این نوشتار با هدف بررسی دیدگاه «علی شریعتی» درباره ماهیت انسان و رابطه آن با دمکراسی انجام شده است. با توجه به اینکه شریعتی در زمانه خود یکی از روشن فکران دینی تأثیرگذار بر فضای معرفت شناختی جامعه بوده است، تحلیل های متفاوتی درباره آرای شریعتی، به ویژه دمکراسی در محافل علمی و آکادمیکی صورت گرفته است، به طوری که برخی صاحب نظران اظهار می کنند که شریعتی به دمکراسی چندان روی خوش نشان نداده و حتی مخالف آن بوده است و عده ای دیگر بر این باورند که وی اعتقاد به دمکراسی متعهدانه داشته است. از این رو در این مقاله با روش اسنادی از نوع منابع دست اول، ضمن تشریح دیدگاه ایشان درباره ماهیت و نقش انسان در فرایندها و ساختارهای اجتماعی به ویژه دمکراسی، با ارائه ادله و شواهدی از آثار شریعتی، برداشت های یادشده مورد نقد قرار گرفت و با توصیف دمکراسی کثرت گرایانه، آثار شریعتی با معیارهای دمکراسی در قالب نظریه «رابرت دال» تحلیل شد. بررسی ها نشان داد که شریعتی نه تنها با دمکراسی مخالفتی نداشته، بلکه قائل به دمکراسی کثرت گرایانه بوده است.
برای درک روشن تر نظریه قدرت در اسلام و منظر و مشروعیت آن باید به دیدگاههای شیعه و سنی درباره پایه های حکومت اسلامی با یادآوری عملکرد حکومتهای اولیه اسلامی پرداخته شود.
حضرت امام با تاثیرپذیری از مشرب فلسفی حکمت متعالیه، در تقابل با دو نظام سرمایه داری و کمونیستی توانستند نظامی را که عهده دار سعادت فردی و اجتماعی است، تحقق بخشند. با همین مبنا، حکومت اسلامی را تئوریزه کنند، و با حضور عینی مردم بر آن، جامه عمل بپوشانند. ای
تئوری اسلامگرایی که با یک تلقی حداکثری از دین به همراه قرائت ایدئولوژیگرای انقلابی در سال 57 به پیروزی انقلاب اسلامی ایران منجر شد، در قانون اساسی تجلّی یافت. همه فراکسیونهای فکری در این دستگاه، تنها به دنبال اجرای همین تئوری بودهاند و ازاینرو، اصلاحات به شکست انجامید. در فکر اسلامگراهای ما، خرد آگوستینی جای گرفته است که سقف عقل بشر را الاهیات میداند و با خرد نقاد که گوهر دنیای مدرن است، تفاوت ماهوی دارد.
در اندیشه و نگرش امام خمینی که نشأت گرفته از آیین حنیف و توحیدی اسلام است، مؤمنین هم امتی واحده محسوب می شوند و هم بر مبنای اقتضائات با توجه به سرنوشت مشترک خویش در چارچوب مرزهای اعتباری جغرافیایی (ملی) برای تحقق این سرنوشت مشترک، به جهت گیری اعتقادی، سیاسی و عملی واحدی نیاز دارند. با وجود چنین جهت گیری است که آنان با اعتصام به حبل الله می توانند به مقام خلافت الهی در زمین نائل شوند. بر این مبنا ما در این نوشتار در پی بررسی این مسئله هستیم که نگرش امام خمینی(ره) به وحدت ملی از چه بنیادهای سیاسی - عقلانی برخوردار است. با بررسی تحلیلی اندیشه های امام خمینی(ره) درمی یابیم که مسئله وحدت و انسجام ملی نیز چونان سایر گونه های وحدت و همبستگی بر مبنای الزامات سیاسی و اقتضائات محیطی، ضرورتی است که هم مبتنی بر شواهد و براهین عقلی است و هم مبتنی بر براهین شرعی است. در نتیجه امام خمینی نگاهی دو بعدی - عقلانی و وحیانی - به امر وحدت دارد. اما آنچه مورد بحث این نوشتار است، دلایل و براهین سیاسی - عقلانی وحدت و انسجام ملی در اندیشه بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران است. در این عرصه امام خمینی(ره) بر بداهت عقلی وحدت، اقتضای عقل سیاسی، وجود دشمن مشترک، توسعه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، اصل حفظ و تداوم انقلاب اسلامی و ارزش هایش و در نهایت طرح وحدت و انسجام ملی به مثابه یک راهبرد برای دست یافتن به آزادی، رهایی و پیروزی تأکید دارد.