فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۱۳٬۷۲۸ مورد.
منبع:
پژوهشنامه معارف قرآنی (آفاق دین) سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۷
135 - 165
حوزههای تخصصی:
نگاه فقه القرآنی به آیات قرآن کریم و تفسیر آیات الاحکام، نوعی استخراج و استنباط احکام شرعی از آیاتی است که به یک یا چند موضوع فقهی اشاره دارند. فقها و مفسران شیعه و سنی از دیرباز به موضوع آیات الاحکام توجهی ویژه داشته، و آثار متعددی را در معرفی و تفسیر آنها نگارش کرده اند. تفسیر آیات الاحکام؛ همانند علم تفسیر، دارای روش و مبانی تفسیری است. در اغلب این نوع تفاسیر، روش تفسیری آیات الاحکام، «اجتهادی» است و مفسر، با تلاش علمی خود و نیز با تکیه بر معیار عقل و همچنین با شناخت و رعایت مؤلفه ها و قواعد تفسیری و فقهی به تفسیر آیات الاحکام می پردازد. از جمله تفاسیر فقهی کتاب زبده البیان مقدس اردبیلی و کتاب تفسیر الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن صادقی تهرانی می باشد. با توجه به برجستگیهای هر یک از دو تفسیر و سبک و روش مؤلفان آنها، در این پژوهش سعی می شود که دیدگاه این دو تفسیر در آیات الاحکام مربوط به صلاه، صوم و حج مورد بررسی قرار گیرد سپس نقاط افتراق و اشتراک این دو تفسیر مشخص و با آراء فقهی و تفسیری برخی دیگر از عالمان و مفسران شیعه و اهل سنت ارزیابی و مقایسه می شود.
بررسی عناصر انسجام متن در سوره قلم براساس نظریه هالیدی و حسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسجام و یکپارچگی علت اصلی معناداربودن و هدفمندبودن متن است و سبب جذّابیت و زیبایی آن می شود. پژوهش حاضر، سوره قلم را براساس نظریه انسجام «مایکل هالیدی و رقیه حسن» با روش توصیفی تحلیلی ارزیابی کرده و میزان مؤلفه های انسجام را ارائه داده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد در این سوره، 375 مورد عوامل انسجام از قبیل واژگانی و دستوری و پیوندی وجود دارد. از میان این عوامل، «انسجام واژگانی»، 179 مورد است که 142 مورد به تکرار و 37 مورد به باهم آیی مربوط می شود و 140 مورد «انسجام دستوری» در این سوره وجود دارد که از این میان 136 مورد به ارجاع و 4 مورد به حذف اختصاص دارد. انسجام پیوندی در این سوره، 56 مورد است که 15 مورد به ارتباط اضافه ای و 13 مورد به ارتباط سببی و 14 مورد به ارتباط زمانی و 14 مورد به ارتباط خلاف انتظار مربوط می شود. از میان این دسته از موارد انسجام، تکرار و ارجاع به ترتیب بالاترین درصد انسجام را به خود اختصاص داده است. موارد دیگر انسجام، به ترتیب میزان به کاررفته در این سوره، مراعات النظیر، ارتباط اضافه ای، ارتباط زمانی و تباین، ارتباط سببی، باهم آیی دستوری، تضاد و حذف هستند.
ماهیت و مؤلفه های «شکر و قدردانی» از منظر قرآن و روان شناسی مثبت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های قرآنی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
29 - 56
حوزههای تخصصی:
در روان شناسی مثبت، شکرگزاری و توجه به آثار آن در زندگی فردی و اجتماعی، مبحث نوظهوری است. در قرآن نیز خداوند با ذکر نعمت های فراوان و به تعبیر الهی «شمارناپذیر»، بارها رفاه انسان و اسباب مادی و معنوی در تسخیر او را یادآورى می کند و از انسان می خواهد با شکر نعماتش و بهره بردن از منافع آن، رشد خود را به کمال برساند. در عین حال، شکرگزاری به عنوان یک مفهوم اخلاقی در قرآن و قدردانی به عنوان یک مفهوم ناظر به آداب اجتماعی در روان شناسی مثبت، بررسی ماهیتی این دو مفهوم را در قرآن و روان شناسی ضروری می سازد. این پژوهش، یک مطالعیه تطبیقی از نوع تبارشناختی است که ترکیب بندی و کارکردهای دو موضوع شکرگزاری و قدردانی را در قرآن و روان شناسی مثبت بررسی می کند. هدف این پژوهش، بیان شباهت ها و تفاوت های ماهوی و مؤلفه های کلیدی در دو حوزیه یادشده است. بر اساس نتایج پژوهش، قرآن کریم در موضوع شکر و سپاسگزاری، به صورت توأمان، نگاه بنیادگرایانه و کارکردگرایانه مبتنی بر بنیاد خودساختیه قرآنی را دارد، برخلاف روان شناسی مثبت گرا که موضوع را صرفاً کارکردگرایانه مطرح می کند. همچنین علی رغم مشابهت های ظاهری، شکرگزاری در قرآن و روان شناسی مثبت گرا تفاوت ماهیتی و پارادایمی دارند و بر پاییه نظام های فکری متفاوتی بنا شده اند.
واکاوی روش «بنت الشاطی» در شرح کلمات قرآن (مطالعه موردی: الاعجازالبیانی (مسائل نافع) و التفسیر البیانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله ی نوشتار حاضر، واکاوی نمونه ای نظام مند از روش استنتاج مفاهیم واژگان قرآن جهت بهره مندی شایسته تر مخاطبان قرآن از محتوای آن است. بر مبنای روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی روش «عایشه بنت الشاطی» در «الاعجاز البیانی للقرآن(مسائل نافع بن ازرق)» و «التفسیر البیانی للقرآن الکریم» پرداخته و هشت واژه- «ربیون»، «مخمصه»، «فی قلوبهم مرض»، «صرّ»، «انس»، «فرغ»، «نصب» و «ضال» را با گزینش موردی، به عنوان نمونه ی مبنا قرار داد. براساس نتایج پژوهش، بنت الشاطی بر اساس اصل عدم ترادف، روش خود را سامان داده و برای تبیین بهتر و دقیق از معانی آیات، بر تتبع در «تفسیر موضوعی واژه ای با استقصای تمام آیات مشتمل بر واژه» و «بررسی و نقد نظرات لغویان و مفسران ذیل آیات و واژه ها» عنایت ویژه ای دارد. به نظر می رسد در موارد متعددی، روش وی قابلیت الگوگیری در تحقیق مفردات قرآنی را دارد البته نقدهایی چون ناتمام و تکلف آمیز بودن دلایل در رد عدم ترادف برخی واژگان نیز بر برونداد روش او وارد است.
تبیین کارآمدیِ تکنیک های تعادل و همانندسازی در ترجمه ی قرآن کریم براساس «سبک شناسی تطبیقی» وینه و داربلنه (موردپژوهیِ مقابله ای؛ ترجمه های نعمت الله صالحی نجف آبادی، کریم زمانی و محمدعلی کوشا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریه های کلاسیک ترجمه، نظریه ی وینه و داربلنه است. این دو نظریه پرداز فرانسوی با استناد به بررسی های مقابله ای خود از زبان های فرانسه و انگلیسی در کتاب «سبک شناسی تطبیقی فرانسه و انگلیسی؛ روشی برای ترجمه»، الگوهایی را برای ترجمه ی متون معرفی کرده اند که مترجمان دیگر زبان ها نیز از آن ها بهره مند می شوند. مترجمان قرآن نیز از این قاعده مستثنی نیستند. وینه و داربلنه در کتاب خود دو گروه استراتژی مستقیم و غیرمستقیم را مطرح می کنند که هر یک دارای چند روش است. استراتژی مستقیم شامل مؤلفه های قرض گیری، گرته برداری و ترجمه ی تحت اللفظی است و استراتژی غیرمستقیم مؤلفه های جابه جایی، تغییر بیان، تعادل و همانندسازی را شامل می شود. دو مؤلفه ی اخیر بویژه همانندسازی با مقوله ی مهم فرهنگ یک جامعه مرتبط است؛ لذا کیفیت کاربست آنها توسط مترجمان از اهمیت بسزایی برخوردار است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و مقابله ای و براساس نظریه «سبک شناسی تطبیقی وینه و داربلنه» ضمن تبیین دو مؤلفه ی تعادل و همانندسازی و بررسی نمونه هایی از آن ها در ترجمه های صالحی نجف آبادی، زمانی و کوشا به نحوه ی کاربست آنها در ترجمه های سه مترجم یادشده پرداخته است. هدف این پژوهش شناسایی معادل یابی ها و همانندسازی های قرآنی و کیفیت به کارگیری آنها در ترجمه های فوق است. نتایج حاکی از آن است که هر سه مترجم، اولاً در به کارگیری مؤلفه ی تعادل (معادل یابی) در برخی آیات، واژگان و ساختار متن قرآن را کاملاً تغییر نداده اند. ثانیاً در برخی موارد، معادل یابی های متفاوت از یک اصطلاح از سوی سه مترجم ارائه شده است. ثالثاً مؤلفه ی همانندسازی در ترجمه های مورد بحث غالباً در واژه های مفرد (نه ترکیبات و جمله ها) که فرهنگ بنیادند، کاربرد دارد.
مفهوم سازی استعاری مفاهیم بدن در قرآن کریم (مطالعه معنایی- سبک شناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصویرسازی مفاهیم ذهنی، و ملموس و محسوس ساختن امور معنوی، در قالب پدیده های عینی، در جای جای قرآن کریم به چشم می خورد. اغلب این تصویرسازی ها از طریق استعاره های مفهومی بوده و خداوند تبارک و تعالی کلیدی ترین مفاهیم قرآنی را که نقش به سزایی در جهان بینی اسلامی و فهم عالم برای مخاطب داشته است، از طریق استعاره های شناختی برای او به تصویر کشیده است. از جمله این فضاسازی ها در آیاتی با رویکرد اعضای بدن نمود یافته است. اعضای بدن دارای معانی و کاربردهای گوناگونی است که برای ارائه ی معنایی خاص برای مفهوم سازی مفاهیم انتزاعی به کار گرفته شده است، از این رو نگارنده در پژوهش حاضر با روشی توصیفی تحلیلی به بررسی این دسته از آیات بر اساس استعاره های شناختی پرداخته اند یافته های پژوهش نشان داده است که قرآن کریم از اعضای مختلف بدن از جمله؛ قلب، وجه، پا، دهان و دست را که مفاهیمی عینی و مادی بوده برای مفهوم سازی مفاهیم انتزاعی و ذهنی به کار گرفته است و از این طریق پیام مد نظر را به مخاطب ارائه داده است.
تلفیق روش نشانه شناسی ایزوتسو و روش استنطاق شهید صدر با تطبیق بر داستان موسی (ع) و فرعون در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهره مندی از روش های برون دینی مانند روش نشانه شناسی در تلفیق با روش های درون دینی فهم متن تفسیری گامی در طراحی روش بدیع و تکمیل روش های پیشین فهم آیات قرآن است. این پژوهش که با روش تحلیلی - توصیفی صورت گرفته و به نوعی مطالعه درجه دوم در حوزه روش شناسی محسوب می شود به منظور گشودن راهی برای تکمیل و توسعه روش تفسیر موضوعی شهید صدر به بررسی «روش مدل یابی تفسیر موضوعی- نشانه شناختی» پرداخته است که در نهایت به تلفیق فرایند کشف مدلولهای مفهومی روابط هم نشینی و جانشینی با روش تفسیر موضوعی منجر شد. تلفیق در مرحله روش اجتهادی به عنوان بخشی از فرایند روش استنطاق صورت گرفت. برای تبیین چگونگی و رهاورد این تلفیق، از روش معناشناسی قرآن ایزوتسو استفاده شد که در ترکیب با روش تفسیر موضوعی، مکانیسم تکثر و کشف لایه های عمیق معانی را فراهم می آورد که شامل: جهان بینی بالنده، خرده نظام های فرهنگی، نزدیک شدن به دال مرکزی و درون متنیت است. برای عینی سازی کاربست این مدل، به ساخت نمونه هایی از روابط هم نشین و جانشین در آیات مربوط به داستان موسی (ع) و فرعون پرداختیم. با تحلیل نشانه ها سلسله ای از روابط هم نشین و جانشین و لایه های عمیق معانی حاصل از این روابط آشکار شد.
Analysis of the Semantic Meaning of the Word "Rāsikhūn" in Verse 7 of Surah Ᾱli ʻImrān Based on the Bun School and the Perspective of Istarābādī, Emphasizing Synonymous and Antonymous Terms(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Quran and Religious Enlightenment, Volume ۵, Issue ۱, ُ۲۰۲۴
125 - 142
حوزههای تخصصی:
The disagreement regarding the audience of the Quran among Islamic scholars has led to various interpretations. Among them, Sharaf al-Dīn Istarābādī has a distinctive viewpoint, asserting that the interpretation of ambiguous verses is exclusively meant for the impeccable Imams (AS). Since he considers interpretation to encompass both the apparent and the inner meanings, his opinion is that the audience of the ambiguous (Mutashābih) verses—both in terms of their apparent meaning and inner meaning—are the impeccable Imams. Given the existing differences, this article aims to appropriately judge between these viewpoints by examining the meaning of "Rāsikhūn" based on the "Bun" methodology. The question arises: Is Sharaf al-Dīn's intended meaning validated or not? The investigation has shown that the meaning of "Rāsikhūn" in this verse refers to a special and distinct group of people who possess knowledge of the interpretation of verses, yet the identity of this group remains unclear, as the text does not have the ability to specify its identity. Accordingly, based on the extra-textual context and the perspective of Sharaf al-Dīn, it can generally be established that "Rāsikhūn" are a special and distinct group, specifically the impeccable Imams (AS).
ارزیابی فرضیه شناختِ بدنمند در شکل گیری مفهوم «مالکیت» در زبان قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناختِ بدنمند یکی از چارچوب های نظری در علوم شناختی است که بر اساس آن، شناخت امری جسمانی شده است که از طریق تعامل بین بدن، محیط و ذهن شکل می گیرد. این مقوله با بسیاری از مفاهیم انتزاعی قرآن که «مالکیت» یکی از مهم ترین آن ها است در ارتباط است. در پژوهش حاضر کوشش شده است با شیوه توصیفی– تحلیلی و با رویکرد معناشناسی شناختی، تأثیر شناخت بدنمند در شکل گیری مفهوم انتزاعی «مالکیت» در زبان قرآن مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد. داده های بررسی شده در این پژوهش عناصر واژگانی مرتبط با اعضای بدن و افعال مرتبط با این اعضا است که برای اشاره به مالکیت استفاده می شدند. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد که شناخت و درک مفهوم مالکیت و انواع آن در زبان قرآن به تجربه جسمانی و فعالیت های بدنی انسان وابسته است و دانشِ تجربی انسان از اعضای بدنش، مانند دست، پا، سر، دهان و کنش های مرتبط با آن، مانند: گرفتن، ساختن، کسب کردن، به چنگ انداختن، ایستادن و خوردن، مبنای نگاشت استعاری برای شناخت مفهوم انتزاعی مالکیت بر مبنای استعاره مفهومی " رابطه انتزاعی به مثابه رابطه عینی» در زبان قرآن می باشد که می تواند به درک بهتری از این مفهوم در قرآن و ارتقای دانش ما در این زمینه کمک کند.
بازخوانی تفسیر آییه 82 و 83 سوریه نساء بر اساس خوانش عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های قرآنی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
185 - 204
حوزههای تخصصی:
خوانش عرفانی از آیات قرآن بر اساس قواعد و مبانی متقن تفسیری و بهره گیری از اصول تدبر صحیح، امری ممکن و البته ضروری است، زیرا می تواند به کشف و استخراج مفاهیم جدیدی از قرآن بینجامد. این مهم در بسیاری از تفاسیر عرفانی، عملی شده است، اما مفسران در این تفاسیر، غالباً به تبیین کیفیت فهم جدیدشان از آیه نمی پردازند. ازاین رو به مقوله هایی همچون ناهماهنگى در تفسیر و تأویل آیات قرآنى ، تکییه صرف بر تداعی معانی، برداشت های ذوقی و گونه ای بی مبنایی، متهم می شوند، حال آن که تبیین دلایل آنان می تواند مقبولیت سخنانشان را به دنبال داشته باشد. آیات 82 و 83 سوریه نساء از آیاتی اند که بر اساس تفسیر ظاهریشان ناظر به مباحث حکومتی اند، اما از طریق بررسی سیاق داخلی و خارجی آن ها، به ویژه نظر به آییه قبل، می توانند مفاهیم جدیدی را بازگو نمایند. این مقاله می کوشد با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، دلایل و قراین تفسیر عرفانی از این آیات را تبیین کند و در حقیقت، به لایه های معنایی آن ها راه یابد. بنابر این نگاه، این آیات به روشنی از علم اهل استنباط نسبت به باطن قرآن، لزوم عرضیه دریافت های آنان به معصوم(ع) و عدم اختلاف میان یافته های حقیقی عارفان حکایت دارد و می تواند بیانگر یکی از برترین مقامات سلوک عارفان، یعنی «کتمان» باشد.
بررسی و تفسیر فرازهای قرآنی «وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ» و «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ» با تکیه بر نقد تفاسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
۱۵۰-۱۲۵
حوزههای تخصصی:
ازجمله فرازهای قرآنی، که مفسران در تفسیر آن اختلاف نظر دارند، عبارت «وَاصْبِرْ لِحُکْم ِ رَبِّکَ» در آیات 48 سوره طور و 48 سوره قلم و عبارت «فَاصْبِرْ لِحُکْم ِ رَبِّکَ» در آیه 24 سوره انسان است؛ بررسی تفاسیر شیعه و سنی در ادوار گوناگون تاریخی حکایت از آن دارد، که عمده مفسران در تفسیر این فراز از آیات سه گانه، به خطا رفته و یا دستِ کم تفسیری ناقص ارایه نموده اند. به طورکلی، چهار تفسیر با وجه مشترک تنذیری، برای این عبارت های ارائه شده که عبارتند از: قضای پروردگار، فرمان پروردگار، امتحان الهی، انذار نسبت به نزول عذاب. این نوشتار که به روش توصیفی تحلیلی سامان یافته در غایت خویش، نشان می دهد، هیچ یک از این معانی تفسیریِ چهارگانه، معنای امیدبخشی و بشارت الهی را به همراه ندارد، درحالی که، براساس سیاق آیات و به ویژه به استناد روایات، این حقیقت روشن می شود، که اتفاقا این فرازهای قرآنی، دربردارنده یکی از مهم ترین بشارت های الهی؛ یعنی وعده ظهور حضرت حجت# است.
الگوی قرآنی سنت های الهی در تدبیر جامعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قرآن و علوم اجتماعی سال ۴ بهار ۱۴۰۳شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
114 - 141
حوزههای تخصصی:
سنت های الهی مجموعه قوانینی است که نظام بخش سلسله ای از رخدادهای جامعه و تاریخ انسانی بوده که شناخت آن ها ما را با علل پدیداری رخدادها و آثار و پیامدهای آن تحت قوانین مستمر آشنا می کند. در مقاله حاضر اجتماعی بودن سنت ها به حیثیات مختلفی ازجمله موضوع، کنشگران، اهداف و پیامدهایش موردبررسی قرارگرفته که در هر مرحله تاریخی شکل بروز ویژه و منطق واحدی داشته و در اشکال مختلف و صفات مشخصی در قرآن بیان شده است. نتایج حاصل از این جستار حاکی از آن است که علم به سنت های خلل ناپذیر الهی که نشانگر حسن تدبیر و قدرت او در آفرینش است، انسان را به احوال سرنوشت خود و تشابه سرنوشتش در تاریخ و اجتماع آگاه می کند تا با شناخت رخدادهای غیرمنتظره و آمادگی برای تقابل با آن، برنامه ریزی دقیقی برای مواجهه با آنچه سعادت و تکامل او را به مخاطره می اندازد و نهایتاً چاره اندیشی برای بهبود وضع موجودش داشته باشد. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی صورت بندی سنت ها و مباحث نظری آن را از منظر آیات و شواهد قرآنی موردبررسی قرار داده و البته چون تحقیق نص بنیاد است به لحاظ ماهیت، کوشیده از روش عقلی نقلی که در زمره روش اجتهادی است بهره ببرد..
هنجارگریزی و برجسته سازی در آیات دعا، بر اساسِ نظریه جفری لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برجسته سازی یکی از اصطلاحات بنیادین در دیدگاه صورتگرایان به شمار می آید. این رویکرد به دو گونه هنجارگریزی و قاعده افزایی در متون تجلّی می یابد. هنجارگریزی به معنای خروج از زبان معیار با هدف آفرینش زبان ادبی است. این روش مخاطب را به تفکر واداشته و بر لذّت ادبی او از متن می افزاید. لیچ زبان شناس انگلیسی هنجارگریزی را به 8 نوع آوایی، نحوی، واژگانی، معنایی، گویشی، سبکی نوشتاری و زمانی تقسیم می کند. قاعده-افزایی بیانگر آن است که قواعدی به زبان معیار افزوده می شود که منجر به برجستگی در ساختار ادبی و زبانی می-شود.آیات دعا از آیاتی به شمار می آیند که برجسته سازی به شکل فراوانی در آن ها نمود یافته است. این پژوهش بر آن است تا به روش توصیفی - تحلیلی برجسته سازی را در آیات دعا واکاوی نماید. یافته های پژوهش نشان می دهد که در این آیات هنجارگریزی آوایی، نحوی و معنایی به کار رفته است. مؤلفه های هنجارگریزی آوایی شامل ادغام و حذف در آیات دعا است. هنجارگریزی آوایی سبب آشنایی زدایی و توازن آوایی کلام الهی شده است. هنجارگریزی نحوی در قالب تقدیم و تأخیر به کار رفته است. هنجارگریزی معنایی با کاربست استعاره نمود پیدا کرده است. در این گونه از آیات قاعده-افزایی به شکل تکرار تجلّی یافته است. در آیات دعا میان معنا و لفظ هماهنگی و انسجام کاملی وجود دارد و این هماهنگی نقش بسزایی در دریافت مضامین و پیام های موجود در آیات دارد. برجسته سازی در این آیات سبب انحراف از اصل شده و این خروج نه تنها در معنای آیات خللی وارد نکرده؛ بلکه سبب زیبایی بیشتر آن ها شده است.
The Scientific Authority of the Quran in Creating Transformative Frameworks(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
concepts and subjects centered on the word of God, playing an irreplaceable role in the system of religious knowledge. The scientific authority of the Quran, which involves multiple interpretations, has a direct relationship with the comprehensiveness of the Quran and the perfection of religion. One dimension of the authority of the word of God is the modeling of the transmission of Quranic teachings in accordance with the varying situations and conditions of the target community. The present study aims to explore the model of the scientific authority of the Quran in relation to the process of social transformation among Muslims. A descriptive-analytical examination of this issue traces the various cognitive topics in the gradual descent of the revelations, aligning with the circumstances and conditions of society and its audiences, and demonstrating an intelligent and hopeful authority for the Quranic teachings in fostering growth and transformation within society. Based on verse 29 of Surah al-Fatḥ (order of revelation: 112), the teachings of the Quran encompass four transformative stages: The germination of the religious identity of believers; growth alongside the strengthening of the believing community in the face of cultural and ideological aggression against them; the development and perfection of the impact of religion in all spheres of human life; and the creation of opportunities for designing a cyclical evolution for the expansion of Islam in the period following the revelation of the Quran. This presents a comprehensive program for all cultural administrators and stakeholders in transformation-seeking communities.
ارزیابی میزان توجیه پذیری نظریه های رسانه بر اساس الگوی گفتمان قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
109 - 135
حوزههای تخصصی:
با توجه به اقتضائات عصری رسانه علت ایجاد برخی از تحولات تاریخی و اجتماعی است و تا جایی پیش می رود که در صورت بندی های فرهنگی از عناصر کلیدی به شمار می آید. ازاین رو ارزیابی نظریه های رسانه بر اساس الگوی قرآنی می تواند به فهم درست این تحولات و ارزش گذاری این نظریات کمک نماید. برای نیل به نتیجه در بررسی این نظریات از رویکرد معرفت شناسانه بهره برده می شود. درواقع در این پژوهش ما بر آن شدیم تا بازخوانی برخی از نظریات حوزه رسانه و ارتباطات به ارزیابی این نظریات از حیث صدق و توجیه معرفت شناسانه بپردازیم. اساس این ارزیابی الگوی گفتمان قرآنی در باب رسانه و عنایت به قرآن به مثابه رسانه است. از میان نظرات صدق و توجیه، انطباق گرایی، کارکردگرایی و انسجام گرایی در این نوشتار مورد ارزیابی قرار گرفت و این نتیجه حاصل آمد که از میان هشت نظریه موردبررسی در این نوشتار نظریات مارشال مک لوهان، برجسته سازی و کاشت، دارای انطباق هستند و نظریاتی هستند که می توانند در گفتمان قرآنی کارکرد داشته باشند و قادر هستند در کنار یکدیگر باورهای منسجمی را توجیه نمایند. درحالی که نظریه تزریقی، مارپیچ سکوت، استفاده و رضامندی، اقتدارگرا و نیز رمزگشایی و دریافت، در سه حوزه انطباق گرایی، کارکردگرایی و انسجام گرایی در گفتمان قرآنی پذیرفته نیستند و محل اشکال می باشند.
نقد کاربست قواعد نحو و بلاغت در مکتب تفسیر ادبی (فرهنگی) معاصر با تأکید بر آرای امین خولی و بنت الشاطی
منبع:
مطالعات علوم قرآن سال ۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
35 - 68
حوزههای تخصصی:
مکتب تفسیر ادبی معاصر، که بنیانگذار آن امین خولی و توسعه دهندگانش، شاگردان وی ازجمله بنت الشاطی بودند، در رهیافت های متأخر تفسیری تأثیرات مهمی داشته است؛ ازاین رو ضرورت دارد از ابعاد گوناگون نقد شود. از خلأهای پژوهشی درباره این مکتب تفسیری، نقد نحوه کاربست قواعد نحو و بلاغت است. این مقاله به روش تحلیلی با رویکرد نقادانه و بر پایه منابع کتابخانه ای درصدد است رویکرد خولی و بنت الشاطی به قواعد نحو و بلاغت را ارزیابی کند. یافته ها نشان داد خاستگاه نظریه خولی، ناظر به اشکالات برخی تفاسیر اهل سنت بوده است. تقدم نظم و بیان قرآنی در براب ر قواع د نح وی، رسیدن به هدف اصلی قرآن، و رد جواز غلط های نحوی در قرآن، امتیازات این مکتب درکاربست قواعد نحوی بوده، و خارج کردن بلاغت از سیطره فلسفه و منطق و نشان دادن زیبایی های بلاغی قرآن با درنظرداشتن پیام آیات امتیازات در کاربست قواعد بلاغی است. در این میان چالش هایی همچون: محروم شدن از احتمالات تفسیری و معانی باطنی با کاهش وجوه اعرابی و مخالفت با تفسیر علمی وجود دارد که با اصل چندمعنایی و زبان جامع قرآن در تعارض است؛ همچنین گزینش و تأیید دیدگاه درست در تفسیر برخی آیات، افزون بر ابزار نحو و بلاغت، درگرو پیش فرض های کلامی و روایات معتبر است که در این مکتب کنار نهاده می شود. نتیجه اینکه، در این مکتب تفسیری صرف نظر از آسیب های موجود، تقدم قرآن در بررسی نحوی و بلاغی ثابت می شود و لازمه آن مرجعیت قرآن در دو علم نحو و بلاغت است.
چگونگی مواجهه محمدجواد مغنیه با مشترک لفظی در تفسیر الکاشف
منبع:
مطالعات علوم قرآن سال ۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
69 - 99
حوزههای تخصصی:
شناخت معنای دقیق واژگان و چگونگی کاربست آنها به فهم درست یک متن کمک شایانی می کند. در همه زبان ها، واژگانی یافت می شوند که برای چند معنای متفاوت وضع شده اند. در ادبیات، این کلمات با عنوان الفاظ مشترک توصیف می شوند. از دیرباز مفسران به مسئله شناسایی معنای کلمات اهتمام داشته اند و چگونگی کاربرد الفاظ مشترک در قرآن مورد توجه ایشان بوده است. استاد محمدجواد مغنیه، یکی از مفسران معاصر، در کتاب التفسیر الکاشف به مسائل ادبی و بلاغی توجه کرده است. باتوجه به اهمیت موضوع، این پژوهش در پی تبیین چگونگی مواجهه وی با مسئله اشتراکات لفظی است. دستاوردهای این پژوهشِ توصیفی تحلیلی، نمایانگر آن است که استاد مغنیه در زمره کسانی است که به امکان وقوع مشترک لفظی در قرآن اعتقاد داشته و در مواجهه با الفاظ مشترک از دو روش پیروی می کند. در روش نخست، استاد مغنیه همه دلالت های یک لفظ را بیان کرده و سپس از میان آنها یک مورد را برمی گزیند. در روش دوم، استاد به مشترک لفظی بودن واژه تصریح کرده و فقط معنای مورد نظر را بیان می کنند. در این پژوهش برای تبیین بیشترِ این دو روش، نظرات استاد مغنیه در مورد برخی کلمات پرکاربرد قرآنی بررسی شده است.
نقش چند معناییِ الفاظ و عبارات قرآن کریم در مرجعیت علمی قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
مقصود از چندمعنایی در این مقاله، دلالت الفاظ و عبارات قرآن کریم بر معانی متعدد و مختلف، و به عبارت دقیق تر برداشت معانی متعدد از یک واژه یا عبارت قرآن کریم است که در دانش اصول فقه و تفسیرپژوهی گاه از آن به «استعمال لفظ در بیش از یک معنا» و گاه به «حمل لفظ مشترک بر بیش از یک معنایش» و گاه به «اراده دو معنا از یک عبارت»، تعبیر می شود. پژوهش حاضر که با روش تحلیل و توصیف انجام گرفته، درصدد پاسخ گویی به این پرسش است که «پذیرش چندمعنایی در الفاظ و عبارات قرآن کریم چگونه بر توسعه قلمرو مرجعیت قرآن کریم برای علوم مختلف به سوی مرجعیت حداکثری تأثیرگذار است؟» حاصل این پژوهش اثبات این دیدگاه است که جواز چندمعنایی الفاظ و عبارات قرآن یکی از اصلی ترین مبانی مرجعیت قرآن کریم است که قلمرو مرجعیت آن به سوی مرجعیت حداکثری سوق می دهد، و بیشتر کسانی که به مرجعیت حداکثری قرآن کریم - با مراتب مختلفش - باور دارند باور به جواز چندمعنایی را به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه مبنای دیدگاه خود قرار داده اند. به منظور تبیین و اثبات این دیدگاه، بعد از اشاره به ادله جواز چندمعنایی الفاظ قرآن، نمونه های قابل توجهی از آیات قرآن در قالب شکل هایی از چندمعنایی توصیف، تحلیل و بررسی شده اند
بررسی افعال حرکتی در سوره فتح بر اساس نظریه تالمی
منبع:
مطالعات علوم قرآن سال ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۲۱)
131 - 159
حوزههای تخصصی:
زبان شناسی شناختی، در فهم قرآن کریم دریچه های نوین می گشاید. قرآن کریم برای فهم بهتر بشر نسبت به امور انتزاعی، از افعال حرکتی در آیات خود بهره برده است. رویکرد زبان شناسانه به موضوعات قرآن کریم، باعث دستیابی به مسائلی می شود که در مطالعات سنتی به آنها پرداخته نشده است. ازجمله رویکرد های زبان شناسانه بررسی افعال حرکتی در قرآن کریم براساس نظریه افعال حرکتی لئونارد تالمی است که به دید عمیق تر و درک بهتر آیات قرآن منجر می شود. تالمی رویداد حرکتی را حالتی می داند که دارای حرکت و توالی موقعیت های مکانی مختلف است. پژوهش پیش رو، به بررسی افعال حرکتی در سوره فتح براساس نظریه حرکتی تالمی با روش توصیفی - تحلیلی پرداخته است و واژه های دارای حرکت و مؤلفه های حرکتی آنها را بررسی می کند. یافته ها حاکی از این است که در سوره فتح، انواع افعال حرکتی به منظور مفهوم سازی امور انتزاعی مثل فتح، سکینه، أجر، شطأ استفاده شده و انواع مفاهیم معنایی حرکت در سوره فتح بازنمایی شده است که سوره فتح دارای ۷۷ درصد افعال حرکتی انتقالی، ۱۷ درصد افعال حرکت خودشامل و ۶ درصد افعال ایستا است. اما در این میان، افعال حرکتی انتقالی جهت محور از جمله افعال أنزل و أدخل نسبت بیشتری بر دیگر افعال حرکتی دارد و به همین علت، این افعال با محتوای سوره فتح به طور کامل همسویی دارند و نمایانگر بزرگی و عظمت عذاب ها و نعمت های الهی هستند.
کاربست قاعدل فقهی تزاحم در تعظیم شعائر الهی، ناظر بر آیه سی و دوم حج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
481 - 505
حوزههای تخصصی:
تکالیف و وظائف شرعی از نگاه عقلی در محدوده قدرت مکلف تعریف می شود. این محدودیت در مقام انجام تکلیف به کاربست قاعده تزاحم منتهی شده و در خصوص تعظیم شعائر الهی نیز جاری است. قدرت مکلف در موارد تزاحم با کاستی مواجه شده و مکلف در امتثال یکی از دو طرف تزاحم نسبت به طرف دیگر با عجز روبه روست و در صورت وجود اهمیت یک طرف باید بر اساس ملاک صحیح به ترجیح آن طرف اقدام کرد. برای این منظور در علم اصول قاعده باب تزاحم ترسیم شده است. یکی از موضوعاتی که در چالش این چنینی می تواند گرفتار آید مقوله تعظیم شعائر الهی است که در آیه سی و دوم سوره حج موردتوجه قرار گرفته است. شعائر الهی که در آیات متعددی موردتوجه قرارگرفته در تفاسیر و تطبیقات مختلفی تعریف شده است. نظر مختار، عنوانی جامع در حکایت از هر امری است که یادآور حق تعالی باشد؛ اعم از احکام دینی، امور شرعی و هر موضوع دیگری در این رابطه. ازجمله موضوعاتی که ذیل شعائر دینی در چالش تزاحم باید مورد ارزیابی قرار گیرد اقامه مجالس جشن و سرور مذهبی و محافل حزن و اندوه دینی است. مثل توارد مناسبت میلاد و شهادت در تاریخ واحد. پژوهش حاضر با روش اجتهادی مرسوم در فقه امامیه و شیوه کتابخانه ای با بررسی مفاد آیه مذکور و نظرات اهل تفسیر و اعمال اجتهادی قاعده تزاحم به نتیجه ترجیح رعایت شئون مناسبت مراسم حزن بر شئون شادی دست یافته است.