یکی از احادیثی که نیاز به بررسی و تأمل دارد، حدیث «شرارکم عزابکم» است. با بررسی های انجام شده مشخص شد در منابع اهل سنت به چهار شکل روایت شده و اولین بار در مسند احمد بن حنبل آمده است و در منابع شیعه اولین بار در کتاب المقنعه شیخ مفید و سپس در کتاب روضة الواعظین فتال نیشابوری و «جامع الاخبار» شعیری آمده است. یافته های این تحقیق حاکی از آن است که روایت مورد نظر در منابع شیعه و اهل سنت، سند معتبری ندارد و ضعیف به شمار می رود؛ ولی متن آن با روایت های دیگر که تجرد گرایی را مذمت کرده در یک راستا است و با منطق قرآن که تأکید زیادی بر ازدواج و تشکیل خانواده داشته هماهنگ است، همچنین قیدهای اضافی از جمله «اخوان الشیاطین و اراذل موتاکم» که به فرد مجرد نسبت داده شده است، مورد تأیید آیات قرآن است.
نگارنده بدل سازى در احادیث فضایل اهل بیت : را از شیوه هاى مخالفان اهل بیت برمى شمارد. وى یک نمونه بدل سازى را درباره حدیث ثقلین مى داند که به جاى «عترتی» در متن حدیث، «سنّتی» آورده اند. نویسنده منابع این قرائت بدلى را به ترتیب زمانى ـاز قرن دوم تا دهم هجرى ـ برمى شمرد و در هر مورد، به نقد و بررسى آن از جهت سند مى پردازد. پس از آن، این نقد و بررسى را از جنبه دلالت و ارزیابى حدیث شناسان ادامه مى دهد و نتیجه مى گیرد که قرائت صحیح در حدیث ثقلین، «کتاب الله و عترتی» است نه «کتاب الله و سنّتی».
بحث حقوق و تکالیف از مباحث بنیادی در همه مکاتب بوده و نوع دیدگاه در این خصوص موجب تفاوت و مرزبندی مکاتب گردیده است. با مطالعه نهج البلاغه معلوم می گردد که علی (ع) این موضوع را با یک تئوری منحصر به فرد نه تنها در زندگی فردی خود بلکه در فرایند حکومت 5 ساله خود و براساس قرآن کریم در نظر گرفته و اجرا کرد. بحث حق و تکلیف بعد از رنسانس و بر اساس انسان محوری ارائه شده در حالی که علی(ع) آن را با محوریت خداوند تبارک و تعالی مطرح نموده و آب نمک اساس به تنظیم روابط بین افراد و بین افراد و حکومت می پردازد. در این مقاله به طور مختصر و با نگاهی نو موضوع حق و تکلیف از دیدگاه علی(ع) مورد بررسی قرار می گیرد.
برجسته سازی ازجمله نظریه های ادبی معاصر است که با رویکردی ادبی به متون منظوم یا منثور، در صدد تبیین و تحلیل آن دسته از شاخصه ها و عناصر مؤثر در بافت کلام است که با تکی ه بر علم بلاغت و آیین سخنوری، متون ادبی را از متون عادی ممتاز می سازد . به اعتقاد فرمال یست ها ، برجسته سازی از طریق قاعده کاهی(هنجارگریزی) و قاعده افزایی به وجود می آید. بد ین معنا ک ه شاعر و ادیب با کاستن قواعدی از زبان معیار یا افزودن قواعدی بر آن، صورت کلام خود را برجسته و متمایز از زبان عادی می گرداند. قاعده کاهی بیشتر در حوزه بدیع معنوی(علم بیان) نمود می یابد و قاعده افزایی نیز در حوزه بدیع لفظی(علم بدیع) رخ می نماید. در خطبه مشهور فدکیه، به دفاع از حق شرعی خود می پردازد و بر آن است ، حضرت فاطمه بسته اند، به تا با گفتار شیوای خویش، امت نوپای اسلامی را که چشم بر حقانیت خاندان پیامبر زیبایی های ادبی به کاررفته در آن را ، راه هدایت بازگرداند. تأمل در کلام رسا و اثرگذار حضرت آشکار می سازد. گزینش الفاظ و واژگان و ترکیب آن ها در ساختار و بافت کلام ایشان به گونه ای است که متن خطبه را از متون عادی متمایز می سازد. حضرت با پیوند کلام خود به آرایه های ادبی و نیز رعایت نظم و توازن در کلام، همچون خطیب ی توانمند ، ارزش و تأثیرگذار ی سخن خود را دوچندان می سازد. آنچه در این مقاله بدان پرداخته می شود، تحلیل ادبی خطبه فدکیه از منظر نظریه برجسته سازی است. بر این اساس، متن روایی خطبه بر طبق دو شیوه قاعده کاهی و قاعده افزایی ، بررسی شده و زیبایی های ادبی به کاررفته در آن تحلیل و تبیین می شود.