فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۵٬۶۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
در روانشناسی تحلیلی یونگ، آنیما مجموعه ناخودآگاهی است که منشأ بسیار دوری دارد و نمونه نوعی همه تجارب اجدادی بشر در باب موجود مؤنث و باقی مانده همه احساسات و تأثّرات حاصل آمده از زن و نظام سازش یابی روانی است که به میراث رسیده است. این پژوهش بر آن است تا با تکیه بر جلوهها و کارکردهای کهن الگوی آنیما، همچنین ویژگی های نهادینه در این بخش از روان، اشعار اخوان ثالث را به گونهای دقیقتر مورد کند وکاو قرار دهد. از آنجا که دوقطبی بودن، خاصیت ذاتی کهن الگوها است، در اشعار اخوان ثالث نیز میتوان بسیاری از کارکردها و فرافکنیهای مثبت و منفی آنیما را بررسی نمود و تحت تأثیر این کارکرد دوگانه، دیدگاه اخوان را نسبت به جامعه و محیط پیرامونش بخوبی توصیف کرد.
دیدگاه های اخلاقی و تربیتی در شعر وحشی بافقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعلیم و تربیت یکی از برجسته ترین درونمایه ها و اغراض شعر فارسی است. این نوع ادبی، بیش از دیگر انواع، ذهن و زبان شاعران و سخنوران ادب فارسی را به خود مشغول کرده است. وحشی بافقی علیرغم اینکه شاعری وقوع پرداز بوده و عنصر غالب اشعار او عشق است ولی بخش عمده ای از ابیات و اشعار خود را چه در خلد برین که اثری تعلیمی اخلاقی است و چه در دیگر منظومه ها و قالبهای شعری اش به موضوع تعلیم و تربیت اختصاص داده است. او مدتی به مکتب داری اشتغال داشته و پاره ای از موازین و شیوه های تعلیم و تربیت که در نظر مربیان امروزی این فن نیز پذیرفته شده است در اشعارش انعکاس یافته است. مهمتر از آن، تبیین مفاهیم و فضایل دینی و اخلاقی چون قناعت، جود و بخشش، عدل و انصاف و تحسین آنها و تشریح رذایل اخلاقی چون تظاهر، کبر، حرص و حسد و تحذیر از آنها، از جمله موضوعاتی است که جنبه تعلیمی و اخلاقی شعر او را برجسته کرده است. در میان مفاهیم اخلاقی و ارزشی، مباحثی نه چندان دلپسند چون تن دادن به حقارت و ذلت نیز در شعر او به چشم می خورد که شاید این امر بیشتر ناشی از پیروی او از سنن ادبی رایج در شعر فارسی باشد. این مقاله بر آن است که دیدگاه های اخلاقی و تربیتی وحشی را با استناد به اشعار وی بررسی و ارزیابی کند و بسامد آنها را به شکل جدول و نمودار بر اساس روش تحلیل آماری نشان دهد.
شگردهای داستان پردازی در بوستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از راههای شناخت ادبیات داستانی سنّتی فارسی, بررسی آن با شیوه های علمی جدید و اعمال تحلیل های ساختارگرایانه بر روی متون روایی است. نتیجة کار بست چنین شیوه هایی, علاوه بر احیای سنّت های داستانی قدیم, به شناخت هر چه بیشتر ساختار روایی متون و کشف شگردهای اصلی داستان پردازی نویسندگان و تبیین نقاط قوت و ضعف آثار آنها منجر می¬شود.در مورد لفظ و معنای اشعار سعدی, شارحان و محقّقان مباحث فراوانی مطرح کرده اند اما دربارة تکنیک داستان پردازی او کمتر مطلب در خور توجهی یافت می شود. این مقاله کوشیده است تا نخست همة حکایات بوستان را با توجه به تعاریف مشخص و کمّی, بررسی نماید. آنگاه با عنایت به عنصر تشکیل دهندة ساختار حکایات (اعم از تعداد حوادث, تعداد اشخاص, نتیجه گیری پایان حکایات و ... ) به تفکیک و طبقه بندی آنها بپردارد. با اعمال شیوه ای که به تسامح می توان آن را "ریخت شناسی" نامید, پنج الگوی روایی حاصل شده است که غالب حکایات سعدی در این الگوهای پنجگانه جای می گیرد و سعدی با توجه به کلیشه های روایی مضبوط در ذهن خود, به تکمیل و تتمیم حکایات و گاه گسترش و تجدید آنها دست زده است.بحث در جنسیت اشخاص, طبقة اجتماعی اشخاص, کم و کیف حضور اشخاص, شخصیت های واقعی و تمثیلی, نقد شیوه های روایت و انواع گفت و گو در بوستان سعدی, از دیگر مطالبی است که در این مقاله مورد توجّه قرار گرفته است.
فرهنگ عمومی و ارتباطات اجتماعی ایرانیان از نگاه سفرنامه نویسان اروپایی در دوران قاجاریه و پهلوی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشش بر آن است که فرهنگ عمومی و ارتباطات اجتماعی ایرانیان، که رفتارهای فراوانی مبتنی بر فرهنگ عمومی را در خود دارد، از نگاه سفرنامه نویسان اروپایی که در دوره های قاجار و پهلوی به ایران سفر کرده اند، بررسی شود.
در ابتدا، به اهمیت این دو دوره در تاریخ معاصر ایران پرداخته می شود، سپس به تاریخچة کوتاهی از سیروسیاحت در ایران اشاره می شود. بخش بعدی نیز به سفرنامه ها و سفرنامه نویسان اروپایی دورة قاجار و بررسی نظرات آنان اختصاص دارد. ضمناً با توجه به نقش اساسی زبان و ادبیات فارسی در فرهنگ عمومی ایرانیان بخشی مستقل به این موضوع می پردازد.
در واپسین بخش نیز، با بررسی اجمالی عصر پهلوی، دیدگاه ها و نظرات سفرنامه نویسان دربارة فرهنگ عمومی و ارتباطات اجتماعی ایرانیان بررسی می شود. نتیجه گیری و جمع بندی مباحث طرح شده هم در انتهای مقاله آمده است.
دیده شب زنده دار (نگاهی به جلوه شبنم در غزل فارسی از دیدگاه نماد گرایی و زیبایی شناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شبنم یا قطره های آبی که شبها بر گل و گیاه می نشیند، یکی از سازه های زبانی در ساختار غزل به حساب می آید که علاوه بر معنای قاموسی و متعارف خود در هزاره تحول و تغییر اندیشه ها و سبکها، جای خود را بخوبی یافته و در مفاهیم هنری و مضامین فراقاموسی و مستعار، دستمایه ای برای آفرینش جلوه های نمادین و خلق درون مایه های اخلاقی و عرفانی گشته است؛ به گونه ای که در آثار گویندگان ایرانی، این موجود خرد و درخشنده توانسته است بار معنایی گرانی را بر دوش کشد و در شعر شاعرانی نازک اندیش چون حافظ و صائب و پیروان سبک اصفهانی، اندیشه های باریک را با سبک عارفانه و عاشقانه در آیینه شفاف خود جلوه گر سازد.
فرایند شکل گیری پسوندهای مصدر و اسم مصدر در فارسی میانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به فرآیند شکل گیری دو گونه پسوند سازنده اسم مصدر در فارسی میانه، یعنی -išn و -išt و نیز پسوند سازنده مصدر، یعنی -dan-/tan پرداخته می شود. نگاه تاریخی و خاستگاه یکسان امکان می دهد که به دو پسوند -išn و -tan-/dan هم زمان پرداخته شود. هم چنین، نیم نگاهی هم به عنصر «ـ شن» در برخی از واژه های فارسی نو مانند «پاداشن» خواهیم داشت.
داستان چیست؟
ترانه سرایی در ایرانِ پس از پیروزی انقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترانه کلامی آهنگین و مخیّل با درون مایه ای عاطفی است که به زبان ساده و عمومی سروده می شود و قابلیت زیادی برای همراهی با موسیقی دارد. ترانه ها جزئی از ادبیات عامه شمرده می شوند و به علّت اینکه ظرفیت زیادی برای طرح مسائل گوناگون دارند، امروزه در نقش یک رسانه ی عمومی ظاهر شده اند و کارکردهای متنوّعی از جمله اطلاع رسانی، آموزش و تبلیغات پیدا کرده اند.
به رغم اهمیت ترانه ها در دوره ی معاصر و فراگیر شدن آن، این ژانر فرهنگی _ اجتماعی کمتر مورد توجّه پژوهشگران ادبی قرار گرفته است و در آثار انتشار یافته نیز بیشتر ترانه ها صرفاً گردآوری شده اند . این مقاله بر آن است تا پس از مرور تاریخچه ی ترانه سرایی در ایران، خصوصیات زبانی، ادبی و روایی ترانه های فارسی را در سه دهه ی اخیر بررسی نماید، اهداف ترانه سرایی را توضیح دهد و گونه های آن را معرفی نماید و مهمترین ترانه سرایان این دوره را باز شناساند. یافته ها نشان می دهد که سادگی بیان، زبان عامیانه، سادگی تصاویر شعری، کاربرد اندک آرایه های ادبی، ریتمیک بودن، احساسی بودن، لحن صمیمی و روایی بودن از مهمترین خصوصیات ترانه های این دوره است.
پیشینه نمایش در ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران و هند تمدن هایی کهن با ریشه های عمیق و مشترک اند، که بی شک حضور و گستردگی آیین ها در این دو تمدن نقش مهمی ایفا می کند. درباره پیدایش خاستگاه نمایش در ایران پیش از اسلام تا کنون بحث ها و نظریات مختلفی بیان شده است. در میان نظریات مختلف در این باب، دیدگاه خاستگاه آیینی اساس نظرگاه ما را در این بحث تشکیل خواهد داد. در این پژوهش، ابتدا به اختصار، نظر این گروه از پژوهندگان بیان می شود. آن گاه با فرض پیشینگی خیمه شب بازی بر نمایش انسانی و با اتکا به شواهد باستان شناختی از تمدن های کهن جیرفت و شهر سوخته و مقایسه آن ها با یافته های مشترک از تمدن کهن سند، و امتزاج وسیع فرهنگی در این مناطق، در هزارة سوم پیش از میلاد، دیدگاه نگارندگان درباره منشأ نمایش در ایران ارائه خواهد شد.
انواع ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبقه بندی آثار ادبی به گونه ها، مثل: حماسه یا تراژدی، را نگرش نوعی به ادبیات می نامند. از زمان ارسطو تا کنون، نگرش نوعی از مفاهیم عمده نظریه ادبی بوده است. بخش اعظم ادبیات جهان و نقد آن بر پایه اعمال طبقه بندی نوعی هر اثر ادبی و تعیین درجه سازگاری آن اثر با ویژگی های نوعی بوده است. گویی بدون طبقه بندی نوعی یک اثر ادبی، خواننده یا ناقد راهی به درون آ ن نمی یابد.اما در دهه های اخیر، طبقه بندی انواع با توجه به روشهای بیانی نوین و ظهور وسایل ارتباطی چون تلویزیون و فیلم و غیره که خود علاوه بر به کارگیری انواع سنتی ادبی، مبتکر دیگر انواع بیانی نوین هستند، طبقه بندی سنتی را که منشا آن ارسطویی است - مورد شک و تردید قرار داده است. این امر باعث پدیدار شدن تفاسیر و برداشت های جدیدی از هر کدام از انواع ادبی گشته و طبقه بندی تازه ای را به وجود آورده است. این تحول نه تنها دیدگاه سنتی را دچار چالش و دگرگونی کرده است، بلکه مباحث تندی را در باب مفاهیم کلیدی این روش به ویژه پدیده تداخل و ترکیب انواع گوناگون در یک اثر ایجاد کرده است. امروزه انواع ادبی دیگر مطلق و ثابت تلقی نمی شوند، بلکه تحت تاثیر تحول و تکامل تاریخی، نظام های نوعی در ادبیات، جامعه شناسی انواع، و رابطه انواع ادبی با جنسیت مورد بحث قرار می گیرند. نتیجتا، در عصر حاضر ویژگی های نوعی آثار ادبی به عنوان پدیده های تاریخی و نسبی تلقی می شوند.
اغراض حبسیه در ادبیات عربی و فارسی با تکیه بر حبسیات ابوفراس حمدانی و مسعود سعد سلمان
منبع:
نامه پارسی ۱۳۳۱ شماره۴
حوزههای تخصصی:
فرمول های اسم-صفت هنری در شاهنامه فردوسی میراثی از سروده های شفاهی در خداینامه پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های سروده های شفاهی اقوام آریایی- هندواروپایی، کاربرد صفت های هنری در آثار حماسی و دینی آن هاست. با پژوهش در سنت های زنده نقالی یوگسلاوی و تطبیق نتایج به دست آمده با ویژگی های ایلیاد و ادیسه، پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که این صفت ها همراه با نام شخصیت ها، فرمول هایی را شکل می دهند که هومر آن ها را از سنت شعری پیش از خود فرا گرفته بود و برای پر کردن وزن اشعار از آن ها استفاده می کرد. در یشت های اوستا نیز کاربرد فرمول اسم-صفت هنری، نشان از استفاده از این تکنیک در سروده های ایران باستان دارد؛ سروده هایی که پس از نگارش شیوه های ادبیِ سنتِ شفاهی، به همان شکل در آن ها حفظ شده است. با دقت در شاهنامه فردوسی، فرمول های اسم-صفت هنری را به وضوح می بینیم و با توجه به شواهدی می توان گفت این فرمول ها زاده ذهن خلاق فردوسی نبوده اند بلکه به احتمال فراوان از منبع فردوسی یعنی شاهنامه ابومنصوری که ترجمه خداینامه پهلوی بوده، اخذ شده اند. از این رهگذر می توان نتیجه گرفت که خداینامه پهلوی احتمالاً بر اساس سروده های شفاهی تحریر شده بوده و این قابلیت را داشته که داستان های مختلف آن پس از نگارش در مجالس گوناگون توسط خنیاگران و قوّالان خوانده شود.
سیاوش، مسیح (ع) و کیخسرو (مقایسه ای تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در متون تاریخی و ادبی معتبر، که بسیاری از پیامبران سامی با شهریاران و یلان تاریخ ملی پهلوان ایران معاصر یا همسان پنداشته شده اند، نام حضرت عیسی(ع) در میان پیامبران مورد مقایسه و اختلاط دیده نمی شود و این با توجه به درآمیختگی سرگذشت و شخصیت مسیح(ع) با عناصر و بنمایه ای گوناگون داستانی (اساطیری، حماسی و عامیانه)- که طبعا زمینه مناسبی را برای این معاصرت یا یکسان انگاری یاد شده فراهم می آورد- تا حدودی سزاوار تامل و پرسش است. از بررسی روایات تاریخی- داستانی حضرت عیسی(ع) و مقایسه آن با اخبار اساطیری، حماسی و عامیانه مربوط به سیاوش و کیخسرو در منابع ایرانی، شانزده همانندی جزئی و کلی میان سیاوش و مسیح(ع) و بیست مشابهت توجه برانگیز دیگر بین کیخسرو و مسیح(ع) به دست می آید که به لحاظ نوع و شمار بسیار جالب است. در این مقاله با بررسی و توضیح لازم هر یک از این موارد، این نتیجه حاصل شده است که احتمالا پراشتراکترین و قابل تطبیق ترین کسان روایات سامی و ایرانی، حضرت عیسی(ع) و سیاوش و کیخسرو است؛ چنانکه گویی زندگی و سیمای این سه تن در قالب الگویی واحد و براساس ویژگیها، مضامین و باورهای مشترکی پرداخته شده است.
ترجمان تصویری «زمان اسطوره ای» در سینمای بیضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سینمای بهرام بیضایی را می توان نوعی «ترجمان تصویری اسطوره» دانست؛ این البته ازجهتی، خود یکی از مشخصه های اصلی روایت و ادبیات (اینجا ادبیات نمایشی) مدرنیستی و پسامدرنیستی است. بیضایی در امروزی کردن اسطوره ها و برداشتی نو از آن ها، و گاه اسطوره سازی و اسطوره شکنی و نیز نزدیک کردن ساختار روایی آثارش به اسطوره اهتمام ویژه ای دارد. البته، کشف و تبیین جنبه های گوناگون شکلی و ساختاری اسطوره مانندی آثار سینمایی بیضایی بدون مراجعه به آرا و نظریه های اسطوره شناسان ساختارگرایی، مانند کلود لوی استروس ممکن نیست. در این نوشتار، با تکیه بر دیدگاه روایت شناسان و اسطوره شناسان ساختارگرا (ازجمله پراپ، برمون، تودوروف، بارت و استروس)، شکل و ساختار پرداخت زمان در چهار اثر سینمایی بیضایی: «چریکة تارا» (1357)، «مرگ یزدگرد» (1360)، «شاید وقتی دیگر» (1366) و «مسافران» (1370) با الگوی اسطوره ای آن سنجیده و نشان داده شده است که در روایتگری سینمایی او، زمان به ساختار اسطوره ای اش نزدیک و به بیان روشن تر، رویدادمحور، بی پایان، سنجه ناپذیر، ایستا، شکسته، مقدس و آیینی می شود.
مضمون عیاری و جوانمردی و آموزه های تعلیمی- القایی آن در حماسه های منثور (مطالعه موردی: سمک عیار، داراب نامه و فیروزشاه نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش های پیشین، کاوش درباره مضمون عیاری و آموزه های جوانمردی و جریان ها و شاخه های این آیین اجتماعی-سیاسی عموماً بر اثر غلبه گرایش و نگاه نخبه گرای محققان و محوریت و جایگاه ویژه قرآن کریم و متون دینی، بیشتر معطوف به متون عرفانی منثور و گاه منظوم بوده است. روشنگری و بازنمایی ارتباط تنگاتنگ و کهن عیاری و جوانمردی با متون حماسی و نمایاندن آموزه های تعلیمی- القایی این جمعیت اخلاقی می تواند گامی نو و جهت ساز باشد تا خاستگاه اولیه و ایرانی عیاری را آشکار سازد و برخی برداشت های نادرست موجود را نیز در این مورد اصلاح نماید. با این چشم-انداز نوشتار حاضر کوشیده است نخست مبانی نظری تحقیق را در چهار محور روایت های حماسی منثور، ادبیات تعلیمی و چیستی و زیرشاخه های آن، پیشینه تاریخی و فراز و فرودهای جوانمردی و عیاری معرفی کند و سپس با رویکرد تطبیقی موردی و گونه شناختی، به تحلیل و توصیف آموزه های تعلیمی- القایی عیاران و جوانمردان در دو حماسه منثور سمک عیار و داراب نامه بپردازد. دست آوردهای جستار حاضر، ناگفته ها و ابعادی را آشکار می سازد که پیشتر بدان ها توجهی نشده است.
اولیا در تذکرة الاولیا
حوزههای تخصصی:
برده های زن در نمایشنامه های جنگ های تروای اوریپید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نمایشنامه های زنهای تروا، هکوب، و آندرمدیا که موسوم به نمایشنامه های جنگ تروا هستند اوریپید رنجهای زنان برده را به تصویر می کشد. با این زنها که قربانی جنگی مردانه هستند با خشونت و بی رحمی رفتار می شود. این که اوریپید تنها زنها را به عنوان برده انتخاب می کند می تواند از جنبه اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. در یونان باستان بین زنها و برده ها شباهتهای زیادی وجود داشت زیرا هر دو گروه فاقد هویت اجتماعی بودند. در دمکراسی آتن برخلاف مردها، زنها و برده ها حق رای دادن و شرکت در فعالیتهای اجتماعی را نداشتند و انسان کامل محسوب نمی شدند. اوریپید این زنها را قهرمانان مغرور نمایشنامه هایش قرار می دهد و به آنها بیان و حق اعتراض و توانایی زیر سؤال بردن نظامی را می دهد که مردها را بر آنها مسلط می کند. به این ترتیب ، اوریپید تلویحاً از نظام موجود انتقاد می کند و خواننده/ بیننده را به تعمق در مورد مفاهیم متضاد برده/ آزاده و زن / مرد وامی دارد