حمیدرضا اردستانی رستمی

حمیدرضا اردستانی رستمی

مدرک تحصیلی: استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول، ایران
پست الکترونیکی: [email protected]

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۵۱ مورد از کل ۵۱ مورد.
۴۱.

ترکیبِ برشده گوهر،جان و خرد در بیتی از دیباچه شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ترکیبِ برشده گوهر جان و خرد در بیتی از دیباچه شاهنامه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۳۹ تعداد دانلود : ۲۰۰
در دیباچه شاهنامه، این بیت: ز نام و نشان و گمان برتر است/ نگارنده برشده گوهر است، نهاده شده که مفسّرانِ شاهنامه از «برشده گوهر» در مصراع دوم، تعبیرهایی چون آسمان، انسان، آفریدگار و جان داشته اند. نوشتار پیشِ رو، با توجّه به این که باید اندیشه و باور فردوسی را در دو حوزه ایرانی و اسلامی سنجید، بر آن است که «برشده گوهر» را با در نظر گرفتنِ دیدگاه اسماعیلیان و همین طور باورهای موجود در فرهنگِ باستانیِ ایران، می توان بیانِ دیگری از «خرد و جان» پنداشت. در سخنانِ ناصرخسرو اسماعیلی، عقل و نفس (=خرد و جان) برتر از زمان/ آسمان پنداشته شده و از آن دو، به «جوهرِ عقل و نفس» تعبیر شده که چون نفس از عقل پدیدار گشته، گویا یک گوهر انگاشته شده است. بر این مبنا، مقصود از «برشده» در مصراع فردوسی «خرد وجان» است که در رتبت بر فراز همه آفریدگان قرار دارند و گوهر/ جوهر را در مقابلِ عرض پنداشت و مصراع را این گونه گزارش کرد: خداوند، آفریننده جوهر عقل و نفس (=خرد و جان) است که به ذات خویش قائم اند و «پروردگان دایه قدس اند در قدم». در تعبیری دیگر نیز می توان گوهر را «سنگ» پنداشت که آسمان- بنابر دیدگاهِ ایرانیان- از آن شکل گرفته؛ پس گوهر مجازاً آسمان تواند بود و «برشده» بر اساسِ سخن اسماعیلیان، کنایه از خرد و جان است که برفراز یا به سویِ آن گوهر/ آسمان در پرواز است. با توجّه به دیدگاهِ باستانی نیز «برشده گوهر» را می توان «خرد و جان» خواند. در متون پهلوی آتش از خردِ اورمزد شکل گرفته و جان هم زاده آتش است. در مصراعی دیگر از دیباچه، آتش، برشده تابناک خوانده شده است. با توجّه به این مصراع می توان «برشده گوهر» را عنصر آتش دانست که زاده خرد است و زاینده جان و آن را تعبیری از خرد و جان پنداشت
۴۳.

اسطورة زادنِ زروان؛ گذار از زن سروری به مردسالاری و انعکاسِ آن در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زن شاهنامه پدرسالاری زروان زن سروری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۵۵ تعداد دانلود : ۱۰۹۱
یکی از آیین های باستانی که ظاهراً در اواخر دورة هخامنشی از بطن دین زردشتی منشعب شده، آیین زروانی است. در این عصر، گروهی از زردشتیان با تأمل در دو مینوی نخستین؛ یعنی اهورامزدا و اهریمن به این باور دست یافتند که باید این دو را پدری باشد؛ بنابراین به ایزد زروان به عنوانِ پدر دو مینو نگریستند و زروان را زایندة آن دو پنداشتند که این اسطوره می تواند گذارِ جامعة ایران از زن سروری به مردسالاری را در ذهن تداعی کند؛ چرا که امرِ زادن – البته در اسطوره- نیز از زنان سلب گشته و این هنرِ زنان، بی مقدار پنداشته و به مردان سپرده شده است؛ بنابراین می توان بر آن بود که با ظهور کیش زروانی در ایران، نظام زن سروری آهسته آهسته به زوال می رود و نقش زن در جامعه بسیار کم رنگ می شود و جایگزین عشقِ مادرسالارانه، قانون پدرمدارانه می گردد. در این قانون مداری که عشق نقش چندانی ندارد، زن کارکرد و خویشکاریِ دگرگونی می یابد؛ او از یک سو ابزار پیوند سیاسی می شود و از سوی دیگر، وسیله ای برای تداوم نسل، که این دو خویشکاریِ زن در شاهنامه انعکاسِ پررنگی دارد. البته این به معنیِ عدم وجود زنانِ بزرگ و تأثیرگذار در شاهنامه نیست؛ چرا که در برخی داستان ها زنان نقش اساسی دارند که این بزرگی و تأثیر می تواند بازمانده ای از دورانِ زن سروری باشد و فردوسی به عنوانِ راویِ حماسة ملیِ ایرانیان، همة این ویژگی های فرهنگی را در اثرِ خود منعکس کرده است.
۴۴.

یاقوتِ سرخ؛ خرد، آتش میانجی و جان تحلیل بیتی از دیباچه شاهنامه بر بنیان باورهای ایرانی - شیعی(مقاله علمی وزارت علوم)

۴۵.

مانیِ شاهنامه زروانیست

کلیدواژه‌ها: مانی اهریمن دو بن گرایی اورمزد اندیشه زروانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۱۱ تعداد دانلود : ۸۰۲
یکی از کیش های باستانی ایران که روزگاری قلمروِ خود را در بیرون از ایران نیز گستراند، کیش مانیست. مانی در پایان حکومت اشکانی، در مردینویِ بابل دیده به جهان گشود و در آن جا مدّعیِ پیام بری شد؛ امّا مطابق با شاهنامه، او نقّاشی است چرب دست، که از چین در دوره شاپور ذوالاکتاف به ایران آمده است. نه تنها این اطّلاعات شاهنامه درباره مانی نادرست است؛ بلکه آن چه موبدِ مناظره کننده با او نیز، بِدو نسبت می دهد و فردوسی آن را نق ل می کند، باورهایِ مانوی نیست؛ موبد او را معتقد به خدایی معرّفی می کند که نور و ظلمت از بطن آن بیرون آمده است. ای ن اندیشه که موبد، مانی را بِ دان متّهم می کند، متعلّق به اندیشه زروانیست که خودِ مانویان به این باورِ زروانی تاخته اند. آنان، مطابق با متنی مانوی معتقدند که اگر بپذیریم اورمزد و اه ریمن از یک بطن بیرون شدند و آن گ ونه ک ه زروانیان می گویند، دیوی به اورمزد، راه انداختنِ جهان را آموخته باشد، این بِدان معنی است که خوبی و بدی به هم آمیخته است و هیچ یک از دو بن، ذاتاً خوب یا بد؛ آگاه یا ناآگاه نیست و این عدم را لازم خواهد کرد؛ زیرا دیگر قانون علّیّت معنا نخواهد داشت. موبد در ادامه سخن پیشین (مانی را معتقد به خدایی که اورمزد و اهریمن از آن برون آمده، دانستن) که هم راه با سرزنش است، خطاب به مانی می گوید که اگر اهریمن جفت یزدان باشد؛ پس می توان، شب، نماد اهریمن را به مانندِ روز، نمادِ اورمزد پنداشت و تفاوتی در راستی و ناراستی ن دی د. آن چه موبد درباره اعتقاد مانی مطرح می کند و به نقد آن می پردازد، همان انتقادیست که مانویان درباره ای ن اندیشه زروانی ب از گفته اند.
۴۶.

بررسی افکار و باورهای گنوسی ابوالعلاء معرّی و صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زن صادق هدایت گنوسیس ابوالعلاء معری گیاهخواری شر رنج و زیستن

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی ادبیات عرب کلیات ادباء
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات کلیات شخصیت ها نویسندگان معاصر
تعداد بازدید : ۱۷۷۹ تعداد دانلود : ۱۲۹۲
با نگاهی به تاریخ زندگی سخنورانِ اندیشمند، به نام کسانی برمی خوریم که زیستن آنها متفاوت از دیگران بوده است و این تفاوتِ برخاسته از پیچیدگی های شخصیّتی باعث شده است که هر کس از پندار خود سخنی دربارة آنان بگوید و امکان شناخت حقیقی آنها فراهم نیاید. از جملة این کسان در تاریخ ادب فارسی، صادق هدایت در دورة معاصر است که پرسش ها، سرگشتگی ها و شوریدگی هایِ حاصل از تفکرات خود را در داستان هایش بیان کرده است. همانند این اندیشمند در ادب تازی، ابوالعلاء معرّی است که همان پیچیدگی های فکری و شخصیّتی را در روزگار گذشته دارا بوده است. ممکن است بخشی از این اندیشه ها و باورها تحت تأثیر اندیشه های گنوسی (= آمیزه ای از عقاید فلسفی – دینیِ یهودی، مصری، بابلی، یونانی، سوری و ایرانی) شکل گرفته باشد. پژوهش کنونی بر آن است که برخی از همین باورهای مشترک فکری برخاسته از اندیشه های گنوسی، چون مانویت، مزدکیه و مرقیون، همانندِ دوری جستن از زنان، اجتناب از خوردنِ گوشت و توجّه به گیاه خواری، باور به رنجبار بودنِ زیستن و آمیختگی تن و جهان به شرارت را آشکار سازد.
۴۷.

شهرسب، مرداس و ضحاک شکستگیِ شخصیّتِ شهرسب در مرداس و ضحاک

کلیدواژه‌ها: ضحّاک مرداس اسطوره شکستگی شهرسب / بوذاسف

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای اسطوره شناسی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات اسطوره ای
تعداد بازدید : ۲۰۸۹ تعداد دانلود : ۱۸۳۰
یکی از عوامل تحوّل در اسطوره های ایرانی – آن چنان که مهرداد بهار می گوید- در کنارِ ورودِ عناصرِ بیگانه، ادغام و دگرگونی، عاملِ شکستگی است. در اسطوره ها گاهی واقعه یا شخصیّتی به فراموشی سپرده می شود، لیکن آن، در ریختِ پاره ها و اجزایِ پراکنده، در موقعیت و مکانی دیگر پدیدار می گردد. شهرسب، وزیرِ طهمورث یکی از این شخصیّت هاست که دچار شکستگی و به دو شکلِ مرداس و ضحاک در زمانی دیگر آشکار می شود. امّا چه دلایلی می توان یافت که این شکستگیِ شخصیّتی در شاهنامه را نشان دهد؟ پاسخ این پرسش را می توان درخلق و خو و معنایِ نامِ شهرسب یافت. ویژگیی که به طور صریح در شاهنامه، دربارة شهرسب مطرح شده، برپای داشتن نماز در شب و روزه داشتن در روز است. ویژگی دیگر، در نامِ شهرسب و معنایِ آن - یعنی سلطه بر اسب - نهفته است. این دوگانه صنعت – عبادت خداوند و مهارت در اسب سواری- که دریگانه ای چون شهرسب گرد آمده، پس از چندی از هم جدا می شود و هر یک به کسی می رسد و شخصیّتی را شکل می دهد؛ نماز کردن و روزه داشتن ویژگیِ مرداس می شود و بر اسب سوار شدن و توانایی در اسب سواری به ضحاک می رسد. این نکته را نیز بیاد بسپاریم که در مجمل التواریخ و القصص، اگر چه وزیرِ طهمورث، ارونداسب نام دارد، ولی ضحاک فرزند او معرفی شده و این دلیلی دیگر در پیوند آن هاست. در تاریخ طبری نیز قوم ضحاک بر شریعت صابئان دانسته شده، که البته عقایدِ صابئان به خلق و خوی شهرسب نزدیک است و پیوند او با ضحاک و بویژه مرداس را آشکار می کند و نیز، همسانیِ مقرّ بوذاسف/ شهرسب و ضحاک را که گاهی هند و گاهی بابل است، می توان دید. همچنین شهرسب/ بوذاسف دارای نژاد کلدانی است که پیوندِ نژادی او با ضحاک و مرداس تازی را نمایان می کند و فراخواندن به بت پرستی از دیگر اشتراکات و تشابهاتی است که دربارة این دو در متونِ مختلف دیده می شود که همة این شواهد به ارتباط این سه شخصیّت دلالت دارد؛ در حالی که در شاهنامه و دیگر متونِ تاریخی – به جز مجمل التواریخ- به پیوندِ نسبی و نژادیِ ضحاک، مرداس و وزیرِ طهمورث اشاره نشده است. پژوهش پیشِ رو – که دستاورد مطالعه در شاهنامه و برخی متون نگاشته شدة مورخانِ دورة اسلامی است- به دنبالِ اثباتِ این پیوند، که در اثرِ شکستگیِ شخصیّت اسطوره ای شهرسب حاصل شده، شکل گرفته است.
۴۸.

در این کهنه محراب؛ فردوسی و نقد سیاست های ساسانی و غزنوی در سایة چرخش شخصیت گشتاسب در شاهنامه

کلیدواژه‌ها: استبداد ساسانیان غزنویان اسفندیار گشتاسب دین و تعصب

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۶۶ تعداد دانلود : ۹۵۷
یکی از شخصیت هایی که حضور او در شاه نامه، وقایعی دردناک را می آفریند، گشتاسب است. چهرة این شاه کیانی در شاه نامه، متفاوت از آن چیزی است که در متون دینی اعمّ از اوستا و پهلوی نقش شده است. او در شاه نامه پادشاهی کوته اندیش، آزورز، پیمان شکن و خودپرست است؛ در حالی که در اوستا و متون پهلوی از تقدس بسیار برخوردار است. شاید در ذهن خوانندة شاه نامه این پرسش پیش آید: مگر نه این که فردوسی، بنابر تأکید بسیار خود در اثرش، به منابع مورد استفاده اش پای بند بوده، پس چگونه این چرخش شخصیتی در شاه نامه پدیدار شده است؟ این نوشتار بر آن است تا به علل و عوامل این دگرگونی پاسخ دهد. شاید بتوان چنین پنداشت که یکی از عوامل تغییر شخصیت گشتاسب، مبارزة فردوسی و دیگر ایران دوستانِ هم فکر او، با حکام عصر، اعمّ از ترک و تازی باشد. به دیگر سخن، تغییر شخصیت گشتاسب، حاصل اهداف سیاسی شاعر و راویانی بوده است که روایت هایی را برخلاف متون دینی زردشتی انتشار داده بودند، چه با گردش شخصیت گشتاسب که ساسانیان خود را بدو منسوب میکردند، حکومت ساسانی و شیوة حکم رانی آن ها مورد نقد قرار می گرفت؛ یعنی حکومتی که محمود غزنوی مدعی پیوند با آن بود؛ که البته در نوع شکل گیری و زمان سیطره شباهت هایی بسیار به شیوة حکم رانی ساسانیان دارد. بنابراین شاعر، چهرة حقیقی سلطنت ترکان و تازیان را که طریق حکومت ساسانی را می پیمودند و به استبداد دینی و تمرکز قدرت روی آورده بودند، آشکار می کند. فردوسی و راویان هم فکر او با چرخش احوال گشتاسب، قصد مبارزه با همه کسانی را داشتند که هم چون او می اندیشیدند و می گفتند و عمل می کردند.
۵۰.

نابینایی در معره، شوریدگانی در ایران (بررسی زندگی، شعر، آرا و عقاید ابوالعلا معری و مقایسه او با خیام و صادق هدایت)

کلیدواژه‌ها: شعر مرگ خیام صادق هدایت بدبینی ابوالعلا عزلت

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه خیام پژوهی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق ادبیات فارسی و ادبیات عرب
تعداد بازدید : ۱۹۷۲ تعداد دانلود : ۱۰۳۷
در به تاریخ زندگی انسان ها از آغاز تا امروز، به نام کسانی بر می خوریم که متفاوت از دیگران زندگی کرده اند؛ و پیچیدگی شخصیتی آنان، امکان شناخت حقیقی از ایشان را فراهم نکرده و به همین دلیل همواره دیدگاه ها و نظریات مختلفی درباره آنان وجود داشته است. از جمله این بزرگان در تاریخ ادب فارسی و ایرانی، حکیم عمر خیام در گذشته و صادق هدایت در دوره معاصر است، که یکی لب کلام خود را در دل رباعی های دل انگیز ریخته و سخن خود را در موجزترین و کوتاه ترین قالب بیان داشته و دیگری تفکرات خود را در طول داستان های کوتاه به نمایش گذاشته است. نظیر این دو متفکر در ادب تازی، ابوالعلا معری است که پیش از آن دو (خیام و هدایت) می زیسته است، ولی به گون های، درست همان پیچیدگی های شخصیتی آنان را دارد؛ که در این مقاله تلاش می شود گوش های از زندگی و شعر و فکر این ادیب اندیشمند در فرهنگ عربی، با مطابقه و مقایسه با دیگر متفکران در ادب فارسی به نمایش گذاشته شود.
۵۱.

تشبیه و تنزیه از دیدگاه سنایی و ابن عربی (عنوان عربی: التشبیه والتنزیه عن منظار سنایی وابن عربی)

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای فلسفه
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق ادبیات فارسی و ادبیات عرب
تعداد بازدید : ۱۷۴۷ تعداد دانلود : ۱۰۳۱
غالبا اندیشمندان دیدگاه هایی درباره انسان، خدا و جهان داشته اند.ممکن است نقاط و نکات مشترکی در این تفکرات بیابیم که برخی از متفکران تحت تاثیر یکدیگر و برخی برحسب توارد، دارای این اشتراکات بوده اند. بحث ما در مقایسه و مطابقه تشبیه و تنزیه صفات الهی از موضوعات کلامی میان دو اندیشمند است: که یکی شاعرِ عارف که در غزنه قلمرو ایران می زیسته و دیگری عارفی شاعر که در اندلس پرورش یافته است. سخن از سنایی شاعر قرن پنجم و ابن عربی متفکر سده هفتم است. با آنکه این دو اندیشمند در دو حوزه و زمان متفاوت می زیسته اند، درباره مقولات تشبیه و تنزیه صفات الهی، نظرهای یکسانی ارایه کرده اند. تحقیق حاضر در پی اثبات این همسانی است.چکیده عربی:قدّم المفکرون آراء معینة حول الله، والکون، والإنسان. ویمکن للمتتبع أن یلاحظ نقاط مشترکة فی هذه الآراء؛ منها ناتجة عن تأثر بعض المفکرین ببعض، ومنها ناتجة عن توارد الخواطر. یدرس هذا المقال موضوع التشبیه، والتنزیه بین الصفات الإلهیةـ من الموضوعات الکلامیة ـ فی رأی هذین المفکرین دراسة مقارنة؛ إذ کان أحدهما شاعرا عارفا عاش فی غزنة، بینما ترعرع الآخر بوصفه عارفا شاعرا فی الأندلس. ویشیر المقال إلی أن سنایی شاعر القرن الخامس، وابن عربی مفکر القرن السابع، بالرغم من أنهما عاشا فی بیئتین متباینتین، وعصرین مختلفین، فإنهما قدّما آراء مماثلة فی التشبیه والتنزیه بین الصفات الإلهیه، ویحاول المقال أخیرا إثبات هذه المشترکات.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان