طبیعت پیچیده مسائل منابع آب، نیازمند روش هایی است که رویکردهای مختلف مدیریتی را در یک قالب بهم پیوسته گردآوری نماید. در این میان برای مدیریت همه جانبه در چنین مسائلی، روش های تصمیم گیری چند شاخصه، جایگاه ویژه ایی پیدا کرده است. منطقه سیستان به دلیل نیازهای روز افزون آب در بخش های مختلف، خشکسالی های پی در پی و ورشکستگی آبی، در وضعیت بحرانی قرار گرفته است که مدیریتی یکپارچه را در این باره می طلبد. لذا در مطالعه حاضر از تکنیک تحلیل سلسله مراتبی فازی جهت تعیین اولویت منابع آب منطقه سیستان با رویکردهای مدیریتیِ اقتصادی، اجتماعی، فنی و زیست محیطی در سال آبی 94-1393 استفاده گردیده است. طبق نتایج بر اساس سه رویکرد اقتصادی، اجتماعی و فنی، بخش کشاورزی با بیشترین وزن، در اولویت اول قرار گرفت. وزن بخش کشاورزی در رویکردهای مذکور به ترتیب 851/0، 710/0 و 789/0 بدست آمد. در رویکرد زیست محیطی، بخش محیط زیست (تالاب هامون) به عنوان گزینه برتر با وزن 603/0 و بخش کشاورزی و شرب به ترتیب با وزن 364/0 و 033/0 در اولویت دوم و سوم قرار گرفتند. از اینرو پیشنهاد می گردد، با توجه به وضعیت معیشتی مردم سیستان و در اولویت قرار گرفتن بخش کشاورزی در 3 رویکرد مدیریتی (خصوصاً اقتصادی) مسئولان و دولتمردان بخش آب توجه ویژه ای به این بخش داشته باشند.
در جهان کنونی با توجه به افزایش جمعیت و تبدیل شهرها به اماکن صنعتی نیاز به یک سیستم مدیریتی به منظور تدوین اصول و راه کارهای مربوط به این توسعه احساس می گردد. از طرفی مدیریت شهری به عنوان بخشی از دانش مدیریت بایستی به مقوله زیست محیطی به عنوان یکی از مهمترین اجزائی تأثیر گذار در ساختار شهرها به منظور ایجاد مطلوبیت محیطی برای ساکنین توجه نماید. مقاله حاضر حاصل پژوهشی است با هدف اصلی بررسی عوامل مؤثر در تدوین راه کارهای مناسب و اثر بخش مقوله توسعه در حوزه مدیریت حاکم بر شهر که براساس روش تحقیق پیمایشی و با چارچوب قیاسی انجام یافته است. جمع آوری اطلاعات از طریق اسناد و مدارک، مشاهدات، مصاحبه و پرسش نامه با مقیاس لیکرت صورت گرفته است. جامعه آماری نیز ساکنین شهر تبریز با حجم نمونه 260 در نظر گرفته شده است. آزمون فرضیه ها استفاده از روش t-student بوده و یافته های تحقیق بیانگر این مهم است که نقش مدیریت شهری با برنامه ریزی اصولی و تأمین سرانه مناسب و ارائه آموزش های عمومی لازم و ایجاد مشارکت عمومی و توجه به توسعه آتی شهر در مقابله با اثرات سوء توسعه روزن افزون جمعیت و صنعتی شدن، موثر و حائز اهمیت است.
خدمات بیمارستانی موجب تولید پسماندهایی می شوند که بخشی از آن عفونی و خطرناک بوده و عدم مدیریت صحیح آنها می تواند خطرات جبران ناپذیری را به جامعه وارد سازد. آموزش کارکنان و اطلاعات در قالب فرآیند مدیریت دانش برای موفقیت جداسازی پسماندها ضروری است. به علت پیچیدگی موجود در دانش سازمانی، مدیریت آن امری مهم و در عین حال دشوار است. نگاه سیستمی کمک می کند تا بتوان مجموع این پیچیدگی ها را به نحوی مناسب مهار کرد. این پژوهش، به بررسی تاثیر مدیریت دانش بر مدیریت پسماندهای بیمارستانی با رویکرد دینامیکی و استفاده از تعامل های مرتبط و اثرگذار بر یکدیگر پرداخته است. این پژوهش، شامل سه حلقه بازخوردی است به نحوی که با افزایش تولید پسماندهای بیمارستانی و افزایش هزینه های امحا و دفع آن، فشار مسئولان در به کارگیری دانش و انتقال آن به پرسنل ذی ربط افزایش می یابد. اثر انتقال دانش و بازخوردهای حاصل از جداسازی علمی پسماندها باعث ارتقا و ثبات دانش کاربردی پرسنل در این زمینه می شود. در این رابطه، افزایش انگیزش پرسنل و آموزش های ضمن خدمت به آنان، بر سطح دانش کاربردی پرسنل اثر گذاشته و روند باثبات تری را در این باره سبب می شود.