فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۱٬۰۱۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
بررسی گونه های شعر پایداری در ادبیات معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
115 - 146
حوزههای تخصصی:
شعر پایداری یکی از مهمترین جریان های ادبی دوره صد ساله معاصر ایران است و کمتر شاعر و نویسنده ای را می توان یافت که در این زمینه قلم نزده است. همین گستردگی شاعران و مخاطبان با افکار و عقاید مختلف، سبب شده که شعر پایداری مباحث زیادی را دربرگیرد؛ یعنی از اشعار بیداری، اعتراض و کارگری دوره مشروطه گرفته تا اشعار چریکی، انتظار، اشعار اعتراضی، کارگری، اشعار دوره دفاع مقدس، بعد از دفاع مقدس، اشعار مربوط به انتفاضه و قدس، اشعار آیینی و عاشورایی و ... عصر حاضر را دربرمی گیرد؛ از این رو، مقاله حاضر قصد دارد زیرمجموعه های جریان شعر پایداری را در دوره معاصر به تفکیک دوره های تاریخی (مشروطه، پهلوی و انقلاب اسلامی) مورد بررسی قرار دهد و سپس مضامین هر کدام از آن ها را بیان نماید تا بدین صورت تحلیلی جامع در مورد جریان شعر پایداری به دست دهد و معلوم شود این نوع ادبی وجه غالب جریان های شعری دوره معاصر ایران را تشکیل می دهد.
آغاز رمان جنگ
آرش کمانگیر
شاعران ولایی برگزیده در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش سعی شده است تا اهمیت مدح و رثای ائمه اطهار (علیهم السلام) به خصوص امام حسین (علیه السلام) در شعر فارسی، مورد بررسی قرار گیرد. به همین منظور، شاعران عاشورایی سرا را به سه دسته تقسیم نموده ایم: دسته اول، شاعران متقدم هستند که از قرن 4 ه.ق، یعنی از زمان «کسایی مروزی»، به مداحی اهل بیت پرداخته اند. دسته دوم، شاعران متاخر و بیشتر مربوط به قرن های 10 تا 12 هستند. دسته سوم، شاعران معاصر هستند که ارادت خود را به آستان مقدس اهل بیت عصمت و طهارت ابراز داشته اند. بر این اساس در می یابیم که در همه ادوار تاریخی، شاعران فارسی زبان به ادبیات ولایی توجه داشته اند؛ به گونه ای که ایران را می توانیم کانون مکتب شعر ولایی بدانیم
بررسی «خواننده نهفته در متن» در سه داستان ادب پایداری از احمد اکبرپور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های تحلیل آثار پدید آمده در گستره ادبیات پایداری کودک، بررسی خواننده نهفته در این آثار است. چمبرز بر این باور است که برای بازشناخت این خواننده، نیازمند روشی هستیم که در داستان های کودک و نوجوان، کودک را در مقام «خواننده» به رسمیت شناسد. با توجه به اهمیت این رویکرد و تازگی آن در مطالعه ادبیات کودک ایران، در این پژوهش کوشش شده تا سه اثر داستانی احمد اکبرپور در گستره ادب پایداری (اگر من خلبان بودم، شب به خیر فرمانده و قاب آسمانی) بر پایه دیدگاه چمبرز بررسی شود. چمبرز روش پیشنهادی خود را برای بررسی نگرش نویسنده به خواننده نهفته در متن، در چهار محور عرضه می کند: سبک نوشته، زاویه دید، طرفداری و شکاف های گویا. به کمک این چارچوب، می توان به چند نکته محوری زیر پی برد: ویژگی های خواننده نهفته در آثار یاد شده، نگرش آگاهانه یا ناآگاهانه نویسنده به کودک و نوجوان (کودک به عنوان بزرگسالی ناقص یا مانند موجودی با کیستی و زیست جهان مستقل) و سرانجام، دلایل مورد توجه قرار گرفتن برخی آثار از سوی مخاطبان. یافته های پژوهش نشان داد که این نویسنده کوشیده است تا با نزدیک شدن به دنیای متفاوت کودکی، تجربه هایی تازه از جنگ و دفاع مقدس به تصویر بکشد و با شرکت دادن کودکان در حوادث داستان و همراه شدن با آنان، فضایی فراهم آورد که کودک خود را تا حدی در آفرینش داستان سهیم بداند این مخاطب حتی می تواند در حوادث مربوط به جنگ نقشی تاثیرگذار داشته باشد.
بررسی چند روایت از نبرد ایرانیان با دیوهای مازندران در متون پهلوانی پس از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از داستان های مشهور شاهنامهرفتن رستم به مازندران برای رهایی کاووس و سپاهیانش است که با کشته شدن دیو سپید، رهایی کاووس از بند او و واگذاری مازندران به اولاد پایان می یابد. این داستان، که به «هفت خان رستم» نیز اشتهار دارد، نفوذ بسیاری در شماری از منظومه های پهلوانی، طومارهای نقالی و روایت های شفاهی/مردمی شاهنامهداشته است. اثرپذیری این دسته آثار از روایت نبرد رستم با دیوان مازندران به دوگونه است: نخست، در بسیاری از این متون، روایات گوناگونی از رفتن رستم به مازندران و نبرد او با دیو سپید آمده یا اشاره های بسیاری بدان شده است. دوم، در برخی متون حماسی ایران، خواه منظوم و خواه منثور، شماری دیوان و پتیارگان از نژاد دیو سپید حضور دارند که هریک از آنها، پس از آگاهی از نژاد خود و چگونگی کشته شدن آن دیو، به کین خواهی از رستم یا یکی از پهلوانان خاندان او می پردازند، اما در همه این داستان ها ناکام می مانند و در نبرد با پهلوان کشته می شوند. اگرچه این دسته روایات در بیشتر متون منثور عامیانه ایران به اختصار آمده است، اما در شماری از متون، مانند شبرنگ نامه، شهریارنامهو برزونامه جدیدبا تفصیل بیشتری بیان شده است. در این مقاله، نخست به بررسی این دسته روایات در متون منظوم پهلوانی پس از شاهنامهمی پردازیم. سپس، مضامین مشترک این داستان ها یا موارد اختلاف آنها را با روایت شاهنامهبررسی می کنیم.
بررسی دلایل برتری شاهنامه بر گشتاسپ نامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
زن در داستان های جنگ
بررسی تطبیقی اسطوره ایرج و قصه یوسف (ع)
حوزههای تخصصی:
در خوانِش های دوباره و نوین از روایت های تاریخی و اساطیری، گاه با شباهت های بنیادین و انکارناپذیری روبرو می شویم که می تواند همسانی برخی از کهن الگوها را در شکل دهی به ساختارِ اندیشه های انسانی، گوشزد کند؛ از جمله این داستان ها، روایتِ ایرانی زندگی ایرج و روایت عبری یوسف (ع) است؛ اگرچه در روایات کهن، داستان ایرج نیز به عنوان متنی مذهبی و مقدّس قابل اعتنا بوده است؛ امروزه، از آن بیشتر به عنوان متنی اسطوره ای حماسی یاد می شود؛ در مقابل، داستان یوسف از همان نخستین روایت در تورات، وجهه مذهبی داشته و این ویژگی را در روایات مسیحی و اسلامی نیز حفظ کرده است.
مقالة حاضر، تحلیلی تطبیقی دربارة ساختار و محتوای داستان ایرج و قصه یوسف است و سعی دارد ضمن واکاویِ بن مایه های کهن این دو روایت، به جنبه های مختلف و شباهت های قابل اعتنای آنها بپردازد و در این مسیر روایت عبرانی داستان یوسف را با روایت قرآنی و اسلامی مقایسه کرده و مطالعه ای تطبیقی را در آن باره، سامان داده است.
سرگذشت رستم و سهراب به روایت منداییان
حوزههای تخصصی:
بیژن نامه
منبع:
فرهنگ ۱۳۷۴ شماره ۱۶
حوزههای تخصصی:
سنّت قصه پردازی و موقعیّت گوسانها در نقل روایات پهلوانی
حوزههای تخصصی:
وجود نام های مشترک و روایت های همانند در اوستا و حماسه های هند نشان از قدمت داستان های اساطیری و حماسی ایران، دست کم از زمان همراهی و همزیستی اقوام هند و ایرانی، یعنی بیش از دو هزار سال پیش از میلاد مسیح دارد. برخی نشانه ها از نوع جانوران شگفت، پرندگان خارق العاده و روایتهای مختلف از اسطورة دموزی واینانا، نماینده مشترکاتی با اقوام هند و اروپایی و ساکنان بین النهرین است. اشاره های هرودوت، کتزیاس و گزنفون در کتابها و گزارشهای خارس میتیلینی بارسالار اسکندر حکایت دارد که داستانهای دینی، پهلوانی و غنایی در مراکز فرهنگی و گنجینه های شاهان ایرانی نگهداری شده است.
روایتهای دیگری چون داستان رستم و سهراب، به آسمان رفتن کاوس نیز نشان از نقلهایی دارد که گوسانهای قصه پرداز در مناطق مختلف شاید با اندکی تغییر، غالباً به صورت منظوم و با آواز می خوانده اند. این روایتها که بیشتر تمثیل های غنایی پهلوانی است. در شاهنامه نیز در داستان خسروپرویز و باربد نمونه هایی دارد.
گوسانها با این که از میان تودة مردم برخاسته و بیشتر برای آنها روایت پردازی می کرده اند در میان برجستگان و حکومتگران هم از موقعیتی خاص برخوردار بوده و غالباً به مجالس آنان رفت و آمد داشته اند. در این گفتار کوشش شده است تا به اهمیت این روایتگران بدیهه سرا اشاره شود و مقام و موقعیّت آنان در جامعه مشخّص گردد.
رزم نامة کنیزک (حماسه ای به زبان گورانی و روایتی از یادگار زریران)
حوزههای تخصصی:
رزم نامه کنیزک حماسه ای ملی و روایتی از یادگار زریران است. این حماسه بخشی از دستنویس منظومه هفت لشکر به زبان گورانی و بازتابی از یک نوعِ ادبی شاهنامه سرایی در غرب ایران است. ساختار رزم نامه و رویکرد نمایشی آن در دو نگاه یادآور یادگار زریران است. در نگاهی جزیی، بخش میانی رزم نامه دقیقاً روایتی از یادگار زریران پهلویست که در آن زردشتی زدایی و نام گردانی صورت گرفته است. در این بررسی رزم نامه در مقایسه با شاهنامه و غررالسیر به یادگار زریران پهلوی نزدیک تر است. در نگاه کلی رزم نامه یادآور سه داستان گشتاسپ و ارجاسپ، اسفندیار و ارجاسپ، و هفت خان اسفندیار است که می توان آن را یادگار زریران پارتی نامید. در این بررسی یادگار زریران پارتی در انتقال به خدای نامه و شاهنامه ابومنصوری ساختار اصلی خود را از دست داده، اما رزم نامه کنیزک این ساختار پارتی را حفظ کرده است. بنابراین باتوجه به رزم نامه می توان بصورت نخستین و کامل یادگار زریران پارتی دست یافت.