فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۲٬۲۰۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
مراحل سلوک در یوگاسوتره، هشت مرحله و در منطق الطیر عطار هفت وادی است. سالک طریقت در هر دوی آنها ابتدا از شریعت، اخلاقیات شرعی و قواعد انضباطی آغاز می کند و به مراحل لطیف تر سلوک قدم می نهد و پس از عبور از این مراحل به نوعی یگانگی و به اصطلاح، «فنا» (در منطق الطیر) یا «سمادهی» (در مکتب یوگا) می رسد؛ با این تفاوت ساختاری که سالک عرفان اسلامی در پی وحدت با خداوند است اما سالک یوگایی در پی وحدت با خویشتن. این مقاله آموزه های عرفانی در یوگاسوتره ها و منطق الطیر را با تأکید بر وادی های هفت گانه و مراحل هشت گانة سلوک به صورت تلفیقی مورد بررسی و مقایسه قرار می دهد و اختلافات و اشتراکات آنها را بیان می کند.
خرقه سوزی در شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«خرقه پوشی» از جمله آیین ها و رسوم رایج تصوف است که گاه آدابی دیگر همچون «خرقه انداختن» یا «تخریق خرقه»، «خرقه از سر به درآوردن» و «خرقه از سر برکشیدن» را به همراه داشته است؛ «تخریق خرقه» بیشتر به هنگام وجد به ویژه در مراسم سماع صوفیانه رخ می داده است؛ «خرقه از سر به درآوردن» گاه از سر وجد بوده است و گاه برای زدودن کدورت میان دو صوفی، و «خرقه از سر برکشیدن» برای تنبیه صوفی خاطی در خانقاه ها رایج بوده است. به نظر می رسد «خرقه سوزی» نیز از جمله آدابی بوده که با «خرقه پوشی» ارتباط داشته است. اگرچه در منابع اصلی صوفیه و نیز پژوهش هایی که تاکنون در این زمینه انجام گرفته است، مطلبی قابل استناد به دست نیامده است، این اصطلاح در شعر عرفانی فارسی، از جمله اشعار عطار، سعدی، مولوی، قاسم انوار، فخر الدین عراقی و حافظ بازتابی نسبتاً گسترده دارد. در این مقاله کوشش شده است ضمن بررسی اجمالی خرقه و خرقه پوشی در اشعار عرفانی فارسی، به تحلیل و نقد «خرقه سوزی» به ویژه در اشعار عطار و حافظ پرداخته شود.
کمال انسان و انسان کامل در نظر شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در جست و جوی پاسخ مستدل و برهانی به پرسش های مطرح پیرامون کمال انسان و انسان کامل در عرفان اسلامی است؛ کمال انسان در چیست؟ انسان کامل کیست و چه ویژگی هایی دارد؟ این کمال چگونه تحقق می پذیرد و از کجا آغاز شده و به کجا می انجامد؟ در این باره از اشعار مثنوی گلشن راز شیخ محمود شبستری به عنوان الگوی کاربردی استفاده شده است. شیخ محمود شبستری با استفاده از مسئله حرکت به بیان مبحث تکامل می پردازد. به عقیده او حرکت بنیادی در هستی غیر قابل انکار است. در پی این حرکت همه چیز می خواهد به اصل خود بر گردد. در پایان همه هستی به تعادل می رسد و در نتیجه وحدت به جای کثرت می نشیند.
این حرکات شامل حرکت جوهری ، تجدد امثال ، و حرکت حُبّی بوده و در همه این حرکات انسان قافله سالار است که با نام های مختلف انسان کامل، ولی، امام و ... نمود می یابد و انسان تنها موجودی است که به غایت کمال که همان اتحاد با خداست دست می یابد. به عقیده شبستری کامل ترین انسان، پیامبر اکرم (ص) می باشد که هم ولی است و هم نبی؛ این سیر از ازل آغاز شده و تا ابد ادامه خواهد داشت و در تمام موجودات قرار دارد و همگی دنباله روی تکامل انسان اند،
جایگاه حضرت محمد(ص) در جهان بینی عرفانی نجم الدین رازی در کتاب «مرصاد العباد» و مقایسه آن با جهان بینی محی الدین بن عربی
حوزههای تخصصی:
نجم الدین رازی از عرفای معروف اوایل قرن هفتم هجری است. وی آثار متعددی درباره ی عرفان و تصو ف تالیف کرده است. مهمترین کتاب او مرصادالعباد من المبدا الی المعاد است. وی در این کتاب جهان بینی خود را درباره آفرینش جهان، آفرینش انسان و دیگر موجودات و عالم آخرت بیان کرده است. وی ضمن بیان این مسائل کلی، عقاید عرفانی خود را در زمینه سیر و سلوک مطرح کرده است.
جهان بینی عرفانی نجم الدین رازی در مورد خداوند و چگونگی آفرینش عالم و سرآغاز و نهایت آن همانند جهان بینی ابن عربی در فصوص الحکم و فتوحات المکیه است و پیامبر اکرم(ص) محور اصلی همه اندیشه ها و بحثهای اوست.
در بینش نجم الدین رازی، خداوند ابتدا عوالم روحانی و ملکوتی را خلق کرده است. وی با استناد به حدیث پیامبر(ص) که فرموده است: «اول ما خلق الله روحی» و یا «نوری»، معتقد است خداوند ابتدا روح و یا نور حضرت محمد(ص) را آفریده و از پرتو نور روح آن حضرت، ارواح پیامبران و ارواح موجودات و سپس عوالم ملکی یا ماد ی را خلق کرده است. وی اندیشه های عرفانی خود را در قالب تمثیل بیان می کند. در بینش او روح پاک محمـدی همانند قلمی است که خداوند با آن کلمات کتاب عالم خلقت را می نگارد.
در این مقاله، اندیشه های عرفانی- فلسفی نجم الدین دایه که در قالب تمثیل بیان شده، تحلیل و با اندیشه های ابن عربی مقایسه می شود.
نقطه و دایره در ادبیات عرفانی فارسی مطابق با مکتب ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
163 - 182
حوزههای تخصصی:
محیی الدین بن عربی با نگاه رمزی و استعاری خود به عناصر طبیعی و هندسی، زمینه ساز ظهور استعاره های وحدت وجودی در ادب فارسی شد. استعاره های دوگانه او که غالباً به ظهور کثرت از وحدت اشاره دارد، پس از وی به آثار شاعران و ادیبان عارف فارسی زبان راه یافت. نقطه و دایره یکی از این استعاره های دوگانه است که به تقابل و عینیت توأمان حق و خلق اشاره دارد. به این استعاره در آثار ابن عربی از وجوه گوناگون پرداخته می شود و ویژگی های متفاوتی از رابطه نقطه وحدت با دایره کثرت تبیین می گردد. گاه از ارتباط نقطه احدیت با نقاط محیط دایره ممکنات از طریق شعاع های اسماء الهی سخن می رود، زمانی به حلقوی بودن ساختار دایره و یکسان بودن ابتدا و انتهای آن در معنی قوس نزول و صعود اشاره می شود و گاهی ضمن کاربرد استعاره نقطه آتش گردان، تجدد امثال تبیین می گردد. این نوع نگاه، پس از ابن عربی درآثار ادیبان عارفی نظیر حمویه، عراقی، نسفی، شبستری، مغربی، نعمت الله ولی، داعی شیرازی و نیز شارحان فصوص الحکم گاه به همان شکل مستعمل و گاه همراه با وجوه شباهت جدید به کار رفته است. روش تحقیق، کتابخانه ای و برمبنای آثار شاعران و نویسندگان یادشده بوده است.
بررسی و تحلیل «هفت بزم انوشیروان» در شاهنامه به عنوان نمودی از «مجلس گویی» در ایران پیش از اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجلس گویی یکی از گونه های سخنوری است که در کارنامه فرهنگی ایرانیان برگ و باری چشمگیر داشته است. با درنگی در منابع و متون کهن می توان رگه هایی از این کارکرد فرهنگی را در دوره های گوناگون باز جست. شاهنامه فردوسی؛ بویژه بخش تاریخی آن که بر منابع پیش از اسلام تکیه دارد، در لا به لای رویداد ها و روایات عصر ساسانی که بیش و کم رنگ و بوی سیاسی دارد، دریچه ای به فضاهای فکری و فرهنگی آن عصر می گشاید و از چگونگی اندیشه های جاری آن روزگار خبر می دهد. مسائلی چون هستی شناسی، پرسش های کلامی، ارزش سخن و سخنوری، آداب و آیین سخن گفتن، شیوه های ملک داری، حقوق اجتماعی مردم، نقش پادشاه و دین و دولت، بخشی از آن موضوعات است. این مطالب در چارچوب و با سازو کاری مطرح شده است که با روش مجلس گویی در دوره اسلامی شباهت نزدیک دارد. یکی از برجسته ترین نمونه ها «هفت بزم نوشروانی» است. در این مجالس که با حضور پادشاه تشکیل می شد؛ بزرگمهر به طرح مسائلی حکمت آمیز پرداخته است که پرسش و پاسخ در آن پر رنگ تر از گونه های دیگر سخنوری است. این نوشتار در پی بررسی و تحلیل هفت بزم انوشیروان به عنوان نمونه ای از مجلس گویی در ایران پیش از اسلام است که بر پایه روایت شاهنامه سامان می یابد.
سوررئالیسم در حکایت های صوفیانه (معرفی یک نوع روایی کهن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با ادامه دادن بحث ناتمام تزوتان تودورف در تقسیمبندی انواع داستانهای فراواقعی در ادبیات غرب آغاز می شود و در ابتدا میکوشد با اتساع ایده تودورف و با استفاده از ملاک های طبقهبندی او، ژانر داستان سوررئالیستی و نظریه داستان سوررئالیستی را- در معنای عام و کلی آن- به عنوان یکی از انواع فراواقعی معرفی و تشریح کند. پس از تعریف داستان یا روایت سوررئالیستی- به معنای عام- نگارندگان با این فرضیه که نظریة داستان سوررئالیستی نظریهای کهن است و در مورد شماری از حکایتهای منثور عرفانی ما نیز صدق می کند، برگزیده ای از این حکایتها را در کنار آثار متأخری که نامبردار به داستان های سوررئالیستی اند، به لحاظ عناصر و اجزاء و کلیت فضا تحلیل می کنند؛ تا سرانجام نشان دهند آثار سوررئالیستی در غرب و شرق و از زمان کهن تاکنون، بر اساس نظریه یکسان شکل گرفته و در اجزاء نیز قابل قیاس اند.
سکوت اخلاقی و عرفانی در مثنوی
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو درصدد پاسخ به این مسئله است که بین سکوت اخلاقی و عرفانی چه تفاوت هایی وجود دارد و ابعاد و اقسام سکوت عارفانه کدام است. همچنین کوشیده ایم پس از واژه پژوهی «سکوت» در گستره اخلاق و عرفان، علل و کارکردهای سکوت اخلاقی را برشماریم و در ادامه، ضمن تقسیم روشمند اقسام سکوت در ساحتِ حالات و مقامات مختلفِ عارف، به مقتضیات هریک از آنها پرداخته، نمونه هایی در مثنوی بیابیم.
آموزش دستور زبان فارسی در دانشگاه، چالش ها و راهکارها
حوزههای تخصصی:
بررسی مشکلات آموزش واحد درسی «دستور زبان فارسی 1» در دانشکده های گوناگون بیانگر وجود معضلاتی در تدریس این واحد درسی است که می توان آن را در دو سطحِ منابع انسانی و منابع درسی بررسی کرد. بحث منابع انسانی به دو متغیّر یعنی مدرس و دانشجو اختصاص می یابد. بدیهی است که پاسخ معضلات این حوزه را باید خارج از واحد درسی دستور زبان بررسی کرد. بحث منابع درسی، متضمّن بررسی معضلات متون درسی دانشگاهی است که به باور نگارنده، ایراد اساسی آن، اختلاف اصطلاحات درسی و شیوة آموزش در این متون در مقایسه با منابع درسی دورة متوسطة عمومی است.
نگارش این مقاله کوششی است در پاسخ به معضلات متون درسی «دستور زبان فارسی» در دانشگاه ها که در حیطة واحد درسی «دستور زبان فارسی» قابل بررسی و اصلاح است. این معضل از راه های بررسی مشکلات کتاب های درسی دورة متوسطة عمومی و کتاب های دانشگاهی، پیدا کردن موارد اختلاف و ارایه شیوة واحد، حل شدنی است. از این رو، هدف این مقاله، دستیابی به طرحی برای هماهنگ سازی اصطلاحات دستوری و ارایة شیوه ای واحد در تبیین مفاهیم دستور زبان فارسی با تکیه بر کاربرد در فراگیری متون ادب فارسی است.
عطار، روح بود و سنایی دو چشم او
منبع:
تابستان ۱۳۸۶ شماره ۵۲
حوزههای تخصصی:
پیوند اسطوره و عرفان؛ برداشت های عرفانی سهروردی از شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سهروردی از جمله عارفان علاقه مند به حکمت ایران باستان است که در آثار خود به عناصر و شخصیّت های اساطیری ایران بسیار اشاره کرده است. وی از برخی از شخصیّت های اساطیری، مانند «سیمرغ»، «زال»، «رستم» و «اسفندیار» و سرگذشت آنان برداشت های عرفانی کرده و هر یک را نمادی برای بیان حقایق فلسفی و عرفانی خود قرار داده است. در نوشتار حاضر به بررسی مفهوم «خورنه» (فّر)، ارتباط آن با نور محمّدی و سکینه، و یکی شدن این دو مفهوم در اندیشه های سهروردی پرداخته شده است؛ همچنین برخی شخصیّت ها و عناصر حماسی و اساطیری که در آثار رمزی سهروردی صورت عرفانی به خود گرفته اند و سرگذشت آنها تأویل ها و تفسیرهایی به همراه داشته است، بررسی شده اند.
نمادهای جانوری نفس در متون عرفانی با تکیه بر آثار سنایی، عطّار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نفسدر عرفان اسلامییکی از مهم ترین و پیچیده ترین مباحث به شمار می رود. در کتاب های عرفانی، یکی از وظایف مهمّ سالک، در اختیار گرفتن زمام نفس دانسته شده است و سالک تا زمانی که گرفتار نفس است، نمی تواند به پایه های عالی کمال نائل آید. این نفس، خصلت های بسیار گوناگونی دارد و در وجود هر کس با توجّه به استعداد او، به گونه ای جدید خودنمایی می کند. نفس در ادبیّات عرفانی گاهی تجسّم و تجسّد یافته است و بر اساس خصلتی که مورد نظر نویسنده یا شاعر بوده، آن را به شکلی نشان داده اند. گاهی برای آن صورت حیوانی تصوّر کرده اند و برخی حیوانات را (با توجّه به ویژگی های آنها) نماد نفس قرار داده اند. در مقدّمة مقالة حاضر، به تعریف گذرا از دو اصطلاح مهمّ این تحقیق، یعنی نماد و نفسپرداخته شده است و در ادامه، ابتدا جانورانی جستجو شده که شاعران مورد بحث، آنها را به عنوان نماد نفس به کار برده اند و پس از آن تا حدّ امکان به این امر پرداخته شده است که چرا شاعران مذکور، یک جانور را نماد یکی از خصلت های نفس قرار داده اند. هدف این تحقیق روشن کردن یکی از جنبه های بسیار متنوّع، یعنی تجلّی نفس در ادبیّات فارسی است. در این تحقیق، از روش تحلیل توصیفی بهره برده شده است.
تحلیل شخصیت بایزید در مقالات شمس
حوزههای تخصصی:
بی تردید یکی از نامورترین چهره های عرفان ایرانی- اسلامی، بایزید بسطامی است که به دلیل نوع نگاه، حالات و مقاماتِ ممتاز متمایز و به ویژه اقوال خاص و متفاوت، از حرمت و احترامی درخور و شگفت بهره ور بوده است و همواره ارادت و محبت ویژه ای را از جانب صوفیان و بزرگان فرهنگ عرفانی نصیب خود ساخته است که حجم عظیم گفته ها و حکایات و اقوال مرتبط با او در متون صوفیانه، گواه این جایگاه ممتاز است.
در میان همه این حرمت ها و احترام ها، گه گاه به برخوردهایی از نوعی دیگر در باب شخص و شخصیت بایزید برمی خوریم که از جهات بسیار قابل تأمل و توجّه است که یکی از آنها، نوع نگاه دیگرگون و خاص شمس تبریزی است. شمس از همان لحظه نخست ظهور عامش در تاریخ فرهنگی – عرفانی زبان فارسی (ملاقات با مولوی)، خود را درگیر معمای وجودی بایزید می بیند و تا آخرین ایام غیبتش نیز آن را از یاد نمی برد و هیچ گاه در برابر جریان غالب بایزیدستایی، سر تسلیم فرونمی آورد و در مدتِ کوتاهِ نکته گویی هایش با حدّت و شدت، احوال و اقوال و افعال بایزید را مورد چند و چون قرار می دهد و در نهایت با نقد کرده ها و گفته های بایزید، جایگاهش را به شدت به چالش می کشد و فرومی اندازد.
این مقاله تبیین و طبقه بندی و تحلیل دیدگاه های شمس تبریزی درباره بایزید بسطامی است، با تأکید بر این نکته که مولانا در این باب – علی رغم ارادت شیفته وارش - تابع شمس تبریزی نیست.
سبع المثانی، تمام ناتمام مثنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شیخ نجیب الدین رضا تبریزی شاعر و عارف عصر صفوی، یکی از اقطاب ذهبیه و صاحب مثنوی بلند «سبع المثانی» می باشد. این کتاب که حجمی تقریبا معادل تمامی شش دفتر مثنوی مولوی دارد، به عنوان دفتر هفتم مثنوی نام گرفته است. این اثر از جهت اشتمال بر اطلاعات گسترده پیرامون عصر و نسل مولف و نیز خود او در حوزه های مختلف اجتماعی، اعتقادی و عرفانی درون و برون سلسله ذهبیه بسیار حایز اهمیت بوده، به طوری که می توان آن را «دایره المعارف عصر صفوی» خصوصا در موضوع عرفان و تصوف محسوب نمود. آنچه بیشترین حجم این مثنوی را به خود اختصاص داده، داستان «شاهروان معتبر» است که به روشنی حاکی از قصد مولف در اتمام داستان ناتمام مثنوی در حکایت «شهزادگان» می باشد. مولف در این اثر به حالات مولوی و نیز کم و کیف مثنوی او توجه فراوان نشان داده که اهتمام وی در تشبه جستن به این امور به وضوح در آن مشهود است.
از حال تا قال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرداختن به زبان زیبا و گیرای آثار صوفیانه مستلزم آگاهی از سیر تکوینی این آثار و روند به قال درآمدن احوال آنهاست. به این معنی که آنها از چه زمانی مسایل و احوال عمیق عاطفی و روحانی خود را بیان کرده و آن را به عرصه ذوق، شعر، خیال و سرانجام به کتابت درآورده اند. به بیان بهتر، در بررسی ادبیات تصوف ابتدا با تاثرات حالی از اشعار غیر عرفانی، ساده و قابل حفظ روبه روییم که بیشتر در مجالس سماع صوفیه روی می دهد و این تاثرات کم کم به سماع با اشعاری که مفاهیم مبهم و غیر صریح، که نیاز به تاویلات رمزگرایانه عرفانی دارد، می انجامد. در ادامه این روند، تجربه های شعر عرفانی فارسی صورت گرفته است و در گام های بعدی، عرفا به دلایلی همچون تربیت مریدان، ثبت و ضبط احوال و افکار خود، حفظ مکتب و طریقه شیخ و مسایلی اینچنین، اشعاری سروده و یا به تالیف و تصنیف رو آورده اند.
حدیث قبا در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که قرآن و احادیث نبوی دو خاستگاه اصیل معارف عرفان اسلامی هستند، اهل طریقت برای دست یافتن به مطالب بلند، در باطن آن ها غور کرده اند و افزون بر آن دو، با تأمل در احادیث قدسی منقول از نبی اکرم (ص) به معارف والایی دست یافته اند. یکی از آن احادیث، حدیث قدسی قبا است. در متون عرفانی به روایت از پیامبر روایت شده است: «اولیائی تحت قبائی لایعرفهم غیری.» از آن رهگذر که نسبت دادن حدیث به پیامبر (ص) از اهمیت حدیث شناسانه والایی برخوردار است، می طلبد در یکایک احادیث مروی از رسول خدا (ص) تأمل، و در صحت وسقم آن ها کنکاش شود و صحیح از ناصحیح آن تمایز صورت گیرد. حدیث قدسی قبا یکی از ده ها سخنانی است که با عنوان حدیث قدسی در متون عرفانی جا خوش کرده است؛ درحالی که اثری از آن در مصادر حدیثی تشیع و تسنن یافت نمی شود. این خود دستمایه ای برای تحقیق در صحت و عدم صحت صدور آن از زبان پیامبر (ص) شده است. با توجه به استنباط عرفا از آیه های قرآن و زایش حدیث، و با توجه به اصحاب سر که در شأنشان خبر وارد شده است، فرصت می یابیم که قائل شویم این سخن از خبر رسول خدا نشئت یافته و سخنی عارفانه است، نه حدیث قدسی.
نظام داستان پردازی در حکایت های کوتاه کشف المحجوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به شناخت بهتر بخشی از ادبیات داستانی گذشته فارسی می پردازد؛ بخشی که در متون عرفانی بازتاب یافته و از ویژگی ایجاز و سادگی بیان برخوردار است. هدف آن نیز تشریح و تبیین ساختار روایی حکایت های کوتاه کشف المحجوب هجویری است. برای این منظور، 160 حکایت کوتاه از این کتاب انتخاب شد. سپس، با درنظر گرفتن ویژگی های داستان های مینی مالیستی، میزان توجه هجویری به عناصر داستانی در حکایت پردازی، مورد بررسی قرار گرفت. در این نوشتار، شیوه هجویری در داستان گویی، شخصیت پردازی، صحنه پردازی، انتخاب زاویه دید، ایجاد گفت و گو، لحن، درون مایه و... بررسی و تحلیل شده است.
این پژوهش نشان می دهد که در بسیاری از حکایت های کوتاه عرفانی کشف المحجوب، می توان ویژگی هایی را یافت که با ویژگی های سبک مینی مالیسم معاصر همخوانی دارد. گزینش لحظه ای خاص از هر موقعیت و روایتِ بُرشی از آن لحظه، طرح ساده، ایجاز و کوتاهی روایت، محدودیت صحنه پردازی، کم بودن تعداد شخصیت ها، محدودیت تعداد وقایع، روایت به زبان ساده و پرهیز از عبارت پردازی، از جمله این ویژگی هاست.
فنا از دیدگاه ابن عربی و ارتباط آن با معرفت نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن عربی درباره فنا دیدگاهی هستی شناسانه دارد که براساس آن همه چیز فانی است و حقیقتی جز حق تعالی وجود ندارد. از این رو هر قولی درباره فنای در حق تعالی که لازمه آن اثبات وجودی درمقابل وجود خداوند است شرک است، زیرا لازمه آن، قبول وجود برای سالک است که در انتهای سلوک، فانی می شود. از نظر وی، حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» بیانگر این است که حقیقت نفس آدمی چیزی جز خداوند تعالی نیست و اگر کسی بر آن باشد که به غیر از خداوند واقعیتی هست، خواه مستقل یا وابسته به خدا و خواه از وجود خود یا از فنای خود فانی شده باشد، بوی از معرفت نفس به مشامش نرسیده است، زیرا کسی که موجودی غیرحق را ممکن بداند که قایم به حق و فانی در او باشد و فنایش نیز فانی در فنا باشد، گرفتار شرکی بعد از شرک می شود و راهی به معرفت نفس نخواهد یافت، مشرکی است که نه خدای را شناخته است و نه خود را.