتبط با موضوع دین برگزیده شده است. داده ها براساس محتوا و مفاهیم در قالب چند مقوله مورد دسته بندی قرار گرفت. با تکیه بر یافته های تحقیق می توان گفت بازتاب ابعاد چهارگانه اعتقادی (43%)، مناسکی و آیین ها و آداب و رسوم (24%)، اخلاقی (16%) و شریعتی (16%) در مثل ها نشان می دهد در فرهنگ عامه گیلان در کنار توجه به ظواهر دینی و شعائر و مناسک، بر جنبه های اعتقادی و نقش کارکردگرایانه دین در جامعه و نهادینه شدن روح دین داری و اخلاق دینی در جامعه توجه و تأکید می شود.
تحلیل جایگاه فرش در برخی عناصر معنوی فرهنگ عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ خرداد و تیر ۱۴۰۳ شماره ۵۶
1 - 41
حوزههای تخصصی:
فرش از مهم ترین اسباب خانه ایرانی است و بسامد فراوان واژه هایی مانند «قالی» و «فرش» در مثل ها، چیستان ها، آیین ها، افسانه ها و ترانه ها نشان دهنده اهمیت آن در فرهنگ مردم است. در این پژوهش، با روش گردآوری اطلاعات از منابع مختلف و تحلیل محتوای آن ها، جایگاه فرش در برخی عناصر معنوی فرهنگ عامه بررسی شده است. نتایج گویای آن است که در فرهنگ عامه، فلسفه پیدایش و ماهیت باورهای قالی بافان و قالی بافی ایران، به ترتیب عبارت اند از: فرافکنانه، تدافعی، ذوقی و تسکینی؛ و تحلیل آیین هایی چون «می بچکلسن» آلاشت از کاریاری مرتبط با تهیه پشم بافندگی حکایت دارد و پیوند آیین های کهن باران خواهی ایرانی با اعتقادات مذهبی در قالی شویان مشهد اردهال دیده می شود. در ادبیات عامه، در مثل ها با اشاره به مهم ترین مناطق قالی بافی ایران، نکاتی درباره نگه داری قالی و رنج قالی بافان آمده و با اشاره به نکات اقتصادی درباره فرش، از اصطلاحات تخصصی قالی، مضامین متنوعی ساخته شده و برخی آداب و رسوم در آن ها منعکس شده است. عمده ترین درون مایه ترانه های قالی بافان ایران را عشق، دوری از معشوق، غم غربت، رنج و سختی قالی بافان، توصیف زیبایی های قالی و استمداد از امام رضا (ع) در کار و آرزوی اتمام کار قالی و زیارت امام رضا(ع) تشکیل می دهد. در افسانه های شکل گرفته در موضوع قالی و بافته ها، در افسانه قالیچه سلیمان، قهرمانی با شخصیت واقعی، بر عناصر طبیعی غلبه می کند و قالیچه نیز در این میان عنصری خیالی است که عامه به افسانه افزوده اند؛ در افسانه «نمد و پسر سلیمان» نیز عنصر تصادف، به کشف چگونگی ساخت کرباس منجر می شود. همه این موارد جایگاه انکارناپذیر فرش را در فرهنگ و ادبیات عامه نشان می دهد. عامه خود این باورها، مثل ها، ترانه ها و افسانه ها را ساخته اند و زمزمه می کنند و خود مجری آیین های قالی بافی اند.
کارکرد فضاهای معماری در روایت پردازی رمان سمفونی مردگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
195 - 226
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، در راستای مطالعات بین رشته ای ادبیات، به دنبال واکاوی پیوند میان معماری و ادبیات داستانی شکل گرفته است. هدف این پژوهش تحلیل رمان سمفونی مردگان عباس معروفی و نقش بناها و عناصر معماری در شکل دادن به ساختار این رمان است. روش تحقیق بر مبنای نظریه مفهوم سکونت نوربری-شولتز است. در این پژوهش بناهای معماری این رمان از منظر نظریه مفهوم سکونت و انواع سکنی گزیدن واکاوی شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد بناهای معماری مانند کاروانسرا، قهوه خانه، خانه و فضاهایی چون آشپزخانه، انباری و عناصری چون آستانه و پنجره نقش کلیدی در این رمان ایفا می کنند و نویسنده با یاری جستن از ویژگی های منحصرد به فرد آن ها از منظر شیوه های مختلف سکونت و نیز دلالت های ضمنی شان مفاهیم موردنظر خود را شرح می دهد. خانه، قهوه خانه و کاروانسرا در این داستان ادامه شخصیت ها هستند و هویت شخصیت ها با این مکان ها تکمیل می شود. خانه برابر با پدر، قهوه خانه برابر با آیدین و کاروانسرا برابر با اورهان است. شخصیت آیدا نیز به کمک جزءفضای آشپزخانه و فضای آستانه ای، که مبین مفاهیم خاصی در معماری است، توصیف می شود.
تحلیل تأثیر تصاویرشعری شاعران کهن پارسی در تصویر سازی شاملوبا رویکرد تحلیلی بینامتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
227 - 269
حوزههای تخصصی:
احمد شاملو از چهره های نامبردار شعر نو محسوب می شود، قضاوت های متفاوتی درباره ی شعرش صورت گرفته است، برخی وی را بسیار متأثر از شاعران فرنگی دانسته اند. از آنجا که تصویرغالباً از ارکان مهم شعر است و با توجه به نظریه بینامتنیت که هر متنی را متأثر از متون پیشین یا معاصر خود می داند با بررسی تصاویر شعری می توان به میزان ارتباط یا عدم ارتباط شعر شاملو با میراث شعری کهن پی برد.برای این منظور تصویرهایی که در قالب تشبیه ، استعاره ، تشخیص ،کنایه و صفت هنری در شعر وی بیان شده اند، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با نگاهی به نظریه بینامتنیت و رویکرد سنت گرایی ادبی انجام شده است. بررسیوتحلیل داده های تحقیق نشان داده برغم نظر مخالفین شاملو، تصاویرشعری شاعران کهن پارسی در شعر وی به صورت صریح (عین تصویر در بافت نو) و ضمنی( قسمتی از تصویر ، تصویر با مفهومی تازه در بافت نو) بازتاب یافته است. در این میان بیشترین بازتاب مستقیم یا صریح به ترتیب در تصاویر شعری کنایه و تشبیه و بازتاب غیرمستقیم یا ضمنی در تصاویرشعری تشخیص ، استعاره و صفت هنری صورت گرفته است.
خوانش تطبیقی بینانظریه ای دو رمان «لطفاً درب را ببندید» و «شهر شیشه ای»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۰۱
183 - 211
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش رمان های پسامدرن «لطفاً درب را ببندید» از جواد مجابی، نویسنده و ادیب معاصر ایرانی که از ویژگی های پسامدرن در شرایطی غیر از «وضعیت» تحقق آن بهره گرفته است و «شهر شیشه ای» از پل اُستر نویسنده و ادیب معاصر آمریکایی که در بستر فرهنگی و اجتماعی تحقق «وضعیت پست مدرن» قلم زده شده است به صورت تطبیقی بررسی شده اند. ادبیات تطبیقی می تواند بینانظریه ای باشد؛ یعنی افزون بر نظریه مکتب های ادبی از نظریه های دیگر چون پسامدرنیستی بهره گیرد. هر دو نویسنده بیش از هر چیزی بر شرایط انسان با تمام ویژگی ها و پیچیدگی-هایش تمرکز دارند و به هویت و به آنچه هویت را می سازد، می اندیشند. انتظار می رود به دلیل گسترده بودن موضوع پست مدرن در غرب، ساختارشکنی ها در آثار اُستر هوشمندانه تر باشد و با وجود تعدد روایت های نامنسجم در رمانش به خوبی مشخصه های پست مدرن را در آن جلوه گر سازد؛ حال آنکه مجابی در تکاپوی نزدیک کردن رمان های خود به مؤلفه های پسامدرنیستی است و اگر هم کاستی ای دیده می شود به دلیل تازه بودن آموخته های بنیادی مسئله پست مدرن در ایران و عدم وجود آموزش های آکادمیک در این زمینه باشد.
کارکرد جمله های استفهامی در شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۳
209 - 224
حوزههای تخصصی:
یکی از پایه های اساسی علم معانی، بررسی چگونگی القای سخن به مخاطب است و هر نویسنده و شاعری سعی می کند از ابزار مختلف همچون امر، نهی و پرسش برای بیان مقصود بهره بگیرد. با توجه به اینکه هدف از پرسش در زبان خبر، طلب آگاهی است و ارائه پیام به طورمستقیم، چندان هنری و تأثیرگذار نیست؛ بنابراین مسلّم است که پرسش در ادبیات به ویژه شعر، در مفهوم اصلی خود به کار نرود و دارای اغراض ثانوی باشد. با توجه به اهمیت این موضوع، این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، با هدف بررسی استفهام انکاری در آثار فروغ فرخزاد و در پی پاسخ دهی به این سؤال اساسی است که استفهام انکاری در شعر فروغ در کدام معانی ثانوی و با چه مفاهیمی مطرح شده که باعث دو معنایی یا چندمعنایی جملات شده است؟ به همین سبب، این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی در پی پاسخ دهی به این سؤال اصلی است که جملات پرسشی شعر فروغ چه معانی ثانوی دارد و در چه مفاهیم مختلفی به کار رفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که هشت معنای ثانوی برای استفهام انکاری در شعر فروغ فرخزاد وجود دارد و به این نتیجه دست یافتیم که بالاترین معنای ثانوی استفهام انکاری در معنای تعجب و کم بسامدترین آن در معنای پشیمانی بوده است که 9 مورد در معنای تعجب، 3 مورد در معنای حسرت، 2 مورد در معنای هشدار و تذکر، 4 مورد در معنای دردمندی، 2 مورد در معنای اندوه، 1 مورد در معنای پشیمانی، 2 مورد در معنای جرأت و 3 مورد هم در معنای تمنّاست.
تصویرسازی در سه خشتی های کرمانجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ آذر و دی ۱۴۰۳ شماره ۵۹
1 - 38
حوزههای تخصصی:
سه خشتی گونه ای از سروده های کرمانجی است که بیش از آنکه معناگرا باشد، ساختارگراست و تصویرسازی بیشترین نقش را در شاکله این شعرها دارد. هدف پژوهش حاضر، توصیف و طبقه بندیِ خوشه های تصویریِ پُرتکرار و تحلیل چرایی و چگونگیِ بازنمایی آن ها در سه خشتی هاست. با وجودِ سه خشتی های مکتوبی که در دهه های اخیر گردآوری شده اند، به جهت الزام به اَصالت سروده ها و پرهیز از خطاهای احتمالیِ موجود، نمونه های مورد بررسی در این مقاله را از راویان اصلی آن ها شنیدیم و ثبت کردیم. با وجود این برای ارائه شاهدهای مثال از منابع مکتوب نیز بهره بردیم. پرسش های اصلی مقاله این است: پایه تصویرهای بازنمایی شده در این ترانه ها از مجموعه کدام پدیده ها گرفته شده است؟ این تصویرها را در قالب کدام خوشه های تصویری می توان طبقه بندی کرد؟ مبنای نظری این تحقیق برای رده بندی و تحلیل تصویرسازی در سه خشتی ها، تصویر زبانی و تصویر مجازی است که متأثر از دو گونه کاربردِ واقعی و مجازی زبان در ادبیات است. یافته های پژوهش نشان می دهد که خوشه های تصویری عاشق، معشوق و محیط طبیعی بسامد بیشتری دارند. همچنین تصویرسازی در این سروده ها واقع گرایانه و به قطبِ توصیف و تعبیر نزدیک تر است.
مطالعه تمایز های ساختاری (ساختار روایی) اسطوره آرش، در پنج متن معاصر با تمرکز بر نظریه کلود لوی استروس (با تأکید بر نمایشنامه آرش شیواتیر (ارسلان پوریا)، آرش کمانگیر (سیاوش کسرایی)، آرش (بهرام بیضایی)، آرش در قلمرو تردید (نادر ابراهیمی) و سفری برای آرش (اسماعیل همتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
47 - 74
حوزههای تخصصی:
از دهه 1330 شمسی روایت هایی از داستان بنیادین اسطوره آرش توسط نویسندگان معاصر ایران روایت شده است. این روایت ها بیش از اینکه به دنبال بیان داستان اسطوره آرش باشند، تلاش کردند برداشت های متأثر از جریان های فکری و فرهنگی و سیاسی جامعه زمان خودشان را از این اسطوره داشته باشند. وجه مشترک تمام این روایت ها تقابل های دوگانه ای هستند که مدام خود را در فرایند روایت تکرار می کنند؛ تقابل میان اسطوره آرش و اسطوره مردم، میان ایران و توران و حتی میان آرش و نفس خودش. این تقابل دوگانه پیش تر موضوع نوشته های کلود لوی استروس بوده است. از نظر استروس انسان تمایل دارد هر چیز را به دو دسته تقسیم کند و حتی زمانی که می خواهد به واسطه یک عبارت آن را رفع کند خود ایجاد یک تقابل دوگانه دیگر می کند. این نظر چه در داستان بنیادین اسطوره آرش و چه در بازخوانی های نویسندگان معاصر از این اسطوره دیده می شود. استروس برای تجزیه و تحلیل بهتر این ساختار، شیوه خودش را که آن را اسطوراج می نامد معرفی می کند. این شیوه که برخاسته از زبان شناسی است روش مناسبی برای تحلیل بهتر این اسطوره است. در این جستار تلاش می شود با مطالعه پنج متن معاصر از اسطوره آرش و استفاده از روش تفکیک اجزای تشکیل دهنده روایت اسطوره استروس، به تمایز های میان بازخوانی های اسطوره آرش در متن های نام برده بپردازیم و ضمن برخورد با هسته بنیادین اسطوره آرش، مسیر حرکت اسطوره در این متن ها را پیدا کنیم.
دو ساخت کهن گرا در زبان فارسی و مشابه آنها در زبان استونیایی«دارندگی» و «خوش آیندی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۳
۱۹۴-۱۶۷
حوزههای تخصصی:
بنابر تقسیم بندی زبانشناسان، زبان فارسی و استونیایی از دو خانواده زبانی متفاوتند؛ اما در این دو زبان ساختها و عناصر متناظر و مشابه بسیاری هست؛ از جمله دو ساخت کهنگرای «دارندگی» و «خوشایندی» در زبان فارسی که در ساختار نحوی و صرفی مشابهت زیادی دارد با دو ساخت متناظر که امروزه در زبان استونیایی به کار می رود. این مقاله پس از توضیح مختصری در باره اجزای سازنده آنها به بررسی و تحلیل تطبیقی این دو ساخت در فارسی و استونیایی می پردازد: ا- ساخت بیان دارندگی، ساختی که دلالت می کند بر اینکه کسی دارنده چیزی است یا چیزی متعلق به کسی است؛ مانند «مرا کتابی است.» در فارسی و معادل آن در زبان استونیایی، مانند MulOnvend. I-adessbe:3sga brother on meIsa brother مرااستبرادری 2- ساخت بیان خوشایندی، ساختی که حاکی است از اینکه کسی، چیزی را دوست دارد یا چیزی خوشایند کسی است؛ مانند «مرا این کتاب خوش آید.» در فارسی و معادل آن در زبان استونیایی؛ مانند Mullemeeldibsee raamat. I-allativebe pleasant:3sgthis book on(for) meis pleasantthis book مراخوش آیداین کتاب نتیجه پژوهش اولا تقویت کننده نظر زبانشناسانی است که معتقد به خانواده زبانهای هند و اورالیک هستند. ثانیا بیانگر این پیشفرض است که دو زبان فارسی و استونیایی از ارتباط یا پیوند بسیار دوری برخوردارند که پژوهشهای مقابله ای دیگر می تواند نفی یا اثبات آن را معین کند.
بررسی مدرنیته و سبک اندیشه عطار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرن چهاردهم میلادی، اروپا، قرون وسطی را پشت سر نهاد و مبنای زندگی را خرد و تعقل انسان ها و تجربه گرائی قرار داد. این روند را اومانیسم نام نهادند. این اندیشه چهار دوره رنسانس، رفورماسیون مذهبی یا لوتریسم، روشنگری و انقلاب صنعتی را پشت سر نهاد تا در اواخر قرن 19 میلادی به مدرنیته یا تجدد تبدیل گشت. مدرنیته انسان را از درون خویش جدا و به بیرون از خود معطوف کرد. در حالی که در سنّت ادبی ما عارفانی چون عطار و مولوی می کوشیدند انسان را به فطرت خدا نهاده و درون خود بازگردانند. به نظر می رسد بسیاری از نابسامانی های جهان امروز در این تقابل قرار می گیرد معضلی که اندیشه وران امروز دنیای غرب نیز به آن اذعان کرده اند. هدف این مقاله توصیفی- تحلیلی یافتن راهی است که بتواند قرابتی میان اندیشه مدرنیته و تفکر عطار و مولوی بیابد تا گشایشی برای مشکلات انسان مدرن باشد. تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای انجام شده است و نتایج نشان می دهد که مدرنیته برای انسان پوچی، تنهایی، سردرگمی، بریدن از درون خویش و جستن سعادت بیرون از خود را به ارمغان می آورد. عطار در الهی نامه آرزوی شش پسر پادشاه را آرزوهای مادی (بیرونی) می داند: (در جستجوی پریان، جادوگری، جام جم، آب حیات، انگشتری سلیمان، کیمیاگری). در حالیکه او معتقد است که مرکز ثقل آرزوهای آدمی درون اوست. مولانا تمام هستی انسان را در «درون» او می یابد. درونی که بازگشت به سوی تعالی دارد. اندیشه های عطار و مولانا که در تقابل با تفکرات مدرنیته اند، می توانند راه گشایی برای رهایی انسان مدرن از بن بست پوچی و پوچ انگاری باشند. امری که هم اکنون غرب نیز راه چاره را در آن یافته و به انحای گوناگون در جستجوی طلوع مجدد حقیقت قدسی در «درون» آدمی است.
داغ ننگ و گفتمان طرد در روایت های صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جهان معاصر با گذر از نظام معرفتی-انضباطیِ جهانشمول و باور اشرافی/طبقاتی جهان کلاسیک، توجه به جهان فردی و فردیت افراد میسر گردید و هویت سوژه های متنی بر مبنای سبک زندگی و انواع سرمایه های فردی و اجتماعی آنها، موضوع بازنمایی روایت های ادبی قرار گرفت. بر همین اساس، فقدان برخی از سرمایه ها یا خلل در آنها که به مثابه اشکالی از داغ ننگ سوژه ها مفروض است، به روایت درآمد. از میان داستان نویسان معاصر فارسی، صادق هدایت از برجسته ترین نمایندگان بازنمایی انواع داغ ننگ و گفتمان طرد ملازم آن است. در این نوشتار داغ ننگ سوژه ها و گفتمان طرد ملازم آنها، در چند داستان کوتاه صادق هدایت دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که راوی داستان های هدایت در بازنمایی سوژه های متنی، داغ خوردگی آنان را در قالب سه شکل تنانه، شخصیتی/روانشناختی و قبیله ای/خویشاوندی بازنمایی کرده است که مبنای شکل گیری برخی از آنها همچون وضعیت شریف داستان بن بست و داود گوژپشت به مثابه امر پیشینی یا فلسفی می نماید و در مواردی هم اساس داغ ننگ سوژه هایی همچون آبجی خانم، عصمت السادات، حسن و حاجی مراد امری تاریخی بوده؛ حاصل مناسبات نامتوازن اجتماعی است. آنچه مهم می نماید این است که بازنمایی موارد مذکور از یک سو حاکی از استیصال بشر کنونی در کنار تشخص و استقلال برآمده از فردیت گرایی معاصر است از سوی دیگر حاوی وجوهی از پرسش/اعتراض های فلسفی و اجتماعی است که پیشتر به این شکل صورتبندی نشده اند؛ اگرچه در مواردی موضع مولف پنهان داستان ها و در تداوم آن نگاه شخصی راوی هم در تشدید یا بسامد پرسش/اعتراض های مذکور اثر گذاشته است.
بلاغت روایت در قصه های مجید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر روایتی از عناصری تشکیل شده است که این عناصر روایی نیز با تکیه بر روایت شنو و مفاهیم کانونی شده در آن، شکل و شیوه های خاصی به خود می گیرند. بلاغت روایت، ناظر بر تأثیرگذاری روایت بر روایت شنو است که این مهم نیز نشان از خلق آگاهانه روایت ها برای انتقال مفاهیم دارد. قصه های مجید از جمله آثار داستانی هستند که با محور بازنمایی جهان معرفتی کودک و نوجوان و متناسب با دنیای ذهنی آن ها خلق شده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس مطالعات بینارشته ای در پی تبیین نقش بلاغت در روایت این قصه هاست. نتایج پژوهش، حاکی از آن است که: هوشنگ مرادی کرمانی در قالب شخصیتی درون داستانی (راوی خردسال) در خلق روایت به اقتضائات دنیای کودک و نوجوان و زبان خاص روایت-های آن ها پایبند بوده و در خلق تصاویر از امور ملموس و محسوس که سازگاری زیادی با جهان معرفتی کودک و نوجوان دارد، بهره برده است. توجه به روایت شنو در این قصه ها باعث شده است که زبان و بیان قصه ها، بلاغت نهفته در آن ها، سازوکارهای روایی و مفاهیم کانونی شده در آن ها، متناسب با روایت شنو بکار گرفته شوند.
تحلیل جامعه شناختی آثار بهرام بیضایی بر اساس نظریه داغ ننگ اروینگ گافمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اغلب شخصیت های آثار بهرام بیضایی، به خاطر همرنگ نشدن با اجتماع و عرف غالب، برهم زدن مناسبات کهنه و داشتن جهان بینی ای متفاوت، مطرود جامعه خود هستند و داغ ننگ بر پیشانی دارند. بیضایی در پرداخت این شخصیت ها و کنش هایشان، بین ادبیات نمایشی و جامعه شناسی پل می زند و به این وسیله جامعه، رفتارها و مناسبات اجتماعی را به چالش می کشد. هدف این مقاله بررسی شخصیت های دوازده اثر از بهرام بیضایی با تکیه بر نظریه داغ ننگ اروینگ گافمن است. برای این منظور داغ ننگ های شخصیت ها، براساس نظریه یادشده، در سه دسته داغ های ظاهری و جسمانی، باطنی و شخصیتی، و نژادی و عقیدتی طبقه بندی و سپس زمینه ها و علل بروز داغ، نحوه برخورد شخصیت ها با آن، و همچنین میزان حقیقی بودن داغ ننگ ها توصیف و تحلیل شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که داغ ننگ شخصیت های آثار بیضایی بیشتر از نوع باطنی و شخصیتی، و نژادی و عقیدتی است. شخصیت های مرد آثار وی، افرادی روشنفکر، هنرمند، آگاهی بخش و متفاوت با زمانه خود هستند که جامعه به سبب این ویژ گی ها آن ها را طرد می کند و شخصیت های زن نیز افرادی باسواد، تابوشکن و مبارزند که اسیر هنجارهای مردسالارانه هستند و در پی یافتن استقلال، بروز هویت واقعی و احقاق حقوق اولیه، از طرف جامعه متحمل داغ ننگ می شوند.
مواجهۀ فردوسی با ترومای فرهنگی؛ از شناخت تا واکنش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روان زخم اجتماعی یا ترومای فرهنگی یک وام واژه از دانش پزشکی و یکی از مباحث جدید در حیطه جامعه شناسی فرهنگی است که در معنای آسیب های روانی فردی و اجتماعی به کار برده می شود و در زمان های مشخصی از قبیل جنگ و خشونت و... بر یک جامعه چیره می شود و افراد آن جامعه را به واکنش های خاصی وا می دارد، بررسی جامعه ایرانی در زمان حمله اعراب و پس از آن؛ یعنی در زمان حکمرانی آنان بر ایران -که به صورت واضح به تخطئه ی فرهنگی، زبانی و هویّتی ایرانیان انجامید- نشان دهنده ی دچار شدن جامعه ایرانی به روان زخم یا همان ترومای فرهنگی است که واکنش های متعددی از مبارزه ی مسلحانه تا فعالیت های فرهنگی را به دنبال داشت، فردوسی یکی از افرادی است که با درکی آگاهانه از ترومای فرهنگی و شناخت شیوه های درمان آن، در مسیر احیای جامعه ی ایرانی گام نهاد، از این رو نوشتار حاضر به شیوه توصیفی – تحلیلی و با ذکر نمونه، به بررسی راهبردهای فردوسی در راستای علاج روان زخم های جامعه ی ایرانی پرداخته است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که فردوسی سه راهبرد مشخص اندیشگانی، هویّتی و زبانی را مدّ نظر قرار داده و با سرایش شاهنامه همزمان هر سه راهبرد را پیش برده است و در نهایت به مخاطبان ایرانی در طول اعصار گوشزد کرده است که اگر ملتی بخواهد زنده بماند باید زبان خود را حفظ کند و حفظ زبان از نظر او برابر است با حفظ هویّت و هر آنچه به آن وابسته است.